eitaa logo
الف دزفول
3.2هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
253 ویدیو
8 فایل
شهید آباد مجازی دزفول ارتباط با مدیر @alimojoudi
مشاهده در ایتا
دانلود
36.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋🏻باسلام 🎥 مستندی کوتاه در خصوص شهید مدافع حرم حاج علی محمد قربانی 🌷 به مناسبت سالروز شهادت این شهید والامقام 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌴 7️⃣1️⃣🌷 قسمت هفدهم آنها به اشتباه به طرف ما آمده بودند. هدايتشان كرديم تا به طرف خط خودشان بروند. آنها سر راه خود، سنگرهاي دشمن را پاكسازي ميكردند و ميرفتند به طرف محل لشكر 19 فجر. در آن هنگام، برادر شيخي هم به ما ملحق شد. پس از چند دقيقه، حدود بيست نفر از بچه هاي غواص گردان عمار از لشكر خودمان هم رسيدند، از جمله شهيد عبدالحميد محمودنژاد، فرمانده گروهان غواص و مصطفي معيري كه آنها هم راه را گم كرده بودند. پرسيدم: «شما چرا اينجاييد؟» پاسخ دادند: «گم شدهايم. راه كجاست؟» آنها را به طرف خط خودشان هدايت كرديم، ولي متأسفانه هنوز به خط دشمن نرسيده بودند كه دشمن متوجه شده و آنها را به رگبار بسته بود. همانجا چند نفر از آنها شهيد و مجروح شدند، از جمله محمودنژاد و معيري كه به شهادت رسيدند. لحظة جدايي از يادم نميرود. وقتي معيري از كنارم ميگذشت، با حالتي خندان دست به شانهام زد و گفت: محمود! چطوري؟ وقتي برگشتم ديدم مصطفي است. شهيد محمدرضا شيخي را به دنبال آنها فرستادم تا از آنها خبري بياورد، ولي يكي از بچه ها آمد و گفت: «شيخي هم شهيد شد.» خلاصه با داد و فرياد ما چند قايق آمدند. پرسيديم: «از كدام گردان هستيد؟» پاسخ دادند: «گردان حمزه.» هر چه میگفتيم: «بياييد پايين.» ميگفتند: «بايد روي معبر خودمان برويم.» با هر زحمتي بود آنها را پياده كرديم. وقتی هر كدام از آنها با آن بدنهاي نحيف خود را به آب ميانداخت، تا ناف در آب سرد فرو ميرفت. در آن هواي زمستان، آن بسيجيهاي دلاور در آب ميپريدند و ما آنها را به خشكي و خط دشمن هدايت كرديم. آنها، با آن بدنها و لباسهاي خيس، در خشكي عمليات را آغاز كردند. با آمدن اولين قايق به برادر خضريان گفتم: «سوار شو.» گفت: «چطور سوار شوم؟ نميتوانم. بايد كمك كني.» خلاصه به هر شكلي بود، زير پايش زدم و او را در قايق انداختم و به سكاني گفتم: «يا علي، حركت كن!» او هم حركت كرد و رفت. بعدها برادر خضريان تعريف ميكرد: «وقتي مرا در قايق انداختي، كمي كه حركت كرديم، ديدم تيربارهاي دشمن به شدت در بالاي سطح آب آتش ميكنند. هر چه فشار آوردم كه لبة قايق را بگيرم و ببينم كه سكاني ما را به كدام سمت ميبرد، نكند راه را گم كند و به سمت عراق ببرد، نميتوانستم تا اينكه رسيديم به ساحل خودمان.» ديگر هر كاري كه ميبايستي كرده بوديم و منتظر نيروهاي خشكي بوديم. تنها مانده بودم. قبلاً به برادر خضريان گفته بودم: «وقتي به ساحل خودي رسيدي، من ميزنم و اين تله- منورها را روشن ميكنم و خودم در آب ميخوابم. شما به علامت اين تله- منورها بچه هاي خشكي و پياده را بفرستيد بيايند. دل به دريا زدم و اين كار را كردم و تله- منورها منفجر شدند. ديدم نيروهاي پياده در قايقها، كه معاون گردان، سيد جمشيد صفويان، با آنها بود، آمدند. سيد گفت: «محمود! تويي؟» پاسخ دادم: «بله. از اين سمت بياييد!» كمي قايق را كشيدم و از معبر اول و دوم كه راه را باز كرده بوديم گذراندم، ولي نميشد آنها را به طرف معبر سوم ببرم. گفتم: «بياييد پايين.» همه از قايقها پياده شدند و تا حدود سينه در آن آب سرد فرو رفتند و پس از كمي پيادهروي در آب به ساحل رسيدند. هيچ وقت فراموش نميكنم مسعود خشت چين را. وقتي ميخواست از قايق پياده شود، او را در آغوش گرفتم و در آب گذاشتم. فقط چند ثانيه بعد از آن، در حالي كه من جلوي آنها حركت ميكردم تا آنها را به ساحل راهنمايي كنم، گلولهاي به سر مسعود خورد و همانجا به شهادت رسيد. كسي هم متوجه تيرخوردن او نشده بود. وقتي به خشكي رسيديم، بچه ها او را نديدند و سراغ او را ميگرفتند كه سرانجام جنازهاش را در آب پيدا كرديم. ⭕️⭕️ ادامه دارد ... ✳️«مردان دریایی » به همراه تصاویر و صوت خاطره گویی شهید دوستانی با گویش دزفولی در الف دزفول 👇 🌐https://alefdezful.com/4305 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✋🏻باسلام ☀️ 🌷 نخبه ی شهیدی که رشته ی پزشکی را رها کرد🌷 ✍🏻 4️⃣روایت چهارم - روایت هایی دیگر از شهید حمید محمود نژاد از شهدای شگفت و کم نظیر دزفول 🌷کسی که زمانه و زندگی حمید را بخواند، از آن همه کتاب ها و دوره های مدیریت و برنامه ریزی و مدیریت زمان و اراده و . . . بی نیاز می شود ✅ حمید با رتبه 3 رشته ی پزشکی دانشگاه شیراز قبول می شود ⭕️با اراده ی خود می خوابد و با اراده بلند می شود و کسی ندیده است که حمید برای بیدار شدن ساعت کوک کند و این از عجایب شخصیت حمید است. ☀️شگفتانه ی شخصیت حمید اراده است. اراده کند کاری را انجام دهد، انجام می دهد، و من برداشتم این بود که این اراده را به واسطه مبارزه با نفس به دست آورده است. طوری که خودش می گوید: «محور تصمیمات من نفس است، هر چه او اراده کرد من خلاف آن را اراده می کنم» ✅حمید اهل سیر و سلوک و نماز شب است و من احساس کردم که این پرده از زندگی اش کماکان برای خیلی ها مجهول و مرموز و ناشناخته بوده و هست و یقیناً خواهد بود. 🌴 از حمید بیشتر بدانید 👇🏻 🌐https://alefdezful.com/0304 🎥 چند خاطره و فیلم مصاحبه با این نخبه ی شهید را هم ببینید 👇🏻 🌐https://alefdezful.com/531 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
هدایت شده از الف دزفول
✋🏻باسلام 🌷 پس از گذشت چهار روز از شهادت پیکرش عطر عجیبی داشت🌷 ✍🏻زمانه و زندگی شهید مدافع حرم علیمحمد قربانی به روایت همسرش 🌐 بازنشر به مناسبت سالروز شهادت این شهید والامقام ⭕️حاجی گفت: «نه، اصلاًمن مسئولیت شرکت را تحویل دادم و الان احساس راحتی می‌کنم. بگذار میز و صندلی ریاست بماند برای کسانی که به آن علاقه دارند، من هیچ علاقه‌ای به پست و مقام نداشته و ندارم.» 🌹پیکر حاجی چهار شبانه‌روز بر روی تپه باقی ماند و با وجود همراه داشتن مقداری ادوات شامل دو بی‌سیم، یک تبلت و موبایل و نزدیک بودن به سنگر تکفیری‌ها حدود پنج شش متر، به حکم الهی از دید دشمن مخفی ماند. ✳️ روز ۲۳ بهمن هم‌رزمان حاجی توانستند طی عملیاتی پیکر مطهر حاجی را برگردانند. هنگام پیدا کردن پیکر حاجی متوجه می‌شوند که عطر خوشایندی از آن استشمام می‌شود. 🌷مشروح روایت در الف دزفول 👇 🌐https://alefdezful.com/1911 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️به نام خدا 🌴 یادی از اسوه های انقلاب اسلامی دزفول به مناسبت دهه فجر 🌹 شهید رضا اِزِک ⭕️يك روز به من گفت انفجار سه راهي كافي نيست بايد زود پز را عملياتي كنيم.. و چند روز قبل از شهادتش از توي جوي سيمتري سينه خيز شبانه رفته بود تا نزديكي تانك سر جهار راه سيمتري و زود پز انفجاري را روي تانك انداخته بود... ✳️رضا به سمت منطقه درگیری میرود و به محض آنکه مسجد لب خندق را رد کرده و سر خیابان می رسد مغزش را روی دیوار (گاراژ سُکُل) پاشیدند. تا ماهها آثار خون رضا روی دیوار دیده میشد. 🔅مویه کردن های شبانه ی مادر رضا ازک ماههای مدید در گوش همسایگان بود. 🌐 الف دزفول را ببینید👇🏻 https://alefdezful.com/1835 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌴 8️⃣1️⃣🌷 قسمت هجدهم خود معاون گردان يعني سيد جمشيد هم فكر نميكرد كه خط دشمن به اين شكل باشد؛ يعني به حالت بالا پريدن و خزيدن به طرف بالا و اين طرف افتادن. بچه ها را بردم. من بالا بودم و نفر بعدي كه يك بيسيمچي بود، پايش را رها كرد و مثل يك توپ به زمين خورد. آن برادر، هنوز كه هنوز است، ميگويد: از آن شب كمرم درد ميكند. او با بيسيم به زمين خورد و تصور ميكرد كه آن ديوار بلند، يك حالت شيب دارد كه پايش را ادامه دهد و به پايين بيايد. در صورتي كه وقتي پايت را رها ميكردي، چون هوا تاريك بود و جلوي پايت را نميديدي، از بالاي ديوار مثل توپ به زمين ميخوردي. ناگفته نماند، وقتي به سمت ساحل دشمن ميرفتم، يك قطعهاي بود كه قبلاً خودمان پاكسازي كرده بوديم، در برگشت، آن را گم كرديم، اما حميد كياني مثل يك شير ايستاده بود. صدايش كردم. او با صداي رسا و بلند فرياد زد: «محمود! چه شده؟» گفتم: «بچه ها را آوردهام. يكي از بچه ها بيايد و سيمخاردارها را ببرد.» او خودش در حالي كه سيمبر در دستش بود، از سر خط آمد و مقداري از سيمخاردارها را بريد و راه را باز كرد. به ساحل دشمن رسيديم. به او گفتم: «همينجا بايست و قدر زيادي از سيمخاردارها را ببر چون الآن است كه بقية بچه ها برسند.» حميد كسي نبود كه آرام بگيرد. كسي كه آنقدر براي عمليات بيتابي كرده بود چگونه ميتوانست آرام باشد؟ چون آن شب همان شبي بود كه خودش به چشم ديده بود. خدا شاهد است، قبل از عمليات من و حميد خيلي با هم بوديم. خيلي با هم مينشستيم و حرف ميزديم. او ميگفت: «محمود، به خدا قسم اين دفعه يك چيز به دلم برات شده است. روشن است كه اين دفعه خدا بهراحتي و با كمترين تلفات كه خودمان هم باورمان نميشود، خط را ميشكند.» آن شب هم وقتي به خط رسيديم، دستش را به شانهام زد و گفت: «ديدي گفتمت؟ ديدي گفتمت راحت است.» بچه ها آمدند. يك چراغ دستي پيدا كرده و روشن كرديم. با چراغ دستي علامت داديم و با داد و فرياد، قايقهاي بعدي را متوجه خودمان كرديم. تعدادي از نيروهاي ما كه پايينتر از معبر رفته و خودشان در آن نقطه با دشمن درگير شده بودند به ما ملحق شدند. چند شهيد هم در قايقها داده بوديم. به هر ترتيبي بود، بيشتر بچه ها را از محور خودمان به داخل كشيديم. همة نيروها را ميبايست نيروي دريايي يا آبي بناميم، چون همه خيس بودند و وضع ما غواصها بهتر از همه بود. در آنجا حرف بچه هاي غواص آن بود كه خدا را شكر كه ما را از غواصان قرار داد، چون لااقل لباس غواصي به تن داريم. نيروهاي پياده كه لباس نظامي و عادي به تن داشتند، همه لباسهایشان خيسِ خيس شده بود. حالا خودتان حساب کنید چه وضعيتي پيدا كرده بودند! خدا رحمت كند شهيد فرجا... پيكرستان را كه با نيروهاي خشكي آمده بود! فرجا... آمده بود سر خط كه همان اوايل شهيد شد. عبدالمحمد مشاك هم در آنجا به شهادت رسيد. ما علاوه بر قسمتي از محدودة گردان عمار كه پاكسازي كرده بوديم، تا نزديك محلي كه يك يا دو نهر مانده به محدوده گردان خودمان (بلال)، تا نهر شماره يازده، رفته بوديم، اما حدود دويست متر پاكسازي نكرده بوديم. خدا خيلي كمك كرد. تمام عراقيها در آن منطقه هم كشته شده بودند. بچه ها هم آمدند و قدري خيالمان آسوده شد. در آن حال، سرما بر ما مسلط شده بود و به شدت ميلرزيديم. صبح كه نگاه كردم و ديدم چند نفر بوده ايم، از تعجب خنده ام گرفت! ⭕️⭕️ ادامه دارد ... ✳️«مردان دریایی » به همراه تصاویر و صوت خاطره گویی شهید دوستانی با گویش دزفولی در الف دزفول 👇 🌐https://alefdezful.com/4305 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️به نام خدا 🌷👂🏻مبتکر اسارت با پیچاندن گوش را می شناسید؟ 6️⃣✍🏻 روایت ششم - روایت «شهید عبدالرحمن هودگر» شیرمردی که تیربارچی عراقی را با پیچاندن گوشش به اسارت گرفت 🌴 روایت شگفت انگیز شجاعت دانشجوی شهید دزفولی ، که تیربارچی عراقی را با پیچاندن گوشش به اسارت درآورد ... 🌐این خاطره پس از 11 سال باز نشر می شود ⭕️ الف دزفول را ببینید: 🌐https://alefdezful.com/809 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/alefdezful
✋🏻باسلام ☀️ 🌷تصویری که «حاج احمد» از روزنه ی کفن دید🌷 ✍🏻 6️⃣روایت ششم - روایت هایی از سردار شهید حاج احمد نونچی به مناسبت سالگرد شهادتش ❇️صدای مناجاتش آرام آرام بلند شد. من فقط زمزمه ای حس می کردم. دقایقی سپری شد. خواستم گره های کفن را باز کنم، اما نگذاشت. پارچه روبروی صورتش خیس شده بود. معلوم بود به شدت گریه کرده است.. . . 🌷 می گفت: « به تک تک سلولهای بدنم دستور داده ام که هرگز اجازه ندهند، کوچکترین غرور و نخوتی واردشان شود .» 🔅این جمله در بین بچه ها معروف بود که هرکس دنبال شهادت می گردد، باید برود گروهان نصر گردان حمزه ، باید نیروی حاج احمد نونچی بشود. 🌹بعد از فتح فاو ، در حاشیه ی اروند، کلاه آهنی اش را در محل شهادتش پیدا کردیم. گلوله ی تیربار دشمن ، درست وسط نام مقدس امام حسین(ع) را شکافته بود و بعد هم پیشانی حاج احمد را. راز آن نام مقدس بر کلاه حاج احمد، همانجا فاش شد. 🌴 الف دزفول را ببینید 👇🏻 🌐https://alefdezful.com/0206 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✋🏻باسلام 🌷اي واي احمد نكند آن جنازه غريب تو بودي ؟🌷 ⏰ به بهانه سالروز شهادت سردار شهید حاج احمد سوداگر ✍🏻 دوستانی که در اوایل سال ۹۰ اهل وبلاگ نویسی بودند قطعا یادشان هست که حاج احمد سوداگر هم اهل وبلاگ نویسی بود و وبلاگی داشت به نام «دفاع مقدس» که البته در حال حاضر از دسترس خارج است. ایشان چند روز قبل از شهادتش و همزمان با شهادت سردار حاج احمد سیاف همرزم قدیمی اش، خوابی دیده بود و به بهانه ی آن خواب دلنوشته ای زیبا از خود به یادگار گذاشت. ⏳ حاج احمد تنها دو هفته بعد از نگارش این دلنوشته به شهادت رسید. این دلنوشته تقدیم به شما. 🌴 الف دزفول را ببینید 👇🏻 🌐https://alefdezful.com/11020 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✋🏻با سلام 🎁 پست ویژه - *برنامه نیمه پنهان ماه* 🎥 گفتگو با همسر سردار شهید حاج احمد سوداگر در برنامه نیمه پنهان ماه پخش شده از شبکه افق ✳️ پخش و دانلود در الف دزفول 👇🏻 🌐https://alefdezful.com/11200 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
چندروز پیش این بنر را بالای یک مزار در بهشت علی دیدم مربوط به آسمانی شدن حاج اسدالله سعادتی نسب پدر چهار شهید( محمد، مریم ، نادیا و مریم سعادتی نسب ) و همسر شهید فاطمه برزن به همین راحتی و در سکوت داریم سرمایه هایمان را از دست می دهیم . . . گنجینه های استخراج نشده مان را ... بدون اینکه بشناسیمشان . . . بدون اینکه بشناسانیمشان . . . بدون اینکه سراغی ازشان گرفته باشیم، سری بهشان زده باشیم ، پای درد دلشان نشسته باشیم. به راحتی آب خوردن بدون اینکه برای نسل های بعدی روایتشان کرده باشیم . بدون اینکه از سبک زندگی شان گفته باشیم و از راز صبوری شان پرسیده باشیم به همین راحتی در سکوت می روند مظلومانه و ککمان هم نمی گزد چون این روزها ثروت برای ما معنای دیگری دارد و دیگر این میهمانان غریب زمین را ثروت و گنجینه و ارزش نمی دانیم. آنان که میزبان های خوبی به استقبالشان خواهدآمد و در بهترین جایگاه ها بر سفره اهل بیت به پاس صبوری هایشان خواهند نشست اما وای بحال ما که فردا باید پاسخگوی فرزندان امثال همین پدر باشیم که چرا چنین کردیم. چقدر راحت گنج هایمان را دست زمان دارد به تاراج می برد و ما چسبیده ایم به ثروت های کاغذی خدا به دادمان برسد خدا به داد بسیاری از مسئولین دزفول برسد که موضوع دفاع مقدس و معرفی و تقویت شاخصه ها و آدم های مرتبط با آن که نسخه شفابخش دنیای امروز در تمامی موضوعات است برایشان پشیزی اهمیت ندارد 🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋🏻با سلام 🎁سردار شهید حاج احمد سوداگر در یک نگاه 🎥 کلیپی از زمانه و زندگی سردار شهید حاج احمد سوداگر 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️به نام خدا 🌴 یادی از اسوه های انقلاب اسلامی دزفول به مناسبت دهه فجر 🌹 شهید حجه الاسلام والمسلمین سیدمحمدکاظم دانش ⭕️رئیس ساواک دزفول همواره او را به عنوان مبارزی نام می برد که پرونده اش سیاه است ، اما هوشیاری دانش باعث می شود که ساواک نتواند علیه او مدارکی مستند داشته باشد. ✳️در دوران حکومت پهلوي همواره مورد تهديد و آزار ساواک بود. بارها تبعيد و ممنوع المنبر مي گرديد. 🔅تنهاکسی بود که در زندان به ملاقات شهید سبحانی می رفت و کتابها و بیانیه های انقلاب را به صورت مخفیانه در اختیار وی و دیگر مجاهدان قرار می داد 🌷«صدام » برای سر او جایزه تعیین کرده بود 🌐 الف دزفول را ببینید👇🏻 https://alefdezful.com/1832 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 🌴 🔅 «شهید محمود دوستانی دزفولی» فرمانده گروهان غواص گردان بلال دزفول ، پس از عملیات والفجر8 و شهادت صمیمی ترین رفقایش ، با دلی سوخته به دزفول برمی گردد. 🌷شهادت «حمید کیانی» به تنهایی کمر محمود را شکسته است. محمود، ساکت ترین غواص اروند رود، به اصرار هادی عارفیان، عبدالامیر مطیع رسول و محمدحسین درچین با اصرار های مکرر قبول می کند که چند دقیقه از خاطرات عملیات والفجر8 بگوید. آن چند دقیقه، سه ساعت شده و برای همیشه در تاریخ ثبت می شود و محمود سه روز پس از بیان این خاطرات به شهادت می رسد. ✅شاید رمز و راز زنده ماندن محمود و تاخیر چند روزه اش در رسیدن به رفقای شهیدش، بیان همین خاطرات باشد، خاطراتی که سیدحبیب حبیب پور در قالب کتابی به نام «مردان دریایی» به چاپ رسانده است. ✍🏻متن خاطرات شهید محمود دوستانی از کتاب مردان دریایی به همراه صوت خاطره گویی شهید سه روز قبل از شهادت، در چند قسمت تقدیم می شود. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/alefdezful
🌴 9️⃣1️⃣🌷 قسمت نوزدهم در حدود دو متر، هشت يا نه نفر كنار هم نشسته بوديم كه وقتي به محل نگاه ميكردي كه مثلاً چگونه ديشت اينجا بودهايم، حيرت ميكردي! از سوز سرما دور هم جمع شده بوديم، آن هم در حالي كه تا صبح ميلرزيديم. براي نماز صبح نميدانستيم چه كنيم. چون لباسها و دست و پايمان، خونآلود بود و وضعيت پاكي و نجاستمان معلوم نبود. از حميد پرسيدم: «حميد! حالا وضعيت نمازمان چه ميشود؟ با اين وضعيت لباسها كه نماز نميچسبد.» حميد بلافاصله پاسخ داد: «مثل من باش! به دل نگير! بهترين نماز الآن است. اتفاقاً اين نماز خوبي است. خط دشمن را شكستهايم. آيا نمازي بهتر از اين سراغ داري؟» پرسيدم: «پس مهر و جانماز چه؟» جواب داد: همين پتو كافي است. در حالي كه پتو روي پايمان بود، نمازي جانانه خوانديم. پس از نماز، از سمت راست كه كاملاً پاكسازي نشده بود، صداي درگيري ميآمد. بچه ها همت كردند و خط آنجا هم شكسته شد. ما در سمت راست محور لشكر هفت ولي عصر(عج) بوديم و تقريباً يكصد و پنجاه متر بين لشكر ما و لشكر 25 كربلا پاكسازي نشده بود. بچه ها در آنجا بهشدت آتش كردند. ما هم به كمك آنها رفتيم. در آنجا شهيد حسين انجيري، از نيروهاي غواص كه گم شده بود، را پيدا كرديم. پرسيدم: «حسين، كجا بودهاي؟» پاسخ داد: «ما رفتيم و به ساحل خودمان زديم. حالا با هزار مصيبت به اينجا رسيدهايم.» همان شب شنيده بودم كه فرجا... شهيد شده است، ولي جنازهاش را نديده بودم. تقريباً ساعت 9 صبح بود كه آمدم و ديدم قامت رشيد او بر زمين افتاده است. انگار خواب بود؛ خدا شاهد است او خواب خواب بود؛ شهيد شده بود. آمدم اين طرفتر. بچه هايي كه زخمي شده بودند كمك ميخواستند و من آنها را دلداري ميدادم. آن موقع شهيد مسعود شاحيدر هنوز زنده بود و حرف ميزد. به بالاي سرش رفتم. گفتم: «مسعود، چطوري؟» پاسخ داد: «الحمد لله خوبم.» او را كشيدم و در يك سنگر بردم و بر او پتويي انداختم، ولي خيلي بيحال بود. بالاي سر بچه هاي ديگر رفتم. جمال قانع در حالت اغما بود، ولي هنوز نفس ميكشيد. آن طرف عبدالنبي روي زمين افتاده بود، ولي در آن حالت هم با بچه هايي كه زخمي بودند، شوخي ميكرد و سر به سرشان ميگذاشت تا دردهايشان را كمتر احساس كنند. تقريباً ساعت 9:30 صبح، آن منطقه پاكسازي شد و به لشكر 25 كربلا الحاق كرديم. نيروهاي ديگر هم آمدند و در همان صبح، در عمق خط دشمن و تا جايي كه مشخص شده بود، يعني جاده ظفر، رفتند. آنجا حدود سيصد متري ساحل و خط دشمن بود. آن روز تقريباً به همين صورت گذشت و تا فردا صبح در آنجا بوديم. در خط، گشتي زديم. آن اتاق سيماني -كه اشاره كردم- سنگري بود كه هيچكس در آن نبود، ولي چند نفر از بسيجيهاي بازيگوش و شيطان آن را با موشك آر.پي.جي هفت ميزدند. هر چه ميگفتيم: «بابا! شليك نكنيد. خودمان حال و حوصله سر و صدا نداريم.»، توجه نميكردند. يكي از خصوصيات صبح عمليات اين است كه بچه ها حال سر و صدا ندارند و اگر كسی گلولهاي شليك کند، دوست دارند سرش را ببرند، چون از تيراندازي بيزارند. ولي آن بچه ها هر چند دقيقه يك موشك آر.پي.جي هفت به سمت آن اتاق شليك ميكردند. ما نميفهميديم كه جنس اين سنگر سيماني از چيست، ولي ميديديم كه هيچ صدمهاي به بدنة آن وارد نميشود. ظاهراً از داخل آتش گرفته بود، چون مقداري دود كرد. چند لحظه بعد از آنكه من اعتراض كرده بودم كه چرا شليك ميكنند، دو نفر از بسيجيها خود را به اتاقك رسانده و بالاي آن دو سه نارنجك انداختند. فرياد زدم: «بابا! بياييد اينجا!» ⭕️⭕️ ادامه دارد ... ✳️«مردان دریایی » به همراه تصاویر و صوت خاطره گویی شهید دوستانی با گویش دزفولی در الف دزفول 👇 🌐https://alefdezful.com/4305 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️به نام خدا 🎁 پست ویژه به مناسبت سالروز عملیات والفجر۸ 📚 آمار شهدای دزفول در عملیات والفجر۸ 🌷 تعداد و اسامی همه ی شهدای دزفول در عملیات والفجر۸ 🌹❓ آیا می دانستید دزفول در عملیات والفجر ۸ ، ۱۲۴ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرده است ؟ ❓🌷 آیا دزفول در عملیات والفجر۸ شهید جاویدالاثر هم دارد؟ ☀️ به دلیل کیفیت بالای تصاویر ، ممکن است تصاویر با تاخیر نمایش داده شود... ❇️ این آمار و اسامی را در الف دزفول ببینید 👇🏻 🌐https://alefdezful.com/1123 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمرینات غواصان گردان بلال دزفول. زمستان ۶۴ - پلاژ دزفول . قبل از عملیات والفجر هشت 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷گردان بلال دزفول. زمستان ۶۴ - پلاژ دزفول . قبل از عملیات والفجر هشت 🌹چقدر خاطره انگیزند این تصاویر. تصاویر آنانکه قریب چهل سال است همین جمع ها و دورهمی هایشان را دارند در آسمان برگزار می کنند و ما هم قریب چهل سال است از درد فراقشان شعله وریم. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
49.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 لحظات خاطره انگیز خداحافظی و وداع غواصان خط شکن گردان بلال دزفول با فرمانده آسمانی شان سردار شهید سیدجمشید صفویان لحظاتی قبل از آغاز عملیات والفجر8 🌹 بسیاری از غواصانی که در تصویر می بینید ، لحظاتی بعد ، از ساحل اروند رود راهی بهشت برزخی پروردگار می شوند. 🔅یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد🔅 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✋🏻باسلام ☀️ 🌷شک نکنید که از دیدن این تصویر شگفت زده خواهید شد🌷 ✍🏻 7️⃣روایت هفتم - روایت یک هدیه ی خاص! هدیه ای که شهید مجید طیب طاهر به رفیقش سید عزیز داد. ☀️ هدیه ای که تا کنون هیچ کس، تاکید می کنم ، «هیچ کس» نگرفته است. 🌴 روایت یک رفاقت ، یک شهادت و یک یادگاری . . . ☀️ الف دزفول را حتما ببینید👇🏻 🌐https://alefdezful.com/0404 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🎁 پست ویژه به مناسبت سالروز عملیات والفجر مقدماتی 📚 آمار تکان دهنده شهدای دزفول در عملیات والفجر مقدماتی 🌷 تعداد و اسامی همه ی شهدای دزفول در عملیات والفجر مقدماتی ❓🌷 آیا می دانستید پس از عملیات والفجر مقدماتی ، پیکر 61 تن از شهدای این عملیات در مناطق باقی ماند ؟ ❓🌷 آیا می دانستید پیکر 34 شهید این عملیات هنوز رجعت نکرده است. ❓🌷آیا می دانستید بالاترین امار شهدای جاویدالاثر 8 سال دفاع مقدس دزفول مربوط به والفجر مقدماتی است؟ 🌴پیکر کدامیک از شهدای دزفول در عملیات والفجر مقدماتی هنوز به دزفول برنگشته است ؟ ⭕️ به دلیل کیفیت بالای تصاویر ، ممکن است تصاویر با تاخیر نمایش داده شود... ❇️ این آمار و اسامی را در الف دزفول ببینید 👇🏻 🌐https://alefdezful.com/2111 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✋🏻باسلام ☀️ 🌷 «فرمانده ای که شلاق خورد... »🌷 ✍🏻 8️⃣روایت هشتم - روایتی تکان دهنده از سردار شهید حاج عبدالکریم پورمحمدحسین بمناسبت سالروز شهادتش ✍🏻 تکان دهنده ترین خاطره ای که تا کنون در «الف دزفول» منتشر شده است 🌹شهید حاج احمد سوداگر تا آخرین سال های زندگی اش همیشه می گفت: «از یادآوری این خاطره می سوزم . . . » 🌴 خانواده و دوستان این فرمانده ی شهید هم تا قبل از روایت الف دزفول از این ماجرا بی خبر بوده اند . 🌹دوست ندارم بگویم این خاطره را بدهید همه ی مسئولین بخوانند! حس می کنم بیان رفتار و عملکرد شهدا به بسیاری از مسئولین امروز کشور، بی فایده است ، چرا که حسین(ع) هم به لشکر روبرویش فرمود :«لقمه حرام نمی گذارد صدای مرا بشنوید!» 🌷دژبان اهوازحاج کریم را نمی شناسد و گیر می دهد به وسایل همراهش. در آن روزهای خاکی بودن آدم ها و شانه های بدون درجه ، هر چه حاجی با دژبان حرف می زند بی فایده است و حاج کریم بازداشت می شود و . . . 🌷 حاج کریم می گوید : فقط بگو روی ترکش هایم شلاق نزنند!! .... ❇️ این روایت را برای تمامی مدعیان قانون و قانون گرایی، مدعیان خدمت به مردم ، مدعیان احساس تکلیف ، مدعیان . . . . ارسال کنید. ⭕️🌐برای خواندن ماجرای کامل این روایت روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻 🌐https://alefdezful.com/2811 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌴 0️⃣2️⃣🌷 قسمت بیستم آنها حدود يكصد متر از ما دور بودند. خدا شاهد است وقتي بيست يا سي متر از آن اتاقك دور شدند، ناگهان از آنجا، دو- سه دست هي بالا ميرفتند و پايين ميآمدند. داد زدم: «بچه ها! مثل اينكه كساني آنجا هستند و ميخواهند اسير شوند!» در يك لحظه يك نفر از آنجا بلند شد. بچه ها به طرف او تيراندازي كردند. او دوباره نشست. فرياد زدم: «بابا! شليك نكنيد. بگذاريد بلند شود!» با قطع تيراندازي، آن عراقي بلند شد و با ترس و هراس به سمت ما آمد. پس از او، نفر بعدي هم بلند شد. خلاصه چهار نفر از آن سنگر بيرون آمدند. آنها در آن همه انفجار و با آن همه سر و صداي تكبير ما در آن سنگر مخفي شده بودند. براي تصرف اين سنگر مهم و خطرناك كه در محور ما بودسه نفر را مأمور كرده بوديم كه بيايند و راهپلة ورودي آن را پيدا و منهدمش كنند. در آن لحظه كه آن چهار عراقي اسير شدند، نگاه ميكردم كه اينها ميخواهند چگونه و از كجا بيرون بيايند. چون چهار طرف آن بسته و صاف و يكدست بود و هيچ دري نداشت. در ناباوري ديدم كه يكي از آنها طنابي را كه آويزان شده بود، گرفت و پايين آمد. آن وقت چگونه ميتوانستيم بفهميم كه آنها با طناب به داخل اين سنگر ميروند و بيرون ميآيند؟ اين هم از لطف خدا بود كه آنها اسير شدند. چهار نفر از آن طناب به پايين آمدند و خود را تسليم كردند. حتم داشتيم كه آنها در شب گذشته با تيراندازي خود، چند نفر از نيروهاي ما را شهيد و يا مجروح كردهاند و حالا آمدهاند كه تسليم شوند. آنها را بالاي سر شهدا برديم و شهدا را نشانشان داديم و پرسيديم: «اينها را چه كسي زده است؟» مات و مبهوت مانده بودند و فقط نگاه ميكردند. ميخواستيم بچه هاي مجروح را به عقب بفرستيم، ولي نه قايقي بود و نه وسيلهاي. هر چه ميگفتيم: «قايق بياوريد!» ميگفتند: «قايق نيست. ديشب تير و تركش خورده و خراب شدهاند.» خودمان هم ميديديم كه بعضي از آنها واژگون و برخي هم در ساحل خراب بودند. كمي از سر خط پايينتر رفتم كه ديدم قايقي در موانع گير كرده است. شهيدي در آن بود. داشتم نفر بعدي را كه در قايق بود، نگاه ميكردم كه ديدم سرش تكان خورد. سرش را برگردانيد. جا خوردم. اول احساس كردم شهيد است، ولي بعداً دريافتم كه زخمي است و هفت–هشت ساعت است كه آنجا افتاده است. خيلي برايش ناراحت شدم. به طرفم رو كرد و گفت: «برادر، كمك نميكني؟» فارسي حرف ميزد. دلم برايش سوخت، اما هيچ چارهاي نداشتم. آنجا چه ميتوانستم بكنم؟ در آنجا تكان كه ميخوردي تا زانو در گل و لجن فرو ميرفتي. بهترين محل همان جايي بود كه او مانده بود. ساعت تقريباً 11 صبح بود. تماس ميگرفتيم، ولي قايق نبود. بچه هاي غواص را، كه سالم بودند، بسيج كرديم. آنها قدري از موانع را كنار زدند. معبري با زحمت فراوان باز شد. فكر اينكه داريم جان بچه ها را نجات ميدهيم به ما نيرو ميداد، چون مجروحين داشتند يكي يكي تمام ميكردند. خدا رحمت كند شهيد جليل شريفي را كه آنقدر از او خون رفت تا شهيد شد! حميد حويزي هم اگر در آنجا ميماند، تمام ميكرد. موانع را كنار زديم و یکیک مجروحان را با زحمت زياد به روي دوش گرفتيم و به طرف قايقها برديم. به لب اروندرود كه ميرسيدي، به علت جزر آب، تا كمر در يك گِل نرم فرو ميرفتي. حساب كنيد مجروحي را كه از ناحية پا زخمي شده بود، ميخواهيد حمل كنيد. يكي از آنها را روي دوشم گرفته بودم. تكان كه ميخوردم، فرياد آخ او به هوا ميرفت. فرياد او مثل يك چكش بر سر من فرود ميآمد. هم خسته بودم و هم درد او عذابم ميداد. تازه در گِل هم فرو ميرفتم. ⭕️⭕️ ادامه دارد ... ✳️«مردان دریایی » به همراه تصاویر و صوت خاطره گویی شهید دوستانی با گویش دزفولی در الف دزفول 👇 🌐https://alefdezful.com/4305 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️به نام خدا 🌴 یادی از اسوه های انقلاب اسلامی دزفول به مناسبت دهه فجر 🌹 شهید محمدهادی موجودی ⭕️وقتی برای پخش اعلامیه و کارهای مبارزاتی می رود سردشت، از مامورین شاه کتک مفصلی می خورد. بعد هم جسم نیمه جانش را می اندازند کنار جاده و می روند 🌷شهادتش خیلی خیلی خاص است. بعد پیروزی انقلاب و قبل از شروع جنگ. در یونسکو ( خانه معلم امروز)، زندانی که خیلی از بازماندگان رژیم پهلوی در آن محبوس بودند. . . ✳️برای مجلس ختمش، همه متعجب بودیم. مینی بوس مینی بوس آدم می آمد که هیچکدام را نمی شناختیم. 🔅فردای تشییع جنازه رفته بودیم سر مزار. قبر کن نشسته بود گریه می کرد. پرسیدم : شما چرا گریه می کنی؟ گفت: دیروز که پیکر این جوان را در لحد گذاشتم اتفاق عجیبی دیدم . . . 🌐 الف دزفول را ببینید👇🏻 https://alefdezful.com/1839 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc