#تقریر_جلسه_هفتم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی
1⃣ ایشان (نویسنده کتاب میراث مکتوب شیعه) یک تعبیری به کار می برند و آن اینکه: بعد از وفات پیامبر، پیرترین فرد را به #جانشینی برگزیدند. این تعبیر نه تنها اشتباه و غلط تاریخی است بلکه ظلم و جفا است. در مسئله جانشینی پیامبر آن چیزی که مطرح نبود پیری در قریش بود. اولاً؛ خلیفه اول از قریش نبود و از تمیم بود. و این قبیله هم از پست ترین بطون قریش بودند و دو بطن مهم قریش، بنی هاشم و بنی امیه بودند. در زمان جاهلیت هم حاضر نبودند که ریاست قریش را به تمیم بدهند و فلذا ابوسفیان با وجود اینکه مسن تر از او هم وجود داشت، ریاست قریش را داشت. ثانیاً؛ عباس عموی پیامبر از ابوبکر مسن تر بود. چون نقل این است که، عبدالله پدر بزرگوار پیامبر آخرین فرزند بود، بنابراین عباس عموی پیامبر چندسالی از حضرت رسول بزرگتر و از ابوبکر هم بزرگتر بود. اگر بنابر پیری بود، عباس را انتخاب می کردند. ثالثاً؛ خود ابوبکر هم در بحث خلافت- که البته ما تعبیر خلافت نمی کنیم چون جانشینی در کار نبود- استناد به سن و پیری خودش نمی کند.
اصل قضیه این بود که، روز دوشنبه قبل از ظهر که حضرت رسول از دنیا می روند، تا بعد از ظهر که حالت شوکه و اضطرابی در میان مردم ایجاد می شود، اینها در سقیفه جمع می شوند و رأی به حکومت ابوبکر می دهند و تا برسند به مسجد از هرکسی که در راه بود، بیعت می گرفتند و همان روز نماز مغرب و عشاء را به امامت او می خوانند. در حالیکه حضرت امیر در خانه مشغول کارهای مربوط به پیامبر اکرم بودند و در جریان این امور نبودند. یعنی اینها کارها را به سرعت به نهایت رسانیدند و آن اخباری هم که درباره شیخوخیت و سایر موارد طرح می شود، بعد از این انتصابات درست می شود.
البته خب ایشان برای این برنامه از قبل آمادگیهایی داشتند. همین قصه عقبه یا لیلة العقبه، روایت صحیحی دارد در منابع اهل سنت. خیلی عجیب است که ما روایت صحیحه نداریم آنها دارند. و اینکه، در روایات ما اسامی آن دو نفر نیست لیکن در روایت اهل سنت اسامی کسانی که در عقبه بودند آمده است و از جمله آن دو نفر. و این خیلی عجیب است. البته ایشان با اینکه این روایت را صحیحه میدانند اما آن را تکذیب مینمایند.
2⃣ بعد ایشان (نویسنده کتاب) در میان صحابه ابتدا به نام حضرت امیر(سلام الله علیه) می کنند. این کار خوبی است لیکن باید این ابتدا را توجیه علمی کنند که به چه دلیل ایشان را مقدم بر سایر صحابه طرح کرده اند. زیرا تعبیر «اول من اسلم» درباره حضرت نیاورده اند و اکتفا به این مطلب کرده اند که، حضرت امیر از نزدیکان حضرت رسول بوده است و این کفایت نمی کند. در ادامه به #مصحفعلی اشاره می کنند. باید درباره مصحف علی،کار دقیقتری انجام می دادند. یعنی نوشتارهای حضرت امیر را طبقه بندی می کردند اینکه، حضرت خواندن و نوشتن بلد بودند و از کتاب بودند از مسلمات تاریخ است.و اینکه ایشان از اول بعثت قرآن را نوشته اند و بعد از وفات پیامبر آن را از حالت صحفی درآورده و به مصحف تبدیل کرده اند، این هم مسلم است لیکن روشن نیست که آیا این عمل جمع آوری قرآن، استنساخ بوده است یا اینکه، حضرت تفسیرگونه ای نوشته اند. یعنی اضافاتی هم در هامش قرآن داشته اند. برهمین اساس، باید نوشتارهای حضرت تفکیک شود به؛ استنساخات، امالی و کتابتهای ایشان. حتی در فهرست ابن ندیم به اقاریر حضرت اشاره می کنند که نگارشهایی در قراردادهای معاملی داشته اند.
ادامه دارد....
@alfigh_alosul
#تقریر_جلسه_هفتم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی(زیدعزه)
3⃣درباره #جمعآوریقرآن توسط حضرت امیر، اخباری وارد شده است که، ایشان قرآن را جمع کردند و به میان مردم آوردند و آنها هم ابراز بی نیازی کردند. اسناد این اخبار و دلالات آنها خالی از خدشه نیست. در آنجا نقل است که حضرت امیر میفرمایند، من قرآن را به ترتیب نزول جمع کرده ام، اصل این مطلب به نظر ما ثابت نیست. اگر فقط مقصود از نگارش قرآن همین جمع کردن باشد، پس فعل حضرت استنساخ بوده است و این جای تردید ندارد اما اگرمعنای دیگری باشد و آن اینکه، حضرت علاوه بر جمع القرآن، بیان معانی و شأن نزول را هم داشته است یعنی مثل تفسیر شبر، که در این صورت می توان آن را مصحف علی نامید اما این معنا محل تردید است. آنچه که ما الآن از مجموعه شواهد احراز می کنیم این است که، ترتیب قرآن، سور و آیات از معجزات الهی است. و بعید است که حضرت امیر، ترتیب حضرت رسول را بر هم بزنند و تمام این روایات جمع القرآن چه طریق شیعی و چه طریق سنی از جهت سندی اشکال دارد. و به نظر ما حق با برخی از علمای شیعه و سنی است - مثل آقای خوئی - که معتقدند ترتیب قرآن، سو و آیات از معجزات الهی است.
درباره #تعددقرائاتقرآن هم می توان گفت که سه منشأ دارد؛ لهجه ها، قواعد نحوی و جعل. اگر یک کار تحقیقی خوبی درباره تعدد قرائات انجام شود روشن می شود که خیلی از قرائات سند مشخصی ندارند و جعلیات است. و این هم از معجزات الهی است که، با این گستردگی مسلمانان در شرق و غرب عالم، یک قرآن مورد اجماع مسلمانان وجود دارد. مورد #کربلاییکاظمساروقی هم شاهدی است بر اینکه همین قرآن موجود معجزه جاویدان الهی است.
پس دراینکه حضرت امیر قرآن را استنساخ کرده اند تردیدی نداریم اما در اینکه، قرآن حضرت امیر اضافاتی داشته است، این ابهام دارد و بهانه هم به دست دشمنان می دهد.
4⃣ اهل سنت یک بحثی دارند به این عنوان که؛ آیا بر مال صغیر و نابالغ زکات تعلق می گیرد یا خیر؟ کسانی که می گویند بله تعلق می گیرد، استناد می کنند به خبر #ابورافع که؛ وقتی ابورافع درگذشت، حضرت امیر سرپرستی اولاد او را به عهده گرفت، وقتی که بزرگ شدند مقداری از اموال آنها را برای خود برداشت به عنوان زکواتی که از جانب آنها پرداخته بود. این نقل را ایشان (نویسنده کتاب میراث حدیث شیعه) می آورد، و هم ایشان در دو صفحه بعد می گوید؛ ابورافع در حنین شرکت کرد و فرزندان او از کاتبان حضرت امیر بودند.
اصل قضیه این است که، ابورافع بعد از شهادت حضرت امیر از دنیا رفت و اساساً این قضیه درست نیست. ابورافع نزدیک به 90 سال داشت، غلام و عبد حضرت رسول بود و زنش سلمی هم قابله حضرت خدیجه بود هم قابله حضرت زهرا و او را سلمی زن ابورافع می خواندند چون رسم آن زمان این بود که، برای کنیز و عبد، از ابن و بنت استفاده نمی کردند. خود ابورافع هم دلال میان حضرت رسول و میمونه بود، چون آدم چیزفهمی بود نزد ایشان جایگاهی داشت. فرزندان او هم نزد حضرت امیر جایگاه خوبی داشتند به عنوان کاتب و دبیر.
خلاصه نویسنده میراث مکتوب شیعه، در این تعارض روایات اهل سنت درباره ابورافع گیر کرده است. صرف نقل اخبار بدون بررسی های لازم درست نیست، باید ربط میان اخبار و جوانب قضیه را در نظر گرفت.
@alfigh_alosul