eitaa logo
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
4.5هزار دنبال‌کننده
590 عکس
74 ویدیو
1.5هزار فایل
🔻کانالی برای انتشار #دروس و #دیدگاه_های استاد معظم آیت الله علیدوست(زیدعزه)، توسط شاگردان؛ 🌐 سایت استاد: http://a-alidoost.ir ✍️ ادمین: @ILIASALEHI
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از الفقه و الاصول
💥منبع شناسی اندیشه استاد علیدوست پیرامون 🔺با اشاره‌ای که به نگاه فریقین پیرامون ملاکات، مناطات و اهداف شریعت صورت گرفت، زمینه‌ای فراهم شده است برای پرداختن به نگره استاد علیدوست پیرامون . ضروری است بدانیم که، برای مطالعه دیدگاه ایشان باید به دو کتاب و مراجعه نمود. 🔺چرا که در منظر ایشان، جایگاهی در عداد کتاب و سنت به عنوان منبع تشریع و کشف احکام شارع محسوب می‌شود و همین ظرفیت عقل است که برای استخراج مصالح و مقاصد شارع به مُستَنبِط کمک می‌کند، همچنان که او می‌تواند از طریق کتاب و سنت به اهداف خرد و کلان شارع دست یابد. 🔺و اما چرا به کتاب فقه و مصلحت ایشان باید مراجعه نمود؟ به این دلیل که، در این کتاب، ایشان تذکر می‌دهند که توجه به به عنوان یکی از نهادهایی است که در استنباط باید به آن التفات ویژه است و اساساً این کتاب، در راستای تبیین دیدگاه فقه مقاصد نگاشته شده است، هرچند عنوان مصلحت برای آن برگزیده شده است. 🔺از ایشان مقالات دیگری نیز پیرامون همین موضوعات منتشر شده است که، در پایگاه اطلاع‌رسانی ایشان (http://a-alidoost.ir) موجود است و در اختیار عزیزان قرار می‌گیرد. @alfigh_alosul
هدایت شده از الفقه و الاصول
✔ چکیده‌ای از مقاله در چند پست خدمت عزیزان تقدیم می‌گردد؛ 🔸 اشاره شریعت اسلام هدفمند است و احکام آن داراى مقاصد و عللى است. نصوص دینى نیز به نصوص بیانگر حکم و بیانگر مقاصد و علل تقسیم مى‌‏گردد. عقل، بناى عقلا، کیفیت بیان نصوص قرآن و روایات، از راه‌هاى تشخیص مقاصد است. رابطه تنگاتنگ شریعت و مقاصد این پرسش را ایجاد مى‏‌کند که فقیه در مقام استنباط تا چه حدّ باید به مقاصد توجه کند؟ در بیان و فهم رابطه فقه با مقاصد، پنج دیدگاه وجود دارد که از آن میان نظریه‌‏اى که تنها نصوص بیانگر حکم را دلیل استنباط قرار مى‌‏دهد ولى در فهم و تفسیر آن نصوص به مقاصد و اهداف شریعت نیز نظر دارد، قابل دفاع است. 🔸 توضیح مقاصد شریعت 1⃣ شریعت به معناى اخصّ آن یعنى مجموعه احکام، با ، میانه و نهایى محدود شده و خداوند متعال شریعتى جعل فرموده که تأمین کننده این اهداف باشد؛ مثلاً قوانین اقتصادى اسلام چنان تنظیم گردیده که تأمین کننده قسط و عدل در جامعه باشد(هدف اوّلیه). با اجراى عدالت اقتصادى و اجتماعى، استعدادها شکوفا شده و زمینه‏ ها آماده مى‏‌شود و موانع رشد و تعالى برطرف مى‏‌گردد(غایت میانى) و در نهایت بشر به تکامل نهایى یعنى معرفت خداوند و پرستش آگاهانه وى دست مى‌‏یابد(مقصد نهایى). 2⃣از هدف نهایى تکوین و تشریع که بگذریم و از ادلّه‏‌اى که این هدف را تعیین مى‏‌کنند، صرف نظر نماییم، سایر نصوص دینىِ‌بیانگرمقاصد، به دو بخش عمده تقسیم مى‏‌گردد: 1. بخشى که براى کلیّت دین و از جمله تشریع مقرّرات، اهداف کلّى را بیان مى‌‏نماید. مثلاً تزکیه و پرورش و... 2. بخشى که براى هر یک از مقرّرات شرعى ـ و مستقلّ از دیگرى ـ هدفى را بیان مى‌نماید. مناسب است از اهداف کلان به و از اهداف جزیى و خُرد به یا تعبیر کرد. 🔸مقاصد شریعت و فقه 1⃣ نصوص دینى یعنى آیات قرآن و روایات صادر از ائمه معصومین(ع) در یک نگاه کلى به دو قسم تقسیم مى‌گردد: قسم اوّل نصوصى است که بیانگر شریعت و مقرّرات الهى است و از شارع به وصف این که قانون گذار است به منصه ظهور رسیده و در قالب گزاره‌ه‏اى انشایى یا خبرى(لکن به انگیزه انشا)، متکفّل بیان حکم وضعى یا تکلیفى مى‏‌باشد. بسیارى از آیات قرآن و احادیثِ بى‌شمارى از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) از این گروه است و از آنجا که این نصوص، سند و دلیل مجتهد براى کشف شریعت الهى به شمار مى‏‌رود، عالمان اصول فقه و فقه از این‏ها به اسناد، منابع، ادلّه و مدارک احکام تعبیر مى‏‌کنند. لازم به ذکر است که اَسناد موردِ اعتماد فقیه، منحصر به قرآن و سنّت نیست. نظر مشهورِ فقیهان شیعه این است که قرآن، سنّت، اجماع و عقل منابعى هستند که صلاحیت بیان حکم شرعى را دارند. 2⃣قسم دوم، آیات و روایاتى است که بیانگر حکم و قانون نیست؛ بلکه مقاصد کلى شریعت یا حکمت حکمى را بیان مى‏‌نماید. این نصوص نه براى بیان شریعت؛ بلکه گزاره‏‌هایى خبرى‏ هستند که از مقصد و عللِ احکام خبر مى‌دهند و اگر در قالب گزاره‌ه‏اى انشایى چون یا ایُّهَا الناسُ اعْبُدُوا ربّکم و یا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا الّلهَ تعبیر شوند، بیانگر حکم و تکلیف ویژه‏‌اى نیستند؛ بلکه خطوط کلى رسالت یا علتى از علل شریعت را مى‏‌فهمانند و باید مصداق یا مصادیق و راه‌‏هاى حصول آن‏ها در قالب فرمان‌هایى خاصّ از قبیل فرمان به نماز، روزه و حجّ بیان گردد، بدون این که تکلیفى بیاورد و موضعى را روشن نماید. 3⃣با توجّه به رابطه فقه و شریعت از سویى و شریعت و مقاصد از سوى دیگر، چه ارتباطى بین فقه و اجتهاد، با مقاصد وجود دارد؟ آیا اصولاً فقه و اجتهاد با مقاصد شریعت ارتباط دارد یا نه و بر فرض ارتباط، فقیه تا چه اندازه باید در مراحل استنباط و کشف و تبیین شریعت، به مقاصد شریعت توجّه نماید؟ آیا باید مقاصد و نصوص بیان‌کننده مقاصد را به طور کلى کنار نهاد و با اکتفا به اسناد به ظاهر اسناد و ادلّه بیانگر حکم، اکتفا کرد یا با محور قرار دادن اسناد به مقاصد هم توجه نمود، یا باید نص‌پذیر و مقاصدمحور بود و اصالت را در اجتهاد به مقاصد داد و با نصّ مبیّن آن، معامله سند نمود حتّى در تعارض مقاصد با ادلّه شرعیه، مقاصد را بر ادلّه مقدم کرد، یا در مقابلِ راه اوّل، باید نصوص شرعى را کنار گذاشت و به مقاصد اکتفا کرد، یا باید راه دیگرى برگزید؟ با این توضیح که فقیه باید در کشف احکام به ادلّه اعتماد کند؛ ولى در تفسیر آن، مقاصد شریعت و علل احکام را در نظر بگیرد و با توجه به مقاصد و علل احکام، نصوص شرعىِ متکفّل حکم را تفسیر و تبیین کند، یعنی اکتفا به نص با نظارت بر مقاصد. ادامه دارد..... @alfigh_alosul
هدایت شده از الفقه و الاصول
✔ استاد علیدوست در مقاله و مقاصد شریعت، به بیان 5 اندیشه که رابطه میان فقه و مقاصد شریعت را بیان می کنند، و در انتها با نقد آنها از اندیشه مختار خود دفاع می کنند؛ 1⃣ اندیشه اوّل: نصّ بَسَند فقیهان بزرگى از شیعه و سنى در صدور بسیارى از فتواها بر این باور مشى کرده و مى‏کنند. این گروه با اکتفا به اسناد و عدم لحاظ مقاصد کلى و علل شرایع، نصوص دینى را بررسى و بر اساس آن فتوا مى‏دهند، گرچه جریان این فتوا اهداف کلى شرع را تأمین نکند. البته هر چند گاهى با تعابیرى چون اصول مذهب، ذوق فقهى، شمّ الفقاهة، اشاره‏اى به مقاصد مى‏کنند، اما کمى این موارد و عدم انضباط و تحدید دقیقِ این مفاهیم در کلمات این گروه و به خدمت نگرفتن آنها به انگیزه تفسیر نصوص، باعث شده تا مقاصد شریعت نقش مؤثرى در اجتهاد این گروه نداشته باشد، و گاهى نیز به آسانى از کنار آن بگذرند. 2⃣اندیشه‏ى دوم: نص محور با گرایش به مقاصد در این شیوه، فقیه با محور قراردادن ادله و اسناد، مقاصد عام شریعت از قبیل ایجاد عدالت، آزادى، تأسیس نظام بهتر، تزکیه و تقوا، تقرّب انسان‏ها به خداوند را ـ که روح و جوهر و خلاصه پیام همه رسولان الهى است ـ در نظر مى‏گیرد، و با توجه به اقتضاى فطرت و خِرَد آدمیان و شرایط زمان و مکان و سهولت شریعت به استنباط احکام مى‏پردازد. 3⃣اندیشه سوم: نص پذیر و مقاصد محور صاحبان این اندیشه کسانى هستند که با وجود پذیرش ادلّه و نصوص شرعى به عنوان اَسناد اجتهاد، به مقاصد کلى شرع توجه بیشترى کرده و معتقدند نصوص شرعى در استناد، متأخر از مقاصد است نه مفسِّر آن و تعارض جزیى نصوص و مقاصد حتمى است و هرگز نباید نصوص بر مقاصد مقدم گردد. برعکس، مقاصد است که نصوص را کنار مى‏زند و خود حاکم مى‏شود. 4⃣اندیشه چهارم: مقاصد بَسَند صاحبان این دیدگاه ـ که همه یا اکثریت آن‏ها را نا آشنایان به اصول اجتهاد تشکیل مى‏دهند ـ اجتهاد و فتواهاى متکى به اَسناد شناخته شده را غیر پاسخگو دانسته و به لزوم تغییر کلى فتواها و اجتهاد در اجتهاد(تغییر بنیادین شیوه اجتهادِ موجود و متعارف، به دلیل نصّ گرایى و عدم توجه تمام به مقاصد کلان) تأکید فراوان دارند. به تعبیر برخى از این گروه به اجتهاد در اصول احتیاج داریم نه در فروع. با رفوکارى‏هاى فقیهانه نمى‏توان به تحولات علمى و دستاوردهاى اجتماعى و فرهنگى مدرنیته پاسخ داد. ادامه دارد.....
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
#پرونده_علمی_3 #فقه‌مقاصد_4 #تقریردیدگاه_3 ✔ استاد علیدوست در مقاله #فقه و مقاصد شریعت، به بیان 5
✔️تا بدینجا 4 نظریه در نسبت میان فقه و مقاصد شریعت بیان شد. ، نظریه ای است که استادعلیدوست آن را اختیار می‌کنند. توضیحی که درباره این اندیشه بیان می‌کنند، چنین است: 5️⃣ اندیشه پنجم: (نص بَسَند با توجه به مقاصد) دیدگاه دیگرى که در مورد ارتباط مقاصد کلى شریعت با استنباط احکام وجود دارد این است که مقاصد شریعت و نصوص بیان‌کننده آن براى فقیه در استنباط احکام، سند و دلیل قرار گیرد. منابع استنباط تنها ادلّه‌‏اى است که بیانگر حکم شرعى مى‌‏باشد، لکن و دائمى فقیه به مقاصد در استنباط و کشف احکام از ادلّه و منابع معتبر ضرورى است. چون این توجّه باعث مى‌‏شود در بسیارى از موارد، برداشت فقیه از ادلّه، غیر از برداشتى باشد که بدون این توجّه صورت مى‏‌گیرد. 🔸 نگارنده اعتقاد دارد اندیشه صحیح در این باره، اکتفا به نصوصِ مبیّن حکم در اجتهاد در همه موارد مى‏‌باشد و این نصوص در همه جا باید مستند فقیه در فتوا دادن قرار گیرد، ولى توجّه فقیه به مقاصد و تفسیر نصوص مبیِّن حکم در سایه مقاصد و در سایه لحاظ و فهم مجموعه دین و ادلّه، برداشت وى را از ادلّه شکل مى‏‌دهد. گاه به دلیلى که در ظاهر محدود است توسعه مى‏‌بخشد، چنان که گاهى از عموم یا اطلاق دلیلى ـ که در نگاه اوّل عام یا مطلق است ـ جلوگیرى مى‏‌کند. به دیگر سخن توجه به مقاصد(و مجموعه دین) گاه باعث مى‌‏شود که سند معتبر دیگرى مانند در کنار عموم یا اطلاق سندى چون روایتِ معتبر مطرح گردد و مانع انعقاد عموم یا اطلاق روایت در مرحله حجّیت شود. از آنجا که درک عقل همانند مضمون روایت، سندى است از اسناد و یکى از ادلّه چهارگانه به شمار مى‌‏رود، در فرض تعارض با اطلاق یا عموم نصّ، بر نصّ مقدم خواهد شد. 🔸 و موردى دیدگاه اخیر با دیدگاه‏‌هاى گذشته راه دیگرى است که به شفّاف سازى ‏این اندیشه کمک مى‌‏کند. مثلاً در دیدگاه اوّل ـ چون از مقاصد است ـ و نصّ بیانگر آن، از قبیل إعْدِلُوا هُوَ أقرَبُ لِلتَّقوَى مورد عنایت و توجّه قرار نمى‏‌گیرد؛ زیرا آنچه در اجتهاد باید سند قرار گیرد، نصّ مبیّن حکم است نه مبیّن مقاصد؛ چنان که طبق دیدگاه دوم، نص مذکور وقتى مورد توجه قرار مى‏‌گیرد که نصّ دیگرى که بیان کننده حکم شرعى باشد نداشته باشیم؛ و این در حالى است که در دیدگاه سوم و چهارم مطلقا مورد توجه است، تا جایى که اگر با مسلّمات نصّ قطعى، ناسازگار شود، باید آن مسلّمات را کنار نهاد و آنها را مخصوص زمان و مکان خاصى قرار داد. در حالى که در ضمن توجّه به این نصّ و قراردادن آن در جایگاه خودش که نظارت بر نصّ قطعى مبیّن حکم باشد، به یکى از دو راه مى‏‌رسد: 1. در صورت امکان، نصّ قطعى را با توجّه به این هدف تفسیر مى‏‌کند و آن را از اوّل محدود و مقیّد تفسیر مى‌‏نماید. 2. با استناد به درک قطعى عقل، به سند لبّى مى‌‏رسد که صلاحیت تعارض با نصّ نقلى را داشته باشد. پر واضح است که راه اوّل بر ظهور و فهم عرفى مبتنى است و این داورى مخاطبان دلیلى است که باید نصّ معتبر را با توجه به مقاصد شرعى تفسیر کند و ظهور آن را تعیین نماید؛ و راه دوم بر درک قطعى ‏عقل مبتنى است. بدون سامان‏ یافتن این دو راه، باید به مقتضاى نصّ مبیّن حکم و اطلاق یا عموم آن عمل کرد و حرمت قانون و نصّ مبیّن آن را بر همه چیز مقدّم داشت. 🔺راه کشف مقاصد و گسست نصوص مبیّن مقاصد از نصوص مبیّن حکم. بدون تردید یکى از مطمئن‌ترین راه‏‌هاى تفکیک و تمییز مقاصد از احکام و نصّ مبیّن مقاصد از دلیل مبیّن حکم، ‏ است. عقل با معیارهایى که براى هر کدام دارد، از قبیل شفّاف‌بودن حکم در عمل بر خلاف مقاصد، از سنخ عمل‌بودن حکم و از سنخ نتیجه بودن مقاصد، مى‌‏تواند در موارد بسیارى بین این دو تفکیک نموده و نصوص هر یک را تشخیص دهد. و روشن خردمندان در تفکیک این دو از یکدیگر، راه مطمئن دیگرى است که مى‏‌تواند تکیه‌گاه فقیه در تشخیص این دو از یکدیگر قرار گیرد. مثلاً عقلا هیچ‏گاه به «اتَّقُوا اللّهَ» به عنوان حکم و نصّ مبیّن آن نگاه نمى‌‏کنند؛ در حالى که به «اقیموا الصّلاة» یا «أوفوا بالعقودِ» با این عنوان مى‏کنگرند. مراجعه به و و نحوه بیان آن نیز مى‌‏تواند فقیه را در تشخیص مورد بحث کمک نماید. مثلاً هرگاه مسأله‏‌اى به عنوان نتیجه رسالت و با لام غایت بیان گردد، نظیر لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أنزلنَا مَعَهُمُ الکِتابَ و المیزانَ لیقومَ النّاسُ بِالقسطِ، مفادش بیان هدف و نصّ آن از نصوص مبیّن مقصد خواهد بود در حالى که وقتى به عنوان یک فرمان یا جعل و اعتبار بیان شود، مضمون آن بیان حکم و نص آن هم نصّ مبیّن حکم بوده و براى ‏استناد در اجتهاد، صلاحیت خواهد داشت. @alfigh_alosul