بسم الله الرحمن الرحیم
یادمنیست تجویز کدام یک از علما بود که چهاردهتا سید بنشینند دور هم و روضهی جوادالائمه بخوانند که انشاءالله نافع است.
جمعکردن چهاردهتا سید کار سختی نبود، یکشب من و سیزدهتا سید بزرگ و کوچک و زن و مرد، حتی توراهی زهراسادات، نشستیم توی خانهی ما و آقاسیدرضا رفیق شیخعبدالزهرا روضهی حضرت جواد خواند.
روضهخوان دامن جوادالائمه را سفت چسبیدهبود و آقا را به آغوش خالی حضرت رباب، توی آن بعدازظهر اسیری قسم میداد.
ما بچه نداشتیم و آن سیدها جمعشدهبودند که برای ما دعا کنند.
دعاهاشان آنموقع دامن ما را پر نکرد ولی رفت نشست توی حسابمان تا بعدها کیسهی خالیمان را لبریز کند.
همان وقتها یکبار زندگی کوتاه جوادالائمه را بالاپایین کردهبودم؛ رنج دوری از پدر، زندگی در خفقان عباسیها، آمادهکردن دلها برای جامعهی مهدوی و در کنار همسری چنان فرمودهبود؛ بالشت زیر سرت از صبر باشد و صبر همین دختری است که هرشب وقت خواب میگوید: مادر قصه بخوون 🫀
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
اینجا ایرانه و...
دخترا ستاره میسازن × ♾
🥴
🫀
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
یکجا خواندم سید ابن طاووس در اعمال روز غدیر نوشتهبود:
چون به ساعات پایانی روز غدیر نزدیک شدی، حال تو حال حسرتزدهها باشد، همانها که همیشه دیر میرسند، حال آدمی که دوستداشته روز غدیر با مولایش بیعت کند ولی جبر زمانه او را هزار و چندصدسال دیرتر به غدیر رسانده...
نگاهکردم دیدم همانام، دستهام حسرت آن تشت آب را دارند.
🌱
ما به شما مشتاقیم پدر...
غیر خودتان هیچکس نمیتوانسته از ورای تاریخ، این محبت گرم را توی سینههامان بنشاند.
#عیدغدیر
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است