eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
129 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
یا صاحب الزمان ... غم مخور یوسفِ گمگشته میاید ای دل این خبر را برسانید به کنعانی ها........! #محسن_کاویانی @aleyasein
#مناجات_باخدا شک ندارم که خطاکارم و بد، آه ولی بِعَلیٍّ بِعَلیٍّ بِعَلیٍّ بِعَلی … #محسن_کاویانی @aleyasein
#امام_علی #روز_پدر پِدَرَم روزِ پدَر گُفت بَرایَم اَز تو تا اَز این پَس پسَرَش هـَم پیِ راهـَش باشَد پِدَرَم زندِگے اَم بودہ و مَن میخواهـَم که فَقَط دَستِ خودَت پُشت و پَناهـَش باشَد #محسن_کاویانی @aleyasein
برقِ چشمانِ تو بر ظلمت میدان تابید کوه لرزید و به یُمْنِ قَدمت ویران شد خوب فهمید خودش تیغ علی یعنی چه آنکه از دیدن شمشیر دودم عریان شد! تیغ در مرحله ی آخرِ تعریفِ علیست پدرم گفت از این وصف کمی دلگیر است همه ی زندگی ات بویِ عطوفت دارد چه کسی گفته علی یکسره با شمشیر است؟! . از علی گفتم ویک بند جسارت کردم کاش میشد بزنم از بدنم دستم را کاش قصابِ جوانمردِ تو باشم آقا تا به دستم بزنی خوب ترین مرهَم را پدرم گفت خدا را به خدا در عالَم آنکه اول به تو رو کرد فقط میفهمد شانه ی زخمی ات از عشق حکایت دارد پینه ی دست تورا مَرد فقط میفهمد پدرم گفت همانندِ پیمبر هستی جان خود میدهی و مال امانت را نه پدرم گفت چه بسیار یَلان از دستت تیغ خوردند ولی زخم زبانت را نه هرکسی پیش من از وصف خدا میگوید اصلاً انگار فقط از تو به من میگوید پدرم گفت نبی در شب معراج شنید که شبیه تو خداوند سخن میگوید پدرم گفت پس از مرگ پیمبَر دیگر هرکسی مُدعیِ دین پیمبر شده بود فصل افراط شد و خانه نشینت کردند از علی هرکسی انگار علی تَر شده بود پُشت هم زخمِ زبان خوردی و ساکت ماندی چقَدَر خوبی ناگفته به مَردم کردی چقَدَر حرف که پشت سرتو گفتند و صبر کردی و به یک شهر تَبَسُم کردی پدرم روزِ پدر گفت برایَم از تو تا از این پس پسرش هم پیِ راهَش باشد پدرم زندگی ام بوده و من میخواهم که فقط دست خودَت پشت و پناهَش باشد... @aleyasein
روزی جَهانی می شَوَد مَجذوبِ نورِ تو روزی خَبرها می شَوَد شَرحِ ظُهورِ تو...! @aleyasein
کار داریم در این شعر فراوان با دَر گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر خستگی های پیمبر همه شد یکجا در شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی که برایش به خدا هست علی تنها در می نشستند یتیمان همه شب منتظرش خیره بر در همگی تا بزند بابا در چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی کَنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در شُد دَرِ قلعه ز جا کَنده ولی مرغِ دلم ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در نکند در غزلم بسته شود دستانش نکند در غزلم باز شود با پا در میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟! آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه فکر کردند که دیوار یکی شد با در آه! سادات ببخشند ولی خورد زمین در همین فاصله هم کنده شد از لولا در رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر اندکی تاب میاورد در آن غوغا در آه! ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه تا کمی باز کند روی همه دنیا در... @aleyasein
﷽ . تقدیم بہ ڪریم ابن الڪریم حسن بن علی(ع): . . گمنامیِ اورا نفهـمیدند نامے هـا هـرگز نشد آشفتہ از بے احترامے هـا آرے نشان از داغیِ بازارِ تهـمت هـاست وقتے ڪہ خالے میشود دورت ز عامے هـا در مهـربانے شهـرہ بود آنقَدْر ڪہ حتی خوردند از نان حلالِ او حرامے هـا حتے سگے را رد نڪرد از سفرہ ے لطفش لبخند میزد در جوابِ بے مرامے هـا در بین شهـرے ڪہ محبت را نمے فهـمید تنهـا "حَسَن" هـم سفرہ میشد با جُذامے هـا من شڪ ندارم ڪامِ او با زهـر شیرین شد زهـرے ڪہ مرهـم بود خود بر تلخڪامے هـا . . @aleyasein
حتی سگی را رد نکرد از سفره ی لطفش لبخند میزد در جواب بی مرامی ها در بین شهری که محبت را نمی فهمید تنها "حسن" هم سفره میشد با جزامی ها @aleyasein
﷽ . تقدیم بہ ڪریم ابن الڪریم حسن بن علی(ع): . . . دوباره زد به سرِ عاشقان هوای حسن نفس ، نفس، نفسِ سینه زن فدای حسن خوشم که یک رگِ من می رسد به او ، مادر! به لطفِ تو شدم امشب غزلسُرای حسن کریمِ طایفه یعنی که با سگی ولگرد عجیب نیست که قسمت شَود غذای حسن در این زمانه که هرکس به هر دَری زده است خوشا به حال کسی که شده گدای حسن ببین که روی لَبَش لختهْ خون به جای دعاست نگاه کن که اجابت شده دعای حسن چقَدْر یاسِ کبود آمده ست دورِ لَبَش چقَدْر روضه ی زهراست روضه های حسن میان کوچه ی تاریخ تا ابد پیداست چه رازهای مگویی ز ردپای حسن چه دید در دلِ کوچه که بود تا آخر همیشه بغضِ غریبانه در صدای حسن برای مادرِ او روضه خوان بخوان از او دوباره کرده دل اَبری اش هوای حسن بگو به مادرِ او ما غریب و تنهاییم غریب ها همه هستند آشنای حسن بگو دو غم به دلت ماند حضرتِ مادر کفن برای حسین و حرم برای حسن ولی مباد که غمگین شوی که ما هستیم همیشه مست حسین و همیشه پای حسن... . . @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ شک ندارم که خطاکارم و بد، آه ولی بِعَلیٍّ بِعَلیٍّ بِعَلیٍّ بِعَلی @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ من شڪ ندارم روزگاری تازہ میفهمی می آمدہ در هـر قدم او پا به پای تو تو مادری کردی برای بچه هـای او او مادری کردہ برای بچه هـای تو... @aleyasein