❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_بیستمــ #نجاتــ_یڪ_انسان همین طور ڪه با ناراحت
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_بیستویڪمــ
#نجاتــ_یڪ_انسان
با ناراحتے گفتمـ: مگر نگفتید فقط ڪارهایی ڪه خالصانه برای خدا باشد حفظ میشود؟ خب من این کار را فقط برای خدا انجام دادم.😔😢
جوان پشت میز لبخندی زد و گفتــ: درستــ استــ ، اما در مسیر برگشتــ به خانه با خودت چه گفتی؟؟🤔
یڪباره فیلم آن لحظات را دیدم. انگار نیتـ درونے من مشغول صحبت بود.
من با خودم گفتمـ من ڪار خیلے مہمی کردم. اگر جای پدر و مادر این بچه بودم همه را خبر مےدادم ڪه یڪ جوان خودش را به خاطر بچه ما به خطر انداخت. اگر من جای مسؤلین استان بودم یڪ هدیه حسابے و مراسم ویژه می گرفتم. اصلا باید روزنامه ها و خبرگزاری ها با من مصاحبه کنند.🎤
من ڪار خیلی مهمی ڪردم.😎
فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد. خبرگزاریها و روزنامهها با من مصاحبه کردند.🖊🗓
استاندار همراه خانواده آن بچه به دیدنمـ آمدند و یڪ هدیه حسابے آوردند. و.....🎁🛍
جوان پشت میز گفتـ : تو ابتدا برای رضا خدا این کار را ڪردی اما بعد خرابش ڪردی.
آرزوی اجر دنیایی کردی و مزدت را هم گرفتی. درسته؟؟
گفتمــ: همه اینها درسته. بعد با حسرت گفتمـ: چه ڪنمــ؟؟😔
دستمـ خالیست. جوان پشت میز گفتــ :
خیلی ها کارهایشان را برای رضای خدا انجام مےدهند اما باید تلاش کنند تا آخر این اخلاص را حفظ کنند. بعضی ها کارهای خالصانه را در دنیا نابود مےڪنند.
#ادامه_دارد
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『@alahassanenajmeh』