مادر شهيد:
رضا خيلي دير به دير مرخصي مي آمد وقتي هم مي آمد کمتر در خانه بود. عادت به نوشتن نامه هم نداشت. يک بار پس از يک بي خبري و غيبت طولاني به مرخصي آمد به قدري از آمدنش خوشحال شدم که سر از پا نمي شناختم، نزديک ظهر بود که آمد، کوله پشتي اش را گذاشت و از خانه بيرون رفت.
گفتم: «مادر لااقل اين چند روز را نزد ما بمان تا بيشتر تو را ببينيم.» گفت: «زود مي آيم.» ساعت سه و نيم بعدازظهر آمد. گفتم: «مادر کجا بودي؟» گفت: « رفتم سري به دوستانم بزنم.»
با تعجب پرسيدم: «مگر دوستانت اينجا هستند!؟» دستي به محاسنش کشيد و گفت: «بله مادر، خيلي از دوستانم اينجا خانه گرفته ساکن شده اند.» خوشحال شده گفتم: «مادر تو هم مثل اينها خانه اي بگير و ساکن شو» با حسرت نگاهي به آسمان کرد و گفت:
نه مادر! خدا به ما از اين خانه ها نمي دهد. «با ناراحتي و شتابزده» گفتم: «نکند گلزار شهدا را مي گويي؟» ادامه داد: «بله مادر!» پس از آن لبخندي زده گفت: «پس فکر مي کني کجا را مي گويم. از خدا مي خواهم يک چنين مقام و منزلي به من بدهد.»
شهید حاج احمد کاظمی
شب قبل از عملیات وقتی به رضا نور محمدی سفارش می کردم مواظب خودش باشد، با تبسمی عارفانه و زیبا گفت، من فردا شب ساعت 2 بعد از نیمه شب شهید می شوم. و ساعتش را نگاه کرد. نور محمدی ادامه داد:مرا در کنار شهید عباس حاج امینی به خاک بسپارید.
فردا شب وقتی بی سیم چی رضا تماس گرفت و از شهادت او خبر داد، با ناراحتی ساعت را نگاه کردم، عقربه ها دقیقا ساعت دو بعد از نیمه شب را نشان می داد!
در جبهه، شهيد نور محمدي به بچه هاي تبليغات سفارش مي کرد: «از چهره خونين شهدا عکس بگيريد و براي خانواده ها بفرستيد. نگوييد ناراحت مي شوند. بلکه تسکين قلبي خاصي به خانواده ها مي دهد. علاوه بر آن به عنوان سند مظلوميت ملت ما در تاريخ مي ماند.»
برادر نور محمدي عکاس بود. سفارش هميشگي او به برادرش نيز همين بود که از چهره شهدا بايد عکس تهيه شود.
روزي که رفتم از جسد آغشته به خون خود نور محمدي عکس بگيرم وقتي چشمم به سرش افتاد که نيمه اي از آن نبود و در اثر ترکش متلاشي شده بود بي اختيار به ياد شهيد سيد رسول حسني افتادم.
جسد حسني اصلاً سر در بدن نداشت و نور محمدي علاوه بر اين که سفارش مي کرد حتماً از جسد او عکس تهيه کنم. سفارش کرد که «مبادا جسد را بدون سر بفرستيد! سرش را پيدا کنيد و همراه جسد نماييد.»
يک شب خواب ديدم از جلو بنياد شهيد رد مي شوم. در عالم رويا يک آمبولانس که چند جسد درون آن بود جلو بنياد متوقف بود. از شخصي که کنار آمبولانس ايستاده بود پرسيدم: «فرزندم، اين ها چه کساني هستند.»
گفت: «مادر، شهدايي هستند که تازه از جبهه آورده اند. با نگراني سوال کردم: آيا رضاي من هم در بين آن ها است؟»
او يک جسدي را نشان من داد، گفتم: «آخر مادر، اين که سر ندارد!» در حالي که در آمبولانس را مي بست گفت:
«امام حسين عليه السلام هم در سر بدن نداشت.»
از خواب بيدار شدم و خيلي ناراحت بودم. راديو اعلام عمليات کرده بود. رضا هم جبهه بود. دوستانش مي گفتند: «رضا نور محمدي فرمانده ماست.» مطمئن بودم در عمليات شرکت دارد.
چند روز بعد خبر شهادت و متعاقب آن جسد رضا را آوردند. گفتم: «مي خواهم رضا را ببينم تا دلم آرام شود.» با اکراه اجازه دادند. چيز خاصي متوجه نشدم.
ولي زماني که مي خواستند رضا را در قبر بگذارند دلم طاقت نياورد و گفتم: «بايد براي آخرين بار رضايم را ببينم.» اجازه نمي دادند ولي موفق شدم. اين بار پنبه هايي که با آن پشت سر رضا را پر کرده بودند افتاده بود. ديدم نصف بيشتر سر رضا اصلاً نيست. بي اختيار آن خواب به يادم آمد و گفته آن شخص جلو بنياد شهيد در ذهنم طنين انداز شد که: «حضرت امام حسين عليه السلام هم سر در بدن نداشت.»
📝#بند_58استغفار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
(از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام")
🌹اَللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُدْنِی الْآجَالَ وَ یَقْطَعُ الْآمَالَ وَ یَبْتُرُ الْأَعْمَارَ فُهْتُ بِهِ أَوْ صَمَتُّ عَنْهُ حَیَاءً مِنْکَ عِنْدَ ذِکْرِهِ أَوْ أَکْنَنْتُهُ فِی صَدْرِی أَوْ عَلِمْتَهُ مِنِّی فَإِنَّکَ تَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَى فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ
بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب نزدیکی مرگ و اجل و موجب قطع امیدها و آرزوها میشود و عمرها را کوتاه میکند، چه بر زبان آورده باشم یا هنگامی که آن را به یاد آوردم به خاطر شرمندگی از تو از آن دم فرو بستم، یا آن را در سینه پنهان کردهام، یا من از آن بیخبرم و تو آن را میدانی، زیرا تو به هر سرّی و مخفیتر از آن آگاهی. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان
Shab26Ramazan1400[03].mp3
4.78M
#صوت بند ۵۸ استغفار امیرالمومنین.
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
📝#بند_59استغفار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
(از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام")
🌙✨اَللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَکُونُ فِی اجْتِرَاحِهِ قَطْعُ الرِّزْقِ وَ رَدُّ الدُّعَاءِ وَ تَوَاتُرُ الْبَلَاءِ وَ وُرُودُ الْهُمُومِ وَ تَضَاعُفُ الْغُمُومِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الغَافِرِینَ
بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در ارتکاب آن قطع روزی و رد شدن دعا و پی در پی آمدن بلا و روی آوردن ناراحتیها و مضاعف شدن غمهاست. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
Shab26Ramazan1400[04].mp3
3.21M
#صوت بند ۵۹ استغفار امیرالمومنین.