eitaa logo
دوران کودکی
1.7هزار دنبال‌کننده
269 عکس
44 ویدیو
0 فایل
یادش به خیر ... نقش خاطرات من و تو امضاء: علی میری با احترام، کانال، تبلیغات ندارد🌸🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
یک اثر قدیمی ‌ چه خوبه این روزها و شبها، خوشحالی بقیه هم برامون مهم باشه. یا اگه دنبال حل مشکل بقیه نمی‌ریم، کاش حداقل تجملات و ریخت و پاش‌هامون رو کمتر کنیم. اگر هم گرفتار تجمل شدیم، کاش اونو به نمایش نذاریم. خیلیا برای نیازهای اساسی زندگیشون موندن... ‌ همه ما در خوب و بد شدن حال جامعه نقش داریم... به همدیگه حال خوب هدیه بدیم. حداقل با یه لبخند... با یه دعای خیر... خونه و دلهاتون گرم... یلدای «همه» مبارک.‌ ‌‌ پ ن: عذر میخوام که با این اثر خاطر عزیزان رو مکدر کردم، این کاریه که تلاش میکنم در پیجم اتفاق نیفته. ولی گاهی احساس می‌کنم لازمه که به بعضی واقعیتها بپردازیم. این کمک میکنه رفتارهایی شکل بگیره که نتیجه‌ش حال خوبه. به این فکر کنیم که ما در یک فضای مناسب نسبی، روی صفحه گوشی هوشمندمون یک «نقاشی» از دو تا آدم نیازمند میبینیم و حالمون گرفته میشه. حالا تصور کنید واقعیتش برای آدمهایی که همیشه توی همین فضا برای بقا تلاش میکنن چقدر سخت و تلخه. این مهمه که حال بقیه برامون مهم باشه. حال جامعه برامون مهم باشه. برای حال خوب آدمها یه کاری بکنیم. هر کاری که بلدیم. یه کار ساده... ولی بی‌تفاوت نباشیم. نذاریم وضعیت موجود ماها رو به آدمهای بی‌تفاوت تبدیل کنه. به هم رحم کنیم... به هم حال خوب هدیه بدیم. 🌸🎁❤️🎁🌸 ‌ @alimiriart عکس ها و داستان های بیشتر 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به بهانه ی شب یلدا؛ شاید توی خونه‌ی ما هم مهمونی‌های شب یلدا خیلی با کلاس و رسمی شروع می‌شد. اولش همه خیلی شیک می‌نشستن و دیوان شعر خونده می‌شد... ولی... کمی که از مهمونی می‌گذشت، یهو یکی داد میزد که: «کی بود؟... کی دونه پرتقال پرت کرد؟» و معمولا هم نگاه‌ها به اولین کسی که دوخته می‌شد، پدرم یا عموم بود! بقیه هم که انگار منتظر فرمان آتش بودن! یکی از این دو بزرگوار با فشار هسته پرتقال با دو انگشت و پرتاب اون، جنگ هسته‌ای گسترده‌ای به راه مینداخت و مرد و زن و کوچیک و بزرگ توی این کارزار وارد می‌شدند. البته مهمات در حد هسته‌ی پرتقال باقی نمی‌موند و بعدش پوست میوه، خود میوه، و حتی گاهی سبد میوه بود که روی هوا در حرکت بود. شاید باور نکنید ولی من حتی پرتاب قطعات هندونه رو هم دیدم! تازه این بزرگترامون بودن. شما تصور کنید ما بچه‌ها این وسط چه آتیشی میسوزوندیم! مثلا یه بار وسط یک درگیری تمام عیار ، کلی مهمات جمع کردم و یهو همه چراغها رو خاموش کردم و توی تاریکی شروع کردم به پرتاب به همه جهات! بقیه هم از تاریکی سوء استفاده کردند و محشری به پا شد! چراغها رو که روشن کردند خونه و قیافه مهمونا دیدنی بودن!! 😄 . . . . . . امشب هم شب یلداست. ولی واقعا باید گفت شب یلدا هم شب یلداهای قدیم... خدای مهربان، به هم میهنانم سلامت جسم و جان، شادی مدام، خیر فراوان، برکت و رحمت مستدام عنایت کن @alimiriart عضو کانال دوران کودکی شوید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6
هدایت شده از دوران کودکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به بهانه ی شب یلدا؛ شاید توی خونه‌ی ما هم مهمونی‌های شب یلدا خیلی با کلاس و رسمی شروع می‌شد. اولش همه خیلی شیک می‌نشستن و دیوان شعر خونده می‌شد... ولی... کمی که از مهمونی می‌گذشت، یهو یکی داد میزد که: «کی بود؟... کی دونه پرتقال پرت کرد؟» و معمولا هم نگاه‌ها به اولین کسی که دوخته می‌شد، پدرم یا عموم بود! بقیه هم که انگار منتظر فرمان آتش بودن! یکی از این دو بزرگوار با فشار هسته پرتقال با دو انگشت و پرتاب اون، جنگ هسته‌ای گسترده‌ای به راه مینداخت و مرد و زن و کوچیک و بزرگ توی این کارزار وارد می‌شدند. البته مهمات در حد هسته‌ی پرتقال باقی نمی‌موند و بعدش پوست میوه، خود میوه، و حتی گاهی سبد میوه بود که روی هوا در حرکت بود. شاید باور نکنید ولی من حتی پرتاب قطعات هندونه رو هم دیدم! تازه این بزرگترامون بودن. شما تصور کنید ما بچه‌ها این وسط چه آتیشی میسوزوندیم! مثلا یه بار وسط یک درگیری تمام عیار ، کلی مهمات جمع کردم و یهو همه چراغها رو خاموش کردم و توی تاریکی شروع کردم به پرتاب به همه جهات! بقیه هم از تاریکی سوء استفاده کردند و محشری به پا شد! چراغها رو که روشن کردند خونه و قیافه مهمونا دیدنی بودن!! 😄 . . . . . . امشب هم شب یلداست. ولی واقعا باید گفت شب یلدا هم شب یلداهای قدیم... خدای مهربان، به هم میهنانم سلامت جسم و جان، شادی مدام، خیر فراوان، برکت و رحمت مستدام عنایت کن @alimiriart عضو کانال دوران کودکی شوید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6