eitaa logo
بر پا
6.8هزار دنبال‌کننده
641 عکس
370 ویدیو
74 فایل
یادداشتهای علی مهدیان طلبه عصر انقلاب قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی.... https://zil.ink/alimahdiyan ارتباط با ادمین @admin_barpa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 غیبت امام زمان(عج) لازمه ی رشد انسانها و امت هاست/ غیبت، سنت الهی برای عبور از ظاهر به باطن🔴 🌕 در روایات آمده است که غیبت «أمرٌ مِن أمر الله و سرٌّ من أسرار الله و غیبٌ من غیب الله» است؛ غیبتِ امام زمان(عج) حقیقتی غیبی و امری از عالم امر الهی و سنّتی از سنن الهی و سرّی از اسرار الهی است که لازمه ی . اینطور نیست که غیبت فقط باشد، بلکه اصل غیبت، مرحله ی تکاملی و سنت الهی است که باید محقق می شد تا انسانها از طریق این سنّت، از به سوق داده شوند و ارتباط با ولایت امام و حقیقت باطنی امام برای آنان محقق شود. البته به خاطر است و اعمال ما در تأخیر و تعجیل ظهور موثّر است. لذا طولانی شدن غیبت و محرومیت هایی که دارد است و عقاب دارد، ولی اصل غیبت، است برای عبور انسانها از ظاهر به باطن و برای اینکه از ظاهرِ ارتباط به ارتباط باطنی با حقیقت امام سوق داده شوند. ✴️ ارتباط ظاهری و مشاهده ی جسم امام، حجابی بود که مانع توجه مردم به حقیقت امام می شد؛ لذا بدن امام برای آنها در حجاب قرار گرفت تا راه ارتباط باطنی پیموده شود. پس از این ارتباط و شهود باطنیِ حقیقت امام، دلیل غیبت برطرف می شود و ارتباط ظاهری نیز میسر می گردد؛ اما ارتباط ظاهری ای که ملازم و همراه آن ارتباط حقیقی و باطنی با امام است و این حقیقتِ جمعِ ارتباط ظاهری و باطنی با امام، در زمان ظهور محقق می شود. 🔆 ... امام، است و به همه ی هستی احاطه دارد. لذا غیبت، غیبت از امام است، نه از روح امام که حقیقتاً روح عالم است. هیچ وقت غایب نیست و این ما هستیم که چون از آن حقیقت غایبیم، وقتی امام در ظاهر غیبت می کند، حضور امام را درک نمی کنیم، چرا که از حقیقتِ امام هم غایبیم. و اصل سنت غیبت، عبور دادن از مرتبه ی ظاهری برای درک این ارتباط باطنی است. ✳️ ... ظهور، حقیقتاً شهود معیّت امام زمان(عج) است... ظهور یعنی اینکه انسان به جایی برسد که بیابد امام، است و ما همواره در محضر او هستیم...لذا آنچه در معرفت امام اهمیت ویژه دارد، است. 📖 کتاب ادب عاشقی/ صص۱۰۱و۱۰۰ ✴️✴️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
مدرسه ❤️ با عصبانیت رفتم جلو یه چیزی بهش بگم. خیلی دیر اومده بود. توی اردوی ما کسی حق نداشت دیرتر از زمان مقرر به مقر برگرده. همین که رفتم جلو دیدم آرام آرام جلو میاد. چشماش پر از اشک و حالش ملتهب بود. تعجب کردم. گفتم حسن آقا! کجا بودی ؟ چرا دیر اومدی؟ گفت امروز تصمیم گرفتم هم قدم این دخترهای کوچیک بشم از مدرسشون تا خونه شون. بعد بغض کرد و گفت:علی آقا! خیلی راهه. سه ساعت راه میرن تا برسن به روستاشون! خیلی سخته به خدا! ❤️راست میگفت. یک مدرسه بود توی روستاهای اطراف صولان منطقه اطراف قلعه گنج ، که شبانه روزی هم نبود. از روستاهای دور دست باید دختر کوچولوها پیاده میامدن تا برسن به مدرسه! اگر شیفت صبح بودن، ساعت چهار باید راه میافتادند تا هفت برسن. اگر هم بعد از ظهری بودن ساعت نه و ده شب میرسیدن به روستاشون. چندتایی با هم میرفتن که نترسن تو بیابون.... ❤️یک بار یک وانتی چندتاشون رو سوار میکنه که برسونه، چپ میکنه ، چند تاشون پرپر میشن تو راه مدرسه.... افسانه نیست به خدا این حرفها.... ❤️بشاگرد، منطقه گافر، رودخانه وحشی داره که اگر باران بیاد بچه ها پشت آب میمونن، یک بار نزدیک عید، پشت رودخانه دهها روز گیر کرده بودند نمیتونستن از مدرسه به خونه هاشون برن. بعضی بچه ها دل رو به دریا میزنن برای اینکه شب عید پیش خانواده هاشون باشن به آب میزنن. آب چندتاشون رو میبره و حسرت دیدنشون میمونه به جان مادرهاشون.... ❤️مدیر مدرسه راهنمایی بود توی یک روستا. میگفت اینجا یک مدرسه است و دختر و پسر قاطی، از راه دور هم میان با یک وانت از مسیری که جاده نیست توی حاشیه رودخونه، میگفت حاج آقا! یا باید قید درس خوندن دخترهاشون رو بزنن یا ریسک کنن و اینجوری بفرستنشون مدرسه..... ❤️در مدرسه رو که زدیم، در رو باز کرد معلم مدرسه بود ولی معتاد بود، خمار خمار... حاج امیر به طعنه بهش گفت توی بهشت بودی نه! طرف سرش رو پایین انداخت. حاج امیر گفت اینها از استانها که معلمهاشون رو تبعید میکنن میفرستن اینجا ها درس بدن! معلمهایی با هزار مشکل.... ❤️دولت های ضعیف با مسوولین غربگرایی که همه حواسشون به خیرات غربیها است و نسخه های اونها رو شفا بخش میدونن شاید هر ضربه ای به آبادانی این کشور بزنن. اما اونجایی دردناکه که یک ضلع دولت آموزش و پرورشه جایی که قراره بچه هامون رو تربیت کنه! ❤️دردهای عمیقی به جان این مردمه. که نوع رفتار دولتمردای امروز به درد درمان اون دردها نمیخوره! مدیرانی میخوایم مردمی، محرومیت فهم، محرومیت چشیده، نه بالاشهر نشین. مدیرانی میخواهیم که به داشته های فرهنگ بومی خودمون فکر کنن بیشتر از تحصیل زبانهای خارجی. مدیرانی میخواهیم که نسخه های انقلاب اسلامی رو شفا بخش بدونن نه بیست سی ها رو..... ❤️ایام آغاز سال تحصیلی است. دعاها مستجابه 😊 دعا کنیم بچه هامون زیر دست مدیران غربگرا بزرگ نشن. @ali_mahdiyan
چرا رویین تن شده ایم؟ 👊 بین دستورات دینی و قیافه و سیمای عالم وجود ، رابطه های شگفتی است. روابطی که دانستن آنها برای برنامه ریزی و محاسبات ما در زندگی راه گشا است. قرآن میفرماید فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها. این آیه نشان میدهد تکوین عالم که با فطرت الله به آن اشاره میکند همان صورت دین است و همینطور همان صورت و سیمای انسان است. 👊حالا اگر این اصل را بپذیریم خوب است به این آیات کریمه توجه جدی تری کنیم. قل اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السماوات و الارض....انعام ۱۴ رابطه بین فاطر بودن خدا و ولایت او ان الله له ملک السماوات و الارض یحیی و یمیت و ما لکم من دون الله من ولی و لانصیر.. توبه۱۱۶ رابطه بین مالک بودن و ولایت خدا ...فاطر السماوات و الارض انت ولیی فی الدنیا و الاخره.... یوسف ۱۰۱ رابطه بین فاطر بودن و ولایت خدا ام اتخذوا من دونه اولیا فالله هو الولی و هو یحیی الموتی و هو علی کل شئ قدیر...شوری ۹ رابطه بین قدرت و خالقیت و ولایت خدا 👊اگر نگاه کنیم این آیات بین دو نکته رابطه روشنی را برقرار کرده یکی قدرت و مالکیت و خالقیت و فاطریت او یعنی اینکه او منشا کل عالم است و دیگری ولایت او. 👊خالقیت او متن هم عالم را پر کرده. و ولایت او بروز دهنده این قدرت است در عالم. 👊 در کتاب توضیح میدهد که ولایت الهی سه رکن دارد اول رابطه با امام و رهبر جامعه یعنی حاکمیت الهی دوم رابطه پیوستار بین مومنین سوم قطع رابطه با دشمن تقویت این سه عنصر باعث رشد و بروز جدی تر قدرت میشود. ولایت به این معنا اصلی ترین منشا قدرت دنیایی مومنین است 👊آیات فوق نشان میدهد مقوله ولایت رکن اساسی و بلکه بستر تحقق کل دین است. همانطور که خلقت بستر تحقق کل عالم گونه گون است. همین طور نشان میدهد ولایت محل بروز قدرت الهی است. یعنی مومنین با ولایت، قدرت خدا را به میان میآورند . قدرتی که هیچ مقابلی ندارد. 👊لذا اگر بموالاتکم ائتلفت الفرقه میگوییم. در کنارش یدالله مع الجماعه را نیز باید مشاهده کرد و این دو یعنی جامعه ای که ولایت را اقامه کند اولا کل دین را و ثانیا قدرت الهی را به تماشا کشیده و این جامعه رویین تن است. @ali_mahdiyan
اینجا قم است. ساعت ۶ صبح. این جماعتی که میبینید از سحر اینجا دم در پلیس +۱۰ جمع شده اند . برخی از ساعت ده دیشب اینجا بوده اند. باور میکنید. هیچ سالی ندیدم و نشنیدم که اینطور مردم هجوم بیاورند برای کربلا. هر روز اینطور است. مگر نمیگویند عراق نروید چرا هیچ کس گوش نمیکند. تا کی میخواهید بازی پر خرج یهودی و سعودی رو با دستهای خالیتان به هم بزنید. سلام بر فرزندان ابوتراب..... https://www.instagram.com/p/B3Q3K-GAdAF/?igshid=1l3doy2a53yns
صبحکم الله حاج آقا 🔹شاید حدود هفت هشت سال پیش بود که یکی از دوستان طلبه فاضل خود را دیدم، پرسیدم چه کار میکنی؟ گفت با استادی آشنا شده ام به نام ، گفتم چه میکنید؟ گفت بنا دارد فقه و اصول را تا عرصه امتداد دهد. معتقد است تمدن سازی از دالان فقه باید عبور کند. اولین پرسشی که به نظرم رسید این بود که این شخص متعلق به چه جریان فکری حوزوی است؟ پرسیدم استادش کیست؟ با افتخار گفت هیچ کس. تفکرات خودش است. 🔹به رفیقم گفتم، به عقیده من دانش یک فرآیند تاریخی و اجتماعی است. در امتداد اندیشه و علوم تجمیع شده ما قبل است. حتی کسانی که در تاریخ علم فقه و یا فلسفه موثر بوده اند، اندیشه پیشین را اخذ کرده اند و ارتقا داده اند. مباحث امام در فقه و عرفان را ببینید قطعا نقش اساتید مثل مرحوم شاه آبادی یا شیخ عبدالکریم را در کارش میتوانید ردیابی کنید.شهیدصدر مباحثش را بر بستر مرحوم خویی و نایینی سامان داده. اینکه یک نفر دستگاه معرفتی دیگری را بخواهد ارایه کند قطعا ناظر به متن آن دانش باید چنین کند. این با آزاد اندیشی و حریت در کار علمی هم سازگار است. من همینطور به عنوان یک گپ دوستانه حرفهایی که به نظرم میرسید گفتم. 🔹این رفیقم اصرار کرد که یکی از جزوه های استادش را ببینم و نظر بدهم. جزوه مفصلی نبود. الان هم چیز زیادی یادم نیست. فقط یادم میآید حرفهای شاذی در آن جزوه بود. مثلا اندیشه« انسداد »را که امروز خیلی طرفدار ندارد به تقریری پذیرفته بود. یادم میآید جمع بندی من این بود که این استاد با ابتداییات فقه و اصول هم آشنایی ندارد و درست نفهمیده است. همین را هم به دوستم گفتم. چیزی نگفت ولی احساس کردم ناراحت شده. 🔹چند سال بعد متوجه شدم این استاد بزرگوار موسسه ای را بنا کرده و با همین شاگردان مشغول ترویج اندیشه های خود است. چندین بار دوستان ما در را دعوت کردند من نرفتم ولی جمع بندی رفقایم بدون اینکه با من مباحثه کنند شبیه فهم من بود. رفقا معتقد بودند این استاد عزیز به لحاظ فقهی قوی نیست. مهم نبود. نظر ما آن قدر پژوهشگرانه نبود که بنشینیم همه آثار ایشان را بخوانیم اما تصمیم گرفتیم این اندیشه را ترویج نکنیم و سکوت کنیم. 🔹طرح جناب کم کم تبدیل به یک خرده گفتمان شد. دلزدگی طلاب جوان از فضای کرخت و بی تفاوت حوزه نسبت به انقلاب و بی توجهی بزرگان علمی به نیازهای دانشی انقلاب این حرف های با ظاهر انقلابی را میپسندید. کم کم سر کلاس تدریس اصول میدیدم ذهن برخی طلاب مبتدی بیش از آنکه مشغول فهم همدلانه مباحث باشد در پی اثبات بی فایدگی مباحث است. مجبور میشدم آهسته و درگوشی بگویم خود را به این جریان نبندید. اشتباه است. طلبه ای که از نقطه شروع با یک اندیشه شاذ بی اصل و نسب شروع کند معلوم نیست به نتیجه برسد. این حرفها برای دوران پژوهش خوب است در دوران تحصیل بدانید و ببینید ولی تکیه نکنید. 🔹با این حال احساس میکردیم نقدهای این مجموعه برای حوزه علم میتواند مفید باشد ولو خودمان این قدر حرفها را در نگاه اول ارزشمند ندیدیم که رویش متمرکز شویم الان هم چنین هستیم. تا اینکه.... 🔹تا اینکه گفتگوی جناب اکبرنژاد با مجید باباخانی که در فضای رسانه ای دست به دست میشد و در میان ضد انقلاب با تمجید یاد میشد را دیدم. حرفهایی درباره سنجش رشد دینداری مردم در دوران پس از انقلاب. انصافا مایه خجالت بود. یک حاج آقا با آن قیافه و وجنات هنوز بلد نیست میزان رشد دینداری مردم را محاسبه کند و با کمال وقاحت بن بست و نا امیدی را نه با استدلال که با بیانات سخیف رسانه ای تئوریزه میکرد. باورم نمیشد این جناب اکبرنژاد باشد. ولی بود. 🔹حرکت انقلابی حوزه مدتها است شکل گرفته و ارزشمند هم هست. اما سرعت تحول حوزه خیلی کمتر از سرعت حرکت انقلاب است و این مقوله تبعاتی دارد که امثال اکبرنژاد ها یکی از آن تبعات است. کاش بزرگان و مراجع و مسوولین حوزه متوجه خطراتی که به دلیل کم کاری در مقوله تحول حوزه متوجه طلاب جوان حوزوی است میبودند. خطراتی که باعث میشود بخشی از جوانان انقلابی اسیر دام اندیشه های حوزه سکولار و غیر انقلابی شوند و بخشی دیگر نیز به دام جریانهای اکبرنژادی حوزه بیفتند. @ali_mahdiyan
بسم الله الرحمان الرحیم عرض سلام و ادب خدمت برادر حجت الاسلام علی مهدیان یادداشت حضرتعالی با عنوان "صبحکم الله حاج آقا" توسط برخی از برادران طلبه به دستم رسید. از باب اینکه فاصله ها محل زاد و ولد شیطان است و اغلب اطلاعات ناقص و هراس از نزدیک شدن به همدیگر، ما را به بن بست قضاوت های نادرست و بدگمانی ها و بددلی ها می کشاند، وظیفه برادری را در این دیدم که نکاتی را خصوصی خدمتتان بنویسم البته دست شما در انتشار آن باز است و الامر الیکم. 1. بنده نیز مثل شما این درس ها را خوانده ام و اتفاقا رسائل و مکاسب را با دقت بسیار زیاد و التزام به مطالعه شروح سنگین و عرضه به استاد و تقید به مباحثات طولانی خوانده ام و بخش هایی را نیز تدریس کرده ام. بگذریم از کتابهای قبلی که اغلب آنها را مکرر تدریس داشته ام. برخی از دروس خارج را هم امتحان کرده ام. اما چیزی که از استمرار بر آن مانع شد این بود که با این آقایان از نظر مبنایی و روشی اختلافات جدی داشتم و خوب می دانید که اختلافات مبنایی و روشی خیلی زود مسیر را عوض میکند و باب مفاهمه را در جزئیات می بندد. مثلا کسی که جریان معرفت را تعبدی می داند و مانند شیخ انصاری ره به التماس ادله نقلی آن هم با آن روش غلط شبه ریاضی روی می آورد با کسی که معرفت را یک مقوله عقلی و عقلایی می داند، آن قدر اختلاف روشی دارد که نتواند در مسائل فرعی و جزئی همراهی کند. اگر کتاب نظام معرفتی را که ناظر به اصول فقه است مطالعه کنید خواهید دید که این کتاب مشرف به اصول موجود است نه بی اطلاع از آن. 2. کتاب های بنده در کتابخانه شخصی من محجور نیستند که شما برای قضاوت به یک جزوه که محتوای آن را در خاطر ندارید، ارجاع دهید و بر اساس آن که یک کار اولیه و چرک نویس مباحث بود، قضاوت کنید. حدود سه سال است که آثار بنده در قالب بسته جامع اجتهادی(کلام فقاهی، نظام معرفتی فقاهت، منطق تفسیر متن، ادبیات دین و زوائد اصول) منتشر شده و جزو پرفروش ترین کتابهای این سالها بوده و مکرر تجدید چاپ شده است. می توانید به آنها مراجعه کنید و وزانت علمی را محک بزنید. همین طور بنده مناظراتی را در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه و برخی جاهای دیگر داشته ام که به خوبی می تواند در یک مقایسه عینی سطح بحث ها را نشان دهد. پس راه را نزدیک کنید و به گذشته ها حواله ندهید. 3. برادر بزرگوار بنده پیش از این هم برخی از یادداشت های شما را مطالعه کرده بودم. ضمن اینکه با برخی از آنها موافق بودم و تحسینتان کردم ولی احساس می کنم شما از آن دسته نویسندگانی هستید که دفاع از نظام اسلامی فعلی را مانند دفاع از قرآن و اهل بیت و اساس اسلام و تشیع به هر قیمتی و به هر توجیهی بر خود لازم می دانید. اگر نمی دانید بدانید که من جان و مال و آبرویم کمترین چیزی است که برای این انقلاب فدا خواهم کرد و اتفاقا همان گفتگویی که به آن اشاره کردید از مصادیق آن است که با گفتن صریح برخی آسیب ها خودم را آماج تیرهای "صبحکم الله حاج آقا"ی شما قرار دادم و در صیانت از اصالت نظام اسلامی هیچ وقت به این فکر نمی کنم که طوری موضع بگیرم که حتی بچه حزب اللهی ها که خودم یکی از آنها هستم، برایم کف و سوت بزنند. حرف حق را باید گفت حتی اگر تلخ باشد و دوستان را ناراحت کند. من نظام را با همه ارزش و اهمیت آن، نه تنها معصوم نمی دانم که کثیرالخطا هم می دانم و البته این را به حساب طبیعت یُتم و محرومیت از دامن امام معصوم عج می گذارم. روی این حساب است که وظیفه خود می دانم خیرخواهانه بر اساس ضوابط روشن عقلی و نقلی به نقد و آسیب شناسی آن بپردازم. تعجب می کنم شما نوشته اید: "حرفهایی درباره سنجش رشد دینداری مردم در دوران پس از انقلاب. انصافا مایه خجالت بود. یک حاج آقا با آن قیافه و وجنات هنوز بلد نیست میزان رشد دینداری مردم را محاسبه کند و با کمال وقاحت بن بست و نا امیدی را نه با استدلال که با بیانات سخیف رسانه ای تئوریزه میکرد. باورم نمیشد این جناب اکبرنژاد باشد. ولی بود." ای کاش می گفتید که کمال وقاحت در سخنان من چه چیزی بود. اینکه گفتم پر شدن مساجد در شب های قدر یا تکثیر هیئات مذهبی در دهه محرم شاخص شرعی دینداری مردم نیست و دینداری شاخص های خودش را دارد و امام صادق ع آن را نه زیاد بر سر و صورت زدن و فریاد کشیدن یا یک شب را به احیاء گذراندن که "اصرار بر نماز اول وقت، امانتداری و پایبندی به تعهدات" می داند و می فرماید که حتی گریه ها و سجده های طولانی شاخص نیستند. آنگاه پرسیدم آیا کسانی که شما از آنها نام می برید تا چه اندازه از این سه ویژگی برخوردارند. چند درصد بچه های هیئتی ها ملازم اذان هستند و چند درصد از ما در کار و زندگی خود پیایبند به تعهدات و امانت های شخصی و اجتماعی و سیاسی هستیم. نمی دانم کجای این استدلال سخیف و زننده و وقیحانه بود که قلب شما را به درد آورده است. امیدوارم خدای متعال همه ما را به آنچه مرضی خود است رهنمون سازد.
برادر بزرگوار جناب حجه الاسلام اکبرنژاد سلام علیکم فرمودید توضیح دهم چه اشکالاتی در بیان حضرتعالی درباره کارآمدی نظام اسلامی دیده ام؟ عرض میکنم. ۱.اولا در تحلیل میزان دینداری «یک فرد» باید توجه کنیم، که متون دینی چند دسته اند، عده ای حداقلها را مشخص میکنند و عده ای مراتب بالاتر را. عده ای از روایات نیز ناظر به فرآیند و ساز و کار رشد است. روایت میفرماید العلماء کلهم هلکی الا العاملون و العاملون کلهم هلکی الا المخلصون و المخلصون علی خطر. این روایات که به تعبیری با رویکرد تنزیهی، سطوح رشد را مشخص میکنند، مراحل بالاتر را به انسانها نشان میدهند. کاری که وظیفه امام معصوم است. روایات مربوط به «علایم دینداری» و یا با تعبیر« ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج» نیز از این قبیلند. لذا احدی قایل نیست کسی که مثلا نماز اول وقت نمیخواند یا به عهد خود وفا نمیکند، خارج از دین است ولو روایات تعبیرشان علامت اهل الدین باشد. حالا اگر من بپرسم فلانی چه میزان رشد معنوی و ایمانی داشته شما بیایید به استناد روایات مراتب دینداری، کل حرکت او را نفی کنید و زیر سوال ببرید.به این استدلال چه باید گفت؟ آنهم در حالیکه گوینده این سخنان خودش را ناقد امثال شیخ اعظم ها میداند. ۲.ثانیا تحلیل رشد دینداری یک فرد غیر از تحلیل رشد دینداری یک امت است. در تحلیل دینداری یک امت هم باید خواص و نخبگان را نگاه کرد و هم عموم و توده ها. هم حضور چند ملیونی مردم در جبهه ها برای دادن جان و فرزندانشان در راه اسلام را دید و هم کثرت جمعیت حاضر در مساجد و هیات ها و اربعینها و امثالهم. روح جمعی یک امت که فرمود ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم، در روابط متقابل و تواصی مومنانه همه طیفها سامان میگیرد. قرآن وقتی مجاهدون را با قاعدون در سوره نساء مقایسه میکند میفرماید و کلا وعد الله الحسنی. این هویت واحد جامعه ایمانی طیفهایی دارد که در ترابط با هم رشد میکنند. حالا اگر من بپرسم رشد دینداری مردم ایران بعد از انقلاب چقدر بوده؟ شما بروید تغییر و رشد عوام و توده ها را صرفا ملاحظه کنید و بعد بگویید اتفاقی واقع نشده چون این تغییر که حداقلی است. انصافا به چنین سبک تحلیلی چه باید گفت؟ آن هم از جانب کسی که خودش را نقاد شیخ اعظم ها میداند.... ۳.ثالثا برای تحلیل کارآمدی هر سیستمی خروجی و برآیند آن را ملاحظه میکنند. همه کارآمدی یک حکومت در رشدی است که به جامعه و مردم و توده ها میدهد. این نگرش دینی ما است. از سوی دیگر اساسا در جامعه ما همه نظام جوشیده از مردم است. رشد مردم همه خروجی نظام است و هم تغییر دهنده نظام مردمی. حالا اگر کسی اشاره کند به رشد معنوی مردم و جوشش های انقلابی و جهادی آنها، بعد بگوید اینها ربطی به حاکمیت و نظام ندارد. چه باید گفت؟ آنهم کسی که.... ۴.برادر عزیز! همه اندیشه و علم و دانش ما اگر نتواند سر بزنگاه ها کمک جبهه حق باشد پشیزی نمی ارزد. من درباره دانش و علم شما قضاوتی ندارم. صرفا طلاب جوان را هشدار میدهم که در مسیر رشد علمی از اندیشه های شاذ شروع نکنند. اما این نمیشود که با چند تا آیه و روایت کمر به اتهام به نظام حقیقتا مقدس اسلامی مان ببندید آن هم با ادعای انقلابی بودن. آنهم در شرایطی که همه عالم بنا گذاشته اند مردم انقلابی مرا از ادامه حرکت نا امید کنند. و رهبر حکیم و فرزانه ام بارها تذکر داد که امروز همه دعوا بر سر همین است که نا امیدتان کنند. خدای قادر متعال ما را بر رعایت تقوا موفق بدارد. و السلام علیکم و رحمه الله @ali_mahdiyan
عرض سلام و ادب مجدد خدمت برادر بزرگوار در میان مشغله های غالبا علمی و بعضا غیر علمی اکنون فرصت یافته ام تا به یادداشت حضرتعالی بپردازم. برادر بزرگوار چند نکته را باید مورد توجه قرار بدهیم؛ 1. حقیر نیز متوجهم که رشد مراحلی دارد و ذومراتب است و یک شبه هم نمی شود همه آن را طی کرد. خواه حرکت فردی باشد یا جمعی. در گفتگویی که از بنده منتشر شد عرض من این بود که وقتی می خواهید ثمرات را بسنجید و به کارها نمره بدهید، باید با سرمایه ها و ظرفیت ها و وسع ها بسنجید. اگر غیر از این باشد همه دولت ها قابل تقدیرند چون بالاخره یکسری کارهای حداقلی مثل تامین آب و برق مردم و نظم و امنیت فی الجمله را دارند. دلیل انتقاد شما این نیست که خدمات حداقلی دولتها را نمی بینید. بلکه ظرفیت های عظیمی را می بینید که به خاطر بی مسئولیتی و یا بی تدبیری سوختند و از بین رفتند. من درباره انقلابی سخن می گویم که صدها هزار جوان پاک پرپر شدند تا پا بگیرد. با دنیایی از ادعاهای بزرگ پیروز شد و امیدهای زیادی را به وجود آورد. گذشته از سرمایه انسانی، سرمایه های مالی عظیمی که در اختیار آن بود و در این تراز وقتی نگاه می کنم، آمارهای آقای باباخانی را توهین به شعور خودم و همه مخاطبان می دیدم. اینکه در روز روشن اجتماع در شب قدر را ثمره این انقلاب بدانی و آن را بزرگ بشماری! 2. روایاتی که مستند حضرتعالی هستند، بر مقصودتان دلالت ندارند. روایت اول تعبیر هلاکت دارد. هلاکت بیان تنزیهی نیست. می فرماید همه علماء هلاک می شوند مگر عاملین و این هم کافی نیست برای نجات از هلاکت بلکه باید عملشان مخلصانه باشد و تازه مخلصین هم باید مراقب باشند چون در خطرند. اینها مراتب تنزیهی نیست. بلکه بیان شرایط نجات از هلاکت است. این روایت ناظر به روایاتی است که می فرماید عالم نباید برای مراء و سمعه دنبال علم باشد یا نباید دنبال ریاست باشد و اموری از این دست. روایت دوم هم دقیقا ناظر به اصل دینداری است. زیرا ناظر به جریان شیعه و سنی است. امام صادق ع در ادامه روایت می فرماید جز شما شیعیان کسی حجش مقبول نیست.” ِ مَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا مِنْكَ وَ مِنْ أَشْبَاهِكَ خَاصَّةً وَ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى وَجْهِي وَ قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ انْظُرْ قَالَ فَإِذَا أَنَا بِالْخَلْقِ كَلْبٌ وَ خِنْزِيرٌ وَ حِمَارٌ إِلَّا رَجُلٌ بَعْدَ رَجُلٍ.” اما اینکه ما مثلا انسان غیر مقید به نماز یا به تعهدات را دیندار بشماریم، حتما غلط است. کسی که در نماز متساهل است یا تعهد سرش نمی شود، قطعا دیندار نیست. پیامبر اسلام فرمودند مرز میان ایمان و کفر نماز است. البته بی دین به معنای کفر حقیقی و ایمانی هم نیست. ولی معنایش این نیست که با این سطح نازل از تعلق به دین اهل نجات هم باشد و برای من جای شگفتی است که پس از 40 سال کار ما به جایی رسیده است که در این سطح داریم با هم بحث می کنیم. اما درباره آیه شریفه “فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً” نباید از محکمات غفلت کرد. یکی از محکمات این است که تخلف از جنگ و انفاق واجب از گناهان کبیره است و آیات و روایات بسیاری در این زمینه وارد شده که نشان می دهد اینجا مقصود کسانی نیست که از جهاد گریزانند. بلکه مقصود کسانی است که از جهاد استقبال نمی کنند. کسانی هستند که به واجبات کفایی دیگر می پردازند و اگر کسی نباشد به جنگ هم خواهند رفت. اما به طور طبیعی سراغ کارهایی می روند که مجاهدت به معنای خاص آن نباشد. مثلا کسی که امور مربوط به خدمات عمومی کشور را در زمان جنگ تامین می کند، کار واجبی را انجام می دهد ولی مجاهدت نیست و کشته شدن و درد و رنج دوری از خانواده ندارد. 3. دقت کنید من نگفتم طلبه های جهادی ثمره نظام نیستند. گفتم ثمره حوزه نیستند. زیرا حوزه نه تنها برنامه ای برای این آدم ها و این نوع تربیت ندارد که عملا با آنها مخالفت هم می کند. مثلا در برنامه های آموزشی دست اندازی های زیادی برای همین طلاب تبلیغی دارد و راست و چپ آنها را تحقیر می کند و بی سواد می شمارد. این آخرین گفتگوی مکتوب از جانب بنده بود. اگر توفیق بود حضوری در خدمتتان خواهم بود. انشاء الله. محمد تقی اکبرنژاد 23/7/98
عرض سلام و ادب خدمت جناب آقای اکبرنژاد اولا در بیان حضرتعالی آنچه امروز به دست آورده ایم چیز زیادی نیست. چیزی در اندازه هیچ است. به همین دلیل حرفهایتان در میان ضدانقلاب دست به دست میشد. رشد معنوی چشمگیر و معجزه وار مردم ایران را ناچیز و اشاره به آن را توهین به شعورتان میدانید بحث دقیقا همینجا است و الا اینکه میشد بهتر باشیم حرف درستی است که کسی در این ناحیه بحثی ندارد. ثانیا ظاهرا حضرتعالی متوجه نحوه استدلال بر حضور مردم در شبهای قدر و امثالهم نشدید. بحث این است که اگر ایمان مردم مراتب دارد، در تحلیل رشد معنویت یک امت ، هم باید این رشد خود را در سطح مومنین حداقلی نشان دهد و هم در سطح مومنین حداکثری. معنویت حداکثری را در خانواده هایی ببینید که برای مسیر حرکت انقلاب حاضرند جان بدهند که تعدادشان ملیونها نفر است. یا ملیونها زائر اربعین که در اوج مشکلات اقتصادی و سختیها و ناامنی ها وارد این سفر دشوار میشوند. حداقلی ها را هم البته باید بببینیم. رشد حضور جمعیت حاضر در محافل معنوی مثل شب قدر ولو یک شب در سال هم غیر قابل مقایسه با قبل است. رشد این حضور در کنار رشد کیفی مومنین حداکثری باید با هم دیده شود. حالا اگر من بگویم جمعیت کسانی که نان بخور و نمیر پیدا کرده اند صدها برابر سالهای اول انقلاب شده و این نجات از زیر خط فقر یک ملاک رشد اقتصادی است و شما بگویید نان بخور و نمیر که حداقلی و کم است. این یعنی اصلا متوجه استدلال نشده اید. ثالثا درباره روایت هلاکت درست استظهار نکردید. مفهوم هلاکت به معنای عذاب نیست. هلاکت مقابل حیات است. همانطور که حیات مراتبی دارد هلاکت هم مراتب دارد. دامنه هلاکت وسیعتر از عذاب است هرچند گاهی با عذاب همراه است. این استظهار شما یعنی تعداد خیلی کمی از مردم که عالم عامل مخلص باشند آنهم احتمال دارد که وارد بهشت شوند و این فهم درستی نیست. به قول امام خمینی (اینطور نیست که در جهنم را باز کنند و مدام انسان را به جهنم بریزند خیلی کم هستند که به جهنم بروند) تقریرات فلسفه ج3ص478. همچنین این روایت صرفا ناظر به ویژگیهای اهل علم نیست چرا که از الناس کلهم هلکی شروع کرده و بیان مراتب رشد میکند. برای بیان شرایط انضمامی رشد نیاز به تعبیر مرحله به مرحله هلاکت نیست. درباره روایات مااکثر الضجیج و علامات اهل الدین نیز ادعاهایتان را صرفا تکرار کرده اید که پاسخش گذشت. رابعا اما درباره آیه مجاهدین، در لسان قرآن مجاهدت اعم از قتال است. مجاهدت یک سبک و روش زندگی است که در واقع تلاش حداکثری در مقابل دشمن جان مایه آن است و اگر آیات صرفا مربوط به وجوب کفایی قتال بود نمیآمد در مقابل مجاهدین ، جریان قاعدین را مطرح کند و بفرماید فاصله این دو جریان عظیم است. بحث در دو طایفه و جریان در جامعه دینی است که آیات زیادی در قرآن درباره این دو وجود دارد. لذا بحث شما درباره وجوب کفایی ولو درست است ربطی به آیه ندارد. بله این جریان از جهاد استقبال نمیکنند و مراد بنده هم گنهکاران نبودند بلکه تفاوت حداکثری ها و حداقلی ها را عرض کردم. هر چند حتی گنهکاران نیز در جامعه دینی و حاکمیت الهی به سوی نجات حرکت میکنند بر خلاف فهم حضرتعالی. یکی از محکمات قرآن نسبت اتصال به حکومت الهی و جامعه ایمانی و نقش آن در نجات مومنین از گناهها و ظلمتها(یخرجهم من الظلمات) است که آنهم در جای خود قابل بحث است. خامسا اتهامهایی که به حوزه علمیه میزنید را اولا ذیل اتهام به نظام مطرح کردید. شما در مقام نقد نظام بحث میکردید نه حوزه ثانیا اشکال بنده مشترک الورود است و با جایگزینی حوزه به جای نظام حل و فصل نمیشود. واقعا اگر این جوانان در حوزه ها تربیت نشده اند در کجا تربیت یافته اند. نقد به حوزه به معنای انکار همه رشدهای ناشی از آن نیست. حوزه علمیه هم خروجی همین مردم است و هم محصولش همین طلابند. سادسا اینکه کثرت رشد حضور جوانان در شبهای قدر نشانه رشد معنویت و ایمان در کشور است، بیان و نظر رهبری است که مکرر بیان کرده اند. البته مهم نیست شاید شما معتقد باشید که ایشان هم به شعور مردم توهین میکنند. اما طلاب جوانی هم هستند که نقصهای بیان شما را میفهمند و به این همه فاصله تان از اندیشه ناب اسلامی تاسف میخورند. در آخر به رفقای طلبه جوان و شاگردان حضرتعالی عرض میکنم بنده همانطور که مرحوم رفسنجانی و جناب حسن روحانی را خارج از جریان انقلاب نمیبینم امثال احمدی نژاد و اکبرنژاد و مهدی نصیری و غیره را نیز خارج از جریان انقلاب نمیفهمم. همه عزیزند همه محترمند. همه را از عمق جان دوست دارم ولو رفقایم از این اظهار نظر حقیر ناراحت شوند. اما همه اینها باعث نمیشود خبطها و جهلها و تفاوتها و انحرافات را نبینم و نگویم. در نهایت از سعه صدر حضرتعالی نیز ممنون که وارد مباحثه مکتوب با حقیر شدید. خداوند عاقبت بنده و شما را ختم به خیر بفرماید. @ali_mahdiyan
داستان نگاه و لبخند ❤️باران میبارید و هر آن ممکن بود رودخانه وحشی فصلی طغیان کند و پشت رودخانه گیر کنیم. محسن گفت: علی! هر طوری میتونی بچه ها را جمع کن بریم. اگر پشت رودخانه گیر کنیم دیگر نمیتوانیم راه بیفتیم سفر چندین روز به تاخیر میافتد. راضی کردن بچه ها برای حرکت زودتر از برنامه کار سختی بود. اون هم موقعی که پروژه داشت به یک جایی میرسید. ❤️سید محمد روی سقف نشسته بود و کنارش روح الله داشتند جوش کاری میکردند. رفتم داد زدم بچه ها کار رو تعطیل کنید بریم. اما این دو نفر انگار نه انگار. سید محمد میدانست اگر بخواهد جواب مرا بدهد حتما وسط این صحنه که من جدیم در رفتن و او در ماندن، با هم دعوایمان میشود. برای همین رو کرد به روح الله و با عصبانیت به روح الله گفت بهش بگو میاییم. خودمان میاییم. شما بروید. من میدانستم این یعنی موندن خیلی از بچه های جهادی. برگشتم رو به سید محمد داد زدم بهت میگم بیا پایین بریم..... این شاید آخرین دعوایی بود که با هم کردیم. ❤️فردا وقتی همه از منطقه برگشته بودیم. توی ایستگاه راه آهن ما به سمت قم میرفتیم و سید محمد باید به سمت شیراز میرفت. من حواسم به کار خودم بود اما سید محمد اومد جلو و باب سخن رو باز کرد و بعد موقع خداحافظی دیدم یک لبخند پر محبت بر لبهایش نشسته و با نگاه عمیقی نگاهم میکند..... ❤️یک بار توی هیات نشسته بودیم بچه ها سید محمد را خیلی دوست داشتند وقتی چراغهای هیات روشن می شد همه میرفتند دور و بر او جمع میشدند. اون بار من که دیدم دور و برش شلوغ است نشستم یک کناری گفتم بعدا سلام و علیک میکنیم. دیدم از بین جمعیت بلند شد اومد روبرویم ایستاد باز لبخندی به لب داشت و با نگاه عمیقی نگاهم میکرد و بعد گفت سلام علی آقا! ❤️توی کرمانشاه خسته و کوفته یک جایی نشسته بودم . باران شدیدی میامد. بچه ها داشتند آماده میشدند بروند پای پروژه من اعصابم خورد بود اون موقع بیشتر کارها تخصصی بود و کاری از من بر نمیامد. نشسته بودم یک گوشه. دیدم سید محمد وسط آن هیاهوی جمعیت آمد جلو گفت علی پا شو بریم پای کار. گفتم نمیام. گفت چرا ؟ گفتم الان کاری از من برنمیاد. گفت بیا یادت میدم. گفتم نمیام. باز همانطور عمیق نگاهم کرد و لبخند پر محبتش ..... ❤️دلم برای سید محمد تنگ شده. برای دعوا کردنش. شوخی کردنش لبخندش و نگاه عمیقش که نقصهای مرا به چشمم میاورد. خودخواهی ها و تکبر هایم را با همین ابزارهای ساده میشکست. دلم برای سید محمد تنگ شده وقتی بعد از همه دعواها زود دلش را با من صاف میکرد. زشتی هایم را به رویم نمیاورد. ❤️هم سنگر جهادیم باز اربعین آمد و ما رفتیم و برگشتیم. اما امسال تو نیستی. ❤️پارسال مثل این روزها بود که با خانواده ات به سفر رفتی و برنگشتی. از زیارت اربعین امام حسین وقتی پاک و مطهر شده بودی در راه جان دادی. خودت و همسرت و سه دخترت من یخرج من بیته مهاجرا الی الله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله ❤️کاش از آن نگاه عمیق و لبخندهای معنا دارت یاد میگرفتم چطور از این بیت ظلمانی ام هجرت کنم. کاش دستگیرم باشی سید محمد ....... @ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
ریشه نفهمی 🔹جناب چند توئیت جدید نوشته که محتوای آنها این است که اکثریت جوانان از انقلاب برگشته اند مثل زمان شاه. و بعد نوشته به اطلاعات غلط داده بودند درباره جنگ لذا آن پیرمرد ساده لوح دیر فهمید مردم پای کار جنگ نیستند و نوشید حالا هم به رهبر فعلی اطلاعات غلط داده اند و این هم بی خبر از همه جا الکی خوش است و و واهی دارد. ⚡️من چند سوال ساده دارم 🔹اولا در دوران جنگ چرا موشکها و بمبها را داخل شهر ها میزدند؟ هدفشان چه بود؟ اگر همراهی کنندگان با امام همانها بودند که در جبهه ها بودند و مردم همراه نبودند زدن موشکها به شهرها قرار بود اراده چه کسی را عوض کند؟ توده مردم را؟ مگر توده مردم چه اراده ای داشتند که باید عوض میشد؟ 🔹ثانیا در دهه هفتاد به این طرف، حمله و چه کسی را نشانه گرفته بود؟ این همه خرج برای تغییر اراده چه کسی بود؟ مردم؟ مگر توده مردم چه اراده ای داشتند که باید عوض میشد؟ 🔹ثالثا امروز به چه کسی فشار میآورد؟ به مردم؟ که چه شود؟ اراده شان تغییر کند؟ مگر اراده مردم چگونه است که باید عوض شود؟ واقعا این همه پول خرج کردن و از آبرو مایه گذاشتن دشمنان برای فشار اقتصادی به مردم بنا است چه اراده ای را در آنها عوض کند؟ مگر آنها چگونه اند؟ 🔹رابعا این نظام با چه قدرتی روی پا است؟ قدرتهای دنیا که همه میخواهند ساختار و نظام کلان شما نباشد؟ مردم هم که اراده شان همراه نیست؟ پس چه چیزی نظام را حفظ کرده؟ با آن همه قدرت و پشتیبان چرا حفظ نشد؟ بعد از آن چه چیزی را حفظ کرده؟ اگر اراده مردم اگر عقیده مردم نیست پس چیست؟ 🔹اما با خودم میاندیشیدم که چرا و چگونه جناب زائری اینقدر نمیفهمد؟ این همه نفهمی علتش چیست واقعا؟ من به یک جواب رسیدم. کسی که خودخواهانه بیاندیشد یعنی اندیشه اش را از پیشروان جبهه حق جدا کند و به عالم ذهنی دیگران وصل شود به بهانه . و کسی که را در ساحت اندیشه و در اتصال با رهبران انقلاب قطع کند دچار نفهمی میشود ولو گارد آزاد اندیشی میگیرد. الا انهم هم السفها و لکن لایعلمون... 🔹این چنین انسانی واضحات پیش رویش را نمیبیند و مجبور میشود کسانی مثل امام و آقا را ساده لوحانی دور از وادی بخواند. نمیدانم به نظر شما واقعا زائری کی و چگونه توانسته این قدر نفهمی جمع کند؟ خدا همه ما را عاقبت به خیر کند به حق این شبهای عزیز. @ali_mahdiyan
عراق و لبنان و سوریه ☘موضع گیری وزیر امور خارجه فرانسه که در امارات گفت: "ما هیچگاه در مورد امنیت متحدانمان در منطقه مصالحه نمیکنیم و می‌خواهیم مذاکرات عمیقی با ایران انجام دهیم که مسائل امنیتی منطقه‌ای را هم شامل ‌شود." دست کم نگیریم. این جملات یک نکته را نشان میدهد و آن اینکه داستان عراق و لبنان و سوریه برای قطع کردن بازوهای ایران رخ داده است. ☘حذف بغدادی هم در همین پازل باید دید. هر حرکتی امروز یک بال رسانه ای جدی و جهت دهی افکار عمومی دارد. دعوا بر سر رهبری این اعتراضات است . ☘اما یک قاعده مهم و حیاتی در دنیای امروز وجود دارد و آن اینکه درباره هر خیزش مردمی، اگر آن خیزش یک راس پخته و رهبری ویژه نداشته باشد، دقت کنید هر خیزشی با این خصوصیت، قطعا توسط غرب مصادره خواهد شد. چه مصر باشد چه لبنان چه در قلب اروپا. خیزشهای مردمی بدون راس محکوم به مصادره شدن توسط غربند. ☘با این حساب رهبران اجتماعی در عراق و در لبنان و در سوریه اگر بخواهند کار به دست غرب نیفتد نقش کلیدی دارند. من معتقدم رهبری اجتماعی در دنیای امروز فقط به شرطی موفق خواهد شد که متصل به رهبری ایران شود. ☘این میزان پختگی و توانایی و دشمن شناسی که در رهبری ایران از امام به این طرف جمع شده هیچ جایی در عالم نیست. تجربه هم نشان داده کسانی که ذیل رهبری ایران رهبری اجتماعی کرده اند دوام آورده اند و الا محکوم به فنا بوده اند. ایران مشروطه را دهها سال پیش تجربه کرده و دهها سال است مسیر انسان ویژه ای به نام خمینی را پیش میرود. با خمینی دیگری. ☘شیطان امروز، متناسب با رشد (انسان امروز) محقق است. انسان امروز اگر رهبری ایران است هر کس که کوتاه تر از او است مقابل شیطان امروز دوام نخواهد آورد. دوام نخواهد آورد مگر با اتصال به او. ☘اینکه رهبران سیاسی مذهبی در عراق و سوریه و لبنان اولا طرف مردم و اعتراضات به حق آنها قرار بگیرند خوب است. اما راه پیروزی در تسخیر جایگاه رهبری این اعتراضات در مقابل دشمن، اتصال به رهبری ایران است. به نظر میرسد در مجموع هم عراق و هم سوریه و هم لبنان در این مقوله موفق و جدی تر خواهند شد حتی امثال مقتدی صدر نیز با توجه به بافت ارتباطاتی که با دیگر علما و جریانات دارد. لذا در مجموع و در نهایت قدرت و اقتدار جبهه مقاومت بعد این چالشها بیشتر از پیش خواهد شد. @ali_mahdiyan
متری شیش و نیم 🌾فرصت کردم به تازگی فیلم رو ببینم. انتظارم را از بالا برده بود و همین کافی بود که منتظر فرصتی باشم تا فیلم دوم او را هم نظاره کنم. 🌾«ابد و یک روز» را دوست داشتم. احساس میکردم یک دارایی مهم را یافته است و از پشت همه سختی ها و فلاکتها آن را با صدای بلند فریاد میزند. جمعی خودمان. این هویت جمعی آن قدر ارزشمند بود که میپذیرفتی سمیه به آن برگردد. ولو این هویت در دل تلخی ها و سیاهی ها و ابهام ها قرار داشت. اما نور امید از همانجا تلولو میکرد وقتی برادر کوچک سمیه را یقین میکردی که از دل همین هویت بنا است برخیزد و بزرگ شود. 🌾اما متری شش و نیم فیلم ناقصی بود. ولو هنرمندانه ساخته شده بود. سعید روستایی این جا تلاش میکرد نشان دهد پلیس و قاصی که نماد حاکمان هستند نه ریشه مشکلات هستند و نه راه حل. قاضی عادل و مهربان و پلیس فداکار و پاک اما هیچ نقشی در حل مشکلات ندارند. 🌾ریشه مشکلات مجرمینی که ما میشناسیم هم نیستند. بخش عمده ای از فیلم سعی میکند به تو بقبولاند که این مجرمها خیلی هم مجرم نیستند. تا تو با آنها همدل شوی. و در نهایت هنگام اعدامشان همه این تلخی ها را انتساب بدهی به فقر و بی عدالتی فراگیر اجتماعی . 🌾اگر ریشه اصلی مشکلات یک فقر و بی عدالتی اجتماعی فراگیر است. خوب علت این فقر و بی عدالتی فراگیر چیست؟ فیلم هم حکومت را تطهیر کرده و هم مردم را. و این یعنی آدرس به هیچ میدهد و به ابهام. فیلم هیچ حرف اثباتی برای مخاطب ندارد. و این یعنی ناکجا آباد. 🌾نفی ها وقتی بر بستر هیچ اثباتی سوار نباشند یک اندیشه پست مدرن بی خاصیت خواهند بود که فقط بلدند خراب کنند و نشانی برای آباد کردن نمیشناسند. حتی کودک ژیمناستیک کار داستان هم در میانه این تلخی بیهوده میچرخد. بیهوده است و هیچ حس امیدی را بر نمیانگیزد. 🌾با این حساب خروجی فیلم فقط فریاد یک ناامیدی عمیق و فراگیر است که هیچ راه حلی برای آن سراغ نداری. یعنی شاید اگر چند قدم دیگر سعید روستایی پیش برود سر از اصغر فرهادی درآورد. @ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
منطقه پرواز ممنوع ☘ یکی از رفقا توصیه کرد این فیلم رو با پسرم ببینم. من و محمدحسین شانزده ساله ام رفتیم سینما و فیلم را دیدیم. ☘فیلم که تمام شد احساس شعف میکردم. بعد از مدتها احساس کردم یک فیلم دیدم که درش به همه واقعیتهایی که مدتها است هیچ فیلم سینمایی نگاه نمیکند پرداخته شده. ☘بچه های حزب اللهی که متهمند به اینکه فقط بلدند بسازند یک فیلم سینمایی انصافا جذاب ساخته اند. که پر انگیزه دنبالش میکنی. حدس میزدم اگر مخاطب این فیلم پسرم و هم سنهای او هستند باید خیلی با این فیلم حال کنند. ☘برای همین بعد از پایان فیلم توی ماشین به محمد حسین گفتم ، حال کردی چه فیلمی آوردمت ببینی؟ ☘انگار که میخواست حالم را نگیرد، گفت: دقیقا کجاش با حال بود؟ تعجب کردم. ☘تعجبم را که دید ادامه داد، اون حرفهای گلدرشت فیلم درباره موشک و جاسوس و نبرد با دشمن و غیره که برای شما بزرگترها خوب بود. هم سن و سالهای من فکر میکنی چه چیزی در فیلم درگیرشون میکنه؟ ☘یک پسر با اخلاق غربی که مادرش را سر کار میگذارد دوست پدرش را سر کار میگذارد قهر میکند فرار میکند. مدرسه را میپیچاند. راحت وسیله رفیقش را میدزدد و هزار غلط دیگه که نوجوانهای فیلمهای آمریکایی همشون همینطوری انجام میدن. ☘آخرش شما میخواهید بگید تلاش کن و با بدها بجنگ که این رو داستانهای غربی هم دارند . شما فقط لباسی با پرچم ایران تن آن نوجوان کرده ای. همین. فکر میکنی من نوجوان در فیلمهای هالیوودی پرچم و شعارها و اینهایش برایم مهم است؟ ☘این فیلم ایرانی نبود. من احساس یکی بودن با آن بچه ها نداشتم. همانقدر غریبه بودند که نوجوانهای مجموعه های ... ☘دیگه از سینما تا خونمون داشتم با تعجب به حرفهای پسر دهه هشتادیم فکر میکردم. @ali_mahdiyan
روحانی بازی 🍂 بر خلاف برخی رفقا معتقدم با طرح فسادهای ملیارد دلاری یک واکنش عصبی و انفعالی نسبت به مبارزه با فساد مدیران و اطرافیانش نشان نداده است. روحانی را باید بر بستر برنامه های راهبردی اش تحلیل کرد. 🍂 فضای عمومی کشور به شدت به ضرر و جریان او در حال پیشرفت است. طرح های روحانی یکی پس از دیگری زمین خورده. فسادهای اطرافیانش ثابت شده . بی عملی دولت او هم برای مردم عیان شده. جریانی که او سالها تخریبش میکرد منجی مردم شده. فاسدها را میگیرند و پهپادهای دشمن را میزنند. نخبگان سیاسی اکثرا دچار بی عملی شده اند. اصلاحات و اعتدال و کارگزاران او را به رسمیت نمیشناسند و راس روشنی هم ندارند. همه اینها یعنی گفتمان و جریان او به طور کلی در کشور در حال حذف و به حاشیه رانده شدن است. 🍂 راه حل چیست؟ راه حل همان است که او در دوران ریاست جمهوری اش از آن مدد گرفت. یعنی حالا که من خودم حرفی برای اثبات خود ندارم کاری میکنم که همه متهم به فساد و تباهی شوند. این رفتار چند فایده دارد: 🍁 اولا چهره همه کشور لااقل تا مدتی که او نیاز به اراده مردم دارد سیاه خواهد بود و در این سیاهی توهمی میتوان پنهان شد. 🍁 ثانیا اگر زخم های کهنه مردم با این اتهامات و التهابات سر باز کند آن وقت مردم پرسپولیس_استقلالی رای خواهند داد نه از سر فهم و تبیین و اندیشه و این شانس او را برای انتخاب شدن بیشتر میکند. 🍁رابعا با ایجاد التهاب اجتماعی کاری میکند تا دیگر نهادهای حاکمیتی فشار به او و اطرافیانش را به هزار مصلحت سنجی کمتر کنند. 🍁خامسا چه بسا او بتواند طرحهای دولت خود را در تثبیت اف ای تی اف و غیره پیش ببرد. انتخاب وزیر نفت و رئیس بانک مرکزی برای توضیح فسادها را بی ربط به این داستان نگیرید. بازوهایی که باید این فشار را مدیریت کنند تا او به هدفش برسد. 🍂 و خلاصه در مجموع برای مدتی برای جریان خود زمان بخرد و رای جمع کند شاید دولت عوض شود و دری گشوده شود ولو ظاهری تا آبرویش را هم ترمیم کند. روحانی مدتها است دنبال این است که با گذشت زمان گشایشی از آن طرف مرزها برای خود درست کند. 🍂 درباره راه چاره تقابل با او خواهم نوشت. اما الان فقط روی یک کلیدواژه تاکید میکنم و آن تمرکز بر است. شفافیت پول و درآمدها، شفافیت داراییها، شفافیت فسادها، شفافیت تصمیم گیری ها. کمر این جریان و دولت برآمده از آن را خواهد شکست. @ali_mahdiyan
پیمان بعد پیمان شکنی😊 ☘به نظرم در سیره نبوی پیمان مجدد بعد از پیمان شکنی دشمن وجود دارد. مثلا پیامبر وارد مدینه که شد به جز اوس و خزرج که متحد شدند با قبایل ده گانه یهود مواجه بود او با اینها پیمانهای صلح جداگانه بست که اولا گارد مخاصمه مشترک، آنها را متحد نکند و ثانیا صلحهای مجزا نیز باعث میشد احساس وحدت نکنند. بعد این قبایل یکی یکی پیمان شکنی کردند. ☘بنی نضیر که پیمان شکست با توطئه برای قتل پیامبر، حضرت با ایشان وارد تعامل شد و گفت یا از سرزمینتان کوچ کنید یا کشته میشوید. آنها هم قبول کردند کوچ کنند خوب این خودش یک قرارداد و پیمان جدید بوده لابد😊 ☘مورد دیگه مثلا احتمالا پیمان شکنی بنی قریظه بوده که در جنگ احزاب پیمان شکستند و از پشت ، شهر را ناامن کردند. پیامبر هم بعد جنگ با لشکرش سراغشان رفت. همه اسیر شدند و قرار گذاشتند با پیامبر که هر چه سعد معاذ میگوید به عنوان تنبیه بپذیرند خوب این هم یک قرار داد جدید بوده دیگه😊 سعد هم گفت همه را بکشید. ☘شاید هم منظور تجمع یهود در قلعه های خیبر باشد بعد پیمان شکنیشان که امیر المومنین در هفت مرحله قلعه گشایی و غلبه کرد و در آخرین مرحله یهود که داشت شکست میخورد پیشنهاد صلح کرد و پیامبر پذیرفت. قرار داد جدید این بود که اینها کشته نشوند فقط کوچ کنند و بروند از سرزمینشان و البته اجازه داشتند روی زمینها کار کنند و در سودش سهیم باشند. لابد منظور این بوده😊 ☘ احتمال هم داره بعد پیمان شکنی کفار مکه بوده که پیامبر مکه را فتح کرد و قرارداد جدید این بوده لابد که کفار رو که مسلمان شدند بعد تسلط پیامبر، بخشیده شدند.😊 ☘الان جناب روحانی هسته ای رو زده نفله کرده تو قرار داد قبلی بدون هیچ عایدی. طرفش باقلدری زده زیر قرار داد. حالا شیخ میخواد یه قرار داد جدید با طرف پیمان شکن ببنده موشکی و نفوذ راهبردی منطقه ای رو هم به فنا بده با تمسک به ماجراهای بالا لابد. 😊 ☘میگویند توی جنگ احد یه کافری رو میگیرند به اسم ابوعره جمحی ، طرف رو یه بار تو بدر دستگیر کرده بودن از پیغمبر در خواست بخشش کرده بود بخشیده بودش دوباره تو احد اسیر شد طلب بخشش کرد پیغمبر فرمود: لایلدغ المومن من جحر مرتین. مومن از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه. کشتنش. هیچی این قصه هم یه دفعه به ذهنم رسید.😊 ☘راستی خدایا کی دوره این دولت تموم میشه انصافا.😊 @ali_mahdiyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایران_والعراق_لایمکن_الفراق عمق وحدت ما کربلا است... @ali_mahdiyan
رفقا دارید بی انصافی میکنید ⚡️ آقایون! رفقا! بزرگواران! حزب اللهی ها! انقلابی ها! آدمهای خیلی خوب که دلتان برای آرمانهای امام و انقلاب میسوزه! با شما دارم حرف میزنم! خود خود شما! ⚡️ شمایی که الان فرصت رو مناسب دیدی که دو تا لگد هم شما به دولت بزنی. بله هممون به دولت نقد داریم هزار و یک جور نقد از اندیشه تا گفتمان تا تدبیرات و اقدامات. اما انصاف هم چیز خوبیه آخه. ⚡️ میگویید اینها تصمیم گیری را بر عهده سران قوا و کل نظام انداخته اند، خوب بیندازند. این که بد نیست. چنین تصمیمی با این میزان محبوبیت و این مقدار اعتماد که به دولت هست درست نبود به خود دولت منسوب میشد. حتما بهتر بود که به جایی منتسب میشد که مشروعیت بیشتری نزد مردم داشته باشد. چرا میخواهید آقای رئیس قوه قضاییه بیاید بگوید من نبودم که چی بشود که مشروعیت این تصمیم زیر سوال برود؟ که اختلاف در سران نظام هویدا شود؟ ⚡️ برادران عزیز! وقتی رهبر میگوید جناب رئیس جمهور مسوول این نبرد اقتصادی هستند، چرا سنگ میاندازید؟ انصافا اگر جنگ بود و در کنار هر تصمیم فرماندهان نظامی سیل تهمت و توهین و بی اعتمادی نسبت به حضرات شکل میگرفت، میشد جنگید؟ ⚡️ میگویید در این موقعیت و با این میزان فشار اقتصادی روی مردم نباید چنین تصمیمی گرفته میشد. خوب پس با اصل چنین تصمیمی موافقید. موافقید که اینکار باعث میشود فشار اقتصادی روی قشر ضعیف تر کمتر شود. موافقید که در مجموع این تصمیم خوب است. حتما نمیخواهید بگویید اگر احمدی نژاد انجام دهد خوب است اگر روحانی انجام دهد بد است. خوب اگر اینطور است تکلیفتان را روشن کنید. بالاخره ما بنا است به تصمیمات منتخبان قانونی این مردم تن بدهیم یا میخواهیم تشخیص خودمان را اعمال کنیم. اگر الان وقتش نبود کی باید این تصمیم گرفته میشد؟ دقیقا کی؟ شما مطمئنی آینده برای چنین تصمیمی بهتر از امروز بود؟ ⚡️ من هم نقدها را میفهمم نقد خوب هم هست. اما این کار شما نقد نیست. هجمه است. من نوعی موج سواری از نارضایتی عمومی میفهمم. مخصوصا آنهایی که یادشان افتاده از موافقین یک کاندیدا انتقام بگیرند و عکسهای آنها را استوری کنند که بگویند همه چیز تقصیر شما بوده که به فلانی رای دادید. تصمیم نظام همانقدر که منسوب به مردم است منسوب به رهبری است. آنهم رهبری که این حضرات را فرمانده اقتصادی قرار داده و فرماندهی را قبول نکرده. منسوب به امام است که مردم را حاکم بر سرنوشت خود دانسته و در طراحی این نظام دخیل کرده. و اساسا من نمیفهمم به چه حقی حساب انقلاب را از مردمسالاری اش جدا میکنید. نه انقلاب را شناخته اید و نه مردم سالاری را. ⚡️ نکته آخر هم به آن حضراتی است که قانون دان شده اند و این شورا را خلاف قانون میدانند. این حرف مفت را از سرتان بیرون کنید که ابتکار رهبری خلاف قانون است. تکلیف خودتان را با اصل صد و ده روشن کنید. تصمیمات رهبری به واسطه شوراهایی که تشکیل میدهد، حکم حکومتی است و ولایی است و بر همه بخشها لازم الاجرا است. @ali_mahdiyan
⭕️ فاصله ما و رهبری در این روزها بعد از سخنان رهبرانقلاب چه احساسی داشتید؟ احساس تفاوت نداشتید؟ آنچه رهبر انقلاب رقم زد با مسیری که انقلابی ها و اصولگراها و غیره طی دو روز اول بعد سهمیه بندی انجام دادند چه میزان قرابت داشت؟ چرا؟ اختلاف کجاست که در چنین بزنگاه هایی خودش را نشان می دهد؟ مبنایی و یا سیاسی و یا حتا اخلاقی؟ اجازه دهید این متن را تلخ مرور کنیم؛ شایدم هرسه. بعد از اعلام سهمیه بندی، در ضعف تدبیر عمیق دولت در اطلاع رسانی و نگرانی از آینده طرح، مردم دچار عصبیت شدند و به خیابان ریختند. در این میان بسیاری از من و شما چه کردیم و باید چه می کردیم؟ برخی به آتش اعتراضات خیابانی دمیدند. برخی فرصت یافتند اشتباه مردم در انتخاب روحانی را به رخ بکشند. برخی تلاش کردند حساب رئیسی و یا حتا رهبری را از اجرای سهمیه بندی جدا کنند. اصولگراهای مجلس که قاعدتا باید باتجربه تر و ریش سفیدتر عمل کنند ابتدا مصوبه شورای عالی سران را غیرقانونی دانستند و بعد هم تلاش کردند مانع اجرای طرح شوند و برخی شان بعد از سخنان رهبری نیز کوتاه نیامدند و تا استیضاح رئیس دولت و مجلس هم پیش رفتند. مردم چه برداشتی از این رفتار دارند؟ غیر از اینست که برداشت غالب این شد که نظام برای اجرای این سیاست دچار تردید و دودلی است؟ همین ابهام، آتش بیار اغتشاشات نبود؟ رهبری اما به میدان آمد و تصریح کرد به سران قوا حسن ظن دارم و از تصمیم مشترک حمایت می کنم. مساله روشن نبود؟ دولت ناکارامد در دو سال پایانی تصمیم می گیرد به توصیه بسیاری از کارشناسان به مردم ستم دیده از بار تلاطم ارزی و تحریم ها کمک نقدی و بسته حمایتی دهد. هیچ راهی هم ندارد جز مالیات گرفتن از دارنده ها به روش افزایش قیمت بنزین. همین را هم در شورای عالی سران قوا که با تصویب رهبری تشیکل شده است مصوب می کند. رهبری هم تائید و حمایت می کند. تا اینجای ماجرا ابهام بود؟ چرا حاضر نشدیم از ساختار مردمی حمایت کنیم؟ مساله اینست که برخی از ما حرمتی برای ساختارهای جمهوریت قائل نیستیم. این ساختارها مشروعیتش به امضای جمهوریت است. این ساختارها برآمده از مردم سالاری است. دفاع از ساختار دفاع از فرد و این و آن نیست. دفاع از مردم است. چطور این مبنای معرفتی را رها کردیم؟ چرا حاضر نشدیم نگرانی مردم از این تصمیم را در ساختار موجود حل و فصل کنیم وبه کف خیابان نبریم؟ اما فقط همین نیست. شاید هم می دانستیم اما نگران چهارتا فالور و لایک و رای امروز و فردایمان بودیم. نبودیم؟ رهبری کار نکرده ما را تمام کرد. @mahdian_mohsen
مرفهین با درد ☘امام کوخ نشینان را موتور حرکت انقلاب ها میدانست. اکثر اطرافیان پیامبران همین طایفه بودند. امام نبرد حقیقی در عالم را نبرد فقر و غنا میدانست و خود را در جبهه فقر تعریف میکرد. مثل پیامبر که میفرمود الفقر فخری ☘پس چرا رهبر کسانی که اهل پول درآوردن هستند جمع میکند و میگوید ما دنبال رفاهیم. اگر رفاه بیاید و همه دنبال پول درآوردن باشند انقلاب چطور دوام بیاورد؟ ☘ از کنار این پرسش با جوابهای ساده عبور نکنید. رهبری جایی میگوید مغزای ، تعریف جدید از مقوله دنیا است. در اندیشه ناب اسلامی، حرکت به سمت عالم معنا شدنی نیست مگر با بکار گیری دنیا. ، یعنی این. ☘استخر آبی را در نظر بگیرید. برخی در آن میپرند و غرق میشوند. برخی اساسا درونش نمیپرند از ترس غرق شدن. اسلام میگوید بپرید و شنا کنید. و این اندیشه و است. حالا هم فقر نورانی و هم رفاه نورانی در این طرح کنار هم مینشینند. نه غرق در آب شو نه فرار از آب کن. امیرالمومنین فرمود حکومتی که نتوانم با آن مقاصدالله را پی بگیرم به اندازه آب بینی بز ارزش ندارد. امام خمینی که دم از فقر میزد با همین منطق قدرت و حکومت دنیایی را به دست گرفت. ☘امام میگفت بازاری و باغدار و دامدار و خلاصه هر پولدار و کارخانه داری اگر پولش را و سودش را برای حرکت جامعه و جبهه حق بکار میگیرد است. مثل امیرالمومنین که بیش از همه پول در میآورد وکار میکرد اما برای راه خدا خرج میکرد نه خودش. این یعنی ما و کوخ نشین داریم. ☘امروز کسی که در این وضع اقتصادی و شرایط موجود و دولت کار نابلد، سرمایه اش را وسط میآورد و به تولید میاندیشد، دیوانگی میکند اگر با ملاک دنیاگرایی غربی نگاه کنیم. اما همینها صف مقدم مجاهدتند و انقلابی گری. مظهر امیدند در کشوری که همه میخواهند ناامیدش کنند. ☘تولید ثروت با نیت انقلابی یعنی اینکه انقلابیون مولدین اصلی سرمایه باشند و منادی رجوع به خویشتن. این مرحله دشواری است اما همانطور که پاک کردن رزق، زندگی یک انسان را نورانی میکند کشوری هم که پول و درآمدش به دست نورانی انقلابیون تولید شود، هویت ناب معنوی اش تکمیل میشود. و این یک اتفاق فاخر توحیدی است نه فقط یک محاسبه مبارزاتی. @ali_mahdiyan
اما مراجع تقلید... ☘ یکی از اتفاقاتی که در قضایای اخیر رخ داد موضع گیری صریح چند تن از مراجع تقلید بزرگوار بود. این عزیزان اکثرا خواستار لغو تصمیم دولت شده بودند. ☘تصمیم و موضعگیری ایشان با رهبری متفاوت بود. فشار به نظام و دولت برای لغو تصمیمی که گرفته بود باعث میشد که عملا بعد از این با دولتی ضعیف مواجه باشیم. دولتی که قطعا اقتدار لازم برای هیچ تصمیمی را نمیتوانست داشته باشد. خطر این واقعه برای کشور قطعا زیاد میبود. ایستادن مقابل تصمیم نهادی که نماد کل نظام بود و تصمیماتش حکم ولایی به حساب میآمد توسط بزرگان حوزوی تبعات جدی میتوانست داشته باشد. که البته اصلا به لحاظ اجتماعی جدی گرفته نشد. ☘ مدت زیادی است که نوع تصمیم گیری مراجع بزرگوار یا دیده نمیشود در کشور یا اینکه با احترام و سلام و صلوات از کنارش عبور میشود. قبل از این مورد موضعی بود که در قبال سریال شمس و مولوی گرفتند. یا در داستان حضور زنان در ورزشگاه ها نیز پیش از این موضع جدی گرفته بودند. اما مسوولین با نهایت احترام از کنار این مواضع عبور کردند. ☘این بی توجهی عمومی به موضع گیری های مراجع چه علتی دارد؟ با اینکه این حضرات در دغدغه مندی و دلسوزیشان نسبت به مردم و اسلام هیچ شکی نیست؟ ☘یادم میاید در ماجرای عاشورای هشتاد و هشت بعد از توهینی که به ساحت اباعبدالله شد مردم قم سراغ بیوت تک تک مراجع رفتند برخی از بزرگوارانی که علاقه آنها به اهل بیت زبانزد است سکوت کردند و برخی نیز بیشتر مردم را به وحدت فراخواندند تا تقابل با مسببین این وقایع. این ضعف در موضعگیری ها قابل کتمان نبود و در تاریخ ثبت شد. ☘چه باید کرد؟ و چرا چنین است؟ طبیعتا برای امروز حوزه و مراجع عظیم الشان آن حرفی ندارم. اما امیدوارم در سبک تربیت طلاب جوان به گونه ای برنامه ریزی شود که آینده حوزه علما و مراجعی داشته باشیم که تصمیمات و مواضعشان در کشور حقیقتا گره گشا باشد. @ali_mahdiyan
حکم ولایت و عقل مردم ✍️ ولایت از بستر مردم سالاری بر میخیزد نه پادشاهی. این را باید روزی هزار بار با خودمان مرور کنیم در این دنیای استکباری مدرن. عدالت نیز از بستر چنین ولایتی است که بر میخیزد. لیقوم الناس بالقسط. ✍️ مردمسالاری ولایی را درست بشناسیم، مردمسالاری ولایی یعنی مردمسالاری حقیقی. و این رخ نمیدهد مگر زمانی که مردم بنا داشته باشند در همه سطوح عقل را بر صدر بنشاند. اگر بنا نباشد عقل حاکم شود مردمسالاری یعنی کشک. یعنی وسط فضای کور چند قطبی و احساسی هر کس به خود اجازه دهد به اسم مردم تصمیم بگیرد و مثل هیتلر دیکتاتوری کند. برای دیکتاتورها احساساتی شدن فضا مفیدتر است. در هیجانات است که عقل کور میشود و بر بستر عوام گرایی میتوان به سهولت استبداد ورزید.از این منظر آنارشیسم که شورش مقابل نظام و قانون پادشاهی استکباری دنیای مدرن است خودش پازل مستکبرین را تکمیل میکند. ✍️ فکر میکنم این سوال از ریشه غلط است که کسی بپرسد ؛ رهبری بین نظام و مردم کدام را انتخاب کرد؟ این مثل همان شعر کودکی ما است که من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود. نظام و قانون بر آمده از جان مردمند محصول مردمند. قانون مظهر عقل مردم است مظهر اراده مردم است. قانون خودش ساحت اول عدالت است و خیزشگاه عدالت مردمی. قانون نماد مردمسالاری حقیقی است مردمسالاری عقلانی. با این حساب سوال درست این است که رهبر بین مردمسالاری عقلانی و مردمسالاری هیجانی و احساسی کدام را بر میگزیند؟ کدام را تقویت میکند؟ ✍️ رفقا با خودتان بیندیشید برای رهبر ساده تر بود که بر موج نارضایتی عمومی سوار شود و دولتی که سالها است مقابل گفتمان او قرار گرفته را خراب کند یا مظلومانه بایستد و از ساختار قانونی تصمیم گیری کشور دفاع کند؟ امام جامعه که به جز مردم هدفی ندارد. چرا طرف مردم نایستاد؟ جواب ساده است مردم یعنی مردم با همه شوونشان. از جمله نظامشان و قانونشان که از قضا نمایشگر عقلانیت آنها است. ✍️ کسانی که از رهبری انتظار داشتند چنان نکند و چنین کند، توجه ندارند که تصمیم گیری های امامان جامعه ولایی سبک خاصی دارد. حکم ولایت اجازه تضعیف مردمسالاری را به خود نمیدهد آنطور که در فتنه هشتاد و هشت نداد و دقیقا به همین دلیل است که اجازه تضعیف نظام و قانون را نیز نمیدهد همانطور که امروز نداد. و اجازه امیدواری دشمن خارجی را نمیدهد که با نابودی قوه عاقله و تصمیم گیر کشور قدمی به جلو بیاید. خلاصه این را هزار بار با خود مرور کنید ولایت از بستر مردمسالاری بر میخیزد نه پادشاهی. @ali_mahdiyan
حکم ولایت و عقل مردم ✍️ ولایت از بستر مردم سالاری بر میخیزد نه پادشاهی. این را باید روزی هزار بار با خودمان مرور کنیم در این دنیای استکباری مدرن. عدالت نیز از بستر چنین ولایتی است که بر میخیزد. لیقوم الناس بالقسط. ✍️ مردمسالاری ولایی را درست بشناسیم، مردمسالاری ولایی یعنی مردمسالاری حقیقی. و این رخ نمیدهد مگر زمانی که مردم بنا داشته باشند در همه سطوح عقل را بر صدر بنشاند. اگر بنا نباشد عقل حاکم شود مردمسالاری یعنی کشک. یعنی وسط فضای کور چند قطبی و احساسی هر کس به خود اجازه دهد به اسم مردم تصمیم بگیرد و مثل هیتلر دیکتاتوری کند. برای دیکتاتورها احساساتی شدن فضا مفیدتر است. در هیجانات است که عقل کور میشود و بر بستر عوام گرایی میتوان به سهولت استبداد ورزید.از این منظر آنارشیسم که شورش مقابل نظام و قانون پادشاهی استکباری دنیای مدرن است خودش پازل مستکبرین را تکمیل میکند. ✍️ فکر میکنم این سوال از ریشه غلط است که کسی بپرسد ؛ رهبری بین نظام و مردم کدام را انتخاب کرد؟ این مثل همان شعر کودکی ما است که من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود. نظام و قانون بر آمده از جان مردمند محصول مردمند. قانون مظهر عقل مردم است مظهر اراده مردم است. قانون خودش ساحت اول عدالت است و خیزشگاه عدالت مردمی. قانون نماد مردمسالاری حقیقی است مردمسالاری عقلانی. با این حساب سوال درست این است که رهبر بین مردمسالاری عقلانی و مردمسالاری هیجانی و احساسی کدام را بر میگزیند؟ کدام را تقویت میکند؟ ✍️ رفقا با خودتان بیندیشید برای رهبر ساده تر بود که بر موج نارضایتی عمومی سوار شود و دولتی که سالها است مقابل گفتمان او قرار گرفته را خراب کند یا مظلومانه بایستد و از ساختار قانونی تصمیم گیری کشور دفاع کند؟ امام جامعه که به جز مردم هدفی ندارد. چرا طرف مردم نایستاد؟ جواب ساده است مردم یعنی مردم با همه شوونشان. از جمله نظامشان و قانونشان که از قضا نمایشگر عقلانیت آنها است. ✍️ کسانی که از رهبری انتظار داشتند چنان نکند و چنین کند، توجه ندارند که تصمیم گیری های امامان جامعه ولایی سبک خاصی دارد. حکم ولایت اجازه تضعیف مردمسالاری را به خود نمیدهد آنطور که در فتنه هشتاد و هشت نداد و دقیقا به همین دلیل است که اجازه تضعیف نظام و قانون را نیز نمیدهد همانطور که امروز نداد. و اجازه امیدواری دشمن خارجی را نمیدهد که با نابودی قوه عاقله و تصمیم گیر کشور قدمی به جلو بیاید. خلاصه این را هزار بار با خود مرور کنید ولایت از بستر مردمسالاری بر میخیزد نه پادشاهی. @ali_mahdiyan