هدایت شده از دبیرخانه هماندیشی ها
💠 معرفی مرکز علوم نوین اسلامی(معنا) و ارائه الگوی مرکز
┄┄┅┅🍃✿❀🌹❀🍃✿┅┅┄┄
✔️ حجت الاسلام علی محمدی
(مدیر مرکز علوم نوین اسلامی)
✔️حجت الاسلام حمید خورشیدی
(دبیر میز اقتصاد مرکز علوم نوین اسلامی)
✔️حجت الاسلام نهاوندیفر
(مدیر دفتر پیشرفت عرصهای)
✔️جناب آقای دکتر حمید ابدی
(مدیر دفتر نظریههای محوری)
✔️جناب آقای میثم گودرزی
(مدیر دفتر پیشرفت منطقهای)
┄┄┅┅🍃✿❀🌹❀🍃✿┅┅┄┄
🔰 زمان و مکان برگزاری:
شنبه، بیست و سوم اردیبهشت ماه 1402،ساعت 13 الی 15
بلوار الغدیر، کوچه دهم، ساختمان مفید، طبقه پنجم
➖ ➖
🔻دبیرخانه هم اندیشی، پیشرفت عرصهای
🔻مرکز علوم نوین اسلامی(معنا)
┄┄┅┅🍃✿❀🌹❀🍃✿┅┅┄┄
🌐 @maana_hamandishi
هدایت شده از همپای پیشرفت
مراسم رونمایی از کتابهای معماری، نشاء و نبرد پیشرفت
❌یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ساعت ۱٠:۳٠
♨️سالن ناشران عمومی، سرای ناشران داخلی
https://eitaa.com/hampa_ir
📢 رویداد الفتا با همکاری مرکز علوم نوین اسلامی(معنا) برگزار میکند
🔍 نشست تخصصی با موضوع:
شاخصهای برنامه تربیت در مدرسه تراز سند تحول
🔸 با حضور دکتر مصطفی فیض و دکتر علی امینیان و دکتر روحالله امینی و جمعی از کادر پرورشی مدارس
📅 زمان: یکشنبه ۲۴ اردیبهشت، ساعت ۱۵
🏠 مکان: قم، بلوار الغدیر، کوچه دهم، ساختمان مفید، طبقه پنجم، مرکز علوم نوین اسلامی(معنا)
___________
#الفتا
#تحول
#نشست_تخصصی
#معنا
#سکوی_تحول_آموزش_پرورش
__
✏️ @alefta
🌐 alefta.ir
*رونمایی از کتاب ایران آینده به همراه یادبود دکتر عماد افروغ در نمایشگاه کتاب تهران*
🔺کتاب ایران آینده، مجموعه ۱۵ مصاحبه با اندیشمندان دانشگاهی و حوزوی در رشتههای مختلف مانند جامعهشناسی، اقتصاد، علوم سیاسی و ...است که در این مجموعه مصاحبه، نگاه خود به ایران و روندی که ایران در قرن گذشته طی کرده را بیان کردهاند.
سیر هر گفتگو با پرسش از علت توسعهنیافتگی ایران و نهادینه نشدن توسعه مدرن در عصر پهلوی آغاز میشود. دورانی که به نظر میرسید تمام نیروهای سیاسی لازم برای چنین امری فراهم بود اما در نهایت توسعه از جنس نسخه غرب جدید در ایران آنگونه که در دیگر کشورهای در حال توسعه مانند ژاپن تهنشین شد، رخ نداد!
در ادامه، گفتگو به علل وقوع انقلاب اسلامی در ایران پس از دهههای پر پیچ و خم ۴۰ و ۵۰ پرداخته و پس از بررسی اجمالی دوران جنگ، پرسش به رجوع دوباره به برنامهریزی توسعه در پایان دهه ۶۰ باز میگردد.
گفتگو در انتهای مسیر، به این نقطه کانونی میرسد که آینده ایران با بررسی این چند دهه پر فراز و نشیب چگونه خواهد بود و چه سرنوشتهای احتمالی در انتظار ایرانیان است؟
این اثر به همت موسسه معنا و به سفارش ستاد پیشرفت جامع منطقهای تدوین شده و توسط انتشارات عصر پیشرفت به چاپ رسیده است و در سی چهارمین نمایشگاه کتاب تهران رونمایی خواهد شد.
از آنجا که یکی از مصاحبههای ویژه کتاب حاضر با مرحوم دکتر عماد افروغ بوده است، رونمایی این اثر به همراه زنده نگهداشتن یاد و خاطره آن استاد عزیز خواهد بود.
🔺با حضور:
▪️خانواده محترم مرحوم دکتر عماد افروغ
▪️جناب آقای علیرضا شفاه
عضو شورای علمی موسسه علم و سیاست اشراق
مدیر دفتر اقتصادسیاسی پژوهشکده شهید رضایی
▪️دکتر حامد ملکزاده
معاون فرهنگی اجتماعی معاونت اول ریاستجمهوری
عضو شورای مرکزی ستاد پیشرفت و نوآوری
▪️دکتر محسن دنیوی
مسئول بنیاد ایران آینده
🔺مهمان ویژه مراسم رونمایی:
▪️دکتر عارف نوروزی
سرپرست ستاد اجرایی فرمان امام خمینی (ره)
🔺زمان: چهارشنبه، ۲۷ اردیبهشت، ساعت ۱۴
🔺 مکان: مصلی امام خمینی، سالن ناشران عمومی، سرای اهل کتاب
#عصر_پیشرفت
#موسسه_معنا
#بنیاد_ایران_آینده
#ستاد_پیشرفت_و_نوآوری
عقلنوشتههای انقلابی
*رونمایی از کتاب ایران آینده به همراه یادبود دکتر عماد افروغ در نمایشگاه کتاب تهران* 🔺کتاب ایران آی
⭕️ *رونمایی از مجموعه مصاحبههایی با عنوان ایران آینده*
این مصاحبهها در طول سال ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۰ با اساتید دانشگاهی و حوزوی در رشتههای مختلف اما با پرسشهایی نسبتاً ثابت انجام شده تا بتوان دیدگاه این صاحب نظران را در قیاس با هم مورد خوانش قرار داد.
این مجموعه توسط انتشارات عصر پیشرفت وابسته به ستاد جامع پیشرفت منطقهای به چاپ رسیده است و در سی و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران رونمایی خواهد شد.
اساتید مورد گفتگو در این مجموعه عبارت بودند از:
🔺دکتر موسی نجفی
ریاست پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
🔺دکتر خسرو نورمحمّدی
دکتری اقتصاد و دبیر بنیاد مرحوم دکتر حسین عظیمی
🔺حجتالاسلام و المسـلمین دکتر احمد آکوچکیان استاد جامعهشناسی توسعه
🔺دکتر عماد افروغ
استاد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس
🔺حجتالاسلام و المسلمین دکتر حبیبالله بابایی
دکتری تاریخ تمدن و ملل اسلامی
🔺دکتر حسن بنیانیان
رییس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی
🔺حجتالاسلام و المسلمین دکتر حمید پارسانیا عضو دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
🔺حجتالاسلام و المسلمین دکتر علیرضا پیروزمند
عضو هیئت علمیگروه مدیریت راهبردی فرهنگی دانشگاه عالی دفاع ملی
🔺دکتر حسین راغفر
دکتری اقتصاد و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا
🔺حجتالاسلام و المسلمین دکتـر احمـد رهـدار
عضو هئیت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع)
🔺دکتر سید مهدی زریباف
دکتری اقتصاد
🔺حجتالاسلام و المسلمین دکتـر رضـا غلامی
رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
🔺حجتالاسلام و المسلمین محمدرضـا فلاح اسـتاد فلسفه و عرفان و موسس مجموعه فتوت
🔺ابراهیم متّقی
عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
🔺حجتالاسلام و المسلمین دکتر حسین میرمعزّی
دکتری اقتصاد اسلامی و مدیر مرکز مطالعات راهبردی حوزه
⭕️ زمان رونمایی:
چهارشنبه، ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴
⭕️ مکان رونمایی:
مصلی تهران، سالن ناشران عمومی، سرای اهل کتاب
#عصر_پیشرفت
#بنیاد_ایران_آینده
#ستاد_پیشرفت_و_نوآوری
💢توصیه میکنم ابتدا متن دوست خوبم جناب آقای نامخواه را با عنوان «نوعدالتخواهی در مصاف ناعدالتخواهی» بخوانید و
سپس نقدهای دیگرانی همچون دوست عزیزم جناب آقای قائمی نیک را به دقت پی بگیرید....💢👇
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالتخواهی در آستانۀ ناعدالتخواهی
نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالتخواهی
[قسمت اول]
فاضل ارجمند و دغدغهمند، «حجتالاسلام دکتر مجتبی نامخواه» در شمارۀ اول و دوم مجلۀ «نامۀ جمهور»، سرمقالهای با عنوان «نوعدالتخواهی در مصاف با ناعدالتخواهی» نوشتهاند که مفید نکات ارزشمند و البته نیازمند طرح نکات انتقادی در جهت تکمیل موضع ایشان به نظر میرسد. از اینمنظر نکاتی در ادامه آمده است:
نکات مثبت سرمقاله
سرمقاله که بیشتر شبیه نوعی مانیفست نوعدالتخواهی است، از جهتی نسبت به بسیاری از متون و نوشتههای جریان عدالتخواهی کشور، سرآمد و وجهۀ نظر و افق جدیدی را مطرح کرده است. فارغ از انسجام تحلیل تاریخی در مقطع مورد نظر نویسنده، ویژگیِ مثبت دیگر سرمقاله، خروج عدالتخواهی از گزاره یا ایدۀ «احقاق حق شخصی یا طبقاتی» به یک ایدۀ «وضعشناسی عدالتخواهی» یا به تعبیر بهتر، «وضعیتِ نوعدالتخواهی» است. نویسندۀ محترم در اینجا بیش از آنکه دربندِ احقاق حق شخص الف یا ب باشد، سعی کرده است یک وضعیتِ ناظر به عدالتخواهی را ترسیم کند. هرچند مقاله مفید نکات مثبت و ارزشمند بسیاری است، اما به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر میکنیم.
نکات انتقادی
2) مهمترین معضلۀ نوعدالت خواهی در این سرمقاله، روایت «گسستۀ» آن از سنت تاریخی و هویتیِ اسلامی-ایرانی ماست. این گسست را بهتر از هر جایی میتوان در این عبارت یافت:
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالتخواهی در آستانۀ ناعدالتخواهی
نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالتخواهی
[قسمت دوم]
«مسئله اکنون ما و وضعیتی که در صدد تغییر آن هستیم، عقبماندگی در عدالت است. ما در ساعت صفر قرار نداریم و عدالت را نمیخواهیم. خواستن عدالت پاسخ مسئلۀ ما نیست. ما در وضعیت عقبماندگی در عدالت هستیم و میخواهیم قبل از هر چیز این عقبماندگی را جبران کنیم. میان این دو تفاوتهایی دقیق و مهم بر قرار است. عقبماندگی در عدالت، تقریری از مسئلۀ عقبماندگی به دست میدهد که در آن امر «منفی» برجسته است. موضوع عدالت نابرابریهای ظالمانه و نخواستن آن است، نه طلب آن. عدالتخواهی محافظهکارانه با فروکاستن عدالتخواهی به امری ایجابی و سرپوش گذاشتن بر ستیزندگی، حرکتهای اجتماعی، «ناعدالتخواهی بهعلاوه مقداری رتوریک و لفاظی در باب عدالت» را جایگزین عدالتخواهی میکنند. تقدم نفی بر ایجاب، در ذات عدالتخواهی توحیدی است. این نفی که از ذات عدالتخواهی توحیدی و تقدم «لا اله» بر «الا الله» بر میخیزد، به حرکت عدالتخواهانه نیروی تغییر وضعیت میدهد. محافظهکاری عدالتخواهانه با نفی این نفی، دینامیسم دگرگونی را از حرکتهای اجتماعی میگیرد و ناخواسته زمینهساز بروز حرکتهایی میشود که نفی را از اعتدال خارج میکند. یک بُعد مهم نوعدالتخواهی، گذر از طلب عدالت به نخواستن بیعدالتی است. زیرساخت فلسفی و معرفتی این نفی، احیای تفکری فلسفی است که به تعبیر شهید مطهری، در مقالۀ اصل تضاد در فلسفۀ اسلامی، تضاد در آن «اصل» است. حکمت اسلامی در تصویر و تفسیری که دیالکتیک ارائه میدهد، تضاد را زمینۀ فیض میداند. غیبت تضاد در سطح فلسفی، ایدۀ عدالتخواهی را به رکود میکشاند. خروج از این رکود، مستلزم بازساز ی امر دیالکتیکی در میدان نظری عدالتخواهی است. این بازسازی به بازسازی دوگانههای هویت- غیریت در گفتارهای اجتماعی ما کمک میکند» (ص45).
اولاً آقای نامخواه در این عبارت، برخلاف مقالۀ مورد استناد به شهید مطهری (ره) روشن نکردهاند که تفاوت تضاد دیالکتیکی موردنظرشان، در موضوع بحث یعنی نوعدالتخواهی، چه تفاوتی با روایت هگلی از آن پیدا میکند. ثانیاً این عبارت میتواند محل گفتگویِ انتقادی این متن باشد. آقای نامخواه در اینجا روشن نکردهاند که منظورشان از تقابل میان نوعدالتخواهی و ناعدالتخواهی همان تقابل عدل و ظلم است یا تقابلی از جنس دیگر.
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالتخواهی در آستانۀ ناعدالتخواهی
نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالتخواهی
[قسمت سوم]
2) راهبرد رادیکالیسم محصول روایت مبتنی بر تضاد دیالکتیکی:
اگر تضاد دیالکتیکی را مطابق نظر هگل تفسیر کنیم، بایستی بگوییم «نوعدالتخواهی»، جز با «نفیِ وضعیت عقبماندۀ عدالت»، معنا پیدا نمیکند و خودِ «عدالت»، چیزی جز «نفیِ معنای عقبمانده از عدالت» نیست که در «ضد عدالت» یعنی «ناعدالتخواهی» جلوهگر شده و نفی آن، بهمعنای «نفیِ نفی عدالت عقبمانده» است و «نوعدالتخواهی» از دل این نفی نفی محقق میشود. بهتعبیر دیگر، اگر عدالت عقبمانده، تز باشد، ناعدالتخواهی، آنتی تز است و نوعدالتخواهی، سنتز آنها؛ به تعبیر آقای نامخواه، «یک بُعد مهم نوعدالتخواهی، گذر از طلب عدالت به نخواستن بیعدالتی است».
تمایز این تفسیر از عدالت و عدالتخواهی با نگاه حکمت اسلامی روشن است. عدالت، در معنای اسلامی، امری نیست که هستیِ آن، وابسته به ناعدالتخواهی یا نوعدالتخواهی باشد؛ عدالت درحاقِ هستیِ این جهان است و ناعدالت یا حتی ظلم (که لزوماً در قلمرو حیات انسانی، یکی نیستند)، محصول عدم عدالت است و عدالتخواهی، تلاش برای رفع ناعدالتخواهی است که حجاب تحقق عدالت شده است. در معنای اسلامی، «وجود» عدالت یا «عدم» عدالت، به نحو دیالکتیکی به یکدیگر وابسته نیستند که تحقق عدالت، وابسته به نفیِ ظلم باشد، بلکه نفیِ ظلم، عدالت تحققیافته را آشکار میکند. عدالت، حقیقتی اصیل و هستیشناختی است که بود و نبودش، وابسته به بود و نبودِ ناعدالت (یا با تسامح ظلم) نیست. عدالت، یک حقیقت اصیل است که حتی در نبودِ ناعدالت، محقق است. در نگاه اسلامی، عدالت، ولو به اندازۀ یک تار مو، همیشه در این عالَم تحقق دارد و هر چقدر هم که این جهان مملو از ناعدالت گردد، بازهم عدالت، هستیِ خودش را از دست نخواهد داد. از این منظر، عدالت هم بهمثابه یک حقیقت وجودی، تشکیکی است و ناعدالت، نبود مرتبهای از عدالت است. اساساً موضوعات عدمی در نگاه حکمت اسلامی، عدمِ نسبی و ناظر به پایینتر بودن یا بهرهمندی کمتر از حقیقت وجوداند. حال، ناعدالت محصول مرتبۀ پایینتری از عدالت است و یحتمل، نوعدالتخواهی که در تضاد با ناعدالتخواهی تعریف میشود، اگر بر مبنای حکمت اسلامی قرار است تعریف شود، به معنای نفیِ مرتبه پایینتری از عدالتخواهی و نیل به مرتبۀ بالاتری از عدالت است.
اما آیا این تمایز در تفسیر تضاد دیالکتیکی، منجر به تمایز راهبرد نوعدالتخواهی نیز خواهد شد؟ بهزعم نگارنده، اتخاذ راهبرد رادیکالیسم، ناشی از تفسیر نوعدالت خواهی از دل تضاد دیالکتیکی با روایتی غیر از حکمت اسلامی است. اما اگر تفسیر مذکور در اینجا را مبنی بر تشکیک در وجود مدنظر قرار دهیم که تضاد میان عدالت موجود (ناعدالتخواهی) و عدالت مطلوب (نوعدالتخواهی) را ناشی از تفاضل مراتب تشکیکی حقیقت عدالت میداند، یحتمل به راهبردهای دیگری همچون تعمیق عملی و نظری عدالتخواهی خواهیم رسید.
تعمیق عدالتخواهی، عدالت و تعاریف موجود عدالت را بهطور کلی مطلق نفی نمیکند، بلکه قائل به تعمیق عدالت است. این به معنای محافظهکاری نیست، بلکه عین تلاش و حرکت و تکمیل پروژۀ عدالتخواهی و بازگشت آن به مسیر حقیقیِ عدالت است. در فقدان این نگاه، هیچ تضمینی وجود ندارد که نوعدالتخواهی، روزی به ضد خودش تبدیل نشود (چنانکه در تجربۀ دولت نهم و دهم در جمهوری اسلامی دیدهایم).
2) گسست از تاریخ قدسی، تقدسزدایی از آن و تقدسبخشیِ به لحظۀ اکنون: نکتۀ دوم و مرتبط با نکتۀ اول در نگاه انتقادی به سرمقالۀ آقای نامخواه آن است که تفسیر آقای نامخواه از عدالتخواهی و مهمتر از آن، نقطۀ اوج آن در انقلاب اسلامی، در گسست از رابطۀ وثیق عدالت و پیشرفت مطرح میشود. آقای نامخواه با ارجاع به بیانات راهبری، متذکر شدهاند که ما بعد از انقلاب پیشرفت کردهایم، اما در عدالتخواهی عقبماندهایم و کلِ سرمقاله را پیرامون همین مفهوم «عقب ماندگی در عدالت» نوشتهاند. اما نکتۀ اساسی که در این سرمقاله فراموش شده، پیوند ناگسستنی مدنظر مقام معظم رهبری، میان عدالت و پیشرفت است. به تعبیر دقیقتر، عدالت زمانی گرفتار عقبماندگی میشود که نتواند با پیشرفت دیگر قلمروها، پیشرفت کند و میان پیشرفت عدالت و اصلِ پیشرفت، فاصله و گسست ایجاد شود. این تحلیل دقیق مقام معظم رهبری، ناظر به جهان معاصر است که ویژگیِ مهم و شاید ذاتیِ و ناگسستنی آن، توسعه و ترقی است. در جهانی که موضع اشیاء، با توسعه و دخالت بُعد زمان در آنها معنا مییابد، عدالت به معنای «قرارگرفتن هر شیء در موضعش»، به معنای قرارگرفتنِ شیء در موضع توسعهیافتگی است و ناعدالت، خروج شیء از موضع توسعهیافتگی خواهد بود.
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالتخواهی در آستانۀ ناعدالتخواهی
نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالتخواهی
[قسمت چهارم]
حال اگر ما در مقابل ایدۀ ترقی و توسعۀ غربی، بهدنبال پیشرفت اسلامی-ایرانی بوده و عدالت و پیشرفت را با یکدیگر گره میزنیم، عدالت به معنای قرارگرفتن شیء در موضعِ خودش، به معنای قرارگرفتن شیء در موضع پیشرفت اسلامی-ایرانی خواهد بود و از اینجاست که عدالت (و پیشرفت در عدالت) با پیشرفت گره میخورد و عقبماندگی در عدالت، به معنای ناعدالتخواهی خواهد بود. از این منظر، اصل توجه آقای نامخواه درست و دقیق است، اما نحوۀ توضیح این مسئله، به دلیل نکتهای که در بند قبل طرح شد، ناقص یا غلط صورت گرفته است.
توسعۀ در معنای غربی، به معنای «گسست» لحظۀ تجددِ غربی از تاریخ بشر (تقدسزدایی) و بسط تاریخ تجددِ غربی به کل تاریخ بشر و روایت کلِ تاریخ بشر در ذیل تاریخ غربی (مقدسسازی دوبارۀ تجدد غربی) است. مشروعیت عصر تجددِ غربی، اساساً به دلیل تواناییاش در همین بسط دوم است که مدعی است توانسته، تمام تاریخ بشر را ذیل تاریخ تجددِ غربی بازخوانی کند. این گسست که در معنای عمیقش، به معنای شرک در خالقیت و ربوبیت الهی در تاریخ بشر است، همواره میتواند برای جهانهای غیرِ غربیِ مواجهشده با جهان غربی چالشزا باشد؛ مخصوصاً اگر جهان غیرِ غربیِ مواجهشده با غرب، دست به انقلابی در حدواندازۀ انقلابهایِ جهانِ غربی زده باشد. با وقوع چنین انقلابی (مثلاً انقلاب اسلامی یا در یک معنای محدودتر، انقلاب اتحاد جماهیر شوروی)، این خطر همواره وجود دارد که جهانِ تازه انقلاب کرده در مقابل جهانِ متجددِ غربی، مدعیِ «گسستی» دیگر در تاریخ بشر شده و بخواهد تاریخ پس از انقلاب خودش را به سرتاسر تاریخ خودش و تاریخ دیگر ملل و فرهنگها بسط دهد و تاریخ گذشتۀ خودش (و گذشتۀ دیگر ملل را) در ذیل تاریخ کوتاه معاصر پس از انقلابش بازخوانی کند (فیالمثل در انقلاب مارکسیستی، چنین اتفاقی رخ میدهد). بهتعبیر دیگر، این مخاطره همواره در معرضِ روحیات انقلابیِ پس از انقلابها هست که لحظۀ اکنون خودشان پس از انقلاب را بهمثابه نقطۀ بیبدیلی در تاریخ در نظر بگیرند که میتوانند کلِ گذشته را به مثابه موجودی بیجان و «عقبمانده» قلمداد کنند و کلِ آینده را از خلالِ اتکا به خودبنیادی «لحظۀ حال» بسازند و به پیش بروند. این خطر که معمولاً از آن با عنوان نظریۀ «گسست» یاد میشود، به معنای آن خواهد بود که انسان، توانسته است در لحظۀ انقلاب، به درک و تفسیری از امر فراتاریخی (قدسی) برسد که بر اساس این درک، کلیت حقیقت را بهنحوی تام و تمام دریافته باشد که نه گذشتگان و نه آیندگان، توانایی چنین درکی را نداشته و نخواهند داشت. به همین دلیل بعضاً در حالت انقلابی یا جنبشی، درکهای «خلوصخواهانه» از امر فراتاریخی یا قدسی سر بر میآورند و کلِ تحولات تاریخ گذشته را که منجر به وقوع انقلاب شده است را نفی کرده و به لحظۀ انقلابی خود را مستقیماً به لحظۀ آغاز آن تاریخ متصل میسازد؛ خلاصه آنکه پس از رسیدن به بالای دیوار، نردبان را میاندازند. این اقدام و این درک، در واقع ناشی از پاسخ افراد درگیر روحیۀ انقلابی یا جنبشی به مخاطرات این راه است. بدون چنین درکی از لحظۀ حال و نفیِ گذشته (که مبنای پیشرفت و ترقی است)، توضیح ترجیح خطر انقلابیگری بر محافظهکاری به دشواری صورت میگیرد. در اینجاست که راهکار «رادیکالیسم» سر بر میآورد تا بتواند توجیه کافی برای چنین مخاطراتی را برای انبوه مردم فراهم کند. بنابراین رادیکالیسم، محصول گسست از تاریخ گذشته و تبدیل لحظۀ حالِ انقلابی (یا جنبشی) به تنها لحظۀ بیبدیل تاریخ است که غفلت از آن، موجب خسران ابدی و جبرانناپذیر خواهد شد. در اینجاست که غفلت و بیتوجهی به این لحظۀ تاریخی و نسخۀ عملی آن یعنی «رادیکالیسم» به معنای عقبماندگی تفسیر میشود و رادیکالیسم بهمعنای پیشرفت خواهد بود.
اما اگر رادیکالیسم، راهکار مناسبی نیست، پس چگونه میتوان در دامِ محافظهکاری و رکود گرفتار نشد؟
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالتخواهی در آستانۀ ناعدالتخواهی
نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالتخواهی
[قسمت پنجم]
بیتردید در نسخۀ منتهی به رادیکالیسم که مبتنی بر تضاد دیالکتیکی میان حقیقت و ناحقیقت یا وجود و عدم است، مسئلۀ حرکت و نفیِ عقبماندگی بهخوبی توضیح داده میشود، اما مسئلۀ اساسی این روایت، توضیح یا عدم توضیح حرکت و جنبش و رهایی از عقبماندگی و رکود نیست، بلکه مسئله بر سر نحوۀ صورتبندیِ حرکت و انگیزۀ حرکت است. چنانکه اشاره شد، تضاد میتواند ناشی از تفاوت در مراتب حقیقت و وجود تشکیکی و میل انسان به کمال حقیقت باشد. کمالی که حتی در وضعیت رشدنیافتۀ آینده، حصهای از آن در وجود انسان هست. در همینجاست که فطری بودنِ عدالت، مفروض گرفته میشود و اگر همچون شهید مطهری، فطرت را نوعی استعداد برای شکوفایی بدانیم، فطرت و موضوعات فطری، در ذاتِ خود، مقوم حرکت انسان به وضعیت کمالیافتهتری هستند. در اینجا تضاد، ناشی از تفاوت مراتب است و حرکت و جنبش، به سوی کمال در جهت تکامل آن چیزی است که بالقوه در وجود انسان نهاده شده است، در حالیکه در روایت هگلی از تضاد دیالکتیکی، فطریبودنِ عدالت معنایی نخواهد داشت.
از این منظر، لحظۀ وقوع انقلاب نه به معنای گسست از تاریخ گذشته (تقدسزدایی) و تبدیل این لحظۀ گسستهشده به امر فراتاریخی (تقدسبخشی دوباره)، بلکه به معنای تعمیق بیشتر تجلیِ امر قدسی در تاریخ گذشته در مواجهه با آنات و لحظات تاریخی باطل و گسسته از حقیقت است. از این منظر، انقلاب اسلامی، تعمیق در تجلی امر قدسی در سنت اسلامی گذشته در مواجهه با روایتی از تاریخ (فیالمثل تاریخ غرب) است که خودش را از این هستیِ قدسی گسسته است و لحظۀ تاریخی خودش (مثلاً انقلاب فرانسه) را تبدیل به تاریخ کلِ بشریت نموده و به تعبیر آگوست کنت، دین انسانیت را تبلیغ میکند. مواجهۀ انتقادی و نفیِ اله (در لا اله که مکرر مورد استناد آقای نامخواه است)، به معنای نفی چنین الهههایی است که خودِ آنها محصول گسست از تجلی امر قدسی در تاریخ (تقدسزدایی) و تقدسبخشی این لحظۀ گسسته (تقدسبخشی دوباره) در قالب الهههای مختلف است. بنابراین اگر بخواهیم در تفسیر تضاد دیالکتیکی هگل یا مارکسی گرفتار نشویم، نباید نفی اله (لا اله) ما برای رسیدن به الا الله، خودش تابع همان منطقی باشد که الهههای دیگر شکل گرفتهاند. الهههای مادون خداوند متعال و سبحان (الله)، محصول شِرکی است که انسان، در تقابل با خداوند و گسست از ارادۀ حکیمانۀ او، همچون راه رفتنِ مورچهای بر روی سنگی سیاه در دل شب تاریک، گرفتار آن شده و نفیِ این الهه، تبعاً نباید به معنای گرفتاری در الههای دیگر از همین جنس و منطق حاکم بر آن باشد.