قصه یوسف علیه السلام 🔻هر پیامبری در قرآن کریم یک شخصیت ویژه ای دارد که او را از دیگران متمایز میکند. با اینکه همه انبیا نور واحدند اما نمیتوان تمایزات آنها را ندید تمایزاتی که ناشی از تفاوت های شخصیت آنها و امتهایشان میباشد. 🔻ابتدای داستان یوسف خدای متعال قصه های خود را به عنوان «احسن القصص» معرفی میکند. سوال مهم این است که داستان یوسف و شخصیت یوسف نبی چه ویژگی دارد که ابتدای این داستان چنین تعبیری را درباره قصه های قرآنی میشنویم؟ 🔻یکی از تلاشهایی که مفسرین ما در طول تاریخ داشته اند پاسخ به چنین سوالهایی است. واقعا آیا میتوانیم بگوییم کل داستان یوسف بروز «یک» نکته کلیدی است که لازم است بدانیم؟ آن نکته چیست؟ #محی_الدین_ابن_عربی کتاب مهمی دارد به نام #فصوص_الحکم. «فص» آن نگین انگشتر است که نام خود را بر آن حک میکرده اند و گنجینه ها و خزائن را با آن مهر میکردند. «حکمت» هم یعنی حقایق امور. او حقیقت هر نبی را با یک ویژگی زبده و چکیده تبیین میکند بر اساس آیات قرآن. 🔻 به نظر میرسد داستان یوسف علیه السلام «داستان ظهور و غیبت ولی خدا» است. وقتی امت رابطه شان با ولی شان پست و نازل و دنیایی میشود او غایب میشود. غضب و حسادت برادران، او را به چاه فرستاد و شهوت و تمایل دنیایی زلیخا و زنان نیز او را به سجن فرستاد. اما هر جا که امت اظهار اضطرار و نیاز پیدا کردند او ظهور یافت و شناخته شد. 🔻«تاویل رویا» که ویژگی او است اساسا قدرت فهم حقیقت و باطن ظواهر است. با این توان، او میتواند از آنچه غیب است برای ما خبر دهد و غیب را به ظهور برساند. به همین دلیل است که ابن عربی کلیدواژه یوسف نبی را «نور» میداند. چون او میتواند از این عالم ظلمانی ما را به عالم نور منتقل کند. استاد حسن زاده میگوید اساسا زیبایی یوسف هم به دلیل همین قوت نورانیت او در ساحت برتر و ملکوتی او است. داستان و قصه اساسا توان انتقال حکمتها را در قالب صورتهای محسوس دارد. لذا در قرآن جایی که داستان بودن داستان، بروز جدی دارد همین داستان یوسف است فلذا تعبیر احسن القصص هم همینجا آمده. 🔻فرقی نمیکند، امت اگر رابطه اش با ولی خدا رابطه دنیایی و پست و نازل و ناقص باشد، میل به رشدش به حسادت و دشمنی میرسد و میل به ولی خدایش هم پست و حقیر و نازل، آن وقت ولی خدا را به محاق میبرد. راه ظهور ولی الهی رشد و ارتقای امت است. بلایا و مشکلات و دردها و حرمانها و محرومیتها و تحریمها همه مدد رساننده است که امت رشد کند و آنجا است که اضطرار به ولی خدا را میفهمد. اضطراری نه از سر جهل بلکه در بستر علم و حکمت و تدبیر. 🔻کسانی که دم از حرکت و رشد میزنند، ادعای آرمانجویی دارند اگر بر بستر تعصبات و تک روی ها و خودخواهی ها هستند میتوانند به غیبت حقیقت و ولی حق منجر شوند کسانی هم که دم از ولایت میزنند، ارتباط نازل و جاهلانه و خام و پستشان عملا ولایت را به محاق میبرد. 🔻بزرگان ما میفرمودند اگر میخواهید فلسفه غیبت امام عصر را درک کنید غیبت اولیای الهی در قرآن را ببینید. و قصه یوسف نبی از این جهت بسیار درس آموز است. @ali_mahdiyan