eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
309 دنبال‌کننده
775 عکس
298 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات🔶️ کانالهای دیگر #سلامتکده_بانو_عضو_شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3348693003Cc0c8f29263 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
۹ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 💫از سخنان آن حضرت است در وصف خود و دشمنانش در جمل: اصحاب جمل جوشيدند و خروشيدند، ولى كارشان قرين سستى و شكست شد. ما تا حمله نبريم نمى خروشيم، و تا باران نباريم سيل جارى نمى كنيم.  🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۹ 🔸هياهوى تو خالى: از تعبيراتى که در کلام بالا آمده، چنين استفاده مى شود که امام(عليه السلام) اين سخنان را بعد از پايان جنگ جمل بيان فرموده و اشاره به سخنانى است که طلحه و زبير و ياران آنها در آغاز جنگ بيان کرده بودند و قال و غوغايى به راه انداختند ولى سرانجام، کارى از پيش نبرده و مفتضحانه شکست خوردند و «طلحه و زبير» جان خود را در اين راه باختند. ✅امام(عليه السلام) مى فرمايد: «آنها رعد و برقى ⚡️نشان دادند ولى با اين همه کارشان به سستى و شکست انجاميد» (وَ قَدْ اَرْعَدُوا وَاَبْرَقُوا، وَ مَعَ هذَيْنِ الاَمْرَيْنِ الْفَشَلُ). 👈اين تشبيه زيبا اشاره به ابرهايى مى کند که رعد و برق فراوانى ظاهر مى کنند و به مردم نويد باران پربرکتى مى دهند امّا سرانجام بى آن که قطره اى ببارد متلاشى و پراکنده مى شوند. ✅سپس امام(عليه السلام) مى افزايد: «ولى ما رعد (و برقى) نشان نمى دهيم تا بباريم و سيلى جارى نمى کنيم مگر اين که بارانى به راه بيندازيم» (وَلَسْنا نُرْعِدُ حَتّى نُوقِعَ، وَ لا نُسيلُ حَتّى نُمْطِرَ). 👈اشاره به اين که ما تا ضربات کارى بر پيکر دشمن وارد نکنيم نمى خروشيم و تا در ميدان مبارزه کار دشمن را نسازيم سر و صدايى به راه نمى اندازيم! 👈در واقع اين دو جمله کوتاه بيانگر دو مکتب مختلف در فعاليتهاى اجتماعى و نظامى و سياسى است. گروهى مرد سخن اند و اهل حرف، در اين ميدان که وارد مى شوند غوغا مى کنند; ولى به هنگام عمل جز سستى و ناتوانى و ناکامى بهره اى ندارند. گروهى ديگر اهل کردار و عملند، سخن کم مى گويند امّا عمل بسيار دارند. ساکت و خاموشند امّا کارآمد و قهرمان. پيامبران الهى و مردان خدا و مجاهدان راه حق از گروه دوّم بوده اند ولى اهل باطل و لشکريان شيطان غالباً در گروه اوّل جاى دارند. در اين جا نکته ظريفى است که بايد به آن توجّه داشت و آن اين که رعد و برق قبل از باريدن است و سيلاب بعد از آن، گروهى هستند که رعد و برقى نشان مى دهند، امّا بعداً بارانى ندارند و بدتر از آنها گروهى هستند که سيلابى راه مى اندازند بى آن که قبل از آن بارانى داشته باشند يعنى حتّى بعد از شکست و ناکامى ادّعاى پيروزى و موفّقيّت و کاميابى دارند و اين هر دو از روشهاى افراد نادرست و بى منطق است. گروه اوّل مدّعيان دروغين و گروه دوّم دروغپردازان بى شرم و حيا هستند!
۱۰ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 از خطبه هاى آن حضرت است در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب و خيم آنان: بدانيد شيطان حزبش را گرد آورده، و سوار و پياده اش را (در جمل) فرا خوانده، بصيرتم به حقايق همراه من است، نه حق را بر خويش مشتبه كرده و نه كسى بر من مشتبه نموده.  به خدا قسم حوضى از جنگ بر ايشان پر بسازم كه آبكش آن جز خودم نباشد، افتادگان در آن بيرون نيايند، و فراريان به آن باز نگردند 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
💠در حديثى نيز از امام «على بن موسى الرضا»(عليه السلام) مى خوانيم: «لَنا اَعْيُن لا تَشْبَهُ اَعْيُنَ النّاسِ وَ فيها نُور لَيْسَ لِلشَّيْطانِ فيها نَصيب; ما چشمهايى داريم که شبيه چشمهاى مردم نيست و در آن نورى است که شيطان در آن نصيبى ندارد». 👈بعضى نيز معتقدند که جمله دوّم و سوّم که مى فرمايد: «نه حقيقت را بر خود مشتبه ساخته ام و نه کسى بر من مشتبه ساخته» تفسيرى است بر جمله اوّل که مى فرمايد: «بصيرت و آگاهى من با من است»; ولى آنچه در بالا گفته شد مناسب تر به نظر مى رسد. 👈اين نکته نيز قابل ملاحظه است که امام(عليه السلام) نخست مى فرمايد: «من حقيقت را بر خود مشتبه نساخته ام»، سپس مى فرمايد: «و ديگران هم بر من مشتبه نساخته اند»، اين در واقع يک ترتيب طبيعى است که انسان بايد نخست از فريب نفس خويش در امان باشد تا فريب فريبندگان ديگر در جان و دل او اثر نگذارد. ✅سپس به بيان محور سوّم و آخرين سخن در اين زمينه پرداخته و پايان جنگ «جمل» را به روشنى پيش گويى مى کند و به مخالفانش سخت هشدار مى دهد; مى فرمايد: «به خدا سوگند گردابى براى آنان فراهم سازم که جز من کسى نتواند آن را چاره کند (و سرانجام همگى در آن غرق خواهند شد) و هرگز از آن بيرون نمى آيند و (آن عدّه که از آن بگريزند» هرگز به سوى آن باز نمى گردند (و براى هميشه قدم نهادن در چنين صحنه هايى را فراموش مى کنند)!» (وَاَيْمُ اللهِ لاُ فْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً اَنَا ماتِحُهُ لا يُصْدِرُونَ عَنْهُ، وَ لا يَعُودُونَ اِلَيْه). در واقع امام(عليه السلام) ميدان نبرد را به حوض يا گردابى تشبيه کرده که آن را تا حدّ ممکن پر از آب مى کند که آن چنان که راه خلاصى از آن نداشته باشند و ابتکار عمل کاملا به دست او باشد (جمله «انا ماتحه» با توجّه به اين که ماتح به معناى کسى است که آب را از چاه بالا مى کشد اشاره به همين نکته است). سپس به نتيجه آن اشاره مى کند که لشکريان «جمل» چنان در آن گرفتار مى شوند که راه فرار نخواهند داشت و اگر گروه اندکى از آن فرار کنند چنان درس عبرتى مى گيرند که بازگشت به چنين صحنه اى را در تمام عمر فراموش کنند. 👈جمله «لافرطنّ» مفهومش اين نيست که من در اين راه افراط مى کنم، بلکه منظور اين است که حدّاکثر تلاش ممکن را انجام خواهم داد تا راه را بر تمام دشمنان ببندم! (دقّت کنيد). به همين دليل عايشه که يکى از سردمداران اصلى جنگ جمل بود هرگز در جنگهاى آينده شرکت نکرد و براى تمام عمر، حضور در چنين صحنه هايى را فراموش کرد»!😏
۱۰ 🔸خطبه در يك نگاه: اين «خطبه» نيز به داستان جنگ «جمل» و حوادث دردناك آن اشاره مى كند، و امام لشكر «طلحه» و «زبير» را به عنوان لشكر «شيطان» معرّفى فرموده سپس به ويژگيهاى خودش در اين ميدان اشاره مى كند و آن گاه برنامه آينده خود را در اين ميدان ضمن جمله هاى كوتاه و كوبنده اى كه آميخته با تهديدات جدّى براى دشمن است بيان مى فرمايد و ضمن يك پيشگويى صريح نتيجه اين جنگ خونين را از قبل بيان مى كند. 🔸باز هم هشدار به مسلمانان: همان گونه که قبلا اشاره شد سخنان امام در اين خطبه ناظر به مسائل مربوط به جنگ «جمل» است و با توجّه به پيوند و ارتباطى که ميان اين خطبه و خطبه بيست و دو، و از آن بالاتر ارتباطى که بين اين خطبه و خطبه 137 است که در واقع اين خطبه در آن خطبه ادغام شده و بخشى از آن را تشکيل مى دهد; ترديدى در اين امر باقى نمى ماند که هدف اصلى در اين خطبه اشاره به جنگ «جمل» است و کسانى که آن را اشاره به جنگ «صفين» و لشکريان «شام» دانسته اند گويا اين پيوندها را در نظر نگرفته اند. نخستين محور در اين خطبه، همان تشبيه لشکر «طلحه» و «زبير» به لشکريان شيطان😈 است; ✅مى فرمايد: «آگاه باشيد شيطان حزب خود را گرد آورده و سواره و پياده هاى لشکرش را فرا خوانده است» (اَلا وَ اِنَّ الشَّيْطانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ). 👈چگونه آنها لشکر شيطان نباشند در حالى که پيمانشان را با امامشان شکستند و به خاطر جاه طلبى دست به نفاق افکنى و ايجاد تفرقه در امّت اسلامى زدند و آتشى روشن کردند که گروه عظيمى در آن سوختند و خودشان نيز سرانجام طعمه آن آتش شدند! 👈تعبير به «حزب» اشاره به هماهنگى اهداف آنها با هدفهاى شيطان است و تعبير به «خيل» (سواره نظام) و «رجل» (لشکر پياده)، اشاره به تنوّع لشکريان آنهاست. 💠در آيات قرآن نيز اشاره به حزب شيطان شده است آن جا که مى گويد: «اِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَکُونُؤا مِنْ اَصْحابِ السَّعيرِ; شيطان حزب خود را فقط براى اين دعوت مى کند که از دوزخيان و اهل آتش باشند». 💠در جايى ديگر اشاره به لشکر پياده و سواره شيطان کرده و براى آزمايش انسانها، شيطان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: «وَاَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِکَ وَ رَجِلِکَ; و لشکر سواره و پياده ات را بر آنها گسيل دار»! اين اخطارهاى مکرّر قرآن براى اين است که اهل ايمان چشم👀 و گوش👂 خود را باز کنند مبادا در دام شيطان گرفتار شوند و در حزب او درآيند و در صف لشکر سواره و پياده او قرار گيرند! ولى اين سرنوشت شوم، دامان «طلحه» و «زبير» و همراهان و همکاران و پيروان آنها را گرفت و به خاطر جاه طلبى و هواپرستى در اين دام گرفتار شدند.📛 ✅سپس به بيان محور دوّم پرداخته، ويژگيهاى خود را بيان مى فرمايد و مى گويد: «من آگاهى و بصيرت خود را همراه دارم، نه حقيقت را بر خود مشتبه ساخته ام و نه ديگرى بر من مشتبه ساخته است» (وَ اِنَّ مَعى لَبَصيرَتى: ما لَبَّسْتُ عَلى نَفْسى، وَ لا لُبِسَّ عَلَىَّ). 👈در حقيقت سرچشمه گمراهى هر کسى يک از سه چيز است: 1⃣نخست اين که بصيرت و آگاهى کافى نسبت به کارى که مى خواهد اقدام کند نداشته باشد و ناآگاهانه وارد معرکه اى شود که برخلاف رضاى خدا و فرمان حقّ است. 2⃣ديگر اين که در عين آگاهى، هوا و هوسها حجابى بر ديده حقيقت بين، بيفکند و انسان را گرفتار اشتباه کند و چه بسيارند کسانى که از گناه بودن چيزى آگاهند ولى بر اثر وسوسه هاى نفس و انگيزه هاى شيطانى، مجوزهايى براى خويش درست مى کنند و گاه، آن گناه را به عنوان يک وظيفه واجب پنداشته، به آن آلوده مى شوند; و به گفته قرآن (وَ هُمْ يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُون صُنعاً). 3⃣سوّم اين که اجازه به شياطين انس و جن بدهد که در او نفوذ کنند و حقيقت را مشتبه سازند. هيچ يک از اين سه چيز در وجود مبارک آن حضرت راه نداشت چرا که تمام درهاى خطا و انحراف را از درون و برون به روى وسوسه گران بسته بود و با هوشيارى آميخته با تقوا، حقيقت را آن چنان که هست در مى يافت و در سايه آن به پيش مى رفت. 🔗بعضى از شارحان «نهج البلاغه» گفته اند: تعبير «اِنَّ معى لَبَصيرتى» اشاره به اين است که همان بصيرتى که با آن رسول خدا را شناختم و در تمام حوادث مهمّ عصر او، در کنار او بودم; همان بصيرت همچنان با من است و همچون چراغ پرفروغى فرا راه من قرار گرفته است. و اين جمله را اشاره اى به آيه شريفه قرآن مى دانند که مى فرمايد: (قُلْ هذِهِ سَبيلى اَدْعُوا اِلَى اللهِ عَلى بَصيرَة اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنى; بگو اين راه من است و من و پيروانم با بصيرت کامل مردم را به سوى خدا دعوت مى کنيم».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دعای عراقی‎ها برای زائران جامانده ایرانی😭
۱۱ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹  از سخنان آن حضرت است به وقتى كه در نبرد جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد حنفيه داد: اگر كوهها از جاى بجنبد تو ثابت باش. دندان بر دندان بفشار. سر خود را به خداوند بسپار. قدمهايت را بر زمين ميخكوب كن. ديده به آخر لشگر دشمن بينداز. به وقت حمله چشم فروگير. و آگاه باش كه پيروزى از جانب خداى سبحان است. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
🌟 🌟 🔶آیه‌الکرسی هدیه‌به تمامی اموات 🔷سوره‌جمعه به‌نیت هدیه‌به اموات و کفاره‌گناهان از این جمعه تا جمعه دیگر 🔶سوره‌واقعه به‌نیت هدیه‌به اموات و(محبوب‌خداوخلق‌شدن،ازرفقای‌امیرالمومنین(ع)شدن،گره‌وگرفتاری‌در‌زندگی‌وارد‌نشدن‌و‌‌‌...) 🔷سوره‌ملک به‌نیت هدیه‌به تمامی اموات (هرکس بخواند این سوره را مانند کسی است که شب قدر را احیا و درک کرده و مانع از عذاب قبر شده و...) 🔶و سلام‌به‌آقااباعبدالله‌الحسین(ع) 🔷و یادشهدا باذکرصلوات(اللهم‌صل‌علی‌محمد‌وآل‌محمد‌وعجل‌فرجهم) فراموش نشود. 🍀التماس‌دعای‌فرج🍀
۱۱ اين سخن را على (ع) به فرزندش «محمّد بن حنفيّة» فرمود، در آن هنگام كه پرچم را در روز جنگ «جمل» به دست او سپرد. 🔸خطبه در يك نگاه: از روايات به خوبى استفاده مى شود كه امير مؤمنان على (ع) اصرار زيادى داشت كه در ميدان «جمل» جنگى صورت نگيرد و خون مسلمين بر صفحه آن ريخته نشود. و نيز آمده است كه در آن روز پرچم را به دست «محمد بن حنفيه» داد سپس در فاصله ميان نماز صبح تا ظهر، پيوسته آنها را دعوت به صلح و اصلاح و بازگشت به پيمان و بيعت مى كرد. و خطاب به «عايشه» كرد و فرمود: «خداوند در قرآن مجيد، تو (و ساير همسران پيامبر را) دستور داده است كه در خانه هايتان بمانيد (و آلت دست اين و آن نشويد)! تقواى الهى پيشه كن و به خانه ات باز گرد و فرمان خدا را اطاعت كن! بعد رو به «طلحه» و «زبير» كرد و فرمود: «شما همسران خود را در خانه پنهان كرده ايد، ولى همسر رسول خدا (ص) را به ميدان، در برابر همه آورده ايد! شما مردم را تحريك مى كنيد و مى گوييد ما براى خونخواهى «عثمان» اين جا آمده ايم و مى خواهيم خلافت، شورايى شود (در حالى كه مردم انتخاب خود را كرده و خود شما نيز بيعت نموده ايد)! به «زبير» فرمود: «آيا به خاطر دارى كه روزى در مدينه من و تو با هم بوديم و تو با من سخن مى گفتى و تبسّمى بر لب داشتى، پيامبر از تو پرسيد آيا على را دوست دارى؟ تو گفتى چگونه او را دوست نداشته باشم در حالى كه ميان من و او، هم خويشاوندى و هم محبّت الهى است در حدّى كه در باره ديگرى نيست! در اين جا پيامبر (ص) فرمود: تو در آينده با او پيكار خواهى كرد، در حالى كه ظالم هستى! تو گفتى پناه مى برم به خدا از چنين كارى»! باز هم على (ع) به نصيحت ادامه داد و به پيشگاه خداوند عرضه داشت: «خداوندا من بر اينان اتمام حجّت كردم و مهلتشان دادم تو شاهد و گواه باش!» سپس قرآن را گرفت و به دست «مسلم مجاشعى» داد و فرمود: «اين آيه را براى آنها بخوان: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما ...، اگر دو گروه از مؤمنان با هم پيكار كنند در ميان آنها صلح برقرار سازيد». او به لشكرگاه دشمن نزديك شد و قرآن را به دست راست گرفت و آيه را خواند. آنها حمله كردند و دست راست او را قطع نمودند. قرآن را به دست چپ داد، دست چپش را قطع كردند. با دندان گرفت او را كشتند.😔 اين جا بود كه على (ع) فرمود: «هم اكنون پيكار كردن با اين گردنكشان براى ما گواراست»! در اين جا بود كه سخن بالا را خطاب به «محمّد بن حنفيّه» بيان فرمود. به هر حال در اين خطبه امام (ع) رموز مهمّى از فنون جنگ و نكته هايى را كه از نظر روانى و جسمى در يك سرباز مسلمان اثر مى گذارد و او را شجاع و آماده براى پيكار مى كند، بيان مى فرمايد.
🔸همچون کوه استوار باش! همان گونه که در بالا اشاره شد، اين خطبه نيز ناظر به جريانات جنگ «جمل» است. آن جا که امام(عليه السلام) پرچم را به دست فرزند شجاعش «محمّد بن حنفيه» مى سپارد و در عباراتى کوتاه و مؤثّر و دلنشين، قسمت مهمّى از دستورات جنگى را براى او در هفت جمله بيان مى دارد: ✅نخست مى فرمايد: «اگر کوه ها متزلزل شود، تو تکان مخور!» (تَزُولُ الجِبالُ وَ لا تَزُلْ). 👈در واقع مهمترين مسأله در ميدان جنگ، مسأله استقامت و پايمردى است که رسيدن به پيروزى بدون آن غير ممکن است; و امام(عليه السلام) نيز در آغاز، روى همين مسأله انگشت مى گذارد. اين جمله مى تواند اشاره اى به مضمون حديث معروفى باشد که درباره مؤمن نقل شده است 🔅 که مى فرمايد: «اَلْمُؤمِنُ کَالْجَبَلِ الرّاسِخِ ⛰لا تُحَرِّکُهُ الْعَواصِفُ; فرد با ايمان همچون کوه پابرجاست که طوفانها و تندبادها آن را تکان نمى دهد»! 🔅در حديث ديگرى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى خوانيم: «اَلْمُؤمِنُ اَشَدُّ فِى دينِهِ مِنَ الْجِبالِ الرّاسِيَةِ وَ ذلِکَ اَنَّ الْجَبَلَ قَدْ يُنْحَتُ مِنْهُ وَ الْمُؤمِنُ لا يَقُدِرُ اَحَد عَلى اَنْ يَنْحَتَ مرنْ دينِهِ شَيْئاً; مؤمن، در دينش از کوه هاى پابرجا محکمتر است! چرا که کوه را گاهى مى تراشند، ولى از دين مؤمن چيزى کم و تراشيده نمى شود»! ✅سپس از اين دستور کلى فراتر رفته و به جزئياتى که در اين زمينه مؤثر و کار ساز است مى پردازد; و در دوّمين جمله مى فرمايد: «دندانهايت😬 را به هم بفشار» (عَضَّ عَلى ناجِذِکَ). 👈«ناجذ» گاه به معناى دندانهايى که بعد از دندان «انياب» واقع شده، تفسير گرديده و گاه به معناى دندان عقل و گاه به معناى همه دندانها و يا همه دندانهاى آسياب. و در اين جا مناسب معناى سوّم است. گفته مى شود فشار آوردن روى دندانها دو فايده دارد: نخست اين که ترس و وحشت را زايل مى کند و به همين دليل هنگامى که انسان از ترس بلرزد اگر دندانها را محکم بر هم بفشارد لرزش او ساکت يا کم مى شود و ديگر اين که استخوانهاى سر را محکم نگاه مى دارد و در برابر ضربات دشمن آسيب کمترى به آن مى رسد و شبيه اين معنا در خطبه ديگرى از «نهج البلاغه» آمده است آن جا که مى فرمايد: «وَ عَضُّوا عَلَى الاَضْراسِ فَاِنَّهُ اَنْبى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهامِّ; دندانها را روى هم فشار دهيد که اين کار تأثير شمشير را بر سر کمتر مى کند». ✅در سوّمين جمله با تعبير بسيار زيبايى مى فرمايد: «جمجمه خويش را به خدا عاريت ده!» (اَعِرِ اللهَ جُمْجُمَتَکَ). 👈اشاره به اين که آماده ايثار، جانبازى و شهادت در راه خدا باش که اين آمادگى مايه شجاعت و شهامت و پايمردى است! بعضى از شارحان «نهج البلاغه» از اين جمله، پيشگويى و بشارت نسبت به سرنوشت «محمّد بن حنفيّه» در ميدان جنگ «جمل» استفاده کرده اند داير بر اين که تو از اين ميدان سالم برون خواهى آمد چرا که در مفهوم عاريت، باز پس گرفتن نهفته شده است. ✅در چهارمين جمله مى فرمايد: «قدمهايت را در زمين ميخکوب کن!» (تِدْ في الاَرْضِ قَدَمَکَ). 👈اشاره به اين که فکر عقب نشينى و فرار از ميدان هرگز در سر نپروران و در برابر دشمن ثابت قدم باش! همان گونه که قرآن مجيد به مؤمنان دستور مى دهد: (يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا لَقيتُمْ فِئَة فَاثْبِتُوا; اى کسانى که ايمان آورده ايد هنگامى که در ميدان نبرد با گروهى روبه رو مى شويد ثابت قدم باشيد»! 👈تفاوت اين جمله با جمله اوّل ممکن است در اين بوده باشد که جمله اوّل عدم تزلزل در فکر و روحيه را بيان مى کند و جمله اخير عدم تزلزل ظاهرى و جسمانى و عقب نشينى نکردن را در نظر دارد. ✅در پنجمين جمله مى فرمايد: «نگاهت به آخر لشکر دشمن باشد!» (اَرْمِ بِبَصَرِکَ اَقْصَى الْقَوْمِ). اين نگاه سبب مى شود که به تمام ميدان و لشکر دشمن احاطه پيدا کند و آرايش جنگى را در همه جاى ميدان زير نظر بگيرد و از کم و کيف آن آگاه شود و محاسبات تهاجمى يا دفاعى خويش را بر اساس صحيح استوار سازد. ✅در ششمين جمله مى فرمايد: «(بعد از آن که تمام لشکر و جوانب ميدان را در نظر گرفتى) نظرت را فرو گير!» (وَغُصَّ بَصَرک). 👈اين جمله، يا به معناى حقيقى آن است که خود را در ميدان، دائماً متوجّه مناطق دور دست که از تکرار نظر به آن، گاه ترس و رعبى به وجود مى آيد، مشغول نکند و تنها به اطراف خود بنگرد (توجّه داشته باشيد «غصّ بصر» به معناى بستن چشم نيست بلکه به معناى فرو انداختن و کوتاه کردن نگاه است) و يا به معناى کنايى است يعنى نسبت به کثرت نفرات و تجهيزات دشمن بى اعتنا باش و از آن چشم فروگير و با شجاعت و شهامت بر دشمن بتاز و ضربات خود را بى واهمه بر او فرود آور! 🔗شاهد اين معنا جمله اى است که در خطبه ديگرى از نهج البلاغه آمده است آن جا که مى فرمايد: «وَغُضُّوا الاَبْصارَ فَاِنَّهُ اَرْبَطُ لِلْجَاْشِ وَ اَسْکَنُ لِلْقُلُوبِ; چشمهاى خود را فرو گيريد تا قلب
شما قويتر و روح شما آرامتر باشد». ✅در هفتمين و آخرين جمله به يک نکته بسيار مهم و اساسى که جنبه معنوى و روحانى دارد و مايه قوّت نفوس و آرامش خاطر مى باشد، اشاره مى کند و مى فرمايد: «با اين همه بدان که نصرت و پيروزى از سوى خداوند سبحان است!» (وَاَعْلَمُ اَنَ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِاللهِ سُبْحانَهُ). 👈اشاره به اين که آنچه گفته شد تنها اسباب و مقدّمات از نظر ظاهر به حساب مى آيد، آنچه مهم است اراده خداست که پيروزى و نصرت از آن سرچشمه مى گيرد; بر او دل ببند و به او تکيه کن و موفقيّت نهايى را از او بخواه که او بر هر چيزى قادر و تواناست و نسبت به بندگان با ايمان و مجاهد، رحيم و مهربان است! همان گونه که در قرآن مجيد نيز مى خوانيم: «وَ مَا النَّصُرُ اِلاّ مِنْ عِنْدِاللهِ الْعَزيزِ الْحَکيم; پيروزى، تنها از سوى خداوند عزيز و حکيم است». جالب اين که قرآن مجيد در آغاز اين آيه سخن از يارى فرشتگان به ميان مى آورد ولى با اين حال مى فرمايد: «تصوّر نکنيد که نصرت و پيروزى به دست فرشتگان است، بلکه تنها به دست خداوند قادر، عالم و تواناست»!