هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)
رمان #ناحله #قسمت_سی_و_نه حرفشو قطع کردمو گفتم:خیلی سخت اومدم ریحانه...خیلییی!!! +عه پس خوشا به
#ناحله
#قسمت_چهلم
به سرهنگو بقیه بالادستیا هم دست دادمو ازشون خداحافظی کردم.راننده ماشینُ استارت زدو حرکت کرد.بقیه بچه های سپاه هم دورش با موتور و ماشین راه افتادن.تو شلوغیا چشَم خورد به بابای همون دختره.دلم نمیخواست باهم هم کلام وهم نگاه شیم.انقدر نگاش نافذ بود که حس میکردم همه ی مغزمو میخونه.از یه طرفم حس میکردم دختره جریان اون شب هیئتو برا باباش تعریف کرده که اینجوری سنگینه...
به هر حال برای اینکه قضیه عادی جلوه کنه دستمو گذاشتم رو شونه محسن و گفتم:بح بح الان دیگه فقط منُ تو موندیم که شاعر میفرماد
"لحظه به لحظه ی تو خنده به گریه ی چشمامه"
حالام که "جاده خالی شهر خالی...هوووووووو"
محسن که دیگه روده بر شده بود از خنده گفت:حاجی بابای دختره پیاده شد از ماشین...
هیس.
اومد جلو دستمو دراز کردم که سلام کنم دیدم از کنارم گذشت و رفت تو!چقدر عصبانی.یه چیزی گفت و برگشت تو ماشین که دختره هم پشتش اومد.متوجه حضور ما نشد رفت تو ماشینو نشست که محسن هولم داد تو حسینیه و گف:یالا حاجی رف حالا تعریف کن جریانشو.
با دیدن ریحانه خودشو جمع کرد.
محمد:من چه میدونم قرار بود ریحانه تعریف کنه.
ریحانه سرشو انداخت پایینو گف:چیو؟
محمد:قضیه همین دختره!
ریحانه:الان شما سوژش کردین یعنی؟
محسن گف: بابا خودش سوژس دیگه نیاز نداره که ما سوژش کنیم.
با حرفش عصبانی شدم ابروهام گره خورد تو هم زدمپسِ گردنش.
محمد:راجب یه دخترِ غریبه که شناختی ازش نداریم اینجوری حرف نزن!!
محسن:بله فرمانده!!!
محمد:خجالتم که نمیکشی.
رومو کردم سمت ریحانه و گفتم:خب دیگه بگو چرا دیر اومد؟
ریحانه:اها.
ببینین این باباش قاضیه خیلی کله گندن.پولدارم که هستن ماشالله!ولی باباش زیاد مذهبی نیست ریلکسه!کلا مث اینکه از مذهبیا هم زیاد خوشش نمیاد.ولی خودِ فاطمه بیشتر گرایشش به ماهاس انگار.نظر من اینه ما باید رفتارمون جوری باشه که جذبِ ما شه و از ماها خوشش بیاد.میگن باباهه قاضیِ خوبیه ها.مرد بدی نیست ولی خب شخصیتش اینجوریه.سرمو تکون دادمو گفتم:که اینطور...
محسنم سرشو به تبعیت از من تکون داد و گفت:میخاین عاشقِ من شه؟ نظرتون چیه؟
اینو که گفت مث فشفشه پرید و از هیئت خارج شد.منم یه گوشه نشستم به ساعت نگاه کردم تقریبا ۱۰ بود.همونجا دراز کشیدم و ساعدِ دستمو گذاشتم رو سرم که ریحانه مشغولِ جارو برقی شد.روح الله هم از اتاقِ سیستم صوتی اومد بیرون و مستقیم رفت پیش ریحانه.چقد ذوق میکردم میدیدمشون.چه زوجِ خوبی بودن.مشغول حرف زدن شدن که داد زدم:هی دختر کارتو درست انجام بده.
روح الله که تازه متوجه حضور من شد خندیدو اومد سمت من که پاکت دستمال کاغذیو پرت کردم سمتشو گفتم:نیا اینجا مزاحمم نشو میخام بخوابم.
با این حرفم راهشو کج کرد و رفت بیرون از هیئت پیش محسن.منم چشامو از خستگی رو هم گذاشتم.ولی صدای جارو برقی اذیتممیکرد.بعد چند دقیقه روح الله و محسن دوباره اومدن تو و مشغول نظافت شدن.فکر این دختره از سرم نمیرفت.با این اوضاعی که ریحانه تعریف کرده بود پس چه سعادتی داشت.حوصلم سر رفته بود...
ازمحسن و روح الله و بقیه بچه ها خداحافظی کردمو تاکید کردم که درِ حسینیه رو قفل کنن.از هیئت بیرون رفتمو یه راس حرکت کردم سمتِ اِل نودِ خوشگلم.وضعیت مالیِ خوبی نداشتیم ولی چون همیشه تو جاده بودم.تهران شمال یا شمال تهران بابا میگفت که یه ماشینِ بهتر بخرم که خدایی نکرده اتفاقی نیوفته.به هر حال بهتر از پراید بود!دزدگیر ماشینو زدمو نشستم توش ریحانه پشتم اومد نشست تو ماشین.
محمد:نمیری خونه شوهرت؟
ریحانه:نه بابا چقدر اونجا برم.
استارت زدمو روندم سمت خونه.تو این مدت که خونه نبودیم قرار شد علی و زنداداش پیش بابا بمونن و مواظبش باشن.بعد چند دقیقه رسیدیم.
ریحانه پاشد درو باز کرد.ماشینو بردم تو حیاط و پشتش ریحانه درو بست و یه راست رفتیم بالا.
فاطمه:
حال دلم خوب شده بود اشکام باعث شد خیلی سبک شم گفتم الان که حالم خوبه و ذهنم آرومه یخورده درس بخونم دوساعت مفید به درس خوندن گذشت یه روز مونده بود به عید و من هنوز سفره هفت سینمو نچیدم یه نگاه به ساعت انداختم ۴ بود. خب کلی۷ وقت داشتم هنوز.دراز کشیدمو گوشیمو برداشتم اینستاگراممو باز کردم
تا صفحه اشو باز کردم عکس محمد و دیدم
محسن پست گذاشته بود خواستم کپشنو بخونم که اون پست پایین رفت و عکسای دیگه بالا اومدن پیج محسنو سرچ کردم
انگار عکسو تو مراسم عقد ریحانه گرفته بودن
همون لباسا تنش بود.همون مدل مو هم داشت.
وقتی متنو خوندم فهمیدم که تولدشه.محسن بهش تبریک گفته بود با یه ذوق عجیب رفتم تو پیجش ببینم خودش چی گذاشته هیچپست جدیدی نذاشته بود.رفتم پستایی ک محمد توشون تگ شده رو ببینم ۱۰ تای اولی یا عکس محمد بودن یا عکس محمد به همراه چند نفر
همشون تولدشو تبریک گفته بودن و براش آرزوی شهادت کرده بودن...
نویسندگان:خانم ها درزی ومیرزاپور.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈
۹ خرداد ۱۴۰۱
۹ خرداد ۱۴۰۱
۹ خرداد ۱۴۰۱
🔴این فیلم ها رو میبینید حرص میخورید؟
حق دارید
⏪وقتی صداوسیمای ما شده محلی برای گنده کردن چند سلبریتی که تهش میرن به نظام دهن کجی میکنند اوضاع بدتر میشه که بهتر نمیشه.
چندساله که یک فیلم و سریال فاخر ساخته نشده؟
◾️صداوسیما تمام اساطیر، مشاهیر،نخبگان، ریاضیدانان، نجوم شناسان، شهدا و بزرگان این کشور رو سالهاست که بایکوت کرده.
◾️در مورد چندتا از فرماندهان شهید ما فیلم ساختن؟
◾️مگه عظمت امام علی رو میشه فقط با یک سریال نشان داد؟
◾️از حضرت رسول (ص) چند فیلم ساخته شده؟
◾️دقت در سریال های صداوسیما
تمام سریال هایی که در این سالها ساخته شده در مورد این هست که یه بچه های پدر و مادرش رهاش کردن یا گم شده.
مگه ما چقدر بچه توی این کشور داریم که پرورشگاهی هستند که تمام سریال های تلویزیون ما در این مورد هست؟
◾️این بچه پدر و مادر دار تو کشور داریم اینا ول کردن هرچی سریال میسازن خلاصه میشه تو این موضوع. نمونه اش: بچه مهندس، سرنوشت و...
اینها بخشی از اساطیر بزرگ این کشور هستند:
◾️حافظ، سعدی، فردوسی، مولانا، ملاصدرا، شیخ بهائی، شیخ طوسی، میرداماد، ابوعلی سینا، خیام، فارابی، خواجه عبداله انصاری، صائب تبریزی، جامی، سیبویه، ناصرخسرو، قطب الدین شیرازی، فخرالدین عراقی، ابوسعید ابوالخیر، مدرس، امیرکبیر، خوارزمی، ابوریحان، جابر بن حیان، زکریای رازی، ابن هیثم، شهید کاظمی،شهید همت،شهید باقری،شهید زین الدین،شهید کاوه، شهید چمران، شهید علی هاشمی، شهید خرازی، شهید باکری، شهید وزوایی و صدها چهره بزرگ دیگری صداوسیمای ملی در معرفی این چهره جفا کرده.
◾️وقتی ما اثر خوب و فاخری تولید نکنیم، دیگران تولید میکنند و ما مجبور میشیم بیایم با اونها مقابله کنیم.
#جنگ_شناختی
#همه_خادم_الرضاییم
#سلام_فرمانده
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
۹ خرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است…
🔹یا غریب الغربا…
✍️بر دشمن امام رضا لعنت...
#همه_خادم_الرضاییم
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
۹ خرداد ۱۴۰۱
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠هِيْئَت عَلَمدارِكَربَلا(قم)💠
#جلسه_تعامل_همفکری
#کمیته_امداد_منطقه_دو
#دوشنبه۹ خرداد۱۴۰۱
سلام عليكم
باصلوات برمحمدوآل محمد(ص)
جلسه هم افزایی_همفکری
درخیریه علمدارکربلابرگزارشد
🔰حاضرین جلسه👇
جناب آقای حسین بابائیان
رئیس کمیته امدادمنطقه۲
#جناب_آقای_محمود_متقی
مشارکت های مردمی کمیته امدادمنطقه۲
#جناب_آقای_حسن_الوندی
مشارکت های مردمی کمیته امدادمنطقه۲
#علی_وکیلی
مسئول خیریه علمدارکربلاقم
#هِيْئَت_عَلَمدارِ_كَربَلا_قم
#خیریه_عَلَمدارِ_كَربَلا_قم
#پایگاه_شهید_هاشمی_نژاد
#قرارگاه_جهادی_عَلَمدار_ِكَربَلا_قم
#صندوق_قرض_الحسنه_علمدار_کربلا
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
۹ خرداد ۱۴۰۱
آهو تو را شناخت
نشناخت دشمنت
گاه آدمی به رتبه ی حیوان نمی رسد...
#همه_خادم_الرضاییم
🇮🇷🇮🇷🍃🍃
۹ خرداد ۱۴۰۱
۹ خرداد ۱۴۰۱
💔
السلام علیک یا نورالله فی ظلمات الارض
سلام بر تو ای نور خدا در تاریکی زمین...
لعنت خدا به بدخواهان تو و شیعیانت...
پدرش مرده ولی ناکام است
مادرش فاحشه و بد نام است
ناکسی گر که به سلطان بد گفت
روزگارش تو بدان چون شام است
#نوروزی
#ارسالی از طرف شما
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
#همه_خادم_الرضاییم
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
۹ خرداد ۱۴۰۱
سوره مزمل.mp3
8.19M
سوره ای در قرآن که
به برکت تلاوت این سوره
برای مسائل زیر گره گشايی
واقع ميشود
۱-آشتی میان زن و شوهر
۲-پیداشدن گمشده
۳-فرزنددار شدن
۴-ادای قرض
۵-افزایش رزق و روزی
۶-باطل کردن سحر
۷-درمان درد
(ان شاءالله)
لینک تلاوت تصویری
https://youtu.be/bcYtZ3i5IkU
قاری شیعه😍😍
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
۱۰ خرداد ۱۴۰۱
enc_16239211448552138766773 (1)_6012614529731529256.mp3
10.78M
#یا_امام_رئوف
ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم
تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت برندارم
#همه_خادم_الرضاییم
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@alamdar_qom79
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
۱۰ خرداد ۱۴۰۱