eitaa logo
گاه نگاشته ها / علی رئیسی
169 دنبال‌کننده
375 عکس
69 ویدیو
581 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سید جواد موسوی: متدولوژی پژوهش در عرصه شیعه شناسی مراکز علمی پژوهشی متعلق به دانشگاه های فرانسه (دانشگاه سوربون و مدرسه علمی پژوهش های عالی) نویسنده : سعید جازاری استاد دانشگاه کاتولیک فرانسه و دانشگاه سوربون و عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب http://shiitestudies.com/article_18733_4cb10f8124086583ff98ec97340067a2.pdf
📝 معنویت و معنای زندگی یکی از سوالاتی که امروزه انسان ها بیش از پیش با آن مواجه هستند، پرسش از معنای زندگی است. اساسا معنای زندگی چیست؟ تحمل شرایط دشوار و گاه طاقت فرسای زندگی چه ارزشی دارد؟ هدف از زندگی چیست و برای چه باید زیست؟ این سوالات و سوالاتی مشابه آن ذهن انسان های بسیاری را درگیر کرده است. در پاسخ به این پرسش گروهی زندگی را اساسا معنادار نمی دانند و آن را پوچ می شمارند. گروه دیگری زندگی را معنادار می دانند ولی برای معناداری آن شروطی را تعیین می کنند. این گروه خود به سه دسته تقسیم می شوند: 1) گروهی که ارزش های جهان مادی را برای معناداری زندگی کافی می دانند. اموری مانند موفقیت های مالی، حرفه ای و .. 2) گروهی که برای معنادار شدن زندگی، ارزش های فرامادی را نیز لازم می شمارند، به طور مثال اموری مانند اوصاف اخلاقی از قبیل از خودگذشتگی، احسان و .. 3) گروهی که زندگی را هنگامی معنادار می شمارند که انسان در ارتباط با یک موجود غایی بتواند به کمال برسد و یک زندگی ابدی در پیش داشته باشد. در ادبیات دینی زندگی معنادار شمرده می شود و اساسا یک نعمت بزرگ از سوی خداوند تلقی می شود. در این فضا اگرچه موفقیت های مادی مهم است و تخلق به اوصاف اخلاقی هم بسیار مطلوب است ولی تمام ماجرا در این دو مسئله خلاصه نمی شود بلکه برای اینکه زندگی معنادار داشته باشیم، نیازمند ارتباط حقیقی با خداوند هستیم، ارتباطی که ما را حقیقتا «زنده» می کند و به جهان بی روح ما روح و حیات می بخشد. از این روست که خداوند در قرآن از انسان میخواهد که به ندای پیامبر که مایه حیات آنهاست، پاسخ مثبت بدهند(انفال:24). در میان عارفان هم این مسئله همواره مورد توجه بوده است. مولوی چه زیبا سروده است که : «نیست نشان زندگی، تا نرسد نشان تو» ✳️ وحید سهرابی فر @Sohrabifar_Vahid http://bayanbox.ir/view/4825627365887728313/ln.jpg
✨﷽✨ 🔅مقاله علمی-پژوهشی: 🔅تحلیل انتقادی مؤلّفه تعبد در نظریه عقلانیت و معنویت، در: 💐http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13970103001018 🔅این مقاله به بررسی انتقادی نظریه آقای ملکیان پرداخته است. 💐@ghafari_ir
حبیب اله بابایی شنبه 04-09-1396 ▪️ 1 درک ضرورت "غرب شناسی" در حوزه های علمیه «بخش اعظم جهان اسلام هنوز فاقد دانش و درک عمیق از غرب است در حالی که عمیقا از انواع آراء و اندیشه ها و محصولات و مظاهر و اقدامات جهان غرب، از اتومبیل گرفته تا کامپیوتر و از سینما گرفته تا ادبیات یا از آراء فلسفی تا اقتصاد، تاثیر گرفته است. امواج آراء و ارزشهای غربی همچنان بی وقفه از طریق رسانه های جمعی و سایر طرق انتقال اطلاعات به طرف جهان اسلام سرازیر است. آنچه لازم است و موجود نیست اطلاع درباره غرب یا مسلمانی نیست که با غرب در تماسند ،بلکه درک و دانشی از ریشه های فرهنگ و آراء و اندیشه های جهان غرب از یک نقطه نظر اسلامی است ،و تنها چنین درک و دانشی می تواند ابزارهای ضروری مواجهه و مقابله با معارضه های غرب جدید و تدارک پاسخی اسلامی به آن را در اختیار مسلمین بگذارد.» (حسین نصر، جوان مسلمان و دنیای متجدد) ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * قرار گرفتن در لیست سامانه پیامکی: ارسال نام و نام خانوادگی به شماره زیر +9830001363000638 * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۱۱-۰۹-۱۳۹۶ ▪️۲ غرب شناسی (۲) غرب‌شناسی همچون شرق‌شناسی گونه‌های مختلفی دارد که هیچ یک از آنها در دنیای اسلام نه درحوزه و نه در دانشگاه به رسمیت شناخته نمی‌شود: «غرب‌شناسی تاریخی» که تاریخ غرب را تحلیل می‌کند و دوره‌های مختلف آن را تحلیل تمدنی می‌کند؛ «غرب‌شناسی موضوعی» که موضوعات مهمی همچون اومانیسم، سکولاریسم، و پلورالیسم را بحث می‌کند و نظام ارتباطی بین این موضوعات را بررسی می‌کند؛ «غرب‌شناسی تطبیقی» که تمدن غرب را همواره در مقایسه با دیگر تمدن‌ها از جمله تمدن اسلامی در نظر گرفته و نقاط تشابه و تفاوت آنها را مطالعه می‌کند؛ و «غرب‌شناسی انتقادی» که در آن یک غرب‌شناس، نقطه‌های سیاه و سفید غرب را معلوم کرده و اصول مواجهه با آن را معلوم می‌سازد. ما در همۀ انواع غرب‌شناسی‌ِ تاریخی، موضوعی، تطبیقی، و حتی انتقادی به شدت غرب‌زده و متکی به منابع غرب‌ایم و در این باره هیچ اصالتی و هویت مستقلی در تولید غرب‌شناسیِ خودی نداشته‌ایم؛ این درحالی است که حوزه‌های علمی مسیحی در غرب، هم شرق‌شناسی را باور داشته‌اند، هم در صورت‌بندی آن از دانشگاه‌های غرب پیشی‌ گرفته‌اند، و هم شناخت شرق را در مسیر خواسته ها و مبانی خود رقم زده اند، و البته دراین میان به‌بسط استعماری غرب از یک سو و ترویج و توسعۀ مسیحیت از سوی دیگر کمکی شایان کرده‌اند. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * قرار گرفتن در لیست سامانه پیامکی: ارسال نام و نام خانوادگی به شماره زیر +9830001363000638 * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۱۸-۰۹-۱۳۹۶ ▪️۳ غرب‌شناسی (3) دوره‌های تمدنی غرب را می‌توان در چهار دورۀ مهم تاریخی برشمرد: دوره غرب‌ باستان (یونان و روم باستان)، دوره غرب مسیحی (روم غربی و روم شرقی، و دوره پادشاهان و دوره پاپان)، دوره جدید یا دورۀ علم و یا دورۀ بورژوازی (بین دو سلسله جنگ‌های بزرگ صلیبی و جنگ‌های جهانی اول و دوم)، و دوره غرب متکثر، غرب پست مدرن، و یا عصر اضطراب (age of anxiety) (ر.ک: بومر، جریان‌های بزرگ در تاریخ اندیشۀ غرب). به رغم وجود تفاوت‌ها بین ادوار تمدنی غرب، شباهت‌های فراوانی در میان این دوره‌ها وجود دارد که روح تاریخی تمدن غرب را تاحدی معلوم می‌سازد. از جملۀ این شباهت‌ها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: نوعی از انسان‌گرایی در عین برده‌داری، سکولارشدن و دنیاگرایی، تکثرگرایی و فاقد قدر مشترک بودن، و نژادپرستی و دیگرسازی (otherization) و دیگرستیزی اشاره کرد. در میان همه مولفه‌های امتیازبخش در تاریخ تمدن غرب، برخی بر خصیصۀ سکولار بودن و سکولارشدن (secularization) به مثابه ویژگی مرکزی غرب تأکید کرده‌اند و برخی نیز خصیصه محوری و مشترک در غرب را نه سکولاریسم، بلکه پلورالیسم (در ایدئولوژی) و پلورالیزاسیون (بریدگی‌ها و شکاف‌های عمیق انسانی در فرهنگ اجتماعی) دانسته‌اند. چه ویژگی تاریخی غرب، سکولار باشد وچه پلورال، آنچه مهم است رابطۀ دیالکتیک بین سکولاریزاسیون و پلورالیزاسیون است. هر میزان تاریخ غرب به سمت تکثر و تشتت پیش رفته، سکولار شدن نیز در آن سهل‌تر شده است، و هر میزیان تأکید و تمرکز بر دنیای این زمان و این مکان (here and now) صورت گرفته، زمینه‌های پیوستگی و وحدت در غرب زایل گشته و بر لایه‌های تشتت و تکثر در آن افزوده شده است. (Charles Taylor, A Secular Age). ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * قرار گرفتن در لیست سامانه پیامکی: ارسال نام و نام خانوادگی به شماره زیر +9830001363000638 * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۲۵-۰۹-۱۳۹۶ ▪️ ۴ غرب‌شناسی (۴) شناخت غرب امروز، بدون شناخت غرب قدیم و بدون مطالعه یونان و روم ناممکن است. به جرأت می‌توان گفت که غرب امروز همان یونان قدیم و روم باستان البته در مقیاسی بزرگ‌تر و در زمانی جدیدتر است. دوره‌های غرب قدیم که شامل دوره طبقاتی هُمِري و تأثیر فوق‌العاده ایلیاد و ادیسه (از قرن 12 تا قرن 8 قبل از میلاد)، و دوره رنسانس و نوزایی (از 750 قبل از میلاد)، دوره يونان كلاسيك و دموکراسی یونانی در زمان پریکلس (از سال 510 تا 490 قبل از میلاد) و دوره هلنی (دورۀ بعد از انحطاط یونان و ظهور اسکندر مقدونی و تجدید بنای یونان و حمله به سرزمین فارس) در 338 قبل از میلاد است. (تاریخ یونان قدیم، احمدبهمنش، ص 245). هرچند یونان باستان به ارسطو و افلاطون شهرت دارد، لیکن فرهنگ یونانی و روح حاکم بر زندگی یونانیان بویژه از دورۀ رنسانس یونانی به بعد، بیشتر سوفیستی و مبتنی بر تبلیغات، سخنوری، و جدل بود که تأثیر مباشری بر دموکراسی یونان داشت و عناصری همچون انسان‌گرایی (انسان مقیاس همه چیز است)، نسبیت، دنیاگرایی و عرفی‌سازی، غرور یونانی و دیگرستیزی‌های برآمده از آن (بربر بودن هر کسی که نژاد هلن ندارد و پدر و مادرش یونانی نیستند)، و جنگ و ستیز (بین آتن و اسپارت) برآن حاکم بود. یکی از تناقضات تاریخی در این دوره، تضاد با فرهنگ غیریونانی و توسعه فرهنگ یونانی بعد از مرگ اسکندر (دورۀ هلنیسم و یا یونانی‌مأبی 323 قبل از میلاد تا 31 قبل از میلاد) از یک سو، و مدح و ستایش ایرانیان در نگاه شخصیت‌های مهم یونان مانند کسنفون و افلاطون و اسکندر و نگاه حسرت‌آمیز یونان به پارس از سوی دیگر، است. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * قرار گرفتن در لیست سامانه پیامکی: ارسال نام و نام خانوادگی به شماره زیر +9830001363000638 * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۰۲-۱۰-۱۳۹۶ ▪️ ۵ غرب‌شناسی (۵) علاوه بر اهمیت دوره یونان باستان در تمدن غرب، روم باستان نیز که شامل جمهوری روم (سده ششم قبل از میلاد) و امپراتوری روم (27 تا 476 قبل از میلاد) می شود، سهم تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری غرب قدیم وحتی غرب جدید داشته است. در جمهوری رم، حقوق رومی و الواح دوازده‌گانه، به عنوان یکی از سخت‌گیرانه ترین قانون‌های دنیا، یکی از عناصر بنیادین حقوق غرب و تمدن غربی بوده است. در دوره امپراتوری روم غربی در سده چهارم (395 میلادی) شکاف بزرگی در مسیحیت رقم خورد و مسیحیت به دو بخش مسیحیت شرقی (ارتدوکس) و مسیحیت غربی (کاتولیک) تقسیم شد. مسیحیتی که در روم غربی ماند سکولار شد و مسیحیتی که به روم شرقی (قسطنطنیه یا استانبول فعلی) آمد زندگی را آمیختۀ به دین کرد. یکی از تفاوت‌های بنیادین بین روم شرقی و روم غربی این بود که در روم غربی، دین، خود را تابع و حافظ سنت‌ها می‌دید در حالی که در روم شرقی (395 تا 1452 میلادی)، سنت‌ها از دین تبعیت می‌کرد. برخی زوال امپراتوری روم غربی را همزمان با ظهور مسیحیت و یا نتیجه مسیحیت دانسته‌اند (و این همواره یکی از روایت‌های رایج روشنفکران است که ریشه زوال نظم دنیوی را در دین و امور دینی دنبال می‌کنند)، و برخی دیگر مانند ویل‌دورانت نه مسیحیت، بلکه ادیان منحط رومی را عامل سقوط امپراتوری روم و یا تمدن روم دانسته‌ است. نکته مهم در دوره روم غربی و مسیحیت کاتولیک، تعریف مسیحیت جدید توسط پولس قدیس (از مهم‌ترین مبلغان مسیحی) است. وی با تبحری که در فلسفه یونانی و با آشنایی‌ای که از یهودیت داشت توانست با ترکیب فلسفه یونانی و یهودیت با مسیحیت، مسیحیت تازه‌‌ای را تعریف نموده و آن را در تاریخ غرب نهادینه کند، به گونه‌ای که برخی بر این باورند که مسیحیت امروز بیش از آنکه مدیون عیسی مسیح ع باشد، مدیون پولس قدیس است. ** لازم به ذکر است که غرب‌شناسی تاریخی تا جلسه نهم ادامه می‌یابد و از جلسه دهم تا جلسه هفدهم به غرب‌شناسی موضوعی و غرب‌شناسی انتقادی خواهیم پرداخت. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * قرار گرفتن در لیست سامانه پیامکی: ارسال نام و نام خانوادگی به شماره زیر +9830001363000638 * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۰۹-۱۰-۱۳۹۶ ▪️ ۶ غرب‌شناسی (قرون وسطی) قرون وسطی به دوره قرن پنجم میلادی (سقوط امپراتوری روم غربی) تا قرن پانزدهم (سقوط امپراتوری بیزانس) میلادی گفته می‌شود. مسئله‌های قرون وسطی بسیار متعدد و موثر بوده‌ است. مهم‌ترین رخدادی که سرنوشت غرب را از غرب مسیحی و غرب فئودال به غرب سکولار و غرب بورژوا دگرگون کرد، جنگ‌های صلیبی (1095 م تا 1291 م) بود. جنگ‌های صلیبی که دست کم دویست سال طول کشید جنگ بین غرب و شرق بود که نه فقط مسیحیان را با مسلمانان در اورشلیم درگیر کرد، بلکه درگیری مسیحیان غرب (روم غربی) را با مسیحیان شرقی (ارتدوکس‌های بیزانس در قسطنطنیه) نیز موجب شد. جنگ‌های صلیبی را شاید بتوان در ادامه جنگ‌های اسکندر مقدونی و مقدمه‌ای برای اکتشافات (یا همان تصرفات) جدید و آنگاه شروع دوره استعمار دانست. شایان ذکر است ماهیت جنگهای صلیبی صرفا دینی و مسیحی نبود. ماهیت دنیاخواهی و توسعه‌طلبانه‌ صلیبی‌ها را هم در خطابه‌های مسیحی در ترغیب به جنگ و هم در رفتار صلیبی‌ها در بیزانس مسیحی و مناطق مسلمین آشکارا می‌توان مشاهده کرد. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۰۷-۱۱-۱۳۹۶ ▪️ ۷ غرب‌شناسی تحولات بنیادین در غرب جدید (رنسانس و اصلاح دینی) جنگ‌های 200 سالۀ صلیبی، نظام فئودالیستیِ مربوط به قرون وسطی را از هم پاشید، و افق تازه‌ای را فراروی غرب گشود. نوزایی در این دوره (از قرن 14 تا قرن 16) در بازگشت به تمدن باستانی و گذر از نظام فئودالی بود. افق‌گشایی‌های جدید بعد از جنگ‌های صلیبی ادامه یافت و این بار در قالب اکتشافات (دسترسی‌های جدید به هند، برزیل، مالا، جاوه، گینه، کوبا، هائیتی، و کشف آمریکا) ظاهر گردید. گذر از قرون وسطی و تقابل با مسیحیت، و اقبال جنون‌آمیز به ثروت‌اندوزی، جریان مهم بورژوازی را در غرب بوجود آورده و تمدن غرب را اساسا به رنگ بورژوا درآورد. این تحولات، بستر را برای سرمایه‌داری در غرب (از قرن 16) و استعمار غربی در دنیای غیر غرب(از قرن نوزدهم) فراهم کرد. تحول بنیادین دیگر در غرب، اصلاحات دینی با محوریت کسانی همچون اراسموس، لوتر در آلمان، جان ویکلیف در انگلستان، و کالون در فرانسه بود. نکته مهم، خاستگاه اصلاحات دینی است و اینکه اصلاحات دینی ضرورتا ماهیت دینی نداشت، بلکه بسیاری از اعتراضات به مسیحیت، اعتراض به مالیات آلمانی‌ها و انگلیسی‌ها به پاپ در رم بود. اصلاحات دینی نتایجی در پی داشت که از آن جمله باید به موارد ذیل اشاره کرد: تضعیف کلیسا و شکسته شدن اصول جزمی، تکثیر مذاهب مسیحی، مدارا طلبی و حس ضرورت پرهیز از جنگ، مرجعیت عقل. این تغییرات، دنیای متفاوت (و شاید جدید) برای غرب رقم زد. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۱۴-۱۱-۱۳۹۶ ▪️ ۸ غرب‌شناسی (انقلاب‌ها) انقلاب‌های رخ‌داده در دوره جدید غرب را به دو گرروه انقلاب‌های سیاسی و اجتماعی، و انقلاب‌های صنعتی می‌توان تقسیم کرد. مهم‌ترین انقلاب‌های سیاسی، دو انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه است. انقلاب آمریکا (1783 م) قبل از انقلاب فرانسه در برابر شدت عمل پادشاهی انگلستان رخ داد که در آن و در نیویورک (1765 م)کنگره‌ای متشکل از ۹ مستعمره‌نشین و سران آنها تشکیل شده و در مه ۱۷۷۵ رهبران مستعمره‌نشین‌ها از مردم خواستند برای مبارزه با اشغالگران آماده شوند. این انقلاب به ریاست جمهوری جرج واشنگتن در سال 1789 ختم شد. همین سال یعنی 1789، سال شروع انقلاب مهم فرانسه بود که تحولات گسترده‌ای را در غرب بوجود آورد و نظام سلطنتی را به جمهوری فرانسه و نظام لائیک تبدیل کرد. علاوه بر این، تغییرات بنیادین دیگری مانند رشد برده‌داری (در مستعمرات)، نظامی‌گری، استعمار و استثمار، سرمایه‌داری، و البته شکل‌گیری حقوق شهروندی (توسط مجلس موسسان) در پی این انقلاب بوجود آمد. از طرف دیگر، انقلاب صنعتی اول در انگلستان از سال 1750 تا نیمه‌های نخست قرن 19 شروع شده و به کشورهای دیگر اروپایی توسعه یافت. علت اصلی انقلاب صنعتی افزایش تقاضا برای پیشرفت و بهبود اوضاع مسکن، تغذیه، و پوشاک و لوازم خانگی در کنار رشد قوه بخار برای کارخانجات،  گسترش جامعه شهری، و تغییر در ترکیب جمعیت شهرها بود. انقلاب صنعتیِ دوم، در آلمان و ایالت متحده در قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم(1880 تا 1910) انجام یافت که در آن شرکتهای سهامی عظیم با سرمایه های مشترک و با به خدمت گرفتن علم و تولید انبوه و روش های جدید بازاریابی، تحولات چشمگیری در حیات اقتصادی و اجتماعی را بوجود آوردند. گرچه هرچند انقلاب صنعتی دوم تدوام انقلاب نخست بود، ولی ویژگی‌های خاص آن همچون جایگزینی برق به جای بخار، و پیدایش صنایع رنگرزی، نساجی، فلزهای سبک نظیر آلومنیم، و آلیاژهایی مانند منگنز، تنگستن و غیره، موجب تمایز و ترقی این انقلاب نسبت به انقلاب نخست شد.  ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۲۱-۱۱-۱۳۹۶ ▪️ ۹ غرب‌شناسی (بحران‌ها) شهرنشینی، تحولات صنعتی، افزایش جمعیت، افزایش تولید (گاه تا 100 برابر در 50 سال)، بحران مواد خام و اشباع مصرف در اروپا مشکلات بزرگی را در قرن نوزدهم بوجود آورد. این مشکلات موجب شد که رقابت‌های سختی بین کشورهای اروپایی بوجود آید و استعمارگری و سلطۀ اقتصادی بر مستعمرات وارد مرحلۀ تازه‌ای شود.  به این دورۀ تاریخی (یعنی از سده پانزدهم تا سده بیستم) دوران مدرن و حاصل آن را مدرنیته می‌گویند، که البته خود شامل مدرنیته‌های مختلف در ساحت‌های مختلف بوده است، مانند مدرنیته سیاسی (دموکراسی و حقوق شهروندی)، مدرنیته علمی (علم جدید و تکنولوژی مدرن)، مدرنیته زیبایی‌شناختی (مفهوم جدید از ذوق)، و مدرنیته فلسفی که نقطۀ عطف آن در جنبش فلسفی «روشنگری» در قرن 18 م رخ نمود. دوران مدرن، دوران یک‌رنگ نبوده و مقاومت‌ها و چالش‌هایی را موجب گشته است که نمونه آن را می‌توان در جنبش رمانتیسم در اواخر قرن هجدهم و قرن نوزدهم مشاهده کرد که جنبشی بود علیه روشنگری با تأکید مولفه‌هایی مانند هنر، تخیل، و معنویت. قرن بیستم، قرن تحولات بنیادین و سریع در مغرب‌زمین در حوزه‌های علم و فناوری (مانند ارتباطات و رسانه‌های گروهی)، عرصه‌های سیاسی (مانند جنگ‌ هسته‌ای، تطورات جدید در استعمارگری)، حوزه‌های سرگرمی (مانند فیلم و موسیقی و ورزش)، عرصۀ فیزیولوژیک (بیماری‌های جدید، داروهای جدید، و پیشرفت‌های نویی همچون شبیه‌سازی، و مهندسی ژنتیک)، و دنیای مربوط به منابع طبیعی (استفادۀ گسترده از نفت در صنعت و پیدایش بحران‌های محیط زیست) بود. در این دوره، جنگ جهانی اول (1918ـ1914م) و جنگ جهانی دوم (1945-1939) نقطۀ عطفی بود در گذر از دنیای مدرن به جهان جدید پسامدرن که در آن به تعبیر گئورگ زیمل، انسان غربی وارد عصر بی‌شکلی می‌شود و به تعبیر فرانکلین بومر فرد اروپایی مرحله «اضطراب»ِ تاریخی اش را تجربه می‌کند. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۲۸-۱۱-۱۳۹۶ ▪️ غرب‌شناسی ۱۰ (غرب‌شناسی موضوعی) در غرب‌شناسی موضوعی، بجای مطالعه تاریخیِ حوادث مغرب‌زمین، موضوعات متعدد و متنوعی مانند «اومانیسم»، «عقلانیت»، «کاپیتالیسم»، «تکنولوژی»، و غیره، مورد مطالعه قرار می‌گیرد؛ و یا یک موضوع واحد و مرکزی در کل تاریخ غرب محور قرار گرفته و آنگاه تمام غرب بر اساس آن موضوعِ مرکزی خوانش می‌شود. آنچه در اینجا مورد توجه قرار می‌گیرد رویکرد دوم است که پیش‌فرض‌اش این است که تاریخ غرب به لحاظ موضوعی، مرکز داشته است و این موضوع مرکزی در طول حیات تاریخیِ غرب به گونه‌های مختلفی ادامه یافته است. در تحلیل موضوع مرکزی، دو موضوع اهمیت دارد: سکولاریته (وضعیت عرفی، دنیوی، و این جهانی بودن غرب)، و پلورالیته (وضعیت تکثر، تنوع، و چندگانگی غرب).  در مورد موضوع نخست (سکولاریته) نظر بر این است که عرفی شدن و زندگی معطوف به این جهان نه امر جدیدی در غرب که مربوط به دوره بعد از اصلاح دینی باشد، بلکه امری کهنه بوده و ریشه در دوره باستان و سپس دوره قرون وسطای مسیحی در غرب دارد، به گونه‌ای که برخی سکولاریسم را از ذاتیات دنیای غرب دانسته‌اند. همین تحلیل را برخی در مورد پلورالیسم و چندگانگی و فقدان امر مشترک در غرب مطرح کرده‌اند و آن را در دوره‌های باستانی روم و یونان و سپس در دوره‌های متأخر غرب جستجو کرده‌اند. هریک از این موضوعات را در یک نوشته در هفته‌های آینده تقدیم خواهم کرد.  ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۰۵-۱۲-۱۳۹۶ ▪️ غرب‌شناسی ۱۲ (غرب سکولار) سکولاریسم (ایدئولوژی)، سکولاریزاسیون (فرایند) و سکولاریته (وضعیت)، به معنای دنیوی‌گرایی، دنیوی شدن، و دنیوی بودن است که متضمن نگرش سلبی به دین در عرصه زندگی است و از همین جهت سکولار بودن اعم است از لائیک بودن (جدایی دین از سیاست). سکولار شدن و سکولار بودن در مغرب‌زمین نه یک پدیده جدید بعد از رنسانس است، بلکه یک پدیدۀ تاریخی است که از زمان یونان و روم باستان شروع شد (ظهور سوفسطاییان به عنوان پراگماتیستهای یونانی در زندگی شهری) و طیف‌های متنوعی از آن (مانند سکولاریسم مهربان، نرم و حداقلی، و سکولاریسم نامهربان، سخت، و حداکثری یعنی الحاد) در گسترۀ تاریخی قرون وسطی و دوره جدید مورد تجربه قرار گرفت و قلمرو وسیعی از زندگی اعم از ابعاد فرهنگی، سیاسی، علمی، و حتی دینی و معنوی (معنویت سکولار) را شامل شد. نکته مهم در وضعیت سکولار دنیای غرب، دو مرحله از سکولاریسم است که در مرحله نخست، دین از زندگی جدا گردید (نگرش سلبی به دین)، و در مرحله دیگر دین به زندگی بازمی‌گردد، لیکن آنقدر گزینه‌های متعدد و متنوع غیردینی در کنار دین بوجود می‌آید که عملا دینداری در عرصه زندگی سخت و گاه ناممکن می‌شود. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۱۲-۱۲-۱۳۹۶ ▪️ غرب‌شناسی ۱۲ (ماهیت متکثر غرب) سرعت تحولات فکری و فرهنگی در غرب امروز، بیشتر است از سرعت فرایند هویت‌گیریِ انسان امروز غربی. و همین پیشی گرفتن سرعت تحولات بر سرعت هویت‌یابی، موجب گردیده است که انسان امروز  پیش از آنکه بتواند و بخواهد هویتی پیدا کند، در موج تحولات جدیدی گرفتار شده و غرق تغییرات و تحولات زمانه شود. این تغییراتِ هویتی روزانه را، برخی همچون زیمل «عصر بی‌شکلی» می‌گویند و برخی همچون لوفان بومر آن را «عصر اضطراب» می‌نامند. این وضعیت سیلان و ژله‌ای در تاریخ غرب، گاه به موجب تفکر نسبی در غرب شکل گرفته است، گاه به علت نوعی از فردگرایی و همین‌طور رویکرد ذره‌ای (اتمیسم) بوجود آمده، و گاهی هم به خاطر سرعت در حرکت و سرعت در تحولات زمانه صدرت یافته است. رشد تصاعدی این نسبی شدن، متکثر شدن، و جدا شدن عملا باعث گردیده که مبنای مشترک در غرب به تدریج از دست برود و جای خود را به اخلاق مشترک بدهد، و در مرحله‌ای دیگر هم اخلاق مشترک نیز تبدیل به امر اختلافی شده و جای خود را به قرارداد مشترک دهد تا بلکه نظم دنیای غرب بر اساس قانون و قرارداد برقرار شود و نه بر اساس اخلاق و یا عقیده مشترک.  ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۱۹-۱۲-۱۳۹۶ ▪️ غرب‌شناسی ۱۳ ▫️گونه‌های غرب‌شناسی انتقادی نقد غرب  به گونه‌های مختلف و در سطوح  مختلف توسط افراد زیادی در مغرب‌زمین و در مشرق‌زمین انجام یافته است. برخی از متفکرین غربی، نقد غرب را از نقد مدرنیسم آغاز کرده‌اند، و برخی دیگر، نقطه‌های عزیمت انتقادی خود را نظام سرمایه‌داری در غرب قرار داده‌اند، و کسانی هم از منظر دینی و عرفانی به کاستی‌های دینی، معنوی، و معنایی در تمدن غرب پرداخته‌اند. در این بین، فرانکفورتی‌ها (هورکهایمر، مارکوزه و دیگران)، پست‌مدرنیست‌ها، فمینیست‌ها، پسااستعمارگران، و سنت‌گرایان از جمله جریانات انتقادی مهم در غرب هستند. در میان پست‌مدرنیست‌ها کسانی همچون میشل فوکو، بر نظام سلطه در غرب تأکید کرده و سهم دانش و نظریه‌های مدرن را در صورت‌بندی سلطه برجسته می‌کند. ژان بودریار نیز بر همین نظام سلطه و سیطرۀ ارزش‌های سرمایه‌داری در غرب تأکید کرده و همه چیز را در جامعه مدرن بر اساس «ارزش مبادله» تفسیر می‌کند. همین نقد نیز به گونه‌ای دیگر در نظریات فرانکفورتی‌ها انعکاس یافته و در آن بر تناقضات درونی مدرنیته و تک بعدی بودن جامعه مدرن تأکید شده است. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۱۸-۰۱-۱۳۹۷ ◾ غربشناسی انتقادی در غرب علاوه بر رویکردهای انتقادی و دانشگاهی در نقد تمدن غرب، رویکردهای دینی و مسیحی نیز در غرب وجود دارد که به نقد تمدن غرب و فرهنگ جدیدِ غرب پرداخته‌اند. در این میان، علاوه بر محققان و اندیشمندان دینی در غرب، بسیاری از عموم مسیحیان و حتی یهودیانِ معتقد نیز منتقد نظام سکولارِ سرمایه‌دار در تمدن غرب هستند، از برخی از ابعاد تکنولوژی غرب استفاده نمی‌کنند، و یا فرزندان خود را در مدارس خانگی و یا مدارس کلیسایی آموزش می‌دهند، و سعی می‌کنند که بر هویت دینی و سنتی خود تأکید کرده و دست کم حریم دینی‌شان را از آسیب‌های مدرن مصون نگه دارند. علاوه بر مسیحیان و یهودیان، برخی از متفکران مسلمانِ ساککن در غرب نیز به نقد تمدن غرب پرداخته‌اند که شاید مهم‌ترین آنها، جریان سنت‌گرای عرفانی همچون شوآن، گنون، و نصر باشند. نقد سنت‌گرایان به غرب مدرن، بیشتر نقد بنیادین، معرفتی، و حتی عرفانی است. البته حضور و سکونت این جریان در غرب و تجربه زیستۀ آنها در غرب، این جریان را در اینکه شناختی نزدیک از غرب دارد معتمد ساخته است، لیکن همین درغرب بودن و در غرب ماندن، صداقت این جریان را در نقد غرب مورد تردید قرار داده که چگونه می‌توان خود در وضعیت آسوده دنیای غرب زندگی کرد و آنگاه به دیگران دنیای سنتی را توصیه کرده و بر آن تاکید کرد. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
حبیب اله بابائی شنبه ۲۵-۰۱-۱۳۹۷ ◾ غرب شناسی انتقادی (۱۵) علاوه بر رویکردهای انتقادی فوق، می‌توان برخی دیگر از رویکردهای انتقادی در شناخت غرب را نیز فهرست کرد که از آن جمله باید به نقد فلسفی از غرب (مانند نقد اقبال لاهوری در کتاب احیای تفکر دینی)، نقد اخلاقی از غرب (مانند نقد طه عبدالرحمن در کتاب مساهمه فی النقد الاخلاقی للحداثه الغربیه)، نقد فرهنگی از غرب (مانند نقد مالک بن نبی در کتاب الصراع الفکری فی البلاد المستعمره)، نقد استشراقی از غرب (مانند نقد ادوارد سعید در کتاب شرق شناسی)، و همین طور نقد مارکسیستی از غرب (مانند سمیر امین در کتاب نظرية للثقافة، نقد التمركز الأوروبي والتمركز الأوروبي المعكوس) و البته نقد ایرانیان از غرب (مانند نقدهای احمد فردید، رضا داوری، حسین نصر و علی شریعتی) اشاره کرد. در این میان علمای مسلمانِ منتقد از غرب نیز خود روش، رویکرد، منابع، و اهداف متفاوت و موثری داشته اند که از آن جمله باید به نقدهای کسانی مانند سید جمال اسدآبادی، شیخ فضل الله نوری، امام خمینی ره و آیت الله خامنه‌ای اشاره کرد. در رویکرد عالمان دینی، غرب نه صرفا به موجب سکولار بودن‌اش، بلکه به موجب سلطه‌گری و نظام استعماری‌اش باید مورد نقد قرار می‌گیرد و بر ایستادگی در برابر آن توصیه و تأکید می‌شود. نکته مهم اینکه، در برخی از رویکردهای انتقادی برخی بر این باورند که شاید علم و تکنولوژی از جمله آورده‌های غرب برای دنیای اسلام بوده باشد، لیکن در این میان آورده‌های انسانی و اخلاقیِ غرب برای جهان اسلام ناچیز و بلکه معکوس بوده است و دنیای اسلام از رهگذر ارتباط با غرب، به لحاظ انسانی و ارزشی ترقی تازه‌ای نیافته و بلکه نظام انسانیِ آن اختلالات تازه‌ای پیدا کرده است. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
محمدرضا فلاح شیروانی سه شنبه ۲۸-۰۹-۱۳۹۶ ▪️ ۱ الهیات کاربردی: الهیات کاربردی اصطلاحی است برگرفته از واژۀ قدیمی «الهیات» در فرهنگ اسلامی که اشاره به تفسیر الهی جهان هستی دارد و «کاربردی» که به معنای مورد نظر این بحث اصطلاح و دریافتی نو نیست ولی در نگرش نوین علمی اصطلاح خاص یافته است و با پایه‌های نظری دانش نوین مد نظر نبوده بلکه مورد پرهیز نیز هست. هم دربارۀ تعریف الهیات و هم معنای کاربردی در این یادداشتها مطالبی خواهد آمد و به تعریفی که برآمده از پایگاه نظری اسلامی است مورد نظر خواهد بود. عنوان این یادداشتها (الهیات کاربردی) قید دیگری نیز دارد و آن «با رویکرد تمدنی» است؛ «الهیات کاربردی با رویکرد تمدنی». لازم است این اصطلاحات با دقتی تعریف شوند و افق معرفتی‌ای را که هدف گرفته‌اند به وضوح باز بنمایند. ساختار بحث چنین است : * مقدمه : در آن به تعریف نقش و جایگاه نگاه و توضیحی درباب نگرش توحیدی پرداخته و به عنوان ورودهای جزئی و نمونه‌های تاریخی مواردی از قرآن کریم، حکمت و عرفان اسلامی مثال می زنیم. * کلیات در آن به مرور ادبیات بحث و تأملی کلی در باب روش تحقیقات کاربردی می‌پردازیم. * فصل1: دغدغۀ تمدنسازی غرض اصلی از این بحث تبیین زاویۀ نگاه و مطالبۀ تمدنی و خاستگاه عطشهایی است که متوجه «الهیات» خواهد شد و رنگ و سخن توحیدی ناظر به این عرصه‌های نیاز را معرفی خواهد نمود. فصول دیگر به توضیح خاصی نیاز ندارد: * فصل2: در باب تعریف علم * فصل3: مبانی الهیات کاربردی * فصل4: معیار و روش * فصل5: گسترۀ الهیات کاربردی * فصل6: نمونه‌ای از الهیات کاربردی ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * سامانه پیامکی: ارسال نام و نام خانوادگی به شماره زیر +9830001363000638 * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
محمد رضا فلاح شیروانی سه شنبه ۰۵-۱۰-۱۳۹۶ ▪️ ۲ مقدمه: ▫️نگرش منظور از نگرش همان توصیف و تفسیر ما از محیط است که هر انسانی مستمراً مشغول انجام آن است. این تفسیر گاهی در سطح کلان هستی و گاه خصوص عالم طبیعت که محیط بر ما به نظر می‌رسد و گاه از عالم انسانی که گویا چون دالانی در دل آن در حال حیات و حرکتیم صورت می‌گیرد. «جهانبينى يعنى مجموعهاى از بينشها و تفسيرها و تحليلها درباره جهان و جامعه و انسان كه جهان چنين است و يا چنان است، اينچنين قانون دارد، آنچنان پيش مىرود، فلان هدف را تعقيب مىكند يا نمىكند، مبدأ دارد يا ندارد، غايت دارد يا ندارد و امثال اينها.»(مجموعه آثار شهيد مطهري، ج2، ص226) ▫️نقش نگاه بشر فاعل ارادی شعوری است و ساخت استثناناپذیری بر او حاکم است که قوۀ فاعلۀ او برای تحریک و خیز اقدام محتاج تصویر و تصدیق است. به همین جهت انسان نیازمند و پیچیده به برداشت است. شاید این جملۀ حضرت امیر علیه‌السلام هم به همین نکته اشاره دارد : «مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ.»(تحف العقول، النص، ص171) به عنوان مثال ما ناخودآگاه نظام علّی را بر جهان بیرون و درون خود حاکم می‌دانیم و جداً معتقد به اصل سخیّت علت و معلول هستیم. اگر این باور از ما گرفته شود ممکن نیست کوچکترین تحرک ارادی داشته باشیم. این نکته برتری نسبی «توصیف» را بر «توصیه» نشان می‌دهد. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
محمد رضا فلاح شیروانی سه شنبه ۱۷-۱۱-۱۳۹۶ ▪️ ۳ مقدمه: ▫️نگرش الهی و توحیدی پس از تأیید نقش مؤثر نگاه‌ها در سوگیری و سرنوشت بشری می‌توان از گونه‌های نگاه پرسید و در امتداد آن به تعریف نگرش الهی پرداخت. نگرش انسان آن‌گاه الهی می‌شود که اولاً در مقام تفسیر هستی، خدا را جزء واقعیت‌های عالم ببیند و ثانیاً، برای او حضور و نقش ویژه و چیره‌ای در بیابد؛ این که خدا را مبدأ همۀ کائنات، بلکه هستی‌بخش تک تک موجودات و مقصد وجودی آنها ببیند. این نگرش از آن جهت الهی است که به تمام هستی رنگی الهی می‌زند و هویّتی ربّانی برای تمام موجودات قائل می‌شود. ▫️گونه‌ها و مراتب این نگاه نگرش الهی مؤمنان در نقشی که به خدا در هستی می‌دهند یا سهمی که برای حضور خدا قائل هستند مختلف و متفاوت است. این نگاه گونه‌ها و غلظت‌های متفاوتی دارد. نگاه رایج الهی خدا را مبدأ عالم می‌بیند و هستی جهان را ناشی از خداوند متعال می‌شناسد. ولی در نگاه برتر خدا را فاعل قریب همۀ حوادث عالم می‌بیند و معتقد است هرچه هست و هرچه پیش می‌آید با حضور هستی‌بخش الهی صورت می‌گیرد. باز هم نگاه نافذتری یافت می‌شود که خدا را روح جاری در عالم می‌بیند و همه چیز را ترجمان وجود حق تعالی و چهره‌ها و مفسّران دارائیهای آن وجود یگانه می‌شمارد. ▫️نگرش توحیدی نگاه الهی عمدتاً به نگاه توحیدی شناخته می‌شود و در نگاه توحیدی اهتمام بر این است که خداوند عالم بی‌شریک و یگانه تقریر شود. این نگاه هم از برداشتهای ساده و سطحی که خدا را به عنوان برخوردارترین حقیقت هستی یکتا و بی‌تکرار و بی‌رقیب می‌بیند، شروع می‌شود و تا جایی که همۀ پویشها و همۀ برخورداریها را به خدا نسبت می‌دهد بلکه هستی حقیقی را از آن او می‌شمرد و مابقی را تنها نمود و آیتی از هستی می‌بیند، ادامه می‌یابد. در نگاه‌های اخیر او را احد(واحد قهار) که برای کسی مجال سخن از بهرۀ وجودی نگذاشته می‌بینند. این نگاه معتقد است توحید در سراسر این عالم حکومت تکوینی دارد و نمی‌توان از عالم به درستی تفسیر الهی نیرومندی ارائه کرد ولی از یک رویکرد زنده و نافذ توحیدی بهره نگرفت. به طور کل در نگرش توحیدی تلاش بر آن است که بازگشت این عالم به حقیقتی یگانه دیده و بازنموده شود. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
محمد رضا فلاح شیروانی سه شنبه ۲۴-۱۱-۱۳۹۶ ▪️ ۴ مقدمه: ▫️آثار نگرش توحیدی این بحث بسیار مهم است. نگرش توحیدی هرچند از منظر کلامی یا فقه عقائدی واجب است(به ویژه سطوحی از آن) ولی به واسطۀ آثار ویژه‌اش از زاویه‌های متعددی مورد اعتنای جدی است. این آثار هم در حوزۀ تربیتی و هم حوزۀ معرفتی و هم حوزه‌های دیگر حیات بشری دیده می‌شود. به برخی از این آثار اشاره‌ای می‌نمائیم. تأثیرات روحی ـ عاطفی روی شخص در فرهنگ اسلامی برای بشر گونه‌ای از معرفت زیرساختی و نهادی به نام معرفت فطری قائلند و بر این باورند که انسان اساساً با این شناخت(که حضوری، وجودی و ساختی است) آفریده می‌شود. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها.»(روم، 30) قَالَ : «فُطِرُوا عَلَى التَّوْحِيدِ.»(المحاسن، ج1، ص241) این باور در فکر و فرهنگ اسلامی مبنای نگاه متفاوتی به انسان و دارائیها و استعدادها و تخمین رفتارهای او شده است. برخی از اندیشمندان مسلمان مبنای حسن و قبح ذاتی افعال و توان نهفتۀ درک خوبی و بدی در انسانها را همین ساخت ویژه و مشترک بشری می‌دانند و آن را فراتر از همۀ عناصر و عوامل و سوابق تربیتی انسانی می‌نشانند. انسان نهاد عاقل، خداپرست، بلکه شدیداً عشق‌پیشه‌ای دارد. بر این نهاد غبار تن نشسته است و با شکل‌گیری هویّت نفسی ـ به ویژه و لاجرم نفس اماره ـ آن را به عنصری مکنون و نیازمند شکوفایی تبدیل کرده است. به همین جهت وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به بیان فلسفۀ نبوت می‌پردازند آنچنان آن را به سابقه‌ها و ژرفامندی خلقت انسان گره می‌زنند که برای هر شنونده‌ای تأمل برانگیز می‌شود. «بَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ.»(نهج البلاغة، خطبه1) همان‌طور که پیشتر اشاره شد انسان به جهت هویّت انسانی در حیات استکمالی خود که در این دنیا رقم خورده است از ناحیۀ سر و دیده وارد عالم می شود. معرفتها چشم انسان را در عالمهای جدید می‌گشاید و عملاً انسان به لحاظ روحی در عالمی که دیده زندگی می‌کند. تصویر کردن جهانی ملائم با ساخت درونی انسان با رویکرد توحیدی، مایۀ شورمندی و شکوفایی بشر است. انسان با این برداشتها و با زیستی متناسب با این باورها تفسیر می‌شود و احساس معناداری می‌کند. هرچه غیر این انسان را پژمرده، پرخاشگر، بی‌آرام و همواره سرگردان می‌کند. «أَلاٰ بِذِكْرِ اَللّٰهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ.» ﴿الرعد، 28﴾ تغذیۀ اعتقادی نیاز زنده و جاری هر انسانی است و عقاید توحیدی طعام روح متعالی و تعالی طلب انسان است. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
محمد رضا فلاح شیروانی سه شنبه ۰۱-۱۲-۱۳۹۶ ▪️ ۵ مقدمه: ▫️آثار نگرش توحیدی 1. تأثیرات روحی ـ عاطفی روی شخص ** تعالی عبادت در فرهنگ دینی عبادت و بندگی فلسفۀ آفرینش انسان و جن خوانده شده است. وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِيَعْبُدُونِ ﴿الذاريات، 56﴾ این گزاره ابتدا به ذهن ما غریب می‌رسد. وقتی عنوان فلسفۀ آفرینش به گوشمان می‌خورد با هیجانی فطری منتظر شنیدن یک سخن فیلسوفانۀ هوش‌بر و دل‌انگیز می‌شویم، ولی هنگامی که در مقام پاسخ می‌شنویم هدف آن بوده که خدا را بپرستیم به جای خود می‌نشینیم و آن احساسات را خاموش می‌کنیم. این به خاطر درک نارسای ما از حقیقت هستی، حقیقت حق تعالی، حقیقت انسان و حقیقت بندگی است. بندگی در اوج رفتار فیلسوفانه، حقیقت‌جویانه، اصالت‌خواه و تعالی و تعادل‌خواه انسان است(توضیح آن در جایی مستقل). ذکر و دعا دو رفتار دینی، معنوی و پرستش‌گرانه است. هر دو با تعالی معرفت به تعالی کشیده می‌شوند. البته مشروط بر آن که شخص عابد درد الهی و قصد عبادت داشته باشد. توضیحی در این باب: *ذکر ذکر که در فرهنگ دینی به معنای یاد کردن «خدا» است، یک برنامۀ رشد و تربیت مبتنی بر دسته‌ای اصول تربیتی است. اصول تربیتی به عنوان بایدهای کلی تربیتی، همچنان که برآمده از یک یا چند مبنای تربیتی از جمله دسته‌ای مبانی انسان‌شناختی است، برآورندۀ دسته‌ای روش‌های تربیتی متناسب با چارچوب و انضباطی است که ارائه می‌نماید. یکی از مبانی تربیتی این است که انسان ضعیف آفریده شده است و یکی از معانی آن که انسان ضعیف است این است که انسان به شدّت خوپذیر است. «خُلِقَ اَلْإِنْسٰانُ ضَعِيفاً.»﴿النساء، 28﴾ یعنی انسان ظریف و اثرپذیر آفریده شده است. معاشرت باعث خوگیری در انسان می شود. بر همین اساس یکی از روشهای تربیتی روش معاشرت است. معاشرت تنها حضوری نیست بلکه گاهی معاشرت ذهنی است و معاشرت ذهنی نیز چون معاشرت خارجی روی انسان اثر تربیتی دارد. به همین جهت مطالعۀ احوالات و زندگینامه‌های بزرگان را به عنوان یک برنامۀ تربیتی توصیه می‌کنند. ذکر معاشرت ذهنی است و از آنجا که هنگام ذکر انسان همنشین خدا می‌شود می‌توان امید داشت که از خدا اثربپذیرد. عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص : «إِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ لَمَّا نَاجَى رَبَّهُ قَالَ «يَا رَبِّ أَ بَعِيدٌ أَنْتَ مِنِّي فَأُنَادِيَكَ أَمْ قَرِيبٌ فَأُنَاجِيَكَ؟» فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَيْهِ : «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي.» فَقَالَ مُوسَى : «يَا رَبِّ إِنِّي أَكُونُ فِي حَالٍ أُجِلُّكَ أَنْ أَذْكُرَكَ فِيهَا.» فَقَالَ : «يَا مُوسَى اذْكُرْنِي عَلَى كُلِّ حَالٍ.» (التوحيد (للصدوق)، ص182) و از آنجا که خدا بالاترین اخلاق را دارد و از بشر خواسته شده دنبال اخلاق خدایی باشد. پس، یاد خدا برترین یادها است. «وَ لَذِكْرُ اَللّٰهِ أَكْبَرُ وَ اَللّٰهُ يَعْلَمُ مٰا تَصْنَعُونَ.»﴿العنكبوت، 45﴾ یاد خدا عنصری عزیز است که سکوی پرشهای بلند انسانی است و انسان چون عبد است تعالی طلب است. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
محمد رضا فلاح شیروانی سه شنبه ۰۸-۱۲-۱۳۹۶ ▪️ ۶ مقدمه ▫️آثار نگرش توحیدی 1. تأثیرات روحی ـ عاطفی روی شخص ** تعالی عبادت *دعا ذکر خدا معاشرت ذهنی با خدا بود و انسان را از آثار تربیتی هم‌نشینی بهره‌مند می‌نمود. اما دعا به معنی خواندن «خدا» گفتگو با خدا است. مسلّماً این کار معاشرت حضوری است. به همین جهت تأثیرات تربیتی آن بیش از ذکر است. و به همین جهت آن را مغزای عبادت خوانده‌اند. «الدعا مخّ العبادة.»(وسائل الشيعة، ج7، ص27) ما هنگام گفتگو با خدا اصنافی از تعاملات را در میان می‌آوریم؛ یا از او حوائجی را مسألت می‌کنیم، یا او را ثنا می‌کنیم و هر آنچه از او می‌دانیم و می‌فهمیم به روی او می‌آوریم، یا از او تشکر می‌کنیم، یا به او شکوه می‌بریم یا با او درد دل می‌کنیم و با دستان مهربان خدا بر خراشهای دل مرهم می‌گذاریم، یا با او دلال می‌کنیم(الهی إن اخذتنی بجرمی أخذتک بمغفرتک)، یا موارد متنوعی از این دست. همۀ این رفتارهای دعایی با تنوعات و آثار مختلف و بسیار متفاوتی که دارد، انس با خداست و در دراز مدت باعث خوگیری الهی انسان می‌شود. خداوند مهربان به واسطۀ حقیقت دعا و عظمت‌های تأثیر دعا می گوید اگر با من گفتگو نکنید به شما اعتنا نمی کنم. «قُلْ مٰا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لاٰ دُعٰاؤُكُمْ.»﴿الفرقان، 77﴾ اما اگر معاشرت مهم است و اگر انس با خدا به معنای اثرپذیری از خداست آیا مهم است که ما به یاد کدام خدا هستیم و با کدام خدا گفتگو می‌کنیم؟ طبیعتاً و لاجرم این یاد و این گفتگو وابسته به تصوری است که از مخاطب داریم. هنگام دعا با که سخن می گوییم؟ خداوند متعال نیز تأثیر گفتگو را در گرو تصور بنده از خویش خوانده است. في الحديث القدسي : «أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي فَلَا يَظُنَّ عَبْدِي بِي إِلَّا خَيْراً.» (عدة الداعي و نجاح الساعي، ص144) فعَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: «أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص72) آیت الله معظّم علامه حسن زاده آملی حفظه‌الله‌تعالی می‌فرماید با اصرار فراوان از علامه طباطبایی رحمةالله‌علیه رضایت گرفتم که بنده را تحت تربیت خود بگیرند. پس از آن فرمودند ذکر «لاإله‌الاالله» را هزار مرتبه در روز بخوان. پذیرفتم. اما افزودند : «کدام خدا؟» بنده چون از اساتیدم چیزهایی شنیده بودم گفتم :«خدایی که از ما جدا نیست.» گفت آری همین خدا را بخوان. پس میزان شناخت ما از خدا در میزان بهره‌های تربیتی‌مان از ذکر و دعا تأثیر می‌گذارد و عملاً تعالی معرفت باعث تعالی عبادت می‌شود. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱
محمد رضا فلاح شیروانی سه شنبه ۱۵-۱۲-۱۳۹۶ ▪️ ۷ مقدمه: ▫️آثار نگرش توحیدی 1. تأثیرات روحی ـ عاطفی روی شخص استاد شهید مرتضی مطهری (ره) در کتاب انسان و ایمان از منظری روانشناختی و جامعه‌شناختی به بررسی آثار و فواید ایمان مذهبی پرداخته‌اند(مجموعه آثار شهيد مطهري ؛ ج2 ؛ ص43). بحث از آثار ایمان مذهبی تنها بحث از آثار یک حالت روحی نیست، آنچه در ایمان مذهبی مهم است محتوای معرفتی‌ای است که ایمان به آن تعلق گرفته است. البته آن محتوا در قالب یک گره و پیوند و تعلق قلبی در جان آدمی حضور دارد و منشأ آثاری گشته است. «براى اينكه بهتر با آثار نيك اين «سرمايه پرارزش زندگى» و اين «ملك معنوى»[ایمان مذهبی] آشنا بشويم، مستقلا اين بحث را طرح و عنوان مىنماييم. ... ايمان مذهبى آثار نيك فراوان دارد، چه از نظر توليد بهجت و انبساط، چه از نظر نيكو ساختن روابط اجتماعى، و چه از نظر كاهش و رفع ناراحتيهاى ضرورى كه لازمه ساختمان اين جهان است.» بحث ایشان ذیل همین مبحث (تأثیرات روحی ـ عاطفی نگرش توحیدی) قرار می‌گیرد. به همین جهت نگاه سریعی به محور اول از آثاری که برشمرده‌اند می‌اندازیم : محور اول این آثار ایجاد بهجت و انبساط در شخص مؤمن است. خود این محور را در چند شاخه تفصیل داده‌اند : 1ـ خوشبینی «ايمان مذهبى ازآنجهت كه تلقّى انسان را نسبت به جهان شكل خاص مىدهد، به اين نحو كه آفرينش را هدفدار و هدف را خير و تكامل و سعادت معرّفى مىكند، طبعا ديد انسان را نسبت به نظام كلّى هستى و قوانين حاكم بر آن خوشبينانه مىسازد.» 2ـ روشندلی «انسان همينكه به حكم ايمان مذهبى جهان را به نور حقّ و حقيقت روشن ديد، همين روشنبينى، فضاى روح او را روشن مىكند و در حكم چراغى مىگردد كه در درونش روشن شده باشد.» 3ـ امیدواری به نتیجه «در منطق فرد با ايمان، جهان نسبت به تلاش اين دو دسته(راست‌روان و کج‌روان) بىطرف و بىتفاوت نيست، ... بلكه دستگاه آفرينش حامى مردمى است كه در راه حقّ و حقيقت و درستى و عدالت و خيرخواهى تلاش مىكنند.» 4ـ آرامش خاطر «ايمان مذهبى به حكم اينكه به انسان ... نسبت به جهان ... اعتماد و اطمينان مىبخشد، دلهره و نگرانى نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زايل مىسازد و به جاى آن به او آرامش خاطر مىدهد.» ذیل سرفصل سوم (کاهش ناراحتیها) نیز می‌فرمایند : «ايمان مذهبى در انسان نيروى مقاومت مىآفريند و تلخيها را شيرين مىگرداند. انسان با ايمان مىداند هر چيزى در جهان حساب معيّنى دارد و اگر عكسالعملش در برابر تلخيها به نحو مطلوب باشد، فرضا خود اين غير قابل جبران باشد، به نحوى ديگر از طرف خداوند متعال جبران مىشود.» این شناختها در زندگی انسانی بسیار حیاتی است، به ویژه آن گاه که با نگرشهای پررنگ توحیدی غنی‌سازی می‌شود و جهانی به غایت ژرف و متوحّد و پراز اعجاب‌های فطری پیش چشم انسان می‌گذارد. ااا🔸✾═─┅─┅─ * ارتباط با مدیر : @hekmat_erfan * لینک کانال: @hekmaterfani 🌱