eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
904 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه‌السلام 🔹قد أفلَحَ المُؤمِنُونَ🔹 «سه روز» بود، که در مکّه بی‌قراری بود نگاه کعبه، پر از چشم‌انتظاری بود «سه روز» صبح شد و، سایبان «حِجر و حَجَر» سحابِ رحمت و ابرِ امیدواری بود به احترام شکوفایی گل توحید «سه روز» کار حرم عشق و رازداری بود زِ هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل» در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود پس از «سه روز» از آن روی ماه پرده گرفت حرم که محرم اسرار کردگاری بود صفای آینه از چشم «مَروه» می‌تابید شمیم عاطفه از، «مُستَجار» جاری بود زمین به مقدم مولود کعبه، می‌نازید هوا هوای بهشتی، زمان بهاری بود فرشتگان خدا، در مقام ابراهیم سرودشان، غزل عشق و بی‌قراری بود سحر به زمزم توحید، آبرو بخشید علی، که زمزمۀ چشمه در صحاری بود قسم به وحی و نبوّت که در کنار نبی علی تمام وجودش، وفا و یاری بود نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آری علی که جلوۀ آیات جان‌نثاری بود چگونه نخل عدالت نمی‌نشست به بار که اشک چشم علی، گرم آبیاری بود امیر ظلم‌ستیز، افسر یتیم‌نواز! یگانه آینۀ عدل و استواری بود همین نه «مکّه» از او عطر ارغوانی یافت «مدینه» از نَفَس او بنفشه‌کاری بود علی، تجسّم اخلاص و صبر بود و امید علی، تبلور ایمان و پایداری بود علی، به واژۀ آزادگی تَقدّس داد علی، تجلّی ایثار و بردباری بود جهان کوچک ما حیف درنیافت که او پر از کرامت فضل و بزرگواری بود!؟ قسم به کعبه که سجّادۀ گل‌افشانش زِ خون جبهۀ او باغ رستگاری بود... @aleyasein
علیه‌السلام 🔹یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر🔹 ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان «یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر» را با ما بخوان با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی همچنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی دانۀ اشكی چنان آیینه صافت می‌كند سوز آهی محرم بزم عفافت می‌كند رو به مسجد كن ببین رحمت طوافت كند ذات حق دعوت برای اعتكافت می‌كند معتكف در مسجد آنچه دید جز آنجا نبود اعتكاف هیچ كس چون مادر مولا نبود مادری كاو را ببخشد عالیِ اعلی علی پیش كعبه كس نداند حال او الّا علی می‌رسد بر گوش جانش نغمه‌های یا علی اعتكافش در حریم كعبه باشد با علی چون سر آمد اعتكافش، عشق شد هم‌دوش او تا برآمد آفتابی بود در آغوش او ای حرم در باز كن جانانه را در بر بگیر تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر چون صدف این گوهر یك‌دانه را در بر بگیر خانه را بگشا و صاحب‌خانه را در بگیر در ز دیوار حرم وا كن، به مردم در ببند خود كمر در خدمت این كودك و مادر ببند ای حرم غسل زیارت كن جمالش را ببین چهرۀ چون ماه و ابروی هلالش را ببین خط بكش بر روی بت‌ها خطّ و خالش را ببین بر سر دست رسول‌ الله مقالش را ببین كز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان هرچه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد از نگاهش عقدۀ غم بر پیمبر باز شد شهر علم مصطفی را بر جهان در باز شد حجت داور لبش با نام داور باز شد ای حریم كعبه! بشنو این ندای دلنشین آیه‌های مؤمنون را از امیرالمؤمنین اختیارش با خدا و عالمش در اختیار مرد میدان‌های علم و حلم و مجد و افتخار جُرج جُرداق مسیحی گفت در هر روزگار كاش می‌شد یك علی وین ویژگی‌ها آشكار این نخواهد شد ولی از مكتب ایثار او كاش خیزد هر زمان چون میثم تمّار او @aleyasein
علیه‌السلام 🔹لا حول و لا قوة الا بالله🔹 در قبله‌گه راز فرود آمد ماه یا زادگه علی بود بیت‌الله از كثرت اشتیاق، دیوار شكافت تا این‌كه ره وصال گردد كوتاه مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت افكند خدای پرده بر سِرُّ الله در بسته و دیوار به هم آمده بود جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه از راز و نیاز بنده و معبودش در خلوت آن خانه نشد كس آگاه در باز نشد گرچه بسی كوشیدند هر دیده به صد سؤال می‌كرد نگاه هرجا سخن از قصۀ بیت‌الله بود افتاد حكایت حرم در افواه نومید شدند و مات و حیران ماندند تا باز مگر خدای بگشاید راه تا این‌كه به پیش چشم حیرت‌زدگان دیوار شكافت بار دیگر ناگاه از بیت خدا برون یدالله آمد لاحولَ و لا قوةَ إلّا بالله شد حبس نفس‌ها چو جمالش دیدند تا آینه گَرد غم نگیرد از آه با بنتِ اسد خود اسدالله آمد از بیت احد مهر درآمد با ماه بوسند خلایق حجرالاسود را چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه خاموش حسانا كه مقام است بلند ترسم بود این گفته كوتاه گناه @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاید نام دیگر روز دست های مهربان باشد، دست هایی که امنیت را برایمان آورد... روز پدران سرزمینم مبارک 💞 @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه‌السلام 🔹دردانهٔ کعبه🔹 ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود روح از پیکرهٔ کعبه برون آمده بود روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز عشق او بر دل سنگی‌‌ِ حرم غالب شد قبله مایل به علی بن ابی‌طالب شد از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت کعبه در بدرقه‌اش چند قدم با او رفت قفس کعبه شکسته‌ست دم پرواز است برو از کعبه که آغوش محمد باز است آینه هستی و با آینه باید باشی خانه‌زادِ پسر آمنه باید باشی همهٔ غائله‌ها گشت فراموشِ نبی کودکی‌های علی پر شد از آغوش نبی مستی اهل سماوات دوچندان شده است عطر گیسوی علی خورده به تن‌پوش نبی تا بچیند رطب تازه‌ای از باغ بهشت رفته دردانهٔ کعبه به سر دوش نبی که نبی بوده فقط این همه سرمست علی که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی چشم در چشم علی، آینه در آیینه حرف‌ها می‌زند اینک لب خاموش نبی دور از من مشو، ای محو تماشای تو من نگران می‌شوم از دور شدن‌های تو من من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن وحی می‌ریزد از آهنگ لبت، حرف بزن می‌نشینم به تماشای تو تنها، آری هر زمان خسته‌ام از مردم دنیا، آری بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد همهٔ دهر اگر شعب ابی‌طالب شد خوب شد آمدی ای معنی بی‌همتایی بی‌تو هر آینه می‌مردم از این تنهایی دین اسلام در آن روز که بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود باعث گرمی بازار شدش حیدر بود وحی می‌بارد و من دوخته‌ام دیده به تو تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم از رسولان دگر با تو اولوالعزم‌ترم می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام... @aleyasein
28.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه بهتر از همین اول بگویم حرف آخر را ڪسی از ابتـدا تا انتهـا نشناخت حیدر را... (ع) @aleyasein
علیه‌السلام 💠 (علیه‌السلام) لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّيَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلا عَلِيّاً اگر صد فرزند هم می‌داشتم دلم می‌خواست همه را «علی» بنامم. 📗 الكافی، ج۶، ص۱۹ 🔹نام علی🔹 فرمود حسین:‌ جلوۀ لم یزلی سالار شهیدِ شاهدان ازلی گر صد فرزند داشتم می‌خواندم نام همه را به نامِ نامیِ «علی» @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم به محضر اميرالمومنین صلوات الله علیه مبهوت، در تلألوِ نورِ خدایی اش... هستم تمامِ عمر سراپا هوایی اش حتی دمی جدا نشدند و نمی شوند ایل و تبارم از نفسِ ایلیایی اش مدیونِ مادرم که از آن لحظه ی نخست بوده است ذکر نام علی لای لایی اش از عهده ی اهالیِ افلاک خارج است درکِ مقام و منزلتِ کبریایی اش از اين جهان و جاذبه های هزار رنگ ما را بس است گوشه ی ایوان طلایی اش حتی به گرد پای نجف هم نمی رسد باغ بهشت با همه ی با صفایی اش افلاک چیست؟ گرد و غبار عبای او خورشید چیست؟ ذره ای از روشنایی اش خورشید با تمام بزرگی و اقتدار سهل است با اشاره ی او جا به جایی اش سخت است در تصور امثال حبرئیل وارد شدن به حیطه ی فرمانروایی اش من تشنه ی ابوذر و مقداد و میثمم یاران دل سپرده ی قالو بَلَىٰ ایش سر می دهند و سر به سلامت نمی برند آنانکه گشته اند سراپا فدایی اش شاهان روزگار به ما غبطه می خورند تا مفتخر شدیم به شغل گدایی اش حال و هوای این منِ با خود غریبه را تغییر داده واقعه ی آشنایی اش ما را یتیم کوی علی آفریده اند ما را اسیر مرحمتِ هل اَتىٰ ایش انسانِ کاملی است که در اوج بندگی تردید کرده است بشر در خدایی اش تنها علی شناسِ جهان احمد است و بس ما عاجزیم در صفتی ابتدایی اش بفرست دم به دم صلوات محمدی بر مرتضی و شاکله ی مصطفایی اش در شرحِ ناب انفسنای پیامبر در کوثر و حقیقت خیر النساییش تا ریزه خوارِ سفره ی لطف حسن شدیم حیران شدیم در صفت مجتبایی اش بازار عشق بازی و ایثار و بندگی رونق گرفت با پسر کربلایی اش آن شاه تشنه ای که شمیم بهشت را جا داده است در کفن بوریایی اش هفتاد و دو قصیده ی رنگین و تابناک جاری شدند در غزل نینوایی اش ما را اسیر شرط و شروط خودش نمود در امتداد جلوه ی موسی الرضایی اش تنها به ریسمان علی چنگ میزنیم مرگ است و مرگ حاصل یک دم جدایی اش در آفتاب حشر همه بهره می بریم از سایه سارِ سلسله ی ماسوایی اش قبل از ازل به سمت ابد پر کشیده است بی ابتدا است وسعت بی انتهایی اش در آیه ی لِیُذْهِبَ عَنْکُمْ خدا چقدر بی پرده گفت از صفت اِنَّمایی اش از چاه های کوفه بپرسید راز را از کوفه ای که شهره شده بی وفایی اش جز نخل های کوفه و جز چاه سر به زیر آگاه نیست هیچ کس از پارسایی اش فیض تولدش شده در خانه ی خدا تکرار ناپذیر، چو خیبر گشایی اش مستانِ بی خود از خود و مجنون صفت شدند بینندگانِ منظره ی دلربایی اش هرکس اسیر پیچ و خم زلف یار شد هرگز امید نیست به یک دم رهایی اش هرکس دخیل بست به انگورِ آن ضریح امید بسته است به حاجت روایی اش شرمنده است این قلمِ متهم به عشق بارانِ شرم می‌چکد از نارسایی اش @aleyasein
علیه‌السلام 🔹کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام🔹 شگفتا کرامات ماهی تمام چه ماهی که خورشید صبح است و شام چه ماهی که فرزند اُم القُری چه ماهی که لبخند بیت الحرام چه ماهی چه مردی سلامٌ علیه چه مردی چه ماهی علیه‌السلام چه حُسن شروعی‌ست ماه رجب چه حُسن ختامی‌ست ماه صیام همه عمر او یک نماز است و بس سکوتش قعود و خروشش قیام دم از حق زده دم به دم تیغ او اگر در مصاف است اگر در نیام چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام در اوصاف آن حسن بی‌خاتمه رسید این ترنم به حسن ختام به لب دارم این نغمه را دم به دم به سر دارم این سایه را مستدام امیری حسینٌ و نعم الامیر امامی علیٌ و نعم الامام @aleyasein
علیه‌السلام 🔹خوشه‌چین🔹 مرا مباد که با فخر همنشین باشم غریب‌وار بمیرم، اگر چنین باشم به چشم من همه از من بزرگوارترند به خواب نیز ندیدم که بهترین باشم... نمی‌شود ز سرم سایۀ تواضع دور گر آفتاب شوم باز هم همین باشم نشسته‌اند به سکّوی آسمان، یاران عروج من همه این بس که بر زمین باشم... هوای مال نکردم که خون دل بخورم خیال جاه ندارم که در کمین باشم رفیقِ نغمۀ مستانِ راستگو بودم مرید غیرت پیرانِ راستین باشم... درخت شعر مرا بار، جز تواضع نیست مرا کمال همین بس، که خوشه‌چین باشم... نجات داد مرا سایۀ ولای علی علی نخواست سرافکنده، شرمگین باشم... علی نخواست بیفتم به آستانۀ خلق دچار منّت هر کهنه‌آستین باشم علی زدود غبار از وجود تاریکم علی نخواست گره‌گیر کفر و کین باشم یقین که دست علی، دست راستین خداست اگر هلاک کنندم بر این یقین باشم بر این مکاشفه از روز اولین بودم بر این مشاهده تا شام واپسین باشم... فدای تربتش، آن تربت غریب شوم! گدای خانه‌اش، آن خانۀ گلین باشم مگر علی نپسندد، وگرنه تا هستم غلام حلقه به گوش امام دین باشم... @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیهاالسلام 🔹والصّبح...🔹 دمید گرد و غبار سپاهیان سحر گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد رها شدند از آن تیرگی هزار اختر سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش کشید پرده‌ای از نور روی قرص قمر به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر چه خلقتی‌ست؟ شگفتا! چه آیه‌ای؟ عظمی! به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود بزرگوار، شکوه‌آفرین، بلندنظر به هوش باش که برخاست محکمات علی بلند شد که قیامش به پا کند محشر بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر بلند شد، همه بت‌ها به لرزه افتادند مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟ کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز به گوش می‌رسد آیات سورۀ کوثر شبیه بود به تسبیح، رشتۀ سخنش به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر مگر که روح الامین سورۀ قیامت خواند که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر منم همان که جگرگوشۀ نبی خداست تویی نوادۀ آن زن که می‌درید جگر رسیده کار به جایی که هم‌کلام توام منی که هم‌سخنم نیست از مَلَک کمتر کنیزهای تو در کاخ‌ها نشسته به تخت عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟ ندای روح الامین می‌رسد: فَلا تَقهر!» به پای خطبۀ غرّاء ذوالفقاری او سپاه شب‌زده انداخت بی‌اراده سپر هنوز می‌رسد از شام، برق خورشیدش اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر! مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ رسانده نامۀ خون را کبوتری بی‌سر من الغریب می‌آید، نمانده وقت خضاب حبیب‌های حرم را خبر کنید، خبر! مدافعان حرم بوده‌ایم نسل به نسل رسیده قبضۀ شمشیر از پدر به پسر اگر چه سر بدهد، قصّه‌اش به سر نرسد که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر چه می‌شود که علی جان! به ما سری بزنی شهید چشم تو باشیم لحظۀ آخر حکایت من و عشق تو همچنان باقی‌ست اگر چه باز به پایان رسید این دفتر @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روز پدر متفاوت 🌷 فرزند شهید حمیدرضا فاطمی‌اطهر تشنه‌ست شبیه ماهی بی‌دریا یا آهوی پابسته میان صحرا صبری بده، ای خدا به فرزند شهید وقتی که بلد شد بنویسد بابا @aleyasein
علیهاالسلام 🔹امّ الکتاب🔹 زینب اگر نبود حدیث وفا نبود با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود زینب اگر نهیب نمیزد علیه کفر نطق مدافعان ولایت رسا نبود زینب اگر اسیر نمی‌شد به راه دوست دین خدا ز قید اسارت رها نبود زینب اگر طلسم ستم را نمی‌شکست امروز صحبت از شرف اولیا نبود.. در شام و کوفه باز نمی‌کرد اگر زبان نام رسول بر سر گلدسته‌ها نبود اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام زینب اگر نبود کتاب خدا نبود @aleyasein
علیهاالسلام 🔹رسالت🔹 چون او کسی به راه وفا یاوری نکرد خون جگر نخورد و پیام‌آوری نکرد زینب، که مثل او کسی از داغدیدگان با اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد بعد از وداع روز دهم، با ستارگان کوتاهی از وظیفۀ هم‌سنگری نکرد در حقِّ غنچه‌های دل افسردۀ یتیم چون او، کسی مراقبت و مادری نکرد... بعد از امام آینه‌ها، با کلام نور هیچ آفتاب، این همه روشنگری نکرد همراه کاروان اسیران، خدای صبر کاری به جز رسالت و پیغمبری نکرد جز او، که بود شاهد محمل‌نشین، کسی دیدار، تازه، با گل خاکستری نکرد در سایه‌بان محمل غم، با هلال خویش جز صحبت از شکوه و بلنداختری نکرد... ویرانه بود و دربه‌دری، باز لحظه‌ای غفلت ز حال لالۀ نیلوفری نکرد یادش، هماره مظهر عزّت‌مداری است نامش، همیشه بر لب ایام جاری است @aleyasein
علیهاالسلام 🔹چادر زهرایی🔹 صبرت از پای درآورده شکیبایی را ای که سوزانده غمت لالهٔ صحرایی را دل به دریا بزند هرکه دلش بی‌تاب است تو به صحرا زده‌ای آن دل صحرایی را داغت آنقدر زیاد است که غم کرده علم در دل سوخته‌ات خیمهٔ تنهایی را دیده‌ای آنچه تماشا نشود با هر چشم و کسی چون تو ندید آن همه زیبایی را دم به دم خطبهٔ غرّای تو تیغ علوی‌ست بر سر انداخته‌ای چادر زهرایی را قلم از لحن تو سرمشق متانت برداشت از تو آموخت سخن شیوهٔ شیوایی را آه ای سنگ صبور دل بی‌تاب رباب! باز آرام بخوان نغمهٔ لالایی را @aleyasein
علیهاالسلام 🔹شهید داغ حسین🔹 تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست همان که غیر خدا را دمی صدا نزده‌ست شهید داغ حسین است و ما در این فکریم که سر به چوبۀ محمل زده‌ست یا نزده‌ست هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد هنوز پای غمش ایستاده، جا نزده‌ست هنوز چشم به راه است ماه برگردد و قرن‌هاست کسی سر به خیمه‌ها نزده‌ست خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد بدا بر آن قلمی که دم از شما نزده‌ست به پای‌بوسی صیدی که بین گودال است کسی شبیه تو این‌گونه دست و پا نزده‌ست... @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا