آدما
همه چیو نابود میکنن ...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🏴🏴
و عشقِ تــو..
به من آموخت:
غم غربت دو چندان می شود شبها..
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🏴🏴
#سلام_امام_زمانم
اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
"خدا كند" كه بميرم چرا نمی آیی؟😔💔
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#فرج_مولا_صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
@hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
✨صبحتان متبرك بہ اسماء اللہ
یا اللہ و یا ڪریم
یا رحمن و یا رحیم
یا غفار و یا مجید
یا سبحان و یا حمید
سلاااام
الهی به امیدتو💖
🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷🏴
@hedye110
#گندم_زارهای_طلایی 🌾🌾
#قسمت_نهم
✨﷽✨
وحشت کرده بودم ..هنوز نمی دونستم چه اتفاق افتاده ....
خودمو رسوندم به خانجان که رمقی براش نمونده بود ....و داغشو تازه کردم ...حالا من حیرت زده به زن هایی اشک میریختن نگاه می کردم و چیزی نمی فهمیدم .....
گریه هاشون که تموم شد دیگه کسی به من توجهی نداشت ...تا خاله خانم پیداش شد ..
خانجانم اهل قلهک بود و یک خواهر بزرگتر داشت که بر خلاف خانجان دختری زیبا بود و با یک خان ازدواج کرده بود وحالا تو خونه ی اربابی زندگی می کرد ..و خوب خانجان هم که زن آقاجان شده بود که از نظر مالی و شکل و قیافه چیزی کم نداشت ..همه به حال این دو خواهر غبطه می خوردن و می گفتن هر دوشون شانس داشتن ..
کالسکه ی خاله خانم که وارد ده چیذر شد ..خبر اومدنش زود تر از خودش به خونه رسید ...چون کالسکه باید میرفت میدون چیذر و از اونجا میومد پایین ..و خانجان از موقعی که شنید خواهرش داره میاد با صدای بلند گریه کرد تا اون رسید ..مدتی دو خواهر تو بغل هم گریه کرد ن ..بعد خالخانم منو گرفت رو پاشو ..و دیگه از خودش جدا نکرد تا آخر عزا داری ..اون به همه می گفت برای من تمام دنیا یک طرف لیلا هم یک طرف ..و این احساس رو عملا ثابت می کرد ..خوب منم خالم بود خیلی زیاد دوستش داشتم ....ازش سراغ آقاجانم رو گرفتم ..گفت : رفته پیش خدا ..پرسیدم پس چرا بچه ها میگن مرده ؟ در حالیکه اشک هاشو پاک می کرد گفت : خوب تا آدم نَمیره نمی تونه بره پیش خدا ...
چند روزی به همین منوال گذشت...ولی من قانع نمی شدم و همش منتظر بودم آقا جانم برگرده ..ولی اینو می فهمیدم که این گریه ها برای رفتن اونه ....هر کس منو می دید می گفت : آخیی طفلکی ...بیچاره بچه بی پدر شد ... از حسن پرسیدم آقا جان چرا نمیاد ؟ با آه و افسوس گفت : مرده لیلا دیگه منتظرش نباش ....منم که معنای درست این کلمه نمی دونستم با سکوت نگاه میکردم ..
یک روز به حسین گفتم :من آقا جانم رو می خوام ..منو ببر پیش اون ,,بغلم کرد و بوسید و گفت : لیلا جان آقاجان مرده دیگه بر نمی گرده ..گفتم : می دونم حسن بهم گفت ..ولی بسه دیگه مرده ..حالا برگرده ..گفت : کسی که بمیره دیگه نمی تونه بیاد ..گفتم : چرا ؟ گفت : خوب چون رفته پیش خدا ..گفتم : خوب منو ببر پیش خدا ..وسط دو انگشتش رو گاز گرفت و تف کرد و گفت: خدا نکنه ..برو بازی کن بعدا می فهمی ...
تا بعد از چهلم ما رو تنها نذاشتن ..عمو همه جور به ما کمک می کرد ...اما بعد از اون تقریبا تمام کارا به گردن خانجان افتاده بود ..وکم کم فهمیدیم که تنهایم ..اون سخت کار می کرد ولی پیدا بود که توان جمع و جور کردن اون زندگی رو نداره ..وهیچ چیز مثل سابق نیست .. وجای خالی آقاجان پر نشدنی ...یکسال اینطوری گذشت ..تازه ما داشتیم به نبودن آقام عادت می کردیم که یک روز مصیبتی دیگه سر خانجان خراب شد ..فصل درو بود و ما از سر کار بر گشته بودیم خونه و خانجان داشت به کمک حسین شیر ها رو جا بجا می کرد ..درِ باغ باز شد و عمو سرشو کرد تو و بلند گفت یا الله ..نامحرم نباشه .. زن داداش ؟ خانجان چادرشو سرش کشید و گفت : بفرما ..اسدالله خان ...بفرما
عمو با دونفر وارد شد ..ولی خودش تنهایی اومد جلو منم پیش خانجان بودم ..گفت : بیچاره شدیم زن داداش ..بد بخت شدیم ..داداش همه ی ما رو بد بخت کرد ..می دونی چیکار کرده ؟ خانجان هراسون شد و پرسید بیچاره تو گوره چیکار کرده ؟ گفت : رفته همه ی زمین ها رو وقف کرده .. باورت نمیشه همه رو حتی مال منو ..پرسید : مگه میشه ؟ اون مال خودشو وقف کرده بود ...گفت : ای زن داداش چی بگم بهت خوب زمین های ما یک قولنامه داشت
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#گندم_زارهای_طلایی 🌾🌾
#قسمت_دهم
✨﷽✨
..از اوقاف اومدن زمین ها رو بگیرن ..حالا چطوری فهمیدن داداش فوت کرده نمی دونم ..خانجان با دستپاچگی گفت : چرا همچین قراری نبود ؟ حالا اونا چیکار می کنن ؟مگه وقف چیه ؟ گفت : هیچی همه ی زمین ها رو می گیرن ...دیگه اختیاری نداریم ....ای بابا داداش همه ی اون گندم زار ها رو چه حسابی وقف کرده ؟ آخه برای چی؟ ..خانجان گفت : والله چند سال پیش گفت : پیش
نماز تو مسجد گفته هر کس زمین داره و بده به وقف میره بهشت از من صلاح کرد گفتم باشه نمی دونستم معنیش اینه ..آخه به من گفت زمین دست خودمون می مونه و ازمون نمی گیرن برای ثوابش وقف کرد ...سرشو تکون داد و گفت : داداشم می دونست که بعد از فوتش اونا رو می گیرن ..ولی فکر نمی کرد اون روز برسه ...فکر منو و بچه هاشو نکرد ...ای داد بیداد ..بدبخت شدیم ..
و من از صورت عمو و نگرانی بیش از اندازه ی خانجانم فهمیدم که پمصیبتی دیگه به سرمون اومده ...
اوقاف زمین هارو تصرف کرد و دَوَندِگی های عمو و پسر عموهام به جایی نرسید ..
فقط ما موندیم و اون باغ که خانجان توان اداره ی اونم نداشت با اینکه حالا حسین و حسن بزرگ شده بودن .. باغم داشت از بین میرفت ..
در آمدی هم که نداشتیم ..این بود که خانجان مجبور شد باغ رو هم بفروشه البته اون زمان زمین ارزش زیادی نداشت و پول باغ خیلی زود تموم شد ..
بدون اینکه خانجان تونسته باشه کاری برای زندگی ما بکنه ..
پسر ا در مغازه ها شاگردی می کردن یا به کارگری برای جمع کردن محصول مردم میرفتن ...
من دیگه بزرگ شده بودم و نزدیک هشت سالم بود که یک روز ...
باز خبر اومدن خالخانم زود تر از خودش به ما رسید ..
خانجان دستپاچه جمع و جور می کرد ..دیدم که به جای اینکه خوشحال باشه از گوشه ی چشمش قطرات اشک سرازیر شده پرسیدم خانجان چرا گریه می کنین ؟
گفت : هیچی مادرنمی خواستم آبجیم وضع منو ببینه ....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_پذیرائی میوه از زوار #اربعین امام حسین (علیهالسلام) با بیل میکانیکی
🤔😂‼🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیاده روی نجف_کربلا....
این شیرینی تمام شدنی نیست...😍😍
@hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌توطئه رژیم آخوندی در مسیر اربعین !😂😂😂😂😂
از دست این امیدو مجید
عالی بود😁
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر کسی است که
میتونه جای خالی همه رو پر کنه 🌺🌺
ولی جای اون رو هیچ کس دیگه ای نمیتونه
پر کنه .....🌷👌
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 غافلگیر کردن یک پدر توسط دو پسرش | باکو، آذربایجان
⭕️ دو پسر پیرمرد او را به بهانه بدرقه دوست زائرش به فرودگاه کشانده، سپس بلیط سفر کربلا و اربعین را به پدر خود هدیه میدهند و گریه شوق پدر...😭
😭😭😭😭😭😭
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راستیگفتمبابا،بااشکامخندیدنُ...!💔
دوستان عزیز و گرانقدر عازم کربلا هستم حلال فرمایید
ان شاءالله تحت قبة ابا عبدالله الحسین(ع) دعا گوی شما خواهم بود🌹
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
روزگارتان از رحمت
«الرَّحْمَنُ الرَّحِیم» لبریز
سفرهٔ تان از نعمت
«رَبُّ الْعَالَمِين» سرشار
روزتون پراز لطف وعنایت خداوند
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊