#تقریر_جلسه_هفتم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی(زیدعزه)
3⃣درباره #جمعآوریقرآن توسط حضرت امیر، اخباری وارد شده است که، ایشان قرآن را جمع کردند و به میان مردم آوردند و آنها هم ابراز بی نیازی کردند. اسناد این اخبار و دلالات آنها خالی از خدشه نیست. در آنجا نقل است که حضرت امیر میفرمایند، من قرآن را به ترتیب نزول جمع کرده ام، اصل این مطلب به نظر ما ثابت نیست. اگر فقط مقصود از نگارش قرآن همین جمع کردن باشد، پس فعل حضرت استنساخ بوده است و این جای تردید ندارد اما اگرمعنای دیگری باشد و آن اینکه، حضرت علاوه بر جمع القرآن، بیان معانی و شأن نزول را هم داشته است یعنی مثل تفسیر شبر، که در این صورت می توان آن را مصحف علی نامید اما این معنا محل تردید است. آنچه که ما الآن از مجموعه شواهد احراز می کنیم این است که، ترتیب قرآن، سور و آیات از معجزات الهی است. و بعید است که حضرت امیر، ترتیب حضرت رسول را بر هم بزنند و تمام این روایات جمع القرآن چه طریق شیعی و چه طریق سنی از جهت سندی اشکال دارد. و به نظر ما حق با برخی از علمای شیعه و سنی است - مثل آقای خوئی - که معتقدند ترتیب قرآن، سو و آیات از معجزات الهی است.
درباره #تعددقرائاتقرآن هم می توان گفت که سه منشأ دارد؛ لهجه ها، قواعد نحوی و جعل. اگر یک کار تحقیقی خوبی درباره تعدد قرائات انجام شود روشن می شود که خیلی از قرائات سند مشخصی ندارند و جعلیات است. و این هم از معجزات الهی است که، با این گستردگی مسلمانان در شرق و غرب عالم، یک قرآن مورد اجماع مسلمانان وجود دارد. مورد #کربلاییکاظمساروقی هم شاهدی است بر اینکه همین قرآن موجود معجزه جاویدان الهی است.
پس دراینکه حضرت امیر قرآن را استنساخ کرده اند تردیدی نداریم اما در اینکه، قرآن حضرت امیر اضافاتی داشته است، این ابهام دارد و بهانه هم به دست دشمنان می دهد.
4⃣ اهل سنت یک بحثی دارند به این عنوان که؛ آیا بر مال صغیر و نابالغ زکات تعلق می گیرد یا خیر؟ کسانی که می گویند بله تعلق می گیرد، استناد می کنند به خبر #ابورافع که؛ وقتی ابورافع درگذشت، حضرت امیر سرپرستی اولاد او را به عهده گرفت، وقتی که بزرگ شدند مقداری از اموال آنها را برای خود برداشت به عنوان زکواتی که از جانب آنها پرداخته بود. این نقل را ایشان (نویسنده کتاب میراث حدیث شیعه) می آورد، و هم ایشان در دو صفحه بعد می گوید؛ ابورافع در حنین شرکت کرد و فرزندان او از کاتبان حضرت امیر بودند.
اصل قضیه این است که، ابورافع بعد از شهادت حضرت امیر از دنیا رفت و اساساً این قضیه درست نیست. ابورافع نزدیک به 90 سال داشت، غلام و عبد حضرت رسول بود و زنش سلمی هم قابله حضرت خدیجه بود هم قابله حضرت زهرا و او را سلمی زن ابورافع می خواندند چون رسم آن زمان این بود که، برای کنیز و عبد، از ابن و بنت استفاده نمی کردند. خود ابورافع هم دلال میان حضرت رسول و میمونه بود، چون آدم چیزفهمی بود نزد ایشان جایگاهی داشت. فرزندان او هم نزد حضرت امیر جایگاه خوبی داشتند به عنوان کاتب و دبیر.
خلاصه نویسنده میراث مکتوب شیعه، در این تعارض روایات اهل سنت درباره ابورافع گیر کرده است. صرف نقل اخبار بدون بررسی های لازم درست نیست، باید ربط میان اخبار و جوانب قضیه را در نظر گرفت.
@alfigh_alosul