سینه های ما پریشان حسین و زینب است
درد ما دنبال درمان حسین و زینب است
زمزم و کوثر همیشه طالب چشمان ماست
دیده ی ما تا که جوشان حسین و زینب است
روح و جان مصطفی جان علی و فاطمه ست
جان زهرا و علی جان حسین و زینب است
در مسیر کربلا خوش آن که محرم می شود
خوش به حال آن که سلمان حسین و زینب است
چون زهیر و چون وهب باید که سوی یار رفت
ای خوش آن کس که مسلمان حسین و زینب است
دست هر کس سوی دامان کسی گر شد دراز
دست ما عمری به دامان حسین و زینب است
یا من ارجوه لکل خیر ، روزی کن حرم
خیر نوکرها به دستان حسین و زینب است
گفت مولای رئوف ما که فابک للحسین
ای خوش آن چشمی که گریان حسین و زینب است
روضه ی سربسته ای که بسته باشد بهتر است
روضه ی موی پریشان حسین و زینب است
#ناصر_شهریاری
#حضرت_زینب_س
لحظه ی آخر عمرت شد و تنها شده ای
بی اباالفضل و علی اکبرِ لیلا شده ای
یاد آن عصرِ دهم عصرِ پر از حادثه ها
کمرت تا شده و ثانیِ زهرا شده ای
نصف روزی و هزاران غم عظمی و بلا
جبل الصّبری و مانند معما شده ای
به خدا وصف مقام تو توان نیست مرا
که خدا خوانده تو را زینب کبری شده ای
تو همانی که در آخر به گلو بوسه زدی
نائب فاطمه ی ام ابیها شده ای
روی تل رفته و با آه و فغان ناله زدی
شاهد غارت پیراهن مولا شده ای
یاد خشکی لبانش به لبت آب نخورد
در وفاداری خود اُسوه ی سقا شده ای
کوه صبری که تو را دیده خدا بعد بلا
نیمه شب بهر مناجات و دعا پا شده ای
من بمیرم که تو رفتی سفر کوفه و شام
همسفر با شبث و شمر و سنان ها شده ای
وسط حُجره نیامد به دلت جان بدهی
همچو آن پیکر افتاده به صحرا شده ای
"مهدی" از داغ تو گر جان بدهد باز کم است
که تو در آخر عمرت تک و تنها شده ای
#مهدی_جلالی
#حضرت_زینب_س