حضرت رقیه(س) - ولادت
دختر بگو ملیکهء هفت آسمان بخوان
دختر بگو فرشتهء کون و مکان بخوان
در مکتب سه سالهء توحید پا گرفت
چادر نماز کوچک او را جنان بخوان
بنویس دختر از دوطرف خط فاصله
یعنی برای حضرت عباس جان بخوان
داری گره به کار فرو بسته ای اگر
هر وقت دل شکسته شدی آن زمان بخوان
ما را بر آستان بطلب زائرت شویم
ما را بر آستان تو به پابوستان بخوان
از مُلک تا مَلک سر این سفره سائلند
او را کریم زادهء گسترده خوان، بخوان
او را همیشه فاطمهء کربلا بگو
اما همیشه فاطمهء قد کمان بخوان
آبادی خرابه فقط دخترانه بود
او را میان این ده مخروبه خوان، بخوان
وقتی قدم به ساحت خورشید میزنی
خاموش محتشم ولی ای روضه خوان بخوان...
کشتی شکست خورده نه ، او خود سفینه است
اصلا دمشق بی بیِمان خود مدینه است
جشنی گرفته بود پر از دلبری براش
جشن تولدی که شده محشری براش
کیکی که یا رقیه به رویش نوشته بود
آماده کرده بود دم آخری براش
گیسوی تاب خوردهء با تور بسته داشت
یکبال هم گذاشته عین پری براش
نجمه گرفته جای عموی بزرگ او
یک سینه ریز نقره ای مرمری براش
در سومین بهاره ی جشن تولدش
هدیه گرفته بود عمو روسری براش
آورده بود یک گل سر یک نفر که هست
در بین دختران چقدر مشتری براش
اکبر برای هدیه عروسک گرفته بود
از این نداشت تحفه ای زیباتری براش
اصلا حسین موافق با گوشواره نیست
اصرار عمه بود یا می خری براش -
- یا لا اقل اجازه بده من بیاورم
تا خاطر خوشی شود این آخری براش
... اما چه حیف شد ز فلک تاج برده اند
هر چه گرفته بود به تاراج برده اند
#محمد_عظیمی
#حضرت_رقیه_س_ولادت
@aleyasin
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_نهم
#محمد_عظیمی
تو زائر هر روز و شب کرببلایی
عمریست عزادار یل عهد و وفایی
مشک از غم دست و علم چشم ببارد
برگرد که تو منتقم آل عبایی
کی قرار تو و عمو باشد
مه و آیینه روبرو باشد
کفالعباس حول و حوش غروب
نرود یادتان، بگو باشد
@aleyasein