هدایت شده از علیرضا پناهیان
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ما هنوز به این فضای بهشتی نیاز داریم!
🔻چرا راهپیمایی اربعین حتی با وجود کرونا برای ما ضروری است؟
#تصویری
@Panahian_ir
هدایت شده از گفتمان امام
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، در هواپیما، ماشین و... بارها نگاه کردم، جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشتهام.
حسین عزیز تو نسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت با شما و شما با فرزندانت نداشته ای و فرزندانم هم با من نداشته اند. همیشه نه تنها از جسمم مراقبت می کردی، بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . . بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود.
حسین عزیز! خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند.
حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم.
حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر.
حسین! پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی.
حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی، آشنا بود. او نشانه و نشانی من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی.
حسین عزیز! فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم می شود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی.
اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند، خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم.
حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است
حسین جان! عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد .
حسین عزیز! اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند.
برادر خوبم! اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است.
دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد، عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان.
حسین! می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از از مقام و مکان. تو می دانی! چون پاره ای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن.
انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و موید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم، دوست و یار باوفاو مهربان و صادق سی ساله ام.
خداحافظ، برادرت قاسم سلیمانی
۱۰ / ۸ / ۱۳۹۵ سفر حلب
پی نوشت:
نامه حاج قاسم سلیمانی به حاج حسین پور جعفری (دو رفیق شهید) خواندنی است... هر جمله اش درسی برای معرفت و مودت و اطاعت است و ولایت یعنی همین!
الفلاممیم
بسم الله الرحمن الرحیم عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم
همان طور که وقتی اسم مولوی را میگویی کنارش هم شمس هست ،
و یا مثلا از شیخ اعظم که اسم ببری ، سیدعلی شوشتری یک جایی آن گوشهها نشسته ،
آن طور که به نظر میرسد
با هم بودن حاج قاسم و شهید پور جعفری هم یک چیزی است دراین مایه ها.
نامه حاج قاسم به شهید پور جعفری هم خواندنی است.
الفلاممیم
حقاش این است، یک گوشهی بین الحرمین بنشینی، شب جمعه باشد و تا صبح بارها بهآن گوش کنی.
چشم بگردانی آن جا که میگوید: «یه طرف حضرت مولا، یه طرف حریم سقا»
عشق کنی با آن جا که میخواند:
«اسم زیبای تو ارباب شده آهنگ دلم»
حرف آن شب است. یادت هست؟ کوبیدیم تا اصفهان. درست یادم نیست، امام زادهی نائین بود؟
بعد از آنجا ،همین را گذاشتی که بخواند. صندلی پراید هاجبک با یک گوشه داخل حرم چه توفیری دارد وقتی دل آنجا باشد. که گفتی بُعد منزل نبود در سفر روحانی.
چرا که نه؟ همه چند وقت مانده بمیرند میفهمند. بوی مرگ کم کم میآید. دور و بری هایش هم شاید بفهمند.چرا که نه؟ چرا دروغ؟ پیش پیش میدانستیم و چه توفیری داشت گریهی آن شب و آن صبح. چرا که نه؟ از زبان او میخواندم که زیر زبونم تربت بزارید، کنارم سینه بزنید. دو روز گذشت، نه؟! آن صبح هم خودم لرزان پیشت نشستم. چه توفیری دارد که لرزشم دلیلش غم بود، ترس بود یا سرمای سردخانه. تربت روی دو چشم را بهانه کردم برای باز کردن بند کفنت، آخرین بار دیدنت.
همین. الان هم که گوش می دهم، هوای آن شب میپیچد، نسیم پرچم، حرم، قتلگاه، با هم چه توفیری دارند وقتی سرچشمهشان جنتالحسین باشد.
الفلاممیم
چرا دروغ؟ هنوز هم امید داریم اربعین حرم باشیما...
#مارویادتنره
#رحمتاللهالواسعه
هدایت شده از علیرضا پناهیان
12.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔مناجاتی با امام حسین(ع) ...
🔻شاید به این دلیل رهبر انقلاب از اربعینیها خواستند پیش امام حسین شکوه کنند از این دوری ...
- یا اباعبدالله(ع)! امسال ما رو راه ندادی؟!
- خوشت نیومد از ما؟
- یا سیدالشهدا(ع)! این دفعه اگر بیام مودبانهتر میام ... فقط راه رو باز کن ..
➕ پیشنهادی برای اربعین امسال
#تصویری
@Panahian_ir