eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
اشک توی چشمان درشت پریماه حـ ـلقه زده بود...... اخمی کردم و رو به ماهان گفتم: خیلی خب اما زیاد وقت ندارم ...... زودتر تمومش کن لطفا...... ... بعدشم گورتون رو از اینجا بکنید....... من با کثیفا و نامردا کاری ندارم............. حس کردم فکش منقبص شد...... به پریماه نگاه کرد...... انگار منتظر کسب اجازه ازش بود...... پریماه به معنای موافقت چشم هایش را برهم فشرد و سرش را پایین انداخت...... ماهان نفس عمیقی کشید...... روی مبل کمی جابجا شد...... و شروع کرد..... نگاهش به نقطه ای خیره بود اما من نگاهم به لب هایش بود...... از وقتی که یادم می یاد با بابااینا توی یه خونه ی درندشت ویلایی زندگی کردیم...... از همون بچگی هیچ وقت توی زندگی کم نداشتم..... به عنوان تک فرزند خانواده همیشه هرچی می خواستم بابا برام فراهم می کرد درست چهار پنج سالم بود که خانواده ی دوست بابا پاشون به خونه ی ما باز شد..... عمو مثل بابای خودم بود.....خیلی دوسش داشتم..... عمو هم مثل بابا یه پسر داشت...... از اول احساس گنگی به اون بچه داشتم...... چون هیچ وقت توی زندگیم خواهر برادری نداشتم و طعم داشتنش رو توی زندگیم نکشیده بودم..... که ببینم با یه نفر مثل خودت چطور باید برخورد کنی..... پسرعمو هم یجورایی شبیه من بود تنها تفاوتی که با من داشت این بود که اون از من هفت هشت ده سالی حداقل بزرگ تر بود...... از همون بچگی هروقت با بهراد رو به رو می شدم نمی دونستم چه برخوردی باید کنم..... همیشه وقتی می اومدن خونمون من می رفتم توی اتاقم قایم می شدم....... اما بهراد که فکر می کرد مثل بچه های دیگه دارم بازی می کنم و از جلب توجه خوشم می یاد..... همیشه می اومد و پیدام می کرد....... بعدش کلی باهام بازی می کرد و قلقلکم می داد که از خنده ریسه می رفتم...... اما با همه ی این ها باز هم ته دلم هیچ حسی نسبت به بهراد نداشتم نه محبت نه خشم...... اون روزا عمواینا خیلی می اومدن و می رفتن...... بهراد هم شب و روز خونه ی ما بود..... مامان و بابام دیگه بهراد رو مثل پسر خودشون می دونستند...... حتی گاهی اوقات مامان خریدای خونه رو به بهراد می سپرد که براش انجام بده...... روزا می گذشتند و من حالا دیگه تقریبا هشت سالم شده بود که...... که....... آهی کشید: که اون تصادف لعنتی پیش اومد...... وقتی توی بیمارستان بهوش اومدم چیزی یادم نمی اومد...... سرم رو بسته بودن و حسابی باندپیچیش کرده بودند.‌ وقتی چشام و باز کردم و بهوش اومد...... اولین چیزی که گفتم سراغ مامانمو گرفتم..... اما هیچ کس بهم چیزی نگفت...... هربار هم از عمو می پرسیدم می گفت عمو جون مامانت کار داشت رفته مسافرت با بابات....... می گفتم مامانتم می یاد...... اما من حرفشون رو قبول نداشتم...... با همه کس حتی عمو قهر کرده بودم..... می دونستم دارن بهم دروغ می گن...... با همون بچگیم یه چیزایی رو می فهمیدم..... خر که نبودم ...... وقتی حرف می زدن تا ته حرفاشون رو می خوندم...... اما بازم با هیچ کس حرف نمی زدم....... به معنای واقعی لال شده بودم....... لب به هیچی نمی زدم....... حتی پرستارا و عمو هم حریفم نمی شدن........ می گفتم تا وقتی مامانم نیاد پیشم منم هیچی نمی خورم...... من مامانمو می خوام...... عمو هم که دید اینطوریه سرم رو بـ ـوسید و با اشک گفت: پسرم مامان و بابات رفتن پیش خدا...... اما همیشه دوست داشتن و دارن........... سعی کن قوی باشی پسرم...... بابا و مامانتم وقتی ببینن تو خوشحالی..... از خوشحالی تو شاد می شن پسرم....... تو باید درس بخونی عزیزم و برای خودت کسی بشی....... اینجوری دل پدرت هم شاد می شه پسرم...... اون همیشه دلش می خواست موفقیت های تو رو ببینه....... 🔶🔶🔶🔶🌹🔶🔶🔶🔶 http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd
توی دلم جز عشق تو علاقه ایی رواج نیست انقدر هوامو داری که اکسیژن احتیاج نیست 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
دعای امام علیه السلام 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
گاهی یک اخم به انسان را صد سال عقب نگه میدارد....‌‌ 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
Hamed Mahzarnia - Shabe Yalda (128).mp3
3.82M
آهنگ 💖 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
او سرسپرده میخواست، من دل سپرده بودم... 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🎥 باید فوتبال بلد باشی ⚽️ 👌مجموعه کلیپ 🏆 📖 برگرفته از پرفروش و جذاب ✒️به قلم ‌‌‌‌💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
بیا روشن کن ای خورشید خـوبان شام دلگیرم... 🔻عماد خراسانی 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
اين مرگ شده مامور و منم دست به دستش... 🔻ساميار صحرايي 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸آواهای شبانه🌸🍃 🍃❤️📹🎼📸خدای خوبم... 🍃🌸ازتو درخواست میکنیم: 🍃💛هرآنجا که در زندگی تیرگی‌است نور قرار ده 🍃💜هر آنجا که اضطراب است ؛ آرامش... 🍃💛هرآنجا که درد است ؛ شفا ... 🍃❤️خدای مهربانم ... 🍃💖گوشه چشمی از تو کافیست که: 🍃💛هر رنجی؛ به رحمت💖 🍃💛و هر غصه ای؛ به شادی❤️ 🍃💛هر بیماری‌ای به سلامتی💝 🍃💜هرگرفتاری؛ به آسایش و آسانی 🍃💛هر فراقی؛ به وصل❤️ 🍃💛هر قهری؛ به آشتی💖 🍃💛هر زشتی؛ به زیبائی💝 🍃💜وهر‌نا‌ممکنی‌به‌معجزه‌تبدیل‌شود. 🍃💙 شبتون آروم و زیباترین. 🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
♡•• صُبح یعنۍ وٰسط قِصہ تردید شما کسۍاز در برسد نوٰر تَعاࢪف‌بکند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
از زبان بازی امواج، صدف آسوده است غرقه عشق کجا حرف ملامت شنود؟ 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
‍ بر نور جمال پاک احمد صلوات 🌹🍃 برعطر وجود حی سر مد صلوات 🌹🍃 بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول🌹🍃 بر خاتم انبیاء محمد و آل محمد صلوات🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🍃🌹مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🍃🌹وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اون روز عمو بهم گفت که وقتی از بیمارستان مرخص بشم می خواد من رو ببره پیش خودشون...... سه چهار روزی توی بیمارستان بودم...... روز چهارم بود که مرخصم کردند...... عمو اونروز با ماشینش اومد دنیالم بهرادم باهاش بود..... وسایلم رو تحویل گرفتند و سوار ماشینم کرد......... عمو به قولش عمل کرد و من رو برد خونشون...... همه جای خونه رو دوباره بهم نشون داد و من رو برد اتاقمم نشون داد.......... عمو یکی از اتاق ها رو داده بود رنگش کنن و براش کلی خرت و پرت و وسیله گرفته بود گذاشته بود توی اتاق...... اما هیچ کدوم این ها نتونست خوشحالم کنه....... دلم برای مامانم تنگ شده بود...... همه ش فکر می کرم عمو اینا بهم دروغ می گن...... گریه می کردم و بهانه ی مامانم رو می گرفتم...... اون یه ماهی که پیش عمو اینا بودم با هیچ کس حرف نمی زدم...... به ندرت پیش می اومد لب به چیزی بزنم.......... اما با اینحال عمو اینا که خیلی نگرانم بودن بنده خداها خیلی جاها منو بردن دکتر فکر می کردن من مشکلی دارم........ نمی دونستم اونا به عمو اینا چی می گن اما میفهمیدم وقتی برمیگردیم خونه عمو بیشتر ملاحظه م رو می کنن....... عمو و زن عمو مثل پروانه دورم می چرخیدن....... حتی بهراد هم که اتاقش کنار اتاق من بود خیلی هوامو داشت......... همیشه من رو با خودش می برد بیرون...... برام خوراکی می خرید....... چند بار من رو برد شهربازی .....سیـ ـنما...... خلاصه هرکاری می کرد که دلم شاد باشه و غصه نخورم....... اما باز هم باهاش راحت نبودم ....... این چند وقت حتی یک کلام هم باهاش حرف نمی زدم............. بهراد هم همیشه ملاحظه شرایطم رو می کرد و چیزی نمی گفت......... فصل مدارس که شد............ عمو مدرسه م رو عوض کرد و من رو یه جا نزدیک خونشون ثبت نام کرد...... به زن عمو می گفت نمی خوام با دیدن اونجا بچه هوایی بشه و هوای گذشته ها به سرش بزنه....... یه هفته مونده به سال تحصیلی جدید عمو منو برد بازار و همه چی برام خرید...... از کیف و کفش نو ......سرولباس ......روپوش .....دفتر و کتاب و مداد....... خلاصه هرچی که می خواستم و اراده می کردم برام می خرید....... کارای عمو من رو یاد بابام می نداخت........ برای همین خیلی دوسش داشتم....... بعشی وقتا شبا با ترس از خواب می پریدم و مامانم رو می خواستم......... که زن عمو می اومد بغـ ـلم می کرد م و کلی نازم می کرد...... زن عمو رو خیلی دوست داشتم..... بوی مامانم رو می داد....... توی بغـ ـلش حس آرامش داشتم........ شبا زن عمو برام قصه می گفت و موهامو ناز می کردتا خوابم می برد......... صبحا هم خودش من رو به مدرسه می برد و برم می گردوند...... اما اون سال من توی درسام افت شدیدی کردم.......‌ 🌻🌻🌻🌻🌹🌻🌻🌻🌻 http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd
خیلی لطف دارین😂 ╭━━━⊰ 💠 ⊱━━━╮ @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰ 💠 ⊱━━━╯
دوستان عزیزم سلام امروز آخرین مهلت ارسال جواب مسابقه است جانمونید🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
پیام آور عشق♥️ فرمودند: با تنگ‌های بلور مهربان باشید؛ اصحاب نگرفتند، ادامه دادند: زنان را می‌گویم...🍂 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
ولادت قهرمان فصاحت و بلاغت، و مظهر مهربانی و عطوفت عقیله ی بنی هاشم زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد. . . 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
تو یه جائی تو قلبم داری که هیچکس نمی‌تونه داشته باشه 💖 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
CQACAgQAAxkDAAEVe_RfvK8CCMXF70OtiZunjP_VfYaLKgACCQMAAmQrqwVRohLumwKdCB4E.mp3
2.91M
😍😍😍😍😍 موزیک زیبای 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
[• ♡•] ⚠️•)مراقب تله‌هاے عاشقے باشیم: 1_تله اول فقط زیبایے و ظاهر 2_تله دوم موقعیت اجتماعے 3_تله سوم عجله 4_تله چهارم فرار از احساس تنهایے 5_تله پنجم شناخت ناقص 6_تله ششم بحران ها و زخم هاے گذشته 7_تله هفتم احساسات و هیجانات شدید 8_تله هشتم چشم و هم چشمے 9_تله نهم ترس از بالا رفتن سن 😉 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بسم الله الرحمن الرحیم اسامی شرکت کنندگان سومین مسابقه ما ۱_حسین احمدی از تهران ۲_امیر محمد پورعلی از مشهد ۳_فاطمه حاتمی از الیگودرز ۴_نرگس یعقوبی از همدان ۵_شیوا ایوبی از کرمانشاه ۶_طاهره کریمی از تهران ۷_فائزه امینی از سمنان ۸_زیبا علیزاده از قم ۹_نیایش جعفری ۱۰_امیر علی اصغرزاده از کاشان ۱۱_زهرا علیخانی از ساوه ۱۲_فاطمه کریمی از یزد ۱۳_لیلا سادات میرصالحی از کرج ۱۴_امیرمهدی حسینی از اصفهان ۱۵_حمیده سادات ثاقب از کرج ۱۶مریم کیا از تهران ۱۷_مرضیه یعقوبی از همدان ۱۸_شاهین افروخته از قزوین ۱۹ فاطمه سادات ۲۰_حسن میرباقری از نطنز ۲۱زهره علیخانی از تهران ۲۲_سارا لرستانی از البرز ۲۳_محمد حسین از شمیران ۲۴_سمیه خلیلیان از ایلام ۲۵_ علی رشید پور از تهران ۲۶_ فاطمه علیخانی از ساوه ۲۷ زهره علیخانی از تهران ۲۸_کاوه نعمتی از کاشان ۲۹_علی نعمتی از کاشان ۳۰_ریحانه انوری از استان البرز ۳۱_ اعظم عزیزی از شهرستان بهارستان ۳۱_امیر حکیمی از ایران ۳۲_حسین تنها از کرج ۳۳ مجید قنبری از کاشان ۳۴_حمیده از ساری ۳۵ معصومه میراحمدی از مشهد ۳۶_امیر صمدی از اصفهان ۳۷_نادر ابراهیمی از مهرشهر ۳۸ _علیمحمد کریمی از تهران ۳۹_ مهرنوش قربانعلی از کازرون ۴۰ _نگار ترابی از تهران ۴۱_سمیه کرمانی ۴۲ _طاهره از شهر درچه ۴۳ فاطمه مزاری از قم اگر دوستی نامش از قلم افتاده لطفا سریع به آیدی زیر خبر بده👇👇 @Yare_mahdii313
یا دست رفاقت نده و دست نگه دار یا تا ته خط ،حرمت این دست نگه دار 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا زینب الصبور💐 هر چقدر حال دلتون خوب شد یه صلوات بفرستید 🌻🌻🌻🌟🌟🌟 @hedye110 @delneveshte_hadis110
یا دست رفاقت نده و دست نگه دار یا تا ته خط ،حرمت این دست نگه دار 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
Hamed Mahzarnia - Shabe Yalda (128).mp3
3.82M
آهنگ 💖 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯