eitaa logo
اشعار استاد لطیفیان
852 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
( گلچینی از بهترین اشعار شاعر آیینی استاد علی اکبر لطیفیان ) @AliakbarLatifian https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b اين كانال توسط دوستداران استاد لطیفیان اداره ميگردد و ارتباطی با ایشان ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️آدرس کانال اشعار استاد لطیفیان♦️ در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
عشق، تکرار آدم و حَوّاست سیبِ ممنوعه یِ بهشت خداست عشق یک واژه یِ جدیدی نیست سرنوشتِ قدیمیِ دنیاست مثل یک ماهِ اوّلِ ماه است گاه پیدا و گاه ناپیداست نسل ما نسل عاشق‌ اند اصلاً عاشقی شغل خانواده یِ ماست عشق، مَشقِ شبِ بزرگان است مثل سَجّاده‌ ای که رو به خداست مشقِ این روزگار اباالفضل است صد و سی و سه بار اباالفضل است آسمان جلوه‌ ای اگر دارد از نمازِ شبِ قَمَر دارد شب میلاد تو همه دیدند نخل امّ‌ البَنین ثَمَر دارد آمدی و حسین قادر نیست از نگاه تو چشم بردارد کوریِ چشمِ ابترانِ حَسود چقدر فاطمه پسر دارد ای رشیدِ علی ، نظر نخوری شهر، چشمان خیره سَر دارد باب حاجات ، کعبه یِ خیرات بر تو و قد و قامتت صلوات ای نسیمِ پُر از بهار علی ماهِ در گردشِ مَدار علی چقدر مُشکل است تشخیصت تا که تو می رسی کنارِ علی با تو یک رنگ دیگری دارد شجره نامه یِ تَبارِ علی دومین حیدرِ ابوطالب صاحب غیرت و وَقار علی به شما می‌ رسد ذخیره یِ طَف همه یِ اِرثِ ذوالفقار علی ای علمدار و سرپناه حسین حضرت حمزه یِ سپاه حسین /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
آمدی و حسین خَندان شد همه جا جُز بقیع چراغان شد آمدی و به بركتِ نامت نام جَدّت علی فراوان شد مادرت شد عروس زهرا وُ افتخارش نصیب ایران شد آشنا با صحیفه اش كردی هركه بر سفره یِ تو مهمان شد رمضان ماهِ سِرِّ شعبان است رمضان شرح ماه شعبان شد عده ای كه به پات افتادند به مناجات راهشان دادند ابر و خورشید و ماه در كارند خاكی از زیرِ پات بَردارند تبِ تو تب نبود درمان بود راویانِ تبِ تو بیمارند دوستانِ قدیمی زهرا به تو وُ مادرت بدهكارند در اسیریِ مادرت حتی از مقاماتِ او خبر دارند هرچه مِهریه اش گران باشد باز قومِ علی خریدارند به غلامت بگو دعا بكند این گرفتارها گرفتارند با مناجات تو ملائكه هم سَرِ شب تا به صبح بیدارند تا نگاهی به بالشان بُكُنی از كَرَم خوش به حالِشان بُكُنی /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
وقتی دَخیل ها گِره این دَرند و بَس این خانواده نیز گداپرورند و بس اینان که سنگ را به نظر فِضّه میکنند از کودکی قبیله یشان زَرگرند و بس در آستان شمع، که طور مقدس است پروانه ها همیشه مُقرّب ترند و بس دل دادن و ندادن ما دست ما نبود اینان به شیوه یِ خودشان دلبرند و بس بگذار بشکنند دلم را یکی یکی اینجا فقط شکسته دلی میخرند و بس ارباب زاده ها همه ارباب میشوند چون بنده زاده ها که همه نوکرند و بس این خانواده ای که مرا صید کرده اند حالا اسیر زُلفِ علی اکبرند و بس وقتی میان کوچه ما راه می رود یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس ای بهترین؛ یگانه ترین آفریده ها پیغمبرِ تمامِ پیمبر ندیده ها /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
ای التماس و خواهشِ بالا، دوازده! ظهرِ اذانِ عقربه یِ ما، دوازده! من حَقّم است هَشت گرفتم، چرا كه من يك جُمله هم نساخته ام با دوازده با چند نمره باشد اگر رَد نمی شوم؟ يك، دو، سه، هفت، هشت، نَه آقا دوازده بی تو تمام اهلِ قيامت رُفوزه اند ای نمره یِ قبولیِ دنيا، دوازده! ثانيه هایِ كُند، توسل می آورند يا صاحب الزمان خدا ! يا دوازده حالا كه ساعتِ تو وُ چشم خدا يكی ست آقا چِقَدر مانده زمان تا دوازده! امروز اگر نشد، ولی يك روز مي شود ساعت به وقتِ شرعیِ زهرا، دوازده /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
آنانکه عابدند به وقتِ اذان خوشند آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نِگار، یکی ناز می کند عُشّاقِ روزگار یکی در میان خوشند نانی که می پَزند به همسایه میرسد این خانواده با خوشیِ دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمانشان بعد ازبیا، بروست، ولی با بِمان خوشند ما می خوریم و اهل کَرَم شُکر میکنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عُشّاق با معامله های گران خوشند با اخم خویش راهِ فرارِ مرا ببند صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
چیزی به جز نامَت برای ما سَنَد نیست جز حرفِ عاشق هیچ چیزی مُستند نیست این خانه لُو رفته ست در جمع گدایان اینجا کسى که دستِ خالى میرود نیست بیچاره ای دیدم نشسته در مَسیرت بیچاره جز اینجا که جایی را بلد نیست گیرم بخواهم بِشمُرَم فضلِ على را اندازه یِ فضل و کراماتش عدد نیست وقتى شنیدم مادر شیر است نامش فهمیدم اصلاً فاطمه، بنت أسد نیست در وصفِ ذاتش آیه اى نزدیکتر از این آیه هاى قُل هُوَ اللّهُ أحد نیست این قلبِ من میلِ نجف دارد دوباره راهی برای این دلی که میطَپَد نیست؟ ما تجربه کردیم چندین بار، دیدیم پُشتِ درِ این خانه هم انگار بد نیست این آبروداری که ماها میشناسیم هرچه بلد هست آبروریزی بلد نیست /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
یک قطره اشک شَرمِ مرا "یَم" حساب کرد کوثر حساب کرد و زمزم حساب کرد آهِ یکى گرفت، به پاى همه نوشت ما باهم آمدیم که با هم حساب کرد با این خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد یک دم صدا زدیم، دَمادَم حساب کرد کارم اگر نداشت پس اینجا چه می کنم منّت سَرَم گذاشت مرا هم حساب کرد معلوم بود آبرویم را نمی برد از اولش گناهِ مرا کَم حساب کرد اول بنا نداشت حسابم کند ولى وقتى که دید فاطمه دارم، حساب کرد ما را اگر خدا نخرد، میخَرَد على باید به روى شاهِ دو عالم حساب کرد این گریه قابلیّت غفران نداشت که… پس روى گریه هاى مُحرّم حساب کرد فرمود "بالحسین" بگو، گفتم و خرید یعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد چیزى نمانده بود که بیرونمان کنند ممنون حیدریم که دَرهَم حساب کرد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
بر رویِ دست ماندنِ این بارها بس است غیر از تو رو زدن به خریدارها بس است در لطف تو تحمّل آهِ فقیر نیست فیّاض را صدای گرفتارها بس است این نفس مانع است، خودت برطرف نما بین من و تو چیدنِ دیوارها بس است من بندگی زِ ترس جهنم نمی کنم بنده شدن به خاطرِ اجبارها بس است! خیلی گناه می کنم و توبه می کنم دیگر بس است... این همه تکرارها بس است این بار را بخر... که دگر راحتم کنی بیهوده رفتنِ سرِ بازارها بس است تو سفره را برای همه پهن می کنی در مهربانیِ تو همین کارها بس است ما را بهشت هم نبر... اما قبول کن! لبخند تو برای گنه کارها بس است آری فقط حسین مرا رد نمی کند از این به بعد رفتن دَربارها بس است /علی اكبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
روزها را با توسّل کردنم شب می‌کنم دارم از این ناحیه خود را مُقرّب می‌کنم خلق تحویلم نمی‌گیرند، تحویلم بگیر تو که تحویلم نمی گیری همه‌ش تب می‌کنم عقل را از بارگاهِ عشق بیرون کرده‌اند خویش را دارم به دیوانه مُلقّب می‌کنم اختیار "عَبد" یا "رَب" را به دست من دهند اختیاراً خویش را عبد و تو را رب می‌کنم من که عادت کرده‌ام شب‌ها به درس عاشقی روزها فکرِ فرار از دستِ مَکتَب می‌کنم دیشبم از دست رفت و حسرتش را می‌خورم گرچه امشب آمدم گریه به دیشب می‌کنم گفت کارَت چیست گفتم چند سالی می‌شود کفش‌های گریه کن‌ها را مُرتّب می‌کنم من تمام خَلق را یک روز عاشق می‌کنم من تمام شهر را از تو لَبالَب می‌کنم هر سحر از پنج‌تن، گریه تقاضا کرده‌ام هر چه را دادند یکجا خرج زینب می‌کنم /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
شُکر خدا که تحتِ لِوایِ خدیجه ایم بعد از هزار سال گدایِ خدیجه ایم مهرش نتیجه یِ دهه یِ اوّلِ من است ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیم ما پیشوازِ روزِ عزای خدیجه ایم اصلاً به ما چه مردمِ دنیا پیِ چه اند؟ ماها که در پیِ نوه های خدیجه ایم بی مهر او عبادت عالم قبول نیست ما با خدیجه، عبدِ خدای خدیجه ایم مهر خدیجه را به سرِ شانه می برم شکر خدا که مادرِ زهراست، مادرم در لحظه یِ شکسته شدن پا شدن خوش است در خشک سال، عاشقِ دریا شدن خوش است دلداده ها معامله با یار می کنند بهر رسول این همه تنها شدن خوش است قبل از غدیر گفت: علی رهبر من است قبل از غدیر شیعه یِ مولا شدن خوش است دنبالِ مال نیست اسیرِ نگارها بانویِ ما به مادرِ زهرا شدن خوش است سختی بکش محلّه محلّه که عاقبت مادر بزرگِ طایفه یِ ما شدن خوش است بد نیست سنگ کوچه به پیشانی ات خورَد گاهی شبیهِ زینبِ کبری شدن خوش است آن قدر سنگ خوردی و بال و پرت شکست ای مادرم ،سرم به فدایت، سرت شکست /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد از تَحبِسُ الدُّعا که صدایی نمی رسد ما تَحبِسُ الدُّعا شده یِ نانِ شُبهه ایم آن جا که شُبهه است عطایی نمی رسد پَر باز می کنم بِپَرم، می خورم زمین بال و پَرِ شکسته به جایی نمی رسد باید تنم پیِ سپرِ دیگری رود با روزه های ما به نوایی نمی رسد با دستِ خالی از چه پُل دیگران شوم دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد ای میزبان فدای تو و سفره چیدنت آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟ من سال هاست منتظر یک ضمانتم آخر چرا امام رضایی نمی رسد از من مخواه بیش از این زندگی کنم وقتی براتِ کرب و بلایی نمی رسد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
اوّل تو را سرشته و انسان درست کرد شرحِ تو را نوشته و قرآن درست کرد بعداً گِلِ اضافیتان را اِفاضه کرد تا از منِ خراب مسلمان درست کرد می خواست رحمتش همه جا را بغل کند با اشک های چشمِ تو باران درست کرد باید برای بندگیِ سجده هایمان  یک مسجدی به نامِ حسن جان درست کرد بالم اگر به درد پریدن نمی خورد یک سایبان که می شود از آن درست کرد من زنده یِ نسیمِ مسیحا دَمِ تواَم آدم اگر شدم به خدا آدمِ تواَم تو ابتدای نسلِ طهورای کوثری تو رودخانه یِ زهرای اطهری باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری کار خداست این که پیمبر پسر نداشت وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری نسل مطهر نبوی، نسل دختری ست با این حساب تو حسن اِبن پیمبری گفتند زاده یِ اسداللّه غالبی صبح جمل که شد همه دیدند حیدری می خواستند پیش همه کوچکت کنند کوریِ چشمِ عایشه ها از همه سَری یک روز اشک و گریه برای تو میکند.... ...با شصت روز اشکِ حسینی برابری ای ارشدِ تمام پسرهای فاطمه ای اولین حسینِ سحر های فاطمه ای آسمان تر از همه بالا تر از همه ای بی کران تر از همه دریا تر از همه تو زودتر به دامنِ زهرا نشسته ای پس این توئی تو ،بچه یِ زهرا تر از همه ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم  ای جمله یِ همیشه بفرما تر از همه ما سالهاست رهگذر کوچه یِ توایم مانند یک فقیر سرِکوچه یِ توایم مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است اصلاً شما نیاز نداری به معرکه  وقتی لبِ سکوتِ تو شمشیرِ حیدر است  قسمت نبود تا که ببینند مردمان بازوی تو ادامه یِ فَتّاح خیبر است فردا مَلَک به نام تو تکبیر می زند صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند امشب اگر نگات هوای قَرَن کند امّید می رود که نگاهی به من کند زیبنده است بال و پرِ صد فرشته را زهرا ببافد و تنِ تو پیرهن کند کُشتی بگیر پیش همه با برادرت شاید کسی بیاید و جانم حسن کند بهتر همان که در به در هر گذر شود بالی که روی بامِ تو فکر چَمن کند این یا کریم مثل همه قصد کرده است.... ...بر روی گنبدی که نداری وطن کند بعد از تو ای امیرِ کفن پاره ها کسی لازم نکرده است تنم را کفن کند /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
عاشقِ مشتاق تا آغوش هجران میرود پابرهنه در پیِ خارِ مُغیلان میرود شب به شب سر به بیابان طلب بگذاشتیم هر که عاشق میشود، شبها بیابان میرود کوچه ای خوبست که طی کردنش دردِسَر است میل دیوانه به استقبال طفلان میرود گردنِ معشوق می افتد گناه عاشقان گر زلیخا بد شود یوسف به زندان میرود بیشتر مهرِ پدر را میکند معطوف خویش طفل در نزد پدر هر وقت گریان میرود گر ازاینجا سردرآوردیم ما کار تو بود گَلّه هر جا میرود با میل چوپان میرود سفره مهمان ندیده نیست در شأنِ کریم اوّل ابراهیم ما دنبال مهمان میرود گیسوی معشوق را با خونِ دل باید گرفت آنچه آسان میرسد از راه آسان میرود دردِ عالم را درِ خانه مداوا میکند هرزمان که پرچمش استان به استان میرود من ترا با قیمت جانم بدست آورده ام هر کجا اسم تو می آید؛ زِ تن جان میرود آبروی فاطمه ما را کنارت راه داد طفل بازیگوش با مادر دبستان میرود من دوباره گیر کردم ؛ضامن آهوکجاست؟ من دلم تا گیر می افتد خراسان میرود معجزه یعنی همینکه در میان خانه ات هر که گریان میشود تا خانه خندان میرود /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
از سرِ شانه یِ در حالِ نمازِ سَحَرش چقدر بالِ ملک ریخته تا دور و برش او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا آسمان است و رسیده ست زمانِ سفرش همه یِ شصت و سه سالش به غریبی طی شد می رود تا که خدایش نکند بیشترش یادِ شرمندگی از فاطمه می اندازد به خداوند قسم دیدنِ چشمان تَرَش ایستاده ست کسی پشتِ درِ خانه یِ او جبرئیل آمده انگار به مسجد به بَرَش سحرِ نوزدهم خانه یِ دختر بِرَوَد آنکه دلسوز ترین است برای پدرش دخترش نیز یقین داشت شبِ آخر اوست کاسه یِ آب نپاشید اگر پشت سرش همه مبهوت و همه مَحوِ نمازش بودند کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش این طرف دستِ تَوسّل به عبایش که بمان آن طرف حضرت صدیقه بُوَد منتظرش /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
پهن شد سفره یِ احسان، همه را بخشيدی باز با لطف فراوان همه را بخشيدی ابر وقتی كه بِبارد همه جا می بارد رحمتت ريخت و يكسان همه را بخشيدی گفته بودند به ما سخت نميگيری تو... همه ديديم چه آسان همه را بخشيدی يك نفر توبه كند با همه خو ميگيری يك نفر گشت پشيمان همه را بخشيدی اين گنهكاری امروز مرا نيز ببخش تو كه ايام قديم ، آنهمه را بخشيدی حيف از ماهِ تو كه خرج گناهان بشود تو همان نيمه یِ شعبان همه را بخشيدی داشت كارم گره ميخورد ولی تا گفتم "جان آقای خراسان" همه را بخشيدی بی سبب نيست شبِ جمعه شبِ رحمت شد مادری گفت "حسين جان" همه را بخشيدی /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
مانند طفلِ دَر به دَری گریه میکنم مثل گدای پُشتِ دَری گریه میکنم اشک مرا زمانِ گدایی ندیده اند این بار چون تو میگذری گریه میکنم حالا که بین این همه مردم زیادی ام از این به بعد یک نفری گریه میکنم حتی اگر مرا بِزَنی قول میدهم با آب و تابِ بیشتری گریه میکنم تنبیه تو حواس مرا جمع میکند من سالها زِ خیره سَری گریه میکنم بار مرا کسی نخریده...تو می خری؟! بار مرا بخر، نخری گریه میکنم از چند جا شکسته پَرَم..ای شکسته بند! از غصّه یِ شکسته پَری گریه میکنم این روزه ها به درد قیامت نمیخورد دارم برای بی سِپَری گریه میکنم جانِ همان که زائر بابا نشد مرا یک کربلا بِبَر نَبَری گریه میکنم /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز شبِ عید است و خدا عیدیِ ما مانده هنوز دهه یِ آخرِ ماه اولِ راهِ سحر است بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز عیب چشم است اگر اشک ندارد،وَر نه سرِ این سفره یِ تو حال و هوا مانده هنوز کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم یا علیِّ دگری تا به خدا مانده هنوز گوئیا سفره یِ او دست نخورده مانده است او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز گریه ام صرف تُهی بودن اشکم نیست دستم از دامنِ محبوب جدا مانده هنوز وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت باز در نامه یِ من جرم و خطا مانده هنوز یک نفر بارِ زمین مانده یِ ما را بِبَرَد کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد از شما دور شدن زار شدن هم دارد هر که از چشم بیفتاد مَحَلّش ندهند عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت چشم بیمار شده تار شدن هم دارد همه با درد به دنبال طبیبی هستیم دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد ای طبیبِ همه انگار دلت با ما نیست بد شدن حسّ دل آزار شدن هم دارد آنقَدَر حرف در این سینه یِ ما جمع شده این همه عُقده تلنبار شدن هم دارد از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد نکند منتظر مردن مایی آقا ؟! این بدی مانعِ دیدار شدن هم دارد ما اسیریم اسیرِ غم دنیا هستیم غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
یا مهدی(عج) ای آخرین توسّلِ سبزِ دعای ما آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟ شنبه دوباره شنبه دوباره سه نقطه چین بی تو چه زود می گذرد هفته های ما در این فراق تا که ببینی چه می کِشیم بگذار چشم های خودت را به جای ما موعودِ خانواده! کِی از راه می رسی؟ کِی مستجاب می شود "آقا بیای ما"؟ کی می شود بیایی و از پشت ابرها خورشیدهای تازه بیاری برای ما آقا اگر نیایی و بالی نیاوری از دست می رود سفرِ کربلای ما /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
مگر رَسول به وَصفش بیان کند سخنی که وصفِ ذاتِ خدا نیست کار همچو منی جواب هر چه که باشد نوازش است مرا خدا کند بِنَوازد مرا وَلو به " لَن " ی بساط حوزه کرم میکند ، چه ذوالکَرَمی بساط روضه عطا میکند ، چه ذوالمَنَنی به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت بله ؛غدیر جوان شد زِ باده یِ کهنی ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تَنی به جعفر بن محمد بگو بسوز و بساز مباش فکر حرم گَر نَواده یِ حسنی سیاه تر زِ همه روزگارِ پروانه ست اگر که شمع بسوزد میان انجمنی نخست آنچه صدا میکُند سَرِ زانوست اگر کشیده شود ناگهان سَرِ رَسَنی ببین چه بر سَرِ زن یا که مرد می آید طناب را بِکِشی ، تازیانه هم بزنی عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد  پناه برد به یک آستینِ پیرهنی چه سخت می گذرد مرد آبروداری طی طریق کند با غلام بددهنی اگر چه سوخته در ، جای شُکر آن باقی ست که میخِ در نگرفته به گوشه یِ بدنی اگر چه از نفس افتاده باز هم راضی ست که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی چه حرفها  نشنید و چه چیزها که ندید شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی غریب نیز از اینجا نمی رود عُریان برای تو کفن آورده اند ، عجب کفنی /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
♦️آدرس کانال اشعار استاد علی اکبر لطیفیان♦️ در تـلـگـرام: https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ در پـیـام رسـان ایـرانـی ایـتـا : https://eitaa.com/joinchat/1458372643C546a22635b 🆔 @AliakbarLatifian
یا امام رضا(ع) زائر شدم نسیم، صدایِ مرا گرفت از دستم التماسِ دعایِ مرا گرفت یک شب کنار پنجره فولاد، مادرم آن قدر گریه کرد ، شَفایِ مرا گرفت یک پارچه گره زد و تا سالهایِ سال سهمیه یِ امام رضایِ مرا گرفت  صحنِ تو، آسمانِ تو، گنبد طلای تو حتی مَجالِ کرب و بلایِ مرا گرفت ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا تا اینکه آهو آمد و جایِ مرا گرفت ای دستگیر صبح قیامت سَرَم فدات هم خانواده هم پدر و مادرم فدات /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
یا علی بن موسی الرضا(ع) ساعات طوفان، وقتِ جزر و مَد رسیده نبضم چه محکم می زند تا صَد رسیده آیا قبولم می کند یا نه؟ ولی نه اصلا چرا این فکرهای بد رسیده اینجا تمامِ مهربانی مالِ آقاست اینجا مگر بر سینه دستِ رَد رسیده؟ سوت قطار آمد، کسی در پشت در گفت: ای جانمی جان اوّلِ مشهد رسیده از کوچه قلبم تا حرم یکباره پَر زد رَدّ پرم تا پرچم گنبد رسیده طوفان عشقت شست و شو داده دلم را چشم رئوفت آبرو داده دلم را دلشوره ای شیرین سَرِ بال و پَرَم هست هشت آسمان آیینه دَر دور و بَرَم هست باران غم هرگز نمی گیرد سراغم تا مهربانی های تو روی سَرَم هست وقفِ سَر انگشت پر از مِهرِ تو بوده- هرجا اگر نام و نشانی از کَرَم هست خوبیِ تو تا ناکجا تا آن سوی عرش هر قدر هم بالا و بالا می پَرَم هست این بچه آهو های اشکم زنده هستند تا گوشه های دنج و گرمِ این حرم هست داخل نمی آیم، دَمِ بابُ الجَوادم اینجا برای ما گداها بهترم هست شرط قبول افتادن ایمان، تویی تو خورشید عالم تاب من، سلطان تویی تو  /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
آنانکه عاشقند به دنبال دلبرند هر جا که می روند تعلّق نمی برند از آنچه که وَبال ببینند خالی اند عُشّاقِ روزگار ، سبکبال می پرند پرواز می کنند به هر جا که جلوه ای ست گاهی ملائک اند و گاهی کبوترند دل را به دست هر کس و ناکس نمی دهند دلداده یِ قدیمی آل پیمبرند   آنان که عاشق علی و فاطمه شدند مدیون خانواده یِ موسی بن جعفرند! ما عاشقیم عاشق زهرا و حیدریم ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم آدم بدون مهر تو انسان نمی شود سلمان بدون عشق، مسلمان نمی شود آن گردنی که تیغِ تو را بوسه می زند سوگند می خوریم ، پشیمان نمی شود وقتی کبوتران حریمت ، گرسنه اند گندم برای سفره یِ ما ، نان نمی شود باید هزار قرن ، حکومت کنی مرا سلطانِ چند روزه ، که سلطان نمی شود تو خوب جایی آمده ای سروری کنی هر رعیتی که رعیت ایران نمی شود تو هشتمین پیمبر قرآنی منی حق خدا و حق مسلمانی منی تو آسمان عشقی و خورشید گنبدی خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی تو سجده ای و ساجد و مسجود و مسجدی تو عابدی و معبود و مَعبَدی تو کربلایی و نجفی و مدینه ای یعنی شهید و شاهد و مَشهود و مَشهدی نُه چشمه از علوم ، به قلب تو جاری است با این حساب ، عالمِ آل محمّدی تو آمدی و آمدنت رفتنی نداشت مانند آفتاب تو در رفت و آمدی ای آبرویِ جنّ و مَلَک خاکبوسی ات عالم فدای جلوه یِ شمس الشموسی ات /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian