eitaa logo
الفقه و الاصول
1.2هزار دنبال‌کننده
311 عکس
29 ویدیو
209 فایل
با ارائه #تحقیقات_فقهی_اصولی_رجالی با دغدغه #فقه_حکومتی با نظری به #فلسفه_اصول ✍️مدرس_پژوهشگر فقه و اصول؛ محمد متقیان تبریزی ♨️مطالب این کانال تولیدی است، لطفاً با #لینک نقل کنید. مسیر گفتگو؛ @mmsaleh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
✔ اشاره به روش تفقهی آقای از جهت دفع دخل مقدر بود که شاید به ذهن برخی اهل تحقیق خطور می کرد و در مقام شرح و بسط آن روش نبود. اما حال که چنین یادداشتی وارد شده است فرصتی مناسب است که کوتاه سخن درباره چرایی تحلیل نگارنده، نکته ای معروض گردد. 1⃣ قبل از بیان، باید به این نکته توجه نمود که، مقصود از چیست؟ آیا استفاده از ادله روایی در مسیر استنباط به معنای مراجعه به سنت در است؟ سخن بر سر این است که، امر تشریع با تکیه بر چه عناصری محقق می شود. اگر کسی معتقد باشد که، تمام تشریع و تقنین الهی فقط با قرآن صورت میگیرد و سنت تنها تأییدیه ای بر قرآن است و هرجا مخالفت با قرآن داشته باشد کنار گذاشته می شود، این اندیشه بسنده است. پس بحث پیش روی، ریشه های دارد و باید تکلیف خود را در تعریف از روشن سازیم. 2⃣ اگر بگوییم که، تشریع و تقنین الهی با تقوم میان کتاب و سنت صورت میگیرد، هیچ گاه فرض میان این دو عنصر، طرح نخواهد شد، زیرا معتقدیم که، امر تشریع از تقوم میان این دو شکل گرفته است و هر کدام سهمی در تحقق تشریع دارند و نمیتوان فرض تعارض و تخالف داشت. و همچنان که گفته شد، سهم کتاب در این تقوم است و سهم سنت نیز است. نحوه تفسیر کتاب هم یا به تخصیص و تقیید است یا به توسعه و تأیید عام قرآنی. 3⃣ در حالیکه در کلام مصرح آقای در مقدمه رساله نوین ایشان آمده است: «.... درنتیجه اگر حدیثی متواتر هم باشد، مخالف با نص و ظاهر قطعی قرآن باشد، مردود است» عرض بنده این است که، فرض تخالف میان سنت و کتاب، فقط برپایه این اندیشه می تواند شکل بگیرد که این دو را جدای از هم بداند نه اندیشه ای که این دو عنصر را به همدیگر پیوند خورده میداند به گونه ای که، از هر کدام از این دو عنصر برای تأیید و تفسیر و کشف از معنای دیگری استفاده می شود. فلذا ریشه این مباحثه را باید در کلام و معنای کامل تشریع پیگیری نمود. از سایر کلمات این بزرگوار نیز مشهود است که، سنت برای ایشان به منزله تأییدیه ای بر ظواهر کتاب است، و هیچ گاه نمی تواند کتاب را تخصیص و تقیید بزند یا حتی آن را توسعه دهد، در حالیکه اگر سنت جایگاه تفسیری داشته باشد که قرار است کاشف از معانی کتاب باشد، می تواند مخصص، مقید و معمم کتاب باشد. ✔نکاتی دیگر درباه «الرد إلی الکتاب و السنة» مطرح می شود که، اطاله کلام نمیگردد. @alfigh_alosul
✅نقد موضوع‌شناسی هوش مصنوعی 1⃣ پاره ای از این نقد در مطلب پیشین آمده است. گفته شد که، متأسفانه در موضوع‌شناسی هوش مصنوعی به همان ابعاد تکنولوژیک آن اکتفا شده و قدرت کاربردی آن در عرصه اجتهاد برجسته شده است. یعنی به همان مطالعات غربی پیرامون هوش مصنوعی که بیشتر از دامنه بحث تکنیکی آن است و شامل مطالعات انتقادی فلسفی می شود، هم پرداخته نشده است. البته شاید در این مقاله، مجال چنین موضوع شناسی نباشد و مناسبتی هم نباشد که طرح بشود، اما این نقد وارد است که، اگر چنین مطالعاتی صورت می‌گرفت، نویسنده محترم با شگفت‌زدگی با هوش مصنوعی مواجهه پیدا نمی‌کرد و شاید اصلاً دست به قلم نمی‌شد که اندر مزایای آن در عرصه اجتهاد بنگارد. خلاصه اینکه؛ شناخت نویسنده از حقیقت هوش مصنوعی است و تمام حقیقت هوش مصنوعی هم بعد تکنیکی آن فقط نیست، و همین نقص در موضوع‌شناسی، کافی است که چنین تجویزی برای به کارگیری هوش‌مصنوعی در اجتهاد معتبر نباشد. 2⃣ آیا به صرف اینکه، کارشناس موضوع، عادل و صالح باشد کفایت می‌کند که سخن او مورد پذیرش قرار بگیرد؟ در حالیکه میان اقوال کارشناسان درباره یک موضوع واحد وجود دارد و در موضوع هوش مصنوعی هم منتقدینی وجود دارند که کارشناس موضوع هم هستند، چرا شما در شناخت این موضوع فقط جانب موافقین و مدافعین را گرفته‌اید؟ آیا این موضوع‌شناسی حجیت دارد؟ 3⃣ نقدی که می‌خواهم عرض کنم، ناظر بر است که، البته این نقد نه تنها به نویسنده محترم بلکه به شیوه متداول موضوع‌شناسی در عرصه فقه و اجتهاد وارد است. با تأسف فراوان باید گفت؛ آنچه در روش شناخت موضوع، غلبه داشت ارجاع آن به فهم عرفی از موضوعات عرفی بود. حال که یا مورد قبول اساتید هم قرار گرفته است، هیچ مواجهه با موضوع‌شناسی متخصصین فن صورت نمی‌گیرد. ضمن آنکه؛ نباید در مواجهه با کارشناس موضوع، فقط به احراز عدالت او اکتفا نمود بلکه باید با تدوین و سؤالاتی، ابعاد موضوع را شکافت تا او در پاسخ‌هایی که می‌دهد میزان عمق و همه جانبه‌نگریش به دست آید. و اگر فقیه ذهن خود را در اختیار کارشناس قرار دهد، حتی کارشناس عادل هم می‌تواند به دلیل آنکه یک جانبه‌نگر و تکنیکی صرف به موضوع نگاه می‌کند، فقیه را در فرآیند استنباط دچار انحراف کند. پس لازم است که، فقیه با نظام سؤالاتی که خود به نحو کلی دارد، ابعاد موضوع را همه جانبه‌نگرانه مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. لازم به ذکر است که، این چنین بررسی از ناحیه فقیه ملازم با این نیست که او ورود تخصصی در موضوع کند، بلکه او باید کلیاتی در اختیار داشته باشد که بتواند با پرسش‌های خود اشراف به موضوع پیدا کند، حتی به صورت کلی. 4⃣ در ادامه نقد روش شناخت و تکمیل آن عرض می‌کنم که؛ نقص عمده در موضوع‌شناسی به روش شناخت موضوع از ناحیه کارشناسان موضوع بازگشت می‌کند و تصحیح این روش شناخت نیز در مباحث صورت می‌گیرد. یعنی ذیل سرفصل علم دینی است که، از روش علم، فلسفه علم، معیار دینی بودن علم صحبت می شود. با طرح مبانی مختلفی که در عرصه علم دینی صورت گرفته است، نمی‌توان نظر کارشناس موضوع را کافی برای موضوع‌شناسی دانست. آیا تکنولوژی و بی‌جهت است؟ یا اینکه است؟ نویسنده محترم مقاله، آیا او جانب خنثی‌بودن تکنولوژی را گرفته است یا جهتداری آن را؟ فارغ از ادله‌ای که ارائه می کند، آیا اصلاً به این موضوع توجه کرده است؟ اگر توجه نکرده باشد، پس موضوع شناسی او ناقص صورت گرفته است. @alfigh_alosul