◼️بلکه کشته میشوم...
حدثنا عبد الله، حدثني علي بن حكيم الأودي، أخبرنا شريك، عن عثمان بن أبي زرعة، عن زيد بن وهب، قال: قدم على علي قوم من أهل البصرة من الخوارج، فيهم رجل يقال له: الجعد بن بعجة، فقال له: اتق الله يا علي، فإنك ميت. فقال علي: بل مقتول، ضربة على هذا تخضب هذه - يعني لحيته من رأسه - عهد معهود، وقضاء مقضي، وقد خاب من افترى... (مسند أحمد، ط الرسالة، ج2، ص110-111؛ مشابه: مسند أبي داود الطیالسي، ج1، ص133؛ السنة لابن أبي عاصم، ج2، ص447؛ الغارات، ج1، ص66-67؛ المستدرك علی الصحیحین، ط دار المعرفة، ج3، ص143؛ شرح الأخبار، ج2، ص428-429).
نقل شده از زید بن وهب (د. 96ق) که گفت: گروهی از اهل بصره بر علی (ع) وارد شدند؛ در میان آنها کسی از خوارج بوده که نامش جعد بن بعجة بود. او به علی (ع) گفت: از خدا پروا کن ای علی! چه به زودی خواهی مرد! علی (ع) فرمود: بلکه کشته خواهم شد! با ضربتی بر این (یعنی سرش) که این (یعنی لحیهاش) را [از خون] خضاب میکند؛ پیمانی است که بسته شده و قضائی است که قطعی شده است. و البته آنکه دروغ بست، نومید و زیانکار گشت.
@Al_Meerath
◼️ امّت پیمانشکن
و روى عبد الله بن بكير الغنوي عن حكيم بن جبير قال حدثنا من شهد عليا بالرحبة يخطب فقال في ما قال: أيها الناس إنكم قد أبيتم إلا أن أقول أما و رب السماوات و الأرض لقد عهد إلي خليلي أن الأمة ستغدر بك من بعدي (الإرشاد، ج1، ص284).
نقل شده از امیرالمؤمنین علیه السلام که در رحبه در میان خطبهای فرمود: ای مردم! راهی برایم نگذاشتید جز آنکه [فاش] بگویم: خلیلِ من [محمد (ص)] به من خبر داد که "امت پس از من، به زودی پیمان تو را میشکند"!
@Al_Meerath
◼️برادر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله
زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى قَالَ: حَدَّثَنَا عُثْمَانُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ نُمَيْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ مِغْوَلٍ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ، عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ الْجُهَنِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيًّا، عَلَى الْمِنْبَرِ يَقُولُ: «أنا عَبْدُ اللهِ وَأَخُو رَسُولِهِ ص، لَا يَقُولُهَا (غَيرِي) إِلَّا كَذَّابٌ مُفْتَرٍ» فَقَالَ رَجُلٌ أَنَا عَبْدُ اللهِ وَأَخُو رَسُولِهِ ص، فَخُنِقَ فَحُمِلَ (السنن الکبری، ج7، ص432؛ خصائص علي، ص85؛ مشابه: تاریخ دمشق، ج42، ص61).
نقل شده از ابوسلیمان زید بن وهب جهنی (د. 96ق) که گفت: شنیدم از علی (ع) که بر روی منبر میگفت: «من بندۀ خدا و برادر پیامبرش هستم. این سخن را (جز من) نگوید مگوید دروغگویی دروغزن». پس مردی [همانجا] گفت: من بندۀ خدا و برادر پیامبرش هستم! پس گلویش گرفت و افتاد و پیکرش را بیرون بردند.
#افضلیت
@Al_Meerath
◼️بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
◼️چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
أخبرنا إبراهيم بن محمد عن جعفر بن محمد عن أبيه أن عليا - رضي الله تعالى عنه - قال في ابن ملجم بعد ما ضربه أطعموه واسقوه وأحسنوا إساره إن عشت فأنا ولي دمي أعفو إن شئت وإن شئت استقدت وإن مت فقتلتموه فلا تمثلوا (الأمّ للشافعي، ج4، ص229).
از ابراهیم بن محمد بن ابییحیی از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) نقل شده که علی (ع) پس از آنکه ابن ملجم بر او ضربت زد، دربارۀ ابن ملجم فرمود: او را غذا دهید و سیراب کنید و در اسارت به او به نیکویی رفتار کنید. اگر زنده مندم، خودم ولیّ خونم هستم؛ اگر خواستم عفو میکنم و اگر خواستم درخواست قصاص میکنم. اگر از دنیا رفتم و او را کشتید، او را مُثله نکنید!
@Al_Meerath
💠 عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد عن علي بن الحكم عن سيف بن عميرة عن حسان بن مهران عن أبي عبد الله ع قال: سألته عن ليلة القدر فقال التمسها في ليلة إحدى و عشرين أو ليلة ثلاث و عشرين (الکافي، ج4، ص156).
نقل شده از حسان بن مهران که گفت: از ابوعبدالله [صادق] (ع) دربارۀ شب قدر پرسیدم. فرمود: آن را در شب بیستویکم یا شب بیستوسوم بجوی!
💠 عنه عن ابن أبي عمير عن ابن بكير عن زرارة عن أبي جعفر ع قال: سألته عن ليلة القدر قال هي ليلة إحدى و عشرين أو ثلاث و عشرين قلت أ ليس إنما هي ليلة قال بلى قلت فأخبرني بها فقال و ما عليك أن تفعل خيراً في ليلتين (تهذیب الأحکام، ج3، ص58).
نقل شده از زراره که گفت: از ابوجعفر [باقر] (ع) دربارۀ شب قدر پرسیدم. فرمود: شب بیستویکم یا بیستوسوم است...
@Al_Meerath
▪️خطبه امام حسن علیه السلام در صبح شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام
رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي أَشْعَثُ بْنُ سَوَّارٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ وَ غَيْرِهِ قَالُوا: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع صَبِيحَةَ اللَّيْلَةِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ: لَقَدْ قُبِضَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ رَجُلٌ لَمْ يَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ بِعَمَلٍ وَ لَا يُدْرِكُهُ الْآخِرُونَ بِعَمَلٍ لَقَدْ كَانَ يُجَاهِدُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فَيَقِيهِ بِنَفْسِهِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُوَجِّهُهُ بِرَايَتِهِ فَيَكْنُفُهُ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِهِ فَلَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ وَ لَقَدْ تُوُفِّيَ ع فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي عُرِجَ فِيهَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ فِيهَا قُبِضَ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَصِيُّ مُوسَى وَ مَا خَلَّفَ صَفْرَاءَ وَ لَا بَيْضَاءَ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِهِ أَرَادَ أَنْ يَبْتَاعَ بِهَا خَادِماً لِأَهْلِهِ ثُمَّ خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ فَبَكَى وَ بَكَى النَّاسُ مَعَهُ. ثُمَّ قَالَ أَنَا ابْنُ الْبَشِيرِ أَنَا ابْنُ النَّذِيرِ أَنَا ابْنُ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ أَنَا ابْنُ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ أَنَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً أَنَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ افْتَرَضَ اللَّهُ حُبَّهُمْ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً فَالْحَسَنَةُ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.
صبح شهادت امیرالمؤمنین (ع) امام حسن بن علی (ع) خطبه خواند و پس از حمد و ثناء و صلوات فرمود:
«دیشب مردی از دنیا رفت که گذشتگان با هیچ کاری بر او پیشی نگرفتند و آیندگان نیز با هیچ عملی به او نخواهند رسید. همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله جهاد میکرد و او را به جان خویش، حفظ می نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله او را با پرچم خویش روانه می ساخت؛ پس جبرئیل او را از راست در بر می گرفت و میکائیل از چپ. باز نمی گشت تا خداوند به دست او فتح کند. در شبی از دنیا رفت که عیسی بن مریم به آسمان رفت و یوشع بن نون وصی موسی در گذشت. هیچ دینار و درهمی باقی نگذاشت مگر هفتصد درهم که از سهمش از بیت المالش آمده بود و می خواست با آن خادمی برای خانوادهاش بخرد».
سپس بسیار گریست و مردم نیز با او گریستند. سپس فرمود:
«منم پسر بشارت دهنده. منم پسر انذار کننده. منم پسر آن کسی که به اذن خدا مردم را به سوی خدا می خواند. منم پسر چراغ فروزان و روشنی بخش. من از خاندانی هستم که خداوند ناپاکی را از آنان برده و آنان را پاک نموده است. من از خاندانی هستم که خداوند محبت آنان را در کتاب خود واجب گردانده است. خداوند فرموده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» پس حسنة، دوستی ما اهل بیت است».
📚مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج2، ص7؛ و نیز کلینی، الكافي، الاسلامیة، ج1، ص457، ح8 به سند دیگر از امام باقر ع.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج3، ص246؛ ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبيين، ص61 به چندین سند؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج3، ص28 به چند سند؛ نسائی، خصائص، ص8 و…
(طرقی نیز در کتاب إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج4، ص411 از دیگر منابع گرد آمده)
#وصایت #افضلیت
@Al_Meerath
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا
◼️حدثنا الحسن بن علي حدثنا الهيثم بن أشعث حدثنا أبو حنيفة اليمامي عن عمير بن عبد الملك قال خطبنا علي رضي الله تعالى عنه على منبر الكوفة فأخذ بلحيته ثم قال متى يبعث أشقاها حتى يخضب هذه من هذه (الآحاد والمثاني، ص148).
نقل شده که علی علیه السلام بر منبر مسجد کوفه خطبه گفت. پس لحیهاش را به دست گرفت و فرمود: چه زمانی شقیترین آنها برانگیخته شود و این [= لحیه] را از این [= خون سر] خضاب کند؟
◼️حدثنا سويد بن سعيد، حدثنا رشدين بن سعد، عن يزيد بن عبد الله بن أسامة بن الهاد، عن عثمان بن صهيب، عن أبيه، قال: قال علي، قال لي رسول الله ص: من أشقى الأولين؟ قلت: عاقر الناقة، قال: صدقت، فمن أشقى الآخرين؟ قلت: لا علم لي يا رسول الله، قال: الذي يضربك على هذه، وأشار بيده إلى يافوخه، وكان يقول: وددت أنه قد انبعث أشقاكم فخضب هذه من هذه، يعني لحيته من دم رأسه (مسند أبي یعلی الموصلي، ج1، ص377).
... نقل شده که علی علیه السلام میفرمود: دوست داشتم که شقیترین شما بهپا میخاست پس این (یعنی لحیهاش) را از این (یعنی خون سرش) خضاب میکرد!
@Al_Meerath
⚜ #اخلاق_علوی (1)
معاوية بن هشام، قال: حدثنا ابن أبي ذئب، عمن حدثه، عن علي، قال: لما قاتل معاوية سبقه إلى الماء فقال: دعوهم؛ فإن الماء لا يمنع (مصنف ابن أبي شیبة، ج7، ص548).
نقل شده که علی علیه السلام در جنگ با معاویه [زمانی] پیش از معاویه بر آب دست یافت. پس فرمود: لشکر معاویه را رها کنید [و بگذارید که از آب استفاده کنند]؛ چه از آب نباید منع کرد.
این در حالی است که پیشتر معاویه چون در جنگ صفین بر آب دست یافت، لشکر علی (ع) را از آب منع کرد (وقعة صفین، ص160-161، 185). در گزارشی آمده که چون معاویه بر آب مسلّط شد و لشکر علی (ع) را منع کرد، جنگی درگرفت و در نتیجه لشکر علی (ع) بر آب مسلّط شد. برخی از لشکریان علی (ع) گفتند که اکنون ما به آنان آب ندهیم. علی (ع) فرمود: «از آب به مقدار نیازتان بردارید و به لشکرگاهتان بازگردید و اجازه دهید که آنها از آب استفاده کنند» (وقعة صفین، ص162). در گزارش دیگری آمده که علی (ع) چون بر آب مسلّط شد به معاویه نوشت: «إنا لا نكافيك بصنعك هلم إلى الماء فنحن و أنتم فيه سواء: ما جزای کارت را به تو نخواهیم داد! بیا نزد آب! ما و تو در استفاده از آب یکسانیم» (وقعة صفین، ص193).
@Al_Meerath
🌌 شب بیستوسوم؛ شب جُهَنی
💠 در روایات عامّه آمده که عبدالله بن انیس جُهَنی (د. 54ق) نزد پیامبر خدا (ص) آمد و به ایشان گفت که منزلش دور است و به دلیل کِشت و گلّهام نمیتوانم به مدینه فرود آیم و یک شب را بفرمایید که به مسجد مدینه آیم. پیامبر (ص) آهسته به او گفتند که شب بیستوسوم ماه رمضان و اصحاب سالهای بعد دیدند که او شب بیستوسوم به مسجد مدینه میآید و بسیاری آن شب را شب قدر میدانستند؛ نمونهای از این روایات:
🔷 عبد الرزاق، عن معمر، عن أيوب، وغيره، عن بعضهم، أن الجهني، أتى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال: يا رسول الله إني صاحب بادية، وماشية فأوصني بليلة القدر، أقوم فيها، فقال النبي صلى الله عليه وسلم: «أو ليلتين؟» قال: بل ليلة فدعاه فساره لا يدري أحد ما أمره، فقال الناس: انظروا الليلة التي يقوم فيها الجهني فكان إذا كان ليلة ثلاث وعشرين نزل بأهله، وقام تلك الليلة.
🔷 عبد الرزاق، عن ابن جريج قال: أخبرت، أن الجهني عبد الله بن أنيس جاء النبي صلى الله عليه وسلم فقال: يا رسول الله إني ذو ثقلة وضيعة - وكان صاحب زرع - فأمرني بليلة قال: «أو ليلتين» قال: بل ليلة فدعاه فساره مرتين أو ثلاثا، فأمره بليلة ثلاث وعشرين، فكان يمسي تلك الليلة في المسجد، ولا يخرج منه حتى يصبح، ولا يشهد شيئا من رمضان قبلها، ولا بعدها، ولا يوم الفطر.
🔷 عبد الرزاق، عن مالك، عن أبي النضر، أن عبد الله بن أنيس الجهني قال: يا رسول الله إني رجل شاسع الدار فأمرني بليلة أنزل فيها، فقال النبي صلى الله عليه وسلم: «انزل ليلة ثلاث وعشرين».
🔷 عبد الرزاق، عن عبد الله بن عمر، عن عيسى بن عبد الله بن أنيس، عن أبيه، «أن النبي ص أمره بليلة ثلاث وعشرين» (مصنف عبد الرزاق، ج4، ص249-251).
🔷 عبد الرزاق، عن الأسلمي، عن داود بن الحصين، عن عطية بن عبد الله بن أنيس، عن أبيه قال: «أمرني النبي ص أن أنزل المدينة ليلة ثلاث وعشرين من رمضان» (مصنف عبد الرزاق، ج4، ص251).
💠 شب بیستوسوم از آن پس به «لیلة الجهني» معروف شد (نمونه: الطبقات الکبری، ط الخانجي، ج4، ص400؛ البیان والتبیین للجاحظ، ج3، ص9؛ المعارف لابن قتیبة، ص280). حضور جهنی در این شب در برخی از روایات مروی از اهل بیت علیهم السلام نیز مورد توجّه قرار گرفته است:
🔷 الحسين بن سعيد عن القاسم بن عروة عن عبد الله بن بكير عن زرارة عن أحدهما ع قال: سألته عن الليالي التي يستحب فيها الغسل في شهر رمضان فقال ليلة تسع عشرة و ليلة إحدى و عشرين و ليلة ثلاث و عشرين و قال في ليلة تسع عشرة يكتب فيها وفد الحاج و فيها يفرق كل أمر حكيم و ليلة إحدى و عشرين رفع فيها عيسى ع و فيها قبض وصي موسى ع و فيها قبض أمير المؤمنين ع و ليلة ثلاث و عشرين و هي ليلة الجهني و حديثه أنه قال لرسول الله ص إن منزلي ناء عن المدينة فمرني بليلة أدخل فيها فأمره بليلة ثلاث و عشرين (تهذیب الأحکام، ج4، ص196؛ مشابه: الفقیه، ج2، ص160-161).
🔷 محمد بن علي بن محبوب عن علي بن السندي عن حماد بن عيسى عن محمد بن يوسف عن أبيه قال سمعت أبا جعفر ع يقول إن الجهني أتى النبي ص فقال يا رسول الله إن لي إبلا و غنما و غلمة و عملة فأحب أن تأمرني بليلة أدخل فيها فأشهد الصلاة و ذلك في شهر رمضان فدعاه رسول الله ص فساره في أذنه فكان الجهني إذا كان ليلة ثلاث و عشرين- دخل بإبله و غنمه و أهله إلى مكانه (تهذیب الأحکام، ج4، ص330؛ مشابه: دعائم الإسلام، ج1، ص282).
@Al_Meerath
و روى محمد بن حمران عن سفيان بن السمط قال: قلت لأبي عبد الله ع الليالي التي يرجى فيها من شهر رمضان فقال تسع عشرة و إحدى و عشرين و ثلاث و عشرين قلت فإن أخذت إنساناً الفترة أو علة ما المعتمد عليه من ذلك فقال ثلاث و عشرين (کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص160).
نقل شده از سفیان بن سمط که گفت: به ابوعبدالله [صادق] (ع) گفتم: شبهایی در ماه رمضان که در آنها امید میرود [که آن شب، شب قدر باشد]، کدام است؟ فرمود: «نوزدهم و بیستویکم و بیستوسوم». گفتم: اگر انسانی دچار رخوت یا بیماریای شود، کدامیک از این شبها مورد اعتماد است؟ فرمود: «بیستوسوم».
@Al_Meerath
⚜️ #اخلاق_علوی (2)؛ برخورد امیرالمؤمنین (ع) با کسی که عهد بست که ایشان را بکشد!
🔶قال: أخبرنا محمد بن الحسن عن الأجلح بن عبد الله عن سلمة بن كهيل عن كثير بن نمر الحضرمي قال: دخلت مسجد الكوفة من قبل أبواب كندة، وإذا نفر خمسة يشتمون علياً، وفيهم رجل عليه برنس يقول: أعاهد الله لأقتلنه. قال: فتعلقت به وتفرق أصحابه. قال: فأتيت به علياً فقلت: إني سمعت هذا يعاهد الله ليقتلنك. قال: فقال: ادْنُ ويحك وقُلْ، من أنت؟ قال: أنا سوار المنقري. قال: فقال علي: خل عن الرجل. قال: فقلت: أخلي عنه وقد عاهد الله ليقتلنك؟ قال: أفأقتله ولم يقتلني؟ قال: فإنه قد شتمك. قال: فاشتمه إن شئت أو دع (الأصل للشیباني، ج7، ص512؛ نیز نگر: مناقب علي للکوفي، ج2، ص360).
🔶محمد بن حسن شیبانی (د. 189ق) نقل میکند از اجلح بن عبدالله از سلمة بن کُهیل (د. 121ق یا پس از آن) از کثیر بن نمر حضرمی که گفت:
در دربهای کِنده وارد مسجد کوفه شدم که دیدم پنج نفر به علی (ع) دشنام میدهند و در میان آنها مردی بود که کلاه بلندی بر سر داشت؛ آن مرد میگفت: با خدا پیمان میبندم که علی را بکشم! او را گرفتم و دوستانش پراکنده شدند. [کثیر] گفت: او را نزد علی (ع) بردم و به علی (ع) گفتم: شنیدم از این که با خدا پیمان میبست که تو را بکشد. [کثیر] گفت: علی (ع) [به او] فرمود: «وای بر تو! نزدیک بیا و بگو که کیستی!». گفت: سوّار منقری هستم. [کثیر] گفت: علی (ع) فرمود: این مرد را رها کن! [کثیر] گفت: گفتم: او را رها کنم، با آنکه با خدا پیمان بسته که تو را بکشد؟! علی (ع) فرمود: پس او را بکشم، با آنکه مرا نکشته است؟! [کثیر] گفت: [گفتم: دستکم] به تو دشنام گفته است! علی (ع) فرمود: اگر میخواهی به او دشنام ده یا [بدون دشنامدادن] او را رها کن!
🔶این گزارش را به صورت مختصر، ابوعبید قاسم بن سلّام (د. 224ق) و ابن ابیشیبه (د. 235ق) نیز به اسنادشان از سفیان ثوری (د. 161ق) از سلمة بن کهیل میآورند:
حدثنا الأشجعي، عن سفيان، عن سلمة بن كهيل، عن كثير بن نمر، قال: جاء رجل - لرجل من الخوارج - إلى علي، فقال: يا أمير المؤمنين إني وجدت هذا يسبك، قال: فسبه كما سبني، قال: ويتوعدك، فقال: لا أقتل من لم يقتلني (الأموال لأبي عبید، ص296).
حدثنا معاوية بن هشام عن سفيان عن سلمة بن كهيل عن كثير ابن نمر قال: جاء رجل برجال إلى علي فقال: إني رأيت هؤلاء يتوعدونك ففروا، وأخذت هذا، قال: أفأقتل من لم يقتلي؟ قال: إنه سبك، قال: سبه أو دع (مصنف ابن أبي شیبة، ت الشثري، ج21، ص241).
@Al_Meerath
⚜️ #اخلاق_علوی (3)؛ برخورد امیرالمؤمنین (ع) با پیمانشکنان جمل
حدثنا أحمد بن عبد الله قال: حدثنا زائدة عن عمر بن قيس عن زيد بن وهب قال: أقبل طلحة والزبير حتى نزلا البصرة وطرحوا سهل ابن حنيف، فبلغ ذلك عليًّا، وعليٌّ كان بعثه عليها، فأقبل حتى نزل بذي قار. فأرسل عبدَ الله بن عباس إلى الكوفة فأبطئوا عليه، ثم أتاهم عمار فخرجوا، قال زيد: فكنت فيمن خرج معه، قال: فكف عن طلحة والزبير وأصحابهما، ودعاهم حتى بدؤوه فقاتلهم بعد صلاة الظهر، فما غربت الشمس وحول الجمل عين تطرف ممن كان يذب عنه، فقال علي: لا تتموا جريحا ولا تقتلوا مدبرا، ومن أغلق بابه وألقى سلاحه فهو آمن...
(مصنف ابن أبي شیبة، ت الشثري، ج21، ص514).
نقل شده از زید بن وهب (د. 96ق) که گفت:
طلحه و زبیر آمدند تا در بصره فرود آمدند و سهل بن حنیف را برکنار کردند. خبر برکناری سهل که علی (ع) او را به بصره فرستاده بود، به علی (ع) رسید. علی (ع) آمد تا در ذیقار فرود آمد. پس عبدالله بن عباس را به کوفه فرستاد. اهل کوفه همراه او نشدند. عمّار [بن یاسر] نزد اهل کوفه آمد و آنان [برای یاری علی (ع)] بیرون آمدند.
زید [بن وهب] گفت: من نیز از کسانی بودم که همراه او بیرون آمدند.
[زید بن وهب] گفت: علی (ع) از طلحه و زبیر و اصحابشان دست کشید [و با آنها جنگی نکرد] و آنها را رها کرد تا آنکه آنها جنگ با علی (ع) را شروع کردند. پس علی (ع) با آنان پس از نماز ظهر جنگید. غروب نشده بود که پیرامون شترِ عائشه کسی از مدافعانِ آن شتر، زنده نماند. علی (ع) فرمود: کار مجروحی را تمام نکنید و کسی را که رفته، دنبال نکنید! هرکس درب [خانه]اش را بسته و سلاحش را انداخته، در امنیت است.
سخن امیرالمؤمنین (ع) در خصوص جلوگیری از کشتن زخمیها و دنبالکردن فراریها از امام صادق (ع) نیز در مصادر نیمهٔ دوم قرن دوم و نیمهٔ اول قرن سوم نقل شده است:
وحدثنا بعض المشيخة عن جعفر بن محمد، عن أبيه أن عليا رضي الله عنه أمر مناديه فنادى يوم البصرة: "لا يتبع مدبر ولا يذفف على جريح ولا يقتل أسير، ومن أغلق بابه فهو آمن، ومن ألقى سلاحه فهو آمن" قال: ولم يأخذ من متاعهم شيئا
(الخراج لأبي یوسف، ص234).
عبد الرزاق، عن ابن جريج، قال: أخبرني جعفر بن محمد، عن أبيه، أنه سمعه يقول: قال علي بن أبي طالب: «لا يذفف على جريح، ولا يقتل أسير، ولا يتبع مدبر»، وكان لا يأخذ مالا لمقتول، يقول: «من اعترف شيئا فليأخذه»
(مصنف عبد الرزاق، ج10، ص123).
حدثنا حفص بن غياث عن جعفر عن أبيه أن عليا أمر مناديه فنادى يوم البصرة: ألا لا يتبع مدبر، ولا يذفف على جريح، ولا يقتل أسير، ومن أغلق بابه فهو آمن، ومن ألقى السلاح فهو آمن، ولا نأخذ/یأخذ من متاعهم شيئًا
(مصنف ابن أبي شیبة، ج18، ص419؛ ج21، ص507).
@Al_Meerath
⚜ #اخلاق_علوی (4)؛ کریمترین هنگام غلبه
روي عن جعفر بن محمد عن أبيه عن جده علي بن الحسين - رضي الله تعالى عنهما - قال دخلت على مروان بن الحكم فقال ما رأيت أحدا أكرم غلبةً من أبيك ما هو إلا أن ولينا يوم الجمل فنادى مناديه لا يقتل مدبر ولا يذفف على جريح (الأمّ للشافعي، ج4، ص229).
محمد بن ادریس شافعی (د. 204ق) میگوید: روایت شده از جعفر بن محمد (ع) از پدرش (ع) از جدّش علی بن الحسین -خدای از آن دو خشنود باد!- که فرمود: «بر مروان بن حکم وارد شدم. مروان گفت: ندیدم که کسی چون پیروز شود کریمانهتر از پدرت [علی بن ابیطالب] رفتار کند! همینکه در روز جمل بر ما مسلّط شد، ندادهندۀ او ندا داد: پُشتکردهای به قتل نرسد و مجروحی کشته نشود!».
@Al_Meerath
💠 وداع ماه مبارک رمضان
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي وَدَاعِ شَهْرِ رَمَضَانَ:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» وَ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَدْ تَصَرَّمَ فَأَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَ كَلِمَاتِكَ التَّامَّةِ إِنْ كَانَ بَقِيَ عَلَيَّ ذَنْبٌ لَمْ تَغْفِرْهُ لِي أَوْ تُرِيدُ أَنْ تُعَذِّبَنِي عَلَيْهِ أَوْ تُقَايِسَنِي بِهِ أَنْ يَطْلُعَ فَجْرُ هَذِهِ اللَّيْلَةِ أَوْ يَتَصَرَّمَ هَذَا الشَّهْرُ إِلَّا وَ قَدْ غَفَرْتَهُ لِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بِمَحَامِدِكَ كُلِّهَا أَوَّلِهَا وَ آخِرِهَا مَا قُلْتَ لِنَفْسِكَ مِنْهَا وَ مَا قَالَ الْخَلَائِقُ الْحَامِدُونَ الْمُجْتَهِدُونَ الْمَعْدُودُونَ الْمُوَقِّرُونَ ذِكْرَكَ وَ الشُّكْرَ لَكَ الَّذِينَ أَعَنْتَهُمْ عَلَى أَدَاءِ حَقِّكَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَصْنَافِ النَّاطِقِينَ وَ الْمُسَبِّحِينَ لَكَ مِنْ جَمِيعِ الْعَالَمِينَ عَلَى أَنَّكَ بَلَّغْتَنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ عَلَيْنَا مِنْ نِعَمِكَ وَ عِنْدَنَا مِنْ قَسْمِكَ وَ إِحْسَانِكَ وَ تَظَاهُرِ امْتِنَانِكَ فَبِذَلِكَ لَكَ مُنْتَهَى الْحَمْدِ الْخَالِدِ الدَّائِمِ الرَّاكِدِ الْمُخَلَّدِ السَّرْمَدِ الَّذِي لَا يَنْفَدُ طُولَ الْأَبَدِ جَلَّ ثَنَاؤُكَ أَعَنْتَنَا عَلَيْهِ حَتَّى قَضَيْنَا صِيَامَهُ وَ قِيَامَهُ مِنْ صَلَاةٍ وَ مَا كَانَ مِنَّا فِيهِ مِنْ بِرٍّ أَوْ شُكْرٍ أَوْ ذِكْرٍ اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا بِأَحْسَنِ قَبُولِكَ وَ تَجَاوُزِكَ وَ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ وَ غُفْرَانِكَ وَ حَقِيقَةِ رِضْوَانِكَ حَتَّى تُظْفِرَنَا فِيهِ بِكُلِّ خَيْرٍ مَطْلُوبٍ وَ جَزِيلِ عَطَاءٍ مَوْهُوبٍ وَ تُوَقِّيَنَا فِيهِ مِنْ كُلِّ مَرْهُوبٍ أَوْ بَلَاءٍ مَجْلُوبٍ أَوْ ذَنْبٍ مَكْسُوبٍ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِعَظِيمِ مَا سَأَلَكَ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِكَ مِنْ كَرِيمِ أَسْمَائِكَ وَ جَمِيلِ ثَنَائِكَ وَ خَاصَّةِ دُعَائِكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ شَهْرَنَا هَذَا أَعْظَمَ شَهْرِ رَمَضَانَ مَرَّ عَلَيْنَا مُنْذُ أَنْزَلْتَنَا إِلَى الدُّنْيَا بَرَكَةً فِي عِصْمَةِ دِينِي وَ خَلَاصِ نَفْسِي وَ قَضَاءِ حَوَائِجِي وَ تُشَفِّعَنِي فِي مَسَائِلِي وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ عَلَيَّ وَ صَرْفِ السُّوءِ عَنِّي وَ لِبَاسِ الْعَافِيَةِ لِي فِيهِ وَ أَنْ تَجْعَلَنِي بِرَحْمَتِكَ مِمَّنْ خِرْتَ لَهُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا لَهُ خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ فِي أَعْظَمِ الْأَجْرِ وَ كَرَائِمِ الذُّخْرِ وَ حُسْنِ الشُّكْرِ وَ طُولِ الْعُمُرِ وَ دَوَامِ الْيُسْرِ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ وَ طَوْلِكَ وَ عَفْوِكَ وَ نَعْمَائِكَ وَ جَلَالِكَ وَ قَدِيمِ إِحْسَانِكَ وَ امْتِنَانِكَ أَنْ لَا تَجْعَلَهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنَّا لِشَهْرِ رَمَضَانَ حَتَّى تُبَلِّغَنَاهُ مِنْ قَابِلٍ عَلَى أَحْسَنِ حَالٍ وَ تُعَرِّفَنِي هِلَالَهُ مَعَ النَّاظِرِينَ إِلَيْهِ وَ الْمُعْتَرِفِينَ لَهُ فِي أَعْفَى عَافِيَتِكَ وَ أَنْعَمِ نِعْمَتِكَ وَ أَوْسَعِ رَحْمَتِكَ وَ أَجْزَلِ قَسْمِكَ يَا رَبِّيَ الَّذِي لَيْسَ لِي رَبٌّ غَيْرُهُ لَا يَكُونُ هَذَا الْوَدَاعُ مِنِّي لَهُ وَدَاعَ فَنَاءٍ وَ لَا آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِلِّقَاءِ حَتَّى تُرِيَنِيهِ مِنْ قَابِلٍ فِي أَوْسَعِ النِّعَمِ وَ أَفْضَلِ الرَّجَاءِ وَ أَنَا لَكَ عَلَى أَحْسَنِ الْوَفَاءِ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ اسْمَعْ دُعَائِي وَ ارْحَمْ تَضَرُّعِي وَ تَذَلُّلِي لَكَ وَ اسْتِكَانَتِي وَ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ وَ أَنَا لَكَ مُسَلِّمٌ لَا أَرْجُو نَجَاحاً وَ لَا مُعَافَاةً وَ لَا تَشْرِيفاً وَ لَا تَبْلِيغاً إِلَّا بِكَ وَ مِنْكَ فَامْنُنْ عَلَيَّ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ بِتَبْلِيغِي شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَنَا مُعَافًى مِنْ كُلِّ مَكْرُوهٍ وَ مَحْذُورٍ وَ مِنْ جَمِيعِ الْبَوَائِقِ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي أَعَانَنَا عَلَى صِيَامِ هَذَا الشَّهْرِ وَ قِيَامِهِ حَتَّى بَلَّغَنِي آخِرَ لَيْلَةٍ مِنْهُ (الکافي، ج4، ص165-166).
@Al_Meerath
📗 قال أخبرنا محمد بن الفضيل بن غزوان عن عبد الرحمن بن إسحاق عن عبد الله القرشي عن عبد الرحمن بن أبي ليلى وعبد الله بن عكيم عن علي أنه كان إذا قال المؤذن أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا رسول الله قال: وإن الذين كذبوا محمدا لجاحدون (الطبقات الکبری، ج6، ص169).
نقل شده که علی (ع) چون مؤذّن میگفت: «أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمداً رسول الله»، میفرمود: «وان الذین کذّبوا محمداً لجاحدون».
📗 عبد الرزاق، عن معمر، عن جابر الجعفي، عن محمد بن علي، أنه قال: " من قال كما يقول المؤذن، فإذا قال: أشهد أن محمدا رسول الله قال: وأنا أشهد أن محمدا رسول الله، إن الذين يجحدون بمحمد كاذبون، كان له من الأجر عدل من كذب بمحمد ص (مصنف عبد الرزاق، ج1، ص480).
نقل شده از جابر جعفی از امام باقر (ع) که فرمود: هر که گفتهٔ مؤذن را تکرار کند، پس چون مؤذن گفت: «أشهد أن محمداً رسول الله» بگوید: «وأنا أشهد أن محمداً رسول الله إن الذین یجحدون بمحمد کاذبون: من نیز گواهی میدهم که محمد پیامبر خداست. کسانی که محمد را انکار کردند، دروغگو هستند»، به تعداد تکذیبکنندگان محمد (ص) پاداش خواهد داشت.
@Al_Meerath
⚜ کلام امیرالمؤمنین علیه السلام در آغاز خلافت دربارۀ بخششهای عثمان از بیت المال
ومن كلام له علیه السلام فيما ردّه على المسلمين من قطائع عثمان: وَاللهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ، وَمُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ، لَرَدَدْتُهُ؛ فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً، وَمَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ، فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ! (نهج البلاغة، ت العطار، ص68، خ15).
از سخنان آن حضرت عليه السّلام است دربارهٔ زمينهايى كه در زمان خلافت خود به مسلمانان بازگردانيد، و آنها زمينهايى بود كه عثمان (در زمان خلافتش به خويشان و كسانی كه سزاوار احسان نبودند) بخشيده بود: سوگند بخدا اگر بخشيدهٔ عثمان را بيابم به مالک آن بازگردانم اگر چه از آن زنها شوهر داده و كنيزان خريده شده باشد؛ زيرا در عدل و درستى (براى مردم در امر دين و دنيا) وسعت و گشايشى است و بر كسب كه عدل و درستى تنگ گردد (از رفتار بر طبق آن عاجز باشد، به طريق اولى) جور و ستم تنگتر شود (عاجزتر و ناتوانتر باشد) (ترجمه و شرح نهج البلاغة فیض الإسلام، ج1، ص66).
این خطبه را ابن ابی الحدید اینگونه از کلبی نقل میکند: «وهذه الخطبة ذكرها الكلبي مروية مرفوعة إلى أبي صالح عن ابن عباس رضي الله عنهما أن عليا ع خطب في اليوم الثاني من بيعته بالمدينة فقال ألا إن كل قطيعة أقطعها عثمان وكل مال أعطاه من مال الله فهو مردود في بيت المال فإن الحق القديم لا يبطله شيء ولو وجدته وقد تزوج به النساء وفرق في البلدان لرددته إلى حاله فإن في العدل سعة ومن ضاق عنه الحق فالجور عليه أضيق» (شرح نهج البلاغة، ج1، ص269). مشابه نقل ابن ابی الحدید، در دیگر آثار نیز به چشم میخورد (إثبات الوصیة، ص149؛ دعائم الإسلام، ج1، ص396؛ شرح الأخبار، ج1، ص373).
ابن ابی الحدید پس از نقل این خطبه، رفتار عملی امیرالمؤمنین (ع) را نیز نقل میکند: «قال الكلبي ثم أمر ع بكل سلاح وجد لعثمان في داره مما تقوى به على المسلمين فقبض وأمر بقبض نجائب كانت في داره من إبل الصدقة فقبضت وأمر بقبض سيفه ودرعه وأمر ألا يعرض لسلاح وجد له لم يقاتل به المسلمون وبالكف عن جميع أمواله التي وجدت في داره وفي غير داره وأمر أن ترتجع الأموال التي أجاز بها عثمان حيث أصيبت أو أصيب أصحابها» (شرح نهج البلاغة، ج1، ص270).
#اخلاق_علوی #عثمان
@Al_Meerath
◼️ زیارت قبور امامان مدفون در بقیع
إِذَا أَتَيْتَ الْقَبْرَ الَّذِي بِالْبَقِيعِ فَاجْعَلْهُ بَيْنَ يَدَيْكَ ثُمَّ تَقُولُ:
«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ التَّقْوَى السَّلَامُ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا السَّلَامُ عَلَيْكُمُ الْقُوَّامَ فِي الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الصَّفْوَةِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ النَّجْوَى أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فِي ذَاتِ اللهِ وَ كُذِّبْتُمْ وَ أُسِيءَ إِلَيْكُمْ فَعَفَوْتُمْ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ وَ أَنَّ طَاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ وَ أَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ وَ أَنَّكُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجَابُوا وَ أَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطَاعُوا وَ أَنَّكُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ وَ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللهِ يَنْسَخُكُمْ فِي أَصْلَابِ كُلِّ مُطَهَّرٍ وَ يَنْقُلُكُمْ فِي أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ لَمْ تُدَنِّسْكُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ طِبْتُمْ وَ طَابَ مَنْبِتُكُمْ مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنَا دَيَّانُ الدِّينِ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا إِذَا اخْتَارَكُمْ لَنَا وَ طَيَّبَ خَلْقَنَا بِمَا مَنَّ بِهِ عَلَيْنَا مِنْ وَلَايَتِكُمْ وَ كُنَّا عِنْدَهُ مُسَمَّيْنَ بِفَضْلِكُمْ مُعْتَرِفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَأَ وَ اسْتَكَانَ وَ أَقَرَّ بِمَا جَنَى وَ رَجَا بِمَقَامِهِ الْخَلَاصَ وَ أَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكَى مِنَ الرَّدَى فَكُونُوا لِي شُفَعَاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَيْكُمْ إِذَا رَغِبَ عَنْكُمْ أَهْلُ الدُّنْيَا وَ اتَّخَذُوا آيَاتِ اللهِ هُزُواً وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها
يَا مَنْ هُوَ قَائِمٌ لَا يَسْهُو وَ دَائِمٌ لَا يَلْهُو وَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ لَكَ الْمَنُّ بِمَا وَفَّقْتَنِي وَ عَرَّفْتَنِي مِمَّا ائْتَمَنْتَنِي عَلَيْهِ إِذْ صَدَّ عَنْهُمْ عِبَادُكَ وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُمْ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِمْ وَ مَالُوا إِلَى سِوَاهُمْ فَكَانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَيَّ مَعَ أَقْوَامٍ خَصَصْتَهُمْ بِمَا خَصَصْتَنِي بِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ إِذْ كُنْتُ عِنْدَكَ فِي مَقَامِي هَذَا مَذْكُوراً مَكْتُوباً وَ لَا تَحْرِمْنِي مَا رَجَوْتُ وَ لَا تُخَيِّبْنِي فِيمَا دَعَوْتُ»
وَ ادْعُ لِنَفْسِكَ بِمَا أَحْبَبْتَ (الکافي، ج4، ص559، باب زیارة من بالبقیع؛ مشابه: کامل الزیارات، ص53، عن بعض أصحابنا عن أحدهم؛ الفقیه، ج2، ص575، زیارة قبور الأئمة... بالبقیع).
@Al_Meerath
برترین طاعتی که بندگان را به خدا نزدیک میکند
قال محمد بن يعقوب الكليني مصنف هذا الكتاب رحمه الله حدثني محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن محبوب عن معاوية بن وهب قال: سألت أبا عبد الله ع عن أفضل ما يتقرب به العباد إلى ربهم و أحب ذلك إلى الله عز و جل ما هو فقال ما أعلم شيئا بعد المعرفة أفضل من هذه الصلاة أ لا ترى أن العبد الصالح- عيسى ابن مريم ع قال و أوصاني بالصلاة و الزكاة ما دمت حيا (الکافي، ج3، ص265؛ مشابه: الفقیه، ج1، ص210؛ تهذیب الأحکام، ج2، ص236).
نقل شده از معاویة بن وهب که گفت: از ابوعبدالله [صادق] (ع) پرسیدم که بافضیلتترین چیزی که بندگان را به پروردگارشان نزدیک میکند و نزد خدا محبوبترین آنها است، چیست؟ فرمود: پس معرفت چیزی را بافضیلتتر از این نماز نمیدانم. مگر نمیبینی که بندۀ صالح -عیسی بن مریم- فرمود: «و سفارش کرده مرا به نماز و زکات تا زمانی که زندهام»؟
@Al_Meerath
🌱ارزش مداری امیر المؤمنین علیه السلام
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ یَعْقُوبَ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ذَاتَ یَوْمٍ وَ هُوَ یَخْطُبُ عَلَی الْمِنْبَرِ بِالْکُوفَةِ یَا أَیُّهَا النَّاسُ لَوْ لَا کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ کُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ أَلَا إِنَّ لِکُلِّ غُدَرَةٍ فُجَرَةً وَ لِکُلِّ فُجَرَةٍ کُفَرَةً أَلَا وَ إِنَّ الْغَدْرَ وَ الْفُجُورَ وَ الْخِیَانَةَ فِی النَّارِ. (الکافی ط - الإسلامیة، ج۲، ص۳۳۸، ح۶)
نقل شده که اصبغ بن نباته گفت: روزی امیرالمؤمنین علیه السلام بر منبر کوفه خطبه خواند و فرمود: ای مردم اگر عهدشکنی بد نبود من سیاستمدارترین مردم بودم. آگاه باشید که هر عهدشکنی تباه کاری و هرزگی است، و هر تباه کاری ناسپاسی و کفری در بردارد، آگاه باشید که بیوفائی و تباهکاری و خیانت در آتش است.
🔻از نکات مهم در سیره معصومین (ع) این است، که ارزشها را فدای موفقیتهای ظاهری نمیکردند. چنانکه مشهور است امیر المؤمنین علی (ع) حاضر نشدند در شورای شش نفره برای رسیدن به حکومت عدل، دروغی ظاهری بگویند و نه برای تحکیم حکومت حاضر بودند با طاغوتی چون معاویه از در مکر در آیند و چند صباحی با وعدههایی او را مشغول سازند و بعد او را از سر راه بردارند.
#اخلاق_علوی
@Al_Meerath
◼️گزارش محمد بن عمر واقدی (د. 207ق) از شهادت جناب حمزه بن عبدالمطلب (ع)
قالوا: وكان وحشي عبدا لابنة الحارث بن عامر بن نوفل- ويقال كان لجبير بن مطعم- فقالت ابنة الحارث: إن أبي قتل يوم بدر، فإن أنت قتلت أحد الثلاثة فأنت حر، إن قتلت محمدا، أو حمزة بن عبد المطلب، أو علي بن أبي طالب، فإني لا أرى في القوم كفؤا لأبي غيرهم. قال وحشي: أما رسول الله فقد علمت أني لا أقدر عليه، وأن أصحابه لن يسلموه. وأما حمزة فقلت: والله لو وجدته نائما ما أيقظته من هيبته، وأما علي فقد كنت ألتمسه. قال: فبينا أنا في الناس ألتمس عليا إلى أن طلع علي، فطلع رجل حذر مرس، كثير الالتفات. فقلت: ما هذا صاحبي الذي ألتمس! إذ رأيت حمزة يفري الناس فريا، فكمنت إلى صخرة، وهو مكبس، له كثيب، فاعترض له سباع ابن أم أنمار- وكانت أمه ختانة بمكة مولاة لشريف بن علاج بن عمرو بن وهب الثقفي، وكان سباع يكنى أبا نيار- فقال له حمزة: وأنت أيضا يا ابن مقطعة البظور ممن يكثر علينا. هلم إلي! فاحتمله حتى إذا برقت قدماه رمى به، فبرك عليه فشحطه شحط الشاة. ثم أقبل إلي مكبسا حين رآني، فلما بلغ المسيل وطئ على جرف فزلت قدمه، فهززت حربتي حتى رضيت منها، فأضرب بها في خاصرته حتى خرجت من مثانته. وكر عليه طائفة من أصحابه فأسمعهم يقولون: أبا عمارة! فلا يجيب، فقلت: قد، والله مات الرجل! وذكرت هندا وما لقيت على أبيها وعمها وأخيها، وانكشف عنه أصحابه حين أيقنوا موته ولا يروني، فأكر عليه فشققت بطنه فأخرجت كبده، فجئت بها إلى هند بنت عتبة، فقلت: ماذا لي إن قتلت قاتل أبيك؟ قالت: سلبي! فقلت: هذه كبد حمزة. فمضغتها ثم لفظتها، فلا أدري لم تسغها أو قذرتها. فنزعت ثيابها وحليها فأعطتنيه، ثم قالت: إذا جئت مكة فلك عشرة دنانير. ثم قالت: أرني مصرعه! فأريتها مصرعه، فقطعت مذاكيره، وجدعت أنفه، وقطعت أذنيه، ثم جعلت مسكتين ومعضدين وخدمتين حتى قدمت بذلك مكة، وقدمت يكبده معها (مغازي الواقدي، ج1، ص285-286؛ مشابه: الطبقات لابن سعد، ط الخانجي، ج6، ص143-144).
... دختر حارث بن عامر به وحشی گفت: پدرم در روز بدر کشته شد. اگر تو یکی از این سه را بکشی، آزادی: اگر محمد را بکشی یا حمزة بن عبدالمطلب را یا علی بن ابیطالب را! چه در این قوم همتایی برای پدرم جز ایشان نمیبینم. وحشی گفت: اما پیامبر خدا؛ میدانی که نمیتوانم به او دستیابم و اصحاب او، او را تسلیم نمیکنند. اما حمزه؛ گفتم که اگر او را در حال خواب بیابم، از ترسش او را بیدار نمیکنم. اما علی؛ دنبال او بودهام.
[وحشی] گفت: [در روز اُحُد] در میان مردم به دنبال علی بودم که علی آمد. او مردی بود که کامل حواس جمع بود و به اطرافش توجه داشت. گفتم: این آن شخصی نیست که دنبالش بودم [نمیتوانم به او دست پیدا کنم]. ناگاه حمزه را دیدم که به سختی با مردم میجنگید. نزد صخرهای کمین کردم... حمزه چون مرا دید به سویم آمد... پایش لغزید... با سلاحم به خاصرۀ او زدم... گروهی از اصحاب او به سوی او آمدند میشنیدم که میگفتند: «اباعمارة!». حمزه پاسخ آنها را نداد. گفتم: به خدا آن مرد مُرد!
به یاد هند [همسر ابوسفیان] و آن مصیبتی که بر پدر و عمو و برادرش [در روز بدر] دیده بود، افتادم. اصحاب حمزه هنگامی که یقین کردند که او مرده، از کنار او رفتند و [در این حین] مرا نمیدیدند. به سوی او رفتم و شکمش را شکافتم و جگرش را بیرون آوردم و آن را نزد هند بنت عتبه [همسر ابوسفیان] بردم. به او گفتم: اگر قاتل پدرت را کشته باشم، چه پاداشی دارم؟ گفت: اینکه لباسهایم برایت باشد. گفتم: این جگر حمزه است! هند جگر حمزه را جوید و آن را از دهان بیرون انداخت... هند جامهها و زیورهایش را از بدنش درآورد و به من داد. سپس گفت: چون به مکه آمدی ده دینار به تو میدهم. سپس گفت: مقتلِ حمزه را به من نشان بده! مقتل حمزه را به او نشان دادم... هند بینی و گوشهای حمزه را برید...
در گزارش دیگری آمده که هند جگرخوار -مادر معاویة بن ابیسفیان- دیگر شهدای احد را نیز مثله کرد:
قال ابن إسحاق: ووقعت هند بنت عتبة، كما حدثني صالح بن كيسان، والنسوة اللاتي معها، يمثلن بالقتلى من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم، يجد عن الآذان والأنف، حتى اتخذت هند من آذان الرجال وآنفهم خدما وقلائد، وأعطت خدمها وقلائدها وقرطتها وحشيا، غلام جبير بن مطعم، وبقرت عن كبد حمزة، فلاكتها، فلم تستطع أن تسيغها، فلفظتها (سیرة ابن هشام، ت السقا، ج2، ص91).
@Al_Meerath
حضرت فاطمه زهرا (س) و زیارت قبر جناب حمزه بن عبدالمطلب (ع)
◾️عبد الرزاق، عن ابن عيينة، عن جعفر بن محمد، عن أبيه قال: كانت فاطمة بنت رسول الله ص تزور قبر حمزة كل جمعة (مصنف عبد الرزاق، ط1437ق، ج4، ص288).
سفیان بن عیینه از امام صادق (ع) از امام باقر (ع): فاطمه دختر پیامبر خدا (ص) هر هفته قبر حمزه را زیارت میکرد.
◾️عبد الرزاق، عن البجلي، عن الكلبي، عن الأصبغ بن نباتة، أن فاطمة بنت رسول الله ص كانت تأتي قبر حمزة، وكانت قد وضعت عليه علما تعرفه (مصنف عبد الرزاق، ج4، ص289).
از اصبغ بن نباته: فاطمه دختر پیامبر خدا (ص) نزد قبر حمزه میآمد. او علامتی بر آن قبر گذاشت که آن را بشناسد.
◾️قال: أخبرنا عبد الله بن نمير قال: أخبرنا زياد بن المنذر عن أبي جعفر قال: كانت فاطمة تأتى قبر حمزةَ فتَرُمّه وتُصلِحُهُ (الطبقات، ط الخانجي، ج3، ص17؛ مشابه: أنساب الأشراف، ج4، ص394).
ابوالجارود از امام باقر (ع): فاطمه نزد قبر حمزه میآمد و آن قبر را تعمیر و نیکو میکرد.
◾️حدثنا محمد بن بكار قال: حدثنا حبان بن علي، عن سعد بن طريف، عن أبي جعفر، أن فاطمة بنت رسول الله، ص كانت تزور قبر حمزة رضي الله عنه، ترمه وتصلحه، وقد تعلمته بحجر" (تاریخ المدینة، ج1، ص132).
سعد بن طریف از امام باقر (ع): فاطمه دختر پیامبر خدا (ص) نزد قبر حمزه میآمد و آن قبر را تعمیر و نیکو میکرد و با سنگی آن قبر را مشخص کرده بود.
◾️أخبرنا أبو عبد الله الحافظ، وأبو سعيد بن أبي عمرو، قالا: أخبرنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار قال: حدثنا أبو بكر بن أبي الدنيا، قال: حدثنا علي بن شعيب قال: حدثنا ابن أبي فديك قال: أخبرني سليمان بن داود، عن أبيه، عن جعفر بن محمد، عن أبيه: أن فاطمة بنت النبي ص كانت تزور قبر عمها حمزة في الأيام فتصلي، وتبكي عنده (دلائل النبوة للبیهقي، ج3، ص309).
داود بن قیس از امام صادق (ع) از امام باقر (ع): فاطمه دختر پیامبر (ص) قبر عمویش حمزه را روزها زیارت میکرد و نزد آن نماز میخواند و میگریست.
◾️قال أبو بكر: وحدثنا مسدد، قال: حدثنا نوح بن دراج، عن أبان بن تغلب، عن جعفر بن محمد، قال: كانت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم تزور قبر حمزة بن عبد المطلب كل جمعة، وعلمته بصخرة (التمهید لابن عبد البرّ، ت بشار، ج2، ص595).
ابان بن تغلب از امام صادق (ع): فاطمه دختر پیامبر خدا (ص) قبر حمزة بن عبدالمطلب را هر هفته زیارت میکرد و آن را با سنگ بزرگی مشخص کرده بود.
◾️عنه عن محمد بن الحسين عن محسن بن أحمد عن محمد بن حباب عن يونس عن أبي عبد الله ع قال: إن فاطمة ع كانت تأتي قبور الشهداء في كل غداة سبت فتأتي قبر حمزة و تترحم عليه و تستغفر له (تهذیب الأحکام، ج1، ص465).
یونس بن ظبیان از امام صادق (ع): فاطمه هر صبح شنبه نزد قبور شهداء [اُحد] میآمد و نزد قبر حمزه میآمد و بر او رحمت میفرستاد و برایش آمرزش میطلبید.
◾️عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن هشام بن سالم عن أبي عبد الله ع قال سمعته يقول عاشت فاطمة س بعد رسول الله ص خمسة و سبعين يوما لم تر كاشرة و لا ضاحكة تأتي قبور الشهداء في كل جمعة مرتين- الإثنين و الخميس فتقول هاهنا كان رسول الله ص و هاهنا كان المشركون و في رواية أخرى أبان عمن أخبره عن أبي عبد الله ع أنها كانت تصلي هناك و تدعو حتى ماتت ع (الکافي، ج4، ص561).
هشام بن سالم از امام صادق (ع): فاطمه پس از پدرش 75 روز زندگی کرد که در آن روزها شاد و خندان دیده نشد. هر هفته در روز دوشنبه و پنجشنبه نزد قبور شهداء [اُحد] میآمد و [با یادآوری صحنههای جنگ احد] میگفت: در این موضع پیامبر خدا (ص) بود و در این موضع مشرکان بودند.
@Al_Meerath
💢بنیان مرصوص💢
الزبير، عن الضحاك، عن ابن عباس... وعن ابن عباس، في قوله: «إن الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كأنهم بنيان مرصوص» من هؤلاء؟ قال: «حمزة أسد الله وأسد رسوله، وعلي بن أبي طالب، وعبيدة بن الحارث، والمقداد بن الأسود» (نسخة الزبیر بن عدي، ح53؛ همین نقل از زبیر از ضحاک از ابن عباس: شواهد التنزیل، ج2، ص337؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص660).
زبیر بن عدی (د. 131ق) نقل میکند از ضحاک بن مزاحم (د. پس از 100ق) از ابن عباس (د. 65ق یا پس از آن) که [از او پرسیده شد] در خصوص آیۀ «همانا خداوند دوست میدارد کسانی را که در راه او در صفی واحد میجنگند، گویا که بنیانی درهمفشرده و پولادیناند» که اینان کیستند؟ ابن عباس گفت: «حمزه -شیر خدا و شیر پیامبر خدا- و علی بن ابیطالب و عبیدة بن حارث و مقداد بن اسود».
@Al_Meerath
📗 امام سجاد (ع) در نوشتهٔ ابوالعباس مبرّد
ابوالعباس محمد بن یزید مبرّد (د. ۲۸۵ق) -صاحب الکامل في اللغة والأدب- در وصف علی بن الحسین علیهما السلام در الفاضل مینویسد:
ويروى أن عليّا كان أبرّ الناس وأتقاهم، وكان إذا سافر كتم نسبه، وستر وجهه، فقيل له فى ذلك فقال: أكره أن آخذ برسول الله ما لا أعطى مثله. وكان يقول: ما أكلت بنسبتى من رسول الله درهما قط.
روایت شده که علی [بن الحسین] نیکوکارترین و پرهیزکارترین مردم بود. او هنگامی که به سفر میرفت نسب خویش را پنهان میکرد و چهرهٔ خود را میپوشاند. به او در این خصوص گفته شد [که چرا چنین میکند؟]. فرمود: خوش ندارم که به خاطر پیامبر چیزی را بگیرم که مانندش به خودم داده نمیشود. همچنین [علی بن الحسین] میگفت: هرگز به خاطر نسبم به پیامبر خدا درهمی نخوردهام (الفاضل، ص103-104).
وقالت الأنصار: فقدنا صدقة السرّ مذ مات علىّ بن الحسين صلوات الله عليه.
انصار گفتند: صدقهٔ پنهانی را [که شبها مخفیانه داده میشد] از زمان درگذشت علی بن الحسین -صلوات الله علیه- از دست دادیم [= تا او زده بود صدقههایی شبانه داده میشد که نمیدانستیم که میدهد. چون او درگذشت دانستیم که او بوده] (الفاضل، ص105؛ مشابه: حلیة الأولیاء، ج3، ص136؛ نیز نگر: امام سجاد و اطعام شبانه و مخفیانهٔ بینوایان).
وحدّثنى مسعود بن بشر قال: قال طاوس: رأيت علىّ بن الحسين ساجدا فى المسجد بمكة، فقلت: رجل من آل النبىّ عليه السلام، أمضى فأصلّى خلفه، فمضيت فدنوت منه، فسمعته يقول: «عبدك بفنائك، فقيرك بفنائك، مسكينك بفنائك» . فتعلّمتهنّ فما دعوت بها فى كرب قطّ إلّا فرّج عنّى.
از طاوس نقل شده که گفت: علی بن الحسین را در مسجد در مکه دیدم که در سجده بود. گفتم مردی از خاندان پیامبر است. بروم و پشت سرش نماز بخوانم. رفتم و به او نزدیک شدم. شنیدم که میگفت: «عبدك بفنائك، فقيرك بفنائك، مسكينك بفنائك: بندهات در محضر توست، فقیرت در محضر توست، بیچارهات در محضر اوست». این دعا را آموختم. پس هرگاه در اندوهی این دعا را خواندم، اندوهم برطرف شد (الفاضل، ص105؛ مشابه: الفرج بعد الشدة لابن أبي الدنیا، ص67؛ مجالس ثعلب، ص87؛ المجالسة وجواهر العلم، ج2، ص271).
وحدّثنى التوّزىّ عمّن حدّثه قال: قال علىّ بن الحسين: لقد ابيضّت عينا يعقوب من أقلّ ممّا نالني، وذلك أنه فقد واحدا من اثنى عشر، وأنا رأيت ثلاثة عشر من لحمتى قتلوا بين يدىّ.
نقل شده که علی بن الحسین گفت: چشمان یعقوب سفید شد از مصیبتی که کمتر بود از آن مصیبتی که به من رسید. یعقوب یکی از دوازده [فرزند خویش] را گم کرد؛ در حالی که من سیزده نفر از گوشتم را دیدم که در برابرم کشته شدند! (الفاضل، ص105؛ نیز نگر: حزن امام سجاد و حزن یعقوب).
وروى عن جابر بن سليمان الأنصارى عن عمه عثمان بن صفوان الأنصارى قال: خرجنا فى جنازة علىّ بن الحسين رحمة الله عليهما، فتبعتنا ناقته تخطّ الأرض بزمامها، فلمّا صلّينا عليه ودفنّاه أقبلت تحنّ وتتردّد وتريد قبره، فأوسعنا لها، فجاءت حتى بركت عليه وجعلت تفحص بكركرتها وتحنّ، فو الله ما بقى أحد إلا بكى وانتحب، وقال: وبلغنا أنه حجّ عليها ثمانى عشرة حجة أو تسع عشرة حجة لم يقرعها بعصا.
نقل شده که عثمان بن صفوان گفت: در تشییع پیکر علی بن الحسین -رحمة الله علیهما- بیرون آمدیم. شترِ او در پیِ ما آمد در حالی که زمامش را به زمین میکشید. چون بر علی بن الحسین نماز خواندیم و او را به خاک سپردیم آن شتر شروع به نالهزدن کرد و این طرف و آن طرف میرفت و به دنبال قبر بود. گذاشتیم که نزد قبر آید. آمد تا آنکه خُفت و شروع کرد به زدنِ سینهاش [به قبر] و نالهزدن. به خدا قسم کسی در آنجا نبود که سخت نگرید. همچنین گفت: به ما رسید که علی بن الحسین 18 یا 19 حج با آن شتر رفت و هیچگاه او را با عصا نزد (الفاضل، ص105؛ نیز نگر: الکافي، ج1، ص467-468، ح2-4).
وكان يقال لعليّ بن الحسين: ذو الخيرتين، لأنّ أمّه كانت ابنة يزدجرد، وتأويل ذلك أنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «إن لله عز وجل من خلقه خيرتين: من العرب قريش، ومن العجم فارس».
به علی بن الحسین گفته میشد «ذو الخِیَرَتَین» چراکه مادرش دختر یزدگرد بود؛ وجه این لقب آن بود که پیامبر خدا (ص) فرمود: خداوند از میان آفریدگانش دو برگزیده دارد: از میان عرب، [قبیلۀ] قریش؛ و از میان عجم، [قومِ] فارس» (الفاضل، ص106؛ مشابه: الکافي، ج1، ص467: وَكَانَ يُقَالُ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع ابْنُ الْخِيَرَتَيْنِ فَخِيَرَةُ اللهِ مِنَ الْعَرَبِ هَاشِمٌ وَمِنَ الْعَجَمِ فَارِس).
@Al_Meerath
سپر آتش دوزخ
أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَ لَا أُعَلِّمُکَ شَیْئاً یَقِی اللَّهُ بِهِ وَجْهَکَ مِنْ حَرِّ جَهَنَّمَ قَالَ قُلْتُ بَلَی قَالَ قُلْ بَعْدَ الْفَجْرِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ یَقِی اللَّهُ بِهِ وَجْهَکَ مِنْ حَرِّ جَهَنَّمَ. (ثواب الأعمال، ص۱۸۳)
صبّاح بن سَیابة از امام صادق ع روایت کرد که فرمود: به تو چیزی نیاموزم که روی تو را از حرارت دوزخ نگاهدارد؟ عرض کردم: بله. فرمود: بعد از نماز صبح صد بار بگو: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» که خدا روی تو را با آن از حرارت دوزخ حفظ میکند.
@Al_Meerath
میراث امامان
📗 امام سجاد (ع) در نوشتهٔ ابوالعباس مبرّد ابوالعباس محمد بن یزید مبرّد (د. ۲۸۵ق) -صاحب الکامل في ال
📗 امام سجاد (ع) در الکامل في اللغة والأدب
ابوالعباس مبرد (د. 285ق) در بحث «النجباء من أولاد السراري» مینویسد:
ويروى عن رجل من قريش -لم يسمّ لنا- قال: كنت أجالس سعيد بن المسيّب، فقال لي يوماً: من أخوالك؟ فقلت: أمي فتاةٌ، فكأنّي نقصت في عينه، فأمهلت حتى دخل عليه سالم بن عبد الله بن عمر الخطاب رضي الله عنه، فلما خرج من عنده قلت: ياعمّ! من هذا؟ فقال: يا سبحان الله! أتجهل مثل هذا من قومك! هذا سالم بن عبد الله بن عمر، قلت: فمن أمه؟ قال: فتاةٌ، قال: ثم أتاه لقاسم بن محمد بن أبي بكر الصديق رضي الله عنده، فجلس عنده ثم نهض، فقلت: ياعمّ من هذا؟ فقال: أتجهل من أهلك مثله! ما أعجب هذا! هذا القاسم بن محمد بن أبي بكر الصّديق، قلت: فمن أمه؟ قال: فتاةٌ، فأمهلت شيئاً حتى جاءه عليّ بن الحسين بن علي بن أبي طالب رضي الله عنه، فسلّم عليه ثم نهض، فقلت: ياعمّ، من هذا؟ قال: هذا الذي لا يسع مسلماً أن يجهله! [1] هذا عليّ بن الحسين بن علي بن أبي طالب، قلت: فمن أمه؟ قال: فتاةٌ، قال، قلت يا عم! رأيتني نقصت في عينك لمّا علمت أني لأم ولد، أفما لي في هؤلاء إسوةٌ! قال: فجللت في عينه جداً.
وكانت أمّ عليّ بن الحسين "سلافة" من ولد يزدجرد، معروفة النّسب، وكانت من خيرات النّساء.
ويروى أنه قيل لعليّ بن الحسين رحمه الله: إنك من أبر الناس، ولست تأكل مع أمك في صفحة؟ فقال: أكره أن تسبق يدي إلى ما قد سبقت عينها فأكون قد عققتها [2].
وكان يقال له: ابن الخيرتين لقول رسول الله صلى الله عليه وسلم: "لله من عباده خيرتان، فخيرته من العرب قريشٌ، ومن العجم فارس"[3] (الکامل في اللغة والأدب، ج2، 90-91).
وی همچنین در جای دیگر نقل کرده:
وقد قيل لعليّ بن الحسين وكان بَيِّنَ الفضلِ رضي الله عنه: ما بالك إذا سافرت كتمت نسبك أهل الرفقة? فقال: أكره أن آخذ برسول الله صلى الله عليه وسلم وما لا أعطي مثله [4] (الکامل في اللغة والأدب، ج2، ص103).
1. عبارت «هذا الذي لا یسع مسلماً أن یجهله: این شخصی است که نشناختن او، جایز نیست برای هیچ مسلمانی» که به سعید بن مسیب نسبت داده شده، ممکن است به امامت و وجوب معرفت علی بن الحسین (ع) اشاره داشته باشد.
2. این نقل را مبرد در جای دیگری از الکامل (ج1، ص191، بر علي بن الحسین بأمه) و در الفاضل، ص103 نیز آورده است.
3. این نقل را مبرد در الفاضل نیز آورده است: «وكان يقال لعلىّ بن الحسين: ذو الخيرتين، لأنّ أمّه كانت ابنة يزدجرد، وتأويل ذلك أنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: إن لله عز وجل من خلقه خيرتين: من العرب قريش، ومن العجم فارس» (الفاضل، ص106). «ابن الخیرتین» که در نسخۀ الکامل آمده از «ذو الخیرتین» معنای روشنتری دارد؛ چنانکه کلینی (د. 329ق) که بیش از نیمقرن بعد از مبرد از دنیا رفته «ابن الخیرتین» را آورده است (الکافي، ج1، ص467؛ نیز: نثر الدر، ج1، ص232).
4. این نقل را مبرد در الفاضل، ص104 نیز آورده است.
@Al_Meerath