لحظه ی آخر عمرت شد و تنها شده ای
بی اباالفضل و علی اکبرِ لیلا شده ای
یاد آن عصرِ دهم عصرِ پر از حادثه ها
کمرت تا شده و ثانیِ زهرا شده ای
نصف روزی و هزاران غم عظمی و بلا
جبل الصّبری و مانند معما شده ای
به خدا وصف مقام تو توان نیست مرا
که خدا خوانده تو را زینب کبری شده ای
تو همانی که در آخر به گلو بوسه زدی
نائب فاطمه ی ام ابیها شده ای
روی تل رفته و با آه و فغان ناله زدی
شاهد غارت پیراهن مولا شده ای
یاد خشکی لبانش به لبت آب نخورد
در وفاداری خود اُسوه ی سقا شده ای
کوه صبری که تو را دیده خدا بعد بلا
نیمه شب بهر مناجات و دعا پا شده ای
من بمیرم که تو رفتی سفر کوفه و شام
همسفر با شبث و شمر و سنان ها شده ای
وسط حُجره نیامد به دلت جان بدهی
همچو آن پیکر افتاده به صحرا شده ای
"مهدی" از داغ تو گر جان بدهد باز کم است
که تو در آخر عمرت تک و تنها شده ای
#مهدی_جلالی
#حضرت_زینب_س