نصرالله: فاشیست اسلامی وجود ندارد
🔹سید حسن نصرالله: کسی اجازه ندارد همه مسلمانان را محکوم کند به خاطر اینکه یک مسلمان کار بدی کرده است. خیلی از جنایتهایی که در اروپا انجام میشود را رسانهها پوشش نمی دهند، درحالی که این جنایتها را غیر از مسلمان ها انجام می دهند.
🔹ماکرون میگوید تروریست و فاشیست اسلامی، ما همچین چیزی نداریم، آمریکایی ها هزاران جنایت در دنیا انجام دادهاند، حالا بگوییم حضرت مسیح این جنایتها را انجام داده درست است؟ تا کنون کسی از مسلمانان تروریست مسیحی گفته است؟
از افراطیهای وحشی داعشی حمایت کردید، حالا بهایش را میپردازید!
🔹سید حسننصرالله: هیچکس حق ندارد به انبیا الهی توهین کند و باید به پیامبران حرمت گذاشته شود
🔹به جای اینکه جنایتها را به گردن مسلمانان بیندازید، ببینید که شما کجا ایستادهاید؟ افکار افراطی را شما اروپاییها و آمریکاییها حمایت کردید، شما راه برای گروهکهای تروریستی باز کردید و به آنها سلاح و اطلاعات لجستیکی دادید. شما چه اندازه مسئولید در این جنایتها؟ شما سر بریدن رو قبلا تو منطقه ندیدید که خود شما حمایت میکردید.
🔹هرچه در سوریه و عراق لبنان انجام دادند روزی در کشورهای خودتان انجام خواهند داد. غرور شما را فراگرفته بود. شما تروریستها را به منطقه ما آوردید، تاریخ را مرور کنید. آنهایی که سر میبریدند همپیمان شما بودند و ما در مقابل آنها بودیم، چرا از افراطیهای وحشی داعشی حمایت کردید؟ حالا بهایش را میپردازید!
@alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان دلنشین حاج قاسم در میان جنگ و آتش و شنیده شدن صدای انفجارات ناشی از گلوله ها؛ اسطوره توکل و توجه به خدا با آرامش محض، که تاثیر آن هم بر رزمندگان و مجاهدان مقاومت کاملا مشهود است
@alfavayedolkoronaieh🌱
رنگ خدایی(بپذیرید) و چه رنگی
از رنگ خدایی بهتر است ؟!
🔸 بقره آیه ۱۳۸
@Storyekhas
@alfavayedolkoronaieh🌱
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق
لیک
چو درد در تو نبیند
که را دوا بکند ؟!
@jame_aqiq
@alfavayedolkoronaieh🌱
📰 دکه فرهنگی
📸 صفحه نخست روزنامههای شنبه ۱۰ آبان ماه
@hvasl_ir
@alfavayedolkoronaieh🌱
✳️ وقتی یک فرد حاضر است ساعت ها سخنرانی گوش دهد ، اما حاضر نیست کتاب دست بگیرد و مطالعه کند ، این یعنی یک جای کارش می لنگد
🔰 این یعنی او هیچ وقت آدم اهل تفکر و تحقیق و تحلیل بار نمی آید
✅ این یعنی او فقط یک ضبط صوت هست که صدای دیگران را ضبط می کند و پخش می کند ، از خودش هیچ صدایی ندارد
💠 این یعنی او به راحتی فرمایشات رهبرش را درباره کتابخوانی و مطالعه ، زیرپا گذاشته است ، اما در همان حال ، سخنرانی هایی با موضوع عمل نکردن دولت به فرمایشات رهبری را گوش می دهد و پخششان می کند !!!!
⏺ این یعنی دفاع از انقلاب و اسلام ، جزء دغدغه او نیست و اگر هست ، راه غلطی را انتخاب کرده است
🌀سخنرانی گوش دادن خوب است ، مخصوصا برای موضوعاتی که زیاد وقت مطالعه نداریم، اما یادمان نرود که هیچ چیز جای کتاب را نمی گیرد، باید تعادل رعایت شود ، هم سخنرانی گوش دادن ، هم کتاب خواندن تا کم کم خودمان هم قدرت تحلیل بالایی کسب کنیم ، مگر آن سخنران از بچگی سخنران بود؟
👈 فقط سخنرانی گوش دادن ، غلط محض است، قطعا باید ساعات مطالعه کردن از ساعات سخنرانی گوش دادن بیشتر باشد
مخصوصا اینکه بدانیم هیچ سخنرانی معصوم نیست و امکان اشتباه دارد
✳️ البته افراد کارمند و خانم های خانه داری که واقعا وقت مطالعه ندارند حتی به میزان کم ، سخنرانی گوش دادن برای آنها خوب است ، اما جوانان انقلابی که هنوز درگیر مشغله ها و کارهای دیگر نشدند ، باید بدانند مطالعه کردن امروز از ضروری ترین کارهاست، هیچ معنا ندارد نیروی انقلابی ، 10 الی 12 ساعت در روز بخوابد
خواب متعادل بین 6 الی 8 ساعت است
مطالعه کردن ، دستور رهبری است، و یادمان هم نرود که این شعار من و شما هست که خطاب به رهبری می گوییم " از تو به یک اشاره ، از ما به سر دویدن "
وقت عمل مدتهاست که فرا رسیده و خدا کند عقب نباشیم...
@ma_va_o
@alfavayedolkoronaieh🌱
با #وضو بودن اثر دارد،
یعنی وقتی وضو گرفتید و نشستید یک نورانیتی هست که خودت نمیبینی من هم نمیبینم اما آنهایی که چشمشان باز است میبینند، وضو که نداشته باشید یک گرد و غبار اطرافتان دور میزند...
- آیت الله ناصری
#اذان
@maae_maein
@alfavayedolkoronaieh🌱
1_552611922.mp3
30.06M
#مناظره
بین حامد کاشانی و حسین دهباشی
📌درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و توییت های اخیر؛
پنجشنبه ۸ آبان ۹۹
@tollabolkarimeh
@alfavayedolkoronaieh🌱
🔸همسفر قطار شیراز 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🚂این اواخر، حفاظت شخصیتها کمی شل و سفت میکرد. زمانی که محافظ میفرستادند مانع نمیشدیم و زمانی هم که نمی فرستادند پا پی نمیشدیم؛ نوعی برخورد علی السویه جاری بود.
🚂 بگذریم، پدر از زمانی که راه آهن شیراز افتتاح شده بود، اکثر رفت و آمدنشان به شیراز را از این طریق انجام می دادند. فشار تحمل سفرهای طولانی با ماشین، رفته رفته برایشان طاقت فرسا شده بود و به سفرهای هوایی هم که اصلاً عقیده نداشتند. سفرها را هم بیشتر اوقات با خالۀ ما که اخیراً پس از وفات مادر، با پدر محرم شده بود میرفتند. البته گاه گداری هم ایشان همراه نبود.
چون بلیط قطار هم کمی گران شده بود دیگر بصورت کوپۀ دربست، تدارک نمی شد و فقط برای خودشان و یک همراه بلیط میگرفتند. نکته قابل تأمل آن بود که در این شرایط باید چندین ساعت را شب تا صبح، همراه با دو مسافر غریبه که میتوانست هرکسی باشد سپری میکردند و این برای یک چهره ملی که سه دهه بالاترین مسئولیت سیاسی یکی از پیچیده ترین استانهای کشور را به عهده داشته و بواسطه مواضع سیاسی و اجتماعی هم در بین برخی از اقشار جامعه، دشمن کم ندارد فضای مناسبی نبود و در قطار حتماً باید ولو یک همراه همراهی میکرد.
در این سفر، خاله جان ما بنا به مسأله ای در برگشت موفق به همراهی نبودند و زودتر با سفر هوایی رفته بودند. حفاظت شیراز هم می گفت چون حفاظت ایشان به قم منتقل شده، ما فقط در حریم شیراز مأموریت حفاظت داریم و نه خارج از آن. بگذریم به هرصورت قرعه این همراهی کما فی سابق بنام من افتاد ...
🚂 پدر با اشتیاق زائد الوصفی وارد کوپه شدند. همیشه این بشّاشیت در قطار در تمام وجودشان حس می شد. یکی از دلایلش هم آن بود برای رسیدن قطار به شیراز، چند دهه تلاش مجدانه کرده بودند تا بالأخره در دولت نهم با پشتکار و همراهی استاندار آن زمان فارس -مهندس رضازاده- به این آرزوی دیرینه رسیده بودند.
🚂 خودشان ساک ها را روی تخت بالا گذاشتند، روزنامه را برداشتند و کنار پنجره نشستند. من خدا خدا می کردم در کوپه ما فرد غریبه ای نباشد تا فضا را با آرامش تا قم سپری کنیم. همین که این فکر از ذهنم عبور کرد در کوپه باز شد. مرد میانسال کمی چاق و سیبیلو با موهای کم پشت و رنگ کرده و اخمی که در ابرو ها جای خود را باز کرده بود، وارد شد. بههمراه پسرش نگاهی به من کرد. سلام کردم. خیلی سرد و بی جوهره پاسخ داد. نگاهش به پدر افتاد، ابروهایش گره کور تری خورد و به پسرش گفت: «بیا بیرون؛ اینجا جای ما نیست».
🚂 من خوشحال در کوپه را بستم و از لای پرده دیدم دارد با مهماندار چانه میزند و بلند می گفت: «من از اینا بدم میاد، حالم بهم میخوره، میبینمش خوابم نمیبره، کهیر میزنم. باید جا به جا بشم».
مهماندار کوپه ها را چک کرد و گفت: «باید تا اصفهان تحمل کنید تا بعداً ببینم چی میشه».
برگشتند. کمی مضطرب شدم. مستقیم ساکش را زیر صندلی گذاشت و روبروی من نشست. پسرش را فرستاد روبروی پدر، و با اخمی غلیظ و شدید به من گفت: «تو با این هستی!؟» من گفتم: «بله با ایشان».
پدر که گویی تازه متوجه حضور ایشان شده بود، بلند گفت: «سلام علیکم»
پاسخی دریافت نشد. البته پدر بدلیل مشکل شنوایی ای که داشتند، بعضاً منتظر پاسخ نبودند. نگاهی با محبت همراه با لبخند کردند و گفتند: «شیرازی هستید؟ چند بار با قطار به شیراز مسافرت رفتید؟ راضی هستید؟ ...» ولی باز جوابی نیامد!
🚂 به روی خودشان نیاوردند و روزنامه را مجدداً باز کردند و با دقت و تمرکزی بیشتر به مطلب خیره شدند. بعد یواش در گوش من گفتند: «چیزی همراهمان هست که از ایشان پذیرایی کنیم؟» گفتم: «نه چیز خاصی نیست. همین فلاسک و بیسکویت که برای آنها هم هست.»
در فنجان کنار خودشان چای ریختند و بیسکویت را بزحمت باز کردند و به طرف مرد گرفتند و گفتند: «آقاجان بفرمایید»
مرد هیچ واکنشی نداشت!
دوباره گفتند: «این مال شماست ... بفرمایید ... »
قطار در حال حرکت بود و نگهداری فنجان در حرکت کار ساده ای نبود.
گفتند: «من برای شما دستم را گرفتم ها»
مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت.
(ادامه دارد) ...
@haerishirazi
ادامه ...
🚂 مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت.
بعد پدر شروع کردند به اصرار که «یخ میشود، اسراف است، بفرمائید ... »
هر چه مرد کمتر همراهی میکرد، پدر گرم تر و صمیمی تر با او حرف میزد و مزاح میکرد.
🚂 قطار برای نماز مغرب و عشاء ایستاد. همراه پدر برای تجدید وضو رفتم. بنظرم آنها پیاده نشدند. نماز را قدری زودتر تمام کردند و بسرعت و زحمت به سمت مغازه آن طرف ریل رفتند و نان و پنیر خریدند. مقداری تنقلات و تخمک و یک ظرف شبیه گز یا شیرینی محلی. برگشتیم در کوپه و جعبه را روی میز آنها گذاشتند. تنقلات را به اصرار به پسر دادند و با دست خود، لقمه نان و پنیر میگرفتند و به اصرار به آنها میدادند. خرد خرد، یخ مرد سبیلو هم آب شد و لقمه ها را میگرفت و میخورد. چراغ را خاموش کردیم و پدر با نردبان بالا رفت و روی تخت بالا خوابید و من پایین دراز شدم.
🚂 بیشتر اوقات تخت بالا را انتخاب میکردند چون برای نماز شبشان فضا مناسبتر از پایین بود. ساعت یک یا دو نیمه شب بود که چشمم را باز کردم و دیدم مرد سبیلو نشسته و خیره خیره به پدر نگاه میکند و ایشان با توجه به حرکت شمالی قطار، قبله را مشخص کرده و نشسته نمازشب میخوانند و اشک میریزند. دیدم آن مرد نیم نگاهی به پدر میکند و از پنجره نیم نگاهی به بیرون، و اشک خود را پاک میکند. ساعتی بعد، قطار برای نماز صبح ایستاده بود و من خواب مانده بودم. پدر قطار را ترک کرده بودند. من سراسیمه به دستشویی و وضو خانه رفتم و وضو گرفتم. در نمازخانه با چشم بدنبالشان گشتم. نبودند با اضطراب نماز را خواندم. قطار داشت سوت سوار شدن را میزد. در کوپه نبودند. دوباره بیرون رفتم. اینطرف و آنطرف را گشتم نبودند. یک لحظه دیدم آن مرد سبیلو دست پدر را گرفته و از آنطرف بسمت من میآیند. به من رسید و با ترشرویی گفت: «اینجوری هوای حاج آقا رو داری!؟» داشتند اشتباهی سوار آن یکی قطار میشدند.
همزمان با قطار ما، قطار دیگری که مقصدش جای دیگری بود نیز توقف کرده بود و پدر جهت حرکت را اشتباه کرده بودند و از طریق دالان، بسمت آن قطار رفته بودند و آن مرد سبیلو از روی ریل ها به آن سمت رفته بود و ایشان را برگردانده بود.
🚂 حرکاتش عجیب شده بود برای بالا رفتن از پله، دست پدر را گرفت و بین واگن ها را با دست نگه میداشت تا پدر رد شود. حتی برای بالا رفتن پدر از نردبان حائلشان شد. پدر که در جای خود مستقر شد گفت: «حاجی چُخ ممنون» و او دست به روی چشم گذاشت.
چراغ خاموش شد. من به قصد دستشویی از کوپه خارج شدم. دستشویی پر بود. منتظر شدم. مرد سبیلو هم که شاید میخواست سیگار بکشد به همان قسمت آمد. گفت شما نگهبان (محافظ) ایشان هستید؟ گفتم خیر پسرشان هستم. بعد گفت او همان حائری شیرازی معروف است؟ سر تکان دادم. گفت من به دلایلی از سالها قبل تنفری از ایشان در قلبم شکل گرفته بود، اما این همراهی باعث شد درک کنم که این، آن بتی نبود که سالها در دل می انگاشتم. هر جور حساب کردم دیدم این آدم آن آدمی نیست که من فکر میکردم. اگر قبل از این سفر کسی به من می گفت اگر با حائری همسفر شوی چه میکنی، میگفتم گردنش را خرد میکنم! اما حالا تحمل نمیکنم کوچکترین آسیبی بهش برسه. هوایش را داشته باش. از این آخوندهاا که آدم را یاد خدا بیندازه دیگه کمتر پیدا میشه ...
🚂 وقتی در ایستگاه قم پیاده شدیم جریان را به پدر گفتم. نگاهی به آسمان کردند. گفتند هر وقت از راه تواضع رفتم، نبود جز اینکه خدا قلب ها را به رویم گشاده و نرم کرد و هر جا تکبر بود، نبود جز آنکه درها برویم بسته شد و نرسیدم.
کاش هیچوقت محافظ نداشتیم تا حائل بین ما و مردم نبودند. این مردم همین قدر صاف و زلالند که با دیدن کمترین تواضع، قلبشان دگرگون و نرم میشود ...
منبع: (@dralihaeri در تلگرام)
@haerishirazi
آمار کرونا - شنبه ۱۰ آبان ۹۹
مبتلایان جدید: ۷۸۲۰ نفر
قربانیان جدید: ۳۸۶ نفر
@Farsna
@alfavayedolkoronaieh🌱
هدایت شده از تنها علاج
🔻ما بعد حسین می آییم (حکایت توابین)
🔹چه رو سپید شدند آنها که برای خود، «بعد از حسین» حیاتی نمیدیدند. خوشا آنان که در سال 61 هجری در آسمان کربلا بال گشودند تا تاریخِ بعد از غربت ارباب را نبینند و چه خسران زده شدند آنها که لحظه را نشناختند و دیر اقدام کردند....
🔹 «لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. كسانى در كوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهلبیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند» «لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن كار را انجام ندادند.»
🔹آنان که «بعد حسین» آمدند و حکایت توابین را رقم زدند هم در دفتر کربلا ثبت است اما نه کسی توجهی به آنها کرد و نه تفقدی و نه حتی قطره اشکی! جان را باید به وقتش فدای ارباب کرد.
📚«ما بعد الحسین»
وقتی امام حسین وارد معادلات زندگی میشوند
#حجت_الاسلام_علوی
#ما_بعد_الحسین
#نشر_معارف
@tanhaelaj
#تلنگرانه
- ماه را گم نکنی
میانِ چراغانی ها ....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج❤️
@yadegaranir
@alfavayedolkoronaieh🌱
وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ..؟!
ببخشین و چشم بپوشین!
مگه دوست ندارین که خدا هم شما رو ببخشه
و بگذره از اشتباههاتون..؟
_ نور، ۲۲ _
#آیه_های_نور ❤️
@Mah_Negar_O
@alfavayedolkoronaieh🌱
.
.
در روایات آمده است :
أَنَّ رَسولُالله(ص) کانَ إِذَا حَزَبَه أَمْرُ فَزعَ إلَی الصّلاة .
رسول خدا (ص) این گونه بود
که هرگاه امری بر او سخت میآمد ، به نماز پناه میبرد .
#علیرضاپناهیان
#چگونهیکنمازخوببخوانیم
#اذان
@hii_va
@alfavayedolkoronaieh🌱
چای گیاهی جادویی برای مقابله با عوارض آلودگی هوا
👆🏼 تو هوای آلوده بیشترین توصیه کارشناسهای بهداشت اینه که مردم تو خونه بمونن و از سفرهای داخل شهری غیرضروری پرهیز کنن، مخصوصا تو شرایط #کرونایی این روزها، حالا علاوه بر اینا گیاهان دارویی که معرفی کردیم هم میتونن عوارض آلودگی هوا رو کم کنن.
🔸اگر دائم سرفه میکنید و دچار خسخس سینه شدید، یا نوعی سوزش تو چشماتون احساس میکنید؛ باید بدونید که اینا از رایجترین اثرات آلودگی هوا هستند.
@Tebyanonline
@alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به گفته مقامهای امنیتی عربستان سعودی، یک مرد تلاش کرد با خودروی خود وارد مسجدالحرام شود که پس از عبور از موانع امنیتی با یکی از دربهای این مسجد برخورد کرد. فرد مهاجم دستگیر شده و گفته میشود در زمان این اقدام "حالت طبیعی" نداشته است.
@sahandiranmehr
@alfavayedolkoronaieh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سن #حضرت_خدیجه سلام الله علیها در زمان #ازدواج_با_پیامبراکرم ۲۵ و نهایت ۲۸ سالگی بوده است و ایشان قبل از #پیامبراکرم با هیچ کس ازدواج نکرده بودند.
@alburhan_110
@alfavayedolkoronaieh🌱
🔰 کلیله و دمنه اثر نصرالله منشی
✅ کتابی که بارها از دوران مدرسه اسمش را شنیده ایم اما به نظرم بسیار کم هستند افرادی که رفتند سراغ این کتاب و مطالعه نمودند
👈 این کتاب پر است از امثال و حکم و مطالب حکمت آموز و داستان های عبرت انگیز ، چیزی شبیه به گلستان سعدی
اسم این کتاب هم از اسم دو شغال که در این کتاب هستند گرفته شده است .
👌 اگر هنوز فکر می کنید این کتاب مهم نیست، یک بار دیگر به عکس این کتاب در تصویر بالا دقت کنید ، تصحیح و تحقیق برخی نسخه های کتاب ، توسط علامه حسن زاده آملی صورت گرفته است !!!!
به نظر شما ایشان عمر مبارک خودشان را صرف تصحیح نسخه کتابهای بی ارزش می کنند؟؟؟
👈 انشالله عزیزان یکبار هم شده این کتاب را بخوانند.
@ma_va_o
@alfavayedolkoronaieh🌱