eitaa logo
میراث امامان
198 دنبال‌کننده
55 عکس
3 ویدیو
15 فایل
مطالعاتی در خصوص روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی کانال در تلگرام: https://t.me/Al_Meerath https://t.me/Alasar_1 ارتباط با ادمین: @KhorvashAmirhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از پیامبر (ص) خندان دیده نشد ◾️أخبرنا محمد بن عمر عن سفيان بن عيينة عن عمرو بن دينار عن أبي جعفر قال: ما رأيت [رُؤِیَت] فاطمة عليها السلام، ضاحكة بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم إلا أنه قد تمودى بطرف فيها (الطبقات الکبیر، ج2، ص218؛ مشابه: المعجم الکبیر، ج22، ص399، به نقل از عبدالرزاق از ابن عیینه از عمرو بن دینار). از عمرو بن دینار از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: فاطمه (س) پس از پیامبر خدا (ص) خندان دیده نشد، جز اینکه [یکبار] با گوشۀ دهانش تبسّمی کرد. ◾️قال محمد بن عمر: وحدثني عمر بن محمد بن عمر بن علي، عن أبيه، عن علي بن حسين، عن ابن عباس، قال: كانت ‌فاطمة قد مرضت مرضا شديدا فقالت لأسماء بنت عميس: ألا ترين إلى ما بلغت فلا تحمليني على سرير ظاهر، فقالت: لا لعمري ولكن أصنع ‌نعشا كما رأيت يصنع بالحبشة قالت: فأرينيه فأرسلت إلى جرائد رطبة فقطعت من الأسواق [الأسواف] ثم جعلت على السرير ‌نعشا وهو أول ما كان ‌النعش ‌فتبسمت وما رئيت مبتسمة إلا يومئذ ثم حملناه فدفناها ليلا (الذریة الطاهرة للدولابي، ص111؛ مشابه: المستدرك علی الصحیحین، ط الرسالة، ج5، ص713-714). از محمد بن عمر بن علی بن ابی‌طالب از امام سجاد (ع) از ابن عباس نقل شده که گفت: فاطمه (س) به سختی بیمار شد. پس به اسماء بنت عمیس فرمود: نمی‌بینی به چه وضعی رسیده‌ام؟ مرا روی تختی که بدنم نمایان باشد، حمل نکن! اسماء گفت: به جانم قسم چنین نمی‌کنم، بلکه برای تو نعشی می‌سازم که در حبشه دیده‌ام. فاطمه (س) فرمود: آن را به من نشان بده. اسماء فرستاد که شاخه‌های تازۀ نخل را از نخل‌های «اَسواف» [ناحیه‌ای در مدینه] جدا کنند، سپس آن‌ها را روی تخت قرار داد و نعشی ساخت. این اولین بار بود که چنین نعشی [در میان مسلمین] ساخته می‌شد. فاطمه (س) [که آن نعش را دید]، لبخند زد. او [پس از درگذشت پیامبر (ص)] در حال تبسّم دیده نشد، مگر آن روز. پس از این، ایشان را شبانه حمل کرده و دفن کردیم. ◾️علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله ع قال سمعته يقول عاشت فاطمة ع بعد أبيها خمسة و سبعين يوما لم تر كاشرة و لا ضاحكة تأتي قبور الشهداء في كل جمعة مرتين- الإثنين و الخميس فتقول هاهنا كان رسول الله ص هاهنا كان المشركون (الکافي، ج3، ص228؛ مشابه: الکافي، ج4، ص561، به نقل از نضر بن سوید از هاشم بن سالم). از هشام بن سالم از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: فاطمه (س) پس از پدرش 75 روز زندگی کرد که در آن روزها شاد و خندان دیده نشد. هر هفته در روز دوشنبه و پنجشنبه نزد قبور شهداء [اُحد] می‌آمد و [با یادآوری صحنه‌های جنگ احد] می‌گفت: در این موضع پیامبر خدا (ص) بود و در این موضع مشرکان بودند. @Al_Meerath
مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْب‏ ◾️وقال يزيد بن أبي زياد عن عبد الله بن الحارث قال: ‌مكثت ‌فاطمة بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ستة أشهر، وهي ‌تذوب (تاریخ الإسلام، ت بشار، ج2، ص32). یزید بن ابی‌زیاد (د. 136ق) از عبدالله بن حارث هاشمی (د. حدود 80ق) نقل کرده که گفت: فاطمه (س) شش ماه بعد از پیامبر خدا (ص) زنده ماند؛ در حالی که بدنش آب می‌شد. ◾️عنه عن أحمد بن يحيى بن زكريا عن أبيه عن حميد بن المثنى عن أبي عبد الرحمن الحذاء عن أبي عبد الله ع قال: أول نعش أحدث في الإسلام نعش فاطمة ع إنها اشتكت شكوتها التي قبضت فيها و قالت لأسماء إني نحلت و ذهب لحمي أ لا تجعلي لي شيئا يسترني قالت أسماء إني كنت بأرض الحبشة رأيتهم يصنعون شيئا أ فلا أصنع لك فإن أعجبك صنعت لك قالت نعم فدعت بسرير فأكبته لوجهه ثم دعت بجرائد فشدته على قوائمه ثم جللته ثوبا فقالت هكذا رأيتهم يصنعون فقالت اصنعي لي مثله استريني سترك الله من النار (تهذیب الأحکام، ج1، ص469). از ابوعبدالرحمن حذاء از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: اولین نعشی که در اسلام ساخته شد، نعش فاطمه (س) بود. ایشان در بیماری‌ای که در آن از دنیا رفت، به اسماء فرمود: من بسیار نحیف شده‌ام و گوشت بدنم از بین رفته است. آیا چیزی برای من نمی‌سازی که مرا بپوشاند؟ اسماء گفت: من در سرزمین حبشه دیدم که حبشیان چیزی می‌سازند. آن را برایت نسازم [تا آن را ببینی] که اگر آن را دوست داشتی، آن را برایت درست کنم؟ فرمود: بله. پس اسماء تختی را آورد و آن را وارونه کرد. سپس شاخه‌های نخل را بر پایه‌های آن بست و با پارچه‌ای پوشاند. سپس گفت: من آن‌ها را دیدم که این‌گونه می‌ساختند. فاطمه (س) فرمود: مانند این را برای من بساز و مرا بپوشان، خدا تو را از آتش جهنم بپوشاند. ◾️قال محمد بن عمر: وحدثني عمر بن محمد بن عمر بن علي، عن أبيه، عن علي بن حسين، عن ابن عباس، قال: كانت ‌فاطمة قد مرضت مرضا شديدا فقالت لأسماء بنت عميس: ألا ترين إلى ما بلغت فلا تحمليني على سرير ظاهر، فقالت: لا لعمري ولكن أصنع ‌نعشا كما رأيت يصنع بالحبشة قالت: فأرينيه فأرسلت إلى جرائد رطبة فقطعت من الأسواق [الأسواف] ثم جعلت على السرير ‌نعشا وهو أول ما كان ‌النعش ‌فتبسمت وما رئيت مبتسمة إلا يومئذ ثم حملناه فدفناها ليلا (الذریة الطاهرة للدولابي، ص111؛ مشابه: المستدرك علی الصحیحین، ط الرسالة، ج5، ص713-714). از محمد بن عمر بن علی بن ابی‌طالب از امام سجاد (ع) از ابن عباس نقل شده که گفت: فاطمه (س) به سختی بیمار شد. پس به اسماء بنت عمیس فرمود: نمی‌بینی به چه وضعی رسیده‌ام؟! مرا روی تختی که بدنم نمایان باشد، حمل نکن!... @Al_Meerath
امکان‌سنجی_استفادۀ_تفسیر_عیاشی_از_کتاب_القراءات_سیاری.pdf
395.6K
امکان‌سنجی استفادۀ تفسیر عیاشی از کتاب القراءات سیاری ✍️امیرحسن خوروش کتاب القراءات سیاری و تفسیر عیاشی از جمله مصادر متقدم حدیثی شیعی به شمار می‌آیند که روایات فراوانی در موضوع اختلاف قرائات قرآنی و «تحریف» قرآن دربردارند؛ در این میان، تفسیر عیاشی در روزگاری دچار حذف اسناد شده و این امر امکان حدس‌های گوناگون دربارۀ تکمیل اسناد و بازیابی مصادر آن را به وجود آورده است. روایات کتاب القراءات و تفسیر عیاشی در سدۀ اخیر مورد انتقاد قرار گرفته و انتقادهای متنی-اِسنادی متوجه آن‌ها شده است؛ از جملۀ این انتقادها آن بوده که بسیاری از روایات عیاشی در موضوع قرائات و «تحریف» در حقیقت از کتاب القراءات سیاری گرفته شده که حذف اسناد موجب مخفی‌شدن این امر شده و بر این اساس، ضعف رجالی سیاری به روایات عیاشی تسری پیدا می‌کند. بررسی این موضوع می‌تواند به شناخت ریشه‌های بخش مهمی از روایات تفسیری عیاشی بیانجامد؛ به نظر می‌رسد به دلیل برخی تفاوت‌های اسنادی و زیادات متنی در روایات عیاشی و شواهد بی‌ارتباطی حوزۀ حدیثی این دو و نبود نقلی از سیاری در دیگر میراث عیاشی، فرضیۀ اثرپذیری عیاشی از سیاری پذیرفتنی نباشد. @Al_Meerath
🌷جایگاه صلوات در دعا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ سلام اللّه علیه قَالَ: كُلُّ دُعَاءٍ يُدْعَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَحْجُوبٌ عَنِ السَّمَاءِ حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. (الكافي، ج‏2، ص493) هر دعائى كه خداى عز و جل بدان خوانده شود از رفتن به آسمان محجوب است، تا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود. و در همین معنا: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد (همان، ص491) @Al_Meerath
🌷ارزش والای صلوات در قیامت عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: مَا فِي الْمِيزَانِ شَيْ‏ءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَتُوضَعُ أَعْمَالُهُ فِي الْمِيزَانِ فَتَمِيلُ بِهِ فَيُخْرِجُ ص الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَيَضَعُهَا فِي مِيزَانِهِ فَيَرْجَحُ بِهِ. (الكافي، ج‏2، ص494) از محمد بن مسلم، از امام باقر يا امام صادق (ع) فرمود: در ميزان، چيزى سنگين‌‏تر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست، و به راستى مردى باشد كه اعمالش را در ميزان گذارند و سبك آيد و ثواب صلوات او در آيد و آن را در ميزان او نهند و سنگين گردد و بچرخد به سود او. (اصول الكافي، ترجمه كمره‏اى، ج‏6، ص89) @Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
از ام البنین همسر امیرالمؤمنین (ع) چه می‌دانیم؟ ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعة بن الوحید از بنی کلاب بوده (نمونه: جمهرة النسب، ص31) و گاه با لقب کلابیه (نمونه: سر السلسلة العلویة، ص131) و گاه با لقب وحیدیه (نمونه: المنمق من أخبار قریش، ص351) شناخته می‌شود. وی همسر امیرالمؤمنین علی (ع) بوده و چهار پسر به نام‌های عباس، عثمان، جعفر، و عبدالله از ایشان داشته است (نمونه: جمهرة النسب، ص31؛ الطبقات لابن سعد، ج3، ص14؛ أنساب الأشراف، ج2، ص192؛ مقتل علي لابن أبي الدنیا، ج1، ص102؛ تاریخ الطبري، ج5، ص153؛ شرح الأخبار، ج3، ص185؛ المؤتلف والمختلف، ج2، ص578؛ الإرشاد، ج1، ص354؛ معرفة الصحابة، ج1، ص106). هر چهار پسر در کربلا به شهادت رسیدند (نمونه: جمهرة النسب، ص31؛ الطبقات لابن سعد، ج3، ص14؛ أنساب الأشراف، ج2، ص192؛ مقتل علي لابن أبي الدنیا، ج1، ص102؛ تاریخ الطبري، ج5، ص153؛ الإرشاد، ج1، ص354). در برخی منابع محمد اصغر -از شهدای کربلا- نیز فرزند وی شمرده شده است (جمهرة النسب، ص328). البته در برخی منابع محمد اصغر -به جای عبد الله بن علی- در میان چهار فرزند ام البنین ذکر شده (جمهرة أنساب العرب، ص282) و در برخی منابع محمد اوسط -به جای جعفر بن علی- در میان چهار فرزند ام البنین یاد شده است (البصائر والذخائر، ج1، ص214). در مقابل، برخی، مادرِ محمد اصغر را یک ام ولد (الطبقات لابن سعد، ج3، ص14؛ مقاتل الطالبیین، ص90) برخی، مادر محمد اصغر را لیلی بنت مسعود (الإرشاد، ج1، ص354) دانسته‌اند. در برخی منابع سنّ فرزند او -عبد الله بن علی- در هنگام شهادت، 25 سال و سن فرزند او -عثمان بن علی (هم‌نامِ عثمان بن مظعون)- در هنگام شهادت، 21 سال دانسته شده است (مقاتل الطالبیین، ص88-89). در خصوص نام جناب ام البنین، ظاهراً نام وی همین «أم البنین» باید باشد. نام «فاطمة» برای ایشان در سر السلسلة العلویة آمده است (ص131؛ برای یک نام محرَّف دیگر نگر: تاریخ الخمیس، ج2، ص284). اما در انواع منابع متقدّم به نام ام البنین بسنده شده و نام دیگری ذکر نشده و گفته نشده که ام البنین کنیهٔ ایشان است. در خصوص عزاداری ام البنین در مدینه نقل شده است: «وكانت أم البنين أم هؤلاء الأربعة الإخوة القتلى، تخرج إلى البقيع فتندب بنيها أشجى ندبة وأحرقها، فيجتمع الناس إليها يسمعون منها، فكان مروان يجي‏ء فيمن يجي‏ء لذلك، فلا يزال يسمع ندبتها ويبكي. ذكر ذلك علي بن محمد بن حمزة، عن النوفلي، عن حماد بن عيسى الجهني، عن معاوية بن عمّار، عن جعفر بن محمد» (مقاتل الطالبیین، ص90). همچنین نقل شده: «قال الحسن قال أبي: وهؤلاء الثلاثة بنو أم جعفر وهي الکلابية وهي أم البنين. قال الحسن قال أبي بلغني عن جعفر بن محمد علیهما السلام أنه قال: بکی الحسین علیه السلام خمس حجج وکانت أم جعفر الکلابیة تندب الحسین وتبکیه وقد کفّ بصرها فکان مروان وهو وال المدینة یجيء متنکراً باللیل حتی یقف فیسمع بکاءها وندبها» (الأمالي الخمیسیة، ص230). در کتاب سر السلسلة العلویة (ص131-132) دربارۀ ام البنین گفته شده است: «قال: قال علي بن أبي‏طالب عليه السلام لعقيل بن أبي‏طالب، وهو أعلم قريش بالنسب: اطلب لي امرأة ولّدتها شجعان العرب حتّى‏ تلد لي ولداً شجاعاً، فوقع الاختيار على‏ امّ البنين الكلابية، وولدت له العبّاس بن علي وإخوته. قال: لم يعقب أميرالمؤمنين عليه السلام من مهيرة بعد فاطمة إلّا منها. قال: ولم تخرج امّ البنين إلى‏ أحد قبله ولا بعده». نقل شده که ام البنین در هنگام طفولیت عباس بن علی شعری برای او می‌خوانده است: «وقالت أم البنين الوحيدية تزفن ابنها العباس بن علي بن أبي طالب عليهما السلام: أعيذه بالواحد ... من عين كل حاسد قائمـ[ـهم] والقاعد ... مسلمهم والجاحد صادرهم والوارد ... مولودهم والوالد» (المنمق من أخبار قریش، ص351). شیخ محمد سماوی نیز دو شعرِ «یا من رأی العباس کرّ علی جماهیر النقد...» و «لا تدعوني ویك أم البنین...» را به ام البنین نسبت می‌دهد و منبع آن را شرح الکامل نوشتۀ ابوالحسن اخفش می‌داند (إبصار العین، ص64)؛ این در حالی است که چنین کتابی برای اخفش شناخته شده نیست و سیّد مقرّم می‌گوید که هرچه از شیخ محمد سماوی دربارۀ مصدر این اشعار پرسیده، او سکوت کرده است (در این باره نگر: اشعار منسوب به ام البنین). گفتنی است اطلاعات زیادی دربارۀ جناب ام البنین در منابع متقدم یافت نمی‌شود. اینکه کیفیت درگذشت ایشان چگونه بوده و اینکه تاریخ درگذشت ایشان چه زمانی است، معلوم نیست. تاریخ وفاتی در دورۀ متأخر برای ایشان جعل شده که ارزش تاریخی ندارد (نگر: https://t.me/Bandani1/251). همچنین برخی از معاصران روضه‌هایی برای ایشان می‌خوانند که اعتباری ندارد (نمونه نگر: https://t.me/Bandani1/258). @Al_Meerath
میراث امامان
🌷جایگاه صلوات در دعا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَم
🌷جایگاه صلوات در دعا (۲) أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِيَّاكُمْ إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يَسْأَلَ مِنْ رَبِّهِ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّى يَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَدْحِ لَهُ وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ ص ثُمَّ يَسْأَلَ اللَّهَ حَوَائِجَهُ. (الكافي، ج‏2، ص484) از حارث بن مغیره، شنيدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) مى‏گفت: هر گاه كه کسی از شما بخواهد حاجت دنيا و آخرت خود را از پروردگار خود مسألت نمايد، درخواست خود را مطرح نكند، مگر آن‌كه اول به ثنا و ستايش و تمجيد خدا بپردازد و بر رسول گرامى او صلوات فرستد و سپس حوائج خود را درخواست كند. (گزيده كافى، ج‏1، ص310) روایت حارث چنین نیز نقل شده است: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ فَمَجِّدِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ احْمَدْهُ وَ سَبِّحْهُ وَ هَلِّلْهُ وَ أَثْنِ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ثُمَّ سَلْ تُعْطَ. (الكافي، ج‏2، ص485) در این معنا روایات دیگری نیز در این باب آمده است. @Al_Meerath
🌷 محبت به زنان 1️⃣ علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِيَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ حُبُّ النِّسَاءِ. امام صادق ع: از اخلاق پیامبران، دوست داشتن و محبت به زنان (مَحارم) است. 📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص320 باب1 حُبّ النِّساء، ح1؛ مرآة العقول، ج٢٠، ص۵. 2️⃣ محَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَظُنُّ رَجُلًا يَزْدَادُ فِي الْإِيمَانِ خَيْراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ مثله امام صادق ع: گمان نمی‌کنم مردی ایمانش افزایش یابد مگر اینکه علاقه و محبتش به زنان (مَحارم) افزوده شود. 📚الكافي، ج‏5، ص320 باب1 حُبّ النِّساء، ح2 و ح5؛ روضه المتقین، ج٨، ص٨٧. 3️⃣علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أُحِبُّ مِنْ دُنْيَاكُمْ إِلَّا النِّسَاءَ وَ الطِّيب‏ پیامبر اکرم ص: از همه دنيا، تنها زن و عطر در نزد من محبوب و دوست داشتنی است. 📚الكافي، ج‏5، ص321 بَابُ1 حُبِّ النِّسَاءِ، ح6؛ مرآة العقول، ج٢٠، ص۶؛ روضه المتقین، ج۸، ص۸۸. از عامه: الطبقات ابن سعد، دار صادر، 1/ 398؛ مسند أحمد، 3/ 128، 199، 285؛ سنن النسائي، ص3949؛ أبو يعلى ص3482، 3530؛ أبو عوانة ص4020. 4️⃣ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً. حضرت رسول الله (ص): اين سخنِ مرد به زن كه: «دوستت دارم» هرگز از قلب زن بيرون نمى رود. 📚 الكافي، ج‏5، ص569؛ روضه المتقین، ج٨، ص٢٠٢ در این معنا از امام حسن (ع): مكارم الأخلاق، ص204 @Antikafaar گفتنی است روایاتی نیز «حب النساء» را مذمت کرده اند. (الكافي، ج‏2، ص131 و 289) ولی چنانکه از سیاق آن اخبار روشن است، در مقام ذم دنیاطلبی و زیاده خواهی هستند. و منافات روشنی با اخبار پیش گفته ندارند. (هم‌چنین در این زمینه آیاتی مانند آیه نساء: 19؛ روم: 21؛ یا حدیث من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص385 رُوِيَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ أَكْثَرُ الْخَيْرِ فِي‏ النِّسَاءِ. و... نیز در خور توجه است.) روایات بالا بنا بر مبانی مشهور نزد امامیه اسناد خوبی دارند، ولی معلوم نیست چرا در مصادر گسترده عامه کمتر به چشم می‌خورند. البته نمونه‌هایی در مدح نیکی به خانواده دارند؛ مانند این خبر مشهور: أخبرنا محمد بن عمر عن سفيان وإسرائيل عن منصور عن سالم بن أبي الجعد عن عبد الله بن شداد أن النبي، صلى الله عليه وسلم، قال: ‌خيركم ‌خيركم ‌لأهله وأنا خيركم لأهلي. أخبرنا محمد بن عمر عن بن أبي حبيبة عن داود بن الحصين عن عكرمة عن بن عباس عن النبي، صلى الله عليه وسلم، مثله.» (الطبقات الكبرى - ط دار صادر، 8/ 205) بهترین شما، نیکوکارترینتان با خانواده‌اش است و من نسبت به خانواده‌ام نیکوکارترینم. @Al_Meerath
🔸روایت نبوی در خصوص صلوات منقول از امام حسین، امام باقر، امام صادق علیهم السلام، ابن حنفیه و برخی صحابه حدثنا حفص بن غياث عن جعفر عن أبيه قال: قال رسول اللَّه صلى الله عليه وسلم: "‌من ‌ذكرت ‌عنده ‌فنسي الصلاة علي (خطئ) طريق الجنة يوم القيامة" (مصنف ابن أبي شيبة، ت الشثري، ج17، ص480) هرکس من نزد او یاد شوم و صلوات بر من را از یاد برد، روز قیامت در [یافتن] راه بهشت به خطا افتد. عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ وَ لَمْ يَذْكُرِ النَّبِيَّ ص فِي صَلَاتِهِ سُلِكَ بِصَلَاتِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْجَنَّةِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ فَدَخَلَ النَّارَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَنَسِيَ الصَّلَاةَ عَلَيَّ أُخْطِئَ بِهِ طَرِيقَ الْجَنَّةِ. المحاسن، ج1، ص25؛ الکافی، ج2، ص495 به همین طریق، و نیز: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عُبَيْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَنَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيَّ خَطَّأَ اللَّهُ بِهِ طَرِيقَ الْجَنَّةِ. و در روایت مسند الحسین ع: • حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارِ بْنِ الْمُثَنَّى التَّمِيمِيُّ الطَّبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَجَّاجِ الْمُقْرِي الرَّقِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْعَلَاءِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ بِلَالٍ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ غَزِيَّةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْبَخِيلُ حَقّاً مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ. (معاني الأخبار، ص246) 🔻برای نمونه از دیگر شواهد: الترغيب والترهيب للمنذري، ط العلمية، ج2، ص330-332: «رَوَاهُ الْحَاكِم وَقَالَ صَحِيح الْإِسْنَاد... وَعَن أبي هُرَيْرَة رضي الله عنه قَالَ قَالَ رَسُول الله صلى الله عليه وسلم رغم أنف رجل ذكرت عِنْده فَلم يصل عَليّ وَرَغمَ أنف رجل دخل عَلَيْهِ رَمَضَان ثمَّ انْسَلَخَ قبل أَن يغْفر لَهُ وَرَغمَ أنف رجل أدْرك عِنْده أَبَوَاهُ الْكبر فَلم يدْخلَاهُ الْجنَّة رَوَاهُ التِّرْمِذِيّ وَقَالَ حَدِيث حسن غَرِيب... • وَعَن حُسَيْن بن عَليّ رضي الله عنهما قَالَ قَالَ رَسُول الله صلى الله عليه وسلم من ذكرت عِنْده فخطئ الصَّلَاة عَليّ خطئ طَرِيق الْجنَّة رَوَاهُ الطَّبَرَانِيّ وَرُوِيَ مُرْسلا عَن مُحَمَّد ابْن الْحَنَفِيَّة • وَفِي رِوَايَة لِابْنِ أبي عَاصِم عَن مُحَمَّدًا ابْن الْحَنَفِيَّة قَالَ قَالَ رَسُول الله صلى الله عليه وسلم ‌من ‌ذكرت ‌عِنْده ‌فنسي الصَّلَاة عَليّ خطئ طَرِيق الْجنَّة • وَعَن ابْن عَبَّاس رضي الله عنهما قَالَ قَالَ رَسُول الله صلى الله عليه وسلم من نسي الصَّلَاة عَليّ خطئ طَرِيق الْجنَّة رَوَاهُ ابْن مَاجَه وَالطَّبَرَانِيّ وَغَيرهمَا عَن جبارَة بن الْمُغلس وَهُوَ مُخْتَلف فِي الِاحْتِجَاج بِهِ وَقد عد هَذَا الحَدِيث من مَنَاكِيره • وَعَن حُسَيْن رضي الله عنه عَن النَّبِي صلى الله عليه وسلم قَالَ الْبَخِيل من ذكرت عِنْده فَلم يصل عَليّ رَوَاهُ النَّسَائِيّ وَابْن حبَان فِي صَحِيحه وَالْحَاكِم وَصَححهُ التِّرْمِذِيّ وَزَاد فِي سَنَده عَليّ بن أبي طَالب وَقَالَ حَدِيث حسن صَحِيح غَرِيب • وَعَن أبي ذَر رضي الله عنه قَالَ خرجت ذَات يَوْم فَأتيت رَسُول الله صلى الله عليه وسلم قَالَ أَلا أخْبركُم بأبخل النَّاس...» @Al_Meerath
تعدد نزول قرائات.pdf
288.5K
نقد دیدگاه شیخ حسین مفیدی یزدی دربارۀ تعدّد نزول قرائات قرآنی (بخشی از فصل نخست پایان‌نامۀ «گردآوری و اعتبارسنجی قرائات منسوب به امیرالمؤمنین (ع)؛ بر اساس تراث اسلامی پنج قرن نخست هجری» نوشتۀ امیرحسن خوروش، دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، 1403ش) @Al_Meerath
سکوت قرآن نسبت به تعدد قرائات پیشتر نشان داده شد که بر اساس انواع شواهد تاریخی قرآن بر یک قرائت نازل شده و انگارهٔ تعدد نزول قرائات در دوره‌ای متأخر از نزول قرآن در فضای عامه پدید آمده است. در اینجا به استدلالی مبتنی بر سکوت قرآن، جهت انکار تعدد نزول قرائات خواهیم پرداخت: نخستین منبع مکتوب و معتبری که دربارۀ قرآن اطلاعات مهمی را به دست می‌دهد، خود قرآن است؛ چه در قرآن در آیات بسیاری بارها و بارها دربارۀ خود قرآن و ویژگی‌هایش و نسبتش با دیگران و مواجهۀ دیگران با آن سخن گفته می‌شود؛ از جمله این مباحث در قرآن آمده است: قرآن جداجدا نازل شده که با درنگ بر مردم خوانده شود (الإسراء: 106). کافران می‌گویند که چرا قرآن یک‌پارچه بر پیامبر (ص) نازل نشده؟ این جداجدا نازل‌شدن به دلیل آن است که دل پیامبر (ص) استوار شود و آیات تدریجاً بر مردم خوانده شود (الفرقان: 32). آیات قرآن هم‌گون هستند (الزمر: 23) و در قرآن هر قسم مثلی آمده (الإسراء: 41، 89؛ الکهف: 54؛ الروم: 58؛ الزمر: 27) و برخی آیات قرآن محکم و برخی متشابه است (آل عمران: 7). برخی از آیات قرآن نسخ شده و برخی دیگر به کلّی فراموشانده شده است (البقرة: 103). قرآن در شبی مبارک (الدخان: 3) -شب قدر (القدر: 1)- در ماه رمضان (البقرة: 185) نازل شده است. قرآن شعر نیست (یس: 69). قرآن برای پندگرفتن آسان ساخته شده (القمر: 17، 22، 32، 40) و آیاتش مشروح و تفصیل‌یافته است (الأعراف: 52؛ هود: 1؛ فصلت: 3) و به زبان عربی نازل شده است (یوسف: 2؛ طه: 113؛ الزمر: 28؛ الشوری: 7؛ الزخرف: 3؛ الأحقاف: 12). قرآن تصدیق‌کنندۀ کتب پیشین از جمله تورات و انجیل است (آل عمران: 3؛ المائدة: 48؛ الأنعام: 92؛ الأحقاف: 12). این قرآن بیشتر چیزهایی را که بنی‌اسرائیل در آن اختلاف دارند، برایشان بازگو می‌کند (النمل: 76). هدف از نزول قرآن هم تبیین بحث‌های اختلافی بوده (النحل: 64) و این کتاب هرچیزی را آشکار می‌کند (النحل: 89). در قرآن به خود قرآن بارها تحدّی شده (یونس: 38؛ القصص: 49) و البته تذکر داده شده که اگر همۀ جن و انس اجتماع کنند که مانند قرآن را بیاورند، چنین کاری از آنان ساخته نیست (الإسراء: 88). پیامبر (ص) مأمور به تلاوت قرآن است (النمل: 92؛ العنکبوت: 45) و قرآن را به افراد تعلیم می‌دهد (البقرة: 151؛ آل عمران: 164؛ الجمعة: 2). پیامبر (ص) پیش از نزول قرآن امیدی به نزول چنین کتابی بر خود نداشته (القصص: 86) و پیش از وحی نمی‌دانست که کتاب و ایمان چیست (الشوری: 52) و پیش‌تر کتابی نخواند و با دستش ننوشته (العنکبوت: 48). هنگامی که وحی دارد نازل می‌شود، پیامبر (ص) نباید عجله کند که آیه را پیش از اتمام وحی بخواند (طه: 114). نیز گفته که پیامبر (ص) نباید در خواندن قرآن عجله کند و باید پس از قرائت قرآن از جانب خدا، آن را بخواند (القیامة: 16-18). برخی سؤالات غیر لازم اگر هنگام نزول قرآن پرسیده شود، جوابش آشکار می‌شود (المائدة: 101). هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، باید به خدا از شر شیطان رانده‌شده پناه برد (النحل: 98). همچنین هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، باید به آن گوش فراداد و سکوت کرد (الأعراف: 204). بنی‌اسرائیل چون قرآن نزدشان آمد، بدان کافر شدند (البقرة: 89)، مشرکان می‌گویند که پیامبر (ص) قرآن را به افتراء به خدا بسته است (یونس: 38). کافران می‌گویند که به قرآن ایمان نمی‌آورند (سبأ: 31). همچنین می‌گویند که چرا قرآن بر مردی بزرگ از یکی از دو شهر [مکه و طائف] نازل نشده؟ (الزخرف: 31). هنگامی که خدا به یگانگی در قرآن یاد می‌شود، مشرکان گریزان می‌شوند (الإسراء: 45) و نیز کافران می‌گویند که به این قرآن گوش ندهید و در [هنگام تلاوت آن] جنجال کنید! باشد که غلبه یابید! (فصلت: 26). جن نیز در مواجهه با قرآن واکنشی داشته که قرآن بازتاب می‌دهد (الأحقاف: 29-32؛ الجن: 1-19). @Al_Meerath
با وجود اینکه قرآن بحث‌های مختلفی دربارۀ خودش و نسبت دیگران با خودش دارد، هیچ‌گاه اشاره‌ای به این ویژگی عجیب نکرده که متنش نزول متعدد و مختلف داشته باشد. مهم‌تر اینکه در قرآن گفته شده که به هنگام تبدیل آیه‌ای با آیه‌ای توسط خدا (نسخ) برخی اشکال می‌کنند که پیامبر (ص) بر خدا افتراء زده است (النحل: 101). افزون بر این، کافران برای موجه نشان‌دادن فرضیۀ دروغین‌بودن قرآن گفته‌اند که قرآن اساطیر پیشینیان است که پیامبر (ص) گفته است که برایش بنویسند و شب و روز بر او املا می‌شود (الفرقان: 4-5). با این حال، قرآن هیچ اشاره‌ای نمی‌کند به اینکه مشرکان اشکال کرده باشند که چرا هر آیه به اشکال مختلف نازل و قرائت می‌شود و متن تثبیت‌شده‌ای ندارد و پیامبر (ص) هر بار متن جدیدی را به خدا منسوب می‌کند! با اینکه حجم تغییر در تعدد قرائات بسیار بیشتر از نسخ است. اگر چنین امری در زمان نزول وجود داشت، بهترین شاهد بر افتراء و بشری‌بودن متن می‌شد و باید مشرکین بر آن تمرکز می‌کردند. همچنین قرآن گزارش می‌کند که کسانی که امیدی به ملاقات با خدا ندارند می‌گویند که قرآنی جز این قرآن را بیاور یا آن را تبدیل کن: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» (يونس: 15). در اینجا اگر فرایند تغییر الفاظ با مترادفش در متن قرآن فرایندی عادی بوده باشد که در زمان پیامبر (ص) توسط ایشان رخ دهد، طبیعی است که مشرکان اشکال کنند که پیامبر (ص) بارها چنین کرده و چرا فقط ناظر به تبدیل مورد دلخواه ما این کار ممنوع است؟! همچنین قرآن دعوت به تدبّر در قرآن می‌کند و می‌گوید که اگر متن از جانب غیر خدا بود، حتماً اختلاف فراوانی در آن یافت می‌شد: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (النساء: 82). اگر در زمان نزول، هر آیه از سوی پیامبر (ص) به اشکال مختلفی خوانده می‌شد، طبیعی بود که خود همین اختلاف در متن، مورد اشکال مشرکان قرار گیرد و قرآن به آن اشکال واکنش نشان دهد. در مجموع به نظر می‌رسد فارغ از دیگر شواهد تاریخی، اگر فقط خود متن قرآن را در نظر بگیریم درمی‌یابیم که تعدد نزول قرائات انگاره‌ای است که زمانی که قرآن نازل شده، وجود نداشته و تثبیت‌شدن متن قرآن نیز مربوط به پیش از شکل‌گیری این انگاره است. @Al_Meerath