eitaa logo
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
498 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
وقتےبراےِدنیاےِبقیہ‌ازدنیاٺ‌گذشتے میشےدنیاےِیھ‌دنیاآدم! آره همون‌قضیه‌«عزّتِ بعدِ شھادت» اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی🌱🌻 اطلاعاتمونھ⇩ @alahassanenajmeh_ir نـٰاشنـٰاسمونہ⇩ https://harfeto.timefriend.net/16639225622260
مشاهده در ایتا
دانلود
😊👋 سلام انیس دلها❤️ یا صاحب الزمان! ای ماه زیبای آسمان دلم! دل های بیقرار و مشتاق ما 💖 منتظر رؤیت شماست ! سلام مولایم❤️ 🌤الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّڪَـــ‌الْفَـــرَج🌤
دعای ندبه۱.mp3
38.37M
🏳لبیک مولاجانم !!!! یا صاحب الزمان 🤔چند صبح جمعه به انتظار او نخوابیده ای⁉️ 🤲الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🤲
نام نواب خاص امام زمان به ترتیب👇 ۱-عثمان بن سعید عَمری ۲-محمد بن عثمان بن سعید عَمری ۳-ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی ۴-علی بن محمد سَمَری
و... تو... همان اکسیر آرام بخش زمینی؛ که سالهاست،آنرا بر مدارش،آرام نگه داشته ای! میدانی؛ زمین شیفته نگاه توست... که هر صبح و شام، دور سرت می گردد! 🖤
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
#سوال_مهدوی ۷ علت آغاز شدن غیبت کبری؟ ۱-طولانی شدن غیبت صغری ۲-خواست خداوند ۳-بعد از درگذشت چهار
۴۰ غیبت امام مهدی [علیه السلام] به دو دسته تقسیم می‌شوند: 《غیبت صغری》و 《غیبت کبری》. غیبت صغرای حضرت از شش سالگی (بعد از شهادت پدر )شروع شد و تا سال ۳۲۹ حدوداً ۶۹ سال به طول انجامید. در این مدت، شیعیان حضرت با چهار نواب خاص ایشان با امام زمان [علیه السلام] در ارتباط بودند. غیبت کبرای حضرت نیز از سال ۳۲۹(بعد از درگذشت چهارمین نایب بزرگوارشان)تا کنون ادامه دارد و ما شیعیان در دعاهایمان از خدای متعال درخواست می‌نماییم در ظهور و فرج مولایمان تعجیل فرماید انشاالله.
۸ اصل و نسب نرجس خاتون کدام است؟ ۱-دختر یشوعا ۲-جزء خانواده قیصر پادشاه روم ۳-از نسل شمعون وصی حضرت عیسی(علیه السلام) ۴-همه موارد جواب مورد نظرتان را یا در لینک زیر علامت بزنید یا در شخصی(pv)ارسال کنید. [🗒] ↯ https://EitaaBot.ir/poll/7c9r @Mymaster منتظر پاسخ تک تک شما عزيزان هستیم 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز جمعه یه صلوات برای آقامون میفرستی؟!:)🚶🏿‍♂
آمدم شعر بگویم ڪه غمم ڪم بشود ناگهان از تو نوشتم دلم از دستم رفت...💔🚶🏻‍♂ 🌻 🍃 💫 🍬 •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
46.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...غریبونه رد میشه از شلوغی ها🖤 عبا رو صورتش کشید از آدم های زشت شهر😭 باعث گریه هاش منم 😓 اسیر روسیاهش منم😢 شیعه بی وفاش منم 😭 ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 😭🖤 📌 مرگ جاهلیت ▪️ «يحيی بن اكثم» به متوكل گفت: «دوست ندارم از امام هادی چيزی پرسيده شود، زيرا وقتی آشكار شود كه او دانشمند است، شیعیان تقويت می‌گردند». می‌بینی؟ نمی‌خواهند تو حقیقت را بدانی... این حکایتِ دشمنانی است که موفق شدند حیات و مرگ عدهٔ زیادی را با جاهلیت گره بزنند و تقدیم جهنم کنند. ▫️ مرگ جاهلیت یعنی ندانی و نشناسی که «او» امام تو است. 🏴 شهادت (علیه‌السلام) را خدمت امام زمان و شیعیان و محبان آن حضرت تسلیت عرض می‌کنیم.
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانم میرود💗 قسمت51 _کجایی تو ،مهیا کنار سارا نشست _رفتم وضو بگیرم مریم مُهری به طرف
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗جانَم میرَوَد💗 پارت52 مریم با دیدن شهاب تو منطقه ممنوعه با شتاب به طرفش رفت سارا ونرجس با دیدن مریم که نگران به طرف شهاب می رفت به سمتش دویدند مریم کنار مهیا ایستاد چند بار شهاب و صدا کرد اما شهاب صداش و نشنیدبه طرف مهیا برگشت _مهیا این دیوونه داره چیکار میکنه برا چی رفته اونجا نرجس و سارا هم با نگرانی به مهیا خیره شده بودند... مهیا که ترسید واقعیت و بگه چون میدونست کتک خوردنش حتمیِ شونه هاشو به نشانه ی نمیدونم بالا برد محسن به طرف دخترها اومد _چیزی شده خانم مهدوی _آقای مرادی شهاب رفته قسمتی که مین هست محسن سرش و به اطراف چرخوند تا شهاب ک پیدا کنه با دیدن شهاب چند بار صداش کرد.... مریم نالید _تلاش نکنید صداتونو نمیشنوه مریم روی زمین نشست _الان چیکار کنیم مهیا از کارش پشیمون شده بود خودش هم نگران شده بود باورش نمی شد شهاب به خاطرش قبول کرده باشه که وسط مین ها برود به شهاب که در حال عکاسی بود نگاهی کرد اگر اتفاقی برایش بیفته چی؟؟ مهیا از استرس و نگرانی ناخن هایش و می جوید شهاب که کارش تموم شده بود به طرف بچه ها اومد تا از سیم های خاردار رد شد مریم به سمتش اومد _این چه کاریه برا چی رفتی میدونی چقدر خطرناکه _حالا که چیزی نشده شهاب می خواست دوربین و به مهیا بده که مهیا با چشم به مریم اشاره کرد شهاب که متوجه منظورش نشد چشمانش و باریک کرد مهیا به مریم بعد خودش اشاره کرد و دستش و به علامت سر بریدن روی گردنش کشید شهاب خنده اش و جمع کرد محسن به طرفش رفت _مرد مومن تو دیگه چرا؟؟ اینهمه تو گوش این دانش آموزا خوندی که نرن اونور الان خودت رفتی _چندجا شناسایی کردم ازشون عکس گرفتم... بعد بیایم پاکسازی کنیم دوربین و به طرف مهیا گرفت _خیلی ممنون خانم رضایی مریم به طرف مهیا برگشت _تو میدونستی می خواد بره اونور تا مهیا می خواست جواب بده شهاب گفت _نه نمی دونستن من فقط ازشون دوربینشونو خواستم ایشونم هم لطف کردن به من دادن شهاب تو دلش گفت _بفرما دروغگو هم که شدی کم کم همه سوار اتوبوس شدند شهاب مکان بعدی و پادگان محلاتی تو جاده ی حمیدیه اعلام کرد که امشب اونجا مستقر می شن مهیا نگاهی به اطرافش انداخت محسن کنار راننده در حال هماهنگی برنامه فردا بودند مریم هم خواب بود مهیا سرش و به صندلی جلو نزدیک کرد شهاب چشمانش و بسته بود مهیا آروم صداش کرد _سید سید شهاب چشمانش و باز کرد و سرجایش نشست _بله بفرمایید _خیلی ممنون هم بابت عکسا هم بابت اینکه به مریم نگفتید اگه مریم میفهمید کشتنم حتمی بود _خواهش میکنم ولی لطفا دیگه از این کارای خطرناڪ نڪنید مهیا سرجاش برگشت نگاهش و به بیرون دوخت... شخصیت شهاب براش جالب بود دوست داشت بیشتر در موردش بدونه احساس عجیبی نسبت به شهاب داشت از اولین برخوردشون تا آخرین اتفاق که چند ساعت پیش بود مثل فیلمی از جلوی چشماش گذشت نگاهی به شهاب انداخت که مشغول بیسیم زدن بود کرد هوا تاریک شده بود به خاطر اینکه دیر از شلمچه حرکت کرده بودند... دیرتر به پادگان رسیدند موقع رسیدن همه خواب بودند با ایستادن ماشین مهیا نگاهی به اطرافش انداخت _سید رسیدیم _بیدارید شما؟؟ _بله _بله رسیدیم بی زحمت همه رو بیدار کنید _حتما مهیا خودش نمی دونست چرا اینقدر مودب شده بود همه دختر ها رو بیدار کرد پیاده شدند خادم ها برایشون اسپند دود کرده بودند بعد اینکه به صف شدند مریم همه خوابگاه ها را بین دانش آموزان تقسیم کرد دخترها به سمت خوابگاه شهید جهان آرا رفتن خوابگاه بزرگی بود... و همه دانش آموزان در حال ورجه ورجه کردن بودند نرجس و سارا تخت های بالا رو انتخاب کردند مهیا و مریم هم وسایلشون و روی تخت های پایین گذاشتند... 🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁 ﴿❀ۺھیڋعݪاء‌‌حښݩ‌ڹجݥہ➺﴾ •.' ⸤@alahassanenajmeh⸣✿⠕
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
💔 کسی که شهرت او رحمت للعالمین باشد یگانه آینه‌دارِ، خدا، روی زمین باشد چه توصیفی از این بهتر، پیمب
﷽ عطرت هوا شده اینجا براے نَفَس... تو با روح من از روز ازل، یارترینی ... صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕯ما سامرا نرفتہ 🖤گداے تو مےشويم 🕯اے مهربان امام 🖤فداےتو مےشويم 🕯هادےِ خلق، 🖤ڪورے چشمان گمرهان 🕯پروانگان شمع 🖤عزاے تو مےشويم 🕯شهادت 🖤امام هادی (ع) 🕯به همه عزیزان تسلیت باد
.• برسردیواردلم‌؛ سایه‌اۍ‌ازحضورتوست!... ⛄️❄️←¦ ⛄️❄️←¦ ⛄️❄️←¦ ⛄️❄️←¦ •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
#سوال_مهدوی ۸ اصل و نسب نرجس خاتون کدام است؟ ۱-دختر یشوعا ۲-جزء خانواده قیصر پادشاه روم ۳-از نسل
۴۱ شیخ کامل سلیمان در یوم الخلاص می نویسد:《مادر امام عصر، نرجس دختر یشوعا بن قیصر روم می باشد که از نسل شمعون وصی حضرت عیسی {علیه السلام} است. او به صورت ناشناس با لشکریان پدرش، برای مداوای مجروحین جنگ همراه شد و این جنگ که در جنوب شرقی اروپا با مسلمین اتفاق افتاده بود، به اسارت گرفته شد، ولی احدی مطلع نشد که او دختر قیصر روم است.
شمعون صفا کیست؟ شمع صفا، فرزند حمون بن عمامه،جد مادری بانو نجس است. او برترین حواری حضرت مسیح {علیه السلام} بود.رابطه وی با حضرت عیسی چنان نزدیک بود که گاه او را برادر حضرت عیسی خوانده اند.او پس از عروج حضرت مسیح {علیه السلام} با یک انتصاب الهی جانشین او گشت و به عنوان وصی حضرت مسیح در تاریخ شناخته شد. شمعون در میان مسیحیان به 《پطرس》 معروف است ،چنان که در متن انجیل هم آمده. 《شمعون》 در زبان عربی به معنای [شنونده] و در انجیل ده نفر به عنوان 《شمعون》 آمده ؛که یکی از آنها 《پطرس مقدس》وصی حضرت عیسی {علیه السلام} می باشد. طبق روایات، شمعون پسر عمه حضرت مریم {علیه السلام} است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🥀•°•°」 قصـه‌ی غربـت عمـرم پـر فـراز و نشیـبِ حتـی بیـن شیعـه ھا ھم اسم مـن خیلـی غریبـه شعلـه‌ی‌ زھر جفـا بـرخـرمـن عمـرم نشستِ مثـل حیـدر از تـو خونـه بردنـم بـا دست بستـه 💔 {ع} •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•