#شرح_خطبه۷
🔸پيروان شيطان!
اين «خطبه» در عين فشردگى و کوتاهى، ترسيم دقيقى از پيروان «شيطان» و چگونگى نفوذ او در آنها و سپس آثار و پيامدهاى مرگبار آن را نشان مى دهد و توضيح مى دهد از چه راه «شيطان» وارد وجود انسانها مى شود و غافلان را در دام خويش گرفتار مى سازد; سپس چگونه آنها را در هر مسيرى که مى خواهد به کار مى گيرد; و در حقيقت هشدارى است به همه رهروان حق که بايد دقيقاً مراقب نفوذ تدريجى «شيطان» در وجودشان باشند و هنگامى که کمترين آثار اين نفوذ آشکار شد به مبارزه برخيزند.⚠️
گرچه اين خطبه از کسانى سخن مى گويد که مانند «طلحه» و «زبير» يا «معاويه» و لشکريان «شام» يا «خوارج نهروان» در گذشته در دام شيطان گرفتار شدند، ولى واضح است که منحصر به آنها نيست; بلکه يک بيان کلّى براى همه کسانى است که طعمه شيطان مى شوند.
* * *
♻️ در اين «خطبه» نفوذ شيطان در پيروان خود در چند مرحله دقيقاً بيان شده است و امام(عليه السلام) آن را با ظرافت و فصاحت و بلاغت ويژه خود در لابه لاى تشبيهات زيبا و گويا به بهترين وجهى شرح مى دهد به گونه اى که بهتر از آن تصوّر نمى شود.
در نخستين مرحله به اين حقيقت اشاره مى فرمايد که: نفوذ شيطان در وجود هر انسانى اختيارى است نه اجبارى. اين انسانها هستند که به او چراغ سبز نشان مى دهند و جواز ورودش را در کشور وجود خويش صادر مى کنند،
✅ مى فرمايد: «(اين زشت سيرتان) شيطان را ملاک و اساس کار خود قرار دادند» (اِتَّخَذُوا الشَّيْطانَ لاَمْرِهمْ مِلاکاً) «ملاک» از ماده «مِلک» به معناى اساس و پايه چيزى است. مثلا گفته مى شود قلب ملاک تن است يعنى قوام و اساس آن را تشکيل مى دهد.
👈اين همان چيزى است که در قرآن مجيد به روشنى به آن اشاره شده، مى فرمايد: «اِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلطان عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلُونَ اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ; او بر کسانى که ايمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى کنند تسلّطى ندارد; تسلّط او تنها بر کسانى است که او را به سرپرستى خود برگزيده اند و کسانى که به وسيله او شرک مى ورزند (و به فرمانهايش به جاى فرمان خدا گردن مى نهند)».
بنابراين، کلام مزبور همانند آيات قرآن، پاسخى است به کسانى که در مورد سلطه شيطان بر بنى آدم خرده مى گيرند که چگونه خداوند اين موجود خطرناک را بر نوع انسان مسلّط ساخته و در عين حال از آنها مى خواهد پيروى شيطان نکنند. اين سخن مى گويد: شيطان از ديوار و پشت بام وارد نمى شود، بلکه در مى زند هرکس در را به روى او گشود، وارد خانه دلش مى شود و آن کس که در را نگشايد، باز مى گردد.
درست است که او به هنگام در زدن اصرار مى ورزد و پافشارى مى کند، ولى در برابر او فرشتگان الهى نيز هشدار مى دهند و امدادگرى مى کنند.🙏
✅در مرحله دوّم مى فرمايد: «(بعد از اين انتخابى که از سوى گمراهان انجام مى شود، شيطان نيز انتخابى مى کند و آن اين که) آنها را به عنوان دامها (يا شريکان) خويش برگزيده است» (وَاَتَّخَذَهُمْ لَهُ اَشْراکاً).
✅سپس در همين مرحله، به توضيح جمله سربسته فوق پرداخته، مى فرمايد: «او در درون سينه هاى آنها تخمگذارى کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود» (فَباضَ وَ فَرَّخَ فى صُدُورِهِمْ).
👈در اين تشبيه جالب امام(عليه السلام)، سينه هاى شيطان صفتان را آشيانه «ابليس» و محل تخمگذارى او معرفى مى کند و به دنبال آن مى افزايد:
✅«اين جوجه هاى شيطانى 🐣از درون سينه هاى آنها خارج شده، در دامانشان حرکت کرد و پرورش يافت» (وَدَبَّ وَ دَرَجَ في حُجُورِهِمْ).
👈بعضى از «شارحان نهج البلاغه» تصريح کرده اند که (دَبَّ) از ماده «دبيب» به معناى حرکت ضعيف و (دَرَجَ) حرکتى قويتر از آن است شبيه به حرکتهاى مختصر کودکان در دامان مادر و آغوش پدر است.
تعبير به (دَرَجَ) ممکن است اشاره به اين حقيقت نيز باشد که پرورش افکار و خوهاى شيطانى، در انسان معمولا به صورت ناگهانى نيست; بلکه به طور تدريجى صورت مى گيرد. ⛔️همان گونه که در پنج مورد از آيات قرآن مجيد از آن تعبير به «خُطُواتِ الشَّيْطانِ; گامهاى شيطان» شده است و مؤمنان را از آن بر حذر داشته که به خوبى نشان مى دهد شيطان گام به گام انسان را به پرتگاه کفر و ضلالت و فساد مى کشاند.
✅سپس به بيان مرحله سوّم اين نفوذ خطرناک پرداخته، مى فرمايد: «کارشان به جايى رسيد که شيطان با چشم آنها نگاه کرد و با زبانش سخن گفت» (فَنَظَرَ بِأَعيُنِهِمْ، وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ).
يعنى سرانجام اين تخم شيطانى که مبدّل به جوجه شده بود و پرورش يافت و قوى شد، تبديل به شيطانى مى شود متّحد با آنها، يعنى در تمام اعضاى آنها نفوذ مى کند به طورى که صاحب شخصيت دوگانه اى مى شوند. از يک نظر انسانند و از يک نظر شيطان، ظاهرشان شبيه انسانهاست، امّا باطنشان شيطانى است. چشم و گوش و زبان و دست و پاى آنها همه به فرمان شيطان است و طبيعى است که همه چيز را به رنگ شيطانى مى بينند و گوششان آماده شنيدن نغمه هاى شيطان است.
✅در چهارمين مرحله، به نتيجه نهايى اين سير انحرافى تدريجى پرداخته، مى فرمايد: هنگامى که به اين جا رسيدند، شيطان «آنها را بر مرکب لغزشها و گناهان سوار کرد (مرکبى که آنها را به سوى انواع معاصى کبيره و کفر و ضلالت مى کشاند); و سخنان فاسد و هزل و باطل را در نظر آنان زينت بخشيد» (فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَيَّنَ لَهُمْ الْخَطَل).
👈اين سخن شبيه همان چيزى است که امام(عليه السلام) در کلام نورانى ديگرى مى فرمايد: «اَلا وَ اِنَّ الْخَطايا خَيْل شُمُس حُمِلَ عَلَيْها اَهْلُها; اگاه باشيد گناهان و خطاها همچون مرکبهاى سرکش و لجام گسيخته اند که گناهکاران، بر آن سوار مى شوند»!
✅در پنجمين و آخرين مرحله، مى فرمايد: «اعمال آنها اعمال کسى است که شيطان او را در سلطه خود شريک ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است» (فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّيْطانُ فى سُلطانِهِ، وَ نَطَقَ بِالْباطِلِ عَلى لِسانِهِ).
اشاره به اين که اعمال آنها به خوبى گواهى مى دهد که «شيطان» در آنها نفوذ کرده و به راهى که مى خواهد مى برد. سخنانشان سخنان شيطانى و نگاه هاى آنها نگاه هاى شيطانى، و در مجموع اعمال آنها ردّ پاى شيطان به خوبى ديده مى شود و در واقع امام(عليه السلام) مى خواهد در اين مرحله طريق شناخت اين گونه اشخاص را که همان اعمال شيطانى است نشان دهد.
👈گرچه در کتب معروف شرح نهج البلاغه و اسانيد آن چيزى به دست نيامد که نشان دهد امام(عليه السلام) در اين خطبه ناظر به چه اشخاصى است و درباره چه گروهى سخن مى گويد، ولى به نظر مى رسد که افرادى مانند «طلحه و زبير» و همراهان آنها و لشکريان «معاويه» و فرماندهان آنها و «خوارج» و همفکران آنان مورد توجّه حضرت در اين گفتار بوده اند; امّا مسلّم است که اين بيان بسيار دقيق و پر محتوا اختصاص به آنها ندارد و تمام کسانى را که در مسير «شيطان» گام بر مى دارند و تحت نفوذ او هستند شامل مى شود
#خطبه۸
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از سخنان آن حضرت است در شرايطى مقتضى براى برگرداندن زبير به بيعت:
او گمان مى كند تنها با دست بيعت نموده نه با قلب. پس به بيعتش با من اقرار كرده، و نسبت به امر باطنى مدّعى است، بايد بر اثبات مدعايش دليل مقبول بياورد، و گر نه واجب است به همان بيعت اول باز گردد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۸
🔸خطبه در يك نگاه:
گوشه اى از داستان «طلحه و زبير» و پيمان شكنى آنها را در شرح خطبه هاى سابق خوانديد، آنها با امام به ميل و اختيار خود بيعت كردند و حتّى هنگامى كه خدمتش رسيدند و اجازه رفتن به «عمره» را خواستند، امام فرمود: شما قصد «عمره» نداريد. سوگند ياد كردند كه هدفى جز اين ندارند! امام به آنها پيشنهاد كرد كه بار ديگر بيعت خود را تجديد كنيد، آنها نيز با تعبيرات مؤكّد، بيعت را تجديد كردند❗️ امام به آنها اجازه داد كه براى «عمره» بروند، هنگامى كه خارج شدند، به حاضران فرمود: «به خدا سوگند آنها را در فتنه اى مشاهده خواهيد كرد كه (جنگ و خونريزى به راه مى اندازند و خودشان) در آن كشته مى شوند». «زبير» براى توجيه پيمان شكنى خود بهانه اى درست كرد، و آن اين كه تنها با دستش بيعت كرده و مجبور بوده و با قلب بيعت نكرده است! امام در پاسخ او اين خطبه را ايراد فرمود (اين نكته قابل توجّه است كه بعضى اين سخن را به امام «حسن مجتبى (ع)» نسبت داده اند كه به امر پدرش على (ع) پس از خطبه «عبد اللّه بن زبير» در روز «جمل» فرمود، ولى بعيد به نظر نمى رسد كه على (ع) اين سخن را قبلا در پاسخ ادّعاهاى «زبير» بيان فرموده بود و امام حسن (ع) از آن در خطبه اش در روز جمل بهره گيرى كرد):
يزعم انّه قد بايع بيده، و لم يبايع بقلبه، فقد اقرّ بالبيعة، و ادّعى الوليجة. فليأت عليها بامر يعرف، و الّا فليدخل فيما خرج منه.
🔸عذرهاى بدتر از گناه:
با توجّه به آنچه در بالا گفته شد، امام(عليه السلام) اين سخن را در پاسخ «زبير» مطرح فرمود که مى خواست براى پيمان شکنى خود توجيهى دست و پا کند; زيرا «معاويه» او را تحريک به خروج و سلطه بر «کوفه» و «بصره» کرد و آنها را فريب داد که مى خواهد تمام «شام» را در اختيارشان گذارد.«طلحه و زبير» به خاطر جاه طلبى که داشتند پيمان مؤکّد خود را با امام شکستند و «زبير» در توجيه اين کار گفت: «من تنها با دست خود بيعت کردم، نه با دل»!
امام در اين سخن پاسخ دندان شکنى به او مى دهد پاسخى که در تمام محافل حقوقى دنياى ديروز و امروز مورد قبول است و يک اصل اساسى در مسائل قضايى محسوب مى شود;
✅ مى فرمايد: «او ادّعا مى کند که با دست 🤝خود بيعت کرد و هرگز با قلبش❤️ بيعت ننموده است» (يَزْعُمُ اَنَّهُ قَدْ بايَعَ بِيَدِهِ، وَلَمْ يُبايِعُ بِقَلْبِهِ).
✅سپس مى افزايد: «او با اين سخنش اقرار به بيعت مى کند و ادّعاى يک امر باطنى برخلاف ظاهر بيعت دارد» (فَقَدْ اَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ، وَ ادَّعَى الْوَليجَةِ).
در واقع اين سخن او ترکيبى است از اقرار و ادّعا; اقرارش مسموع و مقبول است و امّا در مورد ادّعا بايد اقامه دليل کند.
✅لذا به دنبال آن امام مى فرمايد: «او بايد قرينه قابل قبولى که بر اين امر گواهى دهد اقامه کند (و اثبات نمايد در شرايطى بوده که از روى اجبار و اکراه، اين بيعت انجام شده و قلب او با دست و زبانش هماهنگى نداشته) در غير اين صورت بايد دوباره به آنچه از آن خارج شده باز گردد و نسبت به بيعتش وفادار باشد» (فَلْيَأتِ عَلَيْها بِاَمْر يُعْرَفُ، وَ اِلاّ فَلْيَدْخُلْ فيما خَرَجَ مِنْهُ).
👈بسيارى از مردم ديده بودند که «طلحه» و «زبير» با ميل خود نزد امام آمدند و بيعت کردند; آنها جزء نخستين افراد بودند و اين امر در مسجد انجام گرفت; اين بيعت از هر نظر قابل قبول است و اگر کسى مى خواهد غير آن را ادّعا کند بايد دليل محکم و قرينه آشکارى بر ادّعاى خود بياورد. علاوه بر اين همه مى دانستند که در مورد بيعت با على(عليه السلام) اکراه و اجبارى وجود نداشت; گروه اندکى از سرشناسان بيعت نکردند، امام هم مزاحمتى براى آنها ايجاد نکرد. با توجّه به اين، ادّعاى عدم هماهنگى باطن و ظاهر چيزى نبود که به اين سادگى قابل پذيرش باشد.
همان گونه که گفته شد اين يک اصل اساسى در تمام محافل حقوقى و قضايى است که هرکس ظاهراً با ميل خود قراردادى را ببندد، بايد به آن وفادار باشد و ادّعاى اکراه و اجبار و جدايى دل از زبان، و باطن از ظاهر پذيرفته نيست و الاّ هر کس مى تواند قرارداد خود را با ديگران به راحتى به هم بزند. خريدار و فروشنده و ازدواج کننده و واقف و... هر وقت قرارداد را به مصلحت خود نديدند، بگويند ما تنها با زبان يا دست، قرارداد بستيم و قلب ما همراه نبود!
در اين صورت به اصطلاح، سنگ روى سنگ بند نمى شود و تمام قراردادهاى افراد و دولتها و ملّتها از ارزش و اعتبار سقوط مى کند و اين چيزى است که هيچ عاقلى نمى پذيرد; حتّى به يقين «زبير» هم اين معنا را مى دانست ولى براى اغفال عوام که سيل اعتراض را به روى او گشوده بودند که چرا بيعت خود را شکسته؟ تشبّث به اين حشيش و توسّل به اين دليل واهى جست.
اينها همه به خاطر آن است که مردم آن زمان مخصوصاً عرب براى بيعت اهميّت فوق العاده اى قائل بودند و شکستن آن را گناه بزرگ و تخلّف غير قابل قبولى مى دانستند.📛
#ختمچهاردههزارصلوات
و
#هفتادودومرتبهسورهیس
🔹بهنیابت از:
▫️علما
▫️شهدا
▫️اموات
🔸هدیه به:
✨امامجواد(ع)
✨حضرتعلیاکبر(ع)
✨حضرتقاسم(ع)
✨حضرتمعصومه(س)
🔸بهنیت:
🔻هدایتوعاقبتبهخیریجوانهاونوجوانها
🔻خوشبختی و ازدواج جوانها
🔻رفع مشکلات مالی جوانها
🔻پیشرفت و موفقیت تحصیلی
🔻شفای نوجوانانوجوانان بیمارِجسمی وروحیوروانی
🔻ترکاعتیادنوجوانانوجوانانِ درگیربهاعتیادمواد...
🔻رشداعتقادیومعنویونمازخوان شدنشان..
🔻پیداکردنشغلمناسبوکسبروزیحلال
🔻رفعاختلافاتخانوادگینوجوانانوجوانان
🔻برآوردهشدن حاجاتشون
🔻همچنین نوجوان و جوان مدنظر خودتون
🔻و دو خانواده که با جوون و نوجوونشون به مشکل خوردن و......
◻️در راس حوائج و نیتها سلامتیوتعجیل در فرج مهدیفاطمه(عج) فراموش نشه◻️
تعداد ختمهارو به آیدی زیر👇 اعلام کنید.
@Shamimyaasss
📆مهلتختم:تا دوشنبه ۸شهریور
#خطبه۹
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
💫از سخنان آن حضرت است در وصف خود و دشمنانش در جمل:
اصحاب جمل جوشيدند و خروشيدند، ولى كارشان قرين سستى و شكست شد. ما تا حمله نبريم نمى خروشيم، و تا باران نباريم سيل جارى نمى كنيم.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۹
🔸هياهوى تو خالى:
از تعبيراتى که در کلام بالا آمده، چنين استفاده مى شود که امام(عليه السلام) اين سخنان را بعد از پايان جنگ جمل بيان فرموده و اشاره به سخنانى است که طلحه و زبير و ياران آنها در آغاز جنگ بيان کرده بودند و قال و غوغايى به راه انداختند ولى سرانجام، کارى از پيش نبرده و مفتضحانه شکست خوردند و «طلحه و زبير» جان خود را در اين راه باختند.
✅امام(عليه السلام) مى فرمايد: «آنها رعد و برقى ⚡️نشان دادند ولى با اين همه کارشان به سستى و شکست انجاميد» (وَ قَدْ اَرْعَدُوا وَاَبْرَقُوا، وَ مَعَ هذَيْنِ الاَمْرَيْنِ الْفَشَلُ).
👈اين تشبيه زيبا اشاره به ابرهايى مى کند که رعد و برق فراوانى ظاهر مى کنند و به مردم نويد باران پربرکتى مى دهند امّا سرانجام بى آن که قطره اى ببارد متلاشى و پراکنده مى شوند.
✅سپس امام(عليه السلام) مى افزايد: «ولى ما رعد (و برقى) نشان نمى دهيم تا بباريم و سيلى جارى نمى کنيم مگر اين که بارانى به راه بيندازيم» (وَلَسْنا نُرْعِدُ حَتّى نُوقِعَ، وَ لا نُسيلُ حَتّى نُمْطِرَ).
👈اشاره به اين که ما تا ضربات کارى بر پيکر دشمن وارد نکنيم نمى خروشيم و تا در ميدان مبارزه کار دشمن را نسازيم سر و صدايى به راه نمى اندازيم!
👈در واقع اين دو جمله کوتاه بيانگر دو مکتب مختلف در فعاليتهاى اجتماعى و نظامى و سياسى است. گروهى مرد سخن اند و اهل حرف، در اين ميدان که وارد مى شوند غوغا مى کنند; ولى به هنگام عمل جز سستى و ناتوانى و ناکامى بهره اى ندارند.
گروهى ديگر اهل کردار و عملند، سخن کم مى گويند امّا عمل بسيار دارند. ساکت و خاموشند امّا کارآمد و قهرمان. پيامبران الهى و مردان خدا و مجاهدان راه حق از گروه دوّم بوده اند ولى اهل باطل و لشکريان شيطان غالباً در گروه اوّل جاى دارند.
در اين جا نکته ظريفى است که بايد به آن توجّه داشت و آن اين که رعد و برق قبل از باريدن است و سيلاب بعد از آن، گروهى هستند که رعد و برقى نشان مى دهند، امّا بعداً بارانى ندارند و بدتر از آنها گروهى هستند که سيلابى راه مى اندازند بى آن که قبل از آن بارانى داشته باشند يعنى حتّى بعد از شکست و ناکامى ادّعاى پيروزى و موفّقيّت و کاميابى دارند و اين هر دو از روشهاى افراد نادرست و بى منطق است. گروه اوّل مدّعيان دروغين و گروه دوّم دروغپردازان بى شرم و حيا هستند!
#خطبه۱۰
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از خطبه هاى آن حضرت است در تحريك شيطان نسبت به اهل جمل و عواقب و خيم آنان:
بدانيد شيطان حزبش را گرد آورده، و سوار و پياده اش را (در جمل) فرا خوانده، بصيرتم به حقايق همراه من است، نه حق را بر خويش مشتبه كرده و نه كسى بر من مشتبه نموده.
به خدا قسم حوضى از جنگ بر ايشان پر بسازم كه آبكش آن جز خودم نباشد، افتادگان در آن بيرون نيايند، و فراريان به آن باز نگردند
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
💠در حديثى نيز از امام «على بن موسى الرضا»(عليه السلام) مى خوانيم: «لَنا اَعْيُن لا تَشْبَهُ اَعْيُنَ النّاسِ وَ فيها نُور لَيْسَ لِلشَّيْطانِ فيها نَصيب; ما چشمهايى داريم که شبيه چشمهاى مردم نيست و در آن نورى است که شيطان در آن نصيبى ندارد».
👈بعضى نيز معتقدند که جمله دوّم و سوّم که مى فرمايد: «نه حقيقت را بر خود مشتبه ساخته ام و نه کسى بر من مشتبه ساخته» تفسيرى است بر جمله اوّل که مى فرمايد: «بصيرت و آگاهى من با من است»; ولى آنچه در بالا گفته شد مناسب تر به نظر مى رسد.
👈اين نکته نيز قابل ملاحظه است که امام(عليه السلام) نخست مى فرمايد: «من حقيقت را بر خود مشتبه نساخته ام»، سپس مى فرمايد: «و ديگران هم بر من مشتبه نساخته اند»، اين در واقع يک ترتيب طبيعى است که انسان بايد نخست از فريب نفس خويش در امان باشد تا فريب فريبندگان ديگر در جان و دل او اثر نگذارد.
✅سپس به بيان محور سوّم و آخرين سخن در اين زمينه پرداخته و پايان جنگ «جمل» را به روشنى پيش گويى مى کند و به مخالفانش سخت هشدار مى دهد; مى فرمايد: «به خدا سوگند گردابى براى آنان فراهم سازم که جز من کسى نتواند آن را چاره کند (و سرانجام همگى در آن غرق خواهند شد) و هرگز از آن بيرون نمى آيند و (آن عدّه که از آن بگريزند» هرگز به سوى آن باز نمى گردند (و براى هميشه قدم نهادن در چنين صحنه هايى را فراموش مى کنند)!» (وَاَيْمُ اللهِ لاُ فْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضاً اَنَا ماتِحُهُ لا يُصْدِرُونَ عَنْهُ، وَ لا يَعُودُونَ اِلَيْه).
در واقع امام(عليه السلام) ميدان نبرد را به حوض يا گردابى تشبيه کرده که آن را تا حدّ ممکن پر از آب مى کند که آن چنان که راه خلاصى از آن نداشته باشند و ابتکار عمل کاملا به دست او باشد (جمله «انا ماتحه» با توجّه به اين که ماتح به معناى کسى است که آب را از چاه بالا مى کشد اشاره به همين نکته است). سپس به نتيجه آن اشاره مى کند که لشکريان «جمل» چنان در آن گرفتار مى شوند که راه فرار نخواهند داشت و اگر گروه اندکى از آن فرار کنند چنان درس عبرتى مى گيرند که بازگشت به چنين صحنه اى را در تمام عمر فراموش کنند.
👈جمله «لافرطنّ» مفهومش اين نيست که من در اين راه افراط مى کنم، بلکه منظور اين است که حدّاکثر تلاش ممکن را انجام خواهم داد تا راه را بر تمام دشمنان ببندم! (دقّت کنيد). به همين دليل عايشه که يکى از سردمداران اصلى جنگ جمل بود هرگز در جنگهاى آينده شرکت نکرد و براى تمام عمر، حضور در چنين صحنه هايى را فراموش کرد»!😏
#شرح_خطبه۱۰
🔸خطبه در يك نگاه:
اين «خطبه» نيز به داستان جنگ «جمل» و حوادث دردناك آن اشاره مى كند، و امام لشكر «طلحه» و «زبير» را به عنوان لشكر «شيطان» معرّفى فرموده سپس به ويژگيهاى خودش در اين ميدان اشاره مى كند و آن گاه برنامه آينده خود را در اين ميدان ضمن جمله هاى كوتاه و كوبنده اى كه آميخته با تهديدات جدّى براى دشمن است بيان مى فرمايد و ضمن يك پيشگويى صريح نتيجه اين جنگ خونين را از قبل بيان مى كند.
🔸باز هم هشدار به مسلمانان:
همان گونه که قبلا اشاره شد سخنان امام در اين خطبه ناظر به مسائل مربوط به جنگ «جمل» است و با توجّه به پيوند و ارتباطى که ميان اين خطبه و خطبه بيست و دو، و از آن بالاتر ارتباطى که بين اين خطبه و خطبه 137 است که در واقع اين خطبه در آن خطبه ادغام شده و بخشى از آن را تشکيل مى دهد; ترديدى در اين امر باقى نمى ماند که هدف اصلى در اين خطبه اشاره به جنگ «جمل» است و کسانى که آن را اشاره به جنگ «صفين» و لشکريان «شام» دانسته اند گويا اين پيوندها را در نظر نگرفته اند.
نخستين محور در اين خطبه، همان تشبيه لشکر «طلحه» و «زبير» به لشکريان شيطان😈 است;
✅مى فرمايد: «آگاه باشيد شيطان حزب خود را گرد آورده و سواره و پياده هاى لشکرش را فرا خوانده است» (اَلا وَ اِنَّ الشَّيْطانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ).
👈چگونه آنها لشکر شيطان نباشند در حالى که پيمانشان را با امامشان شکستند و به خاطر جاه طلبى دست به نفاق افکنى و ايجاد تفرقه در امّت اسلامى زدند و آتشى روشن کردند که گروه عظيمى در آن سوختند و خودشان نيز سرانجام طعمه آن آتش شدند!
👈تعبير به «حزب» اشاره به هماهنگى اهداف آنها با هدفهاى شيطان است و تعبير به «خيل» (سواره نظام) و «رجل» (لشکر پياده)، اشاره به تنوّع لشکريان آنهاست.
💠در آيات قرآن نيز اشاره به حزب شيطان شده است آن جا که مى گويد: «اِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَکُونُؤا مِنْ اَصْحابِ السَّعيرِ; شيطان حزب خود را فقط براى اين دعوت مى کند که از دوزخيان و اهل آتش باشند».
💠در جايى ديگر اشاره به لشکر پياده و سواره شيطان کرده و براى آزمايش انسانها، شيطان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: «وَاَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِکَ وَ رَجِلِکَ; و لشکر سواره و پياده ات را بر آنها گسيل دار»!
اين اخطارهاى مکرّر قرآن براى اين است که اهل ايمان چشم👀 و گوش👂 خود را باز کنند مبادا در دام شيطان گرفتار شوند و در حزب او درآيند و در صف لشکر سواره و پياده او قرار گيرند! ولى اين سرنوشت شوم، دامان «طلحه» و «زبير» و همراهان و همکاران و پيروان آنها را گرفت و به خاطر جاه طلبى و هواپرستى در اين دام گرفتار شدند.📛
✅سپس به بيان محور دوّم پرداخته، ويژگيهاى خود را بيان مى فرمايد و مى گويد: «من آگاهى و بصيرت خود را همراه دارم، نه حقيقت را بر خود مشتبه ساخته ام و نه ديگرى بر من مشتبه ساخته است» (وَ اِنَّ مَعى لَبَصيرَتى: ما لَبَّسْتُ عَلى نَفْسى، وَ لا لُبِسَّ عَلَىَّ).
👈در حقيقت سرچشمه گمراهى هر کسى يک از سه چيز است:
1⃣نخست اين که بصيرت و آگاهى کافى نسبت به کارى که مى خواهد اقدام کند نداشته باشد و ناآگاهانه وارد معرکه اى شود که برخلاف رضاى خدا و فرمان حقّ است.
2⃣ديگر اين که در عين آگاهى، هوا و هوسها حجابى بر ديده حقيقت بين، بيفکند و انسان را گرفتار اشتباه کند و چه بسيارند کسانى که از گناه بودن چيزى آگاهند ولى بر اثر وسوسه هاى نفس و انگيزه هاى شيطانى، مجوزهايى براى خويش درست مى کنند و گاه، آن گناه را به عنوان يک وظيفه واجب پنداشته، به آن آلوده مى شوند; و به گفته قرآن (وَ هُمْ يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُون صُنعاً).
3⃣سوّم اين که اجازه به شياطين انس و جن بدهد که در او نفوذ کنند و حقيقت را مشتبه سازند.
هيچ يک از اين سه چيز در وجود مبارک آن حضرت راه نداشت چرا که تمام درهاى خطا و انحراف را از درون و برون به روى وسوسه گران بسته بود و با هوشيارى آميخته با تقوا، حقيقت را آن چنان که هست در مى يافت و در سايه آن به پيش مى رفت.
🔗بعضى از شارحان «نهج البلاغه» گفته اند: تعبير «اِنَّ معى لَبَصيرتى» اشاره به اين است که همان بصيرتى که با آن رسول خدا را شناختم و در تمام حوادث مهمّ عصر او، در کنار او بودم; همان بصيرت همچنان با من است و همچون چراغ پرفروغى فرا راه من قرار گرفته است. و اين جمله را اشاره اى به آيه شريفه قرآن مى دانند که مى فرمايد: (قُلْ هذِهِ سَبيلى اَدْعُوا اِلَى اللهِ عَلى بَصيرَة اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنى; بگو اين راه من است و من و پيروانم با بصيرت کامل مردم را به سوى خدا دعوت مى کنيم».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دعای عراقیها برای زائران جامانده ایرانی😭
#خطبه۱۱
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از سخنان آن حضرت است به وقتى كه در نبرد جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد حنفيه داد:
اگر كوهها از جاى بجنبد تو ثابت باش. دندان بر دندان بفشار. سر خود را به خداوند بسپار. قدمهايت را بر زمين ميخكوب كن. ديده به آخر لشگر دشمن بينداز. به وقت حمله چشم فروگير. و آگاه باش كه پيروزى از جانب خداى سبحان است.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
🌟 #شبجمعهاس🌟
🔶آیهالکرسی هدیهبه تمامی اموات
🔷سورهجمعه بهنیت هدیهبه اموات و کفارهگناهان از این جمعه تا جمعه دیگر
🔶سورهواقعه بهنیت هدیهبه اموات و(محبوبخداوخلقشدن،ازرفقایامیرالمومنین(ع)شدن،گرهوگرفتاریدرزندگیواردنشدنو...)
🔷سورهملک بهنیت هدیهبه تمامی اموات
(هرکس بخواند این سوره را مانند کسی است که شب قدر را احیا و درک کرده و مانع از عذاب قبر شده و...)
🔶و سلامبهآقااباعبداللهالحسین(ع)
🔷و یادشهدا باذکرصلوات(اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم)
فراموش نشود.
🍀التماسدعایفرج🍀
#شرح_خطبه۱۱
اين سخن را على (ع) به فرزندش «محمّد بن حنفيّة» فرمود، در آن هنگام كه پرچم را در روز جنگ «جمل» به دست او سپرد.
🔸خطبه در يك نگاه:
از روايات به خوبى استفاده مى شود كه امير مؤمنان على (ع) اصرار زيادى داشت كه در ميدان «جمل» جنگى صورت نگيرد و خون مسلمين بر صفحه آن ريخته نشود. و نيز آمده است كه در آن روز پرچم را به دست «محمد بن حنفيه» داد سپس در فاصله ميان نماز صبح تا ظهر، پيوسته آنها را دعوت به صلح و اصلاح و بازگشت به پيمان و بيعت مى كرد. و خطاب به «عايشه» كرد و فرمود: «خداوند در قرآن مجيد، تو (و ساير همسران پيامبر را) دستور داده است كه در خانه هايتان بمانيد (و آلت دست اين و آن نشويد)! تقواى الهى پيشه كن و به خانه ات باز گرد و فرمان خدا را اطاعت كن! بعد رو به «طلحه» و «زبير» كرد و فرمود: «شما همسران خود را در خانه پنهان كرده ايد، ولى همسر رسول خدا (ص) را به ميدان، در برابر همه آورده ايد! شما مردم را تحريك مى كنيد و مى گوييد ما براى خونخواهى «عثمان» اين جا آمده ايم و مى خواهيم خلافت، شورايى شود (در حالى كه مردم انتخاب خود را كرده و خود شما نيز بيعت نموده ايد)! به «زبير» فرمود: «آيا به خاطر دارى كه روزى در مدينه من و تو با هم بوديم و تو با من سخن مى گفتى و تبسّمى بر لب داشتى، پيامبر از تو پرسيد آيا على را دوست دارى؟ تو گفتى چگونه او را دوست نداشته باشم در حالى كه ميان من و او، هم خويشاوندى و هم محبّت الهى است در حدّى كه در باره ديگرى نيست! در اين جا پيامبر (ص) فرمود: تو در آينده با او پيكار خواهى كرد، در حالى كه ظالم هستى! تو گفتى پناه مى برم به خدا از چنين كارى»! باز هم على (ع) به نصيحت ادامه داد و به پيشگاه خداوند عرضه داشت: «خداوندا من بر اينان اتمام حجّت كردم و مهلتشان دادم تو شاهد و گواه باش!»
سپس قرآن را گرفت و به دست «مسلم مجاشعى» داد و فرمود: «اين آيه را براى آنها بخوان: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما ...، اگر دو گروه از مؤمنان با هم پيكار كنند در ميان آنها صلح برقرار سازيد». او به لشكرگاه دشمن نزديك شد و قرآن را به دست راست گرفت و آيه را خواند. آنها حمله كردند و دست راست او را قطع نمودند. قرآن را به دست چپ داد، دست چپش را قطع كردند. با دندان گرفت او را كشتند.😔
اين جا بود كه على (ع) فرمود: «هم اكنون پيكار كردن با اين گردنكشان براى ما گواراست»! در اين جا بود كه سخن بالا را خطاب به «محمّد بن حنفيّه» بيان فرمود.
به هر حال در اين خطبه امام (ع) رموز مهمّى از فنون جنگ و نكته هايى را كه از نظر روانى و جسمى در يك سرباز مسلمان اثر مى گذارد و او را شجاع و آماده براى پيكار مى كند، بيان مى فرمايد.
🔸همچون کوه استوار باش!
همان گونه که در بالا اشاره شد، اين خطبه نيز ناظر به جريانات جنگ «جمل» است. آن جا که امام(عليه السلام) پرچم را به دست فرزند شجاعش «محمّد بن حنفيه» مى سپارد و در عباراتى کوتاه و مؤثّر و دلنشين، قسمت مهمّى از دستورات جنگى را براى او در هفت جمله بيان مى دارد:
✅نخست مى فرمايد: «اگر کوه ها متزلزل شود، تو تکان مخور!» (تَزُولُ الجِبالُ وَ لا تَزُلْ).
👈در واقع مهمترين مسأله در ميدان جنگ، مسأله استقامت و پايمردى است که رسيدن به پيروزى بدون آن غير ممکن است; و امام(عليه السلام) نيز در آغاز، روى همين مسأله انگشت مى گذارد. اين جمله مى تواند اشاره اى به مضمون حديث معروفى باشد که درباره مؤمن نقل شده است
🔅 که مى فرمايد: «اَلْمُؤمِنُ کَالْجَبَلِ الرّاسِخِ ⛰لا تُحَرِّکُهُ الْعَواصِفُ; فرد با ايمان همچون کوه پابرجاست که طوفانها و تندبادها آن را تکان نمى دهد»!
🔅در حديث ديگرى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى خوانيم: «اَلْمُؤمِنُ اَشَدُّ فِى دينِهِ مِنَ الْجِبالِ الرّاسِيَةِ وَ ذلِکَ اَنَّ الْجَبَلَ قَدْ يُنْحَتُ مِنْهُ وَ الْمُؤمِنُ لا يَقُدِرُ اَحَد عَلى اَنْ يَنْحَتَ مرنْ دينِهِ شَيْئاً; مؤمن، در دينش از کوه هاى پابرجا محکمتر است! چرا که کوه را گاهى مى تراشند، ولى از دين مؤمن چيزى کم و تراشيده نمى شود»!
✅سپس از اين دستور کلى فراتر رفته و به جزئياتى که در اين زمينه مؤثر و کار ساز است مى پردازد; و در دوّمين جمله مى فرمايد: «دندانهايت😬 را به هم بفشار» (عَضَّ عَلى ناجِذِکَ).
👈«ناجذ» گاه به معناى دندانهايى که بعد از دندان «انياب» واقع شده، تفسير گرديده و گاه به معناى دندان عقل و گاه به معناى همه دندانها و يا همه دندانهاى آسياب. و در اين جا مناسب معناى سوّم است. گفته مى شود فشار آوردن روى دندانها دو فايده دارد: نخست اين که ترس و وحشت را زايل مى کند و به همين دليل هنگامى که انسان از ترس بلرزد اگر دندانها را محکم بر هم بفشارد لرزش او ساکت يا کم مى شود و ديگر اين که استخوانهاى سر را محکم نگاه مى دارد و در برابر ضربات دشمن آسيب کمترى به آن مى رسد و شبيه اين معنا در خطبه ديگرى از «نهج البلاغه» آمده است آن جا که مى فرمايد: «وَ عَضُّوا عَلَى الاَضْراسِ فَاِنَّهُ اَنْبى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهامِّ; دندانها را روى هم فشار دهيد که اين کار تأثير شمشير را بر سر کمتر مى کند».
✅در سوّمين جمله با تعبير بسيار زيبايى مى فرمايد: «جمجمه خويش را به خدا عاريت ده!» (اَعِرِ اللهَ جُمْجُمَتَکَ).
👈اشاره به اين که آماده ايثار، جانبازى و شهادت در راه خدا باش که اين آمادگى مايه شجاعت و شهامت و پايمردى است! بعضى از شارحان «نهج البلاغه» از اين جمله، پيشگويى و بشارت نسبت به سرنوشت «محمّد بن حنفيّه» در ميدان جنگ «جمل» استفاده کرده اند داير بر اين که تو از اين ميدان سالم برون خواهى آمد چرا که در مفهوم عاريت، باز پس گرفتن نهفته شده است.
✅در چهارمين جمله مى فرمايد: «قدمهايت را در زمين ميخکوب کن!» (تِدْ في الاَرْضِ قَدَمَکَ).
👈اشاره به اين که فکر عقب نشينى و فرار از ميدان هرگز در سر نپروران و در برابر دشمن ثابت قدم باش! همان گونه که قرآن مجيد به مؤمنان دستور مى دهد: (يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا لَقيتُمْ فِئَة فَاثْبِتُوا; اى کسانى که ايمان آورده ايد هنگامى که در ميدان نبرد با گروهى روبه رو مى شويد ثابت قدم باشيد»!
👈تفاوت اين جمله با جمله اوّل ممکن است در اين بوده باشد که جمله اوّل عدم تزلزل در فکر و روحيه را بيان مى کند و جمله اخير عدم تزلزل ظاهرى و جسمانى و عقب نشينى نکردن را در نظر دارد.
✅در پنجمين جمله مى فرمايد: «نگاهت به آخر لشکر دشمن باشد!» (اَرْمِ بِبَصَرِکَ اَقْصَى الْقَوْمِ).
اين نگاه سبب مى شود که به تمام ميدان و لشکر دشمن احاطه پيدا کند و آرايش جنگى را در همه جاى ميدان زير نظر بگيرد و از کم و کيف آن آگاه شود و محاسبات تهاجمى يا دفاعى خويش را بر اساس صحيح استوار سازد.
✅در ششمين جمله مى فرمايد: «(بعد از آن که تمام لشکر و جوانب ميدان را در نظر گرفتى) نظرت را فرو گير!» (وَغُصَّ بَصَرک).
👈اين جمله، يا به معناى حقيقى آن است که خود را در ميدان، دائماً متوجّه مناطق دور دست که از تکرار نظر به آن، گاه ترس و رعبى به وجود مى آيد، مشغول نکند و تنها به اطراف خود بنگرد (توجّه داشته باشيد «غصّ بصر» به معناى بستن چشم نيست بلکه به معناى فرو انداختن و کوتاه کردن نگاه است) و يا به معناى کنايى است يعنى نسبت به کثرت نفرات و تجهيزات دشمن بى اعتنا باش و از آن چشم فروگير و با شجاعت و شهامت بر دشمن بتاز و ضربات خود را بى واهمه بر او فرود آور!
🔗شاهد اين معنا جمله اى است که در خطبه ديگرى از نهج البلاغه آمده است آن جا که مى فرمايد: «وَغُضُّوا الاَبْصارَ فَاِنَّهُ اَرْبَطُ لِلْجَاْشِ وَ اَسْکَنُ لِلْقُلُوبِ; چشمهاى خود را فرو گيريد تا قلب
شما قويتر و روح شما آرامتر باشد».
✅در هفتمين و آخرين جمله به يک نکته بسيار مهم و اساسى که جنبه معنوى و روحانى دارد و مايه قوّت نفوس و آرامش خاطر مى باشد، اشاره مى کند و مى فرمايد: «با اين همه بدان که نصرت و پيروزى از سوى خداوند سبحان است!» (وَاَعْلَمُ اَنَ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِاللهِ سُبْحانَهُ).
👈اشاره به اين که آنچه گفته شد تنها اسباب و مقدّمات از نظر ظاهر به حساب مى آيد، آنچه مهم است اراده خداست که پيروزى و نصرت از آن سرچشمه مى گيرد; بر او دل ببند و به او تکيه کن و موفقيّت نهايى را از او بخواه که او بر هر چيزى قادر و تواناست و نسبت به بندگان با ايمان و مجاهد، رحيم و مهربان است! همان گونه که در قرآن مجيد نيز مى خوانيم: «وَ مَا النَّصُرُ اِلاّ مِنْ عِنْدِاللهِ الْعَزيزِ الْحَکيم; پيروزى، تنها از سوى خداوند عزيز و حکيم است».
جالب اين که قرآن مجيد در آغاز اين آيه سخن از يارى فرشتگان به ميان مى آورد ولى با اين حال مى فرمايد: «تصوّر نکنيد که نصرت و پيروزى به دست فرشتگان است، بلکه تنها به دست خداوند قادر، عالم و تواناست»!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️حجتالاسلام پناهیان در شبکه افق:
📍فقط بلد بودید مسجد و حرم و هیئتها را ببندید؟
📍حرم امام رضا رو موزه کردید؛ اون نردههای کنار ضریح رو بردارید!
📍چرا برای کنسرتهای ترکیه یک دوز واکسن هم نیازی نیست، اما برای کربلای پاک دو دوز نیاز است؟
#السلام_علیک_یاصاحب_الزمان
سلام پدرغریبم
دل من باخودم امروز مدام درجنگ است.
دنیا باهمه ی بزرگیش بی تو برایم تنگ است.
اشک هایم زغربت تنهایی تو چه اسان جاریست .
هرچه را که میبینم مات و خاکستری بیرنگ است.
پس کی میایی اقا؟؟؟؟
نمی خواهی بیایی دنیارا برای شیعیانت گلستان کنی ؟؟؟؟
نمی خواهی مارا در ثواب نماز جماعت خود در روز جمعه در حرم امام حسین(ع) شریک کنی؟؟؟
بیا بیا بیا
یوسف گمگشده باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی عطشان شود روزی گلستان غم مخور
#دلنوشته
#نامه_ای_برای_پدر_بنویسیم 🖋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز توسل به امام جواد علیه السلام،هر کسی خوند التماس دعا🙏
#خطبه۱۲
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
از سخنان آن حضرت است به وقتى كه در نبرد جمل پيروز شد:
يكى از يارانش گفت: «دوست داشتم برادرم در اين صحنه بود و مى ديد چگونه خداوند تو را بر دشمنانت يارى داد».
امام به او فرمود: آيا ميل برادرت با ماست؟
گفت: آرى،
فرمود: بى شك با ما حضور داشته، بلكه اقوامى با ما در اين لشكر حضور داشتند كه هم اكنون در صلب پدران و رحم زنها هستند، آنان كه زمانهاى آينده ظهورشان مى دهد، و ايمان به وسيله آنان تقويت مى شود.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
بسم الله العلی الاعلی
🇮🇷🕊🇮🇷🕊
🕊🇮🇷🕊
🇮🇷🕊
🕊
ما اگر گم گشته ی راهیم عیب از جاده نیست
جاده ها جا می گذارند آن که را آماده نیست
آب و نان از آن دونان، آسمان از آنِ ما
این قفس سقف نگاه مردم آزاده نیست
پیش پای دوست سر افتاد، امّا سربلند
پیش پا افتاده، امّا پیش پا افتاده نیست
از وضو با خون دل آن "گونه" گل انداخته...
خنده ی مستانه ی این زخم ها از باده نیست
ساده از این کوچه ها، این نام ها رد می شویم
رد شدن از معبر خون شهیدان ساده نیست!
✋السلام علیک یا اولیاءالله و احبائه
🕊
🇮🇷🕊
🕊🇮🇷🕊
🇮🇷🕊🇮🇷🕊
سلام و ارادت
آغاز هفته ی دفاع مقدس،یاداور مجاهدت ها و استقامت مخلصانه ی دلیران این کشور به عشق اسلام و اهل بیت علیهم السلام و برای حفظ امنیت این مرز و بوم را گرامی میداریم🥀
هرسال در این هفته انواع جلسات خاطره گویی و یادواره شهدا و خواندن وصیت نامه های شهدا و ...برگزار میشه
اما مقام معظم رهبری یه پیشنهاد ویژه برای این ایام دارن که الان ۲۸ ساله زمین مونده😢❗️
ایشون میفرمایند:
🔰 شما برای بزرگداشت هفتهی دفاع مقدّس، هر چه کار کنید خوب است. منتها من شما را از کارهای تکراری، ظاهری و روکاری بر حذر میدارم.⚠️
باید کارهای حقیقی کرد. کار باید کرد! اینکه یک پوستر چاپ کنیم، یک گرد همایی مکرّر درست کنیم؛ اینها کاری نیست❗️ نمیگویم «نکنید». یک وقت اگر لازم دانستید، ایرادی ندارد؛ لکن کار، اساسی نیست.
✅کارِ اساسی این است که در هفتهی جنگ، صد عنوان کتاب📚 در باب جنگ منتشر شود.
✅ از امسال تا سال آینده کار کنید، صد عنوان کتاب و ده تا فیلم🎞 جالب تولید کنید. امّا نه فیلمِ آبکی بیربط.
در هفتهی جنگ، اینطور کارها باید انجام گیرد.
👈هفتهی جنگ، سینماها پر شوداز فیلمهای پر مشتری که مثلاً در جشنوارهها جایزه برده باشند و معروف شده باشند.
اینطور کارها، واقعاً کارِ اساسی و حسابی است.
✅یا یک آمارِ خیلی خوبِ روشنِ همه کس فهم، از چیزهای خوب. آمار کشتهها و زخمیها را هزار بار دادهاند و چیز خیلی دلنشینی هم نیست. آمار عملیات، آمار پیروزیها، آمار ضربههایی که به دشمن خورده، آمار حرفهای خلافی که علیه ما گفته شده و بعد دروغش ثابت شده است. چیزهایی که مردم را خوشحال کند.
🔸رهبر معظم انقلاب
🔸۲۹ شهریور ۷۲
امیدواریم به زودی دغدغه های مهم رهبر عزیزمون برطرف بشه و ما در زمینه دفاع مقدس شاهد فاخرترین آثار فرهنگی و محتوایی باشیم🤲
✨تقدیم به محضر پیر جماران،خمینی کبیر و فرزندان برومندش،شهدای عرصه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی و مدافع حرم صلوات
#شرح_خطبه۱۲
🔸خطبه در يك نگاه:
ان گونه كه از گفته «سيّد رضى» پيداست اين خطبه نيز مربوط به داستان جنگ «جمل» است و هنگامى بيان شد كه پيروزى آشكار گرديد و ياران على (ع) غرق شادى گشتند و يكى از ياران على (ع) كه علاقه فوق العاده اى به برادرش داشت جاى برادر را در اين صحنه خالى ديد و آرزو كرده بود كه اى كاش برادرش مى بود و در اين شادى شركت مى كرد و آثار عظمت الهى را در اين پيروزى سريع مشاهده مى نمود.
اين جا بود كه على (ع) با بيان لطيف و عميقى حضور معنوى برادرش را كه همدل و هم عقيده با او بود اعلام فرمود، زيرا از ديدگاه اسلام در ميان پيوندهاى گوناگونى كه در بين انسانها ديده مى شود (پيوند نژاد، زبان، تفكّر سياسى و منافع اقتصادى و ...) برترين و والاترين پيوند، همان پيوند مكتبى است كه در اين خطبه اشاره به آن شده است.
⚜پیوند مکتبی:
امام (علیه السلام) اين سخن را در پاسخ يکى از يارانش که آرزوى حضور برادرش را در آن معرکه داشت بيان کرد
✅و به او فرمود: «آيا قلب و فکر و علاقه برادرت با ماست؟!» (فَقال لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: اَهَوى اَخيکَ مَعَنا؟)
✅«او در پاسخ عرض کرد: آرى» (فَقالَ: نَعَمْ).
✅امام فرمود: «او نيز به طور مسلّم در اين صحنه با ما بوده و حضور داشته است!» (فَقَدْ شَهِدَنا).
✅سپس افزود: «(نه تنها او حضور داشته بلکه براى تو بگويم که) گروهى در اين لشکر ما حضور داشته اند که هم اکنون در صلب پدران و رحم مادرانند (هنوز متولّد نشده اند)» (وَلَقَدْ شَهِدَنا! في عَسْکَرِنا هذا اَقْوام في اَصْلابِ الرِّجالِ وَ اَرْحامِ النِّساءِ).
✅«همان اقوامى که زمانهاى آينده آنها را به وجود مى آورد و آشکار مى سازد و لشکر ايمان به وسيله آنها قوى و نيرومند مى شود!» (سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ، وَ يَقْوى بِهِمُ الإيمانُ).
❤️آرى آنها که در هر زمان و مکان در آينده دور و نزديک با ما پيوند مکتبى دارند، همه جا با ما هستند هر چند تقدير الهى در ميان صفوف آنها در ظاهر جدايى افکند. ولى در عالم معنا همه با همند و در پيروزيها و برکات و حسنات الهى مشترکند.
👈جمله «سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ» ترجمه تحت اللفظى اش چنين است: «زمان آنها را همانند خون رعاف از بينى خود مى چکاند». اين تعبير ظاهراً اشاره به اين است که همان گونه که خون در عروق انسان وجود دارد هرچند آشکار نيست ولى لحظه اى فرا مى رسد که آشکار مى شود و به سادگى و آسانى از بدن بيرون مى ريزد، آنها نيز در باطن و درون اين جهان وجود دارند، ولى تدريجاً طبق زمانبندى الهى از مرحله کمون به مرحله ظهور مى رسند و به وظايف خود مى پردازند.
👌 ويژگى آنها در اين است که: «وَيَقْوى بِهِمُ الإيمانُ; دين و ايمان به وسيله آنها نيرو مى گيرد (و در مسير خدا و آيين حق گام بر مى دارند و رسالتى را که زمان و مکان بر عهده آنان گذارده است به درستى انجام مى دهند)».
💫🌷خاطره ای زیبا از شهید حسین معز غلامی...
🌸 یه شب حسین به خوابم اومد. مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه سنگ مزارش بود...⚰
🌼 فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ قرمز بود.
🌸 دیدم بعضی ها نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم...🦋
🍃 همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم محجبه نبود.داشت گریه می کرد.
🍂 از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من خواهرش هستم. من رو در آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌼 خیلی منقلب شدم.در مورد شهید تحقیق کردم. بعدها شهید رو در خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت...
🦋 باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز نمیخوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...🕊🌸
📚کتاب سرو قمحانه، ص 132
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم