eitaa logo
از هر دری سخنی
608 دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
420 فایل
آشفتگیه،بایدببخشید... ارتباط با مدیر @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️‍ ماجراى امانتى براى آقا عليرضا شاطر سيد محمود رضوى تهیه‌کننده سینما با انتشار پستى در صفحه خود نوشت: آقا علیرضا، یکی از جوان‌های خوب خراسان است که در تهران شاطری می‌کند. مستند سینما انقلاب به مناسبت روز ملی سینما از تلویزیون پخش شد، علیرضا در اون‌ مستند تصاویر دیدار بچه‌های و حضرت آقا را دیده بود و اون وسط منو شناخته بود. یک شب برای خرید نان رفتم، گفت: یکبار در تلویزیون شما را محضر حضرت آقا دیدم و شناختم، تشکر کردم، فوری گفت: باز هم آقا را می‌بینید؟ گفتم: این دیدار مربوط به سال ۹۵ است و بعد از اون توفیق زیارت حاصل نشده. گفت: اگر مجدد دیدی “سلام مرا برسان و بگو یک بچه بجستان و همشهری شما!! در هر نماز و بعد از هر نماز شما را دعا می‌کند و بگو ما غیر از شما کسی را نداریم “ واقعیتش خب من هم قاعدتا دسترسی ویژه‌ای نداشته و ندارم، گفتم: معلوم نیست باز هم توفیق زیارت را داشته باشم، اما در ذهنم هم این بود از یکی از مسئولینی که ایشان را زیارت می‌کند درخواست کنم سلام ایشان را برساند. هرچند یک بار که میدیدمش مجدد سوال می‌کرد، گفتید؟ سلام من را رساندید؟ خب ایامی بود که اوج کرونا بود و هنوز دیدارها خیلی محدود بود، هنوز سلام را نرسانده بودم! یک وقتی شایعه کسالت حضرت آقا منتشر شده بود، باز در نانوائی من را دید، اما این بار با یک اضطراب خاصی حال حضرت آقا را جویا شد، چشمانش پر شد و گفت: نگران حضرت آقاست مخصوصا بعد از نبود حاج قاسم! گفتم: به شایعات توجه نکن، خدا نگهدار آقاست. حالش دلم را لرزاند. حال خوب اشتیاق و عاشقی، ناچار شدم مزاحم یکی از نزدیکان حضرت آقا بشوم، از اشتیاق و دلداگی‌اش گفتم و خواهش کردم پیامش منتقل شود. چند روز بعد پاسخ علیکم‌السلام‌ش رسید، همراه با یک خبر خوب، حضرت آقا یک امانتی برای آقا علیرضا داده بودند. خبر پاسخ را به علیرضا دادم، ذوق کرده بود. دیگر از آن روز فرصت دریافت امانت برایم فراهم نشده بود، صبح دیروز امانتی علیرضا توسط همان عزیز بزرگوار با محبت به دستم رسید، تا دیر وقت درگیر کار و جلسه بودم. دلم نمی‌آمد رساندن امانت را به تاخیر اندازم. حدود ساعت ۲۲ در جلسه به آقا علیرضا پیامک دادم که محل کارت هستی؟ سریع پاسخ داد؛ بله، اگر نان لازم است آماده کنم!!!! هیچ وقت نان را تلفنی و غیرحضوری سفارش نداده ام! گفتم: نه شما را کار دارم، حدود ۲۲:۳۰ می‌رسم! جلسه‌ام کمی بیشتر زمان برد! حدود ۲۲:۴۰ رسیدم به نانوائی محل کارش! انگار خبر داشت! با اینکه هوا سرد بود، گوشه خیابان منتظر بود، نانوایی خلوت و بی‌مشتری بود! گفتم: بیا داخل بشین! بال بال مى زد كه چه كارش دارم! انگشتر هديه را از جيبم در آوردم و تقديمش كردم! چشمانش از شادى برق مى‌زد دستانش از اشتياق مى‌لرزيد مرواريد حلقه‌زده در چشمش را به زور در چشمانش نگاه داشت در همان سرماى ديشب، صورتش خيس عرق شد مي‌بوسيد و شكر مى‌كرد. اين اندازه اشتياق و عاشقى ستودنى بود از صبح طاقت نياوردم اين عاشقى را ننويسم! انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى را اين واقعى و پاى كارها نگاه داشته‌اند، نه امثال من، طلبكارهاى سفره انقلاب! به حالش قبطه خوردم! نان پدر و شير مادرش حلال. اما غير از او بر نائب امام عصرم(عج) افتخار مى‌كنم، كه اين همه عشاق را دارد و براى ايشان پاسخ به اين سلام‌ها مهم. ديروز و امروزم به حال خوش اين عاشق گذشته، گزاف نيست كه در اين عصر بگوئيم: آقاى ما نمونه ديگر نداشته است. با وجود اين مشتاقان بنى‌صدرها و رجوى‌ها فقط بايد آرزوهاى خود را به گور ببرند. @alfavayedolkoronaieh🌱
محض اطلاع دوستانی که فکر میکنند تاریخ از هفته پیش شروع شده؛ از سال ۱۹۴۸ که شروع به اشغال کرد فقط تا قبل از انقلاب ایران با بیش از ۶ کشور و ائتلاف، جنگ نظامی مستقیم داشت. زمانی که نه وجود داشت نه و ، سرطانِ منطقه در حال تجاوز و کودک کشی بود. ✍️ یاسر آقایی 🇮🇷 🇵🇸 @Roshangari_ir @alfavayedolkoronaieh🌱
🔰 | حزب الله لبنان و دشنه ظریف دسته صدف سپید ماجرای ملاقات سعد حریری با آیت‌الله خامنه‌ای به روایت طارق متری وزیر فرهنگ لبنان ( ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸) 📝 همراه سعد حریری به تهران سفر کردیم. قرار ملاقات با آیت‌الله خامنه‌ای بود. - این دیدار در آذرماه ۱۳۸۹ انجام شده است - قبل از دیدار قرار شد، جلسه‌ای با سعد حریری به عنوان نخست وزیر داشته باشیم. شش وزیر هم همراه بودیم. جلسه در محل اقامت حریری در کاخ سعدآباد برگزار شد. سعد حریری گفت: باید مساله سلاح را به عنوان مساله اصلی لبنان مطرح کنیم. من سخنی نگفتم، اما همه تأیید کردند. وقتی وارد دفتر آیت‌الله خامنه‌ای شدیم، ایشان بسیار گرم و صمیمانه سعد حریری را در آغوش گرفت. جوانی و هوشمندی‌اش را تحسین کرد. از مرحوم رفیق حریری ذکر خیری به میان آورد. از لبنان بسیار تعریف کردند. ناگاه از سعد حریری پرسیدند، آقای نخست وزیر شما «گوژ پشت نتردام» را خوانده‌اید!؟ خب پیداست که نخوانده بود! سری تکان داد که معلوم نبود خوانده یا نه. آیت‌الله خامنه‌ای گفت. در این رمان یک زن بسیار زیبایی تصویر شده است. او زیباترین زن پاریس است. طبیعی است که قدرتمندان در صدد دستیابی به این زن هستند. لات‌های پاریس، قداره کشان، بانفوذ‌ها. اما همه می‌دانند که آن زن زیبا، اسمش چی بود!؟ من گفتم ازمیریلدا! آیت‌الله خامنه‌ای با تمام چشمانش خندید و گفت احسنت! شما وزیر فرهنگ بودید! همه می‌دانستند که ازمیریلدا یک دشنه ظریف دسته صدف سپید بسیار تیز و کارا به همراه دارد. هر کس به او سوء نظری داشته باشد، ازمیریلدا از استفاده از آن دشنه تردید نمی‌کند. آقای نخست وزیر! مثل همان زن زیباست. لبنان عروس خاورمیانه است. خیلی‌ها به کشور شما نظر دارند. خطری است که شما را تهدید می‌کند. مگر تا خیایان‌های بیروت نیامدند؟ مگر مردم را نکشتند؟ ویران نکردند؟ سلاح مقاومت مثل همان دشنه ازمیریلداست. دشمن را نومید می‌کند و امکان عمل را از او می‌گیرد. گفتگوها ادامه پیدا کرد. اما سعد حریری کلمه‌ای درباره سلاح حزب الله سخنی نگفت. بعد از جلسه پرسیدم. نگفتی؟ گفت: دیدی جلسه را چگونه اداره کرد و بحث را پیش برد. می‌شد مطرح کرد؟ @rahbari_plus @alfavayedolkoronaieh🌱