❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_چهلویکمـ #با_نامحرم اما بیشتر مطالب ارسالی
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_چهلودومـ
#باغ_بهشتـ
از دیگر اتفاقاتے ڪه در آن بیابان مشاهده ڪردمـ این بود ڪه برخی از بستگان و آشنایان که قبلا از دنیا رفته بودند را دیدار ڪردم. یڪی از آنها عموی خدابیامرزم بود . او در بیمارستان هم ڪنار من بود. او را دیدم که در یڪ باغ بزرگ قرار دارد . سؤال ڪردم عمو این باغ زیبا را در نتیجه ڪار خاصی به شما دادند؟؟🤔🤔
گفتــ: من و پدرت در سنین ڪودڪی یتیمـ شدیمـ. پدر ما یڪ باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما گذاشت. شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند و سود فروش محصولات را به مادر ما بدهد.💰
اما او با چند نفر دیگر کاری ڪردند که باغ از دست ما خارج شد . آنها باغ را بین خودشان تقسیمـ ڪردن و فروختند. و البته هیچ کدام آنها عاقبت بخیر نشدند در اینجا نیز تمام آنها گرفتارند.. چون با اموال چند یتیمـ اینڪار را ڪردند.
حالا این باغ را به جای باغی که در دنیا از دست دادمـ به من دادند تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم. بعد به در دیگر باغ اشاره ڪرد و گفت :
این باغ دو در دارد که یڪی از آنها برای پدر شماست و به زودی باز مےشود.......
#ادامه_دارد
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『@alahassanenajmeh』