eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
336 دنبال‌کننده
770 عکس
292 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام 🔵 #چله و #ختم گروهی به نیت ظهور امام زمان عجل الله کانالهای دیگر ما👈 #خانواده_بانشاط @khaleeleila🌷 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
۸۹(بخش۱) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 خداوند پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را هنگامى فرستاد که مدّت ها از بعثت پيامبر پيشين گذشته بود و (لذا) امّت ها در خواب عميقى فرو رفته و فتنه ها مردم را هدف گرفته بود; در زمانى که اعمال خلاف در ميان مردم منتشر بود و آتش جنگ ها زبانه مى کشيد; دنيا بى نور و پر از مکر و غرور بود; در آن زمان که برگ هاى زندگى به زردى گراييده و اميد از بارورى درختانش، قطع شده و آبهايش در زمين فرو رفته بود; مناره هاى هدايت کهنه و فرسوده، و پرچم هاى ضلالت و هلاکت، آشکار گشته بود; دنيا در برابر اهلش قيافه اى خشن و در مقابل طالبانش چهره اى عبوس داشت; ميوه اش فتنه بود و طعامش مردار; در درون وحشت و اضطراب، و در برون شمشير حکومت مى کرد. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۸۹(بخش۱) خطبه در يك نگاه: اين خطبه در حقيقت پيرامون سه مطلب سخن مى گويد كه با يكديگر مربوط است: 1⃣ترسيمى بسيار جامع و جالبى از وضع عرب جاهلى مقارن ظهور پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله فرموده و نشان مى دهد كه آنها از نظر زندگى مادّى و معنوى در بدترين شرايط بوده اند؛ چيزى كه نام زندگى بر آن نمى توان گذاشت. 2⃣در بخش ديگرى از اين خطبه، به اصحاب و ياران و معاصرين خود هشدار مى دهد كه گمان نكنند دوران جاهليّت سپرى گرديده و در لابه لاى صفحات تاريخ، به فراموشى سپرده شده است و به آنها گوشزد مى كند كه از زندگى آنان عبرت بگيرند و از بازگشت به عصر جاهليّت بر حذر باشند. 3⃣به اين حقيقت اشاره مى كند كه من در عصر خود مبارزه تازه اى بر ضدّ افكار جاهلى شروع كرده ام و آنچه را پيامبر در زمان خود بيان فرمود، براى شما بيان مى كنم و حجّت را در همه چيز و همه جا بر شما تمام مى نمايم. 🌐ترسيمى از جهان در آستانه ظهور پيامبر(صلى الله عليه وآله): هدف نهايى امام(عليه السلام) از بيان اين خطبه، بيدار کردن مردم از خواب غفلت و غرور است. دست آنها را گرفته، به زمان «جاهليّت» مى برد و تاريخ گذشته را در نظر آنها مجسّم مى کند که چگونه بودند و چگونه با قيام پيامبر(صلى الله عليه وآله) همه چيز دگرگون شد. سپس به آنها هشدار مى دهد ⚠️که همان شرايط عصر «جاهليّت» در حال بازگشت است و تأکيد مى کند که من نيز همچون پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى از ميان بردن افکار و رفتار جاهلى، قيام کرده ام; تا پيش از آن که فرصت ها از دست برود، بيدار شويد و به صراط مستقيم پروردگار و طريقه نورانى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بازگرديد. در ترسيم اوضاع عصر «جاهليّت» تعبيراتى کوتاه و بسيار پرمعنا و روشنگر در پانزده جمله (و از يک نظر هجده جمله) بيان فرموده; به گونه اى که هيچ کس نمى تواند ويژگى هاى آن دوران را چنين ترسيم کند. در نخستين وصف مى فرمايد: ✅«خداوند پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را هنگامى فرستاد که مدّت ها از بعثت پيامبران پيشين گذشته بود.» (أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ). 👈اين مدّت طبق بعضى از نقل ها، «پانصد سال» و طبق بعضى «ششصد سال»، به طول انجاميد که پيامبرى از سوى خدا براى مردم جهان مبعوث نشد، (هر چند اوصياى آنها در ميان مردم بودند). به همين دليل، خواب مرگبارى مردم جهان را فرا گرفته بود، همان گونه که ✅در دومين ويژگى مى فرمايد: «و امّت ها در خواب عميقى فرو رفته بودند!» (وَ طُولِ هَجْعَة مِنَ الاُْمَمِ).  👈اين فاصله ها ممکن است به خاطر اين باشد که خداوند بندگان را بيازمايد و يا بدين جهت که قدر نعمت وجود پيامبران را بدانند. ولى در هر حال، اثر مستقيم «فَترت رسالت» فعّال شدن احزاب شياطين جنّ و انس است; زيرا هنگامى که ميدان را خالى ديدند و مانعى در برابر خود نيافتند، به هجمات سنگين خود بر امّت ها و ملّت ها مى افزايند. ✅در سومين ويژگى مى فرمايد: «زمانى بود که فتنه ها مردم را هدف گرفته بود» (وَاعْتِزَام مِنَ الْفِتَنِ). 👈امام(عليه السلام) در اينجا فتنه ها را به انسان شرور يا حيوان خطرناکى تشبيه کرده که از روى قصد و عزم به انسان هاى بى دفاع حمله مى کند، که در زمان «فترت رسل» واقعاً چنين است. ✅در چهارمين ويژگى مى فرمايد: «در زمانى که اعمال خلاف در ميان مردم منتشر بود.» (وَ انْتِشَار مِنَ الاُْمُورِ). 👈اين احتمال در تفسير جمله بالا نيز وجود دارد که منظور از «انتشار امور» از هم گسستن کارها و برنامه هاى جامعه بشرى باشد و به تعبير ديگر: ظهور هرج و مرج و بى نظمى و تشتّت و پراکندگى در جوامع انسانى است که از آثار مستقيم فتنه ها و آشوب ها محسوب مى شود. ✅در ويژگى پنجم مى افزايد: «در زمانى که آتش جنگ ها زبانه مى کشيد!» (وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ). 👈چه تشبيه جالبى! جنگ را به آتش سوزان تشبيه کرده، آتشى که همه چيز را در کام خود فرو مى برد و خاکستر مى کند. و گسترش دامنه جنگ ها را به زبانه کشيدن آتش، تشبيه فرموده است. اگر به تاريخ مراجعه کنيم مى بينيم که در آن زمان صحنه جهان - مخصوصاً جزيرة العرب- مبدّل به صحنه جنگ گسترده اى شده بود. جنگ هاى ايران و روم و جنگ هاى ديگر و مخصوصاً جنگ هاى کور و بى هدفى که در ميان قبايل عرب، هر روز ظاهر مى گشت. به بهانه هاى واهى، قبايل متعصّب و جاهل و نيمه وحشى به جان هم مى افتادند و آنقدر مى کشتند، تا خسته شوند. ✅در ششمين و هفتمين ويژگى مى فرمايد: «اين در زمانى بود که دنيا بى نور و پر از مکر و فريب و غرور شده بود.» (وَ الدُّنْيَا کَاسِفَةُ النُّورِ، ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ).
✅در هشتمين ويژگى، امام(عليه السلام) جهان انسانيّت را به باغى تشبيه مى کند که در عصر جاهليّت: «تمام برگهايش به زردى گراييده (و در حال فرو ريختن است) و باغبان از ميوه هايش مأيوس گشته و آبها در زمين فرو نشسته (و جوى هايش خشکيده) بود». (عَلَى حِينِ اصْفِرَار مِنْ وَرَقِهَا، وَ إِيَاس مِنْ ثَمَرِهَا، وَ اغْوِرَار مَنْ مَائِهَا). 👈چرا که باغ پر بار جامعه انسانيّت، با گل ها و برگ هاى پر طراوت اخلاق و فضيلت زينت مى يابد و ميوه هاى آن عدالت و مروّت و محبّت است و آبى که اين درختها را سرسبز و پربار مى سازد، ايمان و تقوا است و در عصر جاهليّت خبرى از هيچ يک از اين امور نبود. حتّى از نظر جهات مادّى، کسب و تجارت و دامدارى و زراعت، بر اثر ناامنى و جنگها، به کلّى ضعيف گشته بود و فقر شديدى بر تمام مردم جاهلى حاکم بود، به گونه اى که فرزندان دلبندشان را از خوف فقر مى کشتند ✅در نهمين و دهمين ويژگى مى فرمايد: «(اين در حالى بود که) مناره هاى هدايت کهنه و فرسوده، و پرچم هاى ضلالت و هلاکت آشکار گشته بود.» (قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُالْهُدَى، وَ ظَهَرَتْ أَعْلاَمُ الرَّدَى). 👈«مَنار» در اصل به معناى «محلّ نور» است. در زمان هاى گذشته، برج هاى بلندى بود که بر فراز آن چراغ روشن مى کردند تا هنگام شب، نشانه اى باشد براى شهرها و آبادى ها، و افراد از دور و نزديک آن را ببينند و بيراهه نروند. هنگامى که چنين بنايى کهنه و فرسوده شود، ويران مى گردد و ديگر چراغ هدايتى بالاى آن روشن نمى ماند. اين تعبير، کنايه زيبايى است براى کتب آسمانى و دستورالعمل هاى پيامبران، که همچون نورافکن هايى فرا راه جامعه انسانيّت بود; ولى در عصر جاهليّت بر اثر غلبه هوا و هوس ها، همه اينها به فراموشى سپرده شده بود و طبيعى است هنگامى که صحنه خالى شد، پرچم هاى ضلالت و هلاکت که همان سرکردگان کفر و نفاق و فسادند، جاى آنها را مى گيرند. ✅سپس در يازدهمين ويژگى مى فرمايد: «دنياى آن زمان، در برابر اهلش قيافه اى خشن و در مقابل طالبانش چهره اى عبوس داشت.» (فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لاَِهْلِهَا،عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا). 👈اين تعبير، کنايه اى از شدّت خشونت و نزاع و درگيرى و تنگى معيشت و سختى زندگى است; چرا که آرامش و آسايش و راحتى در گرو عدالت اجتماعى و محبّت و برادرى و دوستى است; چيزى که در عصر جاهليّت خبرى از آن نبود. ✅در دوازدهمين و سيزدهمين ويژگى مى افزايد: «در آن زمان که ميوه اش فتنه بود و طعامش مردار.» (ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ، وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ). 👈طبيعى است محيطى که اصولى اين چنين بر آن حاکم باشد، ثمره اى جز فتنه و غذايى جز مردار ندارد; تعبير به «جيفه» (مردار) مى تواند اشاره به وضع زندگى مادّى عصر جاهليّت باشد; چرا که «مردار» هم گنديده و بدبو، و هم نفرت انگيز است; به يقين زندگى در چنان محيط متعفّنى نيز نفرت انگيز بود; درآمدهاى آنها غالباً از غارتگرى و دزدى، يا طرق ديگرى بود که عقل سليم از آن نفرت دارد. اضافه بر اينکه، در جاهليّت واقعاً گوشت مردار را هم مى خوردند که قرآن مجيد از آن نهى مى کند و مى فرمايد: «حُرِّمِتْ عَلَيْکُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ...; مردار و خون و گوشت خنزير و... بر شما حرام شده است.» 👈به يقين «ثمره» و «طعام» در عبارت بالا جنبه کنايى دارد. اشاره به اينکه غذاى انسان معمولاً يا از ميوه هاست، يا از گوشت ها; و در عصر جاهليّت، چيزى جز فتنه و افکار متعفّن و نفرت انگيز نصيب مردم نمى شد; ثمرات و بهره هاى زندگى مادّى و معنوى آنان، آميخته با تعفّن و فساد و ننگ بود. ✅در چهاردهمين و پانزدهمين ويژگى آن عصر، مى فرمايد: «در درون وحشت و اضطراب و در برون شمشير، حکومت مى کرد!» (وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ، و دِثَارُهَا السَّيْفُ). 👈با توجّه به اينکه «شعار» به معناى «لباس زيرين» و «دثار» به معناى «لباس رويين» است، تعبير بالا کنايه لطيف و فصيح و بليغى است از شرايط آن زمان، در ارتباط با حاکميّت ترس و شمشير از درون و برون. همه از يکديگر مى ترسيدند، هر قبيله اى احتمال مى داد که قبيله ديگر، شبانه بر او بتازد و شبيخون زند و اموال او را به غارت برد; بر اثر همين خوف و وحشت، هميشه شمشيرها آماده حرکت بود و در واقع، تمام بدبختى هاى آن عصر را مى توان در همين دو جمله خلاصه کرد. بديهى است محيطى که نور هدايت از آن رخت بربندد و پرچم هاى ضلالت در آن برافراشته شود و انسانها از تعليمات انبيا، دور بمانند نتيجه اى جز اين نخواهد داشت که ترس و ناامنى و اضطراب و وحشت بر همه جا حاکم شود. 🔰ترسيم گويايى که امام(عليه السلام) ضمن اين پانزده ويژگى از عصر جاهليّت، فرمود، تنها منحصر به جزيره عربستان نبود، بلکه در بسيارى از نقاط ديگر عالم نيز حاکم بود; هر چند در ميان قبايل عرب شديدتر بود. «گوينده» هر چند قدرت داشته باشد و «نويسنده» هر قدر توانا باشد، نمى تواند درباره فجايع و مفاسد آ
ن زمان چيزى بيش از اين بگويد و راستى توصيف بالا از عصر «جاهليّت» در عباراتى بسيار کوتاه و با اين جامعيّت، چيزى شبيه اعجاز است و همانگونه که در بحث نکته ها خواهد آمد، با نهايت تأسّف، در عصر و زمان ما که «جاهليّت» نوين بر آن حکومت مى کند، همين ويژگى ها ديده مى شود. 👌حال فکر کنيد پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) چه کار مهمى انجام داد که چنان جامعه ظلمانى و فاسد و ننگينى را به جامعه اى نورانى که امنيّت و ايمان و اخوّت و برادرى بر آن حاکم بود، مبدّل ساخت. اضافه بر اين، زندگى اسف بار مادّى آنها نيز به زندگى آبرومندى تبديل شد و اين گروهِ نيمه وحشى و بسيار عقب افتاده، کارشان به جايى رسيد که شرق و غرب جهان آن روز را در زير پرچم اسلام قرار دادند; شاهان دنيا در مقابلشان تسليم شدند و اقوام ظالم و سرکش، در برابر آنها سلاح بر زمين نهادند و کاروان جامعه انسانى در سايه تعليمات آن پيامبر بزرگ، با شتاب فراوان به پيشرفت هاى عظيمى در زمينه علوم و صنايع و فرهنگ نائل شد و اين به راستى يکى از معجزات جاويدان پيامبر اسلام است; زيرا مطابق محاسبات مادّى، چنان جامعه اى را از آن وضع، به اين موقعيّت و جايگاه رساندن، با اسباب و موازين عادّى غير ممکن است! 💠هدف امام(عليه السلام) از بيان اين ويژگى ها آن است که به مردم عصر خويش هشدار دهد که مراقب باشيد آن مفاسد در لباس هاى نوينى، بار ديگر در ميان شما در حال شکل گرفتن است و همان کارى که پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى نجات مردم در عصر جاهليّت انجام داد، من که جانشين به حقِّ او هستم، انجام مى دهم.
۸۹(بخش۲) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 اى بندگان خدا! عبرت گيريد، و شرايطى که پدران و برادرانتان (که از جهان رخت بربسته اند) در گرو آن هستند و در برابر آن محاسبه مى شوند، به ياد آريد. به جانم سوگند! پيمان ويژه اى با شما و آنها بسته نشده است (و هيچ کس از مجازات الهى مصونيّت ندارد) و هنوز روزگار زيادى ميان من و شما و آنها فاصله نيفتاده است و امروز شما و آن روز که در صلب آنها بوديد، زياد دور نيست (و چيزى نمى گذرد که راهى ديار عدم مى شويد)، به خدا سوگند! رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چيزى به آنها گوشزد نکرد، مگر اينکه من همان را به شما گوشزد مى کنم و شنوايى امروز شما از شنوايى ديروز شما کمتر نيست; چشم ها و قلب هايى در آن زمان به آنها داده نشد، مگر اينکه مثل آن هم، امروز به شما بخشيده شده است (پس چرا نمى بيند و نمى شنويد). به خدا سوگند! بعد از آنها چيزى به شما نشان داده نشده که بر آنان مجهول باشد و شما به چيزى اختصاص نيافتيد که آنان از آن محروم شده باشند (و خداوند به شما وعده خاصى براى رهايى از عذابش نداده است.) به يقين بلا بر شما نازل شده، بلايى که مهارش رها گرديده و تنگ آن سست است (و قابل کنترل نيست) بنابراين، نعمت ها و پيروزيهاى موقّتى دنيا، که مغروران فريب خورده در آن هستند، شما را نفريبد که اين سايه اى است گسترده، تا سر آمدى معيّن (و عمرش بسيار کوتاه است). 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۸۹(بخش۲) 🌠همه مسئول هستيد! در بخش دوم اين خطبه، امام(عليه السلام) مردم عصر خود را مخاطب قرار داده و به آنها هشدار مى دهد که اوضاع زمان جاهليّت، ممکن است در زمان شما تکرار گردد و آلودگى ها و بدبختى هاى آن زمان، دامان شما را بگيرد. به هوش باشيد! که در لب پرتگاه قرار گرفته ايد📛 ✅ مى فرمايد «پس اى بندگان خدا! عبرت بگيريد و آن وضعى که پدران و برادرانتان (که از جهان رخت بربسته اند) در گرو آن هستند و در برابر آن محاسبه مى شوند، به ياد آوريد.» (فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللّهِ! وَ اذْکُرُوا تِيکَ الَّتِي آبَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ بِهَا مُرْتَهِنُونَ، وَ عَلَيْهَا مُحَاسَبُونَ). 👈«تيک» که با «تِلْکَ» يک مفهوم دارد، اشاره سربسته اى است به تمام گناهان و آلودگى هايى که مردم عصر جاهليّت گرفتار آن بودند و خداوند به حساب همه آنها رسيدگى خواهد کرد و چون «مشارٌ اليه» در فراز گذشته، به روشنى بيان شد، نياز به تکرار آن نبوده است. ✅سپس مى افزايد: «به جانم سوگند! پيمان خاصى با شما و آنها بسته نشده است (و هيچ کس در برابر مجازات الهى مصونيت ندارد) و هنوز روزگار زيادى ميان شما و آنها فاصله نيفتاده است، و امروزِ شما با آن روز که در صلب آنها بوديد، زياد دور نيست (و چيزى نمى گذرد که راهى ديار عدم مى شويد).» (وَ لَعَمْرِي مَا تَقَادَمَتْ بِکُمْ وَ لاَ بِهِمُ الْعُهُودُ، وَ لاَ خَلَتْ فِيمَا بَيْنَکُمْ وَ بَيْنَهُمُ الاَْحْقَابُ و الْقُرُونُ، وَ مَا أَنْتُمُ الْيَوْمَ مِنْ يَوْمَ کُنْتُمْ فِي أَصْلاَبِهِمْ بِبَعِيد). 👈بنابر تفسير بالا، «عهود» به معناى پيمانهاست و اشاره به همان چيزى است که در قرآن مجيد آمده است که: «هيچ کس نزد خدا پيمان و عهدى ندارد که در برابر اعمال سوءش از مجازات در امان بماند». ولى جمعى از «شارحان نهج البلاغه» «عهود» را در اينجا به معناى دورانها گرفته اند که در اين صورت مفهوم آن با جمله بعد (وَ لاَخَلَتْ فِيمَا بَيْنَکُمْ وَ بَيْنَهُمُ الاَْحْقَابُ وَ الْقُرُونُ) يکى خواهد شد. سپس امام(عليه السلام) به موقعيّت خودش در آن زمان اشاره مى کند که همچون موقعيّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در برابر فجايع زمان جاهليّت بود و ✅ مى فرمايد: «به خدا سوگند! رسول خدا چيزى به آنها گوشزد نکرد مگر آن که من همان را به شما گوشزد مى کنم، و شنوايىِ امروزِ شما، از شنوايى ديروز آنها کمتر نيست. چشم ها و قلبهايى در آن زمان به آنها داده نشد، مگر اين که مثل آن هم، امروز به شما بخشيده شده است (پس چرا نمى بينيد و نمى شنويد؟!).» (وَ اللّهِ مَا أَسْمَعَکُمُ الرَّسُولُ شَيْئاً إِلاَّ وَهَا أَنَا ذَا مُسْمِعُکُمُوهُ، وَ مَا أَسْمَاعُکُمُ الْيَوْمَ بِدُونِ أَسْمَاعِکُمْ بِالاَْمْسِ، وَ لاَشُقَّتْ لَهُمُ الاَْبْصَارُ، وَ لاَ جُعِلَتْ لَهُمُ الاَْفْئِدَةُ فِي ذلِکَ الزَّمَانِ، إِلاَّ وَ قَدْ أُعْطِيتُمْ مِثْلَهَا فِي هذَا الزَّمَانِ). ✅سپس اضافه مى فرمايد: «به خدا سوگند! بعد از آنها چيزى به شما نشان داده نشده، که بر آنان مجهول باشد و شما به چيزى اختصاص نيافتيد که آنان از آن محروم شده باشند (و خداوند به شما وعده خاصى براى رهايى از عذابش نداده است).» (وَ وَاللّهِ مَا بُصِّرْتُمْ بَعْدَهُمْ شَيْئاً جَهِلُوهُ، وَلاَ أُصْفِيتُمْ بِهِ وَ حُرِمُوهُ)❌ 👈بنابراين، شما در همه چيز مثل آنها هستيد، در حالى که آنها پيروان حق شدند و شما روى گردان هستيد. 👈در واقع امام(عليه السلام) به طور ضمنى اين حقيقت تلخ را اعلام مى کند که در عصر او - به خاطر سوء تدبير خلفاى پيشين و به خاطر غرق شدن در ثروت هاى باد آورده که از طريق غنايم جنگى در فتوحات اسلامى، جزيره عربستان را پر کرده بود - جاهليّت ديگرى آغاز شده و مردم در آن گرفتار شده اند. بت ها به اَشکال ديگرى ظاهر گشته اند; هر درهم و دينارى بتى شده و هر پست و مقامى، صنمى! 👈امام مى فرمايد: رسالت من در اين عصر و زمان، همان رسالت رسول اللّه است. آنچه را پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در زمان خود براى مردم عصر جاهليّت بيان فرمود، من همه را براى شما بازگو کردم و چيزى را فروگذار ننمودم. سپس مى فرمايد: چشم 👁و گوش👂 و دل شما ❤️ناتوان تر از چشم و گوش و قلب مردم عصر جاهلى که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در آن قيام نمود، نيست; شما نيز همان درک و فهم و شعور و چشم و گوش را داريد (بلکه از جهتى از آنها فراتريد! چرا که به خاطر ظهور اسلام زمينه هاى مثبت در شما آماده تر است، امّا با اين حال چرا دست از اعمال نادرست خود بر نمى داريد و چرا از طريق گمراهى به شاهراه هدايت باز نمى گرديد و چرا از خواب غفلت بيدار نمى شويد). ✅در پايان خطبه به آنها هشدار مى دهد که: «به يقين بلا بر شما نازل شد، بلايى که مهارش رها گرديده و تنگ آن سست است (و قابل کنترل نيست).» (وَ لَقَدْ نَزَلَتْ بِکُمُ الْبَلِيَّةُ جَائِلاً خِطَامُهَا رِخْواً بِطَانُها
). 👈بسيارى از «شارحان نهج البلاغه» معتقدند که اين بليّه اشاره به حکومت «بنى اميّه» است که به صورت بلاى عظيمِ هشدار دهنده بر مسلمانان آن زمان، فرود آمد; بلايى که بسيارى از جانها و اموال و نواميس مردم را در کام خود فرو برد و نابود کرد.😰 🔅جالب اينکه امام(عليه السلام) اين بلاى ويرانگر و سرکش را به شتر چموشى 🐫تشبيه مى کند که مهارش سست است (يا به کلّى رها شده و روى زمين افتاده) و يا آنکه شخصى که بر آن سوار است بر اثر وحشت، يا عامل ديگر، زمامش را سست کرده; همچنين بندى که زير شکم اين شتر براى نگهدارى جهاز (چيزى شبيه زين يا پالان) بسته مى شود، چنان سست شده که قادر به نگهدارى آن نيست. بنابراين، آن کس که بر آن سوار است، نمى تواند خود را نگه دارد، تا چه رسد به اينکه شتر سرکش را مهار کند. به يقين چنين شترى به هر جا برود مرگ و ويرانى مى آفريند☠ بلاى «بنى اميّه» نيز به راستى چنين بود ✅در آخرين جمله، هشدار ديگرى مى دهد و مى فرمايد: «نعمت ها و پيروزى هاى موقّتى دنيا که مغروران فريب خورده در آن هستند، شما را نفريبد که اين سايه اى است گسترده، تا سرآمدى معيّن (که عمرش بسيار کوتاه است!)» (فَلاَ يَغُرَّنَّکُمْ مَا أَصْبَحَ فِيهِ أَهْلُ الْغُرُورِ، فَإِنَّمَا هُوَ ظِلٌّ مَمْدُودٌ، إِلَى أَجَل مَعْدُود)
۹۰(بخش۱) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 حمد و سپاس ويژه خداوندى است که بى آنکه ديده شود شناخته شده است و در آفرينش موجودات به فکر و انديشه، نيازى ندارد; خداوندى که هميشه بوده و تا ابد، خواهد بود; در آن هنگام که نه آسمانى صاحب برجها وجود داشت و نه حجابهاى فرو بسته; نه شبى تاريک، نه دريايى آرام، نه کوهى در کنار درّه هاى وسيع، نه راهى پر پيچ و خم، نه زمينى آرام، نه مخلوقى صاحب قدرت; اين است پديد آورنده موجودات و وارث آنها و معبود خلايق و روزى دهنده آنها; خورشيد و ماه در طريق اطاعتش، پيوسته در حرکتند: هر تازه اى را (با گردش پياپى خود) کهنه مى سازند و هر دورى را نزديک مى کنند. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۹۰(بخش۱) 🔸خطبه در يك نگاه: اين خطبه داراى چهار بخش است با مفاهيمى كه در ارتباط با يكديگر است. بخش اوّل: ازلى بودن خداوند بخش دوم: احاطه علمى خداوند نسبت به بندگان و آگاهى او بر زوايا و خفاياى وجود انسان است. بخش سوم: دشمنان خدا را به مجازات هاى سخت تهديد، و دوستان و مطيعان و شاكران را به پاداش هاى عالى تشويق مى كند. بخش نهايى: يعنى بخش چهارم، در چند جمله كوتاه و پر معنا همه بندگان خدا را موعظه مى كند و اندرز مى دهد و گويا بخش هاى سه گانه پيشين، همه مقدّمه اى است براى اين بخشِ انسان ساز و بيدار كننده. 🔸او بود و هيچ کس نبود! امام(عليه السلام) در اين بخش، به سه وصف از اوصاف الهى اشاره مى کند. ✅ نخست مى فرمايد: «حمد و سپاس ويژه خداوندى است که بى آنکه ديده شود شناخته شده است.» (الْحَمْدُ لِلّهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِ رُؤْيَة). ✅در دومين توصيف مى فرمايد: «همان کسى که در آفرينش موجودات، به انديشه و فکر نياز ندارد.» (وَ الْخَالِقِ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّة). 👈کسى نياز به انديشه دارد که چيزى بر او مجهول است و با سر پنجه فکر مى خواهد از آن پرده بردارد; امّا براى کسى که هيچ مجهولى براى او وجود ندارد، انديشيدن محال است، محال. 👈اين احتمال نيز وجود دارد که منظور از تعبير «غَيْرِ رَوِيَّة» اين باشد که خلقت پروردگار مسبوق به هيچ سابقه اى نيست; بر خلاف خلاقيّت انسانها در امور مربوط به زندگيشان که معمولاً مسبوق به سابقه است و يا ترکيبى است از مجموعه آنچه را که ديده اند و شنيده اند و آزموده اند. ✅در سومين توصيف مى فرمايد: «همان خداوندى که هميشه بوده و تا ابد خواهد بود.» (الَّذِي لَمْ يَزَلْ قَائِماً دَائِماً). ✅سپس در توضيح ازلى بودن خداوند تعبيرات جالبى بيان مى فرمايد; مى گويد: «ذات مقدّسش آن روز بود که نه آسمانى صاحب برجها (و صُوَر فلکى موجود) بود، و نه حجابهاى فروبسته، نه شبى تاريک، نه دريايى آرام، نه کوهى در کنار دّره هاى وسيع، نه راهى پر پيچ و خم، نه زمينى آرام، و نه مخلوقى صاحب قدرت» (اِذْ لاَ سَمَاءٌ ذَاتُ أَبْرَاج، وَلاَ حُجُبٌ ذَاتُ إِرْتَاج(2)، وَلاَ لَيْلٌ دَاج(3)، وَلاَ بَحْرٌ سَاج(4)، وَلاَ جَبَلٌ ذُو فِجَاج(5)، وَلاَ فَجٌّ ذُو اعْوِجَاج، وَلاَ أَرْضٌ ذَاتُ مِهَاد، وَلاَ خَلْقٌ ذُو اعْتِمَاد). 👈تعبير به «حُجُب» (حجابها) و «ذَاتُ إِرْتَاج» که به معناى فروبسته است، ممکن است اشاره به چيزى باشد که در روايات متعدّد وارد شده که بر فراز آسمانها و در زير عرش خداوند، حجابهايى از نور وجود دارد که هيچ مخلوقى (جز کسى که خدا اراده کند) نمى تواند به آن نزديک شود; اين حجابها که از شدّت نورانيّت، مانع نگاه کردن يا عبور کردن است، بخشى از مخلوقات خداوند است که احتمالاً بعد از آفرينش عرش، به وجود آمده و ميان عرش و آسمانها جدايى افکنده است. 🔅در روايتى از امام کاظم(عليه السلام) مى خوانيم که در فلسفه تکبيرات هفتگانه، در آغاز نماز فرمود: «اى هشام! خداوند هفت آسمان آفريد و هفت زمين و هفت حجاب...» سپس از ذيل حديث استفاده مى شود که «پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به هنگام معراج، حجابها يکى پس از ديگرى از مقابل او برداشته شد و هر حجابى که برداشته مى شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) تکبير مى گفت و اين است فلسفه تکبيرات هفتگانه. (شخص نمازگزار نيز وقتى به نماز، که معراج مؤمن است، روى مى آورد براى اينکه حجابها از برابر او برداشته شود، تکبيرات هفتگانه مى گويد)»👌 👈از مناجات معروف «شعبانيّه» نيز استفاده مى شود که اين حجابهاى نورانى که مانع از ديد کامل عظمت خدا است، از برابر ديدگان جمعى از «اولياء اللّه» برداشته مى شود. 🔰البته ما اطلاع زيادى درباره ماهيّت اين حجابها نداريم و از «مناجات شعبانيّه» که اين حجابهاى نور را در برابر چشم دلها ذکر کرده است، استفاده مى شود که اشاره به يک سلسله مفاهيم ماوراى طبيعى است. 👈جمله هاى «وَ لاَ لَيْلٌ دَاج، وَ لاَ بَحْرٌ سَاج...» در عين اينکه ناظر به ازليّت خداوند و وجود مقدّس او قبل از آفرينش عالم است، اشارات پرمعنايى به نعمت هاى بزرگ او در پهنه آفرينش دارد; چرا که تاريکى شب و آرامش دريا، هر دو از نعمت هاى او است; شبِ تاريک، آرام بخش است و خواب در ظلمت، اثر عميقى در بازسازى روح و جسم دارد; همان گونه که درياى آرام، آماده بهره گيرى براى کشتى رانى، ماهى گيرى و استخراج لؤلؤ و مرجان است. 👈«جَبَلٌ ذُوع فِجَاج» (کوه، با راههاى وسيع) اشاره به اين است که اگر کوهها مانند ديوارهاى بلندِ به هم پيوسته اى بودند، مناطق روى زمين را از يکديگر جدا کرده و رفت و آمد در سطح زمين مشکل مى شد; امّا خداوند به حکمتش آنها را از هم بريده و جادّه هاى وسيعى براى عبور و مرور در ميان آنها قرار داده است. «فَجٌّ ذُو اعْوِجَاج» (درّه هاى پر پيچ و خم) ممکن است اشاره به اين نکته لطيف باشد که اگر پيچ و خم درّه ها نبود و سيلابها به صو
رت مستقيم و هسريع حرکت مى کردند، همه چيز را در مسير خود ويران مى ساختند; ولى پيچ و خم درّه ها، سيلاب ها را مهار کرده و تحت کنترل قرار مى دهد. 👈 «أَرْضٌ ذَاتُ مِهَاد» اشاره به زمين هاى گسترده آرام است. اگر لرزشها و زلزله ها - که عوامل گوناگونى از درون و برون زمين دارند- سطح زمين را نا آرام مى ساختند، نه خانه و کاشانه اى در آن بنا مى شد و نه مَهْدِ استراحتِ انسانها بود. «خَلْقٌ ذُو اعْتِمَاد» (خلق صاحب قدرت) اشاره به توانايى هاى روحى و جسمى است که خدا به انسانها داده و آنها را براى وصول به مقاصدى که دارند، آماده مى سازد. ✅سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: «(خداوندى که داراى اين اوصاف است، نشانه هاى وجودش جهان را پرکرده و قادر و توانا بر همه چيز است و از ازل وجود داشته) چنين خداوندى با اين صفات، پديد آورنده موجودات و وارث آنهاست.» (ذلِکَ مُبْتَدِعُ الْخَلْقِ وَ وَارِثُهُ). چرا که همه آنها از بين مى روند و ذات پاک او مى ماند و با چنين اوصافى: «معبود خلايق است و روزى دهنده آنها» (وَ إِلهُ الْخَلْقِ وَ رَازِقُهُ). چرا معبود نباشد؟ حال آنکه تمام صفات کمالات در او جمع است. اضافه بر آن، رزق و روزى همه بدست اوست. اگر عبادت به خاطر عظمت باشد، شايسته اوست و اگر به عنوان شکر منعم باشد، بازهم سزاوار اوست. ✅در پايان اين فراز، اشاره به دو نعمت ديگر که از نشانه هاى قدرت و عظمت اوست کرده، مى افزايد: «خورشيد و ماه، در طريق اطاعت، پيوسته در حرکتند: هر تازه اى را (با گردش پياپى خود) کهنه مى سازند و هر دورى را نزديک مى کنند.» (وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ دَائِبَانِ فِي مَرْضَاتِهِ: يُبْلِيَانِ کُلَّ جَدِيد، وَ يُقَرِّبَانِ کُلَّ بَعِيد). 👈«کره ماه» بدون شک دائماً در حرکت است; ولى نسبت دادن حرکت به «خورشيد» ممکن است اشاره به حرکت ظاهرى او باشد (هر چند او در واقع ثابت و زمين دور آن مى گردد) يا اشاره به حرکات ديگرى است که خورشيد، بلکه تمام منظومه شمسى در مجموعه کهکشان دارند. 👈جمله هاى «يُبْلِيَانِ...» از يک سو هشدارى است به همه انسانها که بدانند طبيعت عالم مادّه، سرانجام فرسودگى و کهنگى و زوال است; همه چيز در حال دگرگونى است و رو به سوى زوال پيش مى رود و به همين دليل، هرگز نبايد به چيزى دل بست. به علاوه، آنچه در نظر بسيارى از مردم دور است (پيرى و از کارافتادگى و مرگ و نيستى) با گردش خورشيد و ماه، تدريجاً نزديک و نزديکتر مى شود و اين نيز از نعمت هاى خداست و گرنه چنان غرور و غفلت، انسان را فرا مى گرفت که به کلّى از حق بيگانه مى شد.😢 👈اين نکته نيز شايان توجّه است که بسيارى از تعبيرات بالا، از آيات قرآن گرفته شده است. قرآن مجيد مى گويد: «وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمُ الاَْرْضَ بِسَاطاً* لِتَسْلُکُوا مِنْهَا سُبُلاً فِجَاجاً». و نيز مى فرمايد: «اَلَمْ نَجْعَلِ الاَْرْضَ مِهَاداً» و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ سَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَائِبَيْنِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا