eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
887 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
امام کاظم(ع) - شهادت یک شب آمد، زد لگد بر در، فقط گفتم حسن تازیانه رفت بالاتر، فقط گفتم حسن آن یهودی ناسزا می گفت امّا آن میان تا که آمد اسمی از مادر ، فقط گفتم حسن بی حیا، یک بار روی سینه ی من پا گذاشت ضربه ای هم زد به روی سر، فقط گفتم حسین روی سینه می نشست و گردنم را می فشرد مثل بسمل می شدم پرپر، فقط گفتم حسین تازیانه دور انگشتان من پیچید و بعد ناگهان افتاد انگشتر، فقط گفتم حسین از حرم تا قتلگه، پای برهنه می دوید عمه ام با حال مضطر، داد می زد" مادرم" تا بیاید؛ شمر ملعون کار خود را کرده بود پای آن ببریده حنجر داد میزد" مادرم " @aleyasein
نور خدا در دل شب ها رسید سپیده زد، شمس دلارآ رسید خبر بده به فطرس ای جبرییل دوای درد تو، مسیحا رسید بیا خودت را برسان پیش او بال و پرت سوخت، مداوا رسید گدا.. گدا.. آی گدایان شهر! رحمت واسعه به دنیا رسد ملجاء هر شاه و گدا آمده شاهِ شهیدِ شهدا آمده آمده و نبی ست بالا سرش گرفته قنداقه ی او در برش بوسه زند گاه به دستان او گاه به پیشانی و بر حنجرش چه هدیه ای داده خدا بر نبی خوشا به حال پدر و مادرش آمده تا «حسینُ منّی» شود تا که بخوانند چو پیغمبرش خون خدا، جان پیمبر حسین عشق علی، عزیز مادر حسین او و حسن زیور اهل بهشت دو سیّد و سرور اهل بهشت شد پدرش آل نبی را شجر بار و برش گوهر اهل بهشت سَیّدة ُالنّساء بود مادرش مادر او مادر اهل بهشت برادرش ساقی اولاد او دو دست او ساغر اهل بهشت بهشتی اند آلِ حسینِ علی بهشت شد مالِ حسینِ علی عرش خداوند نگهبان او جان خداوند شده جان او فاطمه جان بخواب چون می شود روح امین سلسله جنبان او گریه چو می نماید از تشنگی ملائکه شوند گریان او مشربه ی اوست لب مصطفا ای به فدای لب و دندان او نیست کسی تشنه به دور و برش آب بود مهریه ی مادرش شاه حسین است و ما نوکریم ز نوکری او همه سروریم ما همگی کبوتر بام او پر بکشد به هر کجا، می پریم ناز فقط مال حسین است و بس هر چه که او ناز کند می خرییم فضیلت گریه به او این بود ره به دعای خواهرش می بریم حسین ای پادشه انس و جان نوکریت عزّت و ایمانمان تو را اِمامُ الشُّهدا خوانده اند چشمه ی جوشان بقا خوانده اند "لَحمُکَ مِن لَحمِ بَشَر" بود اگر چرا تو را خون خدا خوانده اند نَه خامس آل عبا، بل تو را پنج تن آل عبا خوانده اند تو همه شان بودی و در کربلا حیف ترا جدا جدا خوانده اند ای تن پاره پاره هر صبح و شام علیکَ منّی سلامٌ سلام @aleyasein
ای خدا حال بنده بد حالی ست مرغ روحم چه بی پر و بالی ست ماه شعبان رسید لطفی کن رجبت رفت و دست من خالی ست @aleyasein
حضرت رقیه(س) - ولادت آخر جواب داد سحر ربنای ما دیدی گرفت این دم آخر دعای ما دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم روشن شد از فروغی چراغی سرای ما نامش رقیه است، رقیه؛ ولی بدان آمد سه سال فاطمه باشد برای ما زینب بیا و صورت او را نگاه کن مثل گل است صورت خیرالنسای ما دستان کوچکش گره های بزرگ را وا می کنند از همه ی خلق، جای ما در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان این دختر است همسفر کربلای ما همواره فکر می کنم این پای کوچکش دارد توان آمدن پا به پای ما دق می کند اگر که ببیند به راه شام پا می خورند روی زمین نیزه های ما @aleyasein
خدایا من گنهکارم، خودت گفتی که می بخشی خودت گفتی که غفارم، خودت گفتی که می بخشی خدا، بازار خوبانت از آن سمت است من اینجا بساط معصیت دارم، خودت گفتی که می بخشی مرا از مسجدت زاهد، مرا از میکده ساقی برون کردند آواره ام، خودت گفتی که می بخشی در این عالم که دزد دین لباس دوست پوشیده کسی را جز خودت دارم؟! خودت گفتی که می بخشی گنه کردم، غلط کردم! خطا کردم، نفهمیدم! نده این قدر آزارم، خودت گفتی که می بخشی دو راهی بهشت و دوزخ سمت صراط و قبر به دست توست افسارم، خودت گفتی که می بخشی خدا در ترکشم یک تیر ماند، آن هم حسین توست حسین را دوست می دارم، خودت گفتی که می بخشی دعای فاطمه روز جزا با دست عباس است به دستان علمدارم، خودت گفتی که می بخشی @aleyasein
، صدای مادرم همواره در ذهن است صدای مادری دلواپس فرزند: ای فرزند! اگر داری برادر- خواهرت را می بری در کوچه و بازار محکم دست او را در میان دست بگذاری مبادا آشنایی را ببیند بی هوا از تو جدا گردد به سمت حادثه ... آری همیشه فکر می کردم چرا از ذهن من این توصیه از او فراموشم نشد تا که شبی در مقتل ابن مقرم دست طفلی را میان دست های مهربان عمه اش دیدم. به روی تل کنار کودک و عمه زدم زانو چه دیدم قتلگاهی را، سپاهی را و شاهی را، حسین بن علی در گودی گودال افتاده دورش نیزه و شمشیر افتاده. یکی تیری به روی تیر می زد دیگری شمشیر جای ضربه ی شمشیر و یک نامرد با نیزه به پهلو دیگری با سنگ بر روی و ..‌. توان عمه زینب، عمه ی سادات، کوه صبر از دیدن این صحنه از کف رفت و از کف رفت عبدالله. رها شد از کفِ عمه به سمت حادثه- سمت عموی خود- عمو تنها نه او را این عمو مثل پدر بوده یتیم مجتبی خود را در آغوش حسین افکند و هی فریاد می زد بر سر دشمن"نزن دیگر عموی مهربانم را و جانم‌ را ببین که عمه ام بالای تل جان داد." بمیرم طفل معصوم حسن می دید مردی آمده بالاسر ارباب ما شمشیر را آورده بالا تا بکوبد ضربه ای بر پیکرش، فریاد زد عبدالله : ای ابن خبیثه! از چه داری می کُشی آخر عمویم را؟ بمیرم دست های کوچک خود را سپر چون کرد شمشیر آمد و از تن جدا شد دست عبدالله و ناله از غریب مجتبی برخواست یاعَمّاه و اُمّاه و یااُمّاه یعنی فاطمه! مادر! ببین دست مرا هم مثل دست تو ... امان از روضه های دست دستی بسته ی کینه و دست همسری مجروح دستِ تازیانه، دردمند بازو و سینه و دست دیگری در علقمه شرمنده ی قولی که داده بر سکینه امان از روضه های دست همواره صدای مادرم در ذهن خواهد ماند: ای فرزند! مبادا طفل از دستت رها گردد به سمت حادثه از تو جدا گردد. رقیّه... ای رقیّه... ای رقیّه... @aleyasein
تا از افق جمال حسین آفتاب کرد سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد من کال بودم و نرسیده به بزم عشق دست حسین قوره ی دل را شراب کرد اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش در حق من بدون تعارف ثواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت لب های خشک او جگرم را کباب کرد سقا کنار علقمه از غصه آب شد از بس سکینه پیش عمو آب آب کرد می دانی از چه ولوله افتاد در حرم؟ بغض رباب حال حرم را خراب کرد گهواره، طفل، تیر‌سه‌شعبه، رباب، آب با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد اصلاً برای تشنگی شیعیان حسین رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد @aleyasein
روضه خوان خسته نباشی مادر روضه خواندی ز شه بی کفنم شصت روز است حسین می گویی امشبی روضه بخوان از حسنم روضه خوان روضه غربت سخت است هیچکس با حسنم یار نبود خانه هم امن نبوده بر او همسرش یار وفادار نبود جعده زهری به حسن خورانده که از آن فتنه و شر می ریزد روی تشتی که برایش بردند لخته خون، پاره جگر می ریزد روضه خوان روضه بخوان از حسنم جگرش گرچه به زهر آغشته پسرم غیرتی و مادری است داغ کوچه حسنم را کشته صورت من که از آن کوچه تنگ تا دم مرگ فقط نیلی ماند توی ذهن حسن مظلومم تا ابد خاطره سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می کرد در که افتاد روی پهلوی ام محسنم داشت تقلّا می کرد 🔸شاعر : @aleyasein
تلالوء‌نور خدایی‌حسن جمال ذات کبریایی‌حسن خدا، خدا‌، خدانمایی‌حسن ذکر شریف تو چه‌ها می‌کند "حسن‌حسن" شور بپا می‌کند ای گل خوشبوی علی‌النّقی میوه‌ی مینوی علی‌النّقی آینه‌ی روی علی‌النقّی مدینه شد مدینه‌ی دیگری به یمن میلاد تو ای عسکری مادر تو سلیل و بابا، علی یازدهم جلوه‌ی بابا، علی یاعلی و یاعلی و یاعلی شکرخدا فاطمه دلشاد شد کف بزن عالم حسن‌آباد شد قبله حسن، مسجد و منبر حسن کعبه حسن، منا و مشعر حسن حجِّ قبولِ حیّ داور حسن کعبه به طوف حرمت مشتری‌ست حج حقیقی، حسن‌العسکری‌ست یاقمر ابن قمر ابن قمر منکر نور تو شود کور و کر ای پدر ناجی‌ نوع بشر به عالمی امن و امان از شماست مهدی‌صاحب‌الزمان از شماست جمال بی‌مثال‌حق، ای‌حسن تجلّی جلال هر پنج‌تن پرده‌نشین باش گه از مرد‌و‌زن نور تو بایست وساطت کند شیعه به عصر غیبت عادت کند شیر درنده شده رام شما کنگره‌ی عرش مقام شما هشت بهشت است بنام شما پرنده روح تو محبوس نیست حقیقت امام محسوس نیست هوایی‌ام، مرا ببر تا حرم به خانه‌ی خدا ببر، تا حرم باز به سامرا ببر تا حرم «ای حرمت قبله‌ی حاجات ما یاد تو تسبیح و مناجات ما» دوباره مست‌مست‌مستم کنید مستِ میِ روز الستم کنید با دو حسن، خداپرستم کنید لعن بنی‌امیه روی لبم شکرخدا، من‌حسنی‌مذهبم سلام بر دو نور در مشرقین سلام بر دو دلبر عالمین سلام ما بر حسن و بر حسین مرغ دلم به سامرا می‌رود حسن به لب، به کربلا می‌رود سلام بر خسرو خوبان حسین سلام بر شاه شهیدان حسین سلام بر امام عطشان حسین ای که فلک از عطشت سوخته داغ تو را خدا به دل دوخته @aleyasein
آب زنید راه را آب حیات آمده کوثر کوثر نبی، علی صفات آمده علیمه و فهیمه ی فاطمیات آمده قمر به سجده رفته چون بدر جمیله می رسد دیده ی جهل کور شد زآنکه عقیله می رسد جاه و جلال مصطفی، مُلکت و مال فاطمه چشمه ی نوش مرتضی، آب زلال فاطمه بزرگ - خواهر حسن، شهپر بال فاطمه زنی به جز تو عشق را مرد سفر نمی شود بی همگان بسر شود، بی تو بسر نمی شود دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد نیّره ی نبی به جز شمس وقمر نیاورد مادر دهر می سزد دگر پسر نیاورد چه دختری که با دو صد شیر پسر برابر است نبین که زینب است او، که خود علی دیگر است چه زینبی که عرش را سریر خویش می کند چه زینبی که صبر را اسیر خویش می کند چه زینبی حسین را امیر خویش می کند حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است علم زمین نمی خورد، علم به دوش زینب است حب علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد بزرگ شد هر که در این بیت شرف ذلیل شد در این سرا هزارها فضه جلیله می شود ولی میان این حرم یکی"عقیله" می شود عقل به زانو آمد از درایتی که داشته لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته خجل شده عبادت از عبادتی که داشته عجب به بردباری و صبرِ دلِ شکسته اش نمازها فدای آن نافله ی نشسته اش به دست های او اگر طناب گیر کرده است شمر کجا، عقیله را حسین اسیر کرده است رخت اسارت عمه را چقدر پیر کرده است کنیز می شدم اگر سایه ی بر سرم نبود عمه پس از حسین اگر مدافع حرم نبود @aleyasein
سرباز وطن، فخر مسلمانی ما رفت آن شیر نر بیشه ی ایرانی ما رفت کشور شده با رهبر خود باز سیه‌پوش زین داغ ‌که سردار سلیمانی ما رفت #امیر_عظیمی @aleyasein
ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسد هر کسی شد سائل جودت به عزت می‌رسد تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین ظاهراً بر کودکانش هم امامت می‌رسد از "رضا" باید "جوادی" اینچنین یابد ثمر از قیامت انتظاری جز قیامت می‌رسد؟! ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است بر امامان از تو وقتی که محبت می‌رسد من خودم را می شناسم مستحق نقمتم از تو اما سمت من هر بار نعمت می‌رسد من اگر از تو فقط دنیا بخواهم باختم بس که از معنای جودت معنویت می‌رسد لطف ابراهیم چشمانت به من آموخته دست بر دامان تو روزی به خُلّت می‌رسد وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد بیشتر در روز حسرت، او به حسرت می‌رسد شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او از علی موسی الرضا صدبار خلعت می‌رسد زائر مشهد شدم دیدم که از باب الجواد بیشتر از پیش بر زائر عنایت می‌رسد یابن سلطان خراسان! از پر قنداقه‌ات به علی‌اصغر قسم آدم به دولت می‌رسد حرف قنداقه شد و دیدم که در کرببلا از کمان حرمله تیری به دقت می‌رسد تیر، حلق کودک ارباب مان را پاره کرد روضه‌ی این طفل آخر شیعه را بیچاره کرد @aleyasein
می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو تیغ بالای سر فتنه و شر یعنی تو سوره‌ی فتح و سلیمانِ ظفر یعنی تو ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو دوستداران تو با عرش برابر هستند سینه‌چاکان تو با کعبه برادر هستند شعر در وصف تو ای شاه سرودم، امروز واژه در مدح تو از عرش ربودم امروز می‌شوی ذکر مناجات و درودم امروز من به کعبه به خدا سجده نمودم امروز قبله در ماه رجب سمت تو آقا آمد کعبه‌ای بود در این کعبه به دنیا آمد صدف کعبه در این لحظه پر از دُر شده بود خانه از عرش‌نشینان خدا پر شده بود فاطمه بنت اسد غرق تحیر شده بود درک میلاد تو بیرون ز تصور شده بود دو سه روزی که شده کعبه ز عطرت لبریز معتکف بود حرم با تو شد ایام البیض برکت رفته از آن خوان که در آن نیست نمک فکر کردم که در این واژه چه چیزیست "نمک" صد و ده بار علی و صدو ده چیست، نمک نان این سفره حسینش شده، کافیست نمک نمکین عشق علی شد ابدی و ازلی برکت سفره‌ی شیعه است حسین بن علی کیست این، معرکه‌دار همه‌ی جولان‌ها؟ کیست این، پیر و امیر همه‌ی ایمان‌ها؟ کیست این، خطبه‌ی کولاک همه توفان‌ها؟ کیست این اُسّ و اساس همه‌ی بنیان‌ها؟ مست شو با لب خورشید، لب ماه بگو أشهد انّ علیّاً ولی الله بگو ناگهان پرده برانداخته حق می‌بینی مست از خانه برون تاخته حق، می‌بینی نرد عشقی به خودش باخته حق، می‌بینی چهره را مثل علی ساخته حق، می‌بینی چه شرابی است که کعبه شده میخانه‌ی او این علی کیست که زهرا شده پروانه‌ی او ساقیا، ای که شراب تو چشیدن دارد ناز از نرگس مست تو کشیدن دارد پابرهنه به طواف تو دویدن دارد وقت جان‌کندن‌مان روی تو دیدن دارد جان ناقابل من پیش تو مثل برگ است مستی دیدنت آقا سکرات مرگ است یا علی ای که خودت هم هدفی، هم راهی بنده‌ی حقی و در بندگی خود شاهی کهکشان هستی و خورشیدترینی، ماهی آیه‌ی «أنفسنا»، نفس رسول اللهی این تو بودی که به بت‌های تهی «لا» گفتی نیمه شب، وقت خطر، جای پیمبر خفتی ای پیمبر تو بگو مرد خطر کیست، علی وسط معرکه‌ها شیرجگر کیست، علی قاتل عبدود و دافع شر کیست، علی یار غارند همه، سینه سپر کیست، علی باید ای شیعه به خصمش برسانی لعنت بر فلانی و فلانی و فلانی لعنت صاحب تیغ دو لب، لب به سخن باز کن و خطبه بی‌نقطه بخوان، با سخن اعجاز کن و زمزم کعبه، شبی زمزمه‌ای ساز کن و تا ثریای خودت فاطمه پرواز کن و بگو ای شعر تو یک مصرع دیگر داری آینه‌دار تو زهراست، برابر داری کعبه معنا شده‌ای تو، لک لبیک علی قبله‌ی ما شده‌ای تو، لک لبیک علی شاه و مولا شده‌ای تو لک لبیک علی ذکر زهرا شده‌ای تو لک لبیک علی می‌نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ غریب خانه... تویی که جود و عطا بر امام ها داری چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟! جواد فاطمه ارث از کریم او بردی غریب خانه شدن را ز مجتبا داری اگر که زهر زمینت زده است، می دانم به سینه مثل حسن داغ کوچه را داری صدای هلهله و رقص و پایکوبی ها نمی گذاشت بگویی به دل چه ها داری شرار زهر لبت را چقدر خشکانده! به حجره روضه ی عطشان کربلا داری تنت رها شده است پشت بام خانه، بناست سه روز روضه ی ارباب را به پا داری سلام ای تن بی سر، سر بدون بدن چرا درون تنور و به نیزه جا داری؟ تو روی نیزه حواست به عمه ها بوده تو سایه بر سر بی سایبان ما داری...   @aleyasein