اولین دیدار با مدیر جدید مرکز خدمات حوزه علمیه استان البرز برگزار گردید. در این دیدار جناب حجت الاسلام والمسلمین انصاری با فعالیت های بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام استان البرز آشنا شدند. مدیریت بنیاد نیز با اشاره به فعالیت های گذشته در زمینه همکاری با مرکز خدمات ، آمادگی خود را مبنی بر همکاری هرچه بیشتر در جهت توسعه و تعمیق مباحث مهدویت در میان طلاب و خانواده ها ابراز نمودند. در آخر مقرر گردید تفاهم نامه ای بین بنیاد و مرکز منعقد شود تا فعالیت ها نظام مند گردد.
توجه بفرمائید
با توجه به فراوانی فرق و مذاهب و عرفانهای مختلف در استان البرز، بنیاد مهدویت استان البرز
دوره های نقد مذاهب و فرق را به صورت مجزا و تخصصی با حضور اساتید طراز اول کشوری به صورت مجازی برگزار می نماید
۱.دوره نقد بهاییت🇬🇧
۲.دوره نقد اهل سنت🕌
۳.دوره نقد عرفانهای نوظهور☯
۴.دوره نقد مسیحیت تبشیری✝
🔖 به همراه اعطای مدرک پایان دوره
📌علاقه مندان به هر یک از دوره های نامبرده جهت ثبت نام با شماره ۰۹۳۷۴۲۰۰۹۴۵ خانم محمدی واحد پژوهش بنیاد مهدویت استان البرز تماس حاصل نمایند.
🔸نکات مهم
لطفا توجه داشته باشید هر نفر فقط در یک دوره می تواند شرکت کند.
تعداد ثبت نام شوندگان محدود و تا پایان مدت ۵/۲۶ خواهد بود.
هزینه دوره پنجاه هزار تومان می باشد.
واریز هزینه به شماره کارت بانک صادرات ۶۰۳۷۶۹۱۹۸۰۰۵۷۵۴۱
در صورت واریز هزینه پیامک ارسال شود.
🍃 دومین معجزه ماندگار پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلم
همراهان عزیز، امروز روز «مباهله» است. «مباهله»، دومین معجزه ماندگار پیامبر اسلام صلوات الله علیه و آله و سلم است. طبق این سنت همیشه جاری، آنجا که شمشیر «برهان» برنده نیست و حتی نمیتوان با «جدال احسن» خصم را خلع سلاح کرد، میتوان به سلاح «مباهله» تجهیز شد تا به مدد آن حق از باطل و آب از سراب بازشناخته شود.
علامه طباطبایی ذیل تفسیر آیه ۶۱ سوره آل عمران معتقد است حکم مباهله، مخصوص نصرانی های نجران نبوده و بلکه حکمی عمومی است و پیامبرصلوات الله علیه و آله و سلم حتی در زمان خودشان علاوه بر مسیحیان، با یهودیان نیز مباهله کرده است.
ترجمه تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۳۷۰
___________
کانال اختصاص علامه طباطبایی ره
@allame1001
https://eitaa.com/joinchat/2523988014C59c02fdb37
🍃 @alborzmahdaviat
توجه بفرمائید
با توجه به فراوانی فرق و مذاهب و عرفانهای مختلف در استان البرز، بنیاد مهدویت استان البرز
دوره های نقد مذاهب و فرق را به صورت مجزا و تخصصی با حضور اساتید طراز اول کشوری به صورت مجازی برگزار می نماید
۱.دوره نقد بهاییت🇬🇧
۲.دوره نقد اهل سنت🕌
۳.دوره نقد عرفانهای نوظهور☯
۴.دوره نقد مسیحیت تبشیری✝
🔖 به همراه اعطای مدرک پایان دوره
📌علاقه مندان به هر یک از دوره های نامبرده جهت ثبت نام با شماره ۰۹۳۷۴۲۰۰۹۴۵ واحد پژوهش بنیاد مهدویت استان البرز تماس حاصل نمایند.
🔸نکات مهم
لطفا توجه داشته باشید هر نفر فقط در یک دوره می تواند شرکت کند.
تعداد ثبت نام شوندگان محدود و تا پایان مدت ۵/۲۶ خواهد بود.
هزینه دوره پنجاه هزار تومان می باشد.
واریز هزینه به شماره کارت بانک صادرات ۶۰۳۷۶۹۱۹۸۰۰۵۷۵۴۱
در صورت واریز هزینه پیامک ارسال شود.
🍃 امام حسین علیه السلام
خداوند قائم ما را از پس پرده
غیبت بيرون مى آورد و آن گاه او از
ستم گران انتقام مى گيرد.!
إثباة الهداه، ج ۷
#سلام_بر_امام_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
🌸 @alborzmahdaviat
🌸ثواب قرائت سوره فجر
🔸الصّادق (علیه السلام): اقْرَءُوا سُورَهًَْ الْفَجْرِ فِی فَرَائِضِکُمْ وَ نَوَافِلِکُمْ فَإِنَّهَا سُورَهًٌْ لِلْحُسَیْنِبْنِعَلِیٍّ (علیه السلام) مَنْ قَرَأَهَا کَانَ مَعَ الْحُسَیْنِبْنِعَلِیٍّ (علیه السلام) یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ فِی دَرَجَتِهِ مِنَ الْجَنَّهًِْ إِنَ اللهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.
🔶امام صادق علیه السلام می فرمایند:
سورهی فجر را در نمازهای واجب و نافلهی خود بخوانید که آن سوره برای حسینبنعلی علیه السلام است. هرکه آن را بخواند، در روز قیامت همراه حسین علیه السلام و هم رتبهی او در بهشت خواهد بود. همانا خداوند، توانا و حکیم است.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۸۸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ما_ملت_شهادتیم
🌸 @alborzmahdaviat
🍃 حسینی شدن مشکل است
آیت الله بهجت
تاکید دارم که جوانان حسینی باشند نه هیاتی!
زیرا اگر گرم هیات بشوید؛ حسین تان را آنگونه که دوست دارید و باب میلتان است می سازید و هر کس با میل شما مخالف باشد، می گویید با حسین مخالف است؛ ولی اگر حسینی باشید؛ هیات و رفتارتان را بر مبنای حسین می سازید؛ هیاتی شدن کاری ندارد، کافی است ریش بگذارید و با پیرهن مشکی از این هیات به آن هیات بروید،؛ حسینی شدن است که مشکل است؛ والسلام
#حسینی_باشیم
🌸 @alborzmahdaviat
🏴 السلام علیک یا صاحب الزمان
🍃یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد
نذر حسینی
🍃جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام
با آرزوی سلامتی بیماران و دفع بلا و شکست ویروس کرونا
🍃تقسیم میان نیازمندان
شماره حساب
۰۱۰۸۲۲۵۸۰۲۰۰۷
بانک صادرات به نام مجمع خیرین بنیاد مهدویت
۶۰۳۷ ۶۹۱۹ ۸۰۰۵ ۷۵۴۱
شماره راهنما
🍃 @alborzmahdaviat
#داستان_مذهبی
▪️
◾️
◼️
⬛️
داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار
قسمت اول_کنکور
چیزی به کنکور نمانده بود و خواب و خوراکم کم شده بود. فقط به کنکور فکر میکردم و گزینه دیگری روی میزم نبود. رویای کنکور از بچگی مثل خوره به جانم افتاد و تا انتخاب رشته تجربی و رسیدن به دیپلم، همه ی وجودم را درگیر کرد و بعد با نزدیک شدن به زمان کنکور مثل سرطان به مغز استخوانم زد. فقط باید آن چند روز را هم دوام می آوردم و نمی مردم؛ بعدش خدا میدانست که چه سرنوشتی در انتظارم است، برایم فرقی نمیکرد.
برای درس خواندن، به آرامش نیاز داشتم، اما فضای خانه خیلی شلوغ بود. همه مهیای محرم بودند و در حال کمک به هیأت، برای راه اندازی تکیه ی عزاداری امام حسین؛ یک پا داخل خانه و پای دیگرشان در تکیه بود. هرکسی کاری میکرد؛ کسی طناب میبرد و دیگری دیگ، کسی پارچه جور می کرد و دیگری بند. من هم وسط اینهمه رفت و آمد و همهمه، باید برای کنکور آماده میشدم. نه اتاقی داشتم و نه کتابخانهای آن نزدیک بود که بشود چند ساعت از خانه بیرون رفت. صدا به صدا نمیرسید؛ پدرم آنقدر به داخل خانه آمده و رفته بود که دیگر توان نداشت و از همان بیرون در، فریاد میزد فلانی! فلان چیز را بردار بیار. مادر و خواهر و برادرانم هم مثل فرفره از این طرف به آن طرف میدویدند و به پدرم کمک میکردند. همه دو به دو با هم حرف میزدند و هرکس که چیزی را پیدا نمیکرد آنرا به من ارجاع میداد، گویی مهمترین عضو خانه شده بودم آنهم درست نزدیک کنکور!
مثل کسی که در حال غرق شدن باشد، دست و پا میزدم و با خود فکر میکردم که ایکاش میشد زمان را جا به جا کرد. مثلاً کنکور را عقبتر برد و یا محرم را جلوتر آورد. ناخودآگاه درگیر نسیء شده بودم. کاری که اعراب جاهلی انجام میدادند و ماهی را به دلایلی به تأخیر میانداختند؛ مثلاً دوست داشتند که موسم حج پیوسته و بدون تغییر در فصل معتدل باشد، لذا در ماهها دست میبردند و جای ماهها را جا به جا میکردند. تازه می فهمیدم که جاهل بودن فقط به خاطر نفهمی نیست، بلکه گاهی جهالت، ریشه در زمان دارد. وقتی در زمانی هستی که روحت در آن تنگی میکند، به فکر میافتی که آیا میشود آن را جا به جا کرد!
ادامه دارد...
#حیدری
@alborzmahdaviat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سلوک مهدوی با عرفان عاشورایی
جلسه ی اول
قرار است در مجلس سیدالشهدا به خدا نزدیک شویم.
امام حسین علیه السلام به دو گروه نگاه خاص می کنند...
کاری از واحد آموزش بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎤 حجه الاسلام و المسلمین استاد عسکری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هر_خانه_یک_حسینیه
🌸 @alborzmahdaviat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جلسه ی دوم
وقتی می توانیم بهره از محرم ببریم که به خیمه امام مهدی علیه السلام نزدیک شویم.
واحد آموزش بنیاد فرهتگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف
حجه الاسلام و المسلمین استاد عسکری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هر_خانه_یک_تکیه
🌸 @alborzmahdaviat
قابل توجه اولیای عزیز!
مژده گفته شده در روزهای اخیر بدین شرح است:
مجموعه سلاله نور در نظر دارد ضمن توجه به شیوع بیماری ناشی از ویروس Covid 19 و با هدف جبران نارسایی های آموزش مجازی، رفع اشکالات درسی و ارتقای سطح آموزشی فرزندان عزیز، و همچنین ارایه روش های هدفمند و مطالعه شده در این دوران، در اختیار خردسالان و همچنین دانش آموزان عزیز قرار دهد.
در بدو امر این تحقیقات روی درس ریاضی به عنوان درسی مهم ، پایه و تاثیر گذار انجام گرفت و این مرکز آمادگی دارد که این نتایج را به صورت حضوری و در محیطی کاملا بهداشتی و سالم زیر نظر کارشناسان امر به بچه های عزیز در همه مقاطع تحصیلی ارایه دهد. متقاضیان عزیز توجه داشته باشند نقایص آموزشی این روز ها و سال تحصیلی پیش رو با توجه به پیش بینی کارشناسان کاملا مبهم و تجربه نشده است. لذا با توجه به این مورد،از شما عزیزان دعوت می گردد هرچه سریعتر نسبت به ثبتنام در کلاسهای تقویتی ریاضی فرزند خود اقدام نمایید.
محل برگزاری :باغستان، بوستان 12(کوچه شهید ایمانی)پلاک 3، سلاله نور
باتشکرمدیریت مجموعه سلاله نور بیدمشکی پور
تلفن تماس: ۳۴۳۰۶۹۲۴
🍃 @alborzmahdaviat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سلوک مهدوی با عرفان عاشورایی
جلسه ی سوم
دلیل حرارت و سوز دل و اشک بر اباعبدالله الحسین علیه السلام چیست؟
مصیبت و اندوه کربلا؟ یا ...
کاری از واحد آموزش بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎤 حجه الاسلام و المسلمین استاد عسکری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هر_خانه_یک_حسینیه
🌸 @alborzmahdaviat
#داستان_مذهبی
▪️
◾️
◼️
⬛️
داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار
قسمت دوم_#برج بلند
چند شب بود که راحت نمیخوابیدم؛ استرس کنکور، خواب را بر من حرام کرده بود. آنشب از همه ی شبها بدتر بود. مطمئن بودم که تا خود صبح پلک روی پلک نخواهم گذاشت. میشد چشمهایم را ببندم و به چیزی فکر نکنم. اصلاً بیخیال کنکور و همه ی دنیا باشم؛ بیخیال شغل و آینده! آرزو میکردم که ایکاش شب بخوابم و صبح که بلند شدم دو ماه از کنکور گذشته باشد، اصلاً ایکاش 10 سال گذشته باشد، یعنی کنکور و همه مراحل سخت زندگی سپری شده باشند، چقدر عالی می شد! آرزو می کردم صبح که بلند شدم دنیا کلاً جور دیگری باشد. در خیالم هر آنچه دنیا را بهتر میکرد، آرزو کردم و در همان فضا از هیچ چیز مضایقه نکردم. هیچ لالایی مؤثرتر و بهتر از رویاپردازی نیست. آنقدر خیال پردازی کردم که مغزم گیج شد و کلاً هنگ کرد. آن شب با هزار مکافات بالاخره خوابیدم.
آن شب وقتی که خوابیدم کنکوری بودم، صبح که بلند شدم، منتظر شده بودم؛ انگار همه چیز "زَهَقَ الباطِل" بود و حالا "جَاءَ الحَق" شده بود. خواب عجیبی دیدم. یک برج بلند که همه از آن بالا میرفتیم و زیر دست و پای هم له میشدیم، اما باز هم میرفتیم. بالای برج خبری بود که تنهای ما از آن بیخبر و دلهای ما از آن مطلع بود. انگار ضمیر ناخودآگاه ما فرمان را به دست گرفته بود و میراند و صلاح نمیدید که تن را از این خبر مهم آگاه کند. عقل همچون برده ی حلقه به گوش، تحت فرمان او بود.
من همراه با جمعیت تا حدودی از پله های برج بالا رفتم و در همان اوایل راه زیر دست و پای دیگران ماندم؛ دیگر توان رفتن نداشتم، نفسم تنگ شده بود و در حال له شدن بودم. همینکه اراده کردم از برج خارج شوم، خود را بیرون برج دیدم. به سرعت به خانه برگشتم، باید به اخبار ساعت دو میرسیدم تا بدانم چه خبر است! تلویزیون را روشن کردم؛ جملهای با خط درشت بر صفحه تلویزیون آشکارشد:
"حضرت مهدی ظهور کرد".
از خواب پریدم درحالیکه انسان دیگری شده بودم. سنگینی و لهیدگی شدیدی در عضلاتم احساس میکردم؛ درست مثل کسی که در زیر ازدحام جمعیت له شده باشد. تا ساعتها مبهوت و حیران بودم، بهت و حیرتی که دیگر از من جدا نشد. احساس میکردم وارد عالم جدیدی شدهام؛ دیگر دغدغه ی اصلی من کنکور نبود، بلکه پیدا کردن تعبیر این خواب بود. به نظرم این رویا با بقیه ی رویاهای قبلی ام فرق داشت و از جنس دیگری بود. نمیدانستم چگونه با این مسئله کنار بیایم!
درباره ظهور و امام زمان هیچ چیز نمیدانستم، جز اینکه او امام دوازدهم است و فعلاً در پرده غیب است. آن روزها در مدارس از امام دوازهم حرفی نمیزدند و ما هم چیزی نمیدانستیم. باور داشتم که از واقعه ای مهم با خبر شده ام که در آینده رخ خواهد داد ؛ چیزی شبیه آگاهی یافتن از سرّی غیبی! برایم جالب بود.
روزمرگی و کنکور مثل لبه های تیز قیچی، تکه تکه امیدهای کودکی ام را از من گرفته بودند. دیگر نه نشاطی مانده بود و نه خنده ای، فقط کنکور لعنتی! اما به یکباره انگار شور و اشتیاق روزهای کودکی برگشت. آن روزها که در آن خرابه با بچه های محل، بازی میکردیم و از لحظه لحظه ی زندگی لذت میبردیم، آن شبها که تا دیر وقت در کوچه دوچرخه سواری میکردیم و از ثانیه ثانیه رکاب زدن هایمان به وجد می آمدیم، همه ی آن خوشیها برگشته بود. حیف که دیگر آن دوستان نبودند تا با آنها دربارهی اسرار این خواب گفتگو کنم!
چند روز بیشتر به کنکور نمانده بود، اما دیگر دوست نداشتم لای کتابها را باز کنم. هرچه بیشتر میخواندم بیشتر مضطرب میشدم؛ با کتابهای درسی ام احساس غریبگی میکردم. گویی از آینده به گذشته برگشته بودم؛ میخواستم دوباره به آینده برگردم. بیشتر دوست داشتم به برج و ظهور فکر کنم. قبلاً بارها و بارها خواب های مختلف دیده بودم اما هرگز چنین تأثیر عمیقی بر روی من نگذاشته بود. همچون کودک بازیگوش و کنجکاو گذشته، در پی کشف حقیقت دنیایی بودم که برایم تازگی داشت. دنیایی که با همه عظمت و بزرگیاش در قالب یک برج ظهور کرده بود!
ادامه دارد...
#حیدری
@alborzmahdaviat
◀️ شیعه باید به معنی حقیقی انقلابی
باشد وانقلابیگری ازشناخت ولایت سرچشمه میگیرد.
♾️خیلیا دور امام حسین جمع شدند،
ولی فقط انقلابی ها کنار ایشان ماندند
واز ولی خدا دفاع کردند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸 @alborzmahdaviat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سلوک مهدوی با عرفان عاشورایی
جلسه ی چهارم
دلیل ارادت ما نسبت به اباعبدالله الحسین علیه السلام و مجالس ایشان چیست؟
کاری از واحد آموزش بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎤 حجه الاسلام و المسلمین استاد عسکری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هر_خانه_یک_حسینیه
🌸 @alborzmahdaviat
#داستان_مذهبی
▪️
◾️
◼️
⬛️
داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار
قسمت سوم_#تعبیر_خواب
بعد از آن روز، دیگر آدم خودم نبودم که حوّای انتظار بودم. در میان جمع بودم و با آنها غریبگی میکردم؛ دیگران را می دیدم و صحبت هایشان را میشنیدم، اما متوجه منظور آنها نمیشدم. انگار من در عالمی زندگی میکردم و دیگران در عالمی دیگر! کبوتر دلم هوس کوی دیگری داشت. ویرانه ای در درونم فرو ریخته بود و دژ محکمی به جای آن شکل گرفته بود که قابل تسخیر نبود؛ دیگر از دسترس خودم خارج شده بودم. احساس میکردم ارتباط من با عالم خارج قطع شده است، درست مثل گوشی ای که آنتن نمیدهد. نیرویی بر من مسلط شده بود و عنانم را میکشید و با خود میبرد. مثل اینکه کسی در درون من امر میکرد و من مطیع او شده بودم. دلم مثل کبوترِ به دام افتاده، بیقراری و بیتابی میکرد و هوای برج، هوایی اش کرده بود. از این بیتابی ناراحت نبودم. رنج آور بود، اما آزاردهنده نبود.
تا قبل از آن شب، همه سؤالات من محدود به کنکور بود و جواب همه آن سؤالات در همان کتابهای کنکور وجود داشت، اما بعد از آن شب، درگیر سؤالاتی شده بودم که هیچ پاسخی برای آنها پیدا نمیکردم. منبع همه ی آن سؤالات در آن برج بود و جوابش هم همانجا بود. باید دوباره به آن برج برمیگشتم و پاسخ هزاران سؤال خود را مییافتم که مثل خوره به جانم افتاده بود اما چگونه!
درباره خوابم به کسی چیزی نگفتم؛ گویی خواب نبود که راز بود. راز، راز من بود و هیچ کس مَحرم اسرار من نمیشد. اولین چیزی که به ذهنم رسید، این بود که یک کتاب تعبیر خواب بخرم! به خیابان انقلاب رفتم و چون پول زیادی نداشتم، یک کتاب تعبیر خواب کوچک خریدم. تمام صفحات کتاب را زیر و رو کردم هیچ چیز دستگیرم نشد. نه تعبیر مُحرم در آن نوشته شده بود و نه تعبیر سینه زنی، نه برج و نه پله، و تعبیر ظهور امام زمان را هم طبیعتاً نباید مینوشت. گویی برای فقرا نوشته شده بود؛ فقط تعبیر خواب نان و زن و شغل و مرگ، و از این تیپ خوابها، چیز اضافه تر نداشت!
باید پول بیشتری پس انداز میکردم و کتاب جامعتری میخریدم. بعد از کنکور فراغت بیشتری داشتم و دوباره به خیابان انقلاب رفتم و در بین کتابهای تعبیر خواب، کتاب تعبیر خواب ابن سیرین را خریدم که از همه قطورتر بود، به نظرم از همه کاملتر بود. تعبیر هر خواب بر اساس حروف الفبا ردیف شده بود. به سرعت کلمه برج را پیدا کردم. نوشته بود:
" ديدن حمل و اسد و قوس، لشگر پادشاه است و ديدن ثور و سنبله و جدي، پسر پادشاه و ديدن جوزا و ميزان و دلو قاضي صاحب تدبير پادشاه است و ديدن سرطان و عقرب و حوت، ديدن صاحب شرط و شرابدار پادشاه است. "
زبان تعبیر خواب از خود خواب هم مبهمتر بود. اصلاً در زمان ابن سیرین، برج معنی دیگری داشت و برج، فقط به صور فلکی (حمل و اسد و ...) اطلاق میشد. ابن سیرین در سال 33 قمری یعنی قرن هفتم میلادی در بصره میزیست و در آنزمان شاید اصلاً برجی نبود که او بخواهد تعبیر خواب برج را بگوید. باید کتابی پیدا میکردم که معبّر آن به زمان ما نزدیکتر باشد، اما یک مرتبه نسبت به تعبیر خواب بی اعتماد شدم. با خودم فکر کردم وقتی فاصله زمانی اینقدر در تعبیر یک خواب مؤثر است، پس عوامل بیشتری در تعبیر خواب دخیلند. هیچ چیز مضحکتر از این نیست که خارج از زمان چیزی، بدنبال جواب آن بگردی! هر اتفاقی زمانی دارد و جواب هم در همان زمان است. مثل اینکه بخواهی تعبیر خواب ماهواره را در کتاب تعبیر خواب ابن سیرین جستجو کنی. اگر او الان زنده بود چه حسی نسبت به ما داشت؟
کلاً نظرم تغییر کرد؛ دیگر از خریدن کتاب تعبیر خواب منصرف شدم. هر کتاب دیگری هم پیدا میکردم و با هر معبّر دیگری، باز هم درصدی خطا در تعبیر آن بود؛ باید فکر دیگری میکردم. چند بار دیگر به خیابان انقلاب رفتم تا کتاب مناسبی پیدا کنم. هربار که میرفتم آنقدر کتابها را زیر و رو میکردم که صدای اعتراض فروشنده بلند میشد! دیگر قید کتاب تعبیر خواب را زدم. به جای آن، یک کتاب درباره علائم ظهور خریدم. در هیچ جای آن کتاب هم به برج اشاره نشده بود. فقط علائم و شرایط ظهور بود. چیزی که آن روزها برای من جذابیت نداشت. من نمیدانستم که تعبیر خواب من در همان علائم و شرایط ظهور پنهان شده بود. بر لب چشمه نشسته بودم و از خدا آب می طلبیدم. درون چاه طناب نجات را می دیدم و به امید نخی خدا خدا می کردم. به مفهوم واژه ها توجه نمیکردم!
ادامه دارد...
#حیدری
@alborzmahdaviat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سلوک مهدوی با عرفان عاشورایی
جلسه ی پنجم
کسانی که امام حسین علیه السلام را دوست داشتند اما نتوانستند به امام یاری برسانند!
کاری از واحد آموزش بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎤 حجه الاسلام و المسلمین استاد عسکری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هر_خانه_یک_حسینیه
🌸 @alborzmahdaviat
⏪ لذا لازمه انقلابی گری شناخت ولی
خدا ولازمه شناخت ولی خدا، ولایت
فقیه است.
✴️ یعنی وقتی اللهم عرفنی حجتک اتفاق بیفتد،
⏪ ولی فقیه هم شناخته میشود.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ما_ملت_شهادتیم
🌸 @alborzmahdaviat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 سلوک مهدوی با عرفان عاشورایی
جلسه ی ششم
کسانی که امام حسین علیه السلام را دوست داشتند اما نتوانستند به امام یاری برسانند!
کاری از واحد آموزش بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎤 حجه الاسلام و المسلمین استاد عسکری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#هر_خانه_یک_حسینیه
🌸 @alborzmahdaviat
#داستان_مذهبی
▪️
◾️
◼️
⬛️
داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار
قسمت چهارم_#اعتکاف
دیگر هرگز حتی لحظه ای از فکر برج خلاصی نداشتم؛ روزها و ماهها و سالها گذشت، دانشگاه رفتم، در حالیکه در ذهن خودم بالا رفتن از پله های برج را تمرین میکردم؛ در میان دوستانم مینشستم و در خیال خود له شدن بر روی پله های برج را تحمل میکردم، باید آستانه ی تحملم را بالاتر میبردم. جسمم بر روی زمین بود، اما روحم در آسمان برج سرک میکشید! فکر بالا نرفتن از پله های برج عذابم میداد. هیچ چیز در دنیا بدتر از سردرگمی نیست؛ سرگشته و حیران به دنبال جواب سؤالاتم بودم، اما هرچه بیشتر جستجو میکردم انگار از جواب دورتر میشدم. حس میکردم گرهِ کار من در چیزی است که سالها حائل بین من و حقیقت برج شده است. پس از سالها سردرگمی کم کم به این نتیجه رسیدم که شاید جواب سؤالات من در وجود خود من است. باید خود حقیقی ام را مییافتم. خود حقیقی ام نیز گویا در پی من بود و مرا فرا میخواند، انگار در همان پله های پائین برج منتظر من بود تا دوباره همراهی اش کنم. باید فکری می کردم؛ در بالای برج خبری بود! باید از اینهمه تردید و دودلی رها میشدم اما کاری از دستم ساخته نبود جز اینکه به دعا و نیایش پناهنده شوم.
ماه رجب بود. به خلوت و مناجات نیاز داشتم، کبوتر دلم دوباره هوایی شده بود. در فضای خانه نمیتوانستم های های گریه کنم و با خدا نجوا کنم. نزدیک ایام اعتکاف بود. مراسم اعتکاف چند سالی بود که رایج شده بود. در تلویزیون دائم برای اعتکاف تبلیغ میکردند و شرایط معتکف شدن را شرح میدادند. از شب سیزدهم رجب باید به مسجد میرفتیم و سه روز سیزده و چهارده و پانزدهم رجب را در آنجا معتکف میشدیم. در این سه روز بهتر بود روزه میگرفتیم و مثل کسی که به فریضه حجّ رفته است از بعضی امور مثل عطر زدن، مو شانه کردن، آرایش کردن، و در آینه نگاه کردن پرهیز میکردیم. کسی که در طول یک ساعت چند بار در آینه خودش را میدید حالا باید برای سه روز از آینه خداحافظی میکرد. تمام این سه روز را باید در مسجد میماندیم و حتی برای خرید هم نباید از آنجا خارج میشدیم و اگر به چیزی نیاز داشتیم، باید از کسانی که معتکف نبودند درخواست میکردیم آن را از بیرون برای ما تهیه کنند. خیلی هیجان انگیز و رویایی به نظر میرسید، بیشتر شبیه فیلمهای تاریخی مذهبی بود؛ دوست داشتم نقش کوچکی در این عرصه ایفا کنم!
چقدر دلم تغییر میخواست. سالها درس خواندن آن هم در راه پله های تنگ آن برج، حسابی روحیه ام را فرسوده کرده بود؛ حتی یک پله هم بالاتر نرفته بودم. در طی این سالها خلأ بزرگی در وجودم شکل گرفته بود؛ خلاء صعود نکردن، خلأ معنویت. گرچه در این مدت همه ی نمازهایم را خوانده بودم، اما همیشه با چنان عجله ای این فرائض انجام شده بود، که گویی هیچ حظّ و بهرهی معنوی از آنها نبرده بودم. حتی جَسته و گریخته روزه هم گرفته بودم اما به خاطر مشغله های زیاد از روزه ام بیشتر رنج گرسنگی و تشنگی برده بودم تا اینکه معنویتی بدست آورده باشم. روح من هنوز در پائین برج تردید مانده بود.
درگیری های دنیایی، هرگز مجالی برای بهره های اُخروی نمیگذارد! حالا شرایطی فراهم شده بود تا در فضایی معنوی به دور از هیاهوی زندگی دنیایی به عبادت بپردازم؛ روزه ای و نمازی، نجوایی و اشکی. دریچه ای به سوی عرش باز شده بود و کسی فریاد میزد: " أینَ الرَّجَبِیّون؟!" و انگار من ندای" أینَ المُنتظرون؟" میشنیدم که کبوتر دلم دوباره هوایی شده بود و خود را به قفس میکوبید. هر سال موسم مُحرم هوایی میشد و حالا رجب هم به مُحرم اضافه شده بود؛ با پر و بال شکسته اش از برج رجب هوای صعود داشت!
حال و هوای خاصی داشتم، گویی کسی مرا صدا میزد. انگار منِ واقعی ام در دوردست ها رها شده بود و اینک مرا میخواند. ندای ياري خواهی اش امانم را بریده بود. گویی زیر دست و پا مانده بود و هنوز برای بالا رفتن تقلّا میکرد؛ باید به کمکش میرفتم! ذره ذره وجودم چمدان به دست، مهیّای سفری سه روزه شد و در ته هر چمدانی فقط اشکی و اشتیاقی جا شد. ندای "هل من ناصر" درونم را از ته زندان نفسِ خویش میشنیدم؛ باید از جهنم نجاتش میدادم.
تصمیم خود را گرفتم، میخواستم معتکف شوم؛ باید میرفتم. از پدر و مادرم اجازه گرفتم و برای اعتکاف در مصلای کرج ثبت نام کردم. آن روزها، برای ثبت نامِ اعتکاف از کسی پول نمیگرفتند و در عوض غذای هرکس با خودش بود.
ادامه دارد...
#حیدری
@alborzmahdaviat