eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
884 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔹زخم سیب🔹 دارد به دل صلابت کوه شکیب را از لحظه‌ای که بوسه زده زخم سیب را هر چند دست‌بسته... رقم زد چه با شکوه در کربلا حماسهٔ أمن یجیب را با کاروان نیزه چهل منزل آمده این راه پر فراز بدون نشیب را کوبید صبح قافله بر طبل روزگار رسوایی اهالی شام فریب را با خطبه‌های ناله و اشکش غروب‌ها تفسیر کرد غربت «شیب الخضیب» را جانش رسید بر لبش از دست خیزران طاقت نداشت طعنهٔ تلخ رقیب را می‌ریخت عطر سیب نفس‌های خسته‌اش در جان باغ، وعدهٔ صبحی قریب را @aleyasein
علیه‌السلام 🔸حسن و حماسه🔸 در نگاهت فروغ توحید است چشم‌هایت دو چشمه خورشید است هر نگاه پر از صلابت تو در حرم روشنای امید است کوه عزم و اراده‌ای قاسم! در دلت شور عشق، جاوید است نورِ حُسن و حماسهٔ مولا بر قد و قامت تو تابیده‌ست با تماشای قامت تو حسین پدرت را کنار خود دیده‌ست صلوات و سلام اهل سما بر تو، ای مجتبای کرببلا مشق کردی خروش ایمان را این شکوه بدون پایان را آفریدی میانهٔ میدان رزم مولایی نمایان را پسر تکسوار صبح جمل زیر و رو کرده‌ای تو میدان را صد چو أزرق غبار یک قدمت بنگر این لشکر گریزان را تیغ اگر بر کشی شبیه عمو به لجام آوری تو طوفان را قامت تو اگر چه بی‌زره است تیغت آن ابروان پر گره است کام خشکت پر از عسل شده است چشم تو چشمهٔ غزل شده است شیوه‌های نبرد حیدری‌ات طرحی از عرصهٔ جمل شده است مادرت «إن یکاد» می‌خواند پسر مجتبی چه یل شده است شوق پرواز را همه دیدند در نگاهی که بی‌بدل شده است در هوای امام لب تشنه جان‌فشانی تو مثل شده است از ازل با خدات یکدله‌ای تا وصالش نمانده فاصله‌ای راوی داغ تو نسیم شده پیکرت دشت یا کریم شده بی‌کران است وسعت قلبت داغ‌هایت اگر عظیم شده چیزی از پیکرت نمانده دگر بسکه دلجویی از یتیم شده همه با اسب‌های تازه نفس! چقَدَر دشمنت رحیم شده! اتفاقات تازه‌ای افتاد نعل هم آمده سهیم شده پیکرت گرچه ارباً اربا بود چشم‌هایت هنوز هم وا بود @aleyasein
علیه‌السلام 🔹دو راهی🔹 این اشک‌های سر زده خواهی نخواهی است یعنی تمام شعرم اسیر دو راهی است این واژه‌های تب‌زده غرق تلاطم‌اند در های و هوی تشنگی و العطش گم‌اند باید ز هرم آه دلی شعله ور کنیم با چلچراغ اشک شبی را سحر کنیم باید دخیل دل به پر جبرئیل بست آری به قلب معرکه باید سفر کنیم پس از کدام حادثه باید شروع کرد پس از کدام واقعه صرف نظر کنیم میدان پر از صدای کف و طبل و هلهله است خیمه اسیر شیون و آشوب و ولوله است آرام دیدهٔ تری از دست می‌رود صبر و قرار مادری از دست می‌رود بی‌تاب می شود ز تلظی اصغرش با دیدن کبودی لب‌های پرپرش در مشک‌های تشنه نَمی هم نمانده است آبی به غیر اشک دمادم نمانده است این اشک‌های سر زده خواهی نخواهی است بانوی دل شکسته اسیر دو راهی است ماتم گرفته کودکش آخر چه می‌شود لب‌های خشک سورهٔ کوثر چه می‌شود یک جرعه آب گرچه دگر در خیام نیست او را توان خواهش آب از امام نیست با دست عمه هر گرهی باز می‌شود قلب علی هواییِ پرواز می‌شود تا عرش دست‌های پدر پر کشیده تا ... تا قلّه‌های عشق و شهادت رسیده تا ـ محشر به پا کند همه جا با صدای خود این بار با صدای رجز گریه‌های خود اما سپاه کوفه جوابش شنیدنی‌ست تصویر آب دادن این غنچه دیدنی‌ست چشمان تیر محو سیپیدی حنجرش رحمی کند خدا به دل خون مادرش ای وای التهاب سه‌شعبه چه می‌کند؟ با این گلو شتاب سه‌شعبه چه می‌کند؟ تیری که روی دست پدر کرد پرپرش حالا دخیل بسته به رگ‌های حنجرش این اشک‌های سر زده خواهی نخواهی است حالا امام خسته اسیر دو راهی است این گونه عاقبت پسر از دست می رود بیرون کشد سه‌شعبه سر از دست می رود «یک گام رو به پیش و یکی رو به پس رود حالا مردد است به سوی چه کس رود» دیده میان قلب حرم اضطراب را دیده کنار خیمه غروب رباب را دیدند پشت خیمه پدر قبر می‌کند قبری برای این دل بی‌صبر می‌کند اما چگونه خاک بریزد بر این گلو بر چشم‌های بی‌رمق و نیمه باز او بهتر که پشت خیمه‌ای آرام خفته است بهتر که آیه‌های نحیفش نهفته است بر مصحف تنش که جسارت نمی‌شود این سوره عصر واقعه غارت نمی‌شود دیگر به شام شوم تماشا نمی‌رود دیگر سرش به نیزهٔ اعدا نمی‌رود تا شام و کوفه همسفر آفتاب نیست بر نیزه‌ها مقابل چشم رباب نیست این اشک‌های سر زده خواهی نخواهی است شاعر هنوز هم به سر این دو راهی است گفتند که نیامده دشمن به سوی او سرنیزه‌ای نبوده پی جستجوی او اما چه کرد کینهٔ این قوم با تنش شد سینهٔ شکستهٔ ارباب مدفنش * ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * در باب محل دفن پیکر مطهر حضرت علی اصغر علیه‌السلام در مقاتل اختلاف نظر وجود دارد. اما با توجه به شواهد و قرائنی که وجود دارد و همین طور با تکیه به نظر علما در دوران مختلف تاریخی، قول ذکر شده بر سایر اقوال رجحان دارد. @aleyasein
علیهاالسلام 🔹قصه چيست؟🔹 ابر مستی تيره‌گون شد باز بی‌حد گريه كرد با غمت گاهی نبايد ساخت، بايد گريه كرد امتحان كردم ببينم سنگ می‌فهمد تو را از تو گفتم با دلم؛ كوتاه آمد، گريه كرد ای كه از بوی طعام خانه‌ها خوابت نبرد مادرم نذر تو را هر وقت «هم زد» گريه كرد با تمام اين اسيران فرق داری، قصه چيست؟ هركسی آمد به احوالت بخندد، گريه كرد... وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشيده شد آن زن غساله هم اشكش درآمد گريه كرد... 📝 @aleyasein
علیه‌السلام 🔹زینت سجادهٔ عشق🔹 بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد پیکر سوختهٔ کرب‌وبلا سهم تو شد بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعه، آشوب قیامت برخاست بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای کاش که می‌مردم من مصلحت نیست بگویم که چه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد 📝 @aleyasein
علیه‌السلام 🔹زین العابدین🔹 به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی گمانم شهروند آسمان چندمین باشی برایت فرش‌های پیش پا افتاده ناچیزند تو با این منزلت باید که سجاده‌نشین باشی تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده بنا شد آن‌چنان باشی، بنا شد این‌چنین باشی خدا می‌خواست تا دین را به دستان تو بسپارد به بیماری دچارت کرد تا فردای دین باشی به لطف آن همه داغی که در کرب‌وبلا دیدی تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی برای من نخی از رشتۀ سجاده‌ات کافی‌ست سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده فقط شایسته‌ات این است «زین العابدین» باشی 📝 @aleyasein
علیه‌السلام 🔹فرزند زمزم🔹 ای خالق راز و نیاز عاشقانه در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه ای آسمان پیشانی‌ات، ای ابر ای کوه سجادۀ تو دشت‌های بی‌کرانه دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت گنجشک‌های بی‌شماری آشیانه تسبیح می‌گویی تمام خلوت شب با رودها با اشک‌هایت دانه دانه فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟ در چشم‌هایت داری از کوثر نشانه فریاد عاشوراست موج پرچمی که وادی به وادی می‌بری بر روی شانه وقتی که در حال مرور کربلایی عالم سراسر می‌شود پروانه‌خانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مادرت، آن شهربانوی زمانه 📝 @aleyasein
علیه‌السلام 🔹مرهم🔹 هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر.. صد بلا رد می‌شود با قطره اشکی بر حسین پس خدایا در بلاها اشک نم‌نم را مگیر چند ماهی می‌شود تنها دعای ما شده: ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر بیرقت را سال‌ها در دسته‌ها برداشتیم یاحسین از دست ما امسال پرچم را مگیر گریه بین روضه‌های دسته‌جمعی بهتر است نعمت مرثیه‌خواندن‌های با هم را مگیر فیض می‌بردیم از یک آه سوزان بر حسین یارب از سینه‌زنان فیض دمادم را مگیر در لباس رزم با کفار خونم را بریز در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر @aleyasein
علیه‌السلام 🔹ناحیه مقدسه🔹 نوحه‌سُرای حریم قدس تو هستی مویه‌کنان‌اند انبیا و ملائک مهدی صاحب‌زمان! یگانۀ هستی! آجَرَکَ الله فِی مُصیبةِ جَدّک پرچم سرخی به یاد جد تو در باد: زلف به خون آشنای حضرت یحیی گریه‌کنان حسین بوده و هستند: آدم و موسی و مصطفی و مسیحا رنج تو دید و ز دست رفت شکیبش صبر جمیلت کجا و طاقت ایوب؟ داغ تو دید و گذشت از غم یوسف موج سرشکت کجا و دیدۀ یعقوب؟ هرچه از آن ظهر داغدار شنیدیم اشک تو فرموده بود و چشم تو دیده: «هم سر از تن جدا و هم تن بی‌سر هم رخ خونین و هم گلوی بریده»... از پس آن عصر سوگوار، هماره یکه‌سوار غروب‌های صحاری! آه نه، آتش گرفته است دلت را اشک نه، خون است از نگاه تو جاری صبحِ ظهورت کجاست منتقم عصر؟! عصر تو کی می‌رسد؟ که منتظرانیم تشنۀ آن‌دم که لب ز آب ببندیم زخمیِ آن‌دم که سر به پات فشانیم @aleyasein
علیه‌السلام 🔹چه می‌شود این‌بار...🔹 به یاری تو به میدان کارزار نیاید جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید اگر چه تشنۀ یاری، ‌امید و بیم نداری اگر هزار بیاید وگر هزار نیاید هزار بار شنیدیم، ذوالجناح تو آمد ولی چه می شود این‌بار، بی‌سوار نیاید مباد آن‌که بیاید عطش به کشتن طفلان مباد آن‌که عمویی سرقرار نیاید بدا به آتش اگر راه خیمۀ تو بگیرد بدا به آب اگر با لبت کنار نیاید خدا کند که بمیریم و باز آخر مقتل سه‌شعبه جانب آن طفل شیرخوار نیاید خدا کند که بمیریم و باز زینب کبری به سوی مقتل تو از دل غبار نیاید بس است درد یتیمی، بس است رنج اسیری کنار قافله‌، ای کاش نیزه‌دار نیاید @aleyasein
علیهاالسلام 🔸امانت🔸 هرچند پای خستۀ زینب توان نداشت هرچند بین قافله جانش امان نداشت بار امانتی که به منزل رسانده است چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت جز گیسوان غرق به خون روی نیزه‌ها در آتش بلا به سرش سایه‌بان نداشت آیا به جز حوالی گودال، ساربان، راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟ یک شهر چشم خیره و... بگذار بگذریم شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت دیگر لب مقدس قرآن کربلا جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت! (محرم ۱۳۸۷) @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ علیه‌السلام 🔹شهید کوفه🔹 همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل درود باد به اوّل شهید راه حسین سلام باد به اوّل قتیل نسل خلیل مؤیّد پسر فاطمه، معلّم عشق محرّم آور ذی الحّجه، مسلم بن عقیل امیر کشور دل، نایب امام حسین که سیدالشّهدا می‌کند از او تجلیل به خط عشق و وفا و شهادت و ایثار پیام اوست طریق و قیام اوست دلیل ز اوج طبع «ریاضی» به مدح او بیتی نزول یافت به طبعم چو آیۀ تنزیل چه شعر نغز و لطیفی، سزد که از این بیت شود دو مصرع ترجیع‌بند من تکمیل «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» :: زهی به مسلم و ایمان و عشق و ایثارش که چشم دوخته عیسی به چوبۀ دارش دو دست بسته به بازار کوفه می‌بینم هزار یوسف مصری اسیر بازارش اگر چه در دل شب سر نهاد بر دیوار بُوَد تمامی خلقت به ظِلِّ دیوارش دمی گریست برای حسین دیدۀ او که سیدالشهدا خنده زد به رخسارش کسی که طاعت او طوع گردن ملک است کنار کوچه، شب تیره، طوعه شد یارش ز سیّدالشّهدا لحظه‌ای نشد غافل گواه من شب تاریک و چشم بیدارش نه بر محمّد خود داشت غم نه ابراهیم نه بیم داشت ز فردا و آخر کارش هماره دیدۀ او می‌گریست بر زینب که می‌زنند در این شهر، سنگ بسیارش خدا کند که به دامان مسجد کوفه گلاب اشک فشانم به پای زوّارش «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» :: گلوی تشنه چو جا بر فراز بام گرفت به زیر تیغ ز دست رسول، جام گرفت سلام داد، ولی ظهر روز عاشورا ز سیّدالشّهدا پاسخ سلام گرفت هنوز واقعۀ کربلا نیامده بود که او اجازۀ جانبازی از امام گرفت شهادت شهدای قیام عاشورا ز خون مسلم از آغاز انسجام گرفت درود ما به قیام حسینی‌اش بادا که نسل خون و شرف درس از این قیام گرفت «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» :: سفیر کوفه که یک آسمان جلالت داشت ندانم از چه به صورت غبار غربت داشت به کوفه وارث یک کربلا مصیبت بود کسی که در دل خود یک جهان محبّت داشت درون خانۀ هانی نکشت دشمن را ز بس وفا و جوانمردی و مروّت داشت نهان ز مردم کوفه لبش به هم می‌خورد در آن سیاهی شب با حسین صحبت داشت قسم به حال خوش آخرین نماز شبش نماز با او، او با نماز الفت داشت میان آن همه دشمن گریست بهر حسین به اشک او قسم، او گریۀ ولایت داشت کنار تربت او می‌شنید گوش دلم دو مصرعی که به حق یک جهان ملاحت داشت «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» :: چو خواست تر شود از آب، کام عطشانش برون ز دُرج دهان ریخت دُرّ دندانش سخن ز حنجر خشک حسین می‌گوید دهان غرق به خون و گلوی عطشانش پس از گذشت زمان‌ها به گوش جان همه رسد ز خانه طوعه صدای قرآنش روا نبود که با دست کفر کشته شود کسی که ثانی عباس بود ایمانش قسم به فاطمه هرگز نمی‌رود نومید کسی که دست توسل زند به دامانش «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» :: قسم به آن شب و آن رازهای پنهانی قسم به چشم تو هنگام اشک افشانی قسم به همت و ایثار و غیرت طوعه قسم به عزم تو و رادمردی هانی قسم به خون گلوی دو ماه پارۀ تو به اشک نیمه شب آن دو طفل زندانی تو روی بام و دو طفلت کنار شط فرات غریب‌تر ز شهیدان شدید قربانی بریدن سر مهمان و دعوی اسلام هزار مرتبه نفرین بر این مسلمانی چه می‌شود که به قبر تو و دو فرزندت کنم به اشک دو چشمم گلاب افشانی هماره تا که سخن بر لب است «میثم» را به این دو مصرع زیبا کند ثناخوانی «سلام خالق منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل» @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ محرم متفاوت غم بزرگ، غم مهربان، غم متفاوت حدیث زخم و نمک، سوز و مرهم متفاوت تمام آینه‌ها اسم اعظم‌اند خدا را تو ای شکسته‌ترین اسم اعظم متفاوت.. کسی که عشق تو را دارد و کسی که ندارد دو آدم‌اند ولی در دو عالم متفاوت صفوف سینه‌زنانت مُنظم‌اند و مشوّش منظم‌اند و پریشان، منظم متفاوت تو با تمام جهان فرق می‌کنی، تو که هستی؟ ضریح و تربت و آیین و پرچم متفاوت چگونه می‌کشی و زنده می‌‎کنی، دل و جانم فدای چشم تو، عیسی بن مریم متفاوت تو آمدی که جهان را از این ستم برهانی خوش آمدی به جهان ای محرم متفاوت ✍🏻 🏷 | @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ دو راهی... حرّ است دلم؛ حرّ شهادت‌جویی حرّ است دلم که دارد از او بویی هر روز مرا به سوی خود می‌خوانند دنیا از سویی و حسین از سویی ✍🏻 🏷 @aleyasein