eitaa logo
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
4.5هزار دنبال‌کننده
589 عکس
74 ویدیو
1.5هزار فایل
🔻کانالی برای انتشار #دروس و #دیدگاه_های استاد معظم آیت الله علیدوست(زیدعزه)، توسط شاگردان؛ 🌐 سایت استاد: http://a-alidoost.ir ✍️ ادمین: @ILIASALEHI
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰گناه و معصیت، عمل نیک را تباه می‌کند/ مراقبت در روز، محاسبه در شب و تفکر برای نگهداری کار خیر مؤثر است 🔹 استاد علیدوست 1️⃣ چه کارهایی انجام دهیم تا حال خوب و معنوی ماه رمضان را در ماه های بعد حفظ کنیم؟ ✔️ سوال بسیار خوبی طرح کردید. در تراث دینی بر نگهداری عمل تاکید زیادی داریم؛ یعنی کسانی کار خیری انجام می دهند اما متاسفانه آن را دست می دهند و آثار عمل خیر از بین می رود. چیزی که عمل خیر را تباه می کند، گناه و معصیت است؛ گاهی گناه، عمل خیر را می خورد همان طوری که آتش هیزم را می خورد و می بلعد. علمای اخلاق می گویند کسی که می خواهد عمل خیر خود را نگه دارد، باید سه کار انجام دهد. اول: مراقبت در روز، یعنی انسان زبان، اندیشه، چشم، دست و پای خود را کنترل کند و مرتکب نگاه نشود. لذا مراقبت در روز از ارتکاب گناه مهم است. دوم محاسبه در شب، یعنی انسان مومن شب وقتی که می خواهد بخوابد، حساب کند بیست و چهار ساعت از عمرم گذشت، من چه کردم؟ کار نیک و کار بد من چه بود؟ انسان اگر کار نیک کرده، تصمیم بگیرد که دوباره آن را انجام دهد، اگر کار بد کرده استغفار و توبه کند. در روایات آمده است اگر کسی مرتکب خلافی شد و شب توبه کرد، خداوند به فرشتگان می فرماید گناه را در حساب عملش ننویسید. سوم: تفکر است؛ پیامبر(ص) فرمود یک لحظه تفکر از یک سال عبادت بالاتر است. تفکر بسیار مهم است و اگر کسی اهل فکر و تحمل باشد، کار نیکی که در رمضان انجام داده است را به باد و آتش نمی سپارد. بنابراین مراقبت در روز، محاسبه در شب، و تفکر در روز و شب، برای نگهداری کار خیری که انسان مؤمن کرده، موثر است. 2️⃣ از کجا بدانیم که اعمال ما مثل نماز، روزه، قرائت قرآن و ... مقبول درگاه الهی واقع شده است؟ ✔️نشانه اش این است که انسان گناه نکند، اگر دید ترمز و ضمانتی پیدا کرده و گناهی که قبلاً به راحتی انجام می داده، اکنون انجام نمی دهد، حرف ناشایستی که می زد، دیگر نمی زند؛ یا قضاوت نامناسبی که می کرد اکنون انجام نمی دهد، نشانه قبولی اعمال اوست. 3️⃣ برای بعد از ماه مبارک رمضان، عملی بفرمایید که نسل جوان بعد از ماه رمضان انجام دهند. ـ سوره یاسین را هر روز بخوانند و به حضرت زهرا(س) هدیه کنند، بسیار خوب است. ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
بسمه تعالی دروس حضرت آیت الله علیدوست از روز یک‌شنبه مورخ 10 اردیبهشت ماه 1402 شروع می‌شود.
درس اخلاق - تصرفات شارع نسبت به مکارم و سیئات اخلاقی - جلسه 1.mp3
9.1M
💠 تصرفات شارع نسبت به مکارم و سیئات اخلاقی - 1402/01/14 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
💠 تصرفات شارع نسبت به مکارم و سیئات اخلاقی - 1402/01/14 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 پژوهشگاه فرهنگ و ا
34.pdf
115.9K
💠 تصرفات شارع نسبت به مکارم و سیئات اخلاقی - 1402/01/14 💢 استاد علیدوست 💠💠💠💠💠 پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
نهی از منکر در آینه کارآمدی و تحلیل علل ظهور منکر به نام خدا حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر شریفی زیدعزه سلام علیکم با احترام و عطف به دو یادداشت منتشر شده از شما درباره مصاحبه استادم، آیت الله علیدوست حفظه الله نکاتی چند مطرح می شود، به امید آنکه مقصود یکدیگر را بهتر ادراک کنیم: 1. از اخلاق شروع کنیم، تعییر و تحقیر از رذائل اخلاقی است. ما مفتخریم که کتاب های اخلاقی که به قلم شما نگاشته شده است مانند آیین زندگی، کتاب درسی برخی از جوانان این مرز و بوم است و از آن درس اخلاق می گیرند. مانند دیگر کتب شما همین تخصص و اهتمام حضرتعالی مرا بر آن می دارد که از نکته ای اخلاقی سخن بگویم؛ شما در یادداشت های خود، آیت الله علیدوست را «مدرس فقه» و «بنده خدا» خطاب کردید!! هر چند «مدرس فقه» و «بنده خدا» بودن کمال و افتخاری است که در کارنامه استاد می درخشد، از منظر مصطلح و به ویژه به هنگام انتقاد، «مدرس فقه» تعییر مجتهدی است که برخی از مدرسان درس خارج هم اکنون افتخار شاگردی او را دارند. این نکته دگر بار مرا به یاد فاصله حرف زدن از اخلاق و اخلاقی عمل کردن انداخت. به خدا پناه می بریم. استاد علیدوست بارها به من فرمودند که اگر مصطلحاتی که در حق من به کار برده می شود، باعث خدمت بیشتر من به پیغمبر و آل پیغمبر صلوات الله علیهم أجمعین می شود، به جهت انجام این غلامی باشد و گرنه وزر و وبال است و نقل می فرمود که به آیت الله مشکینی فرمودند که به کدام لقب شما را صدا بزنیم، فرمود: آقای مشکینی بگید تا با خانم مشکینی اشتباه نشود! و صد البته تذکر دادند که هر چه برای خود می توانید تواضع کنید ولی طوری نباشد که در حق دیگران تواضع کنید و آنان را از مکانت خود خارج کنید. متاسفانه جنابعالی به این تعییر بسنده نکرده اید و در توییتری استاد را با عنوان «منتظر چاپاندن رساله» معرفی کردید و از تعییر به تحقیر روی آوردید، انگار این بار در مقام عمل با اخلاق خداحافظی کردید؛ در حالی که شما انسان شریفی هستید و رساله عملیه نیز کتابی شریف که از زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به همت مرحوم حاج شیخ علی اصغر کرباسچیان چنین سبک و سیاقی به خود گرفته و مومنین و مومنات، شریعت خداوند متعال را از آن فرا می گیرند. انتشار چنین کتاب شریفی، ادیباتی در شأن می طلبد نه ادبیاتی درخور . . . اما آیا آیت الله علیدوست منتظر چاپ رساله است؟ به عنوان کسی که دو دهه جلیس حضری و انیس سفری حضرت استاد هستم شهادت می دهم که او منتظر چنین چیزی نیست و برای دنیا دل دل نمی کند، اما برای خدمت و عهدی که با خدای خود دارد، چرا! عملکرد حضرت استاد، در انتخاب نوع پژوهش ها و مسائلی که بر آن تمرکز می کند، همه و همه برخلاف کسانی است که مقصدی جز مرجعیت ندارند. چه هنگامی هر چه بر طبل نقل بکوبی در جریان های سنتی حوزه، مکانتی بیشتر پیدا می کنی، از پیوند فقه و عقل سخن گفت. در دورانی که هر چه فقه بیشتر بنویسی، فقیه تر معرفی می شوی، از فقه و عرف سخن گفت، مساله ای که برخی ساده انگارانه از کنار آن رد می شوند! فراتر آنکه برخی از منبع واره ها چون مقاصد شریعت و استحسان را بر پایه های فقه و اصول فقه شیعه بازسازی کرد تا در حل مسائل مستحدثه با پتانسیلی بیشتر پیش برویم و برای این خدمت انگ سنی گری و ... را از جریان سنتی به جان خرید و همچنان همین راه خدمت در مسائل کار نشده را ادامه می دهد مانند دوجلد در ادله عام قراردادها و دوجلد در روش شناسی اجتهاد. آیا تا کنون فکر کرده اید که چرا اولویت این محقق، مسائل کار نشده است تا انتشار ده جلد فقه و ده جلد اصول. او دوره مکاسب محرمه و دوره اصول خود را اولویت نداد تا بخواهد دل دل برای انتشار رساله کند. اما چنانچه برخی از آینده پژوهی های مرجعیت شیعه در گزارش هایشان استاد را به عنوان گزینه مطرح کرده اند و در صورت نیاز جامعه اسلامی چه کسی بهتر از ایشان، چرا بر سر شاخ بن می برید و در تضعیف نیروهای موجود می کوشید؟ برادر من! جدا این دفعه اشتباه کردید و اینکه جامعه ما از شما بیش از دیگران انتظار برخورد اخلاقی دارد، انتظاری کاملا به جاست و گرنه بسیاری از اوراق را باید شست. 2. از مفروض سخن استاد، خارج نشویم! فرض بفرمایید در مختصاتی قرار گرفتیم که نهی از منکری نتیجه عکس داد و این سرکنگبین، صفرا فزود و به توسعه منکر انجامید، تکلیف چیست؟ چشم بر هم بنهیم و کارآمدی و نتیجه را نگاه نکنیم و چون برخی خشک مقدسان، عقل به کار نبندیم و به نهی از منکر به هر قیمتی اقدام کنیم!!! بعد خروجی فقه خود را «جامعه پرداز» و «پیش رو» و «عرف ساز» قلمداد کنیم؟!! آنچه شما با سه قلم آرایشش می کنید «دین سوزی» است و هیچ ربطی به فقه و فقیه و فقاهت که صد البته خارج از تخصص شما است ندارد. مناسب است باری دیگر عبارت استاد را از نظر بگذرانیم:
«اگر به هر دلیلی، ولو سوگمندانهْ ناموجه، نهی از منکر نه تنها پیشگیری نکند بلکه عوارض دیگری ایجاد کند؛ مثل اینکه عده‌ای را روی دنده لج بیندازد یا احساس کنند که باید مخالفت کنند، لذا خود این حرکت باعث ترویج عدم حجاب و برهنگی شود. اینجا جایی است که فقهای ما می‌فرمایند ما دیگر نهی از منکر نداریم.» آیا سخن فوق در فقه از منظر فردی یا اجتماعی از دو مناط مختلف پیروی می کند یا به دو خروجی مختلف می رسد؟ خیر این مسأله چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماع از یک مناط پیروی می کند و در حوزه اجتماع شدیدتر می شود؟ فرض بفرمایید که در نهی منکرهایی در حوزه های اجتماعی موجب موج اجتماعی منکر شود؟ فقط مفسده را در ساحتی بزرگتر باید به انتظار بنشینیم. در ساحت اندیشه انقدر این مساله روشن است که با اجازه شما می خواهم تصور آن را با تصدیقش یکی بدانم. نکته بیان شده یک بایسته در نهی از منکر است اما اینکه همه نهی از منکرها در وضعیت کنونی ما عوارض دارد و نباید انجام شود نه واقعیت دارد و نه مراد استاد معظم است. 3. حجاب را سیاسی نکنیم! در این قسمت جا دارد یادی کنم از اسم اعظم تواضع و ادب مرحوم آیت الله مصباح یزدی رحمه الله، ایشان باری می فرمودند اکثر اختلاف ها در علوم انتزاعی، از مغالطه اشتراک لفظی صورت می گیرد، و اگر در این خصوص تفتیش صورت گیرد، بخش مهمی از اختلاف ها، از میان می رود (نقل به مضمون). بر این باورم که در این قسمت از سخنان استاد، اشتراک لفظی باعث شده است تا شما بفرمایید: «آیا چنین سخنی غیر از پذیرش سکولاریسم است؟» بله غیر از پذیرش سکولاریسم است و ربطی بدان ندارد، توضیح اینکه گاه مساله ای از موضع خود خارج شده و به دست احزاب سیاسی می افتد و آنان با توجه به منافع خود، آن را بازیچه اغراض خود قرار می دهند، گاه آن را وسیله ای برای نقد حزبی دیگر و گاه پلکانی برای بالا رفتن خود و گاه که در جهت منافع آنان نیست چون دستمالی استفاده شده آن را به کناری می نهند، در اینجا می گویند: «فلان مسأله سیاسی شده است» یا «فلان مساله لایه سیاسی به خود گرفته است». بازیچه دست احزاب سیاسی نشدن یک مساله خیلی متفاوت است با اینکه دین و مسائل آن از سیاست و تدبیر مدن جدا باشد. محقق محترم جناب دکتر شریفی عزیز شما بهتر از بنده در جریان هستید که برخی از جریان های سیاسی به گاه گرفتن رأی و .... چگونه با مسئله ای مانند حجاب بازی می کنند، بدین معنا بنده نیز موافقم که حجاب را سیاسی نکنیم اما بدین معنا که پدیده واجب شرعی حجاب، امری فردی است و در ساحت اجتماع و سیاست کشور مطرح نیست، سخنی غلط و مورد مخالفت خود حضرت استاد هم هست. هنر در فهم حرف بخردان است نه تعجیل سخن در رد آن است 4. ترس از خدا و ترس از جریمه استاد علیدوست در همان مصاحبه فرمودند: ترس از جریمه را نباید جایگزین ترس از خدا و قیامت کرد شما عطف بدین سخن فرمودید: پس چرا خود خدا این همه جرایم مالی و کیفرهای بدنی برای گناهان اجتماعی و سیاسی مطرح کرده است؟ در جواب این پرسش گفتنی است: اولا: چون او خداوند است و جعل حکم به دست اوست و ما بنده، قرار نیست فراتر از مجعولات او روز به زور به توسعه جرایم مالی بدون سند شرعی دست بزنیم. ثانیا: اگر در برخی موارد جرایم مالی داریم، باید بدانیم که این همه موارد نیست، گاه کیفرهایی سخت در مقام اجرا در نظر گرفته شده، اما راه اثبات آن را چنان سخت کرده است، که بیشتر ترس از ابهت کیفر کار می کند تا اجرای آن، و صدالبته در صورت اثبات به پای اجرای آن ایستاده است. ثالثا: خدا رحمت کند مرحوم علامه حسن زاده آملی قدس سره را باری بر منبر می فرمود: «خواهرم! دخترم! به خاطر یک تیکه پارچه به جنگ خدا نرو!!!» اینکه جهت و منظور نهی از منکر، خداوند باشد، حکمت او، شریعت او، ترس او ظرفیتی است که نباید آن را پایمال جریمه مالی کرد، یعنی این تبادر میان گناه و خداوند را نباید با جریمه ای که نهاد حاکمیت منسوب به دین جعل می کند، پایمال کرد. از حکمت به دور است که در زمانیکه ظهور منکر حداقل در برخی از مصادیق خود، ریشه در اوضاع بد اقتصادی دارد، به جای درمان آن، فشار اقتصادی را افزایش داد، این کار نیز اگر به منکر دامن نزند، که می زند، آن را حل نمی کند. فراموش نکنید که حل نکردن منکر و فقط خفه کردن آن، آتش زیر خاکستر کردن است. چه قدر تفاوت است میان کفاراتی که مردم با اراده و خواست خود به خاطر خدا به دست خود یا از طریق مرجع خود به فقیران می رسانند با جرایم مالی که حاکمیت بر اساس قانون می خواهد وصول کند به ویژه هنگامی که خود در عرصه هایی ناموفق و منفی ظاهر شده است. به قول حافظ شیرین سخن: یار مَفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زَرِ ناسره بفروخته بود رابعا: حال که دیر زمانی نیست که حاکمیت به دست شیعه است و لا اقل مدت زمان آن نسبت به اهل تسنن و مسیحیت کمتر است، باید از تجربه آنان درس گرفت.
وضع جرایم مالی، ابزار دست حاکمان قرار دادن دین و.... همه و همه افراط هایی بود که مسیحیت را به تفریط سکولاریسم کشاند و آن را در چهار دیوار واتیکان و کلیساها محصور ساخت، به جد بر این باورم که از آن تجربه ها باید استفاده کرد و گرنه آن خطر سکولاریسم که شما از آن به ظاهر فرار می کنید با عملکرد ناصحیح به استقبالش می روید. 5. حجاب مانند مخاطب امروز مرکب است مساله حجاب، امروزه مساله بسیط نیست که ریشه در یک جا داشته باشد و فرد بد حجاب هم الزاما انگیزه مخالفت با خداوند ندارد و قصد ارتکاب منکر ندارد. حجاب امروزه ریشه در خیلی از مسائل دارد و به اصطلاح نگارنده، چند لایه است، نباید بدون توجه به لایه های گوناگون آن فکر کنیم با نهی از منکر و با دست گرفتن ادله وجوب حجاب، به مقصد می رسیم. چرا که مخاطب امروز هم مانند مساله حجاب پیچیده است. او به راحتی بین قبول ادله وجوب حجاب و اعتراض مدنی خود به حاکمیت در قبال کاستی های اقتصادی جمع می کند بدون آنکه خود را در تناقض ببیند. در چنین شرایطی نهی از منکر بدون توجه به خاستگاه های بدحجابی فقط برچسب دفاع از حاکمیت به خود می گیرد و فقط آتش اعتراض و تشنج را بالا می برد. باز تذکر می دهم که نه همه بدحجاب ها بدنبال اعتراض مدنی هستند و نه همه نهی از منکرها چنان آسیبی دارد. اما درمان یک بیماری که ریشه در چند علت دارد، بدون توجه خاص به علل آن، موفق نخواهد بود. خود را بپوشان چون واجب است، چون قانون است بیشتر به مبارزه با معلول شبیه است تا حل کردن علت، ریشه های تولید بی حجابی را رها کنیم و به نهی از منکر در سطح اجتماع اقدام کنیم بعد فکر کنیم که با جامعه منکراتی مبارزه کردیم، گاه زبان حال جوانی که امر به پوشاندن می کنیم آن است که مرا بپوشان از عریانی فقر، از عدم امکان ازدواج، از بیماری خانواده و ... جامعه مرا بپوشان از دزدی از اختلاس. در پایان از درسی که به حضور برادر بزرگ خودم پس دادم، عذر خواهم. امیدوارم اندکی ما را به مراد یکدیگر نزدیک کرده باشد و مورد رضای حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف باشد. من الله التوفیق و علیه التکلان سید مرتضی حسینی کمال آبادی 1402/02/10
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش اول) ✍️ احمد احسانی فر 1. اخیراً حضرت استاد علیدوست در مصاحبه ای به برخی ملاحظات پیرامون حجاب الزامی و جریمه بی حجابان پرداخته اند. متعاقباً یکی از پژوهشگران (آقای جمشیدی) بر مصاحبه حضرت استاد، نقدی نگاشته و آن را «نقد روش شناسانه» دانسته اند. 2. نقد سخنِ «فقیه» بایسته هایی دارد که از آن جمله می توان به این مهم اشاره کرد: فهم دقیق ملاکات و مناطات فقهی و قواعد فقهی و احکام فقهی. بدون احاطه بر این لوازم و یا غفلت از این بایسته اساسی، نقد سخنِ «فقیه» به تفسیر به رای می گراید؛ چرا که ناقد تصور می کند که «فقیه» نیز بر اساس ذهنیت ها و رسوبات فکری خویش سخن گفته و به همین دلیل سخن «فقیه» را بر مبنای تصوراتِ پیشینی خود تفسیر و تحلیل می کند، نه بر مبنای مبانی فقهی. به ویژه اگر ناقد با ملاکات سیاسی و به نحو سیاست زده به متن‌خوانی سخنِ «فقیه» اقدام کند، در این صورت نقد وی به «بیانیه سیاسی» نزدیکتر می شود تا «نقد فقیهانه». 3. نقد ناقد محترم بر سخن حضرت استاد مشتمل بر سه محور است. 4. نقد نخست ناقد محترم؛ حضرت استاد علیدوست در مصلحت سنجیِ فقیهانه‌شان صرفاً بر یک متغیر تمرکز کرده اند و آن هم لجاجت‌ورزیِ بی حجابان در اثر الزام قهری ایشان به حجاب است. در حالی که در مصلحت سنجی باید همه ملاکات اعم از منافع و مضارّ مورد سنجش قرار گیرد. 5. تمرکز نقد ناقد که در سرتاسر متن ایشان تکرار و بر آن پی در پی تاکید می شود، بر عنصر «مصلحت» در نگاه حضرت استاد است؛ به نحوی که در نقد یک صفحه ای ایشان 16 بار واژه «مصلحت» تکرار می شود. ناقد اساس و مبنای سخن استاد را بر محور «مصلحت» تحلیل و تفسیر می کند. عنصر و مؤلفه «مصلحت» از ابتدا تا انتهای نقد ناقد محترم در قالب ترکیب های اضافی یا وصفی تکرار می شود؛ نظیر «محاسبۀ مصلحت‌اندیشانه‌شان»، «مصلحت‌بینی»، «محاسبه‌های مصلحت‌اندیشانۀ اجتماعی»، «مصلحت اجتماعی»، «مصلحت یابی اجتماعی»، «عالَم مصلحت»، «مصلحت اندیش ذهنی»، «لفافه مصلحت»، «فقه مصلحت»، «مصلحت فقهی» و ... 6. تقریر، تحلیل و تفسیر ناقد از مصاحبه حضرت استاد صرفاً بر محور مصلحت دور می زند و بر آن خیمه می زند و ورودیه و خروجیه اش در نقد بر سخن استاد با این پیش‌فرض همراه است که استاد نیز بر محور «مصلحت» سخن می گویند. حال آن که دقت در مصاحبه حضرت استاد نشان می دهد که در سرتاسر مصاحبه ایشان، حتی یک بار نیز از این واژه پرتکرار در نقد ناقد و مانوس در رسوبات ذهنی وی، استفاده نشده است و حتی مشتقات این مؤلفه و ملازمات و مقارنات مصلحت نیز در هیچ جمله ای از سخن استادِ «فقیه» بکار نرفته است. با این حساب، ذهن متعجب می ماند از این که ناقد محترم چگونه مبنای سخن استاد را مصلحت دانسته است؟ و به سرعت پاسخ را درمی یابد: داشتن ذهنیت های پیشینیِ سیاست زده و تفسیر سخن استادِ «فقیه» بر مبنای همین رسوبات ذهنی، و نه بر مبنای قواعد فقهی. 7. جالب این جاست که ناقد محترم در مقام تقریر و تبیین سخن استاد، حتی از دست بردن در کلام وی نیز اجتناب نمی ورزد و این قرائت خود را به سخن استاد مستند می سازد: «پس در موقعیّت کنونی، اقتضای «مصلحت فقهی» این است که تحقّق حجاب در جامعه به‌صورت «اجباری» نباشد، بلکه از «سازوکارهای فرهنگی» استفاده شود». استفاده از عبارت «مصلحت فقهی» در داخل گیومه، در اسلوب پژوهش به معنای آن است که عین این عبارت مستقیماً از کلام شخص دیگر اقتباس شده است. ناقد محترم با این اقدام به خواننده این گونه القاء می کنند که عبارت «مصلحت فقهی» توسط حضرت استاد بکار رفته است؛ در حالی که حضرت استاد هیچ گاه در سخن خود از «مصلحت» و سایر ترکیبات اضافی و وصفیِ آن استفاده نکرده اند. 8. ناقد برای آنکه انگاره مصلحت سنجیِ استاد در این مصاحبه را تقویت کند، حتی در نام کتاب استاد نیز دست می برد و کتاب «فقه و مصلحت» را «فقهِ مصلحت» می خواند؛ تا آنکه این پندار خود را در ذهن مخاطب تقویت کند که «فقهِ استاد»، اساساً مبتنی بر «فقهِ مصلحت» است و در منطق فقهی استاد، مصلحت اصلی ترین «منبع» است، نه فقهی که مصلحت یکی از «منبع واره های» آن است؛ حال آنکه مطالعه آثار ارزشمند استاد اثبات گر آن است که ایشان مصلحت را نه سند مستقل و منبع استنباط، بلکه منبع واره ای در جهت تفسیر نصوص می دانند. ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش اول) ✍️ احمد احسانی فر 1. اخیراً ح
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش دوم) ✍️ احمد احسانی فر 9. ناقد محترم تا آنجا پیش می رود که در انتهای نقد خود با ساخت دو قطبیِ فقه انقلابی و فقه غیر انقلابی، و با ساخت دو قطبی میان روش فقهی امام خمینی و روش فقهی استاد، امام را «مصلح اجتماعی» خطاب می کند و استاد را با تعریضی تلخ، «مصلحت اندیش ذهنی» می نامد. 10. برخلاف توهم ناقد محترم، مبنای حضرت استاد به صراحت در این مصاحبه بیان شده است: فقدان تاثیر گذاری و بلکه تاثیر گذاری معکوس. کلامِ «فقیه» باید بر مبانی فقهی قویم که خود فقیه بدان اشعار می دهد استوار گردد، نه بر مبانی خودساخته و سیاست زده. به اتفاق فقیهان، تاثیر گذاری شرط وجوب دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر است و وجوب آن اناطه بر انگاره غایت گرایانه دارد و کلام استاد نیز دائرمدار همین شرط است: جایی که الزام به حجاب قهری نه تنها بی اثر باشد، بلکه منجر به پیامدهای ناگوار بیشتری گردد؛ از قبیل لجاجت ورزی که منجر به فسق بیشتر می شود، و حتی در سطحی خطرناک تر منجر به سستی یا محو ایمان می گردد. مناط سخن استادِ «فقیه» این است، نه آنچه ناقد محترم پنداشته است. 11. ادله روایی متعدد بر آنچه مناط سخن استاد است دلالت دارد؛ از جمله روایت ابن ابی عمیر از یحیی الطویل از امام صادق علیه السلام: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا يُؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يُنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ مُؤْمِنٌ فَيَتَّعِظُ أَوْ جَاهِلٌ فَيَتَعَلَّمُ وَ أَمَّا صَاحِبُ سَوْطٍ أَوْ سَيْفٍ فَلَا» (کلینی، الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌5، ص60). مخاطب امر به معروف و نهی از منکر در این فرمایش امام علیه السلام، مؤمنی است که پند گیرد یا ناآگاهی است که بیاموزد. «موعظه گرفتن» و «تعلیم یافتن» آثاری است که بر امر به معروف و نهی از منکر مترتب می شود. اما اگر مخاطب امر به معروف و نهی از منکر کسی باشد که شمشیر از رو بسته است: فَلَا. امام علیه السلام اساساً امر و نهی را در مقابل لجوجِ عنودی که به مقابله برمی خیزد، منتفی دانسته اند؛ چرا که این امر و نهی نه «موعظه» ای می سازد و نه «تعلیمی» می دهد و در نتیجه اثری از خود بر جای نمی گذارد. 12. تدقیق در فرمایش حضرت استاد نشان می دهد که ایشان با آن که در ساحت مصاحبه هستند، و نه در ساحت تدریس و تحقیق، اما در این ساحت نیز در لفظ و بیان، تعبیرشان عیناً مأخوذ از تعبیر مستعمل در روایت است؛ چنان که ایشان می فرمایند: «اگر به هر دلیلی، ولو سوگمندانهْ ناموجه، نهی از منکر نه تنها پیشگیری نکند بلکه عوارض دیگری ایجاد کند؛ مثل اینکه عده‌ای را روی دنده لج بیندازد یا احساس کنند که باید مخالفت کنند، لذا خود این حرکت باعث ترویج عدم حجاب و برهنگی شود. اینجا جایی است که فقهای ما می‌فرمایند ما دیگر نهی از منکر نداریم». عبارت پایانی استاد که می فرمایند: «ما دیگر نهی از منکر نداریم»، عبارت اخرای بند پایانی فرمایش امام علیه السلام است که می فرمایند: «فلا». حال سؤال این است که آیا آنچه استاد فرمود، در تقابل با منطق فقه و سیره معصومان است یا در تعامل با آن؟ وقتی ایشان در ساحت مصاحبه نیز بر محور گفتمان وحیانی سخن می گوید، آیا ممکن است در فکر و اندیشه در تقابل با روش شناسی اجتهاد مشی کند؟ 13. نه تنها محور در مصاحبه استاد، مصلحت نیست، آن گونه که به زعم ناقد آمده است، بلکه حتی عناوین ثانوی و ملاکات باب تزاحم هم ملاک و ادله مبحوث در مصاحبه نیست؛ چرا که فقیهان مبتنی بر ادله روایی، تاثیر گذاری را شرط داخلی وجوب امر به معروف و نهی از منکر دانسته اند. ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش دوم) ✍️ احمد احسانی فر 9. ناقد مح
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش سوم) ✍️ احمد احسانی فر 14. اینکه امام صادق علیه السلام، شناخت تفاوت¬های مخاطبانِ امر به معروف و نهی از منکر و درک خُلق و خوی متفاوت مخاطبان را از الزامات آمر و ناهی می دانند، را چگونه باید تعلیل و تحلیل کرد: «وَ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ‏ يَحْتَاجُ‏ أَنْ يَكُونَ... عَارِفاً بِتَفَاوُتِ أَخْلَاقِهِمْ لِيُنَزِّلَ كُلًّا مَنْزِلَتَه‏» (مصباح الشریعه، ص19). آیا جز این است که سخن گفتنِ آمر و ناهی متناسب با تفاوت های مخاطبان منجر به تاثیر گذاری می شود و الّا؛ فلا. دقت در سایر الزاماتی که امام علیه السلام در همین روایت شریف در آمر و ناهی شرط کرده اند را باید چگونه تحلیل کرد؟ نظیر این که آمر و ناهی باید خوش بیان و نیکو کلام باشد: «وَ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ‏ يَحْتَاجُ‏ أَنْ يَكُونَ... وَ حُسْنِ الْبَيَان‏»؛ و با مخاطب خود مهربان و انیس و نرم خو باشد و با لطف و شفقت او را دعوت به دین مداری کند: «وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ يَحْتَاجُ أَنْ يَكُونَ... رَحیماً، لَرفیقاً بِهِم داعِیاً لَهُم بِاللُّطفِ»؛ و خیرخواه مخاطب خود باشد: «وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ يَحْتَاجُ أَنْ يَكُونَ... ناصِحاً لِلخَلقِ»؛ و باید نسبت به ایذاء و آزاری که به وی در اثر امر به معروف می رسد صابر باشد و با مخاطب به مقابله به مثل برنخیزد و از وی شکایت نبرد... و اگر مخاطب با وی به مخالفت برخاست و معروف را بجای نیاورد و یا به آمر جفا و ستم روا داشت، بر مخالفت یا جفای وی صبر کند: «وَ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ‏ يَحْتَاجُ‏ أَنْ يَكُونَ... صَابِراً عَلَى مَا يَلْحَقُهُ لَا يُكَافِئُهُمْ بِهَا وَ لَا يَشْكُو مِنْهُمْ... فَإِنْ خَالَفُوهُ وَ جَفَوْهُ صَبَرَ». آیا از مجموع این الزامات در آمر و ناهی نمی توان به این مقصد رهنمون شد که امر به معروف و نهی از منکر در منطق شارع مقصد گرا و غایت گراست و رهاوردش باید اثرگذاری باشد؟ و الا؛ اگر قرار بر الزام قهری همگان به مناسک دینی، بدون رعایت ملاحظات و مزاحمات دیگر باشد دیگر این الزامات در آمر و ناهی چه ضرورت و لزومی می یافت؟ 15. ناقد محترم نه تنها در مبنا شناسیِ سخن استادِ «فقیه» به خطا رفته است، حتی در ملازمات و شرایط و اطراف کلام استاد نیز، تقریری غیر منطبق با مصاحبه استاد ارائه می دهد. ایشان در تبیین نظریات حضرت استاد، از قول ایشان این گونه تقریر می کند که «ربط علّیِ قطعی» و «تلازم ذاتی» میان الزام به حجاب قهری و لجاجت ورزی وجود دارد؛ و آنگاه بر مبنای این تقریر و تبیین غلط از سخن حضرت استاد به نقد آن می پردازد و این رویداد را محتمل و در حدّ یک فرضیه می داند، نه مقطوع و حتمی. در حالی که مطالعه صریح فرمایش استاد، و استعمال ایشان از ساختار و هیات شرطی، گویای محتمل دانستن این رویداد (منجر شدن نهی از منکرِ قهری به لجاجت ورزی مخاطب) است. ایشان چنین فرمودند: «اگر به هر دلیلی... نهی از منکر نه تنها پیشگیری نکند بلکه عوارض دیگری ایجاد کند؛ مثل اینکه عده‌ای را روی دنده لج بیندازد یا احساس کنند که باید مخالفت کنند، لذا خود این حرکت باعث ترویج عدم حجاب و برهنگی شود...». بکارگیری هیات شرطی و استعمال واژه «اگر» در ابتدای این جمله ظهور بر چه مؤدائی دارد؟ قطع یا احتمال. 16. نقد دوم ناقد به این محور بازمی گردد که اگر همه متغیرها در مصلحت سنجیِ حضرت استاد مورد ملاحظه قرار می گرفت و هر یک ارزش گذاری متناسب می شد، این نتیجه حاصل می شد که متغیرهای اهمّی وجود دارد که از وزانت و اعتبار بیشتری نسبت به لجاجت ورزی برخوردارند که با توجه به این متغیرهای فراتر نوبت به متغیرهای فروتری نظیر لجاجت ورزی نمی رسد. 17. ناقد محترم باز هم بجای اینکه سخنِ «فقیه» را بر مبنای قواعد فقهی تحلیل کند، به مفروضات خود در تفسیر سخن ایشان رجوع می کند. حال آن که حضرت استاد در مصاحبه خود تاکید داشتند که گاه الزام قهری به حجاب منجر به سستی یا سلب ایمان در مخاطب می گردد. این سخن استاد را باید بر چه مناطی تحلیل کرد؟ آیا جز این است که در اندیشه استاد «مفاسد و مضارّ بی حجابی» در تقابل با «مفاسد و مضارّ بی ایمانی» مورد سنجش و موازنه قرار گرفته و در نسبت‌سنجی میان این دو متغیر، متغیر بی ایمانی فراتر از متغیر بی حجابی تشخیص داده شده است. ساحت بی ایمانی به ارتداد و خروج فاسق از دین می انجامد و ساحت بی حجابی به خروج فاسق از عدالت منتهی می شود. به راستی در تقابل میان «به ارتداد کشانیدن فاسق» و «بی عدالت دانستن فاسق» باید کدام را اهمّ و کدام را مهم پنداشت؟ آیا این نسبت‌سنجی در کلام استاد مطرح نشد یا ناقد محترم بدان توجه نکرد یا اساساً تفسیر و تحلیل فرمایش استادِ «فقیه» با ملاکات فقهی استوار نگردید؟
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش سوم) ✍️ احمد احسانی فر 14. اینکه
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش چهارم) ✍️ احمد احسانی فر 18. نقد سوم ناقد بر این محور سامان یافته که روش شناسی تفقهِ حضرت استاد مبتنی بر فقه منفعل و جو زده است که ناقد آن را «بیانیه تسلیم» می خواند؛ و این روش شناسی در تقابل با روش شناسی تفقهِ امام خمینی است که مبتنی بر فقه انقلابی و خلاق است. 19. بمانند نقد دو محور سابق، باز هم خروج از مناطات فقیهانه و رجوع به پیش فرض های خودساخته و سیاست زده، در این قسمت از نقد ناقد محترم جلوه گر شده است. دو قطبی سازیِ عامدانه و مغایر سازیِ قاصدانه میان دو روش فقهی امام و استاد، بدون ملاحظه و تدقیق در نصوص دینی و ادله روایی، از شکننده ترین قسمت های نقد این ناقد محترم است. آیا نفرت افزایی بر ساحت شریعت انور مساله اندکی است؟ آیا بکارگیری روشی که منجر به گرایش مخاطب به کفر و دشمن مسلمین می گردد مساله غیرقابل اعتنایی است؟ آیا وقتی می توان با روشهایی دیگر جلوی بی اعتقادی مخاطب را گرفت، هل دادن وی به سمت لجاجت با پیشوایان دین و خدای این دین، امر مطلوبی در نزد شارع است؟ در یک نقل روایی، امیر المومنین علیه السلام، سپاهیان مسلمان را در جنگ از مقابله با زنان بازداشتند، حتی اگر این زنان به ناموس سربازان اسلام و سرداران و صالحان مسلمان دشنام گویند. سپس امام علیه السلام این فرمایش خویش را این گونه معلّل می نمایند که هرگونه برخورد تقابلی نسبت به زنان، حتی به عنوان مقابله به مثل باعث ننگی، عاری و بدنامی مسلمانان تا نسل‌های واپسین می‌گردد؛ «وَ فِي حَدِيثِ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ، قَالَ: حَرَّضَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ- صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ- النَّاسَ بِصِفِّينَ، فَقَالَ:... وَ لَا تُهَيِّجُوا امْرَأَةً بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ، وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ وَ صُلَحَاءَكُمْ؛ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ، وَ قَدْ كُنَّا نُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ هُنَّ مُشْرِكَاتٌ، وَ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فَيُعَيَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ» (کلینی، الکافی، ج9، ص439). تاثیر عامل نفرت از اسلام و پیشوایان دین در این روایت تا حدی است که مسلمین را از برخی امور مباح بازمی دارد. در نقل روایی دیگری، امیر المؤمنین علیه السلام اقامه حد در سرزمین دشمن را خلاف سیره خویش می‌داند و در مقام تعلیل این حکم، عدم پیوستن مجرم به جرگه دشمن در اثر تعصبات و احساسات تند را دلیل این حکم برمی‌شمارد: «عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا أُقِيمُ عَلَى رَجُلٍ حَدّاً بِأَرْضِ الْعَدُوِّ حَتَّى يَخْرُجَ مِنْهَا مَخَافَةَ أَنْ تَحْمِلَهُ الْحَمِيَّةُ فَيَلْحَقَ بِالْعَدُوِّ» (حر عاملی؛ وسائل الشيعة؛ ج‌28، ص24). 20. ناقد محترم در بخش دیگری از نقد خود، باز هم به تقریری ناصواب از مصاحبه استاد می پردازد؛ آن جا که چاره جوییِ استاد در وضعیت فعلی را «شتابان به سوی ترک نهی‌ از منکر حرکت کردن» می داند و در ادامه، این چاره جوییِ استاد را این گونه توصیف می کند: «آسان‌ترین و ابتدایی‌ترین تجویز در مواجهه با احتمال وقوع مفسده، همین است که حکم به ترک نهی ‌از منکر کنیم، امّا مدخلیّتِ عقلانیّت در این حکم شرعی، منحصر به تشخیص غلبۀ مفسده و استنتاج ترک و تعطیلیِ کنشگری نیست». ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh