با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یا حسن هستیم
#حسن_لطفی
#ولادت
#امام_حسن_عسکری
@AlamdarGraphic
@alfavayedolkoronaieh🌱
دلِ ما تنگِ زینبیه شده
دلِ ما تنگ شد به جانِ حرم
#حسن_لطفی
#ولادت_همه_سادات
#حضرت_زینب_سلام_الله
#عقیله
@AlamdarGraphic
@alfavayedolkoronaieh🌱
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
@shere_aeini
رسیدم از سفر و هرچه دیدهام حسن است
که اربعین همهاش هم حسین هم حسن است
نفس نفس علی است و تپش تپش زهراست
و دم حسین اگر هست بازدم حسن است
مِن الازل علی است و الی الابد زهرا
به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است
نوادگان حسین وحسن یکی هستند
و جَدِ ارشدِ این نسل محترم حسن است
به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است
که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است
طریقِ کرببلا هم که سفره داریِ اوست
میان راه ببین که قدم قدم حسن است
فقیرها همه در اربعین کریم شدند
چه جای حیرت ما تا ابالکرم حسن است
به روی تیرک این جادهها به موکبها
نگاه کن که ببینی به هر علَم حسن است
پیادهها به حرم میرسند و میفهمند
کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است
چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله
حسین نه به گمانم در این حرم حسن است
* *
رسید کرببلا زینب و بر حسین اش دید
کنار مادرشان روی خاک غم حسن است
* *
از آن زمان که حسین از حسن شنید چه شد
جگر خراش حسین و پُر از الم حسن است
از آن زمان که نشستند و حرفِ کوچه زدند
به پیچ و تاب حسین و به قدِ خم حسن است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___________________
@alfavayedolkoronaieh🌱
#رسول_اکرم #مبعث
@shere_aeini
ای ابتدا محمد و تا انتها علی
ای انتها محمد و از ابتدا علی
ای بین کعبه احمد و ای در حرا علی
یعنی که یک حقیقتِ مَحضید با علی
در باطنِ ظهور تو در اِختفی علی
یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
در جوش آمدهاست خُم خانگی ما
در چشمِ ماست سرمهی مستانگی ما
بیرون زده است یک رگِ دیوانگی ما
نورِ نبی است کعبهی پروانگی ما
از مرتضاست نعرهی مردانگی ما
اِلّایِ مانده در پسِ اظهار لا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
باید به دشتها برود چوپان شود
باید سفر رَود نَفس راهبان شود
تاجر شود مسافرِ یک کاروان شود
باید میانِ مکه امین و امان شود
باید از آنچه فکر کنی بیش از آن شود
تا که شود پیامبرِ مرتضی علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
چل سال انتظارِ زمین و زمان بس است
چل سال پشت پرده برای جهان بس است
چل سال منتظر شدنِ آسمان بس است
چل سال بین خلوت کروبیان بس است
حالا خدا نوشت که ای بی نشان بس است
برخیز با ملائکه برخیز با علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
از عشق از حضور لبالب نشسته بود
در خلوتی شگفت و مقرب نشسته بود
بین حرا به چلهی یارب نشسته بود
اشراقِ نور بود اگر شب نشسته بود
جبریل پیش روش مودب نشسته بود
ای بازویِ نبوتِ تو هرکجا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
خورشیدِ مکه بر تنِ ظُلمتکده بتاب
بر مردمان منجمدِ شب زده بتاب
صبرِ زمینِ یخ زده سرآمده بتاب
تنها به مکه نه که بر هر بُتکده بتاب
هرچند مشکل است به دل غم مده بتاب
غم نیست تا که ذوالفقارِ نبی هست با علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّل اگر کار مشکل است
اصرار در مقابل انکار مشکل است
گیرم میان مشرک و کفار مشکل است
ماندن ولی مقابلِ کرار مشکل است
بودن به پیش ضربِ علیوار مشکل است
مرحب که هست پیش تو ای مرحبا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
وقتش رسیده است از این پس علی بگو
امشب نجف برو شبِ مبعث علی بگو
در صحنِ آن سرای مقدس علی بگو
بین رواقهای مُقَرنَس علی بگو
آری کَسم علی است نه هرکس ، علی بگو
نَفسِ محمد است به نَصِ خدا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
@alfavayedolkoronaieh🌱
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
@shere_aeini
ما را که مُفلِسیم اگر هم خریدهاند
لطفِ کریم بوده که دَرهم خریدهاند
عاشق شدیم اگر همهاش کارِ عشق بود
عشاق را بدون نظر هم ، خریدهاند
ما جنس بنجولیم به دردی نمیخوریم
ما را - بدون هیچ ثمر هم - خریدهاند
حتی قرار نیست دخیلِ درش شویم
آن را که رد شده زِ گذر هم خریدهاند
پیشِ کریم فرق ندارد زیاد و کم
از جبرئیل تا دو سه پَر هم خریدهاند
هِی بنده میخرند و هِی آزاد میکنند
آزاد کردهاند اگر هم خریدهاند
گفتند ناسزا و ولی عاشقش شدند
از بِین دشمنان چقدر هم خریدهاند
اصلا به کم نمیرود این دستِ با کرم
ما را ببین به قیمت زَر هم خریدهاند
این عشقِ داغ ، سوختنش فرق میکند
در پیش فاطمه حسنش فرق میکند
اشراق میکنی و همه طور میشوند
انگور زادهها همه انگور میشوند
اصلا نیاز نیست که ما دست و پا زنیم
اسباب عاشقی خودشان جور میشوند
با ابترانِ مکه بگو با همین حسن...
امشب حسودهای علی کور میشوند
دنیا به دست نسل خدیجه است ، هرکه هست
جز بچههای فاطمه هاشور میشوند
یکجا محمد است و علی هست و فاطمه
با جلوهای که نور علی نور میشوند
برخیز از مسیر برو بند آمده است
گیسو بهم مریز که مسحور میشوند
باید که سجده کرد تو را قبلِ روز حشر
یک روز عاقبت همه مجبور میشوند
ما را به عشق پاره گریبان نوشتهاند
بشکاف سینه را که حسن جان نوشتهاند
باید که چشمهای تو پیغمبری کند
تو آمدی که فاطمه هم مادری کند
مدیون توست خانهی سادات بعد از این
زهرا نشسته است علی پروری کند
شهر مدینه با تو بهم ریخت حق بده
در کوچهها نبود کسی دلبری کند
در هر سحر نسیم خدا میوزد که باز
در بِینِ گیسوان تو خنیاگری کند
کُشتی بگیر تا که بگویند جان حسین
تاکه حسین ، جای تو جلوه گری کن
اینقدر هم بهانه به دست دلم مده
هر روز سجدهات کند و کافری کند
این نذر چشم ماست که جارو ببافد و
هر صبح بِینِ صحن تو رفتگری کند
ما را شریک خویش نموده عطای تو
نیمه برای ماست و نیمی برای تو
تا که عوض نکرده علی قبلهگاه را
پنهان بکن نقاب بزن قرصِ ماه را
باید جمل سوار ببیند حسن که هست
پیچاندهای به تیغ خودت رزمگاه را
راحت نشسته است علی بین رزم اگر
رفته حسن بهم بزند صد سپاه را
با نیزهای که سینهی لشگر شکافتی
برهَم زدی تو هم آن فتنهگاه را
هر جا زدی به پشت سرِ تو حسین بود
دیدند وقت جنگ همه پادشاه را
رم کردهاند پیش تو انبوه راه راه
بردار از جماعتِ حیران نگاه را
راهی نمانده است مگر تار و مارِ جهل
بسته است ذوالفقارِ تو هر دو جناح را
دور و بر تو هیمنهای از ملائکه است
فهماند تیغ تو پسر فاطمه که هست
باید برای خاک تو مرقد درست کرد
شهری به وسعت دو سه مشهد درست کرد
با اشکهای عاشق و با خشتهای دل
شهری به نام آل محمد درست کرد
ایوان طلای شاه نجف را دوباره ساخت
انجا برای فاطمه گنبد درست کرد
با غنچههای یاس ضریح تو را کشید
دورش رواقهای زبرجد درست کرد
باید که زائران تو را باخبر کنند
نقاره خانههای زبانزد درست کرد
در جمع خادمان مودب به سمت تو
راهی برای رفتن و آمد درست کرد
صحنی برای حضرت امالبنین ولی
باید که بهشت سرآمد درست کرد
باید حرم برای تو قبل از ظهور ساخت
پایین پای فاطمه مسند درست کرد
آوای کرببلا ، حرمین است یا حسن
پنجاه هشت سال حسین است با حسن
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
@alfavayedolkoronaieh🌱
#دهه_کرامت #مدح_امام_رضا
@shere_aeini
به رویِ سیمهایِ برق است و
در نگاهش عجیب غم دارد
خوب پیداست این کلاغِ سیاه
چقدر حسرتِ حرم دارد
خیره مانده به گنبد و میگفت
کاش مادر زِ باغ میآمد
چه قشنگ است این حرم ای کاش
با هزاران کلاغ میآمد
گفته بودند موقعِ رفتن
مَرو جایی که حسرتش با ماست
تو سیاهی غریبهای زشتی
نه ! حرم لانهیِ کبوترهاست
هرچه گفتند که نرو او گفت:
رنگِ بالاتر از سیاهی نیست
دستِ من نیست میبَرد شوقش
میروم تا امام راهی نیست
فکر میکرد اگر حرم بِرسد
دورِ خود چند آشنا بیند
هِی از آن دور خیره شد شاید
لااقل یک کلاغ را بیند
باخودش گفت اینهمه پرواز
اینهمه عشق اتفاقی نیست
پس چرا رو سفیدها جمعند
پس چرا آنطرف کلاغی نیست
طاقتش نیست گرچه بردارد
ازحرم چشمهای خیسش را
ولی انگار قسمتش این است
که وداعی کند انیسش را
عزم کرده به باغ برگردد
در پرش طاقت پریدن نیست
خواست تاکه دل کنَد اما
در دلش تاب دل بریدن نیست
همه آری کبوترند آنجا
رویِ گنبد طلایِ آقایش
خواست از راهِ خویش برگردد
آمد اما صدای آقایش
خستهای تشنهای عزیز منی
چشم بر راهِ دیدنت بودم
چند روزی است بین راهی و
به امید رسیدنت بودم
هرکجا که نشستی از پرواز
سر نهادی به روی دامانم
بال و پَرهای خاکیِ خود را
بتکان رویِ فرشِ ایوانم
چشم بر راه مانده بودم تا
بِرسی ...آب و دانهات با من
هرکجا از حرم که میخواهی
بنشین آشیانهات با من
هرچه اینجا سیاهتر بهتر
زودتر رو سپید برگردد
نه ، محال است زائرم یکبار
از حرم نااُمید برگردد
جز درِ خانهام کجا داری
بهتر از گنبدم کجا بروی
دوست دارم کبوترم باشی
دوست داری به کربلا بروی؟
چند روز میهمان آقا بود
او کبوتر شد و رها میرفت
لطفِ این خانه شاملاش شده بود
داشت او هم به کربلا میرفت....
* * *
جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود او فرمود
زحمتت دادهایم حالا نه...
گفت خارم ، وَ خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
رو سیاهی که بویِ بد دارد
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود بر جگر میزد
روی پای حسین چشمش بود
داشت از شوق بال و پر میزد
اندکی بعد غرقِ خونش بود
رویِ شن سر گذاشت چشمش بست
هیچ کس را صدا نزد از شرم
انتظاری نداشت چشمش بست
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گفت وقتی شهادتینش را
باورش نیست اینکه میبیند
بر رُخِ خود رُخِ حسیناش را
سر او روی دامن است اما
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده...
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
@alfavayedolkoronaieh🌱