eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
833 ویدیو
111 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ "برای ولادت زین العابدین صلوات الله علیه" پر می کنیم از می گلوی باده ها را تا مست باشیم انتهای جاده ها را بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند در رکعت سوم همان دلداده ها را امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت دست ارادت های ما سجاده ها را خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب آنی بگیرد دست این افتاده ها را بعد از پدر حالا پسر می آید از راه خدمت کنید آقا و آقازاده ها را این دومین نوریست که تا منجلی شد او هم علی بن حسین بن علی شد در آسمانم ماه را می بینم امشب گمراهم اما راه را می بینم امشب چشم سرم را بستم و با دیده ی دل لبخندهای شاه را می بینم امشب ارباب خوشحال است و من در دست هایم مال و منال و جاه را می بینم امشب در چشم های این علی دارم علی را یا که رسول الله را می بینم امشب می آید و با هر قدم در زیر پایش جان های خاطرخواه را می بینم امشب حالا که آقای دعا دارد میاید ما را خدا ای کاش قربانش نماید فخر است امشب آسمان را بر زمینش می خندد و افلاک حیران طنینش دست حسین بن علی امشب رکاب و روی علی بن حسین آمد نگینش بی تاب شد، لبخند زد، رویش گل انداخت وقتی که لب های علی شد بوسه چینش خالی ست جای فاطمه هرچند اما خوابیده با لالایی ام البنینش در سوم شعبان رسید از راه، شاه و در پنجمین روزش رسیده جانشینش روح دعا، مرد خدا، جان حسین است او وارث ملک سلیمان حسین است با تیرهایی که روان از چشم جادوست صید غزال نرگس او هرچه آهوست حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست حالا که سجاد است و زین العابدین است محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست محصول پیوند عرب ها و عجم هاست طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست چون همسری پادشاه کشور عشق این افتخار مادری شهربانوست این افتخار مردم این آسمان است اربابمان داماد ما ایرانیان است با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده در راه اثباتت حجر لب باز کرده نه دوستانت که ید عقده گشایت از دشمانت هم گره ها باز کرده حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت در علم حرفی تازه را آغاز کرده شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس آموزگار آسمان! ممتاز کرده هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده تا قاب قوسین خدا پرواز کرده هروقت میخواهم که قلبم را بشویم باید "الهی لاتودبنی" بگویم با دست لبریز از دعایی که تو داری ما را ببر سمت خدایی که تو داری حرفی بزن تا جام من لبریز گردد از باده های حرف هایی که تو داری گرم مناجات است شب های ملائک با لحن جانسوز صدایی که تو داری پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ست یک روز تا صحن و سرایی که تو داری ما را شبی مهمان خان روضه ات کن در خانه ات، در کربلایی که تو داری هر جا که باشی کربلا آنجاست آقا انگار هر روز تو عاشوراست آقا آزادی از بند اسارت در اسارت دست خدا بوده است یارت در اسارت در مجلس حکام، بر منبر نشستی بر روی کرسی صدارت در اسارت بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی یعنی شدی پیک بشارت در اسارت با دست بسته باز دستی باز داری وقتی عطا گشته است کارت در اسارت جسم شهیدان را که کفن و دفن کردی با اشک می خواندی زیارت در اسارت ای آسمان، شرمنده از باران چشمت دست مرا پر می کند احسان چشمت باران چشمان تو را باران ندارد ای آسمان! که بارشت پایان ندارد هر روز، یعقوبی! ز داغ یوسفی که پیراهنی را هم از او کنعان ندارد حد اقل آبی بنوش آقا که چشمت دیگر برای گریه کردن جان ندارد هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی بر حرمتی که قاری قرآن ندارد گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زاد چه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟ بعد از بلای شام، شامت را سحر نیست بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست محمدعلی بیابانی @aleyasein
تقدیم به حضرت قمر منیر بنی هاشم خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را هنرمندانه طرحی نو زده، این قد و قامت را الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را تو آن ماهی، که یک ایل عاشقانه خیره ات می شد به رخسارت خدا گویا، تراشیده ملاحت را کدامین واژه ات را شرح باید داد ای ساقی ولایت یا اصالت یا شجاعت یا شرافت را؟ دعای خسته گان قوم را، آمین بگو ای مرد که با نامت عجین کردند نام استجابت را به قلب تشنه ام ساقی، به غیر از تو که می بخشد چنان باران، به جای جرعه، دریای کرامت را؟ کنار نام تو آیینه بگذارند شاعر ها به جای آنکه بنویسند اوصاف شهامت را قیامت محشری خواهد شد از حظِ حضورت، پس به عشق دیدنت من عاشقم، صبح قیامت را چنان شد پیشکش پای برادر دستهای تو که اخلاصش عوض کرده ست تعریف سخاوت را کنار علقمه، سقا ترین تشنه، حسینت خواند از آن خون گریه های زخم چشمانت، خجالت را علم افتاد و دست خیمه از دستت جدا افتاد و زینب دید از آن لحظه به چشمانش اسارت را @aleyasein
به دشت،، شبنمِ فصلِ بهار بنشسته به باغ،، چلچله بر شاخسار بنشسته بهشتِ سبزِ ولایت، بغل بغل گل داد سبد سبد گلِ زهرا به بار بنشسته اگر به چشمِ دل اینک نظر کنی بر خویش میانِ سینه ببینی نگار بنشسته خدا خود آفریده، ولی با نگاهِ وحدانی به دیدنِ ثمری خوش عذار بنشسته خدا به نسلِ حسینش چه کوثری بخشید به آسمانِ امامت قرار بنشسته همانکه آرزوی صد علی به قلبش داشت به یک علی، نفَسِ صد علی خدا بِنِگاشت علی علی علی بن الحسین پیدا شد فلک ز خنده ی ارباب مست و شیدا شد ز نسلِ حیدریون سبطِ بوتراب آمد شهی که سیدِ سجادِ آلِ زهرا شد ببین ز خلقتِ "دوم علی" صدوده بار حدیثِ صد علی و ده حسین معنا شد ز قصرِ باغِ بهشت آمد آن امامی که... به نورِ مقدمِ او شاد، قلب طاها شد برای کرب و بلا هم پیمبری آمد جهان ز دیدنِ سجاد، چشمِ بینا شد همینکه صحبتِ نسلِ حسین شد ابراز طلوعِ سلسله ی نُه امام شد آغاز رسید مَخزنُ الاسرارِ کربلا سجاد امامِ مفترضُ الطاعه ی ولا سجاد به دشتِ کرب و بلا در سکوتِ محض اما به شام و کوفه چه غوغا کند بپا سجاد به تیغِ اشکِ سحر، آنچنان قیامی کرد که ریخت کاخِ ستم را به یک دعا سجاد هرآنچه نقشه، یزیدِ پلید در سر داشت خطابه اَش همه را ساخت برمَلا سجاد پیامِ خونِ خدا شد ز منطقش جاوید برای قافله سرمایه ی خدا سجاد اگرچه خطبه ی حضرت بدونِ منبر بود ولی شبیهِ سخنرانیِ پیمبر بود خدا به خلقتِ هستی شرابِ مستی داد تمامِ غمزدگان را خطاب مستی داد شکسته بود اگرچه تمامِ آینه ها دوباره آینه ها را عتابِ مستی داد امامِ زمزمه ها،، پر خروش و پر فریاد به حکم " کُن فَیَکون" انقلابِ مستی داد میانِ مستیِ دشمن، "اَنابنُ حیدر" گفت به صوتِ فاطمیِ خود، جوابِ مستی داد علیِ کرب و بلا، هم امام، هم نبی است به یک خروش، جوابِ سرابِ مستی داد همان امام که اینگونه میکند جلوت امان ز غصه، چو میرفت گوشه ی خلوت تمامِ حادثه ها را به اشکِ خونین دید تمام واقعه ها را به قلبِ غمگین دید ز کنجِ خیمه نگاهش به قتلگاه افتاد امامِ خویش به مقتل، فتاده از زین دید به حصرِ شعله ی آتش عجیب مضطر بود که بر خیامِ حریمش هجومِ ننگین دید بخاک، پیکرِ هفتاد و دو شهیدِ غریب بدونِ غسل و کفن، هم بدونِ تدفین دید رگِ بریده ی بابای خویش را بوسید اگرچه در تَهِ گودال، داغِ سنگین دید علی چو عمه ی مظلومه شکرِ حق میکرد که درد و داغ و بلا را به چشمِ حق بین دید به ناقه، گریه ی هشتاد و چار بانو را به نیزه ها، سرِ هجده شهید، رنگین دید سرِ بریده ی آن کشته از قفا را نیز... به طشت و نیزه و دِیر و درخت و خورجین دید ولی تمامِ مصیبات یکطرف، ای وای... از آن زمان که به ناموسِ خویش، توهین دید عزیزِ فاطمه را خارجی لقب دادند هزار تهمت و توهین به آل یاسین دید میانِ بزمِ شراب، عصمتش بدونِ نقاب به دستِ بسته و سرها فتاده پایین دید به بند و سلسله، در جشنِ عده ای اوباش تمامِ اهلِ حرم را به آه و نفرین دید چو لفظِ زشتِ کنیزی به خواهرش دادند ز آهِ زینب کبری، هلاکِ بی دین دید به لب دعای فرج را که زمزمه میکرد صدای ناله ی عمه، به ذکرِ آمین دید بیا امامِ زمانه که عمه منتظر است دل امامِ اسیران ز غصه منکسر است @aleyasein
مستیم و کنار کوچه باز افتادیم از نور ولایت علی، آبادیم نوکر که خودش برو بیایی دارد ما خاک قدوم حضرت سجادیم علیه السلام @aleyasein
مناجات و مدح امام سجاد علیه السلام ارادت به نام علی دارم و پناهی به بام علی دارم و دلی مست جامِ علی دارم و مدال غلامِ علی دارم و به این نوکری و ارادت خوشم خوشم در هوایت نفس می کشم دخیلم به موی تو یا بن الحسین دو دستم به سوی تو یابن الحسین من و آرزوی تو یابن الحسین فدای عموی تو یابن الحسین دخیلم دخیل ضریحی که نیست پناه من خسته غیر از تو کیست به نام ابالفضل راهم بده نگاهی دمی بر نگاهم بده ببین خسته جانم، پناهم بده برات خلاص از گناهم بده فدای تو و نام تو یا علی رسیدم سر بام تو یا علی تو که آمدی سجده ها پا گرفت عبادت به لطف تو معنا گرفت دعا با دعای تو بالا گرفت دعای قنوت تو ما را گرفت به یک ربّنایت حسینی شدیم به لطف دعایت حسینی شدیم تویی زینت ذکر و سجاده ها تویی مستی ناب این باده ها تویی محور صبر آزاده ها رهایم نکن در دل جاده ها رهایم کنی راه گم می کنم تو را گاه و بی گاه گم می کنم خودت حیدری، خطبه ات حیدری تو خود در عمل حیدر دیگری لبی تر کنی، بس که دل می بری، به پا می کنی در دلم محشری اگرچه تو را بین زنجیر دید تو را کوفه در هیبت شیر دید شب ظلمت و غم به سر می رسد زمان طلوع سحر می رسد شبی از مدینه خبر می رسد از این خاندان یک نفر می رسد که بانی ایوان طلا می شود مدینه خودش کربلا می شود وحید محمدی ۹۹/۱۲/۲۸ @aleyasein
خندیدی و لطافت باران درست شد یک گوشه از طراوت ایمان درست شد سلمان در این مقایسه بی آبرو شده است پلکی زدی و حضرت سلمان درست شد صد ارمنی شده است مسلمان لطف تو با عشق تو هزار مسلمان درست شد تا چشم روزگار ببیند قیامتت حیدر شدی، برای تو میدان درست شد این شیوه ی نبرد، همان شیوه ی علی است از باد رقص تیغ تو طوفان درست شد باب الحوائجی و برای فقیرها با دست های تو چِقَدَر نان درست شد یا کاشف الکروب، ابالفضل مرتضی خورشید بی غروب، ابالفضل مرتضی ای بنده ی خدا علمت تا ابد بلند امید خیمه ها علمت تا ابد بلند دستم گرفتی از سر لطفت رها مکن بی دست کربلا علمت تا ابد بلند لبخند های تو سبب خنده ی حسین به به از صدا ... علمت تا ابد بلند خون علی و فاطمه جاریست در رگت ای شیر مرتضی علمت تا ابد بلند بی اذن شاه تشنه نخوردی تو آب را سقای با وفا علمت تا ابد بلند از او جدا نمی شوی حتی اگر شود دستت ز تن جدا، علمت تا ابد بلند یا کاشف الکروب، ابالفضل مرتضی خورشید بی غروب، ابالفضل مرتضی @aleyasein
غیر از تو را زبان من املا نمی کند جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند جز نام دلربای تو بر لب نمی رود هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست از او خلیل سر شده اما حسین نیست موسی پیامبر شده اما حسین نیست عیسی به عرش بر شده اما حسین نیست در جان محمد است که با او برابر است آری حسین بوده که جان پیمبر است گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند همتای حیدر است که فرقی نمی کنند زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند مثل برادر است که فرقی نمی کنند فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس همراهی حسین به سنخیت است و بس شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس اسلام بی حسین مسیحیت است و بس اسلام ما که ثبت شده با شهادتین کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت ادامه👇👇
ادامه از قبل 👆👆 غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد ارض و سما نبود و حسین آفریده شد جز کربلا نبود و حسین آفریده شد قالو بلی نبود و حسین آفریده شد قالو بلای ما به الست از حسین بود اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود تنها مجسمه است دل و دل نمی شود دل بی حسین این همه قابل نمی شود انسان بی حسین که کامل نمی شود غیر از حسین را به دل خویش حک نکن ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن تاریکم و حسین چراغ هدایت است وقتی حسین هست به کشتی چه حاجت است درس من از حسین همین یک عبارت است عزت برای شیعه ی او در شهادت است ما شیعه ایم و پای ستم را شکسته ایم در سایه ی سیوف خذینی نشسته ایم ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین ان الذین آمنوی سوره ها حسین تنها خدا برای تو شد خونبها حسین ماییم و حسرت حرم کربلا حسین از ما بگیر این همه درد فراق را اما نگیر از دل ما اشتیاق را @aleyasein
علیه‌السلام 🔹یا ایها الساقی🔹 نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشاقی تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی ندارند این صفت‌ها جز تو دیگر هیچ مصداقی به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می‌گوید «الا یا ایها الساقی» تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟ چنان رفتی که حتی سایه‌ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی بدون دست می‌آیی و از دستت گریزانند پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به سوی خیمه‌ها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد که تو بی‌مشک سقّایی، که تو بی‌دست رزّاقی شنیدم بغض بی‌گریه به آتش می‌کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی @aleyasein
علیه‌السلام 🔹علمدار حسین🔹 روزی شعر من امشب دو برابر شده است چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است شاه‌بانوی کلابیه پسر آورده چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده مورها هم سر این سفره سلیمان شده‌اند ارمنی‌ها دو سه روزی‌ست مسلمان شده‌اند جادۀ گیسوی این مرد پر از پیچ و خم است هر چه از حضرت عباس بگوییم کم است ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد در طوافش سخن از عقل فراتر می‌گفت در حقیقت «لک لبیک برادر» می‌گفت! این اباالفضل که از قبله فراتر می‌رفت مرتضی بود که بر دوش پیمبر می‌رفت علی اکبر به ثنا گویی او می‌آید: چقدر منبر کعبه به عمو می‌آید... از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز چون حسینی‌تر از عباس ندیدم هرگز «کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی «پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی! با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد روی چشم تو بُوَد جای حسن جای حسین هست مابین دو ابروی تو بین الحرمین... وسط جنگ زمین را به زمان دوخته‌ای فن شمشیرزنی را ز که آموخته‌ای؟! ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟ «أشهد أن علیاً ولی الله» بگو او علمدار حسین است ببخشید مرا مدح او کار حسین است ببخشید مرا @aleyasein
علیه‌السلام 🔹عباس من!🔹 یا علی! این کیست می‌آید شتابان سوی تو؟ با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟ او که می‌آید تو احساس جوانی می‌کنی باز یاد رزم و شور پهلوانی می‌کنی آمده پیش تو تا مشق سپه‌داری کند تا به سبک حیدری تمرین کرّاری کند می‌زند زانو که رسمت را بیاموزد، علی! با چه شوقی بر لبانت چشم می‌دوزد، علی! مانده‌ام در بهت شاگردی که استادش تویی هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی! با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من! تیغ را بردار با نام خدا عباس من! نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده فکر کن هر حالتی بر جنگ حاکم می‌شود دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم می‌شود الامان از چشم شور و تیر پنهانی پسر! کاش می‌شد چشم‌هایت را بپوشانی پسر! بی‌نقاب ای جلوهٔ حُسن خدادادی نجنگ سعی کن تا می‌شود بی خُودِ فولادی نجنگ... تشنه‌ای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی تا لبانت خشک شد عباس، زیباتر شدی... @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸ذکری برای گشایش امور🔸 از امام جعفر صادق علیه السلام مروی است: در هر کربی توسل به صاحب لوای سیدالشهدا علیه‌السلام به عدد نام شریف آن جناب : یا کاشف الکرب عن وجه الحسین علیه السلام اکشف کربی بحق اخیک الحسین ۱۳۳ بار (۱۳۳=عباس) کتاب هزارویک کلمه جلد ۷ کلمه ۸۷۳ @aleyasein
به غیر تو که به تن کرده‌ای تماشا را ندید چشم کسی ایستاده دریا را بگو فضایل خود را که نور چهرهٔ تو گرفته است ز ما فرصت تماشا را به احترام تو باید فرات برخیزد بزن به آب دوباره عصای موسی را برای آن‌که شفا گیرد از تو موج علیل بخوان بر آب، حدیث لب مسیحا را چه آب را برسانی، چه تشنه برگردی تو فتح می‌کنی آخر تمام دل‌ها را و آب مهریهٔ فاطمه‌ست، می‌دانیم چه ظالمانه ربودند حق زهرا را! بکار دست خودت را، که پر شکوفه کند اذان روشنِ گلدسته‌های فردا را @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم یا زین العابدین سلام الله علیک گفتند که در جاه و جلالت جبروت است دیدیم که در ماهِ جمالت ملکوت است سوگند که در باغِ بهشتی که نباشی آدم همه‌ی عمر به دنبال هبوط است تو جامع ابعاد کمالات خدایی یک دست به شمشیری و یک دست قنوت است آن خانه که قرآن نشنیده است خراب است آن دل که نخوانده است صحیفه برهوت است آشفتگیِ روحِ مرا بُرد نسیمت صد شُکر که روی سرما سایه‌ی توت است دیدیم در آئینه‌ی تو جانِ علی را در طاق دو اَبروی تو ایوانِ علی را می‌خواست خدا ما همه از ایلِ تو باشیم یعنی که نوشتند که فامیل تو باشیم یک بار نگاه از تو و یک بال هم از ما تا فطرسِ تو ، حضرت جبریل تو باشیم بگذار که ما عین دعاهای تو گردیدم بگذار که در چشمه‌ی تنزیل تو باشیم آیات تو دلبازتر از هرچه زَبور است ای کاش که همسُفره‌ی ترتیل تو باشیم تا نوح تر از صالح و موسی و مسیحا یعقوب تر از یوسف و حِزقیل تو باشیم اَبروی تو محراب و دو چشمت ثقلین است قربان لبت که شرف‌الشمس حسین است بر باد مده عقلِ مرا خانه‌ات آباد فریاد از این جلوه و آن جاذبه فریاد گفتیم نشان از سرِ راه تو بگیرد آنقدر که جبریل پرید از نفس اُفتاد زهرا گره‌اش را زده از اولِ خلقت هر دل که گره خورده به سجاده‌ی سجاد سجاده‌ی ما را بتکان تا که بریزند این خیلِ خیالیِ خدایانِ پری زاد سجاده‌ی ما را بتکان تا بتکانی دلهای غم آلوده‌ی آشفته به هر باد بگذار که در سایه‌ی اوقات تو باشیم ای کاش سرِ راه مناجات تو باشیم تا صبح سرا پرده‌ی اشراق رسیدند آنان که سحر از میِ این چشمه چشیدند صد پنجره وا شد به تماشای خدا تا... از خط ابوحمزه‌ی تو نور دمیدند نام تو که بردیم همان لحظه‌ی اول بر این دل بیچاره‌ی ما دست کشیدند چشمان تو چون چشمِ ترِ زینب کبراست جز عشق نگفتند بجز عشق ندیدند گفتیم حدیثی و تو گفتی که هلاک‌اند آنانکه نفسهای حکیمی نچشیدند "همت طلب از باطن پیرانِ سحرخیز زیرا که یکی را زِ دو عالم طلبیدند" بر دوشِ خَمَت کیسه‌ی نان است بمیرم نانِ تو ولی  زخمِ زبان است بمیرم یکبار بگو با تنِ بیمار چه کردی ای مرد در آن خیمه‌ی تب‌دار چه کردی آن لحظه که اُفتاد سرت خیمه‌ی آتش با خواهر در شعله گرفتار چه کردی وقتی که غُلِ جامعه پیچید دو دستت با آنهمه آزار در انظار چه کردی یک مرد تو و قافله‌ای بانوی بی یار در کشمکش کوچه و بازار چه کردی این ظرفِ پُر از آب که شد کاسه‌ی خون باز.... با چشم ترت موقع افطار چه کردی ای تکیه گه خستگیِ دوش تو زینب ای گریه کن خسته‌ی  آغوش تو زینب (حسن لطفی ۴۰۰/۱۲/۱۶) @aleyasein
💠 (علیه‌السلام) «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ... وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ» خداوندا! بر محمد و خاندانش ‌د‌‌‌‌‌رود فرست... و ارزش‌هاى والای اخلاقی را به من ببخش! 📗 صحیفه سجادیه،‌ دعای مکارم الاخلاق 🔹گل محمدی🔹 کم نیست گل محمدی در باغش گل‌های بهشت‌اند همه مشتاقش در بین صحیفه واژه‌ها با صلوات ناب‌اند چنان مکارم‌الأخلاقش @aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا