خرمالو مثل بعضی آدمها میمونه
در نگاه اول شاید دلبرانه به نظر بیاد
ولی چیزی که ازش میمونه
طعم گس بی اعتمادی و دل زدگیه
#تیکهدار
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
بعضیا به ما نمیخوردند
ما جا خالی دادیم
خوردن به شما مبارکتون باشه
#تیکهدار
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
حواستون به بعضی حرفها و بعضی کارا باشه
چون خیلی وقتا “ببخشید” کار چسب زخمو نمیکنه
#تیکهدار
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
رسم رفاقت اینه که
با رفیق پیر بشی
نه اینکه وسط راه از رفیق سیر بشی
#تیکهدار
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
#دعای_افطار
روایت شده است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام هنگام افطار این دعا را زمزمه میکردند:
«بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَعَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»
خدایا براى تو روزه گرفتیم و با روزى تو افطار میکنیم پس از ما بپذیر که به راستى تو شنوا و دانایى.
#التماس_دعا_برای_ظهور
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#امام_زمان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
○●○●○
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا🌻🍃
سرآغازصبحمان را
با یاد و نام و امید تو
میگشاییم🌻🍃
پنجره های قلبمان را
عاشقانه بسویت بازمیکنیم
تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃
الهی به امید تو 💚
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
کوتاه ترین دعا
برای بلنــــــــــدترین آرزو👇
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#الهی_آمین
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#ازبامتاآسمان 🪴
#قسمتهفتادهفتم♻️
🌿﷽🌿
مامان زارزار گریه می کند. قلبم درد می گیرد. طفلی مامانم!.
****
می گویم:
-سعادت برای شما یا خانواده اتون؟!.
مرد روی حرفش اصرار می کند.
-ھمین که گفتم.
مردی دیگر از گروه به حرف می آید. بینی پخی دارد و لاغر است ولی موھای سرش ھنوز
نریخته اند.
-من با این سواد نم کشیده می گم یه فرق گنده بین ما و آدمای سالم وجود داره. اونا پی
ثروتمند شدن و خونه و قروفر و پولن ولی اینا برای ما بی معنی شده. ما فقط پی اینیم که
زنده بمونیم. شده یه روز، یه ماه یا یه فصل بیشتر بمونیم پیش عزیزامون.
گروه ساکت است. ھمه به او گوش می دھیم. مرد لبخند می زند. تک تک ما را از نظر می
گذراند.
-بیاید فکر کنیم اگه داشته ھامون اونقدر می ارزند که براشون زنده بمونیم اینکارو بکنیم.
دکتر سر تکان می دھد. مرد ادامه می دھد.
-بینی و بین الھی دیگه اینجا کسی نیست که گولش بزنیم. فقط باید اراده کنیم تا زنده
بمونیم. یه فولاد اونقدر پتک می خوره تا میشه شمشیر برنده. خداوند این قدرتو تو ما
گذاشته. برا یه بار ھم که شده دستامونو که گرفتیم طرف آسمون بیاریم پایین و بزنیم به
زانوھای خودمون.
زنی با سربی مو چیزی زیر لب می گوید. صدایش را نمی شنوم. روسری سر نکرده. بی حال
و جان است. کیفش را با طرح گل، محکم چنگ می زند. عمو فرید می گوید:
-بلندتر زھره. ما نمی شنویم.
زھره سرش را بالا می گیرد. چشمانش دو تکه یخ اند.
-ما داریم می میریم.
صداش را بالاتر می برد. صداش مثل شلاقِ سرد روی دلمان می نشیند. درد بدی دارد.
-ما داریم می میریم. ھمه ی ما داریم رنج می بریم. حتما اونقدر گناه کردیم که خدا داره
مجازاتمون می کنه. این مریضی تاوان گناھانمونه. مرده شور این زندگی رو ببره.
ار حرفش لرزم می گیرد. یک لحظه با خودم می گویم شاید حق با او باشد. بعد از خودم می
پرسم "لیلی تو چه گناھی کردی که خدا دارد مجازاتت می کند؟!." پس چرا بابی اینطور نگاه
نمی کند؟!. چرا او به بیماری می گوید "رسالت"؟!. بعد می فھمم نگاه آدم ھا به دنیا چقدر با
ھم فرق دارد.
دکتر می پرسد:
-چرا اینجور فکر می کنی؟!.
زھره ساکت می شود. رنجور به نظر می رسد.
-زھره ما منتظریم.
-من جوابی ندارم. من خیلی خسته ام.
-چی خسته ات کرده؟!.
- از دست دخترم خسته شدم. دخترم وسواس داره. میاد کارای منو می کنه ولی وقتی منو
می بره حموم ھمش غر می زنه. دیروز دیگه کلافه شدم و از خونه انداختمش بیرون.
گفتم دیگه نمی خوام بیاد. اونم پشت در کلی داد و بیداد کرد و رفت. اون یه دختر
ناسپاسه. یه دختر نمک نشناس. باباش که مرد، من با خون جیگر بزرگش کردم و
فرستادمش واسه خودش کسی بشه. حالا که زمین گیر شدم فقط به جونم غر می
زنه. اصلا تا ھمه فھمیدن من سرطان دارم از ترس اینکه کمکی بھم بکنن و دستی به
بارم بزنن ولم کردن و تنھام گذاشتن.
به مامانم نگاه می کنم .دلم به درد می آید. چطور نمی داند که ما آخرین فرصتھا را داریم. آب
دھانم را قورت می دھم و در جوابش می گویم:
-من و شما زیاد فرصت نداریم. منم یه دختر سرطانیم که مامانم اینجا نشسته.
با دست به مامان که صورتش خیس اشک است، اشاره می کنم.
-من جز مامانم کسی رو ندارم و شما ھم جز دخترتون کسی رو ندارید. خودتونم خوب می
دونید دخترتون بزرگترین عشقتون تو زندگیتونه. من از روزی که فھمیدم وقتی ندارم، ھر روز
بھش میگم دوستش دارم. میگم مامان عاشقتم. چه ایرادی داره دخترتون از خستگی غر
بزنه. مھم اینه که شما فقط اونو دارید. پس ببخشیدش و بھش بگید دوستش دارید. چون اگه
شما با قھر دخترتونو ترک کنید دنیا براش زھر میشه. دیگه ھیچ وقت خودشو نمی بخشه.
بھش بگید دوستش دارید. شاید این آخرین لطف مادریتون باشه.
زھره فقط نگاھم می کند. جوابی نمی دھد. عمو فرید به زن جوانی که آدامس می جود می
گوید:
-سیما تو بگو. ھفته ات چطور گذشت؟.
چشم ھای زن می درخشد. برمی گردد و نگاه می کند به مرد شیک پوش پشت سرش. مرد
چشمکی می زند که سیما به خنده می افتد. ھمه لبخند می زنیم از مھری که میانشان
موج می زند.
-من و بھزاد رفتیم کیش. یه ھفته پرماجرا. از لحظاتمون استفاده کردیم. خیلی بھمون خوش
گذشت. کلی خاطره ساختیم.
نمی دانم چرا، ولی یاد فرھاد در قلبم رنگ می گیرد. حسی در من وجود دارد. حسی از
جنس دلتنگی، غم و تنھایی. وقتی تنھا می شوم فقط به او فکر می کنم. و این روزھا من
خودم را در خانه حبس کرده ام و لحظاتم را با تنھایی سپری می کنم. دلم پر می زند برای با
ھم بودنمان.
جلسه که تمام می شود با مامان بلند می شویم که برویم. دکتر جلو می آید و می گوید:
-لیلی تو بمون.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
#ماه_میهمانی_خدا | دعای روزهای ماه رمضان
🏷 (دعای روز هفدهم)
🤲 خدایا مرا به شایسته ترین اعمال راهنمایی کن...
➥ @hedye110
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹
به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه ب امام رضا علیهالسلام......
🌹🌹🌹🌹
تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313