#کفایه_عام_و_خاص_۱۵؛
#و_القطع_بعدم_إراده_العدو_ص_۳۰۶؛
☄ نتیجه آنکه در اجمال مصداقی مخصص لبی عام می گوییم:
عموم قول (أکرم جیرانی) فقط در جار عدو تخصیص خورده است و حجیت عام درباره جار مشکوک باقی است و سیره عقلاء آن است که در مورد جار مشکوک به اصالت العموم تمسک می کنند و همین سیره عقلاء ملاک حجیت اصالت العموم (اصالت الظهور) است.
همچنین اگر عبد به خاطر احتمال عداوت همسایه ای، از اکرام وی خودداری کند، عقلاء مؤاخذه و معاقبه این عبد را صحیح دانسته و عذر وی را در احتمال عداوت نمی پذیرند و می گویند :چرا به عموم کلام مولایت توجه نکردی!
#و_بالجمله_ص_۳۰۶؛
خلاصه آنکه:
1⃣ بناء عقلاء در اجمال مصداقی مخصص لبی، آن است که حجیت عام نسبت به فرد مشتبه باقی مانده است.
2⃣ بناء عقلاء در اجمال مصداقی مخصص لفظی آن است که حجیت عام نسبت به فرد مشتبه باقی نمانده است.
3⃣ در اجمال مصداقی مخصص لفظی:دو حجت (دو خطاب) از سوی مولی صادر شده است و گویا این عام از اول عام نبوده است و از باب (ضیق فم الرکیه) از اول شامل فرد مشتبه نشده است و خاص (حجت دوم) به خاطر اقوی بودن مقدم بر عام (حجت اول) شده است.
4⃣ اما در اجمال مصداقی مخصص لبی:فقط یک حجت (یک جمله) و آن هم به صورت عام غیر مخصص از سوی مولی صادر شده است، و خروج قطعی جار عدو باعث از بین رفتن عمومیت کلام مولی نسبت به فرد مشتبه نمی شود؛ زیرا اگر منظور مولی خروج فرد مشتبه از تحت عام بود، باید کلامش را طوری القاء می کرد که این منظور از کلامش فهمیده شود.
5⃣ در اجمال مصداقی مخصص لبی، فرد مشتبه نه تنها خروج حکمی از تحت خاص دارد بلکه خروج موضوعی هم از تحت خاص دارد.
⚛ مثال:
اگر مولی در کلام عامی بفرماید (لعن الله بنی امیه قاطبه) از دلیل لبی (عقل) می فهمیم که این لعنت شامل مومنان از بنی امیه نمی شود و مومنان از تحت این عام تخصیص خورده اند.
حال اگر ایمان یک نفر از بنی امیه مشکوک باشد، این مصداق مشتبه همچنان در تحت عام باقی مانده و لعن وی جایز است.
پس می توان گفت:
صغری:لعن فرد مشتبه جایز است.
کبری:هر شخصی که لعنش جایز باشد، مؤمن نیست.
نتیجه:فرد مشتبه مؤمن نیست.
⭕️ فتأمل:
اصل فرمایش محقق خراسانی قابل پذیرش است، اما نتیجه ای که در آخر گرفتند و عدم ایمان فرد مشتبه را اثبات کردند، به علت اصل مثبت بودن قابل پذیرش نیست.
✍ مصطفی سلیمانیان
@alafzal1400
هدایت شده از بایگانی
#کفایه_مطلق_و_مقید ۳
#و_بالجمله_ص_۳۳۸؛
درباره معنی و موضوع له اسم جنس سه نظریه وجود دارد:
1⃣ صاحب کفایه:اسم جنس برای صرف معنی بما هی هی وضع شده است و این معنا هیچ قید و شرطی ندارد، که به آن (ماهیت لا بشرط مقسمی) گویند، مثلا:رجل برای ماهیت (من له الرجولیه) وضع شده است.
2⃣ اسم جنس برای معنی با قید اطلاق وضع شده است (معنی مطلق) که به آن (ماهیت بشرط شیء) گویند، مثلا:رجل برای ماهیت (من له الرجولیه مطلق) وضع شده است.
⚡️ اشکال:
اسم جنس باید قابل حمل حقیقی بر افراد خارجی باشد و حال آنکه معنی مطلق قابل حمل بر افراد خارجی نیست، (مثلا زید، رجل است نه رجل مطلق) مگر آنکه در معنی حقیقی تصرف کرده و قید اطلاق را حذف کنیم که این تصرف هم باعث مجازیت حمل می شود.
3⃣ اسم جنس برای معنی با توجه به اینکه قیدی ندارد وضع شده است که به آن (ماهیت لا بشرط قسمی) گویند، مثلا:رجل برای (من له الرجولیه لا بشرط) وضع شده است.
⚡️ اشکال:
اسم جنس باید قابل حمل حقیقی بر افراد خارجی باشد و حال آنکه لا بشرط امری ذهنی است و قابل حمل بر افراد خارجی نیست (مثلا زید، رجل است نه رجل لا بشرط) مگر آنکه در معنی حقیقی تصرف کرده و قید لا بشرط را حذف کنیم، که این تصرف هم باعث مجازیت حمل می شود.
@alafzal1400
هدایت شده از بایگانی
#کفایه_مباحث_أمارات_۵۰؛
(قسمت سوم)
#و_بالجمله_ص_۸۲؛
✅ اگر ابتدا عامی (اکرم العلماء) وارد شود و سپس خاصی (لا تکرم العالم الفاسق) وارد شود، اصولیون معتقدند که عام را باید به وسیله خاص تخصیص زد.
✅ حال اگر در ابتداء خاصی وارد شود (با اهل کتاب ارتباط داشته باشید) سپس عامی (با غیر مسلمانان ارتباط نداشته باشید) وارد شود، بین اصولی ها اختلاف است که آیا باید عام را به وسیله خاص قبلی تخصیص زد یا باید خاص را بوسیله عام بعدی نسخ کرد.
✅ در بحث ما سیره نقشی مانند خاص قبلی ایفا می کند و آیات نقشی مانند عام بعدی ایفا می کنند؛ زیرا در ابتداء سیره عملی عقلاء دلالت بر حجیت خبر واحد ظنی داشت و سپس آیات از پیروی همه ظنون نهی کردند؛ پس امر دایر است بین اینکه آیات را بوسیله سیره تخصیص بزنیم یا سیره را توسط آیات نسخ کنیم. فافهم.
@alafzal1400