💢حقیقت اخلاق در نگاه شهید مطهری و
اختلاف ایشان با استاد مصباح، در راهبرد ارتقاء اخلاق جامعه💢
🔹از مباحث بسیار مهم در اندیشه مرحوم شهید مطهری، تحلیل ایشان از #اخلاق است که آثار گستردهای در تحلیلهای #انسانشناسانه و #جامعهشناسانه ایشان دارد.
🔹در تعريف اجمالي، استاد شهید مطهري معتقد است آنچه #مشخصه_اصلي_فعل_اخلاقی ميباشد، #ترك_منيّت و #خودمحوري است و همين عامل، گرايشهاي مقدس را از گرايشهاي حيواني متمايز ميكند و در همه اوصاف پسنديده فردي مانند شجاعت، عزت، خوشخُلقي و نيز اوصاف پسنديده اجتماعي مانند خدمت، ايثار، «خروج از خوديت و انانيت» به نحوي وجود دارد:⬇️
"در تمام اين نظريهها يك مطلب مورد اتفاق همه است و آن اينكه اخلاق بالاخره #خروج_از_حوزه_خودي و فردي است؛ يعني هر كاري كه به منظور ايصال نفعي به خود و يا دفع ضرري از خود باشد مسلم اخلاقي نيست". (تعليم و تربيت در اسلام، ص 101)
🔹ایشان معتقد است که انسان به حسب فطرت، کارهای اخلاقی را #شرافتمندانه_و_شریف می داند، در حالی که با منطق طبیعی (و جلب منفعت خود) سازگار نیست. (تعليم و تربيت در اسلام، ص 101 ) از طرفی دیگر بیان میکند که همهی كارهايي كه افراد بشر آنها را تقديس و ستايش ميكنند و شرافتمندانه و مافوق كارهاي طبيعي ميدانند، از #مقولهی_پرستش هستند. بر اين اساس و با توجه به اينكه حقيقت فعل اخلاقي، پرستش خداوند متعال است بايد گفت كه آنچه در مرتبه اول قابل تحسين و آفرين ميباشد، پرستش خداوند است و كسي كه فعل اخلاقي از وي صادر ميشود به دليل اينكه به نوعي در حال پرستش و عبادت است، تحسين ميشود.
🔹 شهید مطهری در #تعریف_پرستش میگوید:⬇️
➖ "يكى از پايدارترين و قديمىترين تجلّيات روح آدمى و يكى از اصيلترين ابعاد وجود آدمى، حسّ نيايش و پرستش است." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان در قرآن)، ج2، ص: 278)
➖ "پرستش آن حالتي را گويند كه در آن انسان يك توجهي ميكند از ناحيه باطني خودش به آن حقيقتي كه او را آفريده است و خودش را در قبضه قدرت او ميبيند." (اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، ص 292)
➖ "در عبادت {و پرستش}، خارج شدن از محدودة كوچك خودي و خارج شدن از محدودهی آمال و تمنيات كوچك محدود و موقت است. در عبادت التجاء هست. انقطاع هست. در عبادت استعانت و نيرو گرفتن و كمك خواستن هست؛ معني تقرب هم همين است." (فلسفه اخلاق ص 104)
🔹ايشان #دیدگاه_نهايي خود در تحليل ماهیت افعال اخلاقي را در كتاب فلسفه اخلاق بدين صورت بيان مينمايد: ⬇️
كسي كه كار اخلاقي ميكند حتي آن كسي كه در شعور آگاه خودش خدا را نميشناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد و يا فرضاً اعتراف دارد، ولي در شعور آگاه خود اين كار را براي رضاي خدا انجام نميدهد و با اين كار خدا پرستي نميكند، كار اخلاقي او #يك_نوع_خداپرستي_و_پرستش_ناآگاهانه است». (همان، 117)
🔹 از لوازم دیدگاه ایشان در خصوص #اخلاق و #پرستش این است که کارهای که عموم مردم بر اساس گرایشات فطری خود مانند شجاعت، عزت، خوشخُلقي، احترام به والدین، محبت مادر به فرزند، خدمت و ... انجام میدهند همه از مقوله پرستشِ ناخودآگاه خدای متعال و دارای #ارزش_اخلاقی است؛ این در حالی است که در #نظریه_استاد_مصباح زیدعزّه در خصوص ماهیت فعل اخلاق، به علت شمردن شدن #نیت_تقرب به خدای متعال، به عنوان یکی از #مقومات_فعل_اخلاقی، هیچ یک از افعال فوق تا مادامی که فرد، تقرب الهی را به عنوان کمال نهایی را نشناسد و این افعال را به نیتِ رسیدن به تقرب الهی انجام ندهد، فعل وی، ارزش اخلاقی نخواهد داشت.
⏺ این اختلاف، #دو_راهبرد_متفاوت، در #اخلاقی_کردن و #توحیدی_کردن جامعه را پیش روی حاکمیت دینی قرار میدهد. مبتنی بر نظریه استاد مصباح، اخلاقی شدن جامعه میبایست از بستر ارتقاء عقل نظری و اعتقادات توحیدی افراد عبور کند تا کمال نهایی شناخته شود، ولی مبتنی بر نظریه استاد مطهری، هرچند ارتقاء عقل نظری افراد لازم است، ولی اولویت اول، تبدیل ناخودآگاههای پرستش خدای متعال، به شعور خودآگاه است. این تفاوت زمانی بیشتر برجسته خواهد شد که توجه شود که شهید مطهری، ناخودآگاههای فطری ـ اخلاقی را عقلی نمیداند، بلکه از جنس گرایش و احساس میداند؛ البته گرایش و احساسی دائمی و کلی که مبتنی بر #من_علوی آن را توضیح می دهد(ر.ک نقدي بر مارکسيسم، ص208) و از اینرو اصطلاح #حسن_و_قبح_عقلی را نادرست و اصطلاح #حسن_و_قبح_قلبی را درست بر میشمرد. (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج11، ص: 121)
#یادداشت_ششم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#اخلاق
#پرستش
#راهبرد_اخلاق_جامعه
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/12
سالگرد شهادت آیتالله شهید مرتضی مطهری
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢رسالت انبیاء {و حکومت دینی}:
1ـ تبدیل اخلاق به پرستش خودآگاه و 2ـ تعمیم پرستش خودآگاه به افعال طبیعی💢
🔹شهید مطهری معتقد است که خدا دو نوع قانون دارد. يك نوع قوانين، قوانيني است كه در فطرت انسان ثبت و ضبط است (اسلام فطری) و نوع ديگري قوانيني كه در فطرت انسان نيست، بلكه از همان قوانين فطري منشعب ميشود و تنها به وسيله انبياء بيان گرديدهاند. مبتني بر اين مطلب، انبياء دو وظيفه دارند:
1️⃣اول آمدهاند تا آنچه را در فطرت هست، تأييد کنند و پرستش ناآگاهانه انسان ـ مثل انصاف، خدمت، ترحم به تيمم و غيره ـ را به پرستشي آگاهانه مبدَّل سازند تا انسان بداند كه عمل به دستورات و الزامات اخلاقي فطرت، پرستش و بندگي خدا است.
2️⃣ وظيفه دوم انبياء نيز «بيان» است؛ بيان آنچه در فطرت نيست، ولي براي تقرب و كمال لازم ميباشد، مثل نماز خواندن. البته عمق روح و فطرت انسان، همانطور که ناآگاهانه خدا را ميشناسد، اين قوانين را نيز ميشناسد:⬇️
"در حديث هم هست كه يكى از مكارم اخلاق انسان، انصاف دادن به رقيبهاست. اين حالت كه در انسان هست ناآگاهانه، بدين جهت است كه انسان خدا را مىشناسد و يك سلسله مسائل است كه بالفطره و ناآگاهانه آنها هم #اسلامِ_خدا يعنى #قانون_خداست. اسلام يعنى تسليم به قانون خدا. خدا #دو_نوع_قانون دارد: يك نوع قوانينى كه آن قوانين را در فطرت انسان ثبت كرده است و نوع ديگر قوانينى كه در فطرت انسان نيست، بلكه از همان قوانين فطرى منشعب میشود و تنها به وسيله انبيا بيان شده است. انبيا علاوه بر اينكه قوانين فطرى را #تأييد مىكنند، يك قوانين اضافه هم براى انسان مىآورند. آن عمق روح انسان، آن فطرت انسان، آن عمق قلب انسان، با يك شامّه مخصوص، ناآگاهانه همينطور كه خدا را مىشناسد اين قوانين خدا را مىشناسد؛ رضاى خدا را مىشناسد و كار را بالفطره در راه رضاى خدا انجام مىهد، ولى خودش نمىداند كه دارد قدم در راه رضاى خدا برمىدارد." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه اخلاق)، ج22، ص: 548)
🔹بنابراين در نگاه شهيد مطهري انبياء دو رسالت مهم بر عهده دارند. يکي اينکه با #تأييد_و_تأکيد_قوانين_فطري، «پرستش ناآگاهانه و فطري را به پرستشي آگاهانه تبديل کنند» و ديگر اينکه با #بیان_قوانین_متکامل_اخلاقی»، «دامنه پرستش خداي متعال را حتي تا افعال طبيعي گسترش دهند»، تا جايي که به تعبير قرآن همه اعمال و رفتار انسان مانند خوردن و خوابيدن نيز به قصد تكليف و براي رضاي خدا انجام شود؛ « قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».( انعام ، 162) (همان، ص552)
⏺ البته لازم است که رابطه این تکامل اخلاق و پرستش با مسئله مهم عدالت و آزادی اجتماعی نیز مورد توجه قرار گیرد که ان شاء الله در یادداشتهای بعد بدان خواهم پرداخت.🌺
#یادداشت_هفتم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#اخلاق
#پرستش
#نقش_انبیاء_در_تعالی_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/12
سالگرد شهادت آیتالله شهید مرتضی مطهری
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢عدالت اجتماعی، شرط و قانون تکامل توحیدی انسان💢
🔹شهید مطهری در کتاب وحی و نبوت، درباره رابطه #توحید_فردی با #عدالت_اجتماعی میفرماید:⬇️
1️⃣ نمیتوان ثنویت و دوگانگی را در اهداف انبیاء پذیرفت که این «شرک لایغفر» است.
2️⃣ این دو مورد یعنی شناخت خداوند و تقرب به او (توحید نظری و توحید عملی فردی) و همچنین برقراری عدل و قسط در جامعه (سعادت دنیوی)، به تصریح در قرآن كريم به عنوان اهداف انبیاء شمرده شده است.
3️⃣ هدف اصلى، شناختن خدا و نزديك شدن و رسيدن به اوست و توحيد اجتماعى، مقدّمه و وسيله وصول به اين هدف عالى است. وجه مقدمیت هم این است که انسان مدنی بالطبع است و بخشی از نیازها و استعدادهای آن، #به_وسیله_جامعه و با #در_جامعه_بودن تأمین و متبلور میشود.
4️⃣ ارزشهاى اجتماعى و اخلاقى با اينكه مقدّمه و وسيله وصول به ارزش اصيل و يگانه انسان يعنى خداشناسى و خداپرستى هستند، فاقد ارزش ذاتى نيستند، چرا که رابطه این مقدمه و ذی المقدمه چنين نيست كه اگر انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسيد، وجود و عدم راستى، درستى، عدل، كرم، احسان، خير خواهى، جود، عفو علىالسویه باشد، زيرا اخلاق عالى انسان نوعى خدا گونه بودن است (تخلّقوا باخلاق اللّه) و در حقيقت، درجه و مرتبه اى از خداشناسى و خداپرستى است و لو به صورت ناآگاهانه.
(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 169 تا 175)
🔹 هرچند شهید مطهری در جاهای متعددی از جمله در کتاب #عدل_الهی به تعریف «عدل» پرداخته است، ولی بهترین تعریف ایشان از #عدالت_اجتماعی را که مبتنی بر #اصیل_بودن_جامعه و #شخصیت_داشتن_جامعه است، میبایست در کتاب فلسفه تاریخ در ضمن بررسی سوسیالیسم جستجو کرد. ایشان در ذیل عنوان #نظریه_ما میگوید:
1️⃣ جامعه داراى يك شخصيت و يك عينيت است و جامعه در تمام جنبههاى خودش يك حقيقت متحول و متكامل است.
2️⃣ جامعه يك حالت تعادل دارد مثل هر موجود زندهاى كه يك تركيب است. هر تركيبى اگر بخواهد باقى بماند يك حالت تعادل دارد و حالتهاى افراط و تفريط (انحراف) دارد كه تا يك حد معينى انحراف را از اين طرف و تا يك حد معينى انحراف را از آن طرف مىپذيرد و اگر از آن حد معينها بيرون رفت مساوى است با مرگ آن تركيب.
4️⃣ يك اصطلاحى حكماى قديم ما دارند كه كلمه #مزاج از اين اصطلاح پيدا شده. مىگويند اگر عناصر با يكديگر تركيب شوند و امتزاج پيدا كنند و روى يكديگر اثر بگذارند، يك #كيفيت_متوسط پيدا مىشود كه «مزاج» ناميده مىشود. بعد مىگويند اين مزاج يك عرض عريض دارد، يعنى در ميان دو حد نوسان دارد. اگر مزاج از يك حد معين پايينتر بود موجود مرکب مىميرد و اگر از حد معين ديگرى بالاتر بود باز هم موجود مرکب مىميرد.
4️⃣ جامعه يك تركيبى است از افراد. اين ترکیب، يك #حالت_تعادل دارد كه البته خود آن حالت تعادلش باز يك نوسانى دارد. براى اينكه جامعه باقى بماند بايد آن تعادل در جامعه به وجود بيايد. اگر تعادل جامعه چه در جهت افراط و چه در جهت تفريط بهم بخورد اين جامعه #متلاشى مىشود؛ مسئله عدالت در جامعه همين است.
5️⃣ #عدالت_اجتماعى كه میگوييم و مىگويند؛ يعنى جامعه تركيبى است از افراد، بايد در اين تركيبْ تعادلى برقرار بشود. البته اين تعادل جنبههاى روحى و جنبهاى مادى دارد. مثلًا استثمار فرد فرد ديگر را، جامعه را از تعادل میاندازد. اين استثمارها اگر زياد بشود اصلًا جامعه را به نابودى مىکشاند. اينكه مىگويند كه #ظلم، جامعه را به فنا میکشاند: «الْمُلْكُ يَبْقى مَعَ الْكُفْرِ وَ #لايَبْقى_مَعَ_الظُّلْمِ». چرا لا يَبْقى مَعَ الظُّلْمِ؟ براى اينكه ظلم، تركيب جامعه را از اعتدال خارج كردن است و اين خارج كردن از اعتدال اگر به يك حد معينى برسد منجر به انفجار جامعه میشود.
6️⃣ بر این اساس، عدالت اجتماعی، همان #اصل_وحدت_اجتماعی است که برخلاف سوسیالیسم که آن را منوط به مرحلهای از مراحل تکامل جامعه میداند، اصلی است که از بدو تشکیل جامعه تا نهایت تکامل جامعه، با آن #همراه است و اساساٌ میتوان ادعا کرد که وحدت و عدالت، #شرط_تكامل_جامعه و قانون_تکامل_جامعه است؛ نه مرحله مشخصى از تاريخ جامعه.
(ر.ک همان، ص742 تا 748)
🔹🔹🔹جمع بندی اینکه: ⬇️
عدالت اجتماعی، شرط و قانون وحدت یافتن و تشکیل جامعه است که با توجه به مدنی بالطبع بودن و لزوم در جامعه بودن انسان، در صورت عدم وجود آن، اساساً جامعهای تشکیل نخواهد شد که انسان بتواند به ارزشهای اخلاقی و کمالات معنوی نائل بیاید. و این است #سرِّ_مقدمیتِ عدالت اجتماعی نسبت به توحید فردی.
#یادداشت_هشتم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#عدالت_اجتماعی
#پرستش_و_کمال_انسانی
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/13
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
💢فلسفه تاریخ، تحولات جوامع و منطق تاریخ💢 صفحه 1 از 2
🔹 یکی از دغدغه های مهم شهید مطهری، #فلسفه_تاریخ است. حجم زیادی از کتابها و همچنین یادداشت های ایشان که - نشان دهنده دغدغه فکری ایشان است - ، اختصاص به مسئله «فلسفه تاریخ» و «تکامل تاریخ» دارد.
🔹 اهمیت این موضوع برمیگردد هم به مواجههای که ایشان با نگاه سوسیالیسم و کاپیتالیسم دارد و هم حساسیت و دغدغهای که در خصوص انقلاب اسلامی و آینده آن دارد. وی در یکی از فهرستهای یادداشتهایش نوشته است:⬇️
". فايده فلسفه تاريخ ... : امكان پيشبينى." (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج12، ص: 326)
🔹در این یادداشت برخی مدعیات ایشان در خصوص فلسفه تاریخ را فهرست وار تقدیم می کنم:🔽
1️⃣ ایشان در تفاوت #فلسفه_تاریخ و #جامعهشناسی میفرماید:⬇
"زمانى ما جامعه را در حال ثبات مطالعه مىكنيم. مثلًا كسى كه مىخواهد اطلاعات جامعهشناسى درباره جامعه ما داشته باشد جامعه امروز ايران را از جنبههاى مختلف مطالعه مىكند و اطلاعاتى در اختيار افراد مىگذارد. اين يك مطالعه جامعهشناسى است. ولى يكوقت جامعه امروز را در ارتباط با گذشته، و گذشته را با گذشته خودش ـ يعنى حاضر را با گذشته و آينده ـ مجموعا يك واحد در حال جريان در نظر مىگيريم، بعد مىخواهيم بدانيم قانون اين جريان چه قانونى است. فرق «فلسفه تاريخ» با «جامعهشناسى» اين است كه جامعهشناسى، #قانون_موجود_جامعه را بيان مىكند، ولى فلسفه تاريخ، #قانون_تحولات_جامعه را بيان مىكند؛ اينجاست كه #عامل_زمان در كار مىآيد." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج13 ؛ ص383)
2️⃣ایشان، #تاریخمندی را مختص به انسان میداند و معتقد است که حیوانات هرچند برخی زندگی جمعی و منسجم دارند، لکن همگی #بیتاریخاند:⬇
"تاريخ را اگر صرف گذشت زمان بگيريم، هم انسان تاريخ دارد و هم حيوان، چون بر همه، زمان گذشته است، اما در فلسفه تاريخ نظر به اين مطلب نيست، بلكه مقصود تحولات تاريخ است، آن هم از نظر اجتماعى؛ مقصود تحولات جامعه انسان است كه فرع بر وجود عينى جامعه است؛ يعنى انسان در ميان حيوانات اين امتياز را دارد كه يك تاريخ متحول و متطورى دارد. اين تحول وراى تحول زيستشناسى داروينى است. انسان از غير جنبه زيستشناسى يعنى انسان از نظر تحولات اجتماعى، تاريخ مخصوص به خودش دارد ... كه اين تحولات، تحولات زيستى نيست ... به هر حال انسان در ميان همه موجودات يك خصوصيت ويژهاى دارد و آن اينكه داراى تاريخ اجتماعى متحول است. نظامات زندگى اجتماعى انسان متغير است، اما نظامات زندگى حيوانات مثل زنبور عسل از چندين هزار سال پيش تا به امروز فرقى نكرده است. (همان (نقدى بر ماركسيسم)، ج13، ص: 613)
3️⃣ ایشان سرّ تاریخ داشتن انسان را برخورداری انسان از #عقل و #اراده و #آزادی می داند، چرا که موجودی که محکوم غریزه است، جبراً بر یک مسیر مستقیم باید حرکت کند، ولی انسان به واسطه برخورداری از عقل و اراده و آزادی، #امکانِ_تکامل و #امکانِ_انحطاط دارد:⬇
"ما اين مطلب را به اين نحو توجيه مىكنيم كه انسان چون به مرحله عقل و اراده رسيده و يك موجود مختار و آزاد است، صرفا تحت حكم غريزه نيست و وضعش چنين است.
انسان تا وقتى محكوم غريزه است تحول تكاملى نوعى ندارد، تكاملش فردى است و تكامل نوعىاش محتمل است كه از جنبه زيستى به حكم قوانين ديگرى غير از غريزه رخ داده است. غريزه حيوان جلو نمىبرد، حكم يك سرپرست و قيّم را دارد كه از طرف طبيعت قيموميّت مىكند و فقط فرد را پيش مىبرد. انسان به مرحله عقل و اراده كه رسيده، به منزله فرزند بالغ عالم طبيعت است ... که نيازى به سرپرستى غريزه ندارد، كارهايش را با عقل و اختيار خود انجام مىدهد؛ و به دليل آزاد و مختار بودن و از همين مجراى آزادى و اختيار، برايش امكان نوع خاصى از تكامل هست كه تكامل اجتماعى تاريخى است، همچنان كه نوعى تكامل فردى اختيارى هم دارد؛ و به همين دليل هم برايش امكان رجعت و انحطاط و انحراف به چپ و راست هست، در صورتى كه حيوانات جبراً روى يك خط مستقيم سير مىكنند. (همان ص:614)
ادامه دارد ... 👇
#ادامه از
«فلسفه تاریخ، تحولات جوامع و منطق تاریخ»
2 از 2 👆
4️⃣ یکی از مدعیات مهم ایشان این است که اگر کسی میخواهد از #فلسفه_تاریخ و #سنت_تاریخ گفتگو کند، باید #اصالت_جامعه را به رسمیت شناخته باشد. ⬇️
"ما حالا در اين دوره به اين ترتيب كه وارد شديم يعنى اول وارد بحث جامعه شديم خيلى بهتر مىتوانيم مسائل را حل كنيم. تا مسئله جامعه حل نشود بحث درباره فلسفه تاريخ #بيهوده است. اگر جامعه شخصيت و طبيعت داشته باشد و اراده داشته باشد و شعور داشته باشد و حيات داشته باشد و سرنوشت مشترك داشته باشد آن وقت است كه تاريخ اقوام مىتواند فلسفه داشته باشد و الّا اگر جامعه يك امر اعتبارى باشد هيچ شخصيت و طبيعتى ندارد و هيچ قانون و سنتى ندارد و هيچ حياتى ندارد، هرچه هست مجموع افراد هستند، آن وقت فقط فرد مىتواند مايه عبرت فرد باشد. قوم، ديگر از خودش حكمى ندارد، هرچه هست #مال_افراد است." (همان (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 785)
5️⃣ مرحوم شهید مطهری در اواخر عمر و در ذیل مباحث #سیرهشناسی خود، در کنار #فلسفه_تاریخ بحثی را طرح میکنند تحت عنوان #منطق_تاریخ و خود را #مبتکر چنین #فنی بر میشمارند. ایشان اهم این #پروژه_فکری_مهم را در ذیل بررسی سیره معصومین علیهم السلام دنبال میکردند. مع الاسف با شهادت ایشان این پروژه بسیار مهم ایشان #ناتمام ماند، هرچند برخی از آن در سیرهشناسی و یادداشتهای ایشان قابل اصطیاد است. ⬇
"1ـ فلاسفه، حكمت را به نظرى و عملى تقسيم كردهاند ولى منطق را چنين تقسيم نكردهاند. ولى به عقيده ما همچنان كه دو نوع فلسفه داريم، #دو_نوع_منطق داريم .
2ـ همچنان كه در منطق نظرى همه مردم اهل منطق نيستند، مادون منطق قرار دارند، هيچ معيار و ميزانى بر انديشهشان حكمفرما نيست، در منطق عملى نيز بعضى از مردم اساساً اهل منطق و معيار نيستند، سبك و روش و اسلوب ندارند. اين است كه ما مىگوييم همه مردم سير دارند ولى همه سيره ندارند، زيرا سيره منطق است و متد و اسلوب. و اين است كه باز ما مدعى هستيم كه سيره ابن اسحاق و ابن هشام و سيره حلبيه همه سير رسول اكرم است نه سيره آن حضرت، تاريخ زندگى آن حضرت است نه منطق زندگى آن حضرت .
3ـ همان طورى كه در انديشههاى نظرى، #فلسفه غير از #منطق است، در زندگى عملى نيز #فلسفه_زندگى يك فرد يا يك جامعه غير از #منطق_زندگى آنهاست. عليهذا فلسفه تاريخ زندگى پيغمبر يك مطلب است و منطق زندگى رسول اكرم چيز ديگر است. عليهذا ما مىخواهيم #مبتكر_فنى باشيم به نام #منطق_تاريخ، در مقابل #فلسفه_تاريخ. (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج9، ص: 26)
#یادداشت_نهم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#فلسفه_تاریخ
#فلسفه_تحولات_جوامع
#انقلاب_اسلامی
#منطق_تاریخ
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/15
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢علت تفاوت برخورد پیغمبر اسلام ص با یهودیان و منافقین💢
🔹در کتاب انسان 250 ساله، مقام معظم رهبری برای #امتسازی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله، #سه_مرحله ذکر میکند:
1️⃣ «شالودهریزی نظام اسلامی»،
2️⃣«حراست از نظام اسلامی»،
3️⃣ «تکمیل و سازندگی نظام اسلامی».
🔹در مرحله دوم یا همان مرحله #حراست از نظام اسلامی ایشان، #پنج_دشمن برای امت اسلامی نوپای مدینه بر میشمرد:
1️⃣ قبائل نیمه وحشی اطراف مدینه
2️⃣دشمنان متنفذ و اشراف متکبر با مرکزیت مکه
3️⃣یهودیها (چهار قبیله قینقاع، قبیله بنیقریظه، قبیله بنینظیر، یهودیان خیبر)
4️⃣منافقین
5️⃣دشمن درونی هر مسلمان؛ هوای نفس
🔹ایشان برای یهودیان مدینه #سه_خصلت نام می برد:
➖ اول اینکه ثروت اصلی مدینه دست آنها بود و بهترین مزارع، سودآورترین تجارتها، سودآورترین صنایع (طلاسازی و اسلحهسازی) را در اختیار داشتند.
➖ دوم اینکه بر مردم عامی مدینه، برتری فرهنگی داشتند و نسبت به آنها فرهیخته و روشنفکر محسوب می شدند و لذا مردم مدینه را تحقیر و تمسخر میکردند.
➖ سوم اینکه ارتباطات خوبی با سایر شهرها و بلاد داشتند.
◀️ همه اینها را میتوان در این عبارت تجمیع کرد؛ #دشمن_سازمانیافته.
🔹 تاریخ گواهی میدهد که ابتدا پیغمبر در ابتدا با یهود پیمان بست و هیچگاه نقض پیمان نکرد، ولی وقتی یهودیان خیانت کردند و در شرایط حساس سالهای اولیه شکلگیری نظام اسلامی توطئهچینی کردند، پیغمبر با آنها #برخورد_قاطع کرد و بعد از مجازات عدهای از جنگجویان، بقیه را #اخراج کرد و از مدینه دور نمود. (ر.ک حلقه دوم انسان 250 ساله، ص43 تا 57)
🔹مقام معظم رهبری، تفاوت اصلی #منافقین با #یهودیان را #نداشتن_سازماندهی بر می شمرد.
لذا در خصوص رفتار حکومتی پیامبر صلی الله علیه و آله با این دو دسته می گوید: ⬇️
"با اینکه منافقین در داخل مدینه بودند، پیغمبر با آنها کاری نداشت. با دسته سوم {یهودیان}، #برخورد_قاطع؛ با دسته چهارم {منافقین}، برخورد همراه با ملایمت؛ چون #سازمانیافتگی نداشتند؛ خطرشان، خطر فردی بود. غالباً هم اینها را پیغمبر شرمنده می کرد با رفتار خودش." (همان، 55)
"عبداله بن ابیّ یک از دشمنترین دشمنان پیغمبر بود. تقریبا تا سال آخر زندگی پیغمبر هم زنده بود؛ پیغمبر که میدانست هیچ، مسلمانها هم میدانستند. اما پیغمبر با او مماشات کرد؛ مثل بقیهی مسلمانها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیتالمال داد، امنیتش را حفظ کرد، رعایت حرمتش را کرد." (همان، 54)
🔹بر اساس همین مفهوم #سازمانیافتگی ایشان، رفتار پیغمبر با منافقین در خصوص #مسجد_ضرار را نیز توضیح میدهد: ⬇️
"آنوقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمانیافته کردند، پیغمبر رفت سراغشان. در قضیه مسجد ضرار، اینها رفتند یک مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی ـ یعنی با کسی که در منطقه روم بود ـ و عرض کنم ابوعامر راهب، با او ارتباط برقرار کردند، مقدمهسازی کردند که از روم لشکر بکشند علیه پیغمبر، اینجا پیغمبر رفت سراغشان، مسجدی را که ساخته بودند ویران کرد، سوزاند. فرمود که این مسجد، مسجد نیست؛ اینجا محل توطئه است علیه مسجد؛ علیه نام خدا؛ علیه مردم." (همان، 55)
#آیتالله_سیدعلی_حسینی_خامنهای
#درسهای_تاریخ
#دشمنشناسی
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#فقه_حکومتی
❇️تاریخ نگارش:1399/2/16
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
📌 فهرست کانال عقلنوشتههای انقلابی
🔰 معرفی کانال
🔰یادداشتهای مناسبتی
🔸 بخش اول
🔸 بخش دوم
🔸 بخش سوم
🔰دروس و گفتوگوها
💢تکامل تاریخی و #انتقال_وظایف_انبیاء به جامعه دینی💢
🔹در یادداشتهای قبلی در خصوص دیدگاههای #استاد_شهید_مطهری تلاش شد که معنای #اصالت_جامعه، #قاعدهمندی_تاریخ، #فطری_بودن_گرایش_اجتماعی_انسان، #ریشه_مشترک_جوامع و #آینده_مشترک_جوامع و لوازم این مبانی تا حدودی توضیح داده شده است.
🔹یکی دیگر از مدعیات بسیار مهم شهید مطهری که مبتنی بر مبانی فوق است، #تکاملی_بودن_حرکت_تاریخ است که تلاش نموده است آن را بر اساس مبنای #اصالت_فطرت توضیح دهد:👇
"يكى از مسائل مهمّ در فلسفههاى انسانى امروز و در جامعهشناسىها مسأله #تكامل_تاريخ است. اگر ما براى انسان به فطرت قائل باشيم «تكامل تاريخ» را به شكلى بايد توجيه كنيم و اگر به فطرت قائل نباشيم ـ همان طور كه بسيارى از مكتبهاى امروزى به كلّى فطرت را از انسان نفى مىكنند ـ «تكامل تاريخ» را به شكل ديگرى بايد توجيه كنيم." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نبرد حق و باطل، فطرت، توحيد)، ج3، ص: 455)
🔹 ایشان #معجزه_بودن_قرآن را یکی از نشانههای بلوغ امت اسلامی به نسبت امتهای قبلی میداند: 👇
"قرآن معجزه خاتم پيامبران، خود دليل ديگرى بر خاتميت رسالت است. كتابى است محتوى حقايق عالم خلقت و تعاليم و راهنماييهاى زندگى در كمال هماهنگى در جميع جهات، معجزهاى در خور بشر بالغ رشيد عاقل نه كودك پايبند اوهام و تخيلات ذهنى." (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج7، ص: 198)
🔹 یکی از آثار پذیرش مبنای تکامل تاریخ، توضیح مسئله #خاتمیت_دین_اسلام است. ایشان معتقد است که خاتمیت دین و بسته شدن باب نبوت نیست، بلکه هر چه انسان به سمت #تمدن پیش میرود، #نیازمندیاش به دین بیشتر میشود، ولی در عین حال به خاطر رشد، بلوغ و تکاملی که جامعه دینی مییابد، برخی مسئولیتها و وظایف بیشتری از انبیاء به امت اسلامی #منتقل میشود؛ وظایفی که در امتها و دورانهای گذشته، فقط و فقط بر دوش انبیاء بوده است. ایشان این #انتقال_وظیفه را لازمه تکامل تاریخ و بلوغ و رشد جامعه دینی میداند.
به عقیده ایشان که بلوغ و رشد فکری اجتماعی جامعه دینی، در چهار موضع خود را نشان داده است: 👇
" بلوغ و رشد فكرى اجتماعى بشر در ختم نبوّت نقش دارد و اين نقش در چند جهت است:
➖ 1. كتاب آسمانىاش را خالى از تحريف نگه داشته است.
➖ 2. به مرحلهاى رسيده كه برنامه تكاملى خويش را نه منزل به منزل و مرحله به مرحله بلكه يكجا تحويل بگيرد و استفاده نمايد.
➖ 3. بلوغ فكرى و رشد اجتماعىاش به او اجازه مىدهد كه ترويج و تبليغ و اقامه دين و امر به معروف و نهى از منكر را خود بر عهده بگيرد، نياز به پيامبران تبليغى كه مروّج و مبلّغ شريعت پيامبران صاحب شريعت بودهاند، به اين وسيله رفع شده است. اين نياز را علماى و صلحاى امّت رفع مىكنند.
➖ 4. از نظر رشد فكرى به جايى رسيده كه مىتواند در پرتو «اجتهاد» كلّيات وحى را تفسير و توجيه نمايد و در شرايط مختلف مكانى و متغيّر زمانى هر موردى را به اصل مربوط ارجاع دهد. اين مهم را نيز علماى امّت انجام مىدهند.
روشن گشت كه معنى ختم نبوّت اين نيست كه نياز بشر به تعليمات الهى و تبليغاتى كه از راه وحى رسيده رفع شده و چون بشر در اثر بلوغ و رشد فكرى نيازى به اين تعليمات ندارد نبوّت پايان يافت، خير، ابدا، نياز به وحى جديد و تجديد نبوّتها رفع شده نه نياز به دين و تعليمات الهى. " (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 186)
🔹 شهید مطهری #اولین_وظیفهای را که در اثر دین اسلام به خاطر #تکامل_شعور_اجتماعی به عهده امت گذاشته شده، مسئولیت #دعوت و #تبلیغ و #ارشاد و #مبارزه_با_تحریفها_و_بدعتها میداند: 👇
" #اوّلين_پستى كه در دوره خاتميّت از پيامبران به عالمان انتقال مىيابد پست دعوت و تبليغ و ارشاد و مبارزه با تحريفها و بدعتهاست. توده بشر در همه دورهها نيازمند به دعوت و ارشاد است. قرآن با كمال صراحت اين وظيفه را بر عهده گروهى از خود امّت مىگذارد:
وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر. (آل عمران/ 104) (همان(ختم نبوت)، ج3، ص: 196)
🔹به نظر می رسد مبنای شهید مطهری در تکامل تاریخ و پیامدهای آن میتواند پایگاه قابل توجهی در تحلیل #عصر_غیبت و واگذار شدن مسئولیتهای بیشتری از معصومین علیهم السلام به عهده علمای شیعه و همچنین #عصر_انقلاب_اسلامی و متوجه شدن امر حکومت و رهبریِ مستقیم جامعه به فقهای شیعه، قرار گیرد.
#یادداشت_دهم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#تکامل_تاریخ
#انقلاب_اسلامی
#عصر_غیبت
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/19
https://eitaa.com/alimohammadi1389
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢اندر باب ولایت، عقلانیت و کرونا ... 💢
حاشیهای بر فرمایشات امروز مقام معظم رهبری خطاب به ستاد ملی کرونا (99/2/21)
🔹خداوند سایه #ولایت را بر سر جامعه مستدام بدارد..
🔹در مواجهه با مسئلهی کرونا و کارشناسی پزشکی، در این ایامِ دو سه ماهه، در فضای حوزههای علمیه، #دو_جریان_فکری بیشترین بروز و ظهور را داشتهاند؛
1️⃣ یک جریان #طیف_فقاهت_متداول که کار فقیه را #حکمشناسی و کار کارشناسان را #موضوعشناسی قلمداد میکند و با #صدور_پیشینی_احکامِ دو عنوان مبتلاء به #خوف_خطر و #احتمال_ضرر_و_اضرار، کار خود را تمام شده تلقی کرده و عملاً با واگذاری #تعیین_مصداقِ این عناوین به کارشناسان، عرصه مدیریت عینی جامعه را علی الاطلاق به پزشکان و اقتصاددانان و ... واگذار نموده است و هر از چندگاهی متواضعانه و از سر تکلیف، تبعیت تام و بیقید و شرط خود را از موضوعشناسی کارشناسی کشور اعلام میدارد.
2️⃣جریان دوم، جریان #نوظهوری است که اساساً کارشناسی پزشکی موجود را سراسر باطل میداند و عمدتاً با سیاسی دانستن کارشناسی موجود، آن را #ضد_عقل قلمداد میکند و با برجستهسازی دوگانه #طب_مدرن و #طب_اسلامی (و در یک درجه ضعیفتر طب سنتی)، بدون اینکه دغدغهی چندانی در #ثبت_اجتماعی خود به مثابه یک #دانش داشته باشد، خود را هم حکمشناس و هم موضوعشناس معرفی میکند. لذا با ایستادن در #نقطه_وحدت_و_جمع حکمشناسی و موضوعشناسی ، جایی برای نقش آفرینی کارشناسی پزشکی موجود باقی نمیگذارد.
⏪ ولی امروز #ولایت_فقیه، در میانهی این #اطلاقنگریها در خصوص حکمشناسی و موضوعشناسی (تکفیک مطلق و وحدت مطلق) ایستاد و در عین رعایت #حریم_عقلانیت_موضوعشناسی_کشور، از #منظرِ_مبانی_شامل_و_بالادستی، #قیودی را به کارشناسی مدرن زدند و از مسئولین خواستند که کارشناسانی را به کارگیرند که به چنین قیودی #باور دارند.
🔹به نظر حقیر تنها راه #ارتقاء_عقلانیت_کشور همین است و اگر حوزه علمیه و صاحبنظران فقه حکومتی و علوم انسانی اسلامی، ایدههای قدرتمند و کارآمدی برای تمشیت و تدبیر امور کشور دارند ـ که البته دارند ـ باید بدانند که وضعیتِ ما در خصوص اصلاح عقلانیت جاری و ساری در عینیت انقلاب اسلامی، مانند #تعمیر_هواپیمای_در_حال_پرواز است و به میزانی که عقلانیتهای دینی بارور شود و بتواند اقتضائات خود را در خصوص #اکنون_عقلانیتورزی_کشور منقح کند، میتواند #قیودی_معقول_و_جامعهپذیر بر عقلانیتِ #التقاطی کشور بزند و به تدریج زمینه خلوص و عبور آن را از عقلانیت مدرن، به سمت عقلانیتِ دینیِ کاربردیِ نابتر #ریلگذاری کند. این مسیر اگر خوب تبیین شود، #جمعِ_سالم میان #مبناگرایی_در_اندیشه و رعایت الزامات #تقوم_عقلانیت_و_جامعه است.
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#ولایت_فقیه
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#تمدن_نوین_اسلامی
#کرونا
❇️تاریخ نگارش:1399/2/21
https://eitaa.com/alimohammadi1389
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢اضلاع مأموریت تمدنی حوزههای علمیه💢 صحفه 1 از 2
🔹3 اردیبهشت امسال در نشستی که به همت «گروه حوزه و روحانیت» (وابسته به مرکز مطالعات راهبردی حوزه) و پیگیری مجدانه و مخلصانه برادر عزیزم آقای عبدالحسین مشکانی برگزار گردید، تلاش کردم مأموریتهای حوزه علمیه در قِبال انقلاب اسلامی را صورتبندی و منظم کنم که خلاصهی آن تقدیم میشود:👇
🔹با توجه به افق حرکت انقلاب اسلامی و پیدایش عصر جدیدِ تمدنی اسلام، ضروری است که #مأموریت_حوزه_های_عملیه، متناسب با سطح و گستره مأموریت انقلاب اسلامی بازخوانی گردد. از اینرو بازخوانی مأموریت حوزههای علمیه، از بستر فهم #اضلاعِ رقابت جدی انقلاب اسلامی و جریان استکبار جهانی، در مقیاس تمدنی عبور می کند.
🔹اضلاع تهاجم تمدن غرب🔹
اضلاع نزاع تمدنی انقلاب اسلامی با تمدن مدرن را می توان در #سه_ضلع زیر ترسیم نمود:
➖ ضلع اول؛ هجمه تمدن مدرن به #عموم_مردم و مدیریت حساسیتها و تغییر ذائقه عمومی ملت، از طریق برانگیختن قوای حسی و تخیلی بشر به تعلق بیشتر به لذات و آثار مادی است. در این ضلع، اصلیترین ابزار اقامه اخلاق رذیله توسط تمدن مدرن، دو مقوله بسیار مهم #تکنولوژی و #هنر است که اولی قوای حسی و دومی قوه تخیل انسانها را تسخیر میکند و از این طریق، مکانیزم ایجاد و ارضاء نیاز جامعه را مدیریت میکنند.
➖ضلع دوم؛ هجمه تمدن مدرن به #نهاد_علم_و_عقلانیت، از طریق سیطره مبانی و روش تحقق سکولار در عرصه پژوهش و اندیشهورزی و اختلال در بنیانهای نظری فرهیختگان و نخبگان کشور است.
➖ ضلع سوم: هجمه تمدن مدرن به #نهاد_سیاست_و_تدبیر_جامعه است. این مهم نیز از طریق 1ـ فراهم آوردن بسترهای دنیاگرایی و فساد اخلاقی ایشان و همچنین 2ـ اختلال در دستگاه محاسبه و هزینه و فایده آنها، با خنثی معرفی کردن مدلهای تصمیمگیری و برنامهریزی، در کنار جهانی و خیرخواهانه وانمود کردن سیاستها و راهکارهای سازمانهای بین المللی صورت میپذیرد.
🔹اضلاع مأموریت تمدنی حوزههای علمیه 🔹
➖ ضلع اول
در ضلع اول، حوزه علمیه باید از حساسیتهای ارزشی و ذائقههای معنوی عموم مردم در این جنگ فرهنگی ـ تمدنی محافظت کند. این محافظت و مقاومسازی هم محقق نخواهد شد، مگر از طریق #سازماندهی عموم مردم در #فناوریهای_اجتماعیِ اسلامی ـ انقلابی.
توضیح اینکه اکنون، محافظت از ذائقه عمومی مردم صرفاً با منبر و توصیههای اخلاقی امکانپذیر نیست، چرا در حال حاضر جریان رقیب با دو ابزار هنر و تکنولوژی و برانگیختن افراد به مشارکت و تعامل در پلتفرمهای رفتاری خود، اخلاق رذیله و حساسیتهای ضد فطری مدنظر خود را اقامه و نهادینه می کند. ایستادگی در برابر چنین هجمهی فرهنگی پیچیدهای جز از طریق احیاء و نهادینهسازی فناوریهای اجتماعیِ اسلام و انقلاب اسلامی میسور نیست. مطالعه گذشته 40 ساله انقلاب اسلامی نیز گواه این مطلب است که بخش وسیعی از ماندگاری و عمقیابی ارزشهای الهی در جامعه انقلابی ایران، مرهون حضور و مشارکت مردم در فناوریهای اجتماعی به مانند «هیآت مذهبی»، «ساز و کارهای روزانه مسجدی»، «راهیان نور»، «اهتمام به حج بیتالله الحرام و زیارت مشاهد مشرفه»، ««حضور در مراسمات مذهبی مانند اعتکاف و احیاء شبهای قدر»، «راهپیماییهای 22 بهمن، روز قدس و ...»، «مشارکت در خیرّات و مبرّات» و دهها فناوری اجتماعی دیگر است. #مشارکت و #توسعه_اختیارات و #آزادی فراهم آمده در این فناوریهای اجتماعی، مهمترین عامل احیاء و ماندگاری ذائقه معنوی و ارزشی عموم مردم، مبتنی بر عنصر #اقناع میباشد. در این مرحله لازم است که #هنر_انقلابی و #تکنولوژیهای_بومی کاملاً در خدمت چنین راهبردی قرار گیرند تا #مکانیزم_ایجاد_و_ارضای_نیاز تا حدی در کنترل فرهنگ اسلامی انقلابی قرار گیرد.
➖ضلع دوم
در ضلع دوم، حوزه علمیه باید از نهادینه شدن تئوریهای عقیم و پوسیده مادی در مراکز آموزشی و تحقیقاتی کشور جلوگیری کند و با «پرورش روحیه خودباوری، خلاقیت و نقادی اصولی»، و «آموزش عمیق و کاربردی مبانی دینی»، زمینه مواجهه علمی اندیشمندان با تئوریهای جریان رقیب را فراهم آورد.
نکته حائز اهمیت در این ضلع از مسئولیت حوزه علمیه این است که حوزه علمیه، نباید خود را فقط موظف به تولید مبانی و بنیانهای فکری بداند و خود را از #نحوهی_جریان این مبانی و ارزشهای دینی، در عرصهی #دانشهای_کاربردی (معادلات کاربردی) و همچنین عرصهی #مدلهای_اجرایی (الگوهای سیاستگذاری و برنامهریزی) منعزل بداند. بلکه میبایست حوزه علمیه، خود را متعهد به هدایت و نظارت نحوهی جریان ارزشها در دانشها و مدلها بداند و بر درستی این فرآیند، تحفظ نماید و در ضمن یک الگوی جامع تولید علم و اصل قرار دادن #تفاهم_نخبگانی، نسبتِ علوم حوزوی، دانشگاهی و کارشناسی اجرایی را منقح کند.
#ادامه از
💢اضلاع مأموریت تمدنی حوزههای علمیه💢 صحفه 2 از 2
➖ ضلع سوم
در ضلع سوم، حوزههای علمیه لازم است که سه شاخصه #معنویت، #عقلانیت و #عدالت را از حاکمیت و نهادهای تصمیمگیر مطالبه نماید. این مطالبهگری نیز ضرورتاً میبایست از پایگاه دو ضلع قبلی به صورت #توأمان صورت گیرد.
▪️از پایگاه ضلع دوم یعنی نهاد علم، حوزه علمیه باید #رصد_و_نظارت_علمی خود را بر تئوریهای حاکم بر تصمیمگیری مسئولین در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی، انتظامی، اجتماعی و ... اعمال کنند و دائم #اسلامیت، #عقلانیت و #کارآمدیِ تئوریهای پشتیبان دستگاههای حاکمیتی را احراز نماید و در صورت سیطره تئوریهای غلط مادی بر دستگاه محاسبه مدیران، به صورت علمی نسبت به آن نقادی و افشاگری کند.
▪️از پایگاه ضلع اول یعنی عموم مردم، حوزه علمیه میبایست فناوری اجتماعی مطالبهگری از حاکمیت و دستگاه های #تقنینی، #قضایی و #اجرایی را طراحی و نهادینه کند. نهادینهسازی فناوری اجتماعیِ مطالبه گری همانطور که گفته شد هم موجب احیاء ذائقه ارزشی و معنوی و روحیه عدالتطلبی عموم مردم میشود و هم فضای فرهنگی و مطالبهگری عموم مردم به مانند اتمسفری، نوع شعارها، سیاستگذاریها و اقدامات مسئولین نهادهای حاکمیتی و در یک کلمه #فرهنگ_مدیران را جهت و سمت و سو میدهد.
🔹 باید توجه داشت که عدم طراحی و نهادینه کردن فناوریهایی اسلامی و انقلابی در عرصهی مبارزه با #ظلم و #فساد و #تبعیضِ دستگاههای حاکمیتی، موجب شده که انگیزه و انرژی بسیار فراوان جامعه انقلابی در عدالتطلبی و پرسشگری، تا حد زیادی سرخورده شود که این مسئله هم به ضرر عموم مردم تمام شده است و هم نهادهای حاکمیتی و تصمیم گیری؛ گو اینکه عدم طراحی این #فناوریهای_تعاملی_مردم_و_نهاد_علم، در انتقال نیازمندی اصیل و دارای اولویت عموم مردم به نهاد علم و پژوهش کشور، موجب گردیده که صورت مسئلههای فکری و پژوهشی نهاد علم، به نیازهای فعال و اصیل جامعه نوپای انقلابی گره نخورد و تبعاً، در مقابل نیز، نهادهای علمی کشور در نگاه مردم، نهادهایی بیخاصیت و بیمصرف قلمداد گردند.
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلابی
#حوزههای_علمیه
#هماندیشیها
❇️تاریخ نگارش:1399/2/23
https://eitaa.com/alimohammadi1389
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
🔹و نكته اين است كه ليلة القدر مىگويند نه يوم القدر. در دل تاريكىها و در بطن حادثهها است كه تو بايد طرح فردا را بريزى و در طلوع فجر، همراه فرشتههاى نازل شب قدم بردارى.
🔹اشتباه ما اين است كه در شبمان كارى نمىكنيم و در شكم گرفتارىها و ظلمتها، يا تسليم تاريكى مىشويم و يا مرثيه خوان ظلمت. و اين فاجعه را در طلوع فجر مىفهميم كه هيچ كارى نكردهايم و هيچ طرحى نريختهايم. و تا دست به كار شويم و طرحى بريزيم، هزار مانع بر سر راهمان مىگذارند و هزار درگيرى برايمان ايجاد مىكنند و تا بخواهيم حركت كنيم به غروب رسيدهايم و دوباره گرفتار شب شدهايم.
🔹 اين است كه در شب طرح مىريزند و اين است كه شب را، قدر مىدانند، شب را. و اين است كه يك شب طرح، يك شب قدر، از هزار ماه بىتقدير بهتر است.
♦️استاد علی صفایی حائری / تطهير با جارى قرآن