eitaa logo
البرهان
1.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
478 ویدیو
243 فایل
﷽ البرهان #دفاع‌از‌مکتب‌اهل‌بیت‌علیهم‌السلام و #پاسخ‌به‌شبهات‌اهل‌سنت‌و‌وهابیت مدیریت @aqesni_ya_abalhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۲ 📮 كساني مدعي هستند كسي كه خواهد كرد  (عج) نمي باشد بلكه  است كه ظهور خواهد كرد، دليل قرآني وجود دارد و يا ذكر شده باشد كسي كه ظهور خواهد كرد (عج) مي باشد. ✅ پاسخ : 🔖 در بسياري از آيات آمده است ؛ از جمله در آيه شريفه : وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ . القصص / 5 . و خواستيم بر كساني كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [ مردم ] گردانيم ، و ايشان را وارث [زمين] كنيم . 👈🏼نه تنها در قرآن ؛ بلكه در تمامي كتاب هاي مقدس ، اصل ظهور منجي وعده داده شده است . قرآن كريم اصول عقايد اسلامي را بيان مي كند ؛ اما تشريح ، تبيين و تفسير آن را به عهده رسول گرامي اسلام قرار داده شده است . خداوند در قرآن كريم مي فرمايد : وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ . النحل / 44 . و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم ، تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي . وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ . النحل /64 . و ما [اين] كتاب را بر تو نازل نكرديم ، مگر براي اينكه آنچه را در آن اختلاف كرده اند ، براي آنان توضيح دهي . 📌بنابراين تفسير اين اصول عقائد به عهده نبي مكرم اسلام است . از طرف ديگر خداوند در قرآن كريم با آيه : وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 . و آنچه را فرستاده [او ] به شما داد ، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، بازايستيد . و آيه : وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ . التغابن / 12 . و خدا را فرمان بريد و پيامبر [او ] را اطاعت نماييد . اطاعت از نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و آله وسلم را در رديف اطاعت از خداوند قرار داده است ؛ يعني همان طوري كه اطاعت از خداوند واجب است ، اطاعت از نبي او نيز واجب است و تخلف از آن حرام است . 💥و پيامبر اسلام در بيش از هزار روايتي كه در كتاب هاي شيعه و سني وجود دارد ، منجي آخر الزمان را با نام و نشان ، مشخص كرده است و او كسي نيست جز حضرت مهدي صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف . 📝مجموع رواياتي كه در باره حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در كتاب هاي شيعه و سني نقل شده است ، در كتابي به نام در پنج جلد چاپ شده است كه مجموع همه آن ها 1941 روايت مي شود . بنده فقط آماري از اين روايات براي شما نقل خواهم كرد 91 حديث با اين مضمون كه ائمه دوازده نفر و اول آن ها علي ( عليه السلام ) و آخر آن ها مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) است . 94 حديث با اين مضمون كه ائمه دوازده نفرند كه آخر آن ها حضرت مهدي ( عج الله تعالي فرجه الشريف ) است . 107 حديث با اين مضمون كه ائمه دوازده نفرند كه 9 نفر آن ها از فرزندان امام حسين و نهمين آن ها حضرت قائم ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) است . 50 حديث وارد شده است كه تمام ائمه عليهم السلام را با اسامي معين كرده است . 148 حديث با اين مضمون وارد شده است كه حضرت مهدي ، نهمين فرزند از فرزندان امام حسين عليه السلام است . 99 حديث با اين مضمون كه حضرت مهدي ششمين فرزند از نسل امام صادق عليه السلام است . 98 حديث با اين مضمون كه آن حضرت پنجمين فرزند از نسل امام موسي كاظم عليه السلام است . 95 حديث با اين مضمون كه آن حضرت ، چهارمين فرزند از فرزندان امام رضا عليه السلام است . 90 حديث با اين مضمون كه آن حضرت سومين فرزند از فرزندان امام محمد تقي عليه السلام است . 90 حديث با اين مضمون كه آن حضرت از فرزندان امام هادي عليه السلام است . 146 حديث با اين مضمون كه آن حضرت از فرزندان امام عسكري عليه السلام است . 136 حديث با اين مضمون كه آن حضرت دوازدهمين امام از ائمه اثني عشر و آخرين آن ها است . و... 👈🏼براي اطلاع از تمامي اين روايات به كتاب وزين ، تأليف حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني رحمت الله علیه مراجعه فرمائيد. ┈••✾•🍃🌹🌿•✾••┈┈  👈🏼 به البرهان بپیوندید 👉 ✅ (مرجع پاسخگویی به شبهات اعتقادی) ╭┅────────┅╮ ▶️ @alburhan_110  ◀️ ╰┅────────
البرهان
#پرسش_و_پاسخ ۱۲ #امام_زمان 📮 كساني مدعي هستند كسي كه #ظهور خواهد كرد  #امام_زمان (عج) نمي باشد بلك
👈🏼اين روايات آن قدر زياد است كه حتي مفتي اعظم عربستان سعودي وهابي نيز به اين روايات اعتراف كرده است . 📌وي در اين باره مي نويسد : أمر المهدي معلوم ، والأحاديث فيه مستفيضة ، بل متواترة وقد حكي غير واحد من أهل العلم تواترها . وهي متواترة تواترا معنويا ، لكثرة طرقها ، واختلاف مخارجها ، وصحابتها ، ورواتها ، وألفاظها ، فهي - بحق - تدل علي أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق. وقد رأينا أهل العلم أثبتوا أشياء كثيرة بأقل من ذلك . والحق أن جمهور أهل العلم ، بل هو الاتفاق : علي ثبوت أمر المهدي، وأنه حق ، وأنه سيخرج في آخر الزمان . وأما من شذّ من أهل العلم - في هذا الباب - فلا يلتفت إلي كلامه في ذلك . 📚مجلة الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة ، العدد 3 ، السنة الأولي 1388 ، في ذيل محاضرة عبد المحسن العباد . 👈🏼و حتي نيز در كتاب در تعليق روايتي از ابن عمر (يخرج في آخر الزمان رجل من ولدي اسمه كاسمي ، وكنيته كنيتي ، يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا ، وذلك هو المهدي ) مي گويد : إن الأحاديث التي يحتج بها علي خروج المهدي أحاديث صحيحة ، رواها أبو داود والترمذي وأحمد وغيرهم من حديث ابن مسعود وغيره . 📚منهاج السنة النبوية، ج4 ، ص211 . احاديثي كه براي اثبات خروج مهدي به آن ها استناد مي شود ، احاديث صحيحه هستند كه آن ها را ابوداود ، ترمذي و احمد و ديگران از ابن مسعود و ... نقل كرده اند. و همچنين روايات فراواني از طريق و نقل شده با اين مضمون كه «منكر حضرت مهدي كافر است » : 📌وعن جابر بن عبد الله رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: " من كذب بالدجال فقد كفر، ومن كذب بالمهدي فقد كفر " . 📚عقد الدرر في اخبار المنتظر ، ج1 ، ص36 . من انكر خروج المهدي فقد كفر . 📚فرائد السمطين ، ج2 ، ص334 . هر كس خروج حضرت مهدي را انكار كند ، كافر شده است . 📌عن جابر رضي الله عنه رفعه من أنكر خروج المهدي فقد كفر بما انزل علي محمد . 📚لسان الميزان ، ابن حجر ، ج 5 ، ص 130 . هر كس خروج مهدي را انكار كند ، به آن چه كه بر محمد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نازل شده ، كافر شده است . ✅البته اصل آمدن و بازگشت عليه السلام نيز در نزد شيعه و سني است . بلي ايشان نيز به همراه حضرت مهدي ظهور خواهد كرد و آن حضرت را در امر اقامه عدل و داد و از بين بردن ظلم و جور كمك خواهد كرد ؛ اما اين كه منجي آخر الزمان حضرت عيسي عليه السلام باشد ، مردود و با بيش از هزار روايت در كتاب هاي شيعه و سني در تضاد است . 👈🏼محمد بن اسماعيل و در صحاحشان مي نويسند : أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْيَمَ فِيكُمْ وَإِمَامُكُمْ مِنْكُمْ 📚صحيح البخاري - البخاري - ج 4 - ص 143 و صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 1 - ص 94 . پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند : چگونه هستيد آن زماني كه فرزند مريم نازل شود ؛ در حالي امام شما از خود شما است ؟ 👈🏼هر چند كه از طريق ائمه اهل بيت عليهم السلام روايات فراواني وجود دارد ؛ اما از آن جايي كه بناي ما بر دادن جواب از كتاب هاي خود اهل سنت است به همين مقدار بسنده مي شود. ┈••✾•🍃🌹🌿•✾••┈┈  👈🏼 به البرهان بپیوندید 👉 ✅ (مرجع پاسخگویی به شبهات اعتقادی) ╭┅────────┅╮ ▶️ @alburhan_110  ◀️ ╰┅────────
۱۳ ❓چه كار كنيم تا امام زمان (عج) از ما راضي باشد ؟ ✅پاسخ : اگر مي خواهيد رضايت آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و به دنبال آن را به دست بياوريد ، در يك جمله بهترين عمل اين است كه : آن چه را خداوند واجب كرده است ، انجام دهيد و آن چه را حرام كرده است ، ترك نماييد . اما در وظايف ديگري دارند كه به طور مختصر به برخي از آن ها با استفاده از روايات اشاره مي كنيم: ✅ ۱. معرفة وشناخت مقام امام وامامت ولايت 🔖 الف : لزوم شناخت إمام : عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (عليه السلام) يَقُولُ : مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمَوْتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّي يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَا يَضُرُّهُ تَقَدُّمُ هَذَا الْأَمْرِ أَوْ تَأَخُّرُهُ وَ مَنْ مَاتَ عَارِفاً لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِه . 📚المحاسن ، 155 عنه البحار ، ج23 ، ص77 ، ح 6. فضيل گفت از حضرت ابو جعفر عليه السّلام شنيدم مي فرمود : هر كس بدون امام بميرد مرگ او چون مردن مردم جاهليت است هرگز عذر مردم را در شناختن امام نمي پذيرند ، كسي كه با شناختن امام بميرد ، او را زياني نخواهد رسيد چه جلوتر از ظهور امام بميرد يا بعد از آن و كسي كه بميرد ؛ در حالي كه امامش را شناخته ، از دنيا برود ، مانند كسي است كه با قائم عجل اللَّه فرجه در خيمه او بوده است . عَنْ سَلَمَةَ بْنِ عَطَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خَرَجَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع عَلَي أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَته 📚علل الشرايع ، ص 9 عنه البحار ، ج 5 ، ص312 ، ح 1. 📌سلمة بن عطا از عليه السّلام نقل كرد كه فرمود: حضرت عليه السّلام در ميان خود فرمود : اصحاب من ! خداوند مردم را آفريد تا او را بشناسند وقتي شناختند او را مي پرستند وقتي او را پرستيدند از پرستش ديگران دست ميكشند. مردي عرض كرد يا ابن رسول الله پدر و مادرم فدايت معني معرفت خدا چيست؟ فرمود همان معرفت و شناخت اهل هر زماني است امام زمان خود را . 👈🏼مرحوم شيخ صدوق رحمت الله عليه بعد از نقل اين روايت مي گويد : يعني بذلك أن يعلم أهل كل زمان زمان أن الله هو الذي لا يخليهم في كل زمان من إمام معصوم فمن عبد ربا لم يقم لهم الحجة فإنما عبد غير الله عز و جل . 📚علل الشرايع ، ص 9 . اهل هر زمان بايد بشناسند و بدانند كه خدا ايشان را وانگذاشته و زمين را خالي از امام معصوم ننموده كسي كه بپرستد خدائي را كه حجت براي مردم قرار نداده او خداي واقعي را نپرستيده ديگري را پرستش نموده. و مرحوم نيز مي گويد : لعله (عليه السلام) إنما فسر معرفة الله بمعرفة الإمام لبيان أن معرفة الله لا يحصل إلا من جهة الإمام أو لاشتراط الانتفاع بمعرفته تعالي بمعرفته عليه السلام و لما ذكره الصدوق رحمه الله أيضا وجه . شايد امام عليه السّلام كه معرفت خدا را معرفت امام دانسته منظورش اين است كه معرفت خدا حاصل نمي شود مگر از طرف امام يا به جهت اين كه شرط انتفاع از معرفت خدا معرفت امام است كه اگر خدا را بشناسد ولي امام شناسي نداشته باشد ، خداشناسي او برايش سودي ندارد و توضيحي كه صدوق نيز داده است بي مناسبت نيست . 📚البحار ، ج 23 ، ص83 .
البرهان
#پرسش_و_پاسخ ۱۳ #امام_زمان ❓چه كار كنيم تا امام زمان (عج) از ما راضي باشد ؟ ✅پاسخ : اگر مي خواهي
🔖 ب : إمام ، مظهر اسماء حسناي خداوند : مرحوم شيخ كليني رحمت الله عليه در كتاب شريف كافي اين روايت را نقل مي كند : ٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- « وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْني فَادْعُوهُ بِها » قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَي الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا . 📚الكافي ، ج 1 ، ص 143. و آن حضرت راجع به قول خداي عز و جل «خدا را نامهاي نيكوست او را بآنها بخوانيد» فرمود : سوگند بخدا مائيم آن نامهاي نيكو كه خدا عملي را از بندگان نپذيرد مگر آنكه با معرفت ما باشد . فقال علي عليه السلام: «... فَلَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاه ». به بهشت نمي رود مگر كسي كه ما را بشناسد و ما او را بشناسيم. 🔖 ج : احاطه علمي إمام بر همه امور عالم : فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُم . 📚بحار ، ج53 ، ص 175 . ما از اخبار و اوضاع شما كاملا آگاهيم و چيزي از آن بر ما پوشيده نمي ماند . رحمت الله عليه در روايت ديگري از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه آن حضرت فرمود : إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَي أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَي مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ ء . 📚الكافي ، ج1 ، ص 261 . به راستي من مي دانم آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و مي دانم آنچه در بهشت است و آنچه در دوزخ است و ميدانم آنچه بود و آنچه مي باشد، گويد: سپس اندكي صبر كرد و ديد كه اين سخن بر هر كه شنيد گران آمد پس فرمود: من اينها را از كتاب خدا عز و جل مي دانم، زيرا خدا عز و جل مي فرمايد: در آن بيان واضح هر چيزي است
البرهان
#پرسش_و_پاسخ ۱۳ #امام_زمان ❓چه كار كنيم تا امام زمان (عج) از ما راضي باشد ؟ ✅پاسخ : اگر مي خواهي
✅ 2 - انتظار فرج دومين وظيفه اي كه شيعيان در عصر غيبت دارند ، است : عليه السلام خطاب به ابو خالد كابلي مي فرمايد : يَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَي ذِكْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّيْفِ أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَي دِينِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَ (عليه السلام) انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَج . 📚بحار الأنوار ، ج52 ، ص122 . اي ابو خالد مردم زمان او كه معتقد به امامت وي هستند و منتظر ظهور او هستند ، از مردم تمام زمانها بهترند ؛ زيرا خداوند عقل و فهمي به آنها داده كه غيبت در نزد آن ها حكم مشاهده را دارد ! خداوند آن ها را در آن زمان مثل كساني مي داند كه با شمشير در پيش روي پيغمبر (عليه دشمنان دين ) پيكار كرده اند ، آن ها مخلصان حقيقي و شيعيان راستگوي ما هستند كه مردم را به طور آشكار و نهان به دين خدا مي خوانند. و هم فرمود : انتظار فرج بزرگترين فرج است.
البرهان
✅ 2 - انتظار فرج دومين وظيفه اي كه شيعيان در عصر غيبت دارند ، #انتظار_فرج است : #امام_سجاد عليه السل
✅ 3 - دعا براي حضرت خود عجل الله تعالي فرجه الشريف ، در توقيع معروفي مي فرمايد : وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَج . 📚بحار الأنوار ، ج52 ، ص92 ، ح 7 . براي تعجيل فرج ، بسيار دعا كنيد . مرحوم در كمال الدين از احمد بن اسحاق از عليه السلام نقل مي كند كه آن حضرت فرمود : وَاللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً لَا يَنْجُو فِيهَا مِنَ التَّهْلُكَةِ إِلَّا مَنْ يُثْبِتُهُ اللَّهُ عَلَي الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَوَفَّقَهُ لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ فَرَجِه . 📚كمال الدين ، ص 384 و📚 بحار الأنوار ، ج52 ، ص25، ح 16. به خدا قسم ( حضرت قائم عج ) چنان غيبتي مييكند كه كسي از مهلكه ( بي ديني و گمراهي ) نجات نمي يابد ؛ جز آنان كه خداوند آن ها را در عقيده به امامتش ثابت قدم داشته ، و موفق نموده است كه دعا كنند خداوند زودتر او را ظاهر گرداند.
البرهان
✅ 3 - دعا براي حضرت خود #امام_زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، در توقيع معروفي مي فرمايد : وَ أَكْث
✅ 4 - حزن اندوه در فراق حضرت عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَلَي مَوْلَانَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فَرَأَيْنَاهُ جَالِساً عَلَي التُّرَابِ وَ عَلَيْهِ مِسْحٌ خَيْبَرِيٌّ مُطَوَّقٌ بِلَا جَيْبٍ مُقَصَّرُ الْكُمَّيْنِ- وَ هُوَ يَبْكِي بُكَاءَ الْوَالِهِ الثَّكْلَي ذَاتَ الْكَبِدِ الْحَرَّي قَدْ نَالَ الْحُزْنُ مِنْ وَجْنَتَيْهِ وَ شَاعَ التَّغَيُّرُ فِي عَارِضَيْهِ وَ أَبْلَي الدُّمُوعُ مَحْجِرَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي وَ ضَيَّقَتْ عَلَيَّ مِهَادِي وَ أَسَرَتْ مِنِّي رَاحَةَ فُؤَادِي سَيِّدِي غَيْبَتُكَ أَوْصَلَتْ مُصَابِي بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ وَ فَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ يُفْنِي الْجَمْعَ وَ الْعَدَدَ فَمَا أُحِسُّ بِدَمْعَةٍ تَرْقَي مِنْ عَيْنِي وَ أَنِينٍ يَفْتُرُ مِنْ صَدْرِي عَنْ دَوَارِجِ الرَّزَايَا وَ سَوَالِفِ الْبَلَايَا إِلَّا مُثِّلَ لِعَيْنِي عَنْ عَوَائِرِ أَعْظَمِهَا وَ أَفْظَعِهَا وَ تَرَاقِي أَشَدِّهَا وَ أَنْكَرِهَا وَ نَوَائِبَ مَخْلُوطَةٍ بِغَضَبِكَ وَ نَوَازِلَ مَعْجُونَةٍ بِسَخَطِك . 📚كمال الدين ، ص 352 و 📚بحار الأنوار ، ج51 ، ص219 ، ح 9 . سدير صيرفي گفت : من و مفضّل بن عمر و ابو بصير و ابان بن تغلب به حضور امام جعفر صادق عليه السّلام شرفياب شديم . ديديم حضرت روي زمين نشسته و عبائي بي يقه پوشيده ، كه آستين هايش كوتاه بود ، و در آن حال مانند پدر فرزند مرده جگر سوخته گريه مي كرد و آثار حزن از رخسار مباركش پيدا بود به طوري كه رنگش تغيير كرده بود و در حالي كه كاسه چشمش پر از اشك بود، مي فرمود : اي آقاي من ! غيبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر بر تنم تنگ نموده و آرامش جانم را سلب كرده !. اي آقاي من ! غيبت تو مصائب مرا به اندوه ابدي كه يكي بعد از ديگري از ما را مي ربايد ، و جمع ما را بهم مي زند، كشانده است . من با شك چشم و ناله هاي سينه ام كه از مصائب و بلاهاي گذشته دارم نمي نگرم ؛ جز اين كه در نظرم بزرگتر و بدتر از آنها مجسم مي گردد . 📌وقتي امام صادق عليه السلام اين چنين در فراق حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، اين چنين ناله مي زند و اشك مي ريزد ، تكليف من و شما روشن است !
البرهان
✅ 4 - حزن اندوه در فراق حضرت عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ
✅ 5 - عهد وپيمان : در دعاي عهد كه از عليه السلام نقل شده است ، اين گونه مي خوانيم : اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا 📚بحار الأنوار ، ج53 ، ص 96 . خداوندا ! من بامداد امروز كه در آن بسر مي برم و هر بامدادي تا زنده ام عهد و پيمان خود را با امام خويش تجديد مي كنم ، و بيعت او را بگردن مي گيرم و هيچ گاه آن را از نظر دور نمي دارم و از ياد نمي برم.
البرهان
✅ 5 - عهد وپيمان : در دعاي عهد كه از #امام_صادق عليه السلام نقل شده است ، اين گونه مي خوانيم : اللَّ
✅ 6 - رعايت تقوي و مانع وصول به حضرت : در اين است كه تقواي الهي داشته باشند و اتفاقا همين كم تقوايي ما شيعيان است كه اين همه سال از فراق آن حضرت رنج مي بريم . وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَي اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَي حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيل . و چنانچه شيعيان ما - خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاي به عهدشان اجتماع مي شدند ، نه تنها سعادت لقاي ما از ايشان به تأخير نمي افتاد ، كه سعادت مشاهده ما با شتاب بديشان مي رسيد و اين ها همه در پرتو شناخت كامل ما و صداقت محض نسبت بما مي باشد ، بنا بر اين هيچ چيز ما را از ايشان محبوس نمي دارد جز اخباري كه از ايشان بما مي رسد و ما را مكروه و ناراحت مي سازد و از ايشان انتظار نداريم ، و تنها از خدا بايد ياري خواست و او براي ما كافي و نيكو كارگزار و پشتيباني است . 📚بحار الأنوار ، ج53 ، ص177 و 📚الإحتجاج ، ج2 ، ص 499 . 💥خداوند به همه ما توفيق ديدن آن حضرت و رضایت ایشان از ما را مرحمت فرمايد. ┈••✾•🍃🌹🌿•✾••┈┈  👈🏼 به البرهان بپیوندید 👉 ✅ (مرجع پاسخگویی به شبهات اعتقادی) ╭┅────────┅╮ ▶️ @alburhan_110  ◀️ ╰┅────────
💐🍃 میلاد سراسر نور و سرور خاتم الانبیاء و المرسلین، رحمةٌ لِلعالمین، ستوده در آسمان و زمین، پیام آور اخلاق و مهر و مهرورزی، حضرت محمد مصطفی صلّی‌اللّه علیه و آله وسلم، و ششمین ستاره تابناک ملکوت ولایت و امامت، پیشوای سعادت و راستی، امام جعفر صادق علیه السلام مبارکباد 🌺🌻🍃 ✨ آثار و برکات صلوات ✨ 🌺 حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره می‌فرمودند: 🔸«به قصد همه آثار و برکات صلوات، از جمله عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام بسیار صلوات بفرستید. عشق به آن‌هاست که علاقه به لذت‌جویی‌های مادی را از بین می‌برد». 🔸همچنین با اشاره به حدیث نبوی می‌فرمودند: «خدا می‌داند چه آثاری در ذکر صلوات هست» ✨«مَنْ صَلّی عَلَيَّ مَرَّةً، لَمْ یَبْقَ لَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ ذَرَّةٌ؛ هر کس یک بار بر من صلوات بفرستد، یک ذره از گناهانش باقی نمی‌ماند». 📚 بهجت‌الدعاء، ص٣۵۶ (مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل های عبادی مورد توصیه حضرت آیت‌اللّٰه بهجت قدس سره)
هدایت شده از فتاوای رهبر انقلاب
🔸 کیفیت نماز آیات ‌ ✅  نماز آیات دو رکعت است که هر رکعت آن پنج رکوع و دو سجده دارد و به چند صورت می‌توان آن را به جا آورد: صورت اول: در هر رکعت، پنج بار حمد و سوره خوانده می‌شود؛ به این صورت که بعد از نیت و تکبیرة الاحرام، یک حمد و سوره‌ی کامل می‌خواند و به رکوع می‌رود، سپس سر از رکوع برداشته، دوباره حمد و سوره را می‌خواند و به رکوع دوم می‌رود و باز سر از رکوع برمی‌دارد و به همین شکل ادامه می‌دهد تا پنج رکوع انجام شود، سپس به سجده می‌رود و پس از انجام دو سجده، رکعت دوم را مانند رکعت اول به جا می‌آورد و پس از انجام دو سجده تشهد را خوانده و سلام می‌دهد. صورت دوم: در هر رکعت فقط یک حمد و سوره خوانده می‌شود؛ به این صورت که سوره را پنج قسمت کرده و بعد از نیّت و تکبیرة الاحرام، حمد و یک قسمت از سوره را (چه یک آیه باشد یا کمتر و یا بیشتر) می‌خواند و به رکوع می‌رود و بعد از رکوع بدون اینکه حمد بخواند، قسمت دوم سوره و سپس رکوع دوم را انجام می‌دهد، و همین‌طور ادامه می‌دهد تا سوره‌ای که پیش از هر رکوع، یک قسمت از آن را خوانده، قبل از رکوع آخر تمام شود، سپس رکوع پنجم را به جا می‌آورد و به سجده می‌رود و پس از اتمام دو سجده، رکعت دوم را مانند رکعت اول انجام داده و تشهد را خوانده و سلام می‌دهد. 🔺 رساله نماز و روزه، مسأله ۶۷۳ 🆔 @khamenei_ahkam
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 هم‌اکنون؛ KHAMENEI.IR ✍🏻 پیام رهبر انقلاب اسلامی در پی حادثه تروریستی در حرم مطهر شاهچراغ(علیه‌السلام) ✊🏻 ید واحده در برابر دست آتش‌افروز 🚨 داغ این جنایت جز با جستجو از سررشته‌ی این فاجعه‌آفرینی‌ها و اقدام قاطع و خردمندانه درباره‌ی آن، جبران نخواهد شد 🔍 متن کامل پیام👇 https://khl.ink/f/51230
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 فروختن و قرض دادن زنان خود به دیگران توسط ایرانی‌ها ‼️شوهران زنانشان را می‌توانند بکشند 💔داغ کردن زنان توسط شوهران 🖍غسل زنان با شاش گاو توسط روحانیونببینید ايرانی ها چگونه با زنانشان برخورد کردند(آبروریزی است) آدرس ما در ایتا،تلگرام،اینستاگرام،آپارات و... @pasokhgooha_ir https://eitaa.com/joinchat/3332964512Ccaca5d8a43
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔹اگر حسابمان را با خدا تصفیه می‌کردیم، حساب های دیگر تصفیه و اصلاح می‌شد! 📚 در محضر بهجت، ج٢، ص١١ ☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره ✅ @bahjat_ir
ساخت بنا بر قبور پرسش آیا ساخت بنا بر قبور جایز است؟ پاسخ مشروعیت بنا، بر قبور پاکان را از راه‌های گوناگون می‌توان ثابت کرد، اینک به آنها اشاره می‌کنیم: 1- سیره سلف صالح در حفظ قبور پیامبران تاریخ گواهی می‌دهد که ساخت و حفظ بنا بر روی قبور اولیا و انبیا یک سنت دیرینه انسانی بوده، و قبل از طلوع ستاره اسلا‌م، قبور انبیای بنی اسرائیل و غیره، همگی دارای بنا بوده است، و روزی که مسلمانان این مناطق را در فلسطین و اردن و شام فتح کردند، در حفظ و صیانت آنها کوشیدند و تا به امروز به همان حالت باقی مانده است. مسلمانان نه تنها خدشه‌ای بر این بناها وارد نکردند، بلکه در تعمیر و نوسازی آنها و گماردن افرادی برای خدمت و حفاظت، اهتمام ورزیدند. 2- حفظ آثار، حفظ اصالت‌ها است اصولا‌در حفظ آثار، خصوصاً آثار پیامبر گرامی صلی‌اللّه‌علیه‌وآله مانند مدفن وی و قبر همسران و فرزندان و صحابه و یاران او، و خانه‌هایی که در آنجا زندگی کرده و مساجدی که در آنها نماز گزارده، فایده عظیمی است که طی مقدمه‌ای به آن اشاره می‌کنیم. امروز پس از گذشت بیست قرن از میلا‌د مسیح، وجود مسیح علیه‌السلا‌م و مادر او مریم و کتاب اوانجیل و یاران و حواریون او، در غرب به صورت افسانه تاریخی درآمده است که گروهی از شرق‌شناسان در وجود چنین مرد آسمانی، به نام مسیح که مادرش مریم و کتاب او انجیل است، تشکیک کرده و آن را افسانه‌ای به سان <مجنون عامری> و معشوق وی <لیلی> تلقی می‌کنند که زائیده پندارها و اندیشه‌هاست، چرا؟ به خاطر این که یک اثر واقعی ملموس از مسیح در دست نیست، مثلا‌به طور مشخص نقطه‌ای که او در آن متولد گردید و خانه‌ای که زندگی کرده، و جایی که در آن به عقیده نصاری به خاک سپرده شده است، معلوم و روشن نیست. کتاب آسمانی او نیز دستخوش تحریف گردیده و این اناجیل چهارگانه، که در آخر هر کدام جریان قتل و دفن عیسی آمده است، به‌طور مسلم مربوط به او نیست و بی تردید پس از وی تدوین شده‌اند. ولی اگر تمام خصوصیات مربوط به او محفوظ می‌ماند، به روشنی بر اصالت او گواهی می‌داد، و برای آن خیال‌بافان و شکاکان جای تشکیک باقی نمی‌گذارد. ولی مسلمانان آشکارا خطاب به مردم جهان می‌گویند: هزار و چهارصد سال قبل در سرزمین حجاز مردی برای رهبری جامعه بشری برانگیخته گردید و در این راه موفقیت بزرگی به دست آورد; و تمام خصوصیات زندگی او محفوظ است، بی آن‌که کوچک‌ترین نقطه ابهامی در زندگی آن بزرگ‌مرد مشاهده گردد، حتی خانه‌ای که او در آن متولد شده مشخص است، و این کوه حراء است که وحی در آنجا بر او نازل می‌گردید، واین مسجد او است که در آن نماز می‌گزارد، و این خانه‌ای است که در آنجا به خاک سپرده شد، و اینها خانه‌های فرزندان و همسران و بستگان او است، و این قبور فرزندان واوصیاء و خلفا و همسران او می‌باشد و ... . اکنون اگر همه این آثار را از میان ببریم، طبعاً علا‌یم وجود و نشانه‌های اصالت او را از بین برده‌ایم و زمینه را برای دشمنان اسلا‌م آماده ساخته‌ایم. بنابراین ویران کردن آثار رسالت و خاندان عصمت، علا‌وه بر این که یک نوع هتک و بی‌احترامی است، مبارزه با مظاهر اصالت اسلا‌م و اصالت رسالت پیامبر نیز می‌باشد. آیین اسلا‌م، آیین ابدی و جاودانی است و تا روز قیامت آیین هدایت برای انسان‌ها می‌باشد. نسل‌هایی که پس از هزاران سال می‌آیند، باید به اصالت آن اذعان کنند. لذا برای تا›مین این هدف، باید پیوسته تمام آثار و نشانه‌های صاحب رسالت را حفظ کنیم و از این طریق گامی در راه بقاء دین در اعصار آینده برداریم و کاری نکنیم که نبوت پیامبر اسلا‌م صلی‌اللّه‌علیه‌وآله به سرنوشت آیین حضرت عیسی علیه‌السلا‌م دچار گردد. 3- ترفیع خانه‌های پیامبران قرآن مجید، در آیه معروف به آیه نور، نور خدا را به چراغی پرفروغ تشبیه می‌کند که به‌سان ستاره فروزان می‌درخشد، آنگاه در آیه بعدی جایگاه این مشعل فروزان را بیوتی می‌داند که در آنها مردانی وارسته، صبح و شام خدا را تسبیح می‌گویند، آن‌جا که می‌فرماید: فی بیوت اذن‌اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح‌له فیها بالغدوّ والا‌صال، نور 37 <این چراغ فروزان> در خانه‌هایی روشن است که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آنها والا‌گردد و نام او در آنها یاد شود، در آن خانه‌ها بامدادان و شامگاهان تسبیح خدا می‌گویند. اکنون باید دید مقصود از آن بیوت چیست؟ مسلماً بیت غیر از مسجد است، زیرا بیت از بیتوته به معنی شب را به پایان رساندن، گرفته شده است، و اگر به مسکن انسان بیت می‌گویند، از آن روست که انسان در آنجا شب را به صبح می‌رساند.
3. نووی در توضیح این حدیث می‌گوید: قبر نباید از زمین بلندتر یا سطح آن مسنّم (پشت ماهی) باشد‚ بلکه باید یک وجب از زمین بلندتر و روی آن مسطّح باشد. 4. قرطبی در تفسیر خود‚ حدیث یاد شده را نقل کرده و می‌گوید: از حدیث برمی‌آید که مسطّح بودن سنت‚ و مسنّم بودن بدعت است. 5. ابن حجر عسقلا‌نی ضمن بیان استحباب مسطّح بودن روی قبر‚ می‌نویسد: مقصود از حدیث ابی الهیاج آن نیست که قبر با زمین از نظر سطح یکسان باشد‚ بلکه مقصود آن است که روی قبر‚ صاف و مسطّح گردد‚ هرچند خود قبر بلندتر از زمین باشد. چنانچه همه این سخنان را نیز نادیده بگیریم (فرض کنیم که حدیث می‌گوید قبر را باید با زمین یکسان کرد)‚ باز استدلا‌ل به این حدیث در تخریب بناء قبور‚ دو اشکال جدّی دارد: اوّلا‌ً: برابری قبر با زمین‚ برخلا‌ف اتفاق آرای همه فقهای اسلا‌م است‚ زیرا همگی اتفاق دارند که قبر باید یک وجب از زمین بلند‌تر باشد. ثانیاً: اگر تفسیر یاد شده را بپذیریم و بگوییم حدیث ناظر به لزوم برابری قبر با زمین است‚ باید قبر را تخریب کرد و آن را با زمین یکسان نمود‚ نه بنایی را که روی قبر ساخته شده است. اساساً حدیث‚ ناظر به بنای روی قبر نبوده و محور سخن در آن‚ خود قبر است‚ نه بنا و سایبان روی آن!
همگی می‌دانیم سبط اکبر پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله در سرزمین بقیع و سبط اصغر وی در کربلا‌به خاک سپرده شده‌اند و مرقدشان پیوسته زیارتگاه مسلمانان بوده و خواهد بود. ساختن هر نوع سایبان برای حفاظت از تربت پاک آنان نوعی ابراز محبت به دو سبط بزرگوار پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله است و این عمل همان پاداش را خواهد داشت که پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله در روایت فوق متذکر شده است. امروز، ملل زنده جهان، سعی می‌کنند که یاد شخصیت‌های ملی و مذهبی خویش(سران نظامی، سیاسی و اصلا‌ح‌گران عرصه فرهنگ) را به اشکال گوناگون زنده نگه دارند، و بدین خاطر پیکر آنان را با عظمت، تشییع می‌کنند و در محلی با صفا تحت بنای مجلّلی به خاک می‌سپارند، تا آیندگان نیز هم‌چون نسل حاضر، شخصیت‌های مزبور را همواره مد نظر داشته و گرامی‌بدارند،‌ما مسلمانان نیز بایستی با شیوه‌های گوناگون (ساختن آرامگاه، بنای یاد‌بود و غیره) شخصیت‌های برتر و بی‌نظیر خویش را پاس بداریم. 5- اصحاب کهف و ساختمان بر قبور آنان آنگاه که سرگذشت اصحاب کهف پس از سیصد و اندی سال بر مردم کشف شد، همه مردم آن منطقه دور غار آنان را فراگرفته و به دو گروه تقسیم شدند: گروهی گفتند: بر روی قبر، بنای یادبودی بسازیم و آرامگاه آنان را با این بنا گرامی بداریم. گروهی دیگر گفتند: بر روی غاری که اجساد آنان در آن نهفته است، مسجد بسازیم. قرآن این حقیقت را چنین بیان می‌کند: فقالواابنوا علیهم بنیانا ربهم اعلم بهم قال‌الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجدا، کهف /21 از این آیه استفاده می‌شود که در آن زمان هم، بنا بر روی قبر امری رایج بود و هم مسجد سازی روی قبر، چیزی که هست نظریه نخست مربوط به غیر مومنین و نظریه دوم، مربوط به موحدان بوده است. گواه بر این‌که پیشنهاد دوم از آن موحدان بوده است، تاریخ معروفی است که درباره زندگانی اصحاب کهف در کتب تفسیر و تاریخ موجود است و آن این‌که آنان وقتی از خواب بیدار شدند، فردی را روانه شهر کردند، و او وضع شهر را دگرگون دید و گرایش‌های مردم به مسیح رامشاهده کرد و تعجب کرد که چگونه این شهر که مرکز مشرکان بود، بلکه وجود موحدان در آن غیر قانونی به‌شمار می‌رفت به چنین حالت و وضعی درآمده است، گویا برای تبیین یک چنین دگرگونی در اوضاع دینی می‌فرماید: قال‌الذین غلبوا علی امرهم ...، یعنی کسانی که بر گروه نخست پیروز شده بودند و مقصود این است که از نظر فکر و اندیشه و ایدئولوژی پیروز شده بودند نه از نظر سیاسی، و پیشنهاد مسجدسازی گواه بر این است که پیشنهاد دهندگان مردم متدین بودند و از این نظر، بر گروه دیگر غلبه کرده بودند، نه این‌که اهل قدرت و سلطه بودند تا گفته شود: گفتار چنین گروه، شایسته پیروزی نیست. بنابراین آیه از دو جهت می‌تواند سند ما باشد: الف- از این‌که قرآن بنا بر مدفن اصحاب کهف را از زبان گروهی نقل می‌کند، بدون این‌که آن را نقد کند، واین خود نشانه مشروع بودن آن است. زیرا در غیر این‌صورت، آن را نقد می‌کرد. شما اگر به آیات قرآن نظری بیفکنید آنجا که گفتاری را از دیگران نقل می‌کند، در صورت غیر صحیح بودن به نقد آن می‌پردازد مگر این‌که بی‌پایگی آن روشن باشد- مثلا‌فرعون به هنگام غرق شدن در امواج دریا اظهار ایمان کرد و گفت: آمنت انّه لا‌اله الا‌‌الذی آمنت به بنوا اسرائیل و انا من المسلمین، یونس / 90 من ایمان آوردم که خدایی جز آن‌که بنی اسرائیل به او ایمان آورده‌اند،‌نیست و من از مسلمانان هستم. قرآن برای این‌که دیگران نپندارند که ایمان در چنین لحظای نافع و سودمند است، فورا نقد می‌کند و می‌فرماید: الا‌ن وقد عصیت من قبل و کنت من‌المفسدین، یونس/91 (آیا اکنون <ایمان آورده‌ای> در حالی که در گذشته عصیان کردی و از مفسدان بودی). ب- قرآن، این دیدگاه (بنای بر قبور به صورت مسجدسازی) را از جمعیت پیروز بر مشرکان نقل می‌کند، و این خود حاکی از آن است که این گروه چنین پیشنهادی را به عنوان حکم شریعت خود مطرح می‌کردند و همگی می‌دانیم که شرایع سماوی از نظر اصول و قواعد کلی یکسانند و اختلا‌ف، در کیفیت‌ها و جزئیات است از این جهت فقها می‌گویند احکام ثابت در شرایع پیشین برای ما حجت است، مگر این‌که دلیل محکمی بر منسوخ شدن آن داشته باشیم. با توجه به این ادله پنج‌گانه: الف. سیره سلف صالح در حفظ قبور انبیای پیشین. ب. صیانت آثار، حفظ اصالت‌ها است.ج. حفظ ابنیه مربوط به اولیا نوعی ترفیع بیوت آنها است.د . حفظ آثار اولیا مظهر مهر و مودت آنها است.ه‍. بنای یادبود یا مسجد بر قبور اصحاب کهف; برای احدی جای شک و تردید باقی نمی‌ماند که بنای بر قبور، نه تنها مشکل شرعی ندارد، بلکه امری مطلوب و مرغوب است. تنها چیزی که باقی مانده است، تفسیر روایتی است که دستاویز وهابیان قرار گرفته است. بخش سوم: دستاویز وهابیان برای ویرانی قبور
دلا‌یل گرامی‌داشت مزار پاکان را از دیدگاه قرآن و سنت و سیره عملی مسلمانان، بررسی کردیم، وقت آن رسیده است که دلیل مخالفان را که عمدتاً روایت <ابی الهیاج اسدی> است، مورد بررسی قرار دهیم و عیار صحت آن را با محک نقد بسنجیم. مسلم در صحیح خود از ابی الهیاج نقل می‌کند که: <قال لی علی بن ابی طالب الا‌ابعثک علی ما بعثنی علیه رسول اللّه، ان لا‌تدع تمثالا‌ً اںلا‌طمسته و لا‌قبراً مشرفاً اںلا‌سوّیته>. <علی بن ابی طالب به من گفت: آیا نمی‌خواهی تو را به ماموریتی که پیامبر مرا برای آن اعزام کرد، اعزام کنم، این که: هیچ تصویر (ذی روحی) را ترک مکن مگر آنکه آن را محو کنی، و نیز هر قبر بلندی را که دیدی آن را مساوی و برابر ساز>. مخالفان بنای قبور، این حدیث را دلیل بر حرمت ساختن آرامگاه می‌گیرند و در شوال 1344 هجری قمری که قبور ائمه بقیع ویران گردید، همان روز در روزنامه <ام القری> پرسش و پاسخی انتشار یافت و در لزوم تخریب گنبد و بارگاه به این حدیث استدلا‌ل شد. برای روشن شدن میزان صحت استدلا‌ل به این حدیث، آن را از نظر سند و دلا‌لت مورد بررسی قرار می‌دهیم: الف: سند حدیث راویان حدیث به قرار زیرند: 1. وکیع، 2. سفیان الثوری، 3. حبیب بن ابی ثابت، 4. ابو وائل، 5. ابوالهیاج الاسدی. درباره راوی نخست (وکیع) همین بس که احمد بن حنبل، استاد حدیث، درباره او می‌گوید: وکیع در پانصد حدیث خطا کرده است. و نیز می‌گوید: او حدیث را نقل به معنی می‌کرد و آشنایی کافی با آن نداشت. درباره راوی دوم (سفیان ثوری) کافی است بدانیم که ابن حجر او را مدلّس شمرده و از <ابن مبارک> نقل می‌کند که: سفیان ثوری نقل حدیث می‌کرد، و من که رسیدم دیدم او در نقل خود تدلیس می‌نماید; همین که مرا دید از کار خود خجالت کشید. تدلیس، به هر صورت تفسیر شود، با ملکه عدالت سازگار نمی‌باشد. درباره راوی سوم (حبیب بن ابی ثابت)، ابن حبّان از عطا نقل می‌کند: او در حدیث تدلیس می‌کرد، و از احادیث او پیروی نمی شود. راوی چهارم (ابووائل) که نام او شقیق بن سلمه اسدی کوفی است، با علی بن ابی طالب علیه‌السلا‌م سرسنگین بوده است ابن ابی الحدید می‌گوید: وی از مخالفان امیرمومنان علی علیه‌السلا‌م بوده است وقتی از او پرسیدند علی را دوست داری یا عثمان را گفت: روزگاری علی را، ولی اکنون عثمان را. درباره راوی پنجم یعنی <ابو الهیاج اسدی> که نام او حیّان بن حصین است، هر چند تضعیفی درباره او در کتب رجال مشاهده نمی‌شود، ولی ترمذی از نقل احادیث وی خودداری کرده و صحاح شش‌گانه نیز، جز همین روایت، روایتی دیگر از وی نیاورده‌اند. ب: دلا‌لت حدیث وضع سند حدیث ابوالهیّاج، از آنچه گفتیم، روشن شد. پیداست با حدیثی چنین که راویانش به خطای در نقل و تدلیس در روایت متهم هستند، نمی‌توان بر حکمی شرعی استدلا‌ل کرد. خاصّه آنکه، با فرض چشم‌پوشی از قدح راویان حدیث فوق، دلا‌لت آن بر مدّعا نیز ضعیف و مخدوش است. برای روشن شدن این مسئله، ضروری است دو واژه کلیدی در فهم حدیث را بررسی کنیم: 1. قبراً مشرفاً، 2. اںلّا سوّیته. درباره واژه اول (مشرفاً) یادآور می‌شویم: <مشرف> از ماده <شرف> به معنی علوّ و بلندی گرفته شده است و کسانی که از نژاد والا‌یی برخوردارند (همچون فرزندان پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) <شریف> نامیده می‌شوند و به کوهان شتر نیز که از سایر اعضای بدن وی، ارتفاع چشمگیری دارد <شرف> گفته می‌شود. در تاج العروس آمده است: <الشرف: العلوّ و المکان العالی، و من البعیر سنامه، و شرفات القصر اعالیه>: <شرف به معنی بلندی و مکان بلند است. کوهان شتر را شرف می‌نامند و نقاط بلند و مرتفع کاخ‌ها، و احیاناً بلندی‌های روی دیوار نیز <شرفه> نامیده می شود>. آیا مقصود از <مشرفاً> هر نوع بلندی است یا بلندی خاصی همچون بلندی شبیه به کوهان شتر یا بلندی پشت ماهی؟! با توجه به مفهوم واژه دوم <سوّیته> خواهیم دید که بلندی خاصی مورد نظر است. درباره واژه دوم (سوّیته) نیز یادآور می‌شویم: فعل <سوّیته> در حدیث، از مادّه <تسویه> گرفته شده که در لغت عرب، دو کاربرد دارد: 1. برابری چیزی با چیزی، در اندازه، چگونگی و غیره، مانند مساوات دو خط متوازی در طول، یا برابری دو سیب از نظر وزن. در این کاربرد، فعل <سوّی> به دو مفعول نیاز دارد و مفعول دوم نیز باید با حرف جرّ (مانند <با>) همراه باشد. مانند: سوّی هذا بهذا: این دو شیء را با هم یکسان کرد. 2. از بین بردن ناهمواری‌ها و زدودن کجی‌ها و پستی و بلندی‌ها از پیکره یک شیء. در این کاربرد، فعل <سوّی> یک مفعولی بوده و نیازی به مفعول دوم نخواهد داشت. مثلا‌ً هرگاه نجّار، ناهمواری‌های چوبی را با تراشیدن آن از بین ببرد، گفته می شود: سوّی الخشب.
قرآن، هرجا که درباره معبد و پرستش‌گاه جمعی مسلمانان سخن می‌گوید، لفظ مسجد یا مساجد را به کار می‌برد، و لذا این واژه در قرآن 28 بار به صورت جمع و مفرد به‌کار رفته است، در حالی‌که هرگاه قرآن از مسکن و ما›وی سخن به میان آورد، از واژه بیت به‌صورت جمع یا مفرد بهره می‌گیرد. لذا این واژه66 بار در قرآن در همین مورد به کار رفته است. نتیجه این که در زبان قرآن بیت و مسجد مصداقاً یکی نبوده و یکی شمردن آن دو، مدعایی بی‌دلیل است. به‌طور مسلم، مقصود از این بیوت، بیوت انبیا و اولیا و انسان‌های وارسته است که در آنها، صبح و شام، خدا را تسبیح می‌گویند. جلا‌ل‌الدین سیوطی، از انس‌بن مالک نقل می‌کند: زمانی که رسول خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله آیه فی بیوت اذن‌اللّه ان ترفع را در مسجد تلا‌وت کرد، فردی از یاران رسول خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله به پا خاست و پرسید: مقصود از این خانه‌ها چیست؟ پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: خانه‌های پیامبران; در این هنگام ابوبکر برخاست و گفت: ای پیامبر خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله این خانه (اشاره به خانه علی و فاطمه) از همین خانه‌هاست که خدا رخصت بر رفعت و بالا‌بردن منزلت آنها داده است؟ پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: آری از برترین آنهاست. تا این‌جا روشن شد که مقصود از بیوت، خانه‌های پیامبران است نه مساجد، اکنون باید دید مقصود از رفع چیست؟ در این‌جا دو احتمال است: -1 مقصود از رفع، رفع حسی است. -2 مقصود رفع معنوی است.بنابر احتمال اول، مقصود، بالا‌بردن دیوارها و زدن سقف است، چنان‌که در آیه می‌فرماید: رفع سمکها فسواها، نازعات/ 28; ولی چون قرآن درباره بیوتی سخن می‌گوید که دیوار و سقف دارند، طبعاً مقصود از ترفیع، رفع معنوی است، یعنی رفعت و منزلت و بزرگداشت آنها; و یکی از مظاهر ترفیع این بیوت، آن است که از هر نوع آلودگی حفظ شوند و به هنگام فرسودگی تعمیر شوند. این ویژگی‌ها به پاس حضور مردان بزرگی است که در آن خانه‌ها به راز و نیاز پرداخته و خدا را یاد می‌کنند; و داد و ستد،‌آنان را از برپاداشتن نماز و پرداخت زکات باز نمی‌دارد. به پاس وجود این شخصیت‌ها، خدا اذن داده است که به این آثار، از دیده تعظیم و تکریم نگریسته شود و از ویرانی و آلودگی صیانت گردد. همگی می‌دانیم که پیامبر گرامی صلی‌اللّه‌علیه‌وآله در خانه خود به خاک سپرده شد، یعنی در آن نقطه‌ای که خدا را یاد می‌کرد و ستایش می‌نمود. خانه وی، به حکم این آیه، دارای ارج و احترام بوده و هر نوع ایجاد ویرانی و تخریب و ایجاد آلودگی در آن، دور از شان آن و بر خلا‌ف دستور قرآن است. بلکه بخشی از بیوت مدینه مدفن و آرامگاه شخصیت‌های بزرگی است: و بنابر روایت صحیح حضرت زهرا سلا‌م‌اللّه‌علیها در خانه خود که تاکنون نیز موجود است به خاک سپرده شد. حضرت هادی و حضرت عسکری علیهما‌السلا‌م نیز در خانه‌هایی که خدا را پرستش می‌کردند به خاک سپرده شدند. در این صورت این خانه‌ها به تصریح آیه دارای منزلت و رفعت هستند و تخریب آنها با مفاد این آیه ناسازگار است. در محله بنی‌هاشم مدینه، تا چندی قبل خانه‌های حسنین علیهما‌السلا‌م و مدرسه امام صادق علیه‌السلا‌م برپا بود، و نگارنده خود در سال 1335 به زیارت این بیوت تشرف یافت، ولی متاسفانه به عنوان توسعه مسجد نبوی همه این آثار نابود گشت، در حالی که توسعه مسجد النبی صلی‌اللّه‌علیه‌وآله با حفظ این آثار منافاتی نداشت. 4- صیانت قبور، نشانه مهر و محبت است دوستی پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و خاندان او از اصول موکد اسلا‌م است، و آیات و روایاتی بر این مورد گواهی می‌دهد، پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: ثلا‌ث من کنّ فیه وجد حلا‌وة الا‌یمان و طعمه، ان یکون‌اللّه و رسوله احبّ الیه مما سواهما، جامع‌الا‌صول1/37 سه چیز است که هر کس آن را دارا باشد مزه شیرین ایمان را می‌چشد، یکی از آنها این است که خدا و پیامبر او، نزد انسان از همه چیز مجبوب‌تر باشند ... . مهر ورزیدن به پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله روش‌های گوناگونی دارد که به برخی اشاره می‌کنیم: نشر سخنان و برنامه‌های آنها. حفظ و صیانت آثار و یادگارهای آنان. بنای یادبود بر قبور آنان. همه این امور، نوعی مهرورزی به آنان شمرده می‌‌شود. ترمذی در سنن خود نقل می‌کند که: ان النبی اخذ بیدالحسن و الحسین و قال: من احبّنی و احبّ هذین الغلا‌مین و اباهما و امّهما کان معی فی درجتی یوم‌القیامة. پیامبر دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: هر کس مرا و این دو کودک و پدر و مادر آنها را دوست بدارد، روز رستاخیز با من هم‌درجه خواهد بود. بخش دوم:
تفاوت میان دو کاربرد روشن است: در کاربرد نخست، <مساوات> وصفی است قائم به دو شیء، در حالی که در دومی وصفی است قائم به یک شیء (به اعتبار زدودن ناهمواری‌های مثلا‌ً چوب، بدون اینکه مقایسه‌ای در کار باشد). اکنون که مفهوم هر دو لفظ (<مشرفاً> و <سوّیته>) برای ما روشن شد، باید گفت حدیث درباره کیفیت خود قبر سخن می‌گوید (به دلیل یک مفعولی بودن آن در حدیث) نه در مقایسه آن با زمین، والّا لا‌زم بود بفرماید: <اںلا‌سویته بالارض>. غرض آن حضرت این بود که ابی الهیّاج هر قبری را که در آن ناهمواری و بلندی و پستی (مانند کوهان شتر، و یا پشت ماهی) وجود دارد، صاف کند و به صورت مسطّح دربیاورد، و حدیث گواه بر این است که باید روی قبر مسلمان، مسطح باشد، نه مسنم، مانند پشت ماهی. در آن زمان سطح قبور هموار نبود، و وسط آن‌ها مانند کوهان شتر ارتفاع داشت، و یا به صورت پشت ماهی بود، امام علیه‌السلا‌م دستور داد که ابی الهیاج قبور را از این حالت بیرون آورد و این سخن چه ارتباطی به ویران کردن قبر از اساس و یا تخریب ابنیه روی آن دارد؟! اتفاقاً ناقلا‌ن حدیث و شارحان آن، حدیث را به نحوی که گفتیم، تفسیر کرده‌اند. 1. مسلم نویسنده <صحیح> این روایت را تحت این عنوان آورده است: <باب الامر بتسویة القبر> و معنی این عنوان چنین است: <بابی که در آن روایت مربوط به صاف کردن قبر وارد شده است>. و این حاکی از آن است که نویسنده حدیث نیز از <مشرف> ضدّ مسطح، و از <تسویه> تسطیح آن را فهمیده است. 2. مسلم در آغاز بابی که این حدیث در آنجا آورده است نقل می‌کند که فضالة بن عبید با گروهی در سرزمین روم بود. یک نفر از یاران وی درگذشت و او پس از دفن، قبر وی را مسطح کرد و گفت: از پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله شنیده‌ام که قبرها را مسطّح و مساوی سازید. همه این قراین گواهی می‌دهد که مقصود از <مشرفاً>، بلندی سطح قبر از زمین نیست، بلکه بلندی خاصی در خود قبر، مدّ نظر می‌باشد. (اعم از آن‌که با زمین مساوی، و یا بلندتر و پست‌تر از آن باشد) 3. نووی در توضیح این حدیث می‌گوید: قبر نباید از زمین بلندتر یا سطح آن مسنّم (پشت ماهی) باشد، بلکه باید یک وجب از زمین بلندتر و روی آن مسطّح باشد. 4. قرطبی در تفسیر خود، حدیث یاد شده را نقل کرده و می‌گوید: از حدیث برمی‌آید که مسطّح بودن سنت، و مسنّم بودن بدعت است. 5. ابن حجر عسقلا‌نی ضمن بیان استحباب مسطّح بودن روی قبر، می‌نویسد: مقصود از حدیث ابی الهیاج آن نیست که قبر با زمین از نظر سطح یکسان باشد، بلکه مقصود آن است که روی قبر، صاف و مسطّح گردد، هرچند خود قبر بلندتر از زمین باشد. چنانچه همه این سخنان را نیز نادیده بگیریم (فرض کنیم که حدیث می‌گوید قبر را باید با زمین یکسان کرد)، باز استدلا‌ل به این حدیث در تخریب بناء قبور، دو اشکال جدّی دارد: اوّلا‌ً: برابری قبر با زمین، برخلا‌ف اتفاق آرای همه فقهای اسلا‌م است، زیرا همگی اتفاق دارند که قبر باید یک وجب از زمین بلند‌تر باشد. ثانیاً: اگر تفسیر یاد شده را بپذیریم و بگوییم حدیث ناظر به لزوم برابری قبر با زمین است، باید قبر را تخریب کرد و آن را با زمین یکسان نمود، نه بنایی را که روی قبر ساخته شده است. اساساً حدیث، ناظر به بنای روی قبر نبوده و محور سخن در آن، خود قبر است، نه بنا و سایبان روی آن! حدیثی از امام صادق علیه‌السلا‌م در تعمیر قبور اولیاء امام صادق علیه‌السلا‌م فرمود: پدرم از پدرش و او از حسین بن علی و او از علی بن ابی طالب علیهم‌السلا‌م نقل کرد که پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: ای علی! تو را در سرزمین عراق می‌کشند و در آنجا به خاک سپرده می‌شوی، علی علیه‌السلا‌م می‌گوید: به پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله عرض کردم: کسانی که قبرهای ما را زیارت کنند و در آبادی آن بکوشند و پیوسته به آن‌جا رفت و آمد نمایند، چه پاداشی دارند؟ پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: ای ابالحسن! خدا مرقد تو و مرقد فرزندان تو را بخشی از سرزمین بهشت و قسمتی از خاک آن قرار داده است، و خدا دل‌های انسان‌های بزرگوار و برگزیده از بندگان خود را به شما علا‌قه‌مند ساخته است. آنان اذیت و آزار را در راه شما پذیرا می‌شوند، قبور شما را آباد می‌کنند و آن هم برای تقرب به خدا و اظهار دوستی به پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله. 2. مسلم در آغاز بابی که این حدیث در آنجا آورده است نقل می‌کند که فضالة بن عبید با گروهی در سرزمین روم بود. یک نفر از یاران وی درگذشت و او پس از دفن‚ قبر وی را مسطح کرد و گفت: از پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله شنیده‌ام که قبرها را مسطّح و مساوی سازید. همه این قراین گواهی می‌دهد که مقصود از <مشرفاً>‚ بلندی سطح قبر از زمین نیست‚ بلکه بلندی خاصی در خود قبر‚ مدّ نظر می‌باشد. (اعم از آن‌که با زمین مساوی‚ و یا بلندتر و پست‌تر از آن باشد)
آیا پیامبر زیارت قبور را توصیه کرده اند؟ پرسش آیا پیامبر زیارت قبور را توصیه کرده اند؟ پاسخ از احاديثي که صحاح و سنن آنها را نقل کرده‏ اند، استفاده مي‏شود که پيامبر خدا به علّتي، بطور موقّت از زيارت قبور نهي کرده بود سپس اجازه داد که مردم راهيِ زيارت آنها شوند. شايد علت نهي اين بوده که اموات گذشته آنان، غالباً مشرک و بت ‏پرست بوده‏ اند و اسلام علاقه و پيوند آنان را با جهان شرک قطع کرده بود. ممکن است علت نهي چيز ديگري بوده باشد و آن اين که گروه تازه مسلمان، بر سر خاک مردگان به باطل نوحه‏ سرايي مي ‏کردند و سخنان خارج از ادبِ اسلامي به زبان مي‏ راندند. ولي پس از گسترش اسلام و پا برجايي نهال ايمان در دل افراد، اين نهي برداشته شد و پيامبر گرامي به خاطر منافع تربيتي که در زيارت قبور هست اجازه داد تا مردم به زيارت قبور بشتابند. نويسندگان سنن و صحاح در اين زمينه چنين نقل مي‏کنند: 1 - «زُورُوا القبورَ فإنها تُذَکِّرُکم الآخِرَةَ...»(1). «قبرها را زيارت کنيد؛ زيرا زيارت آنها، مايه يادآوري سراي ديگر مي‏گردد.» 2 - «کُنْتُ نَهَيْتُکُمْ عَنْ زِيارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوا، فَاِنَّها تُزَهِّدُ فِي الدُّنْيا وَتُذَکِّرُ الآخِرَةَ»(2). «من شما را از زيارت قبور نهي کرده بودم، از اين به بعد زيارت کنيد؛ زيرا زيارت قبور، شما را نسبت به دنيا بي‏اعتنا مي‏سازد و آخرت را به ياد مي‏ آورد.» روي همين اساس است که پيامبر گرامي، قبر مادر خود را زيارت مي‏کرد و مردم را به زيارت قبور سفارش مي‏فرمود؛ زيرا زيارت قبور مايه يادآوري آخرت است. 3 - «زارَ النّبيّ قَبْرَ اُمِّهِ فَبَکي واَبْکي مَنْ حَولَه... إستأْذَنْتُ رَبِّي في اَنْ أَزُورَ قَبرها، فَاَذِنَ لِي، فَزُورُوا الْقُبُورَ فَإِنَّها تُذَکِّرُکُمُ الْمَوْتَ»(3). «پيامبر - ص - قبر مادر خود را زيارت کرد و در کنار قبر او گريست و کساني را که دورش گرد آمده بودند گرياند، آنگاه فرمود: از خدايم اجازه گرفته ‏ام که قبر مادرم را زيارت کنم، شما نيز قبرها را زيارت کنيد، زيرا زيارت آنها مرگ را به ياد مي‏ آورد.» 4 - عايشه مي‏گويد: «أنَّ رَسُولَ اللَّهِ رَخَّصَ في زِيارَةِ الْقُبُورِ»(4). «پيامبر خدا بر زيارت قبور اجازه داد.» 5 - عايشه همچنين مي‏گويد: پيامبر کيفيت زيارت قبور را اين چنين برايم آموخت:«فَأمَرَني رَبِّي آتي الْبقِيعَ فَأَسْتَغْفِرَلَهُمْ، قُلْتُ کَيفَ أقُولُ: يا رسول اللَّهَ، قالَ: قُولي: السلامُ علي أهل الدِّيارِ مِنَ الْمُؤمنينَ والمُسْلِمينَ يَرْحمُ اللَّه المُسْتَقْدِمينَ مِنّا وَالمُسْتأخِرينَ وإنَّا إنْ شاءاللَّه بِکُمْ لاحِقونَ»(5). «پروردگارم دستور داد که به بقيع بيايم و بر خفتگان در آن طلب آمرزش کنم، (عايشه) مي‏گويد: گفتم اي رسول خدا چگونه بگويم؟ فرمود: بگو سلام بر اهل اين ديار؛ از مؤمنان و مسلمانان. خداوند پيشينيان از ما و آنان که به دنبال ما مي‏آيند را رحمت کند، ما به همين زودي به شما ملحق مي‏شويم.» 6 - در احاديث وارد شده که پيامبر با چه جمله‏ هايي به زيارت قبور مي‏پرداخت، مانند:«السَّلامُ عَلَيْکُم دارَ قَوْمٍ مُؤمنينَ وإنّا واِيَّاکُمْ مُتواعِدونَ غَداً ومُواکِلُونَ، واِنَّا اِنْ شاءاللَّهُ بِکُم لاحِقُونَ، أللّهمَّ اغْفِر لأِهْلِ بقيع الغَرْقَدِ»(6). در حديث ديگر، چنين آمده:«السَّلامُ عَلَيْکُمْ أهْلَ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُسْلِمِينَ وَإنَّا اِنْ شاءاللَّهُ بِکُمْ لاحِقونَ، اَنتُم لنا فَرَطٌ ونَحْنُ لَکُم تَبَعٌ أسْئَلُ اللَّه الْعافِيةَ لَنا وَلَکُمْ»(7). از حديث عايشه استفاده مي‏شود که هرگاه آخر شب فرا مي‏رسيد، پيامبر به سوي بقيع مي‏رفت و مي‏گفت:«السَّلامُ عَلَيْکُمْ دارقَوْمٍ مُؤْمِنينَ وَاَتاکُمْ ما تُوعَدُونَ، غَداً مُؤَجِّلُونَ، وَاِنَّا اِنْ شاءَاللَّهُ بِکُمْ لاحِقُونَ أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَدِ»(8).ازحديث ديگري استفاده ‏مي ‏شود که ‏پيامبر گرامي بطور دست جمعي ‏به زيارت قبور مي‏شتافت و به آنان تعليم مي‏ کرد که اهل قبور را چگونه زيارت کنند. «کانَ رسوُلُ اللَّهَ يُعَلِّمُهُمْ اِذا خَرَجوا اِلَي الْمَقابِرِ فَکانَ قائِلُهُمْ يَقُول: السَّلامُ عَلَي أهلِ الدِّيارِ (يا) السَّلامُ عَلَيْکُمُ أهْلَ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ وإنّا إنْ شاءَاللَّهُ لاحِقُونَ أَسْئَلُ اللَّهَ لَنا وَلَکُم الْعافِيَةَ...»(9). (1) صحیح ابن ماجه 1 :113. (2) سنن ترمذی 3 :274. (3) صحیح مسلم 3 :65. (4) سنن ابن ماجه 1 :113. (5) صحیح مسلم 3 :64 وسنن نسایی 3: 76. (6) سنن نسایی 4 :76. (7) همان. (8) صحیح مسلم 3 : 63. (9) صحیح مسلم 3 : 11.
ساختن بناء بر قبر پرسش آیا طبق روایات شیعه، ساختن بناء بر قبر حرام است؟ پاسخ در روایات شیعه، چند دسته روایت در ظاهر بر عدم جواز بناء بر قبر دلالت دارند ولی با دقت در سند و دلالت این روایات معلوم می‌شود که بناء بر قبور نهی نشده است، بلکه منظور روایات مطلب دیگری است. در اینجا روایات را بررسی می‌کنیم: 1. قبر را با خاك خودش پر كنيد از سه روايت استفاده مي شود كه در خاكسپاري ميت و پر كردن قبر ، فقط از همان خاك خود قبر استفاده شود و از خاك اطراف قبر بر روي آن نريزند : 1 . « إنّ النَّبيّ نَهي أنْ يُزادَ علي القَبْرِ تُرابٌ لَمْ يُخْرَج مِنْهُ » . « پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از پر كردن قبر با خاك اطراف قبر ، نهي كرد » . شیخ صدوق بدون سند از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند : 2 . « كُلّما جُعلَ علي القبرِ مِنْ غيرِ تُرابِ القَبْرِ فَهُوَ ثِقْلٌ عَلي المَيِّتِ » . « هر چه كه بر روي قبر از غير خاك آن قرار دهند آن سنگيني بر ميت است » . 3 . « لا تُطَيِّنُوا الْقَبْر مِنْ غَيْر طينِه »(وسائل الشيعه ، ج2 ، باب36 ، از ابواب دفن ، روايات 1 ، 2 ، 3) . « قبر را از غير خاك خودش ، گِل مالي نكنيد » . تحليل روايات اوّلاً : روايت دوم فاقد سند است ونمي توان با آن استدلال كرد . و روايت اوّل و سوم با سندي نقل شده كه در آن دو فرد غير امامي است به نام هاي « نوفلي و سكوني » . ثانياً : اين روايات در صورت صحت حاكي از آن است كه در قبر سازي از خاك بيرون نبايد بهره گرفت . در اين صورت مضمون اين احاديث پيوندي با موضوع بحث ندارد و آن بناي بر روي قبر كه چيزي بر قبر افزوده نمي شود آن هم براي اين كه زائران قبر در حال زيارت و خواندن قرآن بر آن بزرگواران از سرما و گرما در رفاه و امان باشند و در ساخت و ساز بر روي قبور اولياي الهي ، چيزي بر خاك قبر افزوده نمي شود . ثالثاً : مضمون اين روايات با عمل قطعي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در تدفين عثمان بن مظعون منافات دارد ، زيرا آن حضرت پس از خاكسپاري فرزند مظعون سنگ بزرگي را روي قبر نهاد تا نشانه ی قبر باشد ومسلمانان بتوانند به آساني آن را شناسايي و زيارت نمايند . ابن ماجه از انس بن مالك نقل مي كند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) قبر عثمان بن مظعون را با سنگ بزرگي علامت گذاشت و « سندي » در حاشيه سنن ابن ماجه مي نويسد : صخره اي را بر روي قبر نهاد تا شناسايي شود . ( سنن ابن ماجه ، كتاب جنائز ، ص 365 ، 1551) سمهودي در وفاء الوفاء مي نويسد : وقتي عثمان بن مظعون خاكسپاري شد پيامبر مردي را مأمور كرد تا سنگ بزرگي را با خود حمل كند و بياورد . آن مرد نتوانست آن سنگ را حمل نمايد . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آستين ها را بالا زد و آن را به سوي قبر عثمان حمل نمود و آن را بالاي سر او نهاد و فرمود : اين كار را مي كنم كه قبر برادرم را بشناسم و بستگانم را كنار آن به خاك بسپارم . ( وفاء الوفاء ، ج2 ، ص 85) رابعاً : گزاردن ضريح و يا صندوق بر روي قبر ارتباطي به روايات ندارد ، زيرا پايه هاي ضريح در چهار گوشه بيرون قبر قرار مي گيرد . و كوچك ترين سنگيني بر قبر ندارد . 2 . نهي از بناي بر قبور از برخي روايات چنين برمي آيد كه از بناي بر قبور نهي شده است . 1 . امام كاظم ( عليه السلام ) مي فرمايد : « لا يَصْلُحُ البِناءُ عليه ولا الجُلُوسُ ولا تَجصيصُه ولا تَطيينُه » ( التهذيب ، ج 1 ، باب تلقين المحتضرين ، ص 461) . « ساختن بنا بر قبر و نشستن بر آن و گچ كاري و گل كاري آن ، كار خوبي نيست » . 2 . يونس بن ظبيان از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از سه چيز نهي كرده : 1 . أن يُصلّي عَلي قبر : بر روي قبري نماز گزارده شود . أو يُقْعَد عليه : بر روي آن نشسته شود . أو يُبني عليه : بر روي آن ساختمان سازي شود . ( وسائل الشيعه ، ج2 ، باب 44 از ابواب دفن ، حديث2) 3 . جراح مدائني از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند : « لا تَبْنوا علي القُبورِ ولا تُصوِّروا سُقوفَ الْبيوتِ » ( همان ، حديث 3) . « بر روي قبرها ساختمان نسازيد و سقف خانه ها را نقاشي نكنيد » . تحليل روايات 1 . روايت دوم ضعيف است ، در سند آن افرادي به نام هاي زياد بن مروان قندي و يونس بن ظبيان وارد شده اند . « كشي » درباره زياد بن مروان قندي روايتي نقل كرده كه حاكي از خبث اوست . علامه مي گويد : روايات او نزد من پذيرفته نيست . و « نجاشي » درباره يونس بن ظبيان مي گويد : جداً ضعيف است و به روايات او توجه نمي شود تا آنجا كه مورد لعن امام هشتم ( عليه السلام ) قرار گرفته است و « كشي » مي گويد : او از دروغگويان معروف در حديث است . ( الموسوعة الرجالية ، شماره2459 و شماره 6713)
جمله « لا يصلح » در روايت اول بر كراهت دلالت دارد و روايت سوم كه مي گويد كه : « لاتَبْنُوا علي القبور » به قرينه روايت اول ، حمل بر كراهت مي شود .نتيجه اين كه روايت دوم ضعيف و اولي و سومي حاكي از كراهت است نه حرمت . آنچه كه مهم است اين است كه بدانيم مورد كراهت كجا است ؟ 2 . مورد روايات زمين هاي عمومي است كه مردم براي دفن اموات آماده كرده اند . مسلماً بنا در چنين قبور با مشكل مواجه مي شود زيرا اگر هر فردي يا خانواده اي متمكن بخواهند بر روي قبر بنايي بسازند دفن ميت پس از اندكي با مشكل مواجه مي شود . ( علامه حلي در المنتهي ، ج7 ، ص 403 مي گويد:« لانّ في ذلك تضييقاً علي الناس ومنعاً لهم عن الدفن هذا مختص بالمواضع المباحة ، امّا الاملاك فلا . . . » .) 3 . از آنجا كه مضمون اين روايات در كتاب هاي حديثي اهل سنت نيز وارد شده است ، برخي از فقيهان مالكي مورد اين احاديث را افرادي دانسته اند كه به عنوان فخرفروشي بر روي اموات خود بنا مي نهند . ( الموسوعة الفقهية الكويتيه 32 / 250 مادة قبر ) افزون بر اين وجوه سه گانه ، مي توان گفت ساختن بنا بر روي قبور اولياي الهي از مورد روايات بيرون است ؛ زيرا مقابر آنان يا در زمين هاي موات و يا خانه هاي شخصي آنان بوده و هدف از بنا سازي تسهيل زيارت براي زائران شيفته آنان است . مؤلف « الفقه علي المذاهب الاربعه » مي گويد : بناي بر قبر آن گاه كه مقصود از آن فخرفروشي نباشد ، مكروه است . مگر اين كه در زميني بسازد مانند زمين وقف و يا زميني كه براي دفن اموات آماده شده است كه در اين صورت جايز نمي باشد ؛ زيرا در اين صورت جا براي ديگران تنگ خواهد شد . ( الفقه علي المذاهب الاربعه ، ج1 ، ص 505 ) به مقتضاي آنچه كه در مورد قبور اوليا و انبيا از نظر قرآن و سنت و اتفاق فقيهان اسلام بيان شد ، مي توان گفت : مورد اين روايات افراد عادي و انسان هاي معمولي است كه حفظ مقابر آنان نه تنها فاقد اثر سازنده است ، بلكه چه بسا مايه مزاحمت و فخرفروشي است . ولي قبور انبيا و اوليا بر خلاف آن است و در نتيجه اين روايات ناظر به آنها نيست . ( الذكري ، شهيد اوّل ، ج2 ، ص 35 ) 3 . گچ كاري و گِل كاري قبر از برخي روايات استفاده مي شود كه گچ كاري و گِل كاري قبر صحيح نيست . در اين مورد فقط يك روايت وارد شده كه متن آن در گروه دوم به شماره اوّل گذشت و شيخ طوسي در نهايه و عماد الدين طوسي بر كراهت آن فتوا داده اند . ( النهايه ، ص 44 ، الوسيله إلي نيل الفضيله ، ص 62 ) تحليل روايت اوّلاً : واژه « لا يصلح » حاكي از كراهت است . ثانياً : كليني با سند صحيح از يونس بن يعقوب نقل مي كند : آنگاه كه يكي از فرزندان امام كاظم (عليه السلام ) در مدينه درگذشت ، فرمود قبر او را گچ كاري كنند و نام او را بر سنگي بنويسند و بر روي قبر او بگذارند . ( وسائل الشيعه ، ج2 ، باب36 از ابواب دفن ، ح1 .) ثالثاً : اصولاً فقيهان اسلام بدون استثنا اتفاق نظر دارند كه مستحب است قبر را به مقدار چهار انگشت باز ، يا يك وجب از زمين بلندتر قرار داد . اكنون سؤال مي شود هرگاه قبر بدون گِل كاري و گچ كاري صورت سازي شود ديري نمي پايد كه باد و باران و طوفان هاي تند همه را به هم ريخته و قبر را با زمين يكسان مي سازد . صيانت قبر در گرو اين است كه با يك عامل طبيعي اجزاي خاك به هم پيوسته شود و آن جز با گِل كاري و گچ كاري و نظاير آنها امكان پذير نيست . از اين جهت ، اين روايت ناظر به داخل قبر است كه به حالت طبيعي باقي بماند و ناظر به ظاهر آن نيست . 4 . ارتفاع قبر به اندازه چهار انگشت يا يك وجب روايات متعددي از امامان معصوم ( عليهم السلام ) وارد شده است كه مستحب است قبر به اندازه چهار انگشت باز و يا يك وجب و يا كمي افزون ارتفاع داشته باشد . اين روايات را شيخ حر عاملي در وسائل الشيعه باب 31 از ابواب دفن آورده است و مجموع آنها يازده روايت است . در تمام روايات فقط وارد شده است كه قبر از سطح زمين به مقدار چهار انگشت يا يك وجب بلندي داشته باشد و هرگز حكم افزون بر اين مقدار را متعرض نشوند . مثلاً محمد بن مسلم از امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود :« ويُرفعُ القبرُ فوقَ الأرضِ أربعَ أصابعَ » ( وسائل الشيعه ، ج2 ، باب30 ، از ابواب دفن ، حديث1 ) « و قبر از سطح زمين به مقدار چهار انگشت بالاتر قرار مي گيرد . » روايات ديگر نيز همگي به همين مضمون است و مي رساند كه مستحب است قبر چهار انگشت ارتفاع داشته باشد ولي ارتفاع بالاتر از آن را نفي نكرده است ، بلكه بلندي لازم را براي شناسايي قبر يا اين كه زير پاي عابران قرار نگيرد چهار انگشت و يا يك وجب مي دانند .
ثالثاً : حديث به چهار صورت نقل شده است و معلوم نيست آنچه كه امام ( عليه السلام ) فرمود ، كدام يك از صور چهارگانه است : الف : جدّد قبراً : قبر را نوسازي كند . ب : حدّد قبراً : قبر را تيز كند . ج . جدث قبراً : كسي را در قبر ديگري دفن كند . د . خدَّد قبراً : قبري را بشكافد . ( الذكري ، نگارش شهيد اول : 2/44) با توجه به اين نسخه بدل هاي چهارگانه چگونه مي توان با اين حديث استدلال كرد ؟ ! روشن گشت كه از نظر شیعه و روایات اهل بیت(ع) از بناء بر قبور نهی نشده است.