کانال رسمی شعر آل یاسین:
💐🌹💐🌹💐
رسول خدا فرمود:« يا علي! ما عرف الله إلا أنا و أنت و ما عرفني إلا الله و أنت و ما عرفك إلا الله و أنا.
يا علي !
خدا را جز من و تو كسی نشناخت
و مرا غير از خدا و تو كسی نشناخت
و تو را غير از خدا و من كسی نشناخت
#۱۴روزتـــــــــاعیدسعیدغدیـــــــــرخم
#دکتر_حسن_لطفی
@aleyasein
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ....
#عید_غدیر
هو میکشیم نامِ علی را بیاورند
دیوانههای دامِ علی را بیاورند
میخانه زیر و رو شود از نعرههای مان
یک دُور اگر که جام علی را بیاورند
بینِ مزار هم کفن خویش میدریم
یک بار اگر سلامِ علی را بیاورند
شیطان نکردسجده به آدم علی ندید
کافی است تا امام علی رابیاورند
ما نَه که جبریل گرههاش وا شود
گر خاکی از غلامِ علی را بیاورند
حق میدهید سجده کنیمش اگر دَمی
یک جلوه از تمامِ علی را بیاورند
*
ما را خمارِ باده نوشتند با علی
ما را حلال زاده نوشتند با علی
گیرم خدا دوباره دو دنیا بیاورد
اما محال باشد علی را بیاورد
او اول است از همه باید پیمبرش
این دست را بگیرد و بالا بیاورد
عزم جهاد میکند و وقت رفتنش
یک کاسه آب حضرتِ زهرا بیاورد
یک دَم بس است از دو دَمِ ذوالفقارِ او
تا حالِ صد سپاه کمی جا بیاورد
اُفتاده از نَفَس ملکالموت میرسد
تا ذوالفقار محضرِ مولا بیاورد
وقتِ نبردِ اوست و جبریل آمده
تا دستمالِ زردِ علی را بیاورد
*
یکدم سرِ سپاهِ عرب میزند علی
ای نازِ ضربِ شصست عجب میزند علی
مست است هرکه نعرهی او شورِ یا علیست
مَرد است هرکه قبلهی او مرتضی علیست
حجش قبول هرکه به ایوان طلا رسید
بختش بلند هرکه گره خورده با علیست
معراج رفته بود ببیند خدا کجاست
معراج دید و گفت ببین تا کجا علیست
گفت از علی مع الحق و از حق مع العلی
من ماندهام علیست خدا یا خدا علیست
ظهر غدیر نقشِ عقیقِ رسول شد
مولا علیست تاکه خدا هست تا علیست
ما شاهرگ به پای علی میزنیم شُکر
شرحِ تمام غیرت ما خونِ ما علیست
*
شُکرِ خدا که حُرمت میخانه داشتیم
عمریست با علی سر دیوانه داشتیم
بر طاق آسمانِ نجف نام فاطمه است
بالای آستانِ نجف نام فاطمه است
حتی اذانِ صحنِ علی چیزِ دیگری است
سر تا سرِ اذانِ نجف نامِ فاطمه است
این شهر مِلکِ حضرتِ زهراست مهر اوست
هرجا رَوی میانِ نجف نامِ فاطمه است
فهمیدهام که روزی این شهر دست کیست
دیدم به هر دُکانِ نجف نامِ فاطمه است
جانِ مدینه جانِ جهان نامِ مرتضی است
ای جانِ من که جانِ نجف نامِ فاطمه است
ما را علی به فاطمهاش هدیه داده است
بر برگهی امانِ نجف نام فاطمه است
*
سوگند بر علی که شرف دستِ فاطمه است
انگشتریِ دُرِّ نجف دستِ فاطمه است
طِی میکنیم پشت تو راه نجات را
حل میکنیم آخر سر مشکلات را
ما دست بر وصیِ شما دادهایم تا...
در فتنه نیز گم نکنیم این صراط را
دشمن که هیچ امر اگر امر این ولی است
بر هم زنیم گردش این کائنات را
زهرا نوشت پای علی کم نیاورید
خرجِ علی کنید حیات و ممات را
قبلِ محرم است به مشهد مرا بَرید
در صحن انقلاب بیابم برات را
من را به اربعین برسانید مُردهام
تا دَر نجف دوباره بگیرم حیات را
باید که حاجت از در این آستان گرفت
"آری به اتفاق جهان میتوان گرفت"
#دکتر_حسن_لطفی
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ....
#عید_غدیر
مسمط غدیریه بر وزن رباعی
سر چیست اگر در آستان بگذارد
باید که به پای عشق جان بگذارد
مجنونِ علی همین همان بگذارد
از هرچه که هست بیش از آن بگذارد
این بیت به رویِ دیدگان بگذارد:
"هرکس که علی علی علی میگوید
پا بر سرِ دوشِ آسمان بگذارد"
در مصحف خویش حَیِ سرمد فرمود
در عیدِ غدیرِ خم محمد فرمود
یک روز دو روز نَه که ممتد فرمود
فرمود به اصحاب و مجدد فرمود
باید که شبیه آلِ احمد... فرمود
مولاست علی و با علی حق میخواست
منت به سرِ هر دو جهان بگذارد
شد منبرشان از همه جا بالاتر
بر دستِ نبی دستِ خدا بالاتر
میرفت صدایش از سما بالاتر
گویید : علی... یکصدا... بالاتر
تکبیر بگویید شما ....بالاتر
آنقدر خدا دستِ علی بالا بُرد
تا دست به دستِ این جوان بگذارد
این تیغ بنازم که دو سر میریزد
میچرخد و باز کُرک و پَر میریزد
با جوهر خویش هِی جگر میریزد
از جمع سپاه بیشتر میریزد
از هر نفرش دوتا نفر میریزد
صد بار سپاه را بهم میدوزد
یک تیر اگر که در کمان بگذارد
از در بگرفت و گفت خود : یاحیدر
تا کَند تمامِ قلعه از جا حیدر
گفتند همه وقتِ تماشا : حیدر
لاحول ولا قوه الا حیدر
تا گفت خداوندِ تعالی حیدر
هرگز نرسد به تار و مارت هرچند
از جان ملک الموت توان بگذارد
این غُلغله چیست در مصاف اُفتاده
دشتی سپر و تیغ و قلاف اُفتاده
سرها به روی قلهی قاف اُفتاده
این همهمه در وقتِ طواف اُفتاده
بر سینهی کعبه گر شکاف اُفتاده
تا منکر مرتضی طَوافش بکند
حق خواست که بر کعبه نشان بگذارد
از عشق تو سُکرِ باده را فهمیدیم
دلدادهی بی اراده را فهمیدیم
اجر دو قدم پیاده را فهمیدیم
ما از نجفِ تو جاده را فهمیدیم
معنیِ حلال زاده را فهمیدیم
فرمود حسین تو : فقط میخواهد
تا نام علی به کودکان بگذارد
بر سیرهی مرتضی به جان پابندیم
سربندِ علی و فاطمه میبندیم
ما بر گُل روی مرگ هم میخندیم
ما گورِ حرامزادهها را کندیم
گفتیم و جهان از این سخن آکندیم
یک روز رسد که ذوالفقارش را حق
بر دامنِ صاحب الزمان بگذارد
آئینه شدیم زیر بارانِ نجف
خاکیم ولی اسیرِ طوفان نجف
ما دُر شدهایم در بیابانِ نجف
دستیم همه دست به دامانِ نجف
تا نعره زنیم پیشِ ایوان نجف
"هرکس به ولایت علی شک دارد
با مادرِ خویش درمیان بگذارد"
#دکتر_حسن_لطفی
@aleyasein
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ....
#عید_غدیر
آتش گرفت هرکه مِی از این سَبو کشید
دیوانه شد هر آنکه ننوشید و بو کشید
مدحِ تو را نمیشود آسان سرود و گفت
باید که دست یکسره از آبرو کشید
آئینهای گرفته خدا در مقابلش
فرمود یاعلی و تو را مو به مو کشید
خود را که دید عینِ خودش را ظهور داد
یک یا علی و یکصدوده بار هو کشید
ما را رها نمیکند آن قوسِ اَبروان
باید که تیغِ اَبروی تو بر گلو کشید
- -
ای شاه بیتِ عشق وزیری مبارکت
بسم اله ای امیر امیری مبارکت
ما باختیم پیش تو دارو ندار باز
ما را نوشتهاند از اول قُمار باز
دستِ حسن حسین و اباالفضل تیغِ توست
این خانوادهاند همه ذوالفقار باز
وقتی که چرخ میزند این تیغ رحم کن
خورشید را که در نرود از مدار باز
پیداست از حرارتِ لا سیف گفتنش
جبریل دیده است کمی تار و مار باز
چشم شماست جامع الاضدادِ اهلبیت
وقت سلام رحمت و وقت شکار باز
- -
تا پیش چشم فاطمه حیدر بلند شد
روحی لک الفدایِ پیمبر بلند شد
نقش تو بود و تیشهی پیکر تراشها
یاد تو بود در سَرِ مرمر تراشها
با در تمامِ قلعه زِ جایش بلند شد
دستِ تو بود و حیرتِ خیبر تراشها
حجاج در طواف تو حلاج میشوند
قربانیان خانهی تو سر تراشها
مولا تویی به بیعتِ بیعت شکن چه کار
مولا تویی به رغم...سه سرور تراشها
بر چشم اَبرویت چقدر خوش نشسته است
انگار دادهاند به خنجر تراشها
- -
از هرچه دیدهام حرمت آشناتر است
ایوان طلایِ شاه نجف دلرباتر است
از ابرِ خشک لطفِ تو باران در آوَرَد
چشمت چقدر جان دهد و جان در آوَرَد
تو آمدی به جلوه که پروردگار هم
خود را چنین به قامتِ انسان در آوَرَد
دست تو کافی است به خرمای تازهای
از بت پرست حضرتِ سلمان در آوَرَد
ما با علی علی همهی عمر زندهایم
ما را به رقص ذکرِ علی جان در آوَرَد
عباس مثل کیست که اصلا نیاز نیست
تیغ از غلاف در دل میدان در آوَرَد
- -
رحمت به مادرم که به ما گفت یاعلی
یا مظهرالعجائب و یا مرتضا علی
ما را بهار ساختهای زَمهَریر نه
ما را بهشت کردهای اما کویر نه
ما کعبه را بدونِ علی سنگ دیدهایم
این کعبه است قبله ، ولی بی امیر نه
روزِ تولد و همهی عیدهایمان
شاید زِ یادمان رَوَد اما غدیر نه
وقتی گدا رسید و به این خانه حلقه زد
برگشت از سرایِ تو اما فقیر نه
از آب هم مضایقه کردند در منا
سیراب دیو و دَد همه...طفلِ صغیر نه
- -
این خانواده بیش و کمش فرق میکند
*اصلا حسین جنس غمش فرق می کند*
#دکتر_حسن_لطفی
@aleyasein
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ....
#عید_غدیر
این کیست که بالاتر از او دستِ کسی نیست
این کیست که جز دامنِ او دسترسی نیست
این کیست که در سِیطَرهاش بود و نبود است
عالم سَرِ این سفره به غیر از قفسی نیست
این کیست که حتی همهی هولِ قیامت
در پیشِ تجلّیِ ظهورش قَبَسی نیست
این کیست که در هولِ هراس آورِ محشر
جز سایهی او هیچ کجا دادرَسی نیست
این کیست که یک عُمر نبی گفت و ستودش
بالاتر از این دستِ خدا دستِ کسی نیست
- -
صد جام به شُکرانهی این باده شکستیم
تا هست علی تا به اَبَد باده پرستیم
خورشید اگر آب کُنَد پا به سَرَش را
جبریل اگر فرش کُنَد بال و پَرَش را
اَفلاک اگر خاک شود یا که غباری
از پایِ تو گر سُرمه کِشَد چشم تَرَش را
شب پُر کند از پولک و مهتاب و ستاره
دامانِ تو را تا که ببیند سحرش را
اینها همه هیچاند در آنجا که خداوند
رو کرده به شکلِ تو تمامِ هنرش را
نام تو چه دارد که به هنگام رَجَزها
از هِیبتِ آن شیر دریده جگرش را
ای شاهِ سواران نظری کُن به پیاده
حالا که خدا دست اُخُوَت به تو داده
- -
آرامش طوفانیِ گیسویِ تو عشق است
طوفانِ تماشاییِ اَبرویِ تو عشق است
با آتشِ هر ضربهیِ دستِ تو خدا گفت
تیغی بزن ای مرد که هوهویِ تو عشق است
بر تیغهی شمشیرِ تو حَک کرده خداوند
بر پهنهیِ هر معرکه بازویِ تو عشق است
خورشید طلوع میکند از کُنجِ حریمَت
یعنی که در این خاک فقط کویِ تو عشق است
سجادهام از جنسِ غبارِ قدمِ توست
این قبله که داریم فرا رویِ تو عشق است
- -
سر تا به قدم هرچه که داریم فدایت
عشق است اگر سر بِدَوانیم به پایت
هر شعر که در عرش خدا گفت علی بود
هر شور که در خلقتِ ما گفت علی بود
سوگند به شبهایِ تماشاییِ مکه
نامی که محمد به حرا گفت علی بود
وِردی که به هنگامِ قنوتش به لبش داشت
ذکری که نبی وقتِ دعا گفت علی بود
آن نغمه که در کوچکیام مادرم آموخت
با کودکِ اُفتاده زِ پا گفت علی بود
لالاییِ ما بود همین نام که هر شب
با زمزمه و گریهی ما گفت علی بود
تا لحظهیِ مرگَم لبم از نام تو گویاست
یا حضرتِ حیدر تپشِ سینهی زهراست
#دکتر_حسن_لطفی
@aleyasein
🔸 #پدر_خاک
🗓 #روز_شمار_عید_غدیر
۱۴ روز تا #عیدالله_الاکبر غدیر خم
به سمت او گشوده ام پنجرهی خیال را
که محو آسمان کند من شکسته بال را
اگر دمی نشان دهد شکوه آن جمال را
طلوع بی بدیل را، عروج بی مثال را
به عالمی نمی دهم خاطرهی وصال را
#احمد_علوی
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#مبلغ_غدیر_باشیم
#برای_غدیر_کاری_کنیم
@aleyasein
#اشهد_ان_علیا_ولی_الله
#امیر_غدیر
#مدح_مولا
#رجز
گریزان میشود هرکس ،به رزم مرتضی رفته
چو می فهمد ز نادانی،به دریای بلا رفته
دو تیغی روی چشمانش ،وَ تیغی بین دستانش
تن دشمن زمین مانده،سرش بین هوا رفته
مثالش مرهب و عَمر و ، هزاران دشمن دیگر
نفهمیده ز تیغ او ،که اعضایش کجا رفته
درِ خیبر ز جا کنده ، تمام قلعه می لرزد
به پابوسی این فتحش، تمام انبیا رفته
دمی شد اختلاف اینکه،علی دیشب کجا بوده؟
خبر آورده جبرائیل ،علی پیشِ خدا رفته
خدا لعنت کند هرکس، عدوی مرتضی باشد
بدونِ عشق این مولا، یقیناً در فنا رفته
علی در محشر کبری،قسیمِ جنت و نار است
خوشا بر حال آن عبدی،که دنبال لوا رفته
تمام دین علی باشد ،ببین در آیه ی اکمال*
ندارد حرمتی هرکس،به دور از این ولا رفته
بیا سوی صراط حق،علی حبل المتین باشد**
جدا از قول پیغمبر،بدون شک خطا رفته
نبی فرموده بعد از من،علی تنها ولی باشد
خدا لعنت هرکس ، ز راه حق جدا رفته
تمام قصه ی معراج، مقامات علی بوده
نبی بهر ولای او، مکرر در سما رفته
تحیر دارد این وادی،علی ذاتاً ولی بوده
اَنا الاول اَنا الاخر،به قلبم این نوا رفته
تمام لذّت دنیا، نجف در پیش ایوانش
یقیناً زائر مولا، به دریای صفا رفته
فقیران نان و خرما را،ز دستان علی خوردند
علی بر خانه ی آنها،به شبها در خفا رفته
امیر مهربان حیدر، عدالت دارد این مولا
عقیل آمد بگوید که، علی تا انتها رفته
ظهورش دیدنی باشد، اباصالح همان حیدر
به وقتِ دولتُ الزّهرا ، بنای اشقیا رفته***
/عبدِ کریم/
*الیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکم و اتمَمتُ علیکم نعمتی و رضیتُ لکمُ الاِسلامَ دینا(مائده_۳)
اهدنا الصراط المستقیم (حمد _۶)
واعتصموا بحبلِ اللهِ جمیعاً و لا تفرّقوا
(آل عمران_۱۰۳)
*قل جاء الحق و زهق الباطل انّ الباطل کانَ زهوقا(اسرا_۸۱)
@aleyasein
#اشهد_ان_علیا_ولی_الله
#عید_الله_اکبر
#غدیر_خم
شیرین تر از حلوای تر عید غدیر است
زیباترین قول و خبر عید غدیر است
دست خدا را دست حق آورد بالا
مرز میان خیر و شر عید غدیر است
لعن خدا بر دشمن قولِ پیمبر
روز برائت از سَقَر عید غدیر است
ای اهل عالم ، ای پدرهای ولایی
واجب بیان این خبر عید غدیر است
با حیدر کرار در حِصن حصینیم
روز جدایی از خطر عید غدیر است
راه خدا از راه دجالان جدا شد
والاتر از دُرّ و گُهر عید غدیر است
با این زبان نام علی را دم بگیریم
کوری هر چشم و نظر عید غدیر است
تکلیف امت تا قیامت گشت روشن
روز رهایی و ظفر عید غدیر است
هر که رسول الله گفته او امام است
ابلاغ آن اثنا عشر عید غدیر است
در خطبه نام مهدی موعود باشد
روز ظهورش سر به سر عید غدیر است
/عبدِ کریم/
@aleyasein
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#قصیده_واره
🔹حج عشق🔹
حاجیان را گفت: آنجا کعبه عریان میشود
در طواف کعبه آنجا جسمتان جان میشود
حج منم، چشمانتان را وا کنید ای حاجیان
کعبه بیمن از شما مردم گریزان میشود
استطاعت هرکه دارد میشود ملحق به من
هرکه نامرد است پشت کعبه پنهان میشود
حاجیان را گفت: بی من حجّ ندارد حرمتی
کعبه بیمن از شما مردم! گریزان میشود
گفت: در ذیالحجۀ امسال شوری دیگر است
گفت: در ماه محرّم عید قربان میشود
آمد و در کربلا با آشنایان خیمه زد
گفت با یاران که: فردا ظهر طوفان میشود
گفت با یاران که: فردا خطبۀ ناخواندهای
گرم از نهجالبلاغه باز عنوان میشود
خطبه خواهد خواند فردا خواهرم بیذوالفقار
گفت: فردا کاخ ظلم از ریشه ویران میشود
آمد و افتاد چشم حُر به چشم روشنش
مشکل حر با نگاهی گرم آسان میشود
حاجی از کاروان واماندهای گِرد حسین
یک شبه میگردد و در کعبه مهمان میشود...
خیمه را خاموش کرد و گفت با یاران خویش:
ظهر فردا هرکه با من هست، قربان میشود
«هرکه خواهد گو بمان و هرکه خواهد گو برو»
میرود هرکس از این خیمه، پشیمان میشود
دوستان را گفت: فردا کربلا نورانی است
گفت: فردا با شما اینجا چراغان میشود
روز خلقت را شما تفسیر دیگر میکنید
گفت: فردا محشر کبری نمایان میشود
حجّ امسالین حدیثی تازهتر آورده است:
عید قربان شما، شام غریبان میشود...
گفت: وقت «استلام» دست عباس علیست
گفت: فردا زمزمِ خورشید، جوشان میشود
آمد و در کربلا حج را نمایش داد و رفت
آن نمایش همچنان بیپرده اکران میشود!
📝 #مرتضی_امیری_اسفندقه
@aleyasein
#شهید_محسن_حججی
#غزل
🔹تصور کن...🔹
تصور کن تو در سنگر، وَ داعش در کمین باشد
تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد
تصور کن بیفتی دست داعش، تازه در دستت
عقیق سرخ باشد، «یاعلی» نقش نگین باشد
تصور کن که روی بازویت لبیک یا زینب
و نامت نام فرزند امیرالمؤمنین باشد
تصور کن علی باشی و تنها، آنطرف اما
سپاه ناکثین و مارقین و قاسطین باشد...
تصور کن بپرسند از کجایی؟ شیعهای؟ باید
برای هر سؤالی پاسخت در آستین باشد
تصور کن لبانت خشک باشد مثل اربابت
فقط دلواپس طفلت نباشی، فرقش این باشد!
تصور کن نفربرهای دشمن اسب باشند و
ببینی پیکر یاران تو روی زمین باشد
تصور کن کسی که میبرد با خود تو را، شمر است
تصور کن برادر! کربلا شاید همین باشد
چه خواهی کرد؟ مثل من تو هم پاهات میلرزد؟
اگر یک سمت دنیا باشد و یک سمت دین باشد؟
هزاران بار دیدم عکس آخر را، نفهمیدم
چه باعث میشود یک مرد تا این حد متین باشد
گمانم چشم «محسن» رو به قاب تازهای وا شد
گمانم حق در آن تصویر، با «روح الامین» باشد
جوابم را ندادی ای برادرجان! چه خواهی کرد؟
تصور کن تو باشی، شمر باشد، دوربین باشد!
📝 #محمدحسین_ملکیان
@aleyasein
۱۰ روز تا غدیر...
اعتراف مهم فخر رازی
🔷️«فخر رازی» مفسّر نامی اهلسنّت در تفسیر خود، ذیل بیان مسائل فقهی سوره حمد مینویسد:
به تواتر ثابت شده است که علی بن ابی طالب _علیه السلام_ همیشه در نمازها «بسم الله الرحمن الرحیم» را با صدای بلند قرائت میکرده است و هر کس در دینش به علی _علیه السلام_ اقتدا کند، به راستی هدایت شده است و دلیل این سخن آن است که پیامبر _ صلی الله علیه و آله و سلم_ فرمود:
«خدایا حق را بر مدار علی _علیه السلام_ بگردان، هر جا که او باشد.»
🔶️...وَأَمَّا أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَانَ يَجْهَرُ بِالتَّسْمِيَةِ فَقَدْ ثَبَتَ بِالتَّوَاتُرِ، وَمَنِ اقْتَدَى فِي دِينِهِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدِ اهْتَدَى، وَالدَّلِيلُ عَلَيْهِ
قَوْلُهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ: اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ دَارَ.
📚تفسیر الفخر الرازی، ج۱، ص۲۱۰
ط دار الفکر، ۱۴۰۱ ق
@aleyasein
#یا_باب_الحوائج_یا_مسلم_ابن_عقیل
کوفه امشب به پریشانی من می گرید
به شب بی سر و سامانی من می گرید
دوستانم همه یک پارچه دشمن شده اند
سکه ها برق زدند و همه روشن شده اند
ای تو،تنها نفس دین خدا مولا جان
دین فروشی شده در کوفه نیا مولا جان
چونکه صد رنگ ترین مردم دنیا باشند
هر کجا سفره ی نان است همان جا باشند
نه نگاهی نه پناهی که شود تسکینی
می فروشند مرا در عوض بی دینی
رسم جنگ اوری کوفه فقط نامردی ست
خنده بر گریه ی مهمان عوض هم دردی ست
طوعه امشب کمکم کرد شبیه یک مرد
کوفه اشباح رجال است بیا و برگرد
شهرت مردم این شهر به کودک کشی است
اینکه این حرف دروغ است فقط دل خوشی است
کعب نی های عجیبی ست به دست مردم
حرف سوغات بود بر لب مست مردم
دست این طایفه اماده ی سیلی زدن است
شاهد این قضیه گونه ی مجروح من است
تا که بر نیزه سرت خطبه نخواند برگرد
تا که انگشتر و انگشت بماند برگرد
#محرم
#مسلم_ابن_عقیل_ع
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسن_کردی
@aleyasein
#دودمه_شب_اول_محرم
پیش مرگت میشوم شُکرِ خدا در کوفه من
ای شهیدِ بی کفن--ای شهیدِ بی کفن
اولین تَن میشوم از بِینِ هفتاد و دو تَن
ای شهیدِ بی کفن--ای شهیدِ بی کفن
(حسن لطفی۹۷)
#دکتر_حسن_لطفی
@aleyasein
#شب_اول_محرم_حضرت_مسلم_علیهالسلام
مینویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین
مینویسم با لبی خونبار واویلا حسین
هرقدم تکرار در تکرار واویلا حسین
مینویسم زیرِ این آوار واویلا حسین
وای از کوفه از این آزار واویلا حسین
من که دنیایم تویی ؛ معنایِ دنیایم علیست
من که غمهایم تویی آشوبِ شبهایم علیست
دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست
آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست
بارها گفتم علی ، اینبار : واویلا حسین
از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست
از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست
از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست
آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست
میزنم با دستِ بسته زار واویلا حسین
دستگیرم کردهاند از بام میبینم تو را
با تَنی پُر خون همین احرام میبینم تو را
میرسی با دختری آرام میبینم تو را
بِینِ کوفه در میانِ شام میبینم تو را
آه آه از زینب و انظار واویلا حسین
کوفه و در سینهها بُغضِ غدیرش را ببین
وایِ من زنجیرهای سختگیرش را ببین
کوچهها را بامهایش را اسیرش را ببین
بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین
دارم اینجا قبلِ تو یک کار : واویلا حسین
جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد نه
غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد نه
پاسخی بر التماسم بر نگاهم داد نه
نه به من ، جا بر دو طفل بی گناهم داد نه
دخترم را بر حرم بسپار واویلا حسین
هرکه اینجا بود_ حتی اندکی_ میزد مرا
آن یکی میبُرد من را این یکی میزد مرا
پیرمردی میکشید و کودکی میزد مرا
کاشکی جایِ یتیمت کاشکی میزد مرا
دخترت هست شب است و خار واویلا حسین
یک نفر آمد نوک نیزه به پهلویم کشید
یک نفر با چکمهاش بدجور بر رویم کشید
خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید
حلقهی زنجیر آورد و به بازویم کشید
نالهام شد با تَنی خونبار واویلا حسین
مَردم اما گریهام تقصیرِ تیرِ حرمله است
جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است
بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است
گرچه عُمری تیر دیدم ، تیر ، تیر حرمله است
دیدم و گفتم ولی دشوار واویلا حسین
جان من حتی برای آب اینجا رو مزن
یا برای کودکی بی تاب اینجا رو مزن
شرمگین از مادری بی خواب اینجا رو مزن
پیش این لبخندها ارباب اینجا رو مزن
رو مزن ، آبی ولی بردار واویلا حسین
آب نه از صبح تا حالا فقط غم خوردهام
آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خوردهام
هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خوردهام
با دو دستِ بسته سیلیهای محکم خوردهام
وای من از کوچه و بازار واویلا حسین
(حسن لطفی۹۷)
#دکتر_حسن_لطفی
@aleyasein
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
#مسلمیه
غزل مثنوی
در پیشِ تو از شرم ، آبم کرد کوفه
من آبرو دارم خرابم كرد کوفه
از زخم خون کردند رویم را ، عزیزم
بُردند اینجا آبرویم را عزیزم
مجبور بودم بچههایم را سپردم
با دست خود دستِ حرامیها سپردم
باور نمیکردم مرا از پا درآورد
من مرد بودم کوفه اشکم را درآورد
باور نمیکردم برایم چال کندند
اینجا برای کُشتنم گودال کندند
من فکر میکردم وفا دارند افسوس...
یا لااقل قدری حیا دارند افسوس...
در کوچههایش که غم یکریز دارد
دیوار هایش سنگهای تیز دارد
در شامِ کوفه آفتابت را نیاور
جان علیاصغر ، ربابت را نیاور
من فکر میکردم تو را چاره بیارند
شش ماهه آید چند گهواره بیارند
تا تَرکههای خیزران میسازد این شهر
از چوب گهواره کمان میسازد این شهر
کوفه هوایِ میهمانش را ندارد
دندان که تابِ خیزرانش را ندارد
از شانهات پایین نیاور دخترت را
این راه پُر خار است جانش را ندارد
در دست هم وزنِ تنش زنجیر دارند
زنجیر تنگ است استخوانش را ندارد
یک پا به ماه است آه همراهت ، نیاریش
یک پا به ماه است و توانش را ندارد
ای وای از تیر سه شعبه بدتر اینکه
جُز حرمله دستی کمانش را ندارد
معجر برای دخترت کم دارد این شهر
من خوردهام سیلیِ محکم دارد این شهر
گیسوی من از کوچههایش خاک خورده
لبهایم از سیلیِ محکم چاک خورده
اینجا که میآیی کمی معجر بیاور
از دست خود انگشترت را در بیاور
(حسن لطفی۹۴)
#دکتر_حسن_لطفی
@aleyasein
#حضرت_مسلم_علیهالسلام
#ایام_مسلمیه
وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید
جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید
خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا
آنقدر بد دیدم که در باور نیاید
در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم
گفتم به طوعه تا که پشتِ در نیاید
سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا
خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید
دیر است اما کاش می شد تا عقیله
شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید
بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم
هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید
ای کوفه باتو آرزویم رفت از دست
بی آبروها آبرویم رفت از دست
در کوچهها بر خاکها رویم کشیدند
در را شکستند و به پهلویم کشیدند
در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند
با پا زدنهاشان غرورم را شکستند
از بس که زخمم میزدند از حال رفتم
بینِ جماعت بودم و گودال رفتم
عمامهی من را که غارت کرد نامرد
با نیزهای آمد جسارت کرد نامرد
دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد
دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد
طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند
آقا جسارت را به دندانت نبینند
با سنگهای خود سرِ من را شکستند
انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند
ای کاش میشد لحظهی آخر نیاید
یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید
وای از دلِ زینب چه میآید سرِ او
وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید
یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم
نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید
بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است
هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید
(حسن لطفی ۹۵)
#دکتر_حسن_لطفی
@aleyasein
شعر روضه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین
همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین
باورم نیست که آواره شدم در این شهر
نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر
تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم
تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم
باورم نیست که آواره ی صحرا شده ای
باورم نیست که تو یکه و تنها شده ای
کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است
کوچه هاشان همگی مثل مدینه تنگ است
رفته از کف همه تاب و توانم چه کنم
نامه دادم که بیا، دل نگرانم چه کنم
نگرانم نکند زینبت اینجا برسد
تو نباشی و خودش بی کس و تنها برسد
چقدَر نقشه شوم است که در سر دارند
نکند دخترکان معجر نو بر دارند
وعده زیور و خلخال به هم می دادند
وعده غارت گودال به هم می دادند
نگرانم چه کنم، پیرهنت را بردار
آه آقای غریبم کفنت را بردار
چند تا مشک پر از آب بیاور حتما
آه لب تشنه شدم، آب ندادند به من
کوفه در فکر اسیرند چه بد خواهد شد
خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد
کوفه از قهقه ی حرمله ها سرمست است
کمر قتلِ غریبانه ی مهمان بسته است
وحید محمدی
۱۹ مرداد ۹۸
@aleyasein