eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بانیان مشکل آب اصفهان چه کسانی هستند؟ از تاسیس صنایع آب بَر ذوب آهن در دوران پهلوی تا سد سازی‌های دوران رفسنجانی به وزارت زنگنه و انتقال آب به یزد توسط خاتمی، مشکلی که دهه‌هاست کسی به آن توجه نکرده... instaenghelabi 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مادر مقدس نیست....!!!! انقدر با بچه های کوچیکتون نشینید پای این شبکه های نجس وگرنه باید خانه سالمندان بغل کنید... 👤 🌹سید سجاد 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃خواهرم‼️ 👥 مردم برای جنس ارزان و دمِ دستی ترمز می‌زنند ✋🏻 💯❌💯فرقی هم ندارد میوه و گوجه و پیاز باشد 😒 یا آدمیزاد ❌جنس ارزان، مشتری زیادی دارد♨️ ✅✅حجاب تضمین کننده سلامت جامعه ... 🍁〰🍂 @Alachiigh
4_5796279457983499445.mp3
2.05M
‍ 🎙 👤 استاد 📝 تأثیر شبکه های اجتماعی در بلوغ زودرس کودک 🍁〰🍂 @Alachiigh
🌺دلارام من🌺 قسمت 23 حامد معتقد است: ناهار مثل گلوله می‌مونه، تا می‌خوری باید بیفتی! اما من اعتقاد دیگری دارم، برای همین وقتی حامد بعد از ناهار، وسط هال دراز کشیده، می‌روم سراغش و تکانش می‌دهم: پاشو پاشو پاشو کارت دارم! حامد که چشمانش تازه درحال گرم شدن بوده، زیرلب غر میزند: قدیما خواهرا می‌دیدن داداششون خوابه، ملافه می‌کشیدن روش. ناخرسند و خواب‌آلود می‌نشیند و با چشمان خسته‌اش نگاهم می‌کند: بفرمایید! اوامر؟ - نیما بهم پیام داده. درحالی که پلک‌هایش را به زور نگه داشته می‌گوید: خوب؟ جوابشو بده! برای رساندن منظورم، پیامک را نشانش می‌دهم؛ وقتی می‌خواند چهره‌اش از حالت خواب‌آلود به حالت متعجب تغییر شکل می‌دهد: نگفته چی‌شده؟ - نه ولی نیما هیچ‌وقت این‌جوری پیام نمی‌داد؛ اصلا با این مدل حرف زدن بیگانه بود، نمی‌دونم چی‌شده که اومده این‌جوری منت منو می‌کشه! - خوب پس یعنی خیلی مشکلش حاده، فقطم به تو امید داره، یه قرار بذار ببینیش. حرف حامد برایم حجت است، اما دلم می‌خواهد کمی روی نیما را هم کم کنم، شاید بد نباشد پز خانواده‌ام را بدهم! یک مانور قدرت کوچک که اشکالی ندارد، دارد؟ برای همین به حامد می‌گویم: میشه تو هم باهام بیای؟ قدری فکر می‌کند: خوب شاید می‌خواد فقط تو رو ببینه. - خب اگه صحبت شخصی داشت میگم به خودم بگه، مگه نمی‌خواستی ببینیش؟ حامد از خدا خواسته قبول می‌کند، من هم خیلی خشک و معمولی برای نیما می‌نویسم: سلام. پنجشنبه باغ غدیر، ساعت چهار. می‌بینمت. یکی از چیزهایی که مادرم یادمان داده، آن‌ تایم بودن است؛ پدر نیما هم به وقت‌شناسی اهمیت زیادی می‌دهد؛ اما نمی‌دانم چرا نیما دیر کرده؟ حامد ساعتش را نگاه می‌کند و می‌گوید: حالا این برادر کوچیکه ما چجور آدمی هست؟ نیشخند میزنم: به قول خودش پسری از جنس گیتار و قهوه و کتاب! البته فقط من می‌تونم حریف زبونش بشم. جوانی ژولیده با لباس سیاه به سمتمان می‌آید؛ به چهره‌اش دقیق می‌شوم؛ نیماست! باورم نمی‌شود، نیما هیچ‌وقت با این وضع در خانه هم نمی‌چرخید، چه رسد به پارک؛ به قول دخترخاله‌ام ثنا، نیما از آن پسرهای دخترکش است؛ من هم حرفش را قبول دارم، دخترها را با اخلاق مزخرفش دق می‌دهد! نه بخاطر خوش تیپی‌اش! تا نیما برسد به نیمکتمان، بلند می‌شویم؛ چشمانش سرخ است و گود افتاده، ته ریشش هم کمی بلند شده، برای اولین بار دلم برایش می‌سوزد، شاید اثر زندگی در خانواده‌ای ایرانی باشد؛ ترس برم می‌دارد و تمام احتمالات ممکن از ذهنم می‌گذرد؛ نکند اتفاقی برای مادر یا همسرش افتاده باشد؟ جلو می‌روم: نیما حالت خوبه؟ لبخند بی‌رمقی میزند: به قول خودت علیک سلام! - سلام! نگاهی به حامد که پشت سرمان ایستاده می‌اندازد: داداشته؟ چشم غره می‌روم: داداشمون حامد. حامد دستش را برای مصافحه دراز می‌کند: سلام، خوشحالم که دیدمت. نیما بازهم به لبخند کمرنگی اکتفا می‌کند و دست می‌دهد: سلام، منم. حامد می‌داند حال نیما خوب نیست برای همین زیاد خوش و بش نمی‌کند؛ به خواست نیما، روی نیمکتی می‌نشینیم، حامد یک طرف من و نیما سمت دیگر. حالا که دقت می‌کنم هردو شبیه مادرند، با این تفاوت که چشمان نیما تقریبا سبز است؛ مثل مادر؛ در کل نیما شباهت بیشتری به مادر دارد، از روی چهره‌اشان با کمی دقت می‌توان فهمید برادرند. نیما بی‌تاب است؛ بلند می‌شود و می‌گوید: نمی‌شه که همین‌جوری بشینیم اینجا، من میرم یه بستنی، پفکی چیزی بخرم بیام. می‌دانم رفته که نیما راحت حرفش را بزند، می‌گویم: نمی‌خوای بگی چته؟ سرش را روی زانوها خم می‌کند و بین دستانش می‌گیرد: از همه بریدم... نمی‌دونم باید چه غلطی بکنم. - یا عین آدم حرف میزنی یا بلند می‌شم میرم...! یک‌باره سرش را بالا می‌آورد و به چشمانم خیره می‌شود؛ نگاهش رنگ التماس دارد: توروخدا، این دفه در حقم خواهری کن! می‌دونم خیلی اذیت کردم، ولی ببخشید! خواهش می‌کنم کمکم کن... فقط قضاوتم نکن خواهشا... به اندازه کافی داغونم... فقطم به تو امید دارم. دلم برایش می‌سوزد؛ اولین بار است که این‌جور حرف میزند، اصلا نیما بلد نبود خاکساری کند، آنهم مقابل من؛ پسر مغروری بود، عین مادر، مهربان تر می‌شوم؛ او هم برادرم است، گرچه مثل حامد خوب نیست. - چی شده نیما؟ با همان صدای بغض آلوده می‌گوید: خسته شدم... از همه خسته شدم. ادامه دارد.. 🍁〰🍂 @Alachiigh
من نمی‌ توانم جلوی فرا رسیدن شب را بگیرم ‌ اما می‌ توانم از تاریکی برای کشف زیبایی‌ ها استفاده کنم. تنها، در تاریکی می‌ توان ستاره‌ها را دید. 🎋〰❄️ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘️ 🎥 | بسیج و امیدآفرینی 🍃🌹🍃 🌹 بَسیج پارهِ تنِ مَردم🌹 🍁〰🍂 @Alachiigh
☘️ 🖼 |ویژه‌هفته‌مبارک‌بسیج 🍃🌹🍃 🍁〰🍂 @Alachiigh
01(2).pdf
631.6K
☘️ 📝 مجموعه یادداشت ؛ «بسیج متضمّن امنیّت ملّی» 🍃🌹🍃 ✍️ دکتر قاسم حبیب زاده 🍁〰🍂 @Alachiigh
☘️ 🖼 |ویژه‌هفته‌مبارک‌بسیج 🍃🌹🍃 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: «فرهنگ بسیجی دفاع مقدس را به یک دانشگاه تبدیل کرد... گرامیداشت بسیج یک وظیفه ملی و یک ضرورت دینی است و جا دارد در این دوران پر از فتنه و آن هم در زمان رسیدن به نقطه پیروزی، ما دستاوردهای خودمان یعنی بسیج را تضعیف نکنیم؛ چرا که یک ظلم است.» ۱۳۹۵/۹/۳ 🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 | مجازیبا موضوع: «بسیج پاره تن مردم و ضامن عزت و امنیت ملی» 🔺 تاریخ : امروز ۲ آذر ۱۴۰۰ 🔻 ساعت : ۱۴:۳۰ 📨⁉️برای ارسال سوالات و نظرات به آی‌دی زیر مراجعه کنید👇 ✅ @YaMahdi220 🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌ 🍁〰🍂 @Alachiigh
صدا ۰۴۵.m4a
12.89M
🇮🇷🇮🇷 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• ⭕️ «بسیج پاره تن مردم و ضامن عزت و امنیت ملی» 🎙 سخنران: سرکار خانم یوسفی کارشناس مسائل سیاسی •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
222.6K
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 ⁉️⁉️ سوال : چرا برای پرداختن به مباحث خانوادگی و اجتماعی برنامه های فراوانی به پایگاهها ابلاغ میشه اما برای موضوعات «سیاسی و بصیرتی» برنامه ریزی سازمانی ویژه ای صورت نمی‌گیره و بسیاری از فرماندهان پایگاه‌ها احساس دغدغه ای نسبت به برگزاری نشست‌های روشنگری-سیاسی ندارند؟ مگر رهبری برای بحث تبیین و روشنگری «حکم جهاد» ندادند؟؟ ✅ پاسخ را در صوت بالا 🎧 🎙 آقای دکتر حسینی، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━ 🍁〰🍂 @Alachiigh
357.9K
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 ⁉️⁉️ سوال : بسیجی ها چطوری میتونن رسیدگی به معضلات جامعه مثل بدحجابی رو از مسئولین مطالبه کنند؟ کلا شیوه صحیح مطالبه گری اثرگذار به چه شکلی هست؟ ✅ پاسخ را در صوت بالا 🎧 🎙 آقای دکتر حسینی، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━ 🍁〰🍂 @Alachiigh
چرادولت جدیدگرانی را کنترل نمیکند.m4a
9.19M
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 🇮🇷 ⁉️⁉️ سوال پر تکرار : 👈🏻👈🏻 چرا دولت جدید گرانی را کنترل نمی‌کند؟؟ ✅ پاسخ را در صوت بالا 🎧 🎙 آقای دادخواه، کارشناس مسائل سیاسی ━━━━💠🌸💠━━━━ 🍁〰🍂 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا