eitaa logo
مشکات الهدی
173 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
4 فایل
مجموعه سخنرانی ها وکتاب های حجت الاسلام و المسلمین دکتر هادی عامری بامحوریت قرآن وعترت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆آنچه مصلحت بود صفوان بن يحيى مى گويد: در مدينه محضر امام رضا بودم با عده اى از كنار شخصى كه نشسته بود رد شديم . آن مرد به امام اشاره كرد و به عنوان امامت گفت : اين پيشواى رافضيها (شيعيان ) است . به حضرت عرض كردم : شنيديد آن مرد چه گفت ؟ فرمود: آرى ، اما او مؤمنى است ، در راه تكميل ايمان گام بر مى دارد. شب هنگام امام عليه السلام براى اصلاح او دعا كرد. طولى نكشيد مغازه اش آتش گرفت و دزدان باقى مانده اموالش را به غارت بردند. سحرگاه همان شب آن مرد را ديدم متواضع و پريشان در كنار امام نشسته است . امام دستور داد به او كمك كردند. سپس خطاب به من كرد و فرمود: صفوان ! او مؤمنى است در راه تكميل ايمان قدم برمى داشت جزء آنچه ديدى به صلاح او نبود. (و راه اصلاحش همان بود كه انجام گرفت .) 📚بحار: ج 49، ص 55. ✾📚 @Dastan 📚✾
💗✨💗 دلتان نگیرد از تلخی‌ها یک نفر هست همین حوالی دورتر از نگاه آدم‌ها نزدیک‌تر از رگ گردن روزی چنان دستتان را می‌گیرد که مات می‌شوند تمام کسانیکه روزی به شما پشت پا زدند 🦋 ✾📚 @Dastan 📚✾
شهیدی که سرش در دامن حضرت فاطمه زهرا(س) گذاشت😢😭😭 طلبه شهید مهدی نظیری با دوستاش در حال بازگشت از عملیات قدس ۳ توی خاک دشمن بود که گم می شود و بالاخره زیر گرمای ۵۰ درجه تابستان جنوب براثر تشنگی شهید می شود. شهید رضا پورخسروانی نقل می کند که سرمهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم.دیدم لب مهدی به هم می خوره. گوشم را نزدیکش بردم،گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بزار زمین…. بعدها خوابش را دیدم.مهدی با لباسی یک پارچه از نور با لبخند کنارم آمد و گفت: حضرت زهرا(س) می خواست سرم را به دامن بگیرد، واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانوت زمین بزاری!… آیت الله دستغیب درموردش میگه که خوابش رو دیدم. عمامه بر سرش بود و گفت ما روزی دوساعت پیش رسول الله میریم وآقا بهمون درس میده… ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 علت طولانی شدن عمر نوح خداوند به نوح وحی کرد: ای نوح، حال دیگر روشنایی ظاهر شده، حق برای قوم تو آشکار گشته و هر کس خبث طینت داشت معلوم گردید. حال اگر من در آن هنگام که تو عذاب خواستی کفار را می کشتم ولی آنهایی که بعدا مرتد شدند و آن موقع به تو ایمان آورده بودند، زنده می ماندند. علت طولانی شدن عمر نوح، این است که وقتی از خداوند خواست که بلا بر قومش نازل شود. خداوند، روح الامین (جبریل) را با هفت دانه تخم رستنی به سوی نوح فرستاد. جبرئیل فرمود: ای پیامبر خدا، خداوند تبارک و تعالی می فرماید: اینها بندگان و مخلوقات من هستند، من از بلاهای خود به آنها نازل نمی کنم مگر این که قبلا دعوت را تأکید کنم و حجت را بر آنان تمام نمایم. پس برگرد قوم خود را دوباره دعوت کن و من حقانیت تو را به آنان نشان می دهم و این دانه ها را در روی زمین بکار. زیرا وقتی که این دانه ها سبز شدند و میوه دادند، فرج و خلاصی تو را فراهم خواهند نمود. پس این موضوع را به مؤمنانی که با تو هستند خبر بده. نوح آنها را کاشت. وقتی که آنها از زمین روییدند و بزرگ شدند و ساقه و شکوفه دادند، میوه های آنها ظاهر شد. البته بعد از مدت طولانی دوباره خداوند به نوح دستور داد از تخمهای آن درختان بکارد و صبر و تلاش داشته باشد و حجت را بر قومش با این کارها تمام کند. آن جماعتی که به نوح ایمان آورده بودند، از این موضوع خبردار شدند. دوباره سیصد نفر از آنها از دین نوح برگشتند. چون گفتند: اگر آنچه که نوح می گوید که خداوند به او وعده داده عذاب نازل خواهد کرد درست باشد، خداوند که زیر قول خودش نمی زند، پس چرا تا حال عذاب نازل نکرده است؟ نوح هر دفعه به پیروانش دستور می داد که از آن دانه ها بکارند. تا این که هفت مرتبه کاشتند و آنها رشد کردند. در این مدت از همان مردمی که ایمان آورده بودند از دین نوح برمی گشتند، تا این که فقط هفتاد نفر مرد در ایمان خود باقی ماندند. پس خداوند به نوح وحی کرد: ای نوح، حال دیگر روشنایی ظاهر شده، حق برای قوم تو آشکار گشته و هر کس خبث طینت داشت معلوم گردید. حال اگر من در آن هنگام که تو عذاب خواستی کفار را می کشتم ولی آنهایی که بعدا مرتد شدند و آن موقع به تو ایمان آورده بودند، زنده می ماندند. در آن صورت وعده من به مؤمنان که خالصانه به تو ایمان آورده بودند و به نبوت تو متوسل شده بودند که آنها را روی زمین جانشین خواهیم نمود، درست نبود. چون من به ضعف ایمان بیشتر آنان آگاه بودم و خبث طینت و سوء نیت آنها را می دانستم، چگونه می توانستم آنها را در روی زمین جانشین خود بکنم و به آنها امن و آرامش بدهم. چون ایمان آنها واقعی نبوده و بعدا وقتی که روی زمین جانشین می شدند، شروع به کشتن مخالفان خود می کردند تا خودشان بقدرت برسند. وانگهی وقتی که آنها می دیدند که با داشتن نفاق و سوء نیت، خود را داخل مؤمنان کرده اند و کسی آنها را نشناخته، جری می شدند و برادران خود را به دشمنی می کشاندند و برای بدست آوردن ریاست با آنها می جنگیدند. در آن صورت با بودن آنان میان مؤمنان چگونه آرامش در دین و انتشار امنیت در میان مؤمنان برقرار می شد، نه هرگز چنین وعده تحقیق پیدا نمی کرد. ولی من نزول عذاب را به تأخیر انداختم تا مؤمنان حقیقی از دیگران شناخته شوند و آنها از ایمانشان برگردند. حالا که این کار تحقق پیدا کرد، من عذاب به قوم تو خواهم فرستاد و تو به کمک ما یک کشتی بزرگ بساز. ❌ منبع : کلیات حدیث قدسی(ترجمه الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة)، ص 33 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از هادی عامری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 تلاوت استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد    ►┅═۞﴾📖﴿۞═┅◄ @quoran_313
هدایت شده از هادی عامری
دهه فجرانقلاب اسلامی (1).mp3
1.68M
🟩 دهه فجرانقلاب اسلامی(۱) 🔰به مناسبت چهل وپنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ✅سیرتاریخی ازصدراسلام تاکنون چیست،و ما کجای تاریخ هستیم؟ نکته اول:ابلیس از فرمان خدا ابا کرد واز کافران شد!!!، چراابلیس از کافران شد؟ چون تکبرکرد، وحاکمیت خدا روقبول نکرد،شب عاشوراءامام حسین علیه السلام فرمود: هرکس تاروز قیامت نافرمانی خداکند درسلک ابلیس است، وهرکس تاروزقیامت مطیع خدا ومااهلبیت شد،درسلک ملائکة الله خواهد بود،... 🔰ثواب نشر آن را ازدست ندهید، عموم مومنین به این مهمانی دعوت هستند👇 https://eitaa.com/alamerimeshkat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از هادی عامری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بادقت بشنوید؛ 🔻چکیده‌ اعترافات دکتر اسماعیل اکبری، مشاور عالی وزیر بهداشت (نمکی) در برنامه‌ تلویزیونی: «ما (وزارت بهداشت) برای کاهش بی‌سابقه و شگفت‌انگیز جمعیت (از سازمان بهداشت جهانی) جایزه گرفتیم و پُز دادیم که پدر مردم را درآورده‌ایم و افتخار هم کردیم! 🔴 دروغ گفتیم که بارداری زنان زیر بیست سال و بالای چهل سال، خطر دارد! بارداری، امری الهی و طبیعی است و غربالگری و سونوگرافی مادران باردار، غلط است!»‌. *انتشار این ویدئو برای دیگران صدقه جاریه است عزیزان لطفا کوتاهی نفرمایید. | حتماعضوشوید👇 🔰 eitaa.com/joinchat/1246953475Cf749f8ac9b |
هدایت شده از هادی عامری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌اثر تلاوت مقدار کمی از قرآن در بعد از نماز    ►┅═۞﴾📖﴿۞═┅◄ @quoran_313
🙏🤍 ✍️ بیشتر هوای همدیگر را داشته باشیم 🔹آثار گچ روی ناخن‌های مرد کارگر مشخص بود و دخترکش از اینکه مادرش پسری حامله است، خوشحال بود، ولی پدر در اعماق نگاهش غمی پنهان بود و لبخندی دروغین بر لب داشت. 🔸مادر دختر چند تکه لباس پسرانه ارزان برداشته بود و دخترک تندتند اجناس گران‌قیمت را روی پیشخوان مغازه می‌گذاشت. 🔹مادر دوباره آن‌ها را سر جای خود می‌گذاشت و می‌گفت: دخترم این‌ها را آقای فروشنده برای بچه‌های خودش آورده است. 🔸دختر در جواب مادرش گفت: پس چرا به خانه‌اش نمی‌برد؟ 🔹من هم به‌عنوان فروشنده از اینکه اجناسم را می‌فروشم باید خوشحال می‌بودم ولی ناراحت بودم و پدرومادر نگران و دخترک خوشحال را یکی‌یکی نگاه می‌کردم. این وسط فقط آن دخترک خوشحال بود. 🔸چه کسی یا چه چیزی باعث نگرانی این پدرومادر شده بود؟ آیا باید این پدرومادری که خدا داشت به آن‌ها فرزندی دیگر می‌داد، نباید خوشحال می‌بودند؟ 🔹یک نایلون روی میز گذاشتم تا مادر زودتر سروته کار را جمع کند. چند تکه لباس را در نایلون گذاشتم. 🔸مرد رو به من گفت: چقدر شد عمو؟ 🔹گفتم: قابل شما را ندارد. ۱۵٠هزار تومان. 🔸مرد کارت بانکی‌اش را داد و گفت: ان‌شاءالله که داخلش چیزی مانده باشد. 🔹کارت را کشیدم و ۱۵۰هزار ریال وارد کردم و دکمه سبز را زدم. هنوز دستگاه کاغذش بیرون نیامده بود، مرد گوشی قدیمی شکسته خود را درآورد و نگاه به پیامک بانک کرد. 🔸من تند کاغذ را از دستگاه درآوردم و با کارت در دست مرد گذاشتم. 🔹تا خواست بگوید اشتباه کشیدی و به ریال کشیدی، دست او را فشار دادم و به او چشمک زدم و گفتم: خدا برکت بدهد. 🔸زن و دخترک نایلون را برداشتند و تشکر کردند و به‌راه افتادند. مرد خود را مشغول کرد تا کارت را داخل کیف کهنه‌اش جا بدهد. پشت‌سرش را نگاه کرد دید دخترومادر از مغازه بیرون رفتند. 🔹سپس گفت: ان شاءالله هر چه از خدا می‌خواهی به شما بدهد. یک هفته است بیکارم. 🔸تازه متوجه علت ناراحتی او شدم. بهش گفتم: مبارک شما باشد، کاری نکردم. کمی بیشتر به شما تخفیف دادم. 🔹مرد رفت و من ماندم و احساس کردم صدای خدا را شنیدم که گفت: دمت گرم. 💢 آن روز اولین روزی بود که زیانی پر از سود کردم، چون هوای بنده خدا را داشتم. ‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
┄═﷽═┄ 💠سیر تربیتی آیت الله کشمیری «ره» 📝آیت‌ الله قائمی شاگرد استاد: ✍ معمولاً کمالات که برای بندگان خدا پیش می آید بعد از مرحلهٔ و‌ به است. 👈 اگر ایشان می دید که شخص از این مرحله گذشته و اهل معصیت نیست و یک واجب از او ترک نمی شود، مطالب دیگری می فرمود مثلاً توصیه می کرد که توجهتان به خدا بیشتر باشد یا یک ذکری دستور می داد. از اینجا شروع می کرد‌. 📚شیدا ص ۸۸ ✾📚 @Dastan 📚✾
🍁🔅🍁🔅🍁🔅🍁🔅🍁 🔆گفتگوى دو مكار روزگار روزى معاويه به عمروعاص گفت : اى عمروعاص ! كداميك از ما زيرك تر و سياستمدارتر هستيم ؟ عمروعاص گفت : من مرد هوشيارى هستم و تو مرد انديشه ! معاويه گفت : بر منفعت من سخن گفتى . اما، من در هوشيارى هم از تو زيرك ترم . عمروعاص گفت : اين زيركى تو آن روز كه قرآنها بر سر نيزه بالا رفت كجا بود؟ گفت : تو آن روز با نقشه ماهرانه بر من پيروز شدى و زيركى ات را نشان دادى . آن روز گذشته است و اكنون مى خواهم مطلبى از تو بپرسم ، به شرط اينكه در جواب راست بگويى . عمرو گفت : به خدا دروغ زشت است ! دروغ نخواهم گفت . هر چه مى خواهى بپرس در پاسخ راست خواهم گفت . معاويه گفت : از آن روز كه با من هستى آيا در مورد من حيله كرده اى يا نه ؟ عمروعاص گفت : نه ! هرگز! معاويه : چرا! در همه جا نه ، ولى در ميدان جنگى ، نسبت به من حيله كردى ! عمروعاص : كدام ميدان ؟ معاويه : روزى كه على بن ابيطالب مرا براى مبارزه به ميدان طلبيد. من با تو مشورت كردم و گفتم عمروعاص راءى تو چيست ؟ بروم به جنگ على يا نه ؟ گفتى او مرد بزرگوارى است . راءى تان بر اين شد كه به ميدان على بروم و حال آنكه تو او را به خوبى مى شناختى . در اين جا به من حيله كردى . عمروعاص : اى معاويه ! مرد بزرگوار و والامقام تو را به مبارزه خواسته بود. يكى از اين دو خوبى نصيب شما مى شد؛ يا او را مى كشتى در اين صورت يكى از قهرمانان نام آور را كشته بودى ، مقام و شرف تو بالا مى رفت و در ميان قهرمانان روى زمين بى رقيب مى گشتى و اگر او تو را مى كشت ، در اين وقت به شهيدان و صالحان مى پيوستى . معاويه : عمروعاص ! اين حيله گرى تو ديگر بدتر از اولى است زيرا به خدا سوگند مى دانستم كه اگر على را بكشم به دوزخ مى روم و چنانچه او مرا بكشد باز به دوزخ مى روم . عمروعاص : پس چه باعث شد به جنگ او نرفتى ؟ معاويه : الملك عقيم سلطنت نازا و خوش آيند همه است به خاطر حكومت چند روزه دنيا به جنگ على نرفتم ، تا كشته نشوم . سپس گفت : اما عمروعاص اين سخن را جز من و تو كسى نشنود. 📚بحار: ج 22، ص 272. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼❄️🌾🌼 🔆على (ع ) در اوج عطوفت و بزرگوارى اميرالمؤ منين على عليه السلام پس از آن كه به دست ابن ملجم ضربت خورد، از شدت زخم بى حال شده بود. وقتى كه به حال آمد، امام حسن در ظرفى ، شير به حضرت داد. امام كمى از شير خورد بقيه را به حسن داد و فرمود: اين شير را به اسيرتان (ابن ملجم ) بدهيد! سپس فرمود: فرزندم ! به آن حقى كه در گردن تو دارم ، بهترين خوردنيها و نوشيدنى ها را به او بدهيد و تا هنگام مرگم با ايشان مدارا كنيد و از آنچه مى خوريد به او بخورانيد و از آنچه مى نوشيد به ايشان بنوشانيد تا نزد شما گرامى شود! 📚بحار: ج 42، ص 289. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍂🍂🌸🍂🍂🌸🍂🍂🌸 🔆بهترين آرزو ربيعه پسر كعب مى گويد: روزى پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود: ربيعه ! هفت سال مرا خدمت كردى ، آيا از من پاداش نمى خواهى ؟ من عرض كردم : يا رسول الله ! مهلت دهيد تا فكرى در اين باره بكنم . فرداى آن روز محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله رفتم ، فرمود: ربيعه حاجتت را بخواه ! عرض كردم : از خدا بخواه مرا همراه شما داخل بهشت نمايد. فرمود: اين درخواست را چه كسى به تو آموخت ؟ عرض كردم : هيچ كس به من ياد نداد، لكن من فكر كردم اگر مال دنيا بخواهم كه نابود شدنى است و اگر عمر طولانى و فرزندان بخواهم سرانجام آن مرگ است . در اين وقت پيغمبر صلى الله عليه و آله ساعتى سر بزير افكند، سپس ‍ فرمود: اين كار را انجام مى دهم ، ولى تو هم مرا با سجده هاى زياد كمك كن و بيشتر نماز بخوان . 📚 بحار، ج 69، ص 407. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا