eitaa logo
ویژه نامه حضرت امير المؤمنين امام علی عليه السلام
28 دنبال‌کننده
29 عکس
8 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰نقش معصومان بويژه امام علی (ع) در هدايت و ارشاد جامعه بشريت. 👈علاوه بر سخنان امام علی در نهج البلاغه و .... از جمله کلمات حضرت دعای یستشیر است 👈بسیار کسانی هستند که چون فاطمه خانم ژاپنی«که قبلا بودائی بوده» و «پس از بلوغ فکری، و بروز شک در آئینش، به تلاش بر« خودآگاهی» پرداخته و پس از جستجو زياد بالأخره، از طريق خواندن، ترجمه ژاپنی دعای یستشیر، مولایمان امیر مؤمنان امام علی (ع) او مسير خود را پيدا کرده و مثل تشنه ای که سیراب شده باشد و به یقین رسیده و اکنون در زمره شیعیان فعال است. بانوی اهل ژاپن مصاحبه ای داشت در تلويزيون می گفت : ... صفحه دعای یستشیر را در اينترنت پیدا کردم و تحت تاثیر قرار گرفتم، با مطالعه زندگی حضرت علی علیه السلام پی بردم که شخصیت آن حضرت چیست، با فضایل آن حضرت آشنا شدم و به خطبه غدیر رسیدم و لبیک گفتم. داستانش در اينترنت پی گير باشيد https://eitaa.com/aliasgharnameh
🔰فضائل امام علی (ع) ✅ شجاعت و شهامت خطبه 055-در وصف اصحاب رسول امام على عليه السلام در اين خطبه كه در روز صفين ايراد شده، اصحاب پيامبر اكرم را توصيف مى فرمايد. و لقد كنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله، نقتل آباءنا و ابناءنا و اخوانا و اعمامنا، ما يزيدنا ذلك الا ايمانا و تسليما و مضيا على اللقم و صبرا على مضض الالم و جدا فى جهاد العدو. ما در حضور رسول خدا (ص) بوديم. پدران و فرزندان و برداران و عموهاى خود را مى كشتيم و اين جنگ و كشتار با نزديكترين اشخاص به ما، جز بر ايمان و تسليم و حركت ما در راه روشن و بردبارى ما در برابر نيش هاى دردآگين و كوشش ما در جهاد با دشمن نمى افزود. https://eitaa.com/aliasgharnameh .
نكته هاى بـر جسته از سيره امام على (ع) 1ـ در جريان شـوراى شـش نفرى كه به دستور عمر براى انتخاب خلـيفه بعــد از او تشكيل شد, عبدالرحمان بـن عوف كه خود از را خلافـت معــذور داشته بود ظاهرا در مقام بـى طرفى قرار گرفت و نامزدى خلافت را در امام على (ع) و عثمان منحصـر دانست و بر آن شد تا در ميان آنان يكى را برگزيند. از على خـواست تا با او به كتاب خـدا و سنت رسـول الله و روش ابـوبكر و عمر بيعت كند. اما امام علـى (ع) فرمود: ((مـن بر اساس كتاب خدا و سنت رسول خدا و طريقه و روش خود در ايـن كار مى كوشم.)) اما هميـن مساله چون به عثمان پيشنهاد شد, در دم پذيرفت و به آسانى به خلافت رسيـد 2ـ امام علـى (ع) پـس از قبل عثمـان آنگـاه كه بنا بـه درخـواسـت اكثـريت قاطع مردم مسلمان ناچار به پذيرش رهبرى بـر آنــــــــان گرديـد, در شـرايطـى حكومت رابه دست گرفت كه دشـواريها در تمام زمينه ها آشكار شده بـود, ولى امام باهمه مشكلات موجـود سياست انقلابى خـود را در سه زمينه : حقوقى, مالى و ادارى, آشكار كرد. الف ـ در عرصه حقوقى: اصلاحات او در زمينه حقوقى, لغو كردن ميزان برترى در بخشش و عطا و يكسانى و بـرابـر دانستـن همه مسلمـانها در عطـايـا و حقـوق بـود و فـرمود: ((خوار نزد من گرامى است تا حق وى را باز ستانـم , و نيرومند نزد مـن ناتـوان است تـا حق ديگـرى را از او بگيـرم.)) ب ـ در عرصه مالى : امام على (ع)همه آنچه را كه عثمان از زمينها بخشيده بود و آنچه از اموال كه به طبقه اشراف هبه كرده بـود, مصادره نموده و آنان را در پخـش اموال به سياست خود آگاه ساخت, و فرمود: (( اى مردم, من يكى از شمايم , هرچه مـن داشته باشم شما نيز داريد و هر وظيفه كه بر عهده شما باشد بر عهده من نيز هست . مـن شما را به راه پيغمبر مـى برم و هر چه را كه او فـرمان داده است در دل شما رسـوخ مـى دهـم. جز ايـن كه هر قطعه زمينى كه عثمان آن را به ديگران داده و هر مالى كه از مال خـدا عطا كرده بايد به بيت المال باز گردانيده شـود. همانا كـه هيچ چيز حق را از ميان نمى برد, هر چند مالـى بيابـم كه با آن زنـى را به همسرى گرفته باشند و كنيزى خريده باشند حتى مالى را كه در شهرها پراكنده باشند آنان را باز مى گردانـم. در عدل, گشايش است و كسـى كه حق بـر او تنگ بـاشـد, ستـم بـر او تنگتـر است.))(19)
ج ـ در عرصه ادارى: امـام علـى (ع) سيـاست ادارى خـود را بـا دو كـار عملـى كرد: 1ـ عزل واليان عثمان در شهرها 2ـ واگذاشتـن زمامدارى به مردانى كه اهل ديـن و پاكى بودند. به هميـن جهت فرمان داد تا عثمان بـن حنيف, والى بصره گردد و سهل بن حنيف, والى شام, و قيـس بـن عباده, والى مصر و ابو موسى اشعرى, والى كوفه, و درباره طلحه و زبير كه بر كوفه و بصره ولايت داشتند نيز چنيـن كرد و آنها را با ملايمت از كار بـر كنار ساخت. امام(ع) معاويه را عزل نمـود وحاضر به حاكميت چنان عنصر ناپاكى بر مردم شام نبـود. موضع امام در آن شرايط و اوضاع, هجوم به معاويه و پاكسازى او از نظر سياسى بود, او خويشتـن را مسئول مى ديد كه مستقيما انشعاب و كـوشـش در تمرد و سرپيچـى غير قانـونى را از بين ببرد و ايـن خلل را معاويه و خط بنى اميه به وجود آورده بـودند. امام (ع) مى بايست ايـن متمردان را پاكسازى كند; زيرا پاكسازى كالبـد اسلام از پليديها, وظيفه امام بـود; هر چنـد امرى دشـوار مـى نمـود. به عبارت ديگـر علت عزل معاويه و اعلان جنگ بـر ضـد او, انگيزه مكتبى بود كه انگيزه اى بزرگ به شمار مى رفت. و بديـن گونه امام على (ع) در دو ميدان نبرد مـى كرد: ميدانى بر ضد تجزيه سياسـى و ميدانـى بر ضـد انحراف داخلـى در جامعه اسلامـى , انحـرافـى كه در نتيجه سياست سابق از جبهه گيرى غير اسلامـى شكل گرفته بـود. و از اينجا ارزش كارهاى امام (ع) در پاكسازى آن اوضاع منحرف و باز ستاندن امـوال از خائنان, بـى هيچ نرمى و مـدارا, آشكار مـى گردد. امام على (ع) مى فرمـود: ((همانا كه معاويه خطـى از خطهاى اسلام و مكتب بزرگ آن را نشان نمى دهد بلكه جاهليت پـدرش ابـوسفيان را مجسـم مـى سازد, او مـى خـواهـد مـوجـوديت اسلام را به چيزى ديگر تبـديل سازد و جامعه اسلامـى را به مجمعى ديگر تغيير دهد, مى خـواهد جامعه اى بسازد كه به اسلام و قرآن ايمان نداشته باشند. او مى خـواهد (( خلافت )) به صـورت حكـومت قيصر و كسرى درآيد.))(20) با همه مشكلاتى كه براى امام (ع) پيش آمد آن حضرت از مسير خـويـش عقب نشينى نكرد, بلكه در خط خويش باقى ماند و كار ضربه زدن به تجزيه طلبان را تا پـايان زندگانى شريف خود ادامه داد و تا آن دم كـه در مسجد كـوفه بـه خـون خويــش در غلطيد, براى از بيـن بـردن تجزيـه, با سپاهى آمـاده حركت به سـوى شام بـود تا سپاهـى را كه از باقـى سپـاهيـان اسلام جـدا شـده بـود به رهبـرى معاويه اداره مـى شـد از بيـن ببرد. بنابراين امام (ع) در چشـم مسلمانان آگاه تنها كسى بـود كه مى تـوانست پـس از عميق شدن انحراف و ريشه دوانيدن آن در پيكره اسلام , دست به كار شـود و با هرعامل جور و تبعيض و انحصار طلبى بجنگد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پى نوشت ها: 1 ـ نهج البلاغه صبحى صالح, خطبه 192. 2 ـ تاريخ طبرى, ج 2, ص 58 3 ـ همان, ج 2, ص 53 ـ 56. 4 ـ سوره شعرا آيه 214. 5 ـ تـاريخ طبـرى ج 2, ص 62و63 ـ و تـاريخ كـامل ج 2, ص 41و42. 6 ـ سوره بقره , آيه 207. 7 ـ دلائل الصدق, ج 2,ص 294. 8ـ اسدالغابه, ج 4,ص 16. 9ـ ارشاد مفيد,ص 35ـ 37. 10ـ دلائل الصدق,ج 2,ص 271 ـ 274. 11ـ دلائل الصدق, ج 2 ,ص 301. 12ـ دلائل الصدق, ج 2, ص 259. 13ـ دلائل الصدق ج 2,ص 175. 14ـ همان, ج 2, ص 254 ـ 259. 15ـ دلائل الصدق ج 2, ص 251. 16ـ الغدير , ج 1, ص 14 ـ 213. 17ـ نهج البلاغه صبحى , خطبه 102. 18ـ براى آگاهى بيشتر به كتاب ارزشمند سيماى على(ع) نوشته دكتر محمد ابراهيـم آيتى مراجعه شود. 19ـ شـرح نهج البلاغه ابـن الحـديـد, ج 1, ص 296. 20ـ زنـدگـانـى تحليل پيشـوايـان مـا, ص 88. برگرفته شده از كتاب سيره و سخنان پيشوايان ـ تاليف محمد على كوشا https://eitaa.com/aliasgharnameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅معرفی قاتل 👈ابن ملجم نزد امیرالمؤمنین (ع) آمد و از ایشان، اسبِ قرمزِ خوش‌ رنگی خواست. حضرت هم به او هدیه داد، بی‌ چشم داشت و کریمانه. وقتی سوار بر آن اسب شد و رفت، امیرمؤمنان این شعر را خواند: «أُریدُ حیاتَهُ و یُریدُ قَتلی، عذیرَکَ مِن خلیلِکَ مِن مُرادِ» یعنی «من برای او حیات و سلامتی را آرزومندم، اما او قصد کشتن مرا دارد». کسی را از قبیله مراد بیاورید که عذر مرا (در اینکه به بدخواه خود محبت می‌ کنم) بپذیرد. سپس رو به دوستان خود فرمود به خدا قسم که این مرد قاتل من است! مردم بارها دیده بودند درستی پیش‌ بینی‌ هایش را، با تعجب پرسیدند پس چرا او را نمی‌ کشی؟ پاسخ داد پس چه کسی مرا بکشد؟ او که دست رد به سینه قاتلش نزد، چگونه ممکن است محبان امیدوارش را ناامید کند؟ 📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۴۲، صفحه ۱۸۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ويژه گی های اصحاب امام علی (ع) 🔴مالک اشتر رحمه الله و اهانت مرد بازاری ✍️روزى مالک اشتر از بازار کوفه مى گذشت . در حالی که عمامه و پیراهنى از کرباس بر تن داشت . مردى بازارى بر در دکانش نشسته بود و به عنوان اهانت، زباله اى (کلوخ ) به طرف او پرتاب کرد. مالک اشتر بدون این که به کردار زشت بازارى توجهى بکند و از خود واکنش ‍ نشان دهد، راه خود را پیش گرفت و رفت . مالک مقدارى دور شده بود. یکى از رفقاى مرد بازارى که مالک را مى شناخت به او گفت : - آیا این مرد را که به او توهین کردى شناختى ؟ مرد بازارى گفت : نه ! نشناختم . مگر این شخص که بود؟ دوست بازارى پاسخ داد: - او مالک اشتر از صحابه معروف امیرالمؤمنین بود. همین که بازارى فهمید شخص اهانت شده فرمانده و وزیر جنگ سپاه على علیه السلام است ، از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. با سرعت به دنبال مالک اشتر دوید تا از او عذرخواهى کند. مالک را دید که وارد مسجد شد و به نماز ایستاد. پس از آن که نماز تمام شد خود را به پاى مالک انداخت و مرتب پاى آن بزرگوار را مى بوسید. مالک اشتر گفت : چرا چنین مى کنى ؟ بازارى گفت : از کار زشتى که نسبت به تو انجام دادم ، معذرت مى خواهم و پوزش مى طلبم . امیدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصیرم بگذرى . مالک اشتر گفت : هرگز ترس و وحشت به خود راه مده ! به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم مگر این که درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم که تو را به راه راست هدایت نماید. 📚بحارالانوار جلد ۴۲ صفحه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا