eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.9هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
919 ویدیو
118 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
بار سفر را بسته ایم و باز راه افتاده ایم ماه صفر که می رسد میل سفر داريم ما #علی_اکبر_لطیفیان @aleyasein
دلم گرفته و جانم ز زندگی سیر است هوای شام چرا اینقدر نفس گیراست لباس عید به تن کرده اند مردم شام فضای شهر چراغان و غرق تزویر است نوای هلهلۀ مردمان همانندِ صدای نیزه و تیر و صدای شمشیر است ز بام ها ز چه باران سنگ می بارد به سوی ما همه جا سیل غم سرازیر است ز دست و پای گلی روی ناقه خون ریزد حدیث غُربت او ناله های زنجیر است چه غافلند که بر اشک و آه ما خندند که در کمان دل خستگان همین تیر است قسم به آیۀ ناب"لیِذهِبَ عَنکُم" به روی نیزه سری از تبار تطهیر است پی هدایت مردم ز روی نی آید نوای قاری قرآن که غرق تفسیر است به عرش دوست زده تکیه قدر ما، امّا هنوز دشمن بیدادگر زمین گیر است مس وجود «وفایی» اگر که آوردی غبار درگه این آستانه اکسیر است 🔸شاعر: @aleyasein_ir
علیهاالسلام 🔹قصه چيست؟🔹 ابر مستی تيره‌گون شد باز بی‌حد گريه كرد با غمت گاهی نبايد ساخت، بايد گريه كرد امتحان كردم ببينم سنگ می‌فهمد تو را از تو گفتم با دلم؛ كوتاه آمد، گريه كرد ای كه از بوی طعام خانه‌ها خوابت نبرد مادرم نذر تو را هر وقت «هم زد» گريه كرد با تمام اين اسيران فرق داری، قصه چيست؟ هركسی آمد به احوالت بخندد، گريه كرد... وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشيده شد آن زن غساله هم اشكش درآمد گريه كرد... 📝 @aleyasein
نبــودم بنـده خوبــی به درت،حـــق داری اربعـــــیـن داغ حـــرم را به دلــم نگذاری #اربــعیـن۹۷ @aleyasein_ir
السلام عليك يارقيه بنت الحسين بلبلي امشب به ويران نغمه خواني مي كند تلخ كامي ديده و شيرين زباني مي كند دعوت از مهمان به جا آورده در بزم يزيد وز وفاي عهد مهمان، قدرداني مي كند اشك و مژگان آب و جارو كرده آن ويرانه را بين چه با احساس طفلي ميزباني مي كند ديده ي اختر شمارش بر پدر روشن شده ست مه به روي دامن و اختر فشاني مي كند گرچه طفل است و زمان جست و خيز او، ولي شكوه چون پيران ز درد و ناتواني مي كند گفت بهر ديدن تو زنده ماندم تاكنون مرگ ديگر از چه با من سرگراني مي كند؟ بهر ره رفتن ز اطفال دگر گيرم كمك كودكت، جان بر لب است و سخت جاني مي كند @aleyasein
هر‌چی شرایط زیارت #اربعین، سخت‌تر بشه، نه تنها از شکوه این حماسه کم نمیشه، بلکه به زیباییِ این حماسه اضافه میشه؛ اینو از زینب(س) یاد گرفتیم؛ که در شرایط سخت، خالق زیبایی‌‌ها باشیم. @aleyasein
جانم فدای آن بنایی... که نداری قربان آن گل‌دسته‌هایی... که نداری هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از دلتنگی گنبدطلایی... که نداری باب‌الرضا رفتم نشستم گریه کردم با یاد باب‌المجتبایی... که نداری قالیچه‌ی ارثیه‌ی مادر بزرگم نذر تو و صحن و سرایی... که نداری من هر شب جمعه سلامی می‌دهم به شش‌گوشه‌ی کرببلایی... که نداری ما سینه‌زن‌هایت حسن کم گفته‌ایم آه در مجلس دارالبکایی... که نداری دردی که داری در خودت می‌ریزی آقا حق می‌دهم درد آشنایی... که نداری 🔸شاعر: @aleyasein
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند رد دو دست ابالفضل روی آب بماند حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم - میان کوچه و گودال بی جواب بماند حسین نیز غریب ست اگر شبیه برادر ولی بناست بقیع حسن خراب بماند کمی ز غصّه ی تو رخنه کرده است به بیرون تفاوت زن چون «جعده» و «رباب» بماند به احترام حسین سه روز مانده به گودال بناست زائر تو زیر آفتاب بماند 🔸شاعر: @aleyasein
روضه خوان خسته نباشی مادر روضه خواندی ز شه بی کفنم شصت روز است حسین می گویی امشبی روضه بخوان از حسنم روضه خوان روضه غربت سخت است هیچکس با حسنم یار نبود خانه هم امن نبوده بر او همسرش یار وفادار نبود جعده زهری به حسن خورانده که از آن فتنه و شر می ریزد روی تشتی که برایش بردند لخته خون، پاره جگر می ریزد روضه خوان روضه بخوان از حسنم جگرش گرچه به زهر آغشته پسرم غیرتی و مادری است داغ کوچه حسنم را کشته صورت من که از آن کوچه تنگ تا دم مرگ فقط نیلی ماند توی ذهن حسن مظلومم تا ابد خاطره سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می کرد در که افتاد روی پهلوی ام محسنم داشت تقلّا می کرد 🔸شاعر : @aleyasein
خوشا کسی که کند گریه از برای حسن مدد کنیم بگرییم در عزای حسن صفر محرم و شهر مدینه کرب و بلا بیا کنیم سفر سوی کربلای حسن مدینه داشت صفا از صدای قرآنش هزار حیف که خاموش شد صدای حسن نه مهلتی که توقف کنند در حرمش نه جرأتی که بگرید کسی برای حسن به غربت حرمش گریه کن ببین دل شب چگونه بسته دَرِ صحن با صفای حسن اگر چه از شرر زهر پاره شد جگرش دگر نگشت بریده سر از قفای حسن میان طشت عیان شد ز پاره‌های جگر که بود خون جگر سال‌ها غذای حسن تمام عمر دلش بود طشت خون، نبود انصاف که باز زهر هلاهل شود جزای حسن تمام اهل مدینه ز یکدگر پرسند چه شد قرائت قرآن چه شد دعای حسن کریم آل محمد شهید شد «میثم» خدای من پدر و مادرم فدای حسن 🔸شاعر: @aleyasein
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد پاره‌هایِ جگرم می‌چكد از كُنجِ لبم عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راهِ من باز بر آن كوچه‌ی غم‌ها اُفتاد یادِ آن کوچه که با مادر خود می‌رفتم به سَرَم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد 🔸شاعر: @aleyasein
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند باید که چنین در دل دنیا بنشیند ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها این است که بر شانه‌ی طاها بنشیند حالا که تویی آیه‌ای از سوره‌ی کوثر، باید که به تفسیر تو مولا بنشیند شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل، آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی: از ماست، بگویید که بالا بنشیند آقای جوانان بهشت است، جماعت! دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند، جای پسر امّ ابیها بنشیند شاید پسر فاطمه از پای بیفتد، اما که شنیده است که از پا بنشیند؟ صلح تو چنان تیر که در چله نشسته ست گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد، آن زهر، به کام تو دل‌آرا بنشیند؟ این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت فرداست که بر دیده سقا بنشیند لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند شیرین دهن کرببلا، گل‌پسر توست از توست که اینگونه به دلها بنشیند می‌گفت: عمو! نامه‌ی باباست به دستم برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟ با اذن برادر، پسر تو، شب آخر برخاست که خیمه به تماشا بنشیند جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند 🔸شاعر: @aleyasein