شيخ رجبعلي خياط مردي از پاكان روزگار بوده كه درجات عالي سلوك را پشت سر نهاده و به مراتب عالي معرفت رسيده بود، براي اين مرد بزرگ حكايات و كراماتي نقل شده كه در كتاب ارزشمند «تنديس اخلاص » تاليف حجة الاسلام و المسلمين محمد محمدي ري شهري مذكور است. به علاوه دستورالعملهاي اخلاقي و سفارشهايي از شيخ رسيده است كه حكايت يكي از آنها چنين است:
جناب شيخ در برابر درخواستهاي مكرر يارانش براي #تشرف به محضر مقدس حضرت ولي عصر(عج) سفارشهاي خاصي فرموده است كه از جمله مي توان به مورد زير اشاره كرد:
✅شبي يكصد بار آيه كريمه
🔺 « #رب_ادخلني_مدخل_صدق_واخرجني
#مخرج_صدق_واجعل_لي_من_لدنك_سلطانا_نصيرا» قرائت شود. (تا چهل شب)
يكي از كساني كه اين سفارش شيخ را دريافت كرده و بر آن مداومت كرده است، پس از چهل روز نزد شيخ مي آيد و مي گويد موفق به زيارت حضرت نشده است. شيخ مي فرمايد: هنگامي كه در مسجد نماز مي خوانديد، آقاي سيدي به شما فرمودند: «انگشتر در دست چپ كراهت دارد» و شما گفتيد: «كل مكروه جائز» هم ايشان امام زمان(ع) بودند.
📢لطفا نظرات خودتون رو در مورد ختومات برگزار شده کانال با ما درمیان بگذارید .👇
@erfane444
📢 #اولین_شب_چله_آیه
@alafvalafv
🌹 #چله_نشین_ظهور_شویم👆👆👆
«بگو: پروردگارا! مرا در هر کار، صادقانه وارد کن و صادقانه، خارج نما»! (وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْق وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْق).(9)
هیچ کار فردى و اجتماعى را جز با صدق و راستى آغاز نکنم، همچنین هیچ برنامه اى را جز به راستى پایان ندهم، راستى، صداقت و درستى و امانت، خط اصلى من در همه کارها باشد، آغاز و انجام همه چیز با آن صورت گیرد .
گر چه مفسران بعضاً، خواسته اند: مفهوم وسیع این آیه را در مصداق یا مصادیق معینى محدود سازند، از جمله ورود به «مدینه» و خروج از آن به «مکّه»، یا دخول در قبر و خروج از آن به هنگام رستاخیز، و یا مانند اینها، ولى پر واضح است که: تعبیر جامع فوق هیچ گونه #محدودیتى در آن نیست، تقاضائى است براى ورود و خروج صادقانه در همه چیز، در همه کار، و در هر برنامه.
✅در حقیقت، رمز اصلى پیروزى در همین جا نهفته شده است، و راه و روش انبیاء و اولیاى الهى همین بوده که: #فکرشان، #گفتارشان و #اعمالشان از هر گونه غش، تقلّب، خدعه، نیرنگ و هر چه بر خلاف صدق و راستى است، پاک باشد.❌
اصولاً، بسیارى از بدبختى هائى که امروز با چشم خود مى بینیم که: دامنگیر افراد، اقوام و ملت ها شده، به خاطر انحراف از همین اصل است، گاهى پایه اصلى کارشان بر اساس دروغ و نیرنگ است، و گاه که ورودشان در کارها بر اساس راستى است این خط اصیل را تا پایان حفظ نمى کنند، و همین عامل شکست آنها خواهد بود.😔
✋دومین اصل، که از یک نظر، میوه درخت توحید، و از نظر دیگر، نتیجه ورود و خروج صادقانه در کارها است، همان است که در پایان آیه، بدین گونه به آن اشاره شده: «خداوندا! براى من از سوى خودت سلطان و یاورى قرار ده» (وَ اجْعَلْ لِیمِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً).🙏
چرا که من تنها هستم، و به تنهائى کارى نمى توان انجام داد، و با اتکاء بر قدرتم، در برابر این همه مشکلات، پیروز نخواهم شد، تو مرا یارى کن و تو یاورانى براى من فراهم ساز!🙏
به من منطقى نیرومند، دلائلى دندان شکن در برابر دشمنان، دوستانى جانباز، اراده اى قوى، فکرى روشن، عقلى سرشار، که همه، یاوران من در این راه خواهند بود، مرحمت فرما، که جز تو کسى قادر بر این کار نیست.✅
* * *
و از آنجا که به دنبال «صدق»، و اتکاء به خداوند که در آیه قبل به آن اشاره شد، امید به پیروزى قطعى، خود عامل دیگرى براى موفقیت است، در آخرین آیه مورد بحث، به پیامبرش مى گوید: «بگو: حق فرا رسید، و باطل مضمحل و نابود شد» (وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ).(10)
اصولاً، «طبیعت باطل همین است که مضمحل و نابود شدنى است» (إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً).
باطل جولانى دارد ولى دوام و بقائى نخواهد داشت، و سرانجام پیروزى از آن حق، طرفداران و پیروان حق خواهد بود.🙏
به امید فرج آقامون امام زمان عجل الله ،امشب آغازین شب چله خواهد بود.و من الله التوفیق
#شرح-نامه۳۱(بخش۲)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
تو را به ترس از خدا وصيت مى كنم، اى فرزندم، و به ملازمت امر او و آباد ساختن دل خود به ياد او و دست زدن در ريسمان او. كدام ريسمان از ريسمانى كه ميان تو و خداى توست، محكمتر است، هرگاه در آن دست زنى.
دل خويش به موعظه زنده دار و به پرهيزگارى و پارسايى بميران و به يقين نيرومند گردان و به حكمت روشن ساز و به ذكر مرگ خوار كن و وادارش نماى كه به مرگ خويش اقرار كند. چشمش را به فجايع اين دنيا بگشاى و از حمله و هجوم روزگار و كژ تابيهاى شب و روز برحذر دار. اخبار گذشتگان را بر او عرضه دار و از آنچه بر سر پيشينيان تو رفته است آگاهش ساز.
بر خانه ها و آثارشان بگذر و در آنچه كرده اند و آن جايها، كه رفته اند و آن جايها، كه فرود آمده اند، نظر كن. خواهى ديد كه از جمع دوستان بريده اند و به ديار غربت رخت كشيده اند و تو نيز، يكى از آنها خواهى بود. پس منزلگاه خود را نيكو دار و آخرتت را به دنيا مفروش.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شرح-نامه۳۱(بخش۲)
✳محکم ترین وسیله نجات:
در اين بخش از نامه، امام(عليه السلام) اندرزهاى روح پرور و سازنده خود را آغاز مى کند و در عبارات کوتاه چهار دستور به فرزندش مى دهد; دستوراتى که عصاره همه فضيلت هاست
✅ مى فرمايد: «پسرم تو را به تقواى الهى و التزام به فرمان او و آباد کردن قلب و روحت با ذکرش و چنگ زدن به ريسمان الهى توصيه مى کنم»; (فَإِنِّي أُوصِيکَ بِتَقْوَى اللهِ ـ أَيْ بُنَيَّ ـ وَلُزُومِ أَمْرِهِ، وَعِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ، وَالاِعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ).
تقوا به معناى خداترسى درونى و پرهيز از هرگونه گناه و احساس مسئوليت در پيشگاه پروردگار که سد محکمى در ميان انسان و گناهان ايجاد مى کند. مرحله ادناى آن عدالت و مرحله اعلاى آن عصمت است.
👈تعبير به «عِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ» اشاره به اهمّيّت ذکر الله است که بدون آن خانه قلب ويران مى شود و جولانگاه لشکر شيطان. قرآن مجيد مى فرمايد: (أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) هم آبادى دل ها و هم آرامش آن در سايه ذکر خداست نه تنها ذکر لفظى ـ هرچند ذکر لفظى هم بسيار مهم است ـ بلکه ذکر عملى آن گونه که در روايات وارد شده
🌟که امام باقر(عليه السلام) فرمود: «سه چيز است که انجام آن از مشکل ترين کارهاست و سومين آن را «ذِکْرُ اللهِ عَلَى کُلِّ حَال; ذکر خدا در هر حال» بيان فرمود.
سپس در تفسير ذکر چنين مى فرمايد: «ذکر خدا آن است که چون تصميمى بر معصيت مى گيرد خداوند عز و جل را ياد کند و ياد خدا ميان او و آن معصيت حائل شود و اين همان چيزى است که خداوند عز و جل در قرآن فرموده است: پرهيزکاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شيطان شوند، به يا (خدا و پاداش و کيفر او) مى افتند; و (در پرتو ياد او، راه حق را مى بينند و) در اين هنگام بينا مى شوند».
👈مى دانيم براى حبل الله در آيه شريفه مزبور معانى بسيارى ذکر کرده اند;
بعضى از مفسّران آن را اشاره به قرآن، بعضى اشاره به اسلام و بعضى گفته اند که منظور خاندان پيغمبر و اهل بيت(عليهم السلام) است ولى در ميان اين تفاسير اختلافى نيست، زيرا «حبل الله» به معناى ارتباط با خداست که تمام اينها را شامل مى شود.👌
✅به همين دليل امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: «و کدام وسيله مى تواند ميان تو و خداوند مطمئن تر از حبل الله باشد اگر به آن چنگ زنى و دامان آن را بگيرى»; (وَأَيُّ سَبَب أَوْثَقُ مِنْ سَبَب بَيْنَکَ وَبَيْنَ اللهِ إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ).
❤دل را با اندرز زنده کن:
امام(عليه السلام) در اين بخش از وصيّت نامه، دوازده اندرز مهم که سبب تکامل روح و جان و پيدايش حيات معنوى در انسان است بيان فرموده اند.
1⃣نخست مى فرمايد: «(پسرم) قلب خويش را با موعظه زنده کن و هواى نفس را با زهد (و بى اعتنايى به زرق و برق دنيا) بميران. دل را با يقين نيرومند ساز و با حکمت و دانش نورانى و با ياد مرگ رام نما و آن را به اقرار به فناى دنيا وا دار»; (أَحْيِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ، وَأَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ، وَقَوِّهِ بِالْيَقِينِ، وَنَوِّرْهُ بِالْحِکْمَةِ، ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ، وَقَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ).
امام(عليه السلام) در اين شش دستور از احياى قلب شروع مى کند قلب که در اين گونه موارد به معناى روح و عقل و ادراک است تا زنده نشود هيچ قدمى به سوى تکامل و تعالى برداشته نخواهد شد و سير الى الله در همان جا متوقف مى گردد.
آنچه مايه حيات قلب است موعظه ها و اندرزهايى است که از سوى خداوند در قرآن و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و امام معصوم(عليه السلام) در رواياتشان و همچنين از سوى حوادث روزگار و تاريخ بشر بيان مى شود.
👈امام(عليه السلام) در جمله «وَقَوِّهِ بِالْيَقِينِ» از تقويت آن به يقين سخن مى گويد، يقينى که از مطالعه اسرار آفرينش و يا عبادت و بندگى خدا حاصل مى شود و به دنبال تقويت، به نورانى کردن دل مى پردازد و در جمله «وَنَوِّرْهُ بِالْحِکْمَةِ» طريق نورانى ساختن آن را که فزونى علم و دانش است نشان مى دهد.
☝از آنجا که روح آدمى ممکن است سرکشى کند، راه مهار کردن آن را در پنجمين و ششمين جمله ها «وَذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ وَقَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ» نشان مى دهد، زيرا ياد مرگ و اقرار به فنا، هر انسان سرکش و چموش 😐را وادار به تسليم مى کند. بسيار ديده ايم هنگامى که عزيزى در حادثه اى ناگهانى از دنيا مى رود و افراد زيادى از نيکان و بدان در تشييع و مجالس يادبود او شرکت مى کنند، آثار تذلل و تسليم در همه چهره ها نمايان است. 😟ممکن است اين تأثير موقتى باشد; ولى به هر حال نشان مى دهد که ذکر موت و اقرار به فنا اگر ادامه يابد، همواره در مهار کردن نفس سرکش و شهوات نقش اصلى را خواهد داشت.👌
✅به دنبال اين شش دستور و در تکميل جمله هاى پنجم و ششم، امام(عليه السلام) چند دستور ديگر مى دهد مى فرمايد: «با نشان دادن فجايع دنيا، قلب را بينا کن و از هجوم حوادث روزگار و زشتى هاى گردش شب و روز آن را برحذر دار»; (وَبَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا، وَحَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَفُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَالاَْيَّامِ).
✳تعبير به «فَجَائِعَ الدُّنْيَا» اشاره به فجايع مردم دنياست که همواره دگرگونى هايى را به دنبال دارد، يا اشاره به حوادث تلخى که ناخواسته در زندگى انسان ها رخ مى دهد.
👈فقره «فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَالاَْيَّامِ» با توجّه به اينکه فحش به معناى هرگونه کار زشت و ناخوشايند است اشاره به اين دارد که با گذشت روزها و شب ها دگرگونى هاى ناخوشايندى در زندگى فرد و جوامع بشرى رخ مى دهد و فضاى زندگى را تيره و تار مى سازد. اگر انسان در اين امور دقت کند بر بينايى 👀او نسبت به حقايق اين جهان و مسير صحيح زندگى مى افزايد.
✅آن گاه امام(عليه السلام) به شرح اين مطلب مى پردازد و مى فرمايد: «و اخبار گذشتگان را بر او (بر نفس خود) عرضه نما و مصايبى که به اقوام قبل از تو رسيده به او يادآورى کن. در ديار و آثار (ويران شده) آنها گردش نما و درست بنگر آنها چه کردند، از کجا منتقل شدند و در کجا فرود آمدند»; (وَاعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ، وَذَکِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ الاَْوَّلِينَ، وَسِرْ فِي دِيَارِهِمْ وَآثَارِهِمْ، فَانْظُرْ فِيمَا فَعَلُواعَمَّا انْتَقَلُوا وَأَيْنَ حَلُّوا وَنَزَلُوا).
اين همان چيزى است که قرآن مجيد بارها بر آن تأکيد نموده از جمله مى فرمايد: «(قُلْ سِيرُوا فِى الاَْرْضِ فَانظُرُوا کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ); بگو در زمين سير کنيد و بنگريد عاقبت کسانى که قبل از شما بودند چگونه بود؟».
مهم اين است که در گوشه و کنار اين کره خاکى در بسيارى از شهرها و روستاها آثارى از پيشينيان ديده مى شود; آثارى خاموش که گذشت روزگار آنها را به ويرانى کشيده; ولى در عين خاموشى هزار زبان دارند و با ما سخن مى گويند و سرانجام زندگى دنيا را به همه ما نشان مى دهند بسيارى از مردم به ديدن اين آثار مى روند و به آن افتخار مى کنند که اين آثار تاريخى نشانگر تمدن پيشين ماست در حالى که اگر از آنها درس عبرت بگيرند سزاوارتر است آن گونه که خاقانى ها از ديدن کاخ کسرى ها چنان درسى آموختند.
✅امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن شرح بيشترى بيان کرده مى فرمايد: «هرگاه در وضع
آنها بنگرى خواهى ديد آنها از ميان دوستان خود خارج شده در ديار غربت بار انداختند گويا طولى نمى کشد که
تو هم يکى از آنها خواهى شد (و در همان مسير به سوى آنها خواهى شتافت)»; (فَإِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الاَْحِبَّةِ، وَحَلُّوا دِيَارَ الْغُرْبَةِ، وَکَأَنَّکَ عَنْ قَلِيل قَدْ صِرْتَ کَأَحَدِهِمْ).
❓❓❓ سوال:
در ابتدای این بخش امام از یک طرف فرمودند دلت را زنده کن و از طرفی فرمودن دلت را بمیران!
بالاخره با دل باید چیکار کرد؟ زنده ش کنیم یا بکشیمش؟🤔
سلام
خداخیرتون بده
این چله ای که گذاشتین برای امام زمان خیلی خوبه...هرشب که ذکرمیگم ی احساس خوبی دارم...
اجرتون با صاحب زمان
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
شيخ رجبعلي خياط مردي از پاكان روزگار بوده كه درجات عالي سلوك را پشت سر نهاده و به مراتب عالي معرفت ر
سلام.شبتون به خیر.
من گاهی ذکر قنوت و یا سجودم همین رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا شده🙏
التماس دعا
🔑پاسخ :
.
اين تعبيرِ بسيار جالبى است که امام(عليه السلام) نخست به احياى قلب دستور مى دهد و بعد به اماته و ميراندن او;
1⃣دستور نخستين ناظر به جنبه هاى مثبت عقل و روح
2⃣و دستور دوم ناظر به جنبه هاى منفى و اسير بودن عقل در چنگال شهوات است.
در واقع قلب❤ و روح انسان به باغى مى ماند که درختان بارور و بوته هايى از گل هاى رنگارنگ دارد و در عين حال علف هرزه هاى فراوانى در لابه لاى آن درختان 🌳به چشم مى خورد. احياى اين باغ به پرورش دادن آن درختان و بوته هاى گل 🌷است و ميراندن آن به حذف و نابودى علف هرزه هاى 🌱مزاحم است.
بعد از آنکه قلب با موعظه زنده شد و عوامل مزاحم با زهد حذف گرديد، نوبت به تقويت آن مى رسد
✴حيات و آبادى قلب
امام(عليه السلام) در آغاز اين فقره به احياى قلب به وسيله موعظه اشاره فرموده و در فراز قبل به عمران و آبادى قلب.
به يقين منظور از قلب در اين عبارات و امثال آن، آن عضو مخصوصى نيست که در درون سينه است و کارش ايجاد گردش خون در تمام اعضاست،❤ بلکه منظور آن روح و عقل آدمى است همان گونه که در منابع لغت نيز آمده است.
اما اين روح انسانى است که بايد به وسيله موعظه و تقوا، احيا و آباد شود، زيرا مى دانيم انسان داراى سه روح و گاه چهار روح است:
1⃣روح نباتى که اثرش نمو جسم و تغذيه و تکثير مثل است.
2⃣و روح حيوانى که افزون بر آن اثرش حس و حرکت است; ناخن و موى انسان فقط روح نباتى دارد به همين دليل با چيدن آن هيچ احساسى به انسان دست نمى دهد; ولى گوشت و ماهيچه او علاوه بر روح نباتى، روح حيوانى نيز دارد و کمترين آسيب به آن، انسان را ناراحت مى کند.
3⃣اما روح انسانى که اثر بارز آن درک و شعور و ابتکار و خلاقيت و تجزيه و تحليل مسائل مختلف است، حقيقتى است اضافه بر روح نباتى و حيوانى.
4⃣البتّه افرادى هستند که روح چهارمى نيز دارند که از آن به روح القدس تعبير مى شود. حقايقى را درک مى کنند که افراد عادى از آن بى خبرند (روح القدس گاهى اشاره به جبرئيل است و گاهى به فرشته اعظم از او) تعبيرى که در بعضى روايات به «روح الايمان» است، شايد اشاره به همين مرتبه عالى روح انسانى باشد.
👈در حديث از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «هنگامى که کسى زنا کند روح ايمان از او جدا مى شود 😱(مگر اينکه توبه کند و جبران نمايد)».😇
در بعضى از روايات روح القدس مرتبه بالاترى از روح ايمان شمرده شده و تعبير به ارواح پنج گانه در آن آمده است.
سخن در روح انسانى است که گاه به اندازه اى قوى مى شود که همه وجود انسان را روشن مى سازد و گاه به قدرى ضعيف مى گردد که به آن مرده مى گويند.
👈امام حسن مجتبى(عليه السلام) مى فرمايد: « تفکر موجب زنده شدن قلب بيناست».
👈در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «بر شما باد به انديشيدن که موجب حياة قلبِ بينا مى شود و کليد درهاى دانش است».
در مقابل آن از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است: « چهار چيز است که قلب را مى ميراند: 💔تکرار گناه و گفتگوى زياد با زنان (بى بند و بار) و جدال و جر و بحث با افراد احمق و همنشينى با مردگان❗کسى سؤال کرد اى رسول خدا منظور از مردگان در اينجا چيست؟ فرمود: ثروتمندان خوش گذران و مست ثروت».😳
👈نيز در روايات از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده که فرمود: «ملاقات با اهل معرفت سبب آبادى دل ها و به دست آوردن دانش است»
👈و در تعبير ديگر فرمود: «عِمارَةُ الْقُلُوبِ فى مُعاشَرَةَ ذَوِى الْعُقُولِ; آبادى دل ها در معاشرت با خردمندان است».
⬅البتّه همان گونه که در روايات بالا آمده، قلب انسان گاه به صورت ويرانه يا بيمار در مى آيد و گاه به کلى از دست مى رود و شايسته نام مرده مى شود. امام(عليه السلام)در وصيّت نامه بالا هم سفارش به احياى قلب کرده است و هم عمران و آبادى آن. ذکر خدا سبب آبادى قلب و موعظه وسيله احياى آن است.