eitaa logo
شیخ علی عالمی
255 دنبال‌کننده
498 عکس
154 ویدیو
9 فایل
طلبه ساده اگر قبولمان کنند... 📌مطالب کانال: 🔸 یادداشت های شخصی 🔸 بارگزاری فایل های صوتی و تصویری 🔸اعلام مراسمات 🔸 نکات تربیتی و معرفتی 🆔 https://eitaa.com/alialemi
مشاهده در ایتا
دانلود
«خاطره دیدار مداحان با رهبر انقلاب یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳» ✍️ 🔻قسمت سوم 🌱انگار جمعیت به آرامی داشت حرکت میکرد ولی خیلی کند بود چون بازرسی ها خیلی دقیق بود . عقبی ها هول میدادند و ما هم به سمت جلو میرفتیم. محمد حیدری همه ی سعیش رو میکرد به میله وسط بازرسی ها نخوره . من و محمد بازرسی که شدیم رفتیم وارد حیاط بعدی شدیم . تو حیاط داشتند شیرکاکائو گرم و کیک میدادند ، مشغول خوردن شدیم اما انگار علیرضا دادرس هنوز گرفتار گیت قبلی بود . محمد حیدری رفت تا علی رو پیدا کنه من هم آروم رفتم به سمت در اصلی حسینیه . 🌱رسیدم دیدم دوباره یه جمعیت زیادی جلوی دو تا در ورودی اصلی حسینیه دارن به زور و با فشار میرن داخل . حاتمی رو دیدم (از طلبه های با صفای قم و از بچه های مشعر) سید با خنده میگفت شیخ علی بیا یه هول دیگه بدیم رسیدیم پیش آقا. جمعیت یه جوری فشار میاورد که اونایی که کنار دَر بودن نصف گوشت دماغشون چسبیده بود به در🤕 ، به سختی نفس میکشیدن. از جلو هی داد میزدن آقا هول ندین داخل جا نیست . 🌱 خلاصه پشیمون شدم به محمد گفتم بیا بریم عقب وقتی جا نیست چرا هول بدیم که بقیه هم اذیت بشن. به خاطر ازدحام جمعیت درهارو بستند و گفتند حسینیه پر شده . دیگه اینجا واقعا نا امید شدیم چون ساعت 10 شده بود و مراسم هم شروع شده بود مداح ها داشتند میخوندن. معمولا تو این جلسه 9 تا مداح میخونه بعد نیم ساعت آخر حضرت آقا صحبت میکنند. 🌱همینطور که وایساده بودم دیدم دو نفر دارن پشت سرم با هم دیگه بحث میکنند ، متوجه شدم که از مسئولین حسینیه اند ؛ یکیشون به اون یکی میگفت که چرا زینبیه رو آماده نکردین که جمعیت جا نشد برن اونجا بشینن این جوری نمیشه که ، اونم میگفت من گفته بودم ولی فلانی کوتاهی کرده و.... هم رسید پیش ما رفتیم گوشه دیوار وایسادیم. مونده بودیم پشت در حسینیه نه میشد بریم داخل نه صدایی میشنیدیم ، گوشی هم که نداشتیم برنامه رو از سایت نگاه کنیم .به محمد گفتم الان اگه خونه بودیم لا اقل از گوشی برنامه رو نگاه میکردیم این چه وضعیه آخه؟🙁 🌱چند دقیقه گذشت دیدم لای یکی از درها رو به اندازه یه نفر باز کردند و یکی با صدای بلند از پشت در گفت : « برادرا اگه یکی یکی آروم بیاید همه داخل جا میشن فقط هول ندید تا یه نفر یه نفر بیاید داخل» من خودم رو سریع چسبوندم به دیوار کناری و رفتم جلو ، به و هم گفتم بیاید سریع بریم این آخرین فرصته. دونه دونه داشتیم میرفتیم تو. من چون کنار در بودم همه فشار جمعیت رو من بود ، با هر هولی قشنگ تو اعماق دَر فرو میرفتم و در میومدم 🥴 یه برادر که جلوی من بود گفت : «حاجاقا شرمنده از پشت هول میدن ببخشید !» به شوخی گفتم راحت باش عیبی نداره الان وقتشه هرچی عقده از آخوندا داری فشار بده😅 دیگه داشتم بین جمعیت لواشک میشدم که رسیدم به ورودی از لای در با یه سرعتی پرت شدم تو... خدا رو شکر اومدم داخل . یه کم که جلوتر رفتم یه گیت بازررسی دیگه بود که باید تفتیش میشدیم ، اونم رد کردیم و بالاخره وارد صحن حسنیه شدیم . 🌱صدای مداح خرمشهری بود که با همین نوای حسین إإإإإإ معروف شده بود. با این نوای حسین إإإإإإ تو اربعین کلی خاطره داشتیم. چه نوایی !!! قدم به قدم داشتم نزدیک میشدم به در اصلی حسینیه که موج جمعیت بالا پایین میشد تا ساحل آرامش رو ببینه ... جلوی در از بچه های خوشدل رو دیدم گفتم تو هم دیر اومدی این عقب نشستی ؟ گفت نه جلو در بودم فشار زیاد بود پاهام درد میکرد اومدم عقب ،میگفت جلو نرو اذیت میشی اما نمیدونست که من بی قرارم که فقط خودم رو برسونم جلو تا آقا رو ببینم . خداحافظی کردم و خودم رو سپردم به موج جمعیت تا شاید به ساحل برسم... با هر نوای حسین إإإإإإ رو پنجه های پا خودم رو بالا میکشیدم و دنبال ستاره محفل میگشتم اما جمعیت اینقدر زیاد بود که باید یه سرو گردن قد بلند باشی تا بتونی آقا رو ببینی... اینقدر جمعیت بالا و پایین شد تا بالاخره... ادامه دارد... https://eitaa.com/alialemi
«خاطره دیدار مداحان با رهبر انقلاب یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳» ✍️ 🔻قسمت چهارم 🌱جمعیت مثل موج دریا تلاطم داشت و بالا و پایین میشد . از بین جمعیت نور ستاره محفل هی به چشمم میخورد و دوباره بین جمعیت گم میشد . اینقدر خودم رو بین موج جمعیت جا به جا کردم تا بالاخره بعد از کلی استرس و اضطراب که پشت درهای بسته حسینیه داشتیم که نکنه جا گیرمون نیاد حالا با دیدن روی نورانی نائب امام زمان علیه السلام ، این سید عزیز دلم آروم آروم گرفت . انگاری همه غصه های عالم رو فراموش کردم. باید هم با دیدن این عبد خدا آدم آروم بشه؛ چون این آقا اینقدر محو خداست و قلبش پر از ایمان به رَبُّ العالمینه که مصداق آیه «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، » شده و همه رو آروم می‌کنه. هر کی چشمش به آقا میفتاد از این انتهای حسینیه براش دست ✋ تکون میداد و بوسه هدیه میکرد. 🌱من فقط محو جمالشون شده بودم و زیر لب خدا رو شکر میکردم که این توفیق نصیبم شده . هر چند ما تو انتهای حسینیه بودیم اما حضور آقا همه حسینیه رو معطر کرده بود از عطر شیرین وصال . چندین بار تو عالم خواب آقا رو از نزدیک دیده بودم و دستشون رو بوسیده بودم اما دلم میخواست یه بار تو بیداری هم که شده برسم محضر آقا تا دستی به سرم بکشه و با یه لبخند زیبا بهم نگاه کنه. 🌱از انتهای حسنیه هی به جلویی ها میگفتند :برادرا بشینید تا ما هم آقا رو ببینیم، اما کسی گوش نمیکرد چون نشستن تو اون تلاطم جمعیت واقعا کار سختی بود. 🌱مداحی تموم شد . مجری برنامه بود رفت پشت تریبون و جمعیت رو دعوت به آرامش و سکوت کرد و نفر بعدی رو دعوت کرد تا برای اجرای برنامه پشت تریبون قرار بگیره . آقای برای شعر خوانی رفت پشت تریبون و شروع کرد: بسم الله الرحمن الرحیم.اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم. من از قم آمده ام آشیانه ام آنجاست رها در آن حرمم آب و دانه ام آنجاست مقیم ساحل عشقم کرانه ام آنجاست دلم هوایی اینجا و خانه ام آنجاست ثواب این شعر رو تقدیم میکنم به مادران شهدا مخصوصا مادر خودم که مادر شهید بود : فقط دعای کسی مستجاب می‌گردد که قوت غالبش اینجا شراب می‌گردد غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود غلام قنبرش عالی‌جناب می‌گردد نگاه حضرت ساقی به هرکسی افتاد اگرچه ذرّه ولی آفتاب می‌گردد نشان دهید به مستان که دور قبر قمر هنوز هم که هنوز است آب می‌گردد به هر دری که رسیدی و قفل بود نترس به نام نامی او فتح باب می‌گردد نجف نرفته چه می‌فهمد این حقیقت را که کعبه دور سَر بوتراب می‌گردد ........................ از ساق عرش رایحه‌ی کوثر آمده است نور خدا به خانه‌ی پیغمبر آمده است مرضیه ای که راضیه و کوثر و بتول صدیقه و مطهره و اطهر آمده است شرح حدیث قدسی "لولاک و هل اتی" هم داستان و هم نفس حیدر آمده است تنها علی‌ست آن که پس از حضرت رسول از عهده‌ی محبت زهرا برآمده است زهرا قیام کرد و قیامت شروع شد با خطبه های فاطمه نهضت شروع شد ما ملت امام حسینیم و سال‌هاست آماده ایم تا سرمان را جدا کنند ایمان بیاورید که " قطعا سَنَنتَصر" بی شک به عهد خویش شهیدان وفا کنند با لطف بی نهایت بانوی بی نشان آیا شود که روزی ما کربلا کنند آن روز می رسد که علی اصغر حسین با محسن بن فاطمه محشر به پا کنند این دو همین که دست تظلم بر آورند ارکان عرش را به تلاطم در آورند ◽◽◽◽◽◽ با صدای رسا اینقدر زیبا میخوند که همه به وجد اومده بودند. 🌱شعر خوانی آقای که تموم شد دوباره اومد پشت تریبون و نفر بعد رو دعوت کرد: دعوت میکنیم تا از خطه غیور لرستان جناب آقای . مهدی ترکاشوند لاغر ولی صدای خیلی بمی داره که واقعا هم صداش لُریه😅 بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم یا اهل بیت النبوه. صد شکر که در محضر آقا جانم مشمول دعاهای شما خوبانم از قوم دلاورانم از لُرهایم امروز برایتان لُری میخوانم لبخند روی لبهای آقا میشینه و جمعیت همه کف میزنند... آقا مهدی ادامه میده تا میرسه به سرود معروف لُری : دایه دایه وقت جنگه ، جنگ اخر با تفنگه زمین بی ، چِنی قشنگَه اینقدر این سرود حماسیه که آدم دوست داره همون جا تفنگ به دست بگیره راهی جبهه بشه ... همه با یه حال نشاط و لبخند دارن تکرار میکنن. بین همه اجراها این اجرا با لهجه شیرین لُری خیلی به همه چسبیده بود. ادامه دارد... https://eitaa.com/alialemi