🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
مکسور خواندن مضارع مجزوم در شعر
بعضی وقتها در شعر عربی مضارع مجزوم جهت رعایت قافیه، مکسور خوانده میشود. مثل:
«و مَهما تکنْ عند امْرئٍ مِن خَلیقَةٍ
و إن خالَها تخفَی علی الناس تُعْلَمِ»
در این جا «تُعْلَمْ» مجزوم به ادوات شرط است، ولی چون آخر قافیه میم مکسور نیاز بوده برای رعایت قافیه مکسور خوانده شده است.
ر.ک: النحو الوافی ج1 ص184
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
✅ مفعول مطلق
یک عمل و کاری را (مثلا ضرب) تصور کنید که توسط فاعلی (مثلا زید) به وقوع میپیوندد.
برای بیان این واقعه به وسیله الفاظ، میگوییم: «ضَرَبَ زیدٌ».
اگر گوینده بخواهد بیانی درباره خود آن کار ذکر کند، مفعول مطلق خواهد بود.
مثلاً میگوید:
❇️ ضرَبَ زیدٌ ضَرْباً.
در این جا با قید «ضرباً»، توضیحی درباره اصل آن کار داده و وقوع آن را با تأکید بیان کرده ایم تا حتمی بودن وقوع کار را برسانیم (مفعول مطلق تأکیدی)؛
❇️ ضرَبَ زیدٌ ضَرْبتَینِ. قید «ضربتین» برای بیان «تعداد دفعات وقوع» به کار رفته است (مفعول مطلق عددی)؛
❇️ ضَرَب زیدٌ ضَرْباٌ شدیداً، که «ضرباً شدیداً» برای بیان نوع و چگونگی وقوع فعل است (مفعول مطلق نوعی)
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
🔷 اعراب کلمه «طُرًّا»
✳️ بعضی وقتها برای بیان همه افراد از این لفظ استفاده میشود، مثلاً:
«علیٌّ أفضَلُ الّناسِ طُرًّا».
یعنی علی ع افضل همه مردم جمیعا است.
🔸 «طُرًّا» لفظٌ بمعنی «جمیعاً»؛
و اعرابش منصوب بنا بر حال است (حال برای الناس).
📚 منبع: المعجم الوسیط فی الإعراب، ترتیب الفبایی، ذیل کلمه.
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
⚪️ تقدیم ما حقه التأخیر یفید الحصر
در ادبیات چنین گفته شده که اگر متکلم، قیدی را از جایگاه اصلی خویش پیش بیندازد و جلوتر بگوید مفید حصر و تخصیص خواهد بود. یعنی مضمون کلام مختص به آن قید خواهد بود.
نمونهای از چنین تخصیصی را میتوان از صحیفه مثال زد:
🔸 صحيفه سجادیه، دعای 20 (مکارم الأخلاق)
«اللّهُمَّ إلى مَغْفِرَتِكَ وَفَدْتُ،
وَ إلى عُفْوِكَ قَصَدْتُ،
و إلى تَجاوُزِك اشتَقْتُ،
وَ بِفَضْلِكَ وَثِقْتُ.»
🔹 پیش افتادن جار و مجرور در این چهار جمله مفید حصر و تخصیص میباشد و معنای آن چنین است:
🔷 خدایا، فقط به سوی بخشش و مغفرت تو آمدم،
و فقط عفو تو را خواستم،
و فقط به گذشت و چشم پوشی تو اشتیاق یافتم،
و فقط به احسان تو اعتماد کردم.
⚫️ رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين؛ ج3؛ ص382:
تقديم الظرف في الفقرات الأربع للتخصيص، و معناه: إلى مغفرتك وفدت لا إلى غيرها، و قس على ذلك.
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
استعمالات مُذ و مُنذ
مُذْ و مُنْذُ دو واژه عربی فصیح بوده و در معنا و عمل کاملاً شبیه هم هستند. این دو واژه استعمالات گوناگونی دارند که باید هر کدام از این استعمالات را شناخت و طبق آن به معنای صحیح پی برد.
❇️ مهمترین گونه های استعمال مُذْ و مُنْذُ:
الف) بر سر جمله (اسمیه یا فعلیه) بیایند.
در این صورت مُذ و مُنذُ هر دو اسم و ظرف هستند، به معنای «از زمانی که»، مانند:
🔹 قال عَلِيٌ: ما زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ علیه السلام [مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (ابن شهرآشوب)؛ ج2؛ ص115].
یعنی «از زمانی که خداوند پیامبرش را از این دنیا برد همواره مظلوم بوده ام».
ب) بر سر اسم ظاهر دال بر زمان گذشته یا حال بیایند. در این صورت، مذ و منذ هر دو حرف جر بوده و به سه گونه زیر استعمال میشوند:
1⃣ مجرور این دو حرف، مربوط به زمان حال باشد. در این صورت مُذ و مُنذُ به معنای «فی» است. مانند:
🔹 «ما رأیتُه مُذ الیَومِ»:
یعنی «امروز او را ندیده ام».
2⃣ مجرور این دو حرف، مربوط به زمان گذشته باشد. در این صورت به معنای «مِن» خواهند بود مانند:
🔹 «ما رأیتُه مُذ یومِ الجُمُعةِ»
یعنی «از روز جمعه او را ندیده ام».
3⃣ مجرور این دو حرف نکره معدوده باشد. آن گاه معنایش «مِن اوله إلی آخِره» خواهد بود مانند:
🔹 «ما رأیتُه مُنذُ یَومَینِ»
یعنی «در طول این دو روز - از اول تا آخر دو روز - او را ندیده ام».
📚 منابع: النحو الوافی ج1 بحث حروف جر
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
🔷 تنزیل فعل متعدّی به منزله لازم
گاهی در برخی استعمالات عرب، فعل متعدی به کار می رود، اما در معنا، تعدی آن به «مفعولٌ به» لحاظ نگشته، و فعل با این که اصالتاً متعدی است اما نازل منزله لازم می گردد.
در این صورت ممکن است برخی احکام فعل لازم نیز در آن اجرا گردد، چنان که از آن، صفت مشبهه که مخصوص افعال لازم است ساخته می شود.
🔹 مثلاً ماده «رحم» اصالتاً متعدی است، اما طبق نظر برخی علما، با تنزیل آن به منزله فعل لازم، عرب توانسته صفت مشبهه «رحیم» به معنای «مهربان» بسازد، که حالت تعدیه آن مورد نظر نمی باشد.
📚 برای مطالعه در این زمینه ر.ک: النحو الوافی ج2 ص151؛ حاشیة الصبان ج3 ص3؛ الحدائق الندیة شرح صمدیه سید علی خان مدنی، مقدمه کتاب.
🎧 فایل صوتی زیر، توضیحاتی کوتاه در این موضوع است که به مناسبت، در یکی از کلاسهای نحو بیان شده است.
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
🔹وزن «مِفعال»
وزن «مِفعال» در زبان عربی، بین چهار نوع اسم مشترک است:
🔹 اسم مبالغه، مثل «مِدرار» 🌧 (به معنای بسیار ریزان، مثلاً سماءُ مِدرارٌ یعنی آسمان پرباران)
🔸 اسم مکان و اسم زمان مثل «مِیعاد» 🏝 (محل یا زمان وعده) و «مرصاد» (محل یا زمان رصد)
🔹 اسم آلت مثل «مفتاح» 🗝 (ابزار گشودن) و «مقراض» ✂️ (وسیله قطع کردن)
📚ر.ک: به کتابهای صرفی ذیل عناوین مذکور
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
🔸 یک نکته جالب صرفی
به کار بردن صیغه امر و نهی در زبان عربی برای این است که متکلم، انجام دادن یا ترک کردن فعلی را از فاعل فعل می خواهد، مانند:
🔹 افعَل: معنایش آن است که متکلم، از فاعل «افعَل» (یعنی از أنت که مخاطب است) می خواهد که فعل را انجام دهد.
لأفعَل: متکلم از فاعل که خودش است (أنا) می خواهد که فعلی را انجام دهد.
🔹 لا یفعَل: متکلم از فاعل می خواهد که فعل را ترک کند.
✅ اما در برخی موارد، صیغه امر یا نهی استعمال می شود ولی متکلم از فاعل نمی خواهد که فعلی را انجام دهد و یا ترک کند. در واقع متکلم از شخص دیگری (مثلاً از مخاطب) می خواهد که آن کار را انجام دهد یا ترک کند.
🔰 مانند این کلام فصیح از دعای مکارم الأخلاق صحیفه سجادیه:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ لَا أُظْلَمَنَّ وَ أَنْتَ مُطِيقٌ لِلدَّفْعِ عَنِّي،
وَ لَا أَظْلِمَنَّ وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى الْقَبْضِ مِنِّي،
وَ لَا أَضِلَّنَّ وَ قَدْ أَمْكَنَتْكَ هِدَايَتِي،
وَ لَا أَفْتَقِرَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُسْعِي،
وَ لَا أَطْغَيَنَّ وَ مِنْ عِنْدِكَ وُجْدِي.»
🔺 لا أظلَمَنَّ: خدایا ظلم نشوم، در حالی که تو می توانی از من برطرف کنی
🔺 لا أَظلِمَنَّ: خدایا ظلم نکنم، در حالی که تو می توانی جلوی مرا بگیری
🔺 لا أَفْتَقِرَنَّ: فقیر نشوم
🔺 لا أَطْغَيَنَّ: طغیان نکنم.
📆 3 بهمن 99
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
🔸 تأنیث یا تذکیر کلمه «سبیل»
🔹 کلمه سبیل در بین عرب گاهی مذکر و گاهی مؤنث آمده است.
🔸 أخفش چنین گفته: اهل حجاز با کلمه «سبیل» معامله مؤنث کرده اند و نیز با کلمات طریق، زقاق، و سوق.
🔹 قبیله بنی تمیم نیز کلا همه این موارد را مذکر آورده است.
🔸 ولی قرآن به لغت حجاز وارد شده، (پس سبیل در قرآن مؤنث خواهد بود) چنان که خداوند تعالی می فرماید:
«قُلْ هذِهِ سَبِيلِي»
🔹 در دعای مکارم الاخلاق صحیفه هم چنین آمده: «سبیلا سهلة»
🔘 کلام سید علی خان مدنی در ریاض السالکین:
و السبيل: تؤنّث و تذكّر.
قال الأخفش: أهل الحجاز يؤنّثون السبيل و الطريق و الزقاق و السوق، و تميم تذكّر كلّ ذلك،
و قد ورد التنزيل بلغة الحجاز، قال تعالى: «قُلْ هذِهِ سَبِيلِي» ،
و لذلك جاء عليه السّلام بصفتها مؤنّثة و هي قوله «سهلة» بتاء التأنيث.
📚 رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين ؛ ج3 ؛ ص432
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
🔸 وزن «فعلول» در عربی
ابن قتیبه در ادب الکاتب (ص603) از سیبویه نقل کرده که:
🔹 در کلام عرب، وزن «فعلول» به فتح فاء و سکون عین نیامده، و هر چه آمده، یا به ضم فاء است مانند:
هُذلول، زُنبور، عُصفور، صُندوق، حُلکوک.
🔹 و یا به فتح فاء و عین، مانند:
بَلَصوص، بَعَکوک.
🔰 ولی از غیر سیبویه نقل شده که در یک مورد نادری، به فتح فاء و سکون عین نیز آمده مانند بنی صَعفوق.
❇️ در کتب لغت مثل أقرب الموارد و غیر آن نیز در مورد «صندوق» گفته شده که به ضم اول و نیز گاهی به فتح آن آمده است.
📚شرح النضید ج25 ص296
🔴 #یک_نکته_ادبی 🔴
❇️ عدم تفاوت جمع قله و کثره در عرف عام عرب، به نظر شهید ثانی
🔹 در علم صرف، 4 وزن جمع مکسر را به عنوان جمع قلّه که دلالت بر افراد اندک (3 تا 10 فرد) دارد و بقیه وزن های جمع مکسّر را به عنوان جمع کثره که دلالت بر افراد بیش از 10 فرد دارد معرفی نموده اند (ر.ک: صرف ساده ص282).
🔸 اما در برخی موارد مشاهده شده که علماء، این مطلب را در متون و محاورات عربی نپذیرفته اند.
🔹 مثلاً شهید ثانی در شرح لمعه، صراحتاً این امر را خلاف استعمالات عرفی و عرف عام مردم عرب دانسته است:
📖 «و الجمع يحمل على الثلاثة؛ جمع قلة كان كأعبد، أو كثرة كالعبيد لتطابق اللغة و العرف العام على اشتراط مطلق الجمع في إطلاقه على الثلاثة فصاعدًا.
و الفرق بحمل جمع الكثرة على ما فوق العشرة اصطلاح خاص لا يستعمله أهل المحاورات العرفية و الاستعمالات العامية، فلا يحمل إطلاقهم عليه.»
📝 جمع به 3 فرد و بیشتر اطلاق می گردد؛ و تفاوت بین جمع قله و جمع کثره، به این که جمع کثره حمل بر تعداد 10 فرد به بالا شود، اصطلاحی خاص است که عرب در گفتگوهای عرفی و استعمالات عمومی مردم آن را به کار نمی برد.
📚 الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (كلانتر)؛ ج5، ص: 40